زندگی کودکان بدون سرپرست افغان در ایران
مقامات ایران ادعا میکنند اجازه دادن به کودکان افغان برای استفاده از رفاه اجتماعی، میتواند به افزایش مهاجرت غیرقانونی افغانها به ایران و فشار بیشتر بر وضعیت اقتصادی این کشور منجر شود.
بسیاری از مردم افغانستان از سنین مختلف در خارج از مرزهای سرزمین خود و در کشورهایی همچون پاکستان، ایران، کشورهای حوزه خلیجفارس، اروپا، شمال آمریکا، جنوب شرق آسیا و استرالیا زندگی میکنند.
پاکستان و ایران به ترتیب با ۱.۷ و یک میلیون افغان ثبتنام شده، میزبان بیشترین تعداد پناهندگان افغان هستند؛ حتی اگر به عنوان بهترین میزبانها شناخته نشوند.
در همین حال، کودکان بدون سرپرست افغان که در حال حاضر بسیاری از آنها در کشورهای اروپایی زندگی میکنند یا درخواست اقامت یکی از این کشورها را ارائه دادهاند، یکی از بزرگترین گروهها در میان کودکان بدون سرپرست پناهنده و پناهجو در سراسر جهان محسوب میشوند.
ایران برای همه کودکان بدون سرپرست افغان محل امن و مناسبی برای ماندن نیست. بنابراین آنها هیچ راهی جز ترک ایران به قصد ترکیه و سپس عبور از ترکیه به مقصد اروپا ندارند. سفری که مخاطره برانگیز و دشوار است.
این سفر از طریق کوهها با زحمت بسیار در شرایطی صورت میگیرد که کودکان مجبورند شبها این راه خطرناک را طی کنند. در حالیکه هر لحظه امکان مواجه شدن با دزدی و حمله پلیس و ساکنان محلی وجود دارد. علاوه بر این، برخی از این کودکان ممکن است در تهران و قبل از سازماندهی سفر به ترکیه، شکار قاچاقچیان شوند.
تعداد قابل توجهی از کودکان افغان، پیش از فکر کردن درباره سفر به اروپا، ایران را برای زندگی انتخاب میکنند. پیدا کردن بهترین فرصت برای گرفتن یک کار، کسب پول و با بهرهگیری از امنیت از جمله دلایلی است که آنها را نسبت به زندگی در ایران متمایل میسازد. همچون بسیاری از مهاجران دیگر، آنها نیز در جستوجوی شرایط بهتر برای تأمین اقتصادی و امنیت، تن به مهاجرت میدهند.
یادآوری این مسأله ضروری است که اعلامیه جهانی حقوق بشر، کنوانسیون مربوط به وضعیت پناهندگان و پروتکل ۱۹۶۷ آن، و کنوانسیون حقوق کودک، کشورهای متعهد را به ارائه شرایط مطلوب برای کودکان پناهنده که در یک وضعیت جدی قرار دارند، ملزم میکنند.
ایران از جمله کشورهایی است که این کنوانسیونها را امضا کرده و نسبت به اجرای آنها متعهد شده است. اما پرسش اینجاست که در زمینه تأمین و حفظ منافع کودکان بدون سرپرست افغان تا چه حد نسبت به تعهداتش در زمینه حقوق کودک و حقوق پناهندگان پایبند بوده است؟
خطر بازداشت و تبعید و سوء استفاده جنسی
در سال ۲۰۱۳، دیدهبان حقوق بشر، نقض حقوق پناهندگان و مهاجران افغان توسط جمهوری اسلامی ایران را گزارش کرد. این اولین بار بود که یک نهاد حقوق بشری به طور رسمی ایران را به نقض حقوق بشر پناهندگان افغان در داخل مرزهای ایران متهم میکرد.
بر اساس این گزارش، وضعیت افغانها در ایران در طول سال گذشته به دلیل افزایش بازداشتهای غیرقانونی مهاجران، عدم کمکهای بشردوستانه و افزایش تبعیض در کار، مدرسهها و دیگر مکانهای عمومی وخیمتر شده است.
با وجود این، ایران علاوه بر پاکستان، هنوز هم یکی از پناهگاههای اصلی پناهندگان افغان برای فرار از جنگ، ظلم و ستم و شرایط بد اقتصادی به شمار میرود.
دفتر اتباع و مهاجران وزارت کشور ایران گزارش کرده است که ۲.۴ تا ۳ میلیون افغان در ایران زندگی میکنند که از این تعداد حدود ۱.۴ تا دو میلیون نفر به صورت غیرقانونی در این کشور سکونت دارند.
علاوه بر این برخی اخبار و گزارشهای منتشر شده در رسانهها از ورود سالانه صدها کودک افغان بدون سرپرست به خاک ایران خبر میدهند. این کودکان اگر دستگیر و به افغانستان بازگردانده نشوند، به محض ورود به شهرهای مختلف ایران، تحت تأثیر قوانین جمهوری اسلامی و نگرش منفی جامعه ایرانی نسبت به افغانها زندگی دشواری را آغاز میکنند.
شرایط موجود برای کودکانی که بدون سرپرست وارد ایران میشوند، امن و صلح آمیز نیست. در مرحله نخست، یعنی هنگام ورود کودکان افغان به ایران، دسترسی به حق اقامت در این کشور برای آنها تضمین شده نیست. از سوی دیگر، اینگونه نیست که این کودکان به محض ورود به ایران بتوانند از همه امکانات ضروری مورد تأیید کنوانسیونهای بینالمللی برخوردار باشند. آنها در مرحله ورود به ایران با خطر بازداشت و تبعید و سوء استفاده روبهرو هستند.
هزاران نفر از این کودکان که در سن ۱۰ سال و کمتر از آن هستند، به تنهایی از ایران دیپورت میشوندو حتی اگر از خطر دیپورت رهایی پیدا کنند، هنگام ورود به ایران معمولاً در مکانهایی با بزرگسالان نگهداری میشوند و گاهی اوقات مورد ضرب و شتم قرار میگیرند.
آنها همچنین در مواردی مجبورند بابت اقامت در مکانهای موقتی هزینه پرداخت کنند. این در حالی است که انتظار میرود این کودکان به محض ورود به ایران از حمایت قانونی و دسترسی به وکیل و خدمات عمومی برخوردار باشند اما اغلب آنها حتی از امکان برخورداری از خوراک کافی برای خوردن و نوشیدن هم محروم میمانند.
دیدهبان حقوق بشر در سال ۲۰۱۳ گزارش داد که همه کودکان بدون سرپرست افغان که در مرزهای ایران بازداشت شدهاند، در بازداشتگاههایی همراه با بزرگسالان نگهداری میشوند و در مدت دستگیری و بازداشت هم امکان دسترسی به هیچگونه حمایت قانونی ندارند.
کمیسیون حقوق بشر میگوید که این افراد بزرگسال به عنوان دایی، عمو یا یک خویشاوند برای کمک به این کودکان معرفی میشوند و گاه توسط این عمو یا عموزادهها قاچاق میشوند یا مورد سوء استفاده جنسی و فیزیکی قرار میگیرند.
محروم بودن از تحصیل، بهداشت و رفاه اجتماعی
کودکان افغان پس از عبور از مرز -البته در صورت دستگیر نشدن- همچنان از برخی امکانات محروم خواهند بود. برای مثال همچون تمام اتباع خارجی که بدون مجوز قانونی در ایران زندگی میکنند، نمیتوانند از سیستم آموزش و بهداشت و درمان عمومی استفاده کنند.
این نه تنها به دلیل سیاستهای دولت، بلکه به دلیل نگرش ضد افغانستان برخی از مردم ایران است. حتی برخی از کودکان افغان در همه مدرسههای ایرانی پذیرفته نمیشوند. البته در حال حاضر آن گروه از کودکان افغان که کارت اقامت معتبر دارند، با پرداخت هزینه میتوانند از سیستم آموزشی در ایران استفاده کنند و به مدرسه بروند. بقیه آنها اما حتی در سطح اولیه هم خواندن و نوشتن نمیدانند.
مقامات ایران ادعا میکنند اجازه دادن به کودکان افغان برای استفاده از رفاه اجتماعی، میتواند به افزایش مهاجرت غیرقانونی افغانها به ایران و فشار بیشتر بر وضعیت اقتصادی این کشور منجر شود.
با توجه به نیازهای اقتصادی، تعدادی از کودکان بیسرپرست افغان در ایران معمولاً در مشاغل خدماتی، ساختمان، حفاری چاهها و کانالها، تمیز کردن ساختمانها و مکانهای عمومی، کار در تولیدی کفش و محصولات لباس و کارگاههای پلاستیکسازی و ... مشغول به کار هستند. به همین دلیل برخی از آنها که دارای مجوز زندگی در ایران هستند به دلیل شاغل بودن، مجبورند در مدارس ویژه بزرگسالان که بعد از ظهر و شب برگزار میشود شرکت کنند.
در مجموع وضعیت کودکان افغان ساکن ایران از نظر برخورداری از امکانات اولیه و ضروری مانند بیمه، بهداشت، مسکن و رفاه اجتماعی مناسب و استاندارد نیست و این در حالی است که بر اساس ماده ۳ از کنوانسیون حقوق کودک که ایران نیز به صورت مشروط آن را امضا کرده، در تمام اقدامات مربوط به کودکان، چه توسط بخش دولتی و چه خصوصی، از جمله نهادهای رفاه اجتماعی، مقامات اداری، دادگاهها و نهادهای قانونگذاری باید عالیترین منافع کودک مورد توجه قرار بگیرد.
از سوی دیگر، وضعیت کودکان بدون همراه مهاجر به عنوان یک وضعیت خاص، نهادهای دولتی و خصوصی را به توجه بیشتر در تمام اقدامات مرتبط با آنها از جمله کسب امنیت و وضعیت اقتصادی و مسکن ملزم میسازد چرا که این کودکان به عنوان گروه آسیبپذیر شناخته میشوند.
در کنار همه این مسائل، یادآوری این نکته هم ضروری به نظر میرسد که جمهوری اسلامی ایران به برخی کنوانسیونهای بینالمللی در ارتباط با حقوق کودک و حقوق پناهندگان، از جمله اعلامیه جهانی حقوق بشر، کنوانسیون حقوق کودک و کنوانسیون حقوق پناهندگان متعهد شده است.
با این همه، شورای نگهبان بر این ادعا است که «شریعت» مانع از تعهد بیچون و چرای ایران به این کنوانسیونهاست. از این رو ایران کنوانسیون حقوق کودک و حقوق پناهندگان را به صورت مشروط امضا کرده است.
در ماده ۳ کنوانسیون حقوق کودک به ضرورت توجه به «عالیترین منافع کودک» اشاره شده است، به این معنی که کشورهای متعهد نسبت به این کنوانسیون باید خود را به حفظ کودکان از همه انواع خشونتها در هر شرایطی ملزم بدانند. از جمله اینکه کودکان نباید بازداشت و دستگیر شوند یا مورد تنبیه -روانی و فیزیکی- قرار بگیرند، چه اینگونه اشکال مجازات بیرحمانه کودکان، با کرامت انسانی کودک و تمامیت حق او بر بدنش در تضاد است.
کودکان بدون سرپرست افغان به محض ورود به ایران با خطر بازداشت و زندانی شدن آن هم در شرایط دشوار مواجهند، در حالی که ماده ۹ و ۲۱ کنوانسیون حقوق کودک کشورهای متعهد را ملزم میسازد که برای کودکان شرایطی فراهم سازند تا در کنار پدر و مادر و اعضای خانواده خود زندگی کنند.
در صورت جدایی از پدر و مادر و عدم دسترسی به آنها باید شرایطی فراهم شود که کودک از طریق یک سرپرست و حامی قانونی مورد حمایت قرار بگیرد. جمهوری اسلامی در این زمینه نیز هیچ تعهدی نسبت به کودکان بدون سرپرست افغان روا نمیدارد. برای این کودکان حتی اگر موفق به کسب مجوز زندگی در ایران شوند، شرایطی فراهم نیست که اعضای خانواده را در کنار خود داشته باشند یا از حمایت و سرپرستی قانونی برخوردار شوند.
پذیرش مشروط کنوانسیون حقوق کودک از سوی ایران میتواند به قانون اساسی جمهوری اسلامی مرتبط باشد که بر اساس شریعت و قوانین اسلامی نوشته شده است. در همین زمینه سفیر وقت ایران در سازمان ملل، در نشست مجمع عمومی این سازمان در سال ۱۹۸۴ گفته بود که دولت ایران شریعت اسلام را بیش از حقوق بشر به رسمیت میشناسد و قوانین داخلی ایران نسبت به قوانین بین المللی مانند حقوق بشر، اولویت دارند.
اما بر اساس اعلامیه حقوق بشر که توسط جمهوری اسلامی نیز امضا شده، قوانین بینالمللی بر قوانین داخلی و ملی کشورها ارجحیت دارند. بسیاری از کشورهای اسلامی نیز به کنوانسیونهای مذکور پیوستهاند و ملزم به رعایت مفاد آنها هستند. از این رو توجیه عدم تعهد ایران به کنوانسیون حقوق کودک و کنوانسیون حقوق پناهندگان در ارتباط با شریعت و قوانین داخلی کشور، منطقی و مستدل به نظر نمیرسد.
قدر مسلم اینکه وضعیت تبعیضآمیز کودکان بدون سرپرست افغان در ایران از تخطی ایران از تعهدات بینالمللی این دولت خبر میدهد.
این متن، گزیدهای بود از مقاله:
The situation of unaccompanied Afghan children in Iran and Sweden from the perspective on the rights of children
نظرها
هوشنگ
چنانکه همه می دانند حکومتها نشان دهنده شخصیت و فرهنگ درصدی یا اکثریت مردم هر کشوری هستند .متاسفانه ما ایرانیان مردمی اجنبی پرست هستیم که در قضیه ماندگاری 35 ساله افغانیها در ایران نمود پیدا می کند درست است که مسبب ورود و اقامت افغانیها در مقیاس 3 یا 4 میلیونی اخوندای فلسسطینی زده هستند ولی مردم ایران با انگیزه های (اجنبی پرستی .منفعت طلبی شخصی. روشنفکری .که اجنبی پرستی نمود بیشتری دارد)باعث اقامت 35 ساله انان در ایران شدند و از دل همین فرهنگ اجنبی پرستی ما ایرانیان است که حکومت اخوندی فلسطینی مجال ظهور می یابد و به قدرت می رسد که ایران را فدای فلسطین می کند و تحریم ها ی جهانی را به خاطر دشمنی با اسرائیل به جان می خرد و در پایان باید گفتت هر وقت ما ایرانیان توانستیم این نقص فرهنگی را در خود برطرف کنیم انگاه مستحق حکومتی ملی در چارچوب مرزهای ایران و بسیار بهتر از حکومت اخوندی فلسطینی هستیم و مطمئنا انتقاد دوست از تعریف و تمجید دشمن بهتر است
سارا
مطلبی در مورد وضعیت مهاجران افغان در ایران از تریبون رادیو زمانه https://www.tribunezamaneh.com/archives/70761?tztc=1
سارا
در سال های انقلاب اسلامی، که نیاز به فدایی بود; بودند افغانهایی که سر از زندان های شاه در آوردند. در سال های جنگ ایران و عراق، بسیاری عازم جبهه های نبرد شدند و هرگز برنگشتند… و اکنون نیز شیعیان افغان در ازای تمدید اقامت خانواده شان و معاشی ماهوار به جنگ داعش در سوریه می روند! …. حال آنکه داعشیان افغان ( بخوانید طالبان) توسط دولت ایران آموزش می بینند و تنور جنگ با آمریکا را در افغانستان گرم نگاه میدارند! در دوران بازسازی هرکجا ایرانی ها کم آوردند، بودند افغان هایی تا کار را به پیش ببرند: از تونل های تاریک متروی تهران گرفته تا برج های سربه فلک کشیده و خیابان های تا بی نهایت. هروقت آمار جرم و جنایت بالا رفت، افغان ها بودند تا درصد زیادی از آن را به گفته آمار رسمی- دولتی به خود اختصاص دهند و آماج دشنام و سنگ مردم شوند، تا شاید بار شانه مسئولین کمتر شود هر وقت آمار بیکاری بالا رفت، حتی اگر قشر بیکار دانشگاهیان بودند، افغان ها بودند تا ملامت از بین بردن فرصت های شغلی را بردوش بکشند: مسئولین نفس راحتی بکشند و انگشت خود را به سوی این میهمانان ناخوانده دراز کنند. و مردم نیز از سر ترحم، برای مدتی باز چشم ببندند. هروقت بیماری شایع شد، افغان ها بودند تا به عنوان ناقلان ویروس از آن سوی مرزها قدم به پیش بگذارند، و خود را میان انتقادهای مطبوعات، مردم و مسئولین وزارت بهداشت قراردهند. هرگاه طرح جمع آوری اوباش، اراذل و معتادین به راه افتاد و پلیس به اندازه کافی نتوانست از این قماش را جمع کند; افغان ها بودند تا نه تنها کمبود را جبران کنند، بلکه برای روز مبادا هم ذخیره شوند. ادامه مطلب در : https://www.tribunezamaneh.com/archives/70761?tztc=1
شهرام
خطاب به سارا خانم هواداری شما از افغانیها دو دلیل می تواند داشته باشد 1-خودتان افغانی هستید2-یا همسر افغانی دارید در هر صورت مایلم برای روشن شدن ذهن شما مواردی را ذکر کنم اگر تعدادی افغانی در جنگ ایران و عراق و یا جنگ سوریه حضور داشتند و دارند در مقام قیاس با جمعیت 4 میلیونی انان در ایران و ضررهای که جنایتهای بی شمار انان در ایران و اشتغال انان به جای کارگران ایرانی به ضرر ایرانیان بوده قابل ذکر نیست و مورد دیگر اینکه مهمانی رفتن یا پناهندگی یا هر اسمی که شما روی اقامت افغانیها در ایران می گذارید یک سال دو سال پنج سال یا ده سال میشه نه اقامت 35 ساله در ایران
سارا
خطاب به آقای شهرام: اگر استدلال شما را من به کار ببرم باید بگویم: هواداری شما از قشر زحمتکش کارگران ایرانی یک دلیل میتواند داشته باشد: اینکه شما هم به گونه ای به این قشر محترم تعلق دارید. ولی حتی اگر درست هم باشد ما باید به بعضی مسایل انسانی نگاه کنیم نه صنفی، قشری... جناب شهرام هر چند من دوستان افغان زیادی دارم و همین اکنون نیز از منزل یکی از دوستان افغان خود در المان این مطلب را پست میکنم، ولی دلیل هواداری من هواداری از انسانیت است نه هیچ چیز دیگر. ما ایرانی ها در جای جای دنیا مهاجر هستیم، و بعد از چند سال اندک درخواست اقامت و تابعیت میکنیم....میشناسم ایرانی هایی را که برای گرفتن پناهنده گی خود را افغان معرفی کرده اند، یعنی ما تا این حد به این مردم شبیه و یگانه هستیم. بنابراین رواست که کاری را که خودمان در کشورهای دیگر میکنیم از مهاجرین افغان در ایران دریغ کنیم؟ موضوع دیگر این است که شما میگویید اقامت 35 سال! سوال من این است که تا چند سال دیگر این افغان ها باید در ایران باشند که ایرانی حساب شوند؟؟؟ آیا بعد از 35 سال اقامت به قول شما در ایران هنوز هم آنها افغانی هستند؟؟!! من فکر میکنم بهتر است شما لینکی را که گذاشتم یکبار مطالعه کنید.
شهرام
خطاب به سارا خانم تا به حال از خود پرسیده اید دلیل کلی مهاجرت شما و 5 میلیون ایرانی به خارج از کشور چیست؟به غیر از اینست که در 36 سال پیش حکومتی اخوندی در ایران روی کار امد که مصالح و منافع کشورهای دیگر به خصوص فلسطین را بر مصالح و منافع ایران و ایرانیان مقدم دانست و برای این حکومت کلمه ملیت برای ایرانیان معنی نداشت که اگر معنا داشت در حال حاضر نام پسوند مجلس ایران (اسلامی)نبود و (ملی)بود.حال چگونه است که این نوع حکومت فقط در ایران می تواند به قدرت برسد ؟جوابش اینه که متاسفانه این حکومت متاثر و برایند روحیه و شخصیت درصد زیادی از مردم ایران است که من نام ان را روحیه اجنبی پرستی ایرانیان می گذارم که متاسفانه این روحیه اجنبی پرستی در شما با انگیزه انسانیت تبلور یافته است.بدانید افکار شما که ناشی از انسانیت و روشنفکری است در کشورهای غربی که درامد سرانه انها به طور متوسط حداقل 17 تا 20 برابر ایران است کارایی دارد و در کشوری مانند ایران که نقش گاو شیر ده را برای خیلی از کشورها بازی می کند مانند افغانستان که افغانیها سالانه حدود 5میلیارد دلار ارز از ایران خارج می کنند و باعث فقر روز افزون مردم ایران می شوند کارایی ندارد و خروجی ونتیجه افکار شما دقیقا مانند افکار اخوندهای فلسطینی حاکم بر ایران فقر برای مردم ایران است و از نظر من هیچ تشابهی میان ایرانیان و افغانیها به خصوص از نظر فرهنگی وجود ندارد و هیچوقت هم خیلی از ایرانیان اینان را ایرانی به حساب نخواهند اورد در ضمن اگر به قشر زحمت کش کارگر تعلق داشتم باعث افتخار بنده بود. به امید زندگی بهتر و حکومتی در چارچوب مرزهای ایران برای ایرانیان
ساسان از اصفهان
اگه یک نظر سنجی بذارید می فهمید که بیشتر مردم ایران ناراضیند از آمدن افغانیها به ایران ...ما مهمون \ پناهنده مهاجر زوری بیش از این نمی خاهیم . من خاهش میکنم از افغانستانیها که به ایران نیایید. ما خودمون زیر فشاریم تو ایران ... خیانت به مردم ایران نکنید. در ایران ما برنامه پیشگیری از افزایش جمعیت داشتیم شما شیرینیه اون برنامه رو با جمعیت زیادی خودتون می خاهید خراب کنید. برین اول مشکل افزایش جمعیت خودتون درست کنید غلط می کنند اون پدر مادری که توان اداره کردن ۱ بچه رو هم ندارند چندین بچه پس می زاند....وبال دیگران و کشورهای دیگه میشوند. اونها مجرمند وباید مجازات بشند . عقب ماندگی افغانستانیها رو تو این زمینه را مردم ایران باید تاونشو بدهند؟ افغانستان همسایه ماست و دارای دولت وکشور.۱۰۰ سال هم که تو ایران بمونند آخر افغانستانی هستند و باید به کشورشون بر گردنند.
سارا
من فکر میکنم که این موضوع را باید در سطحی کلان تر نگاه کرد. آقای شهرام اگر منظور شما از اجنبی پرستی ما ایرانی ها، ارادتی باشد که به آمریکایی در درجه اول و بعد اروپایی ها داریم...من با شما موافقم. شما بهتر از من میدانید که اگر یک آمریکایی یا اروپایی در میدان تجریش شروع به قدم زدن کند متاسفانه نه تنها خیلی از دختران ما که حتی پسران ما نیاز برایش قربون صدقه میروند.....ولی در مورد کشورهای منطقه اگر کشورهای عربی باشند و یا ترکیه از آنها به نفرت یاد میکنیم چرا که فکر میکنیم حق ما را خورده اند و ما باید رفاه آنها را میداشتیم. و اگر کشورهایی مثل افغانستان و ... باشند با دیده تخقیر نگاه میکنیم (همان نگاهی که شاید غربی ها به ما داشته باشند...) شاید شما بهتر از من بدانید که از دلایل عمده جنگ های داخلی در افغانستان و یا عراق و یا سوریه و یا یمن و یا فلسطین و یا لبنان.....دولت و حکومت ماست. سوریه به خاک سیاه نشسته است و 250000 نفر تا حالا کشته شده اند فکر میکنید چرا؟ چون ایران با تمام توان پشت سر بشار اسد دیکتاتور سوریه ایستاده است و قسمت زیادی از کشته ها و آواره های سوری با اسلحه و پول ایران کشته شده اند و یا آواره شده اند..آیا ما با این گناه بزرگ در مقابل سوری ها مسئول نیستیم؟ در افغانستان بیشتر از سی سال است که یک پای ماجرا ما هستیم...تعدادی زیادی از جنگسالاران افغان با ایران ارتباط دارند و در این سی سال داشته اند....یکطرف جنگ ایران، هند و روسیه بوده اند و سمت دیگر پاکستان، عربستان و کشورهای عربی. در فلسطین ما به تقویت گروه هایی کمک میکنیم که طرفدار جنگ و خلاف صلح با اسرائیل هستند تا منطقه متشنج بماند...در لبنان ما با کمک های تسلیحاتی و مالی به حزب الله بین سنی و شیعه نقاق انداخته ایم و اوضاع هر روز بدتر میشود....در یمن حوثی های شیعه طرفدار ایران و تمویل شده توسط ایران حکومت قانونی را سرنگون و کشور را در جنگ درگیر کرده اند.....در عراق ما با ایجاد گروه های مسلح شیعی عملا حکومت عراق را نابود کرده ایم و آنها هیچ اختیاری ندارند. علت حمایت سنی های عراق از داعش مخالفت با شیعیانی است که با کمک ایران سعی در به حاشیه راندن سنی ها دارند.....بنابراین هنوز فکر میکنی ما در حال کمک به عراق، فلسطین، افغانستان و لبنان و سوریه و .... هستیم در حالیکه حال و روز آنها را هر روز بدتر از دیروز میکنیم. برای اطلاع شما بد نیست عرض کنم که ایران سالیانه بیشتر از یک میلیارد دلار به افغانستان صادرات دارد که تمام این صادرات پفک، رب گوجه فرنگی، شامپو و سایر محصولات بی کیفیت است و در مقابل وارداتی ندارد و یا اگر ندارد محصولات گمرکی به حدی است که عملا صرف نمیکند این واردات برای افغان ها. به عنوان نمونه عرض میکنم کرایه بلیط هواپیمایی کابل - تهران در حدود فرانکفورت - تهران و شاید در مقایسه با مسیر خود جزو گرانترین بلیط های دنیا باشد...و علت این است که هواپیمایی جمهوری اسلامی فقط به کسانی ویزای ایران را میدهد که از این شرکت بلیط بخرند. و بیاد دارم در همین سایت رادیوزمانه خبری نشر شد که معاون دولت احمدی نژاد، آقای رحیمی، حتی آردی را که توسط کمیساریای سازمان ملل به مهاجران افغان اهدا شده بود به آنها تسلیم نکرده و فروخته بودند و در واقع از این مردم بیچاره آرد را اختلاس کرده بودند. پس میتوان نتیجه گرفت که متاسفانه ضرری که ما به دیگران میرسانیم بسیار بیشتر از سود ماست. همینم الان در مذاکرات اتمی یکی از مهره های اصلی چانه زنی دولتمردان ما این است که اگر به ما امتیاز ندهید وضعیت عراق، یمن، افغانستان، فلسطین،لبنان و .... از این هم بدتر خواهد شد. متاسفانه دولت ما فکر میکند منافع ما در این است که در این کشورها همیشه جنگ و خونریزی باشد و تا به حال نیز به این کار ادامه داده است....
شهرام
سارا خانم در مورد اجنبی پرستی ایرانیان مواردی را ذکر کردید که انگیزه ایرانیان در برخورد با هر کدام از اتباع ان کشورها متفاوت است ایرانیان در مواجهه با اتباع امریکا و اروپا کمبود عزت نفس دارند در مواجهه با اتباع افغانی و افریقایی حس ترحم دارند به خاطر داشتن همین روحیه در حال حاضر اکثر خانه های بالا شهر تهران سرایدار افغانی دارند کما اینکه در سال 82 یک سرایدار افغانی در امامزاده صالح تجریش با اب و تاب برایم تعریف می کرد که از 12 واحد مجتمعی که در انجا سرایدار هستم با 10 زن شوهر دار ارتباط جنسی دارم (از بازگو کردن این خاطره متاسفم) و موارد بسیار دیگر که بازگو کردن انها جالب نیست و حیثیت و غیرت ایرانیان را زیر سوال می برد و یا در مورد اتباع افریقایی مردم ایران در اثر تبلیغات تلویزیونی اخوندا فکر می کنند که انها همیشه مظلوم بوده اند و این مظلومیت تا کنون استمرار داشته ولی من با تجربه 25 ساله ای که در اثر همکار بودن با افریقاییها به دست اورده ام به صراحت می گویم اکثر انها قلبشان *** سیاه است. در مورد نقش ایران در سوریه و جاهای دیگر گفتید که من در پیام قبلی عقایدم را بازگو کرده ام و در تایید نظرات شمااست و نیازی به بازگویی ندارد. سارا خانم گذشته از این مطالب اگر اجازه بدهید توصیه ای به شما داشته باشم و ان اینکه تحت تاثیر چند افغانی فرهیخته که با انان ارتباط دارید قرار نگیرید و اینکه اکثر افغانیهایی که در ایران حضور دارند از ان جنس افغانیهایی نیستند که شما با انان در ارتباط هستید و اینکه شما به جای اینکه به فکر مردم افغانستان باشید به فکر مردم ایران باشید که به غیر از چند شهر بزرگ ایران بقیه ایران ویرانه است و محرومیت در ان موج می زند کما اینکه در سال 82 یک گروه امدادرسانی مصری که برای کمک به زلزله زدگان بم به ایران امده بود در بازگشت به مصراز وضعیت شهر ها و روستا های ایران را ابراز تعجب می کردند و می گفتند فقط ویرانه ای بود و فقر.در پایان باید بگویم اگر من و شما و اکثر مردم ایران افکارمان ابادانی ایران و رفاه مردم ایران باشد و به فکر افغانستان و فلسطین و جاهای دیگر نباشیم از دل فرهنگ و شخصیت ما حکومتی پدیدار خواهد شد که فقط به توسعه ایران فکر خواهد کرد و مطمئنا در این حکومت 5 یا 6 میلیون مهاجر ایرانی به خارج نخواهیم داشت
علی
تمام نوشته های رادیو زمانه شده رفرنس دادن به اعلامیه جهانی حقوق بشر و سایر معاهدات بین المللی. بعد هم همیشه ما باید قبول کنیم که طبق نظر نویسنده ایران آن تعهد را امضا کرده. حال آنکه اولاً معلوم نیست ایران امضا کرده باشد. بعد معلوم نیست از تایید مجلس گذشته باشد. بضمن اینکه شاید ایران با رعایت تحفظاتی آن را امضا کرده باشد. حتی معلوم نیست این معاهده الزام آور باشد. ضمن اینکه توضیح داده نمی شود که چه کشورهای دیگری آن را امضا کرده اند. مثلاً آمریکا از عضویت دادگاه کیفری بین المللی به طور یکجانبه انصراف داد. همچنین معاهده منع نسل کشی را 40 سال بعد از بقیه کشورهای دنیا و در زمان ریگان و با صد جور شرط و تحفظ امضا کرد.