ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

گونتر گراس: چهره فراموش شده تاریخ یک ملت

حسین نوش‌آذر - گونتر گراس بخشی از توفیق ادبی‌اش را مدیون حلقه ادبی ۴۷ و بخش دیگری را مدیون رمان «طبل حلبی»‌ست با قهرمانی منزه. آلمانی‌ها به چنین شخصیتی نیاز داشتند.

گونتر گراس، مهم‌ترین نویسنده آلمانی‌زبان پس از جنگ جهانی دوم است. شناخته‌شده‌ترین اثر او رمانی‌ست به نام «طبل حلبی». این رمان را سروش حبیبی به فارسی ترجمه کرده است. گونتر گراس در سال ۱۹۹۹ جایزه نوبل ادبی را به خاطر مجموعه آثارش دریافت کرد. ۱۳ آوریل ۲۰۱۵ این رمان‌نویس، مجسمه‌ساز و نقاش آلمانی در هشتاد و هفت‌سالگی در اثر ابتلا به یک بیماری عفونی در شهر لوبک درگذشت.

گونتر گراس، نویسنده فقید آلمانی و برنده نوبل ادبی در سال ۱۹۹۹

حلقه ادبی ۴۷

اواسط سال‌های دهه ۱۹۵۰ گونتر گراس نخستین اشعار و نمایشنامه‌هایش را منتشر کرد. او یکی از اعضای حلقه ادبی ۴۷ بود که در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم توسط نویسنده‌ای به نام هانس ورنر ریشتر با هدف تشویق نویسندگان جوان و به وجود آوردن ادبیات داستانی متفاوت‌تری در آلمان بنیان گذاشته شده بود. هر کس که به عضویت این حلقه درمی‌آمد، از انواع امکانات بهره‌مند می‌شد. هاینریش بل و مارتین والزر از دیگر نویسدگانی‌اند که به این حلقه ادبی وارد شدند و توانستند خود را به مردم بشناسانند. در مقابل، پاول سلان که نخستین بار شعر معروف «فوگ مرگ»‌اش درباره یهودی‌کشی در زمان نازی‌ها را برای اعضای حلقه ادبی ۴۷ خواند، به خوش‌اقبالی گونتر گراس نبود و عضویتش پذیرفته نشد. پتر هاندکه، نویسنده شهیر اتریشی هم در گردهمایی گروه ۴۷ در دانشگاه پرینستون نمایشنامه جنجالی «دشنام به تماشاگر»ش را خواند و از واقع‌گرایی نویسندگان این حلقه انتقاد کرد. از آن پس بود که هاندکه معروف شد.

«طبل حلبی» گونتر گراس در زمانه‌ای انتشار یافت که حلقه ادبی ۴۷ در آلمان پس از جنگ بسیار پرنفوذ بود. از نویسندگان هم‌نسل او فقط هانس مگنوس انتسنزبرگر و مارتین والرز باقی مانده‌اند. بدین ترتیب مرگ گونتر گراس به معنای سپری شدن دوره‌ای‌ست که نویسندگان می‌توانستند با به وجود آوردن حلقه‌های ادبی نخبه و دخالت در سیاست و به وجود آوردن بحث‌هایی در اجتماع اثرگذار باشند.

تحریف واقعیت‌ها در «طبل حلبی»

طبل حلبی، گونتر گراس، سروش حبیبی، انتشارات نیلوفر

«طبل حلبی» که در سال ۱۹۵۹ منتشر شده، بی‌تردید مهم‌ترین رمان گونتر گراس و تک‌خال ادبی اوست. پس از انتشار این رمان بود که گراس به عنوان یک نویسنده اخلاق‌گرا جلوه‌گر شد. نیم قرن بعد، گونتر گراس در گفت‌‌وگو با روزنامه آلمانی‌زبان فرانکفور‌تر آلگماینه اسطوره‌ای را که از خودش به عنوان یک نویسنده منزه ساخته بود ویران کرد. او پس از انتشار زندگینامه خودنوشتش با نام «پوست کندن پیاز» اعلام کرد که در هفده‌سالگی به عضویت نیروی مسلح «اس اس» درآمده است.

«طبل حلبی» شخصی‌ترین رمان گونتر گراس هم به شمار می‌آید. شباهت‌های زیادی بین اسکار، قهرمان این رمان و زندگی گونتر گراس وجود دارد. شباهت‌ها از این قرار است:

  • اسکار و گونتر گراس هر دو در شهر دانتسیگ (گدانسک به لهستانی) به دنیا آمده‌اند. این شهر در لهستان کنونی قرار دارد.
  • هم قهرمان این رمان و هم نویسنده آن، بعد از جنگ از شهر دانتسیگ به شهر دوسلدورف در غرب آلمان مهاجرت می‌کنند. هر دو در این شهر به حرفه سنگ‌تراشی روی می‌آورند.
  • هر دو پس از سرخوردگی‌هایی، به هنر گرایش پیدا می‌کنند: گراس در آکادمی هنر دوسلدورف در رشته نقاشی تحصیل می‌کند. اسکار برای گذران زندگی به جاز روی می‌آورد.
  • گونتر گراس از سال ۱۹۵۳ تا ۱۹۵۶ تحصیل در رشته نقاشی را در آکادمی هنر برلین ادامه می‌دهد و سپس به پاریس مهاجرت می‌کند. اسکار، قهرمان طبل حلبی هم در ۷ ژوئیه ۱۹۵۱ به پاریس می‌گریزد و در این شهر، پلیس او را که ادعا می‌کند مسیح است بازداشت می‌کند و به دیوانه‌خانه‌ای انتقالش می‌دهد.

به این ترتیب گونتر گراس در رمان «طبل حلبی» موفق می‌شود با بهره‌گیری از روایت‌هایی «گروتسک» و با تحریف هنرمندانه واقعیت‌ها، زندگی خودش در فاصله بین سال‌های دهه ۱۹۲۰ تا ۱۹۵۰ را روایت کند. در این سال‌ها زندگی او نیز مانند زندگی قهرمان رمانش به دلیل وقوع یک جنگ جهانی خانمانسوز در بی‌وطنی و سرگردانی اتفاق می‌افتد. «طبل حلبی» بیان ادبی این سرگشتگی‌هاست: اسکار که از قدرت‌ مافوق‌طبیعی برخوردار است، تصمیم می‌گیرد در دوران جنگ رشد نکند. آیا می‌توان گفت این آرزوی نویسنده‌ای‌ست که در ۱۵سالگی به طور داوطلبانه خود را برای خدمت سربازی معرفی می‌کند؟ در «پوست کندن پیاز» که نیم قرن پس از «طبل حلبی» منتشر شده، گراس از «طبل حلبی» و قهرمان فراموش‌نشدنی آن اسطوره‌زدایی می‌کند و واقعیت زندگی‌اش به عنوان یک نویسنده اخلاق‌گرا را آشکار می‌‌کند: وقتی جنایتی اتفاق می‌افتد، کمتر کسی می‌تواند منزه باشد. به این جهت «طبل حلبی» را می‌توان کوششی برای رد گم کردن در تاریخ زندگی گونتر گراس و تلاش او برای پاک شدن از یک گناه عمومی هم پنداشت.

چهره فراموش‌شده تاریخ

در سال ۱۹۹۹ آکادمی نوبل اعلام کرد مهم‌ترین جایزه ادبی جهان را به گونتر گراس اهدا می‌کند به این دلیل که او در آثارش موفق شده است «با رنگ‌ سیاه اما با سرخوشی چهره فراموش شده تاریخ» را عیان کند.

اسکار در «طبل حلبی، «چهره فراموش شده تاریخ» زندگی گونتر گراس است و احتمالاً به همین دلیل ملتی خود را در چهره او بازیافتند. اسکار در این رمان منزه است. آلمانی‌ها در سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم به چنین قهرمانی نیاز داشتند. اهمیت گراس به عنوان یک نویسنده هم در این نکته نهفته است که موفق شد در بستر رویدادهای جنگ جهانی دوم یک قهرمان منزه را به مردم آلمان پیشکش کند: اسکار که دنیای کودکی‌اش را به جنگ نمی‌بازد و با این‌حال شریک تاریخ و گذشته یک ملت است.

ناشر گونتر گراس همزمان با درگذشت او اعلام کرد که رمان تازه‌ای از این نویسنده فقید تابستان سال جاری به بازار می‌آید. گونتر گراس بازاریاب خوبی هم بود و می‌دانست که چگونه می‌تواند مشتریان زیادی برای آثارش بیابد. این هم یکی از توانایی‌های اوست که در سایه یک اسطوره کمتر بدان پرداخته‌اند. گونتر گراس هم مانند اسکار، قهرمان طبل حلبی در دامن خانواده‌ای بازرگان اما خرده‌پا پرورش پیدا کرده بود.

گونتر گراس با چند تصویر:

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • فراز

    من از مرگ یک فاشیست مخفی که یکی از بهترین دموکراسی های جهان و دموکراتیک ترین و انسان دوست ترین ارتش جهان را دارد یعنی اسرائیل را به باد سخره و انتقاد می گیرد فقط به این دلیل که برای دفاع از خویش در برابر فلسطینی های وحشی و مسلمانان جنایتکار و جهموری اسلامی تبهکار بمب اتمی دارد و تحت پرجم جند فرهنگی از اسلام و اسلامیست ها دفاع می کند اصلا ناراحت نشدم.

  • Behrouz

    گونتر گراس از اول تا آخر کج اندیش بود. نازی بود و مارکسیست شد. و این اواخر، این نازی ـ مارکسیست، هیتلر و مارکس خود را درایران پیداکرده بود.

  • afshin

    دوست داشتنی ترین ارتش جهان؟ ارتشی  کشوری که بارها توسط سازمان ملل متحد و سازمانهای حامی حقوق بشر به جنایت علیه بشریت محکوم شده است. رژیمی که بر اسرائیل حاکم است با توجه به ویژگیها و کردارهایش, بدون هیچ تردیدی جزو فاشیستی ترین کشوهای دنیا قرار میگیرد رژیمی که بخشی از یک ملت را در نواری باریک, محکوم به زیستن در اردوگاهی غیرانسانی تر از اردوگاههای اسیران جنگی زمان نازیست ها کرده است.

  • فرزاد

    قطعاً فراز (که در اینجا نشیب است). جنایتکارانی همچون شارون و بی بی را سمبل انسانیت و صلحدوستی میداند. جامعه بشری نیازی به ترحم شما ندارد جناب نشیب، آنان که بر کشورداری مبتنی قهر، جنایت و نژاد پرستی تکیه میکنند محکوم به نابودی هستند. 3000 سال زندگی اجتماعی مکتوب بشری شاهد این موضوعیت است.

  • فرزاد

    جناب بهروز بهتر است رزومۀ تحریف و توهین خود را به فاکس نیوز و همتای اسرائیلی آن بفرستد، حداقل بابت اینهمه دروغگویی کمی پول هم بسازید.

  • فراز

    اولا که آقایی خودش را فرزاد معرفی کرده است مطمئنا اسمش جعلی است چون یک دوستدار آخوندها و طوطی دست آموزشان یقینا نامی با ریشه ایرانی نداشته ونخواهد داشت . در جواب این فرد بی نام و بی نشان باید گفت ارتشی که در راه آزادی مردم فلسطین از چنگال اهریمنی به نام حماس بارها جان سربازان خود را به خطر انذاخته تا فلسطینی هایی که شایسته یک زندگی خوب هستند و مانند اسلامیست های مرگ اندیش حماس توان بهره مندی از شادی های زندگی را ندارند را نجات دهندبه درستی تنها گزینه عنوان دوست داشتنی ترین ارتش جهان هستند . بنیامین نتانیاهو به عنوان رهبر جهان آزاد همان کسی است تمام سعی و تلاشش انجام می دهد تا حکومت اسلامی شرور ایران به سلاح اتمی دست پیدا نکند و با سر نگرفتن توافق و معامله بزرگ بین ***حسین اوباما و ملای تبهکاری چون سید علی خامنه ای دریچه ای برای نجات مردم ایران از چنگال حکومت آخوندی باز کند . بله آقای نسبتا محترم این شما و همه دشمنان آزادی هستید که سرنوشت محتومتان سقوط در زباله دان تاریخ است ***

  • فرزاد

    جناب نشیب، آنقدر گفته های شما بی نمک است که حتی مرغ پخته را به خنده میاندازد. چه از اینکه آدمهای بد (از دید شما )میبایستی اسمهای همگون با بدی خود داشته باشند بنابراین همۀ انسانهایی که نامشان "فرزاد" است میبایستی همگی آدمهای خوبی باشند!! ما خیال میکردیم آخوندها موجودات سطحی و نادان هستند، زهی شما صهیونست ها در سطحی نگری و ارتجاع فرسنگها از آخوندیسم تبهکار در دوران پیش از قرون وسطا فکر میکنید. و به همین دلیل به راحتی کودک میکشید و میلیونها انسان را در 6 دهۀ اخیر آواره کرده اید و در طی هشت سال گذشته بزرگترین زندان جهان "غزه" توسط شما مورد تهدید و تجاوز است و هر کس هر حرف خلافی بر علیه جنایات شما گفت میبایستی ضد یهودی باشد (حتی اگر خود یهودی باشند). مردم اسرائیل با انتخاب اخیر خود نشان دادند که حاضرند سیاستهایی پیگیری کنند که هیچ همخوانی با بشردوستی ندارد بلکه نوه های قربانیان هالوکاست خود ، ادامه دهندگان راه نژادپرستی و نسل کشی هستند که هیتلر آغاز کرد و امروز توسط مردمی که خود را وارث تعلیمات موسی میدانند ادامه مییابد. زهی خیال باطل. مردم جهان شماها را به خوبی میشناسند و قدم به قدم ما انسانهای شریف جهان ، شما تجاوزگرانِ جنایتکارِ وحشی را به دادگاهای بین الملی خواهیم کشاند. جناب نشیب بزودی نوبت شما هم میرسد.

  • فراز

    اول اینکه رفتار *** شمابسیجیان ذوب شده در ولایت هست که مرغ سوخاری در دیگ پر از روغن را به قهقهه وا می دارد چون منظور من این بود که کسانی که هیچ وابستگی به فرهنگ ایران ندارنداساسا نامهای پارسی چون فرزاد را برای خود برنمی گزینند و اگر هم نام پارسی داشته باشند آن قدر شستشوی مغزی داده شده اند که آن را به یک نام*** تغییر خواهند داد....دوم اینکه خواهش می کنم شما از تبه کاری و تحجر سخن نگویید چون همین لحن بی ادبانه و گستاخانه شما گویای همه چیز هست. بله در غزه بزرگترین زندان جهان هست اما برای اهریمن خوی ترین مردمان جهان . مردمی که به قدری در آموزه های آئین اهریمنی اسلام غرق هستند که نه خود می توانند از شادیهای زندگی لذت ببرند و نه می توانند خود را از منجلاب مرگ اندیشی اسلامی نجات دهند و نه می گذارند مردمی که با تلاش خودشان بیابان کنعان را به یکی از مترقی ترین آبادترین شادترین و مرفه ترین کشورهای تبدیل کرده اند . از زندگانی خود بهره ببرند در واقع محاصره غزه و آنچه شما پیروان ائتلاف شوم اسلام ومارکسیسم زندان بزرگ دسته جمعی غزه خوانده اید دفاع اجتماعی مردم اسرائیل است در برابر اسلامیست های مقیم غزه . کودک کشی هم که شما بهش اشاره کردید از نظر من به عنوان یک دانشجوی دکترای حقوق کیفری چیزی نیست به جز اقدامات تامینی و تربیتی که مردمان پاک نهاد اسرائیل برای جلوگیری از نا امن شدن کشورشان توسط مادران بد نهادی که از بدو تولد به کودکشان نفرت و خودکشی و تروریسم و البته اسلام ناب محمدی می آموزند . آن کودکانی که کشته می شوند همانا مار بچگانی خواهند شد که فردا در جامه عوامل انتحاری کارهای جنایتکارنه خواهند کرد و البته مادران گجستک انها با شنیدن خبر مرگشان در یک عملیات انتحاری برایشان هلهله دامادی سر می دهند و البته با تولید بچه های دیگر و نیز دریافت عنوان مادر "شهید" که به حق از شوم ترین واژگان ابداعی محمد*** است فرزندان بقیه را هم به انتحاری شدن تشویق میکند . پس باید چنین افراد نامطلوبی را هرچه سریع تر نابود کرد تا هم به آرزوی بهشت برسند و هم جامعه اسرائیل امن بماند.سوم انکه مردم جهان در سده اخیر کور نبوده اند و رفتارهای جنایتکارانه شما مسلمان ها و نیز مارکسیست ها را به چشم دیده اند و به شما انسانهای شریف !!!جهان اجازه نخواهند داد دوباره به تنهایی یا با هم جهان را به کثافت و جنایت بکشانید. پ.ن:زودتر به این کامنت جواب بده تا کمی از سبکسری ها و اظهارات خنده آورت شاد شوم. خندیدن به ریش شما افراد متوهم حق مسلم من است!

  • فرزاد

    جناب نشیب، من واقعاً پاسخی برای شما ندارم. من فقط خوانندگان این سوالها و جوابها را به آخرین پست شما ارجاع میدهم. دیدگاههای هر دوی ما کاملاٌ روشن است و نیازی به توضیح بیشتر ندارد، این پلاتفرم برای اطلاع رسانی است و نه قتل یکدیگر!! من فکر میکنم که خوانندگان از موضع شما و من کاملاً محیط بر موضوع هستند. من فقط از خوانندگان تقاضا دارم که نگاه دیگری بر آخرین کامنت شما کنند.

  • فرزاد

    جناب نشیب، من فکر میکنم که شما یک مرد جوان کمتر 30 سال باشید (از پاسخ هیجان انگیز و بسیار مستقیم شما از آخرین پیامتان هویداست ). من کمی مسن تر از شما هستم (نه بدین مفهوم که مسن تر ها درست میگویند)، ولی بایستی این را بگویم که در دوران آموزش کلاسیک من و پس از آن ، افتخار این را داشته ام که با چند تن از زیبا اندیشان این زمانه آشنا شوم و حتی گپی با آنها زده باشم، ولی از نگاه من زیبا اندیش ترین آنها ، آن بود که از این استاد بیش از دیگران آموختم ولی زمان فرصت ملاقات نداد، انسان شریف و بسیار دوست داشتنی بنام " ویکتور فرانکل "، یک یهودی که اکثر اعضای خانواده اش را در هولاکاست از دست داد، شخصیتی که در تمام دبیرستانهای جهان بایستی با تفکرات ایشان آشنا شوند (بنیانگذار " لوگو درمانی")، دانشگاهای اروپا و آمریکای شمالی- مرکزی و جنوبی سالهاست این متدولولژی روان درمانی را تدریس میکنند. از شما تقاضا دارم که نگاهی به این ایده کنید. بعضی وقتها خوب است که کمی عقب برویم و نگاه کنیم که آیا ممکن است که شاید ما " در چارچوب افکار خود زندانی هستیم".