عید دلگیر یک زندانی
فیروزه رمضانزاده- زندانیان سیاسی، شادی سال نو را با خواندن سرودهایی مثل مرغ سحر و یاردبستانی به نمایش میگذارند؛ حتی اگر تهدید و تنبیه در انتظارشان باشد.
زندانیان سیاسی در لحظههای آغاز سال نو، شادی خود را با خواندن سرودهای خاطرهانگیزی چون مرغ سحر و یاردبستانی به نمایش میگذارند، حتی اگر پس از خواندن این سرودها تهدید یا تنبیه در انتظارشان باشد.
عیسی سحرخیز، از روزنامه نگارانی است که در تیرماه سال ۸۸ و در پی بازداشتهای گسترده پس از انتخابات ریاست جمهوری بازداشت و به اتهام «توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام» به سه سال زندان محکوم شد. او در گفتوگو با رادیو زمانه، شب عید سال ۸۹ را «ویژه» میخواند.
او نوروز ۸۹ را در حالی پشت سر گذاشته است که پیش از آن در اعتصاب غذا بوده و در بازداشتگاه ۲۰۹ زیر فشار قرار داشته است. خودش میگوید: «دادگاه من را برگزار نمیکردند و میخواستند بازداشتی بیپایان برایم در نظر بگیرند. به بهانههای مختلف هم من را در سلول انفرادی قرار میدادند.»
به گفته سحرخیز، آن فشارها و اعتصاب غذا اثر گذار بوده و او به بند ۳۵۰ منتقل شده است. بندی که زندانیان سیاسی و مالی در آن نگهداری میشدند.
برنده جایزه آزادی بیان «هلمن-همت» به رادیو زمانه میگوید: «آن سال، سال خاصی بود که بعد از انتخابات و با وقوع جنبش سبز شاهدش بودیم. هزاران نفر دستگیر شده بودند. بسیاری از آنها جوانهایی بودند که حتی الفبای مبارزه سیاسی را نمیدانستند و خواسته یا ناخواسته وارد ماجرایی شده بودند که سرانجامش شده بود زندان. زندانی که برای بسیاری از آنها فقط یک حبس نبود، بلکه گاهی همراه با حکم اعدام بود و این مسأله برای بسیاری از جوانهایی که سالهای اول زندانشان بود، خیلی سخت بود.»
به گفته این روزنامه نگار ممنوع از کار، شب عید سال ۸۹ این بحث مطرح بود که زندانیان باید اعتصاب غذا کنند و از مردم دعوت کنند به دلیل اینکه عید ندارند، سر سفرههای خود به جای شربت و شیرینی از چای تلخ، قهوه، خرما و حلوا استفاده کنند و عید را به صورت ویژه پیگیری کنند.
سحرخیز میگوید: «ما هم خود را در جایگاهی میدانستیم که باید اعتصاب غذا کنیم یا روزه سیاسی بگیریم. این جریان اتفاق افتاد ولی برنامهای که قرار بود به صورت مستمر وجود داشته باشد، صورت نگرفت و تصمیم گرفتیم اعتصاب غذا را بشکنیم ولی شرایط خاصی را در ایام عید داشته باشیم.»
این فعال سیاسی ساکن ایران، نوروز زندان را بسیار دلگیر میداند و میگوید: «حتی ملاقاتها در این روزها روند طبیعی خود را طی نمیکرد. به یکی دو نفر هم مرخصی داده بودند که آنها را هم باز سریع برگرداندند.»
سیزده بدر در حیاط زندان
دیدگاه سحرخیز در آن زمان این بوده که زندان باید جایی باشد برای خوش گذراندن و تفریح و در عین حال مبارزه و مقاومت. در این شرایط او و سایر زندانیان تلاش میکردهاند خود را از لحاظ روحی تقویت کنند تا کسانی که بیرون هستند، «ترسشان از زندان بریزد.»
آنها یک سری برنامههای تفریحی و مسابقههای ورزشی در زندان ترتیب دادهاند و حتی «سیزده بدر» را در حیاط زندان و با توزیع یک غذای مناسب و متفاوت از غذای زندان، برگزار کردهاند.
با این کار، ناراحتی زندانیان به ویژه جوانان به حداقل رسیده، گرچه آنان که حکمهای سنگین و اعدام داشتهاند، نمیتوانستهاند به شرایط عادی و طبیعی زندگی برگردند.
این روزنامهنگار که تجربه نوروز در زندان رجایی شهر را هم دارد، میگوید: «در این زندان به دلیل اینکه امکان زندگی جمعی برای ما فراهمتر بود، نوروز را بهتر برگزار کردیم. جشن و سرور شب عید داشتیم، سبزه سبز کردیم، برنامههای تفریحی و آواز خوانی داشتیم و با وسایل ابتدایی داخل زندان، میزدیم و میخواندیم.»
سحرخیز میگوید: «در زمانی که هنوز بحث حصر پیش نیامده بود، شرایط خاص بعد از انتخابات را تجربه میکردیم. بیرون هنوز اللهاکبر گفتنها ادامه داشت و به بهانهها و مناسبتهای مختلف، مردم حضور داشتند تا زمانی که حصر پیش آمد. از آن زمان ما دیدیم این گونه نیست که عدهای بخواهند سازش بکنند، رهبران جنبش سبز کوتاه بیایند و جوانترها و کمتجربهها هزینه بدهند. بحث حصر مشخص کرد این حرکتی است عام که همه، هزینهاش را یکسان پرداخت میکنند. هر چند من دوست داشتم این افراد در حبس و حصر نباشند.»
نوروز نسرین ستوده در زندان
نسرین ستوده، وکیل دادگستری، از سال ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۲ به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» در زندان بوده است. او سالهای ۹۱ و ۹۲ را در بند عمومی آغاز کرده و سال ۹۰ را در بند ۲۰۹.»
نسرین ستوده میگوید: «آن روزها، زنان سعی میکردند سال نو را مانند بیرون با رعایت تشریفات مربوط برگزار کنند، کسانی که سن بیشتری داشتند، سعی میکردند با ایفای نقش مادرانه در میان بچهها، به سال نو حال و هوای بهتری بدهند. ما با سبز کردن سبزه، تخم مرغ رنگ کردن، درست کردن سفره هفتسین و ...، شرایط نوروز را در داخل زندان ایجاد میکردیم.»
ستوده میگوید: «ما حتی دید و بازدید عید را در داخل زندان داشتیم. چند نفر جمع میشدند و به دیدن دیگران میرفتند. دیگر زندانیان هم به بازدید میآمدند. همه سعی میکردیم فضای شادتری ایجاد کنیم و این کارها البته به بهبود روابط داخلی زندانیان هم کمک میکرد.»
آرزوی امسال نسرین ستوده این است که همه زندانیان سیاسی آزاد شوند: «امیدوارم امسال سالی باشد که به حصر غیرقانونی آقایان موسوی، کروبی و خانم رهنورد پایان داده شود.»
عید کانادا، نوروز اوین
حمیدرضا (ماهان) محمدی، زندانی سابق سیاسی، ساکن کانادا است. او در سال ۱۳۸۳ به اتهام اقدام علیه امنیت کشور بازداشت و به مدت ۷ سال و ٧ ماه در زندان اوین بوده است.
او بیان تجربههای زندان را برای انتقال حس و ایجاد درک متقابل، اندکی دشوار میداند و به رادیو زمانه میگوید: «حتی برای کسی که زندان بودن را تجربه نکرده، روزهای پایانی سال، حس دلتنگی خاصی ایجاد میکند. همین حس با تجربهای به مراتب عمیقتر در زندان رخ میدهد. دلتنگیِ ناخودآگاهی که بیشتر به شکلگیری هویت یک ایرانی ارتباط دارد. فرهنگی به نام نوروز، بهار و تغییر فصل که در سالهای گذشته از عمرش، تجربه کرده است.»
این زندانی سابق سیاسی که پیش از بازداشت در یک دفتر مهندسی طراحی قطعه مشغول به کار بوده است، معتقد است که تجربه عید و هیجان غیرارادی چند روز پیش از سال تحویل، در زندان چیزی جز یک دلتنگی تأثیرگذار و ماندگار نیست. تجربهای از دلتنگی که با وجود گذشت دو سال و نیم از آزادیاش، هنوز فراموش نشده است.
او انجام کارهایی چون خانهتکانی، تدارک سفره هفت سین، تبریک گفتن سال نو و دید و بازدید دسته جمعی برخی از زندانیان را نوعی فرافکنی و تخلیه روانی ناشی از دلتنگی زندانیان میداند.
برای سال نو به تعدادی از زندانیان مرخصی داده میشود، اما بسیاری از زندانیان سیاسی نظیر هفت نفر از سران بهایی، رسول بداقی، معلم زندانی، غلامحسین کلبی، زندانی سیاسی زندان کارون و دهها زندانی دیگر، چند سال متوالی است که نوروز را در زندان میگذرانند و از مرخصی محرومند.
ماهان محمدی به یاد دارد که تعداد زیادی از زندانیان بند مالی در آن سالها به مرخصی رفتند و آنها که امکان رفتن به مرخصی را پیدا نمیکردند، میبایستی آن روزها را در حسرت بیرون بودن از زندان میگذراندند.
این زندانی سابق سیاسی میگوید: «زندانیهایی که خانوادههایشان در شهرستانها زندگی میکردند، پیش از آغاز سال نو، منتظر آمدن بستگانشان برای آخرین ملاقات سال میشدند. برخی هم سفارش میکردند که خانوادههایشان به تهران نیایند و به یک تماس تلفنی بسنده میکردند؛ البته اگر امکان تماس وجود میداشت.»
نوروز و یک جوان زندانی
ایمان آذریان، متولد سال ۱۳۵۶ است. او که به عنوان دستیار در پروژههای تحقیقاتی فعالیت میکرده، ششم دی ماه سال ۱۳۸۸ بازداشت و به زندان اوین منتقل میشود و ۱۱ ماه در زندان میماند.
آذریان روزهای عید سال ۸۹ در بند ۳۵۰ زندان اوین را از بهترین نوروزهای زندگیاش میداند و میگوید: «آن سال چهارشنبهسوری اتفاق خاصی نیفتاد. فقط بچهها شربتی تهیه کردند اما موقع تحویل سال، به ما اجازه هواخوری دادند در صورتی که به زندانیهای بند مالی این اجازه را نداده بودند. این کمی عجیب بود چون هر شب در هواخوری ما را میبستند.»
آذریان میگوید: «آن سال، لحظه تحویل سال، شب بود و زندانیان مالی با حسرت از بالا به ما نگاه میکردند. زندانیها سفره هفتسینی را به هواخوری آوردند. وقتی سال تحویل شد، نیم ساعتی داشتیم همدیگر را بغل میکردیم و عید را به هم تبریک میگفتیم.»
او، روحیه زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین را در نوروز ۸۹ بسیار خوب توصیف میکند و میگوید: «شب سال تحویل، سه حلقه تشکیل دادیم، دست همدیگر را گرفتیم و یار دبستانی خواندیم. قرار بود تا یک ساعت در حیاط بمانیم و هنوز تا پایان مهلتمان زمان داشتیم که یکدفعه آمدند و به ما گفتند که برویم داخل اتاقها. بلافاصله در آن لحظه سرود مرغ سحر را خواندیم و به اتاقهایمان رفتیم.»
او میگوید که محسن دانشپور مقدم، زندانی سیاسی زیر حکم اعدام که اکنون ۷۱ ساله است، مجلس گرمی میکرده و برای همه آواز میخوانده است.
به گفته این زندانی سابق سیاسی، در ایام نوروز، همه زندانیها لباسهای تازه خود را میپوشیدند و برخی از زندانیان نیکوکار هم در حد توانشان، به برخی از زندانیان بیبضاعت کمک میکردند.
آذریان میگوید: «در بین زندانیان سیاسی، زندانیهای زیر حکم اعدام یا دارای حبسهای طولانی مدت، در روزهای نوروز وانمود میکردند خوشحالند تا کام دیگران تلخ نشود.»
نظرها
بهنام
بحث سر کار خانم ستوده واقعآ جداست و بنده احترام خاصی برای ایشان قائل هستم . اما این اصلاح طلبان که چندیست در پی بر هم خوردن معادلات قدرت از مقام و منزلت قبلی خود کنار گذاشته شده اند ، باید تکلیف خود را با مردم مشخص سازند و به صورت شفاف و علنی بگویند که آیا هنوز طرفدار و سینه چاک نظام پوسیده و فاسد و حکومت ننگین جمهوری اسلامی و ولی وقیه آن هستند یا خیر ؟ جناب سحر خیز هم از این قاعده مستثنی نیست ، البته منظور این نیست که ایشان بیایند اینجا و علنآ فریاد بزنند که ما اشتباه کرده ایم و خود را در گیر مخاطرات امنیتی سازند . ولی باید رویکردی در پیش گیرند که بتوانند به سمت ملت باز گشته و اشتباهات خود در طرفداری بی چون و چرا از نظام و در راس آن خامنه ای ملعون را جبران نمایند ، بلکه ملت نجیب ایران آنان را ببخشایند .