نامه وبلاگنویس سعودی از زندان: نجات معجزهآسا از ۵۰ ضربه شلاق
رائف بدوی، وبلاگنویسی که به اتهام توهین به اسلام در عربستان سعودی محکوم به زندان و شلاق شده، پس از سه سال زندان در نامهای از آنچه بر او رفته نوشته است.
برای نخستین بار پس از تقریباً سه سال زندان، رائف بدوی، وبلاگنویسی که به اتهام توهین به اسلام در عربستان سعودی محکوم به زندان و شلاق شده، در نامهای از رنجی که در زندان برده نوشته است.
اشپیگل آنلاین در آلمان نامه رائف بدوی را منتشر کرده و نوشته است این نامه مردی «شجاع و شکستناپذیر» را نشان میدهد که برداشت و تجارب خود از زندان را با ما در میان میگذارد.
این وبلاگنویس در نامه خود نوشته است در حالی که جمعیتی او را احاطه کرده و «فریاد الله اکبر سر میدادند»، چگونه «بهشکل معجزهآسایی» از ۵۰ ضربه شلاق جان سالم بهدر برده است.
او افزوده است: «تمام این رنج بیرحمانه فقط به این دلیل است که من نظرم را ابراز کردهام.»
رائف بدوی از سال ۲۰۰۸ وبلاگی راهاندازی کرد تا در آن از یک جامعه سکولار آزاد دفاع کند. او در سال ۲۰۱۲ به اتهام ارتداد، توهین به شخصیتهای مذهبی، توهین به دانشگاه اسلامی امام محمد بن سعود، راهاندازی وبسایت برای ایجاد بحث پیرامون وهابیت، تشویش اذهان عمومی و بر هم زدن امنیت عمومی به ۱۰ سال زندان و تحمل هزار ضربه شلاق و همچنین پرداخت جریمه نقدی معادل ۲۶۷ هزار دلار محکوم شد.
برای اجرای حکم شلاق دادگاه دستور داد که تا پایان هزار ضربه شلاق هر هفته ۵۰ ضربه اجرا شود. ۵۰ ضربه نخست در ۹ ژانویه سال جاری میلادی اجرا شد اما پس از آن به دلیل وضعیت جسمانی او این حکم به تعویق افتاده است.
بیشتر بخوانید: اجرای حکم شلاق وبلاگنویس سعودی به تعویق افتاد
انصاف حیدر، همسر رائف بدوی که اکنون در کانادا زندگی میکند، وضع جسمانی همسرش را وخیم گزارش کرده بود. او گفته بود همسرش از فشار خون بالا رنج میبرد، اما مهمتر از همه به لحاظ روانی بهشدت ضعیف شده است.
نامه رائف بدوی قرار است هفته آینده در کتابی با عنوان «۱۰۰۰ ضربه شلاق» توسط انتشارات «اولشتاین» در آلمان منتشر شود. در این کتاب برای نخستین بار میتوان مطالب وبلاگ بستهشده او را خواند.
وزارت خارجه آلمان نسبت به انتشار این کتاب هشدار داده است اما رائف بدوی و همسرش انصاف حیدر معتقدند که توجه به این کتاب از جان او حفاظت خواهد کرد.
انصاف حیدر به اشپیگلآنلاین گفته است: «همسرم در این اقدام ادامه فعالیت خود را میبیند. او به مبارزه در راه باورهای درست مصمم است.»
احتمال دارد دادگاه جدیدی برای رائف بدوی تشکیل شود. انصاف حیدر از این بیم دارد که همسرش به اتهام ارتداد محکوم شود. حکم ارتداد در عربستان اعدام است.
بیشتر بخوانید: همسر وبلاگنویس سعودی خواهان عفو او شد
نظرها
َعابد
بفرستنش اوین تا قدر زندان های عربستان رو بفهمه. تازه شانس آورده تو کابل نیست وگرنه الان موسولمانهای افغان اول حسابی به شیوه اسلامی بهش تجاوز می کردن و بعد از کتک آتیشش می زدن.
nasim
عادل الجبیری سفیر عربستان سعودی در آمریکا گفت: «رژیم ایران نقش کلیدی در حمایت از شبهنظامیان حوثی در یمن بازی میکند». به گزارش آسوشیتدپرس وی در واشینگتن گفت: «فرماندهان سپاه پاسداران و اعضایی از حزبالله در خاک یمن هستند و به حوثیها کمک میکنند».
farid
حسین رونقی، زندانی محبوس در بند ۳۵۰ که یکی از شاهدان آثار شکنجه بر بدن ستار بهشتی بوده : اینجانب در همان شب حضور ستار در بند ٣۵٠ آثار و علایم زیر را بر روى بدن آن مرحوم مشاهده کردم: -آثار آسیب دیدگى و کبودى بر روى مچ هاى هر دو دست که نتیجه آویزان کردن از سقف و دستند قپانى بود. - تورم و کبودى شدید در بالاى پیشانى، سمت چپ سر آن مرحوم. - آثار خون ریزى در چشم چپ. - آثار کبودى روى صورت و جراحت روى لبها. - آثار متعدد کبودى در ناحیه قفسه سینه، پهلو و شکم که نتیجه مشت و لگد بازجو بود. - جراحت روى پاها و لنگیدن به هنگام راه رفتن. - گلایه او از درد در ناحیه بیضه. - سرگیجه و حالت تهوع. همچنین مرحوم ستار بهشتى مطالب و جزییات تکان دهنده اى در باب نحوه رفتار بازجو عنوان کرد که شخصا با آنکه روایت هاى متعددى از شکنجه در پلیس امنیت شنیده بودم اما این میزان از خشونت و شدت عمل با توجه به نوع و سطح فعالیت ستار توجیه پذیر نبود. مرحوم ستار بهشتى نقل مى کرد که بازجو وى را در حالى که از سقف آویزان کرده بود مورد ضرب و شتم قرار داده است؛ آن مرحوم که به شدت نگران تکرار شکنجهها بود اظهار مى کرد: «درحالى که دستبند قپانى به من زده بوده و روى زمین رهایم کرده بودند بازجو پا روى سرم گذاشته و به مادر و خواهرم فحاشى مى کرد». مرحوم بهشتى بیان مى کرد: «در یک مورد دست و پایم را به صندلى بسته بودند و بازجو با مشت و لگد به جانم افتاده بود». ستار عنوان مى کرد که بازجو صراحتا به وى گفته بود: «مى کشمت و نمى گذارم زنده از اینجا بیرون بروى، حتى نمى گذارم جنازهات به دست مادرت برسد، تنها راهى که مى توانى از اینجا بیرون بروى و دوباره مادرت را ببینى همکارى با من است و اینکه آن چیزى را که من مى خواهم بگویى و بنویسى». مرحوم ستار اظهار مى کرد که زخم روى گردناش به دلیل استفاده از شوک الکتریکى است که علاوه بر مشت، لگد و کابل براى شکنجه او استفاده شده بود. آن مرحوم با گلایه از درد بیضه اظهار مى داشت که در حین بازجویى و بعد از چند ضربه به شکم و بیضهاش در ادرار خود خون مشاهده کرده بود. متاسفانه ایشان عنوان مى کرد که بازجو با اجبار به عریان شدن وى را تلویحا به آزار جنسى تهدید کرده بود