ضرورت اختراع اسلام دموکراتیک
اکبر گنجی − ادیان برساخته های اجتماعی هستند. آنها در طول تاریخ تغییر کرده و باز هم تغییر میکنند . "اسلام دموکراتیک" اگر هم تاکنون ساخته نشده باشد، باید اینک آن را اختراع کرد.
وضعیت کشورهای مسلمان و رشد گروه های تروریستی اسلام گرا توجه جهانی به اسلام را به خود معطوف کرده است. بدون تردید در قرآن و سنت اسلامی مواردی وجود دارد که خشونت را تجویز کرده و آن فرامین موقتی مختص ۱۴۰۰ سال پیش، اگر در دوران جهانی شدن ایده دموکراسی به اجرأ درآیند، نقض حقوق بشر به شمار می روند. بدون تردید دولت ها، گروه ها و افرادی وجود دارند که به نام اسلام دست به جنایت و ترور می زنند. بدون تردید دولت هایی (ایران، عربستان سعودی، پاکستان، و...) که خود را حکومت اسلامی قلمداد می کنند، رژیم های دیکتاتوری و ناقض حقوق بشرند.
در چنین فضایی ادعاهای زیر مطرح می شود: اسلام اصلاح پذیر نیست، اسلام با حقوق بشر تعارض دارد، اسلام با سکولاریسم منافات دارد، قرآن کتاب جنگ است نه صلح، قرآن کتاب خشونت و مرگ است نه رحمت و زندگی، اسلام یعنی همین گروه های تروریستی و هیچ امیدی به تغییر آن وجود ندارد.
فرض را بر این بگذاریم که همه مدعیاتی که علیه خود اسلام طرح می شوند- نه آنچه به نام اسلام صورت می گیرد- از نظر معرفتی صادق و موجه اند و از اعتبار هرمنوتیکی برخوردارند. در این صورت وظیفه اخلاقی ما چیست؟ و از نظر سیاسی باید چه استراتژیای دنبال کرد؟
واقعیت های ساختاری محدود کننده تصمیم گیری اخلاقی و سیاسی
پاسخ به این پرسش شاید ساده بود، اگر با ده یا صد هزار تروریست روبرو بودیم. اما واقعیت این است که ۱,۶ میلیارد مسلمان و ۴۹ کشور با اکثریت مسلمان وجود دارد. مسلمانها حدود ۶ درصد جمعیت اروپا را تشکیل می دهند. آنان به اسلام باور داشته و با آن بخشی از هویت خود را می سازند. با این جمعیت عظیم و کشورهای آنان چه باید کرد؟
انسان عاقل آرزوهای دست نیافتنی را تعقیب نمی کند. چند امر ناممکن است :
الف- نابود کردن و محو اسلام. دین به پرسش های وجودی (existential) آدمیان پاسخ گفته و به زندگی انسان ها معنا می بخشد، به همین دلیل محو شدنی نیست.
ب- نامسلمان کردن کل مسلمانان. اکثریت آدمیان در جامعه ای معین با دینی خاص متولد شده و با همان دین از دنیا می روند.
پ- نابود کردن جمعیت مسلمان جهان. اگر کشتن چند میلیون یهودی در فاجعه هولوکاست توسط نازی ها امکان پذیر بود، آفرینش هولوکاستی با هدف نابودی ۱,۶ میلیارد مسلمان شدنی نیست.
ت- جنگ و نزاع دائمی جهان غرب با مسلمانان جهان.
ث- قطع رابطه با کلیه کشورهای اسلامی و مسلمانان.
زندگی صلح آمیز یکی از مهمترین آرمان های بشری است. اگر هم برای دولتمردان غربی فقط "منافع ملی" و "بازار آزاد" هدف باشد، بدون امنیت و ثبات جهانی، به این اهداف نمی توان دست یافت. از بی ثباتی و جنگ فقط کمپانی های اسلحه سازی بهره مند می شوند، اما به قیمت کشته و زخمی و آواره کردن ده ها میلیون انسان.
بدین ترتیب، باید به دنبال راه هایی بود که به صلح، تفاهم و همزیستی احترام آمیز منتهی شوند. این هدف نیازمند درک واقعیت های دیگری هم بوده و هست.
الف- جهان اسلام و مسلمانان یکپارچه نیستند. اکثریت مسلمانها در طول تاریخ، میانه رو بوده و هستند. ضمن آن که همه آنان نه روایت واحدی از اسلام دارند و نه به یک میزان به دستورات اسلام عمل می کنند.
کلیه ادیان برساخته های اجتماعی هستند. ادیان در طول تاریخ متناسب با تحولات اجتماعی تغییر کرده و باز هم تغییر خواهند کرد. هر دینی چند زبانی است و می توان در آن عناصری یافت که به سود یا به زیان جنگ و صلح اند. "اسلام دموکراتیک" اگر هم تاکنون توسط نوگرایان مسلمان ساخته نشده باشد، باید اینک آن را اختراع کرد.
ب- اسلام تمام هویت یک مسلمان را تشکیل نمی دهد. برای این که هویت تکواره (singular) وجود ندارد و هویت افراد و گروه ها محصول منابع گوناگونی است. هویت امری ترکیبی است که توسط متغیرهای مختلفی ساخته می شود.
پ- آمریکا و متحدانش در ساختن گروه های جهادی در افغانستان(۱ و ۲) ، عراق ، لیبی و سوریه نقش مهمی داشته اند و باید مسئولیت پیامدهای گسترده سیاست ها و اعمالشان را پذیرا باشند. ژنرال وسلی کلارک- رئیس سابق ارتش آمریکا- گفت: متحدان ما داعش را برای مقابله با حزب الله به وجود آوردند. پذیرش این امر توسط اوباما از همه مهم تر بود که گفت:
"داعش حاصل مستقیم بزرگتر شدن القاعده در عراق است که به دلیل حمله ما [به عراق در سال ۲۰۰۳] رشد پیدا کرد؛ این یکی از نمونههای تبعات ناخواسته [جنگ] است و به همین خاطر است که ما باید به طور کلی قبل از شلیک کردن، ابتدا نشانه بگیریم".
ما در این مقاله نشان داده ایم که وضعیت فعلی عراق را "پیامد ناخواسته" حمله نظامی آمریکا به آن کشور قلمداد کردن، مدعایی است که تردیدهای جدی بر آن وارد است و بالاترین مقامات دولت آمریکا از سال ها پیش گفته بودند که اگر به عراق حمله نظامی کنیم پیامدهایش چه خواهد بود.
ت- بدون شناخت تاریخ وهابیسم عربستان سعودی نمی توان داعش را شناخت. اسلام وهابی رابطه وثیقی با تروریسم اسلام گرا دارد. این موضوع آگاهانه توسط دولت های غربی نادیده گرفته می شود.
ث- باید به بسترهای اجتماعی که این گونه گروه ها را تولید می کنند- همچون استبداد، فقر، فساد، تبعیض، بیکاری گسترده، احساس تحقیر و اهانت وطردشدگی- نیز توجه ویژه ای مبذول کرد.
ج- اصلاح دین امری ممکن و مطلوب است. هیچ یک از ادیان کنونی همانی نیستند که توسط پیامبرشان ده ها قرن پیش ساخته شد.
چرا اسلام دموکراتیک را باید اختراع کرد؟
انسان حتی اگر خداناباور و یا اسلام ستیز باشد، باید این واقعیت ها را در نظر گرفته و آن گاه به این بیندیشد که وظیفه اخلاقی اش چیست و کدام استراتژی سیاسی به صلح جهانی- در عین کثرت گرایی فرهنگی و رواداری- می انجامد؟
کلیه ادیان برساخته های اجتماعی هستند. ادیان در طول تاریخ متناسب با تحولات اجتماعی تغییر کرده و باز هم تغییر خواهند کرد. هر دینی چند زبانی است و می توان در آن عناصری یافت که به سود یا به زیان جنگ و صلح اند. "اسلام دموکراتیک" اگر هم تاکنون توسط نوگرایان مسلمان ساخته نشده باشد، باید اینک آن را اختراع کرد.
اریک هابسبام نشان داد که سنت اختراع شده است. دین هم امری اختراعی است. اختراع اسلام دموکراتیک، اسلام سازگار با حقوق بشر، اسلام کثرت گرایانه، اسلام روادارانه و اسلامی که همه انسان ها را شهروندان آزاد و برابر به شمار می آورد؛ ممکن و مطلوب و ضروری است. کشورهای مسلمان و مردم مسلمان به "اسلام دموکراتیک" نیاز دارند تا به آنان کمک کند که از شر رژیم های استبدادی و نابرابری اجتماعی خلاص شوند و آزادانه در پناه "رژیم دموکراتیک سکولار"، فارغ از تحمیل های دولت و حکومت، زیستی مومنانه داشته باشند.
جهان غرب و غربیان هم اگر خواهان همزیستی مسالمت آمیز و روابط دوستانه با دیگران هستند، باید از اختراع اسلام دموکراتیک استقبال کنند. نه آن که به نحو پیشینی، آن را محال قلمداد کنند.
نمی توان قرآن و محمد را به خشونت و جنگ فروکاست. نمی توان حکمی متعلق به ۱۴ قرن پیش را که در عصر خود عرف زمانه بوده، به دوران کنونی تعمیم داد و گمان باطل برد که اگر اجرای حکمی در آن عصر ضروری بوده، آن حکم موقتی ، دائمی شده و برای دوران کنونی هم معتبر است. برده داری هم در قرآن وجود دارد ، اما اینک هیچ مسلمانی- جز گروه های تروریستی بوکوحرام و داعش- به دنبال برده داری نیست. بدترین و گسترده ترین برده داری تاریخ در آمریکا وجود داشت که در دسامبر ۱۸۶۵ رسما ملغی شد.
ادعاهای اصلی من به قرار زیرند:
قرآن- همچون تورات و انجیل- چند صدایی است.
تاریخ نشان می دهد که اسلام اصلاح پذیر است (رجوع شود به مقاله "آیا اسلام اصلاح پذیر است؟").
قرآن مانیفست صلح طلبان هم بوده و هست (رجوع شود به مقاله "قرآن جنگ طلبان و قرآن صلح طلبان").
قرآن کتاب رحمت و کرامت هم هست (رجوع شود به مقاله "صدای قرآن: وحشت یا رحمت؟ ").
اسلام هیچ طرحی برای تشکیل دولت ندارد و اساساً سکولار است و اگر به آن توجه جدی شود، زمینه ساز دولت دموکراتیک ضد تبعیض خواهد ش د(رجوع شود به مقاله "اسلام سکولار پاد زهر تروریسم اسلام گرا").
روایت هایی از اسلام وجود دارد که با حقوق بشر سازگارند (رجوع شود به مقاله "اسلام و حقوق بشر").
اینها را نوگرایان مسلمان ساخته و اختراع کرده اند.
ممکن است مخالفان ادعا کنند که اختراع "اسلام دموکراتیک" فاقد اصالت است و هیچ حظی از حقیقت نمی برد. یعنی هیچ نسبتی با اسلام آغازین ندارد. این مدعا درباره یهودیت و مسیحیت هم صادق است. برای این که اساساً در ۱۴ یا ۲۰ یا ۴۰ قرن پیش دموکراسی و حقوق بشر و فمینیسمی وجود نداشت. انسان های دوران مدرن اینها را اختراع کردند.
تاریخ نشان می دهد که یهودیان و مسیحیان در دوران مدرن، متأثر از تحولات اجتماعی، رفته رفته یهودیت و مسیحیت سازگار با دموکراسی و حقوق بشر را اختراع کردند. آیا کتاب مقدس یهودیان فرمان نمی دهد:
"هنگامی که به شهری نزدیک می شوید تا با آن بجنگید، نخست به مردم آنجا فرصت دهید خود را تسلیم کنند. اگر آنها دروازه های شهر را به روی شما باز کردند، وارد شهر بشوید و مردم آنجا را اسیر کرده، به خدمت بگیرید؛ ولی اگر تسلیم نشدند، شهر را محاصره کنید. هنگامی که خداوند، خدایتان آن شهر را به شما داد، همه مردان آن را از بین ببرید؛ ولی زنها و بچه ها، گاوها و گوسفندها، و هرچه را که در شهر باشد می توانید برای خود نگه دارید. تمام غنایمی را که از دشمن بدست می آورید مال شماست. خداوند آنها را به شما داده است. این دستورات فقط شامل شهرهای دور دست می باشد و نه شهرهایی که در خود سرزمین موعود هستند. در شهرهای داخل مرزهای سرزمین موعود، هیچ کس را نباید زنده بگذارید. هر موجود زنده ای را از بین ببرید. حیثیها، اموریها، کنعانیها، فرزیها، حویها و یبوسیها را بکلی نابود کنید. این حکمی است که خداوند، خدایتان داده است"( کتاب مقدس، تثنیه، ۲۰، آیات ۱۷- ۱۰).
مگر پیامبر صلح- عیسی مسیح- نمی گفت:
"گمان مبرید که آمده ام صلح و آرامش را بر زمین برقرار سازم. نه، من آمده ام تا شمشیر را برقرار نمایم. من آمده ام تا پسر را از پدر جدا کنم، دختر را از مادر، و عروس را از مادر شوهر. به طوری که دشمنان هر کس، اهل خانه خود او خواهند بود. اگر پدر و مادر خود را بیش از من دوست بدارید، لایق من نیستید؛ و اگر پسر و دختر خود را بیش از من دوست بدارید، لایق من نیستید. اگر نخواهید صلیب خود را بردارید و از من پیروی کنید، لایق من نمی باشید"( کتاب مقدس، متی، باب ۱۰، آیات ۳۸- ۳۴).
مسیحیان دوران جنگ های صلیبی این گونه آیات را به گونه دیگری می فهمیدند. اخیراً که باراک اوباما از خشونت های تاریخی مسیحیان سخن گفت، جنجال بسیاری علیه حقیقت گویی او برپا شد.
همان گونه که یهودیان و مسیحیان با کنار گذاشتن فرامین خشونت آمیز دین شان "نا یهودی" و "نا مسیحی" نشدند، مسلمانان هم با کنار گذاشتن احکام خشونت آمیز اسلام، "نا مسلمان" نمی شوند. خشونت زدایی از اسلام، رکن اساسی اختراع اسلام دموکراتیک و مسلمانی در دوران مدرن خواهد بود.
به عنوان نمونه ای دیگر، کتاب مقدس مجازات اعدام را برای همجنس گرایی تعیین کرده است:
"هیچ مردی نباید با مرد دیگری نزدیکی کند، چون این عمل، بسیار قبیح است"( کتاب مقدس، لاویان، باب ۱۸، آیه ۲۲). "اگر دو مرد با هم نزدیکی کنند، عمل قبیحی انجام داده اند و باید کشته شوند، و خونشان به گردن خودشان می باشد"( کتاب مقدس، لاویان، باب ۲۰، آیه ۱۳).
قرآن فاقد هرگونه مجازاتی برای همجنس گرایی است. وقتی یهودیان و مسیحیان به این حکم عمل نمی کنند، و همچنان یهودی و مسیحی اند، به چه مبنایی اگر مسلمانان به این حکم متن مقدس یهودیان عمل نکنند، نامسلمان خواهند شد؟
نه گفتن به اختراع "اسلام دموکراتیک"، و دامن زدن به اسلام هراسی ای که اسلام را خشونت محض و اصلاح ناپذیر قلمداد می کند، نه تنها صلح طلبانه و خیرخواهانه نیست، بلکه بدخواهانه و زمینه ساز نزاع های دائمی و جنگ های نابودکننده است. اسلام ستیزانی که اسلام را به میکروب و ویروس تبدیل می کنند، آیا راهی جز نابود کردن و نسل کشی ۶/۱ بیلیون مسلمان باقی می گذارند؟
اگر افراد و گروه ها(دیندار و بی دین، مسلمان و نامسلمان) صلح و آزادی و حقوق بشر را آرمان هایی مهم به شمار می آورند، اخلاقاً موظفند تا از اختراع "اسلام دموکراتیک" دفاع کنند. خشونت طلبان پروژه دیگری را دنبال خواهند کرد. آنان اسلام را غده سرطانی قلمداد خواهند کرد که از طریق عمل جراحی باید نابود شود.
متن انگلیسی مقاله در هافینگتون پست منتشر شده است
نظرها
پدرام جان
اخه مسئله اینجاست که اسلام فقط و فقط براساس قرآن نیست و سنت و احادیث نیز در آن نقش دارد
Behrouz
اسلام «دموکراتیک»، اسلام «ناب محمدی»، اسلام «سکولار»،........دام جدیدی است برای تباه کردن زندگی نسلهای آینده. سال قبل مسلمانان یک میلیارد و دویست میلیون بودند و حال یک میلیارد و ششصد میلیون و سال آینده دو میلیارد که مبارک است. یک مورد از مسلمانان اروپا، ۱۴۰۰ مورد تجاوز جنسی مسلمانان در شهر گمنام Rotherham انگلیس ــ و شهرهای دیگرانگلستان هم همین وضع را دارند ــ است و تمام قربانیان دختران انگلیسی بودند.سیاستمداران، پلیس و مددکاران از ترس برچسب «نژاد پرست» و «اسلام هراس» دختران انگلیسی را قربانی کردند.
جاوید
بنظرم اسلام یعنی آن بخش آن که مخاطبانی فرای بستر تاریخی وجغرافیایی زمان نزول خود دارد میتواند راهگشا باشد و حتی بسیاری از آیات بظاهر خشن در قران ازقبیل قصاص و مقابله بمثل با موخره هایی آمده اند که مطلع آنان را نسخ میکند و جزا سیئه سیئه مثلها و من غفا و اصلح فاجره علی الله ولا یجرمنکم شنئان قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی وان عاقبتم فعاقبوا بمثل عوبتم به و ان تصبروا فان الله مع الصابرین و نظایر ان فراوانند
جاوید
آیات در مورد برده داری و زنان و مساوات در جامعه نیز همینگونه اند و بسیاری از آنان نیز با توجه به سنت و سیره نبی قابلیت بازبینی و اصلاح را دارند احادیث یعنی ترجمان آیات هم بسیار سودمند در راه بازبینی نحله حاکم و برداشت خشن از اسلام میتوانند راهگشا باشند مثلا رفتار رسول با همسران و دیگران آنچنان برداشت خشک از آیات نمیباشد مانند روش برخورد وی با منافقان و عبدالله ابن ابی در مدینه یا رفتار ایشان با یهودیان و مشرکین تا حدود زیادی کپی برداری از آیات نمیباشد و جالب اینکه خداوند در جواب در قران ایشان را اینگونه خطاب کرده و انک لعلی خلق عظیم
علی
جناب گنجی بله بایستی با اسلام دموکراتیک سر برید وقتی خود پیامبر گرامی بقول خود شما امر به سربریدن کرده وقتی اسلام پای برده داری غارت و هزار کار بد هست چطور اسلام دموکراتیک را باید به مغز این همه اخوند خدا فروش که از این راه نان میخورند کرد ؟ اسلام در ذات خود غیر انسانی هست بقول خود خمینی با هیچ اب کری پاک نمیشود
آرش
نویسنده این مقاله گویا از سیاره دیگری آمده و اطلاعی از اوضاع کره زمین ندارد و نمیداند که اندونزی بزرگترین کشور مسلمان نشین دارای دمکراسی است و نیروهای دمکراتیک مسلمان در اندونزی و مالزی و هند و ایران و سایر کشورها وجود داشته و دارند و همانطور که میدانیم نیروهای دمکراتیک و مسلمان دهها سال است در جهان و خاورمیانه و بخصوص در خود ایران با جنایتکاران ضد بشری مثل خمینی و خامنه ای و امثالهم و سایر تروریستهائی که تحت نام اسلام در ایران و در سرتاسر کشورهای مسلمان به خونریزی و غارت مشغولند درحال مبارزه بوده اند. نویسنده بایستی قبل از نوشتن کمی تحقیق کند و البته اگر اطلاع داشته و اشاره ای به نکاتی که ذکر کردم نکرده که گناه بزرگتری دارد ***
شاهد
جناب اکبر گنجی گام مهمی برداشته اند : اختراع اسلام دموکراتیک بجای رویاندن ان از درون اسلام سنتی می تواند به تغییر در جهان اسلام کمک کند . اما به این شرط که نوگرایان دینی ایران دست از در اویختن به قدرت حکومت اسلامی و کسب سهمی از ان بردارند و راه مصلحان همچون اسپینوزا و ولتر را درپیش گیرند بررسی های تاریخی گنجی در این مقاله از وقایع اواخر قرن بیستم و برامدن اسلام تندرو نشان از علاقه ایشان به حکومت اسلامی ایران دارد . انگار گنجی ظهور اسلام تندرو شیعی و سایر عوامل که گنجی ناخوداگاه با انان احساس همراهی می کند را از یاد برده است یا می کوشد به عمد در غوغای داعش ستیزی از دیده پنهان کند . به برخی از وقایع اشاره می شود که نقش اول را دربرامدن اسلام تندرو داشت ظهور اسلام شیعی تندرو در ایران که سراغاز برامدن اسلام سیاسی بود و سرنگون کردن بزرگترین دولت لایک منطقه حکومت پهلوی و کشتارهای بعدی در ایران با واژگان اسلامی گره زدن غرب ستیزی ( همه اشکال پیشرو تمدن غرب همچون لبیرالیسم و حقوق بشر ) با واژگان اسلامی از سوی تندرو های اسلام شیعی در ایران که مورد تقلید تندروهای اسلام سنی قرار گرفت لشکر کشی اتحاد جماهیر شوروی به کشور مسلمان افغانستان ( گنجی مدام بر نقش امریکا در بر امدن القاعده تاکید می کند اما از عامل اصلی هیچ نمی گوید ) شکل گیری اسلام تندرو در افغانستان که پس لرزه سرنگونی حکومت لایک شاه در ایرا ن بود ادامه جنگ ایران و عراق با واژگان اسلامی و شعار " راه قدس از کربلا می گذرد" که به اسلام تندرو سنی دور نمای نظری داد شعار نابودی اسراییل با واژگان اسلامی حمایت از دولت فرقه گرای بشار اسد در کشتارهزاران سنی از سوی حکومت شیعی اسلامی تندرو ایران و نقش ان در برامدن داعش ( تاکید درست بر مسولیت و هابیت عربستان سعودی و از دیده پنهان ساختن شیعه گری اسلامی) همه موارد بالا از سوی حکومت تندرو اسلامی شیعی در ایران اکنون ادامه دارد ونیروی محرکه پیش بردن اسلام تندرو سیاسی بطور کلی است ( در جای دیگر پیرامون دوگانگی حکو مت ایران و نقش فاقد قدرت سیاسی بخشی ازحکومت که بالجبار بدلیل حاکمیت دولتی می کوشند امور بورکراتیک و اقتصادی سر سامان دهد گفته ام . برای درک بیشتر دوگانگی در چنین حکومت هایی و تاثیر ان در به اشتباه انداختن روشهای دیپلماتیک جهان غرب به فصل "توتالیتاریسم در قدرت " از کتاب توتالیتاریسم هانا ارنت ترجمه محسن ثلاثی مراجعه شود) ظاهر جناب گنجی جهان را فقط از یک چشم عیب بین ضد اسلام تندرو سنی می بیند و چشم دیگر ایشان که به قدرت حکومت شیعی اسلامی دوخته شده که می کوشد از طریق رخنه کردن در دل یار به دموکراتزاسیون ان بپردازد ونقش مهم اسلام تندرو شیعی در رخ دادهای تاریخ منطقه به کل در این مقاله حذف کرده است .
علی سلحشور
اگر خشونتها و تخریبهای مکرری که درقراَن و سایر نوشته های تولیدی از اسلام حذف گردد، چیزی نخواهد ماند به جز مشتی سفارش اخلاقی مانند رسیدگی به تنظیف دهان و لطف به والدین که البته با ادبیاتی غنی تر و کیفیتی بهتر و کامل تر در بودیسم یا آیین زرتشت یا سایر سفارشهای اخلاقی موجود است. بنابراین نیازی به سکسی نمودن اسلام و ایجاد دکّانی حدید به عنوان اسلام دموکراتیک نیست! ضمن اینکه جاذبه اصلی و مهم اسلام برای پیرو،مجاز نمودنِ فعللِ "تعدی نمودن" ست به هرشخص و هرمکان به هرنحو و به مقداردلخواه که ظاهرا با امر به معروف آغاز میشود و به انواع شکنجه و کشتار فجیع؛ ختم. چه در صدر اسلام و چه در ختمِ ان! اینکه مسیحیت از این رفتارها ظاهرا خلاصی یافت، نبود مشتی ابن الوقت ست که با نقد بخشی از مذهب و ملکوتی جلوه دادن چند سفارش ساده اخلاقی برای خود ایجاد شغل نموده اند.*** از آنجا که روش شریعتی نیز سرلوحه حضرات نامبرده و امثالشان ست و متاسفانه بخشی بزرگ از هم میهنان به تزویر که البته نام "دموکراتیزهٔ اسلامی" آن "تقیّه" ست خو گرفته اند، و البته در سر بزنگاه هیچ یک *** از اعمال خشونتهای مقدس شانه خالی نخواهند نمود؛ نقدشان نیز بیفایده ست. و جالب اینکه پافشاری شان بر موضوعی تا این حد سخیف(اسلام دموکراتیک) و هر آسمان و ریسمان بافتنی برای فرونماندن موضوعاتی از این دست را نیز وامدار اصول اسلام و حوزه و البته آخوندگری شیعه اند. تنها در این سه دین سامی و بالاخص اسلام ست که "فردروحانی" در صورت لزوم به هر ترفند و چشم سفیدی میپردازد تا کسب مقصود.
آزاد
به جای ترویج ایده اختراع یک اسلام جدید بهتر است آیین جدیدی را ترویج کنیم که با نیازهای امروز جامعه بشری سازگارتر است . اسلام به واسطه پیشینه تاریخی خود و نحوه تفکر متولیان امروز خود غیر قابل اصلاح می باشد . مروجان چنین ایده ای قصد دارند با اختراع یک دین جدید به کمک نام اسلام تنها بعنوان یک برند (مارک) که مصرف کننده زیادی دارد به محصول خود اعتبار ببخشند . این روش راه به جایی نمی برد . راه حل ، حمایت از یک آیین جدید است .
علی کبیری
اگر جناب گنجی گمان میکند نسلی که 36 سال حکومت دستاربندان را تجربه کرده، با این دُرفشانیهای ایشان مجاب شده و شیفتۀ شعارهای سطحی ایشان همچون "اختراع اسلام دمکراتیک" میشوند، صد درصد دراشتباهند. ضمناً گردانندگان و دبیران رادیو زمانه توجه داشته باشند که درج چنین مقاله های سطحی و بی محتوا ممکنست به وجهۀ علمی و اجتماعی آنان نیز لطمه وارد کند. دلائل اینجانب به شرح زیرند: 1- استدلالهای این مقاله متکی بر استدلال با توسل به مثالهائی برپایۀ مقاله های قبلی شخصِ نویسنده است که هنوز درستی گزاره ها و مدعاهای آنها بطور خردمندانه به اثبات نرسیده است. قطعاً میدانید که چنین استدلالی از درجۀ اعتبارساقط بوده و استناد به آن به عنوان مثال، خردمندانه نیست. بخصوص که یکی از سست ترین وبی پایه ترین انواع استدلال، توسل به "مثال" است. 2- مقاله های مورد استناد نویسنده دارای تناقض گفتاریست. به عنوان نمونه، مقایسۀ ادعای ایشان درمقالۀ "آیا اسلام اصلاح پذیراست؟" با اظهار اینکه «وقتی حضرت محمد به پیامبری مبعوث شد، برساخته شدن اسلام آغاز گردید...» درمقابل ادعاهای قبلی نویسنده در سلسله مقاله های "اسلام محمدی" که طی آنها به اثبات اینکه کلام قرآن نه ازجانب اللّه بلکه از جانب محمد بوده است، تناقض گوئی نویسنده را به نحو بارزی نشان میدهد، چون اگر محمد از جانب اللّه به پیغمبری (مبعوث) شده باشد، پس کلام او درقرآن به منزلۀ کلام اللّه است ونه اینکه قرآن فقط کلام محمّد باشد. بنابراین، این گونه استدلال مشمول تناقض میشود. اما در ادامۀ جملۀ فوق که نویسنده میگوید «برساخته شدن اسلام آغاز گردید...،» نویسنده مرتکب مغالطۀ بی ربط شده است چون "برساخته شدن" به معنی دوباره سازی یک چیز موجود است واین امر مستلزم آنست که نویسنده ابتداء ثابت کند که اسلام قبل از محمّد وجود داشته و محمّد آنرا دوباره سازی کرده است. چنین گزاره ای حکایت از عدم آگاهی نویسنده نسبت به فرهنگ لغات دارد. دیگر اینکه باوجود شعارهای متعدد نویسنده مبنی بر رجوع خوانندگان به نحوۀ تحلیل هرمنوتیک، خودِ وی از درک مفهوم هرمنوتیک عاجز است. به عنوان نمونه رجوع شود به عنوان مقالۀ "اسلام سکولار پاد زهر تروریسم اسلام گرا." قراردادن "اسلام" درکنار واژۀ "سکولار" و وانمود کردن اینکه همچه نسخه ای میتواند بیماری تروریسم اسلام گرا را معالجه نماید، مانند اینست که این فرد بخواهد زهر هلاهل را در انگبین حل کرده و به حلقوم مارگزیده سرازیر کند. قطعاً همگان میدانند که "اسلام" از "سکولار" مثل جن از بسم اللّه میترسد. درواقع، این دو واژه از نظر مفهوم منطقی جمع ناپذیرند چون سکولار برخلاف اسلام به وحی و امور ماوراء الطبیعه اعتقادی ندارد. اما نافهمی یا منحرف کردن ذهن خواننده از جانب نویسنده، موقعی به اوج میرسد که درمقالۀ فوق "سکولاریسم" را با "سکولار" تاخت زده و با سردرگمی خود قصد سردرگم کردن خواننده را دارد. در صورتی که سکولاریسم عبارت از جدائی حکومت از دین و رفتار آن با کلیۀ ادیان بطور یکسان است. بطور نمونه میگوید: «مدعای اصلی این مقاله- در تعارض با آنچه تروریست های مسلمان و صنعت اسلام هراسی می گویند- آن است که: سکولاریسم با اسلام سازگار است...» ملاحظه میکنید که تیتر مقاله از اسلام سکولار نوید میدهد ولی نویسنده درمتن میخواهد سکولاریسم را با اسلام سازگار نشان دهد!! بنابراین یا نویسنده از فهم تفاوت بین " سکولار" و "سکولاریسم" عاجز است، یا قصد آسمان وریسمان بافی دارد ویا کوشش درانحراف ذهن خواننده دارد. 3- اما در مقالۀ حاضر، نویسنده چنان از پیش فرضهای متناقض و خطاهای استدلالیِ گذشتۀ خود به هیجان میآید که برای حل مشکل قطعی وعلاج بیماری اسلام درجوامع مختلف، نسخۀ جدیدی بنام " ضرورت اختراع اسلام دمکراتیک" را ارائه میدهد. این نسخه دقیقاً معادل نسخۀ جرج بوش رئیس جمهوری قبلی آمریکا در حمله به عراق باهدف صادرکردن دمکراسی درآنجا بود. اما نسخۀ فیلسوف ما بسیار جامعتر از نسخۀ جرج بوش است چون فیلسوف ما میخواهد بااین نسخه 49 کشور مسلمان جهان را دمکراتیک کند. برای اجرای چنین پروژۀ جامعی، فیلسوف ما نمونه های دمکراتیک شدن ادیان مسیحی و یهودی را پیش روی مامیگذارد غافل از اینکه این دو دین براثر بیش از 500 سال (فرهنگ سازی) درجوامع غربی، استحاله شده اند ونه با نسخه سازیهای فیلسوفانی نظیر گنجی و مدعیان روشنفکری اسلامی و حتی نواندیشان واصلاحگران مدعیِ رفرم دراسلام. کثرتی که جناب گنجی در جوامع مختلف اسلامی به ما وانمود میکند، متکی بر وحدت اندیشه برمبنای قرآن است. بنابراین، روشنگران وظیفه دارند تا دربارۀ محتویات قرآن هرچه بیشتر دست به روشنگری بزنند. هرگاه مسلمانان بدرستی متوجه شدندکه اوامر و دستورات قرآن دیگر برای بهبود وضع زندگانیشان مفید نیست، آنگاه خود درپی راه چاره برخواهند آمد. وظیفۀ روشنگران، روشنگری ونه نسخه پیچی میباشد.
علی
مخالفین محترمی که در اینجا بر اکبرگنجی تاخته اند، عمق کلام و وسعت نگرشی را که در این کلام هست را متوجه نیستند و موضوع را در یک چارچوب ذهنی ثابت و بر اساس نگاه های صرفن تجربی و یا مبتنی بر یک یا چند رشته علمی محدود -ولو جامعه شناسی- ارزیابی می کنند. نگاه گنجی، فراتر از زمان حال و ورای نگاه های محدود برخی روشنفکران حرفه ای است. او با نگاهی «فلسفی» که بر تجربیات کاملن مقبول تکیه دارد بحثی را مطرح کرده که اگر از سوی سیاستمداران قدرتمند و سرنوشت ساز جهان پذیرفته شود و یا -نامحتملانه- اقبال و اجماع روشنفکران آن بر آن قرار گیرد، می تواند بستری را فراهم کند که تاریخ آینده بشری را تغییر دهد. خنثی کردن یا محو گرایشات افراطی و البته ممانعت از ایجاد مسیرهای تفریطی، خدمتی شایسته و مهم به جامعه بشری است. البته «جهانی شدن» خود یکی از روش های منتهی به همین هدف است ولی بدون تعیین یک مشی فعال در میانه ی این غوغا (گلوبالیزاسیون)، نمی توان به ایجاد تغییری که فرزندان ما بهره ای ببرند امید داشت. به سهم خود از بینشی که مقالات گنجی عزیز فراهم می کند و دریچه هایی که ایشان می گشایند سپاسگزاری می کنم و امیدوارم باشد و باشیم تا ثمرات مثبت این عطرپراکنی ها را ببینیم. گنجی عزیز، کمترین ارزش شما که بسیار والاست و الگو، «خروج از عادات» و «دغدغه ی تغییر» است. این دو کار -بخصوص «فارغ از خودخواهی»_ بسیار دشوار و به همین خاطر فوق العاده ارزشمند است که کمتر کسی را توان انجام آن است. شما دیگرخواهی و انسان خواهی خود را در عمل اثبات کرده ای و شانی فراتر از امثال من دارید که بیشترین دغدغه شان «دفع سختی های شخصی» و «تلاش معاش» است. زنده باشی برادر!
مریم
من نمیدونم چه اصراری هست یه دین جدید اختراع کنید به اسم اسلم دموکراتیک !این که دیگه خود اسلام نیست . خوب اسلام رو از حکومت حذف کنید. و قوانین دموکراتیک رو اجراکنید . مسلمان ها هم به مثل قبل از حکومت مسخره اخوندی ایران به اصول اخلاقی و نصایح دینی و نماز و رزه شون مشغول باشن
رازی
طی مراحلی که آقای گنجی ظرف 36 سال گذشته با آن مواجه بودند به اجبار و البته منطقی انسان را به اینجا میرساند که آقای گنجی را رسانده است البته به شرطی که پشتکار ایشان را داشته و کف پاهایش برای ادامه مسیر جراحت لازم را برداشته باشد. دین از بین رفتنی نیست، همانطور که هیچ مکتب و عقیده ای از بین نمی رود مگر آنکه چیزی برای ارائه نداشته باشد. تاریخ ادیان گرچه سرشار از جنگ ها و خونریزی ها بوده است اما چیزهای زیادی برای عرضه به تمدن و فرهنگ داشته است. امروزه اگر بسیاری از این قوانین با دنیای مدرن تطابق نداشته باشد میتوان در اندیشه تعدیل یا حذف آن قوانین بود. راه سختی از اندیشه تا عمل در پیش است. پیشنهاد آقای گنجی راهی میانه و عادلانه است. جمله ای بسیار زیبا از ولتر یادم افتاد که میگفت: "حتی یک کلمه از آنچه میگویی را قبول ندارم اما تمامی عمرم را مبارزه خواهم کرد تا تو حق سخن گفتن داشته باشی" . کسانی که مذهب و اندیشه مذهبی را تحمل نمی کنند هیچ تفاوتی با مذهبیونی ندارند که دگراندیشی را تحمل نمی کنند.
فرزاد
یعنی اسلامی که از طرف خدا آمده است، نیاز به اصلاح دارد؟ ضرورت این اصلاحات نشان میدهد که ادیان چیزی جز تراوشات ذهنی اشخاص (عیسی، موسی، محمد و ..) نیستند و چه دلیلی بهتر از این که قبول کنیم ادیان دیگر منسوخ شده اند و برای زیستن به صورت دموکراتیک و در سایه سکولار نیازی به دین نیست چه برسد به اصلاح آن.
آرش
نیازی به اختراع اسلام دمکراتیک نیست فقط کافی است حکومت را از دین جدا کرده واموال کلانی را که تجار دین در طول این 36 سال برای خود از خزانه عمومی برداشت کرده اند به خزانه عمومی بر گردانیم.تا این تجار دین نتوانند طرفدار برای خود جمع کنند.
fgh
نویسنده پس از آن که گرو های مسلمان داعش و بو کوحرام به روشنی تاریخ اسلام را به همه جهان شناساندند که حتی با صدها سال بر نامه های رسانها اسلام نمی توانست شناخته شود.و این برخی یا همه نو اتدیشان به اصطلاح اسلامی را گیج ویج کرده است اکنون به فکر ترفند تازه ای افتاده اند تا از کشکول چه برون افتد. عبارت اختراع اسلام دمکراتیک از سه کلمه درست شده است نخست اختراع یعنی چیزی که در گذشته نبوده است. دوم اسلام که در گذشته بوده و ما همه جوانب آن را بخوب لمس می کنیم. اکنون نویسنده می خواهد اسلام را اختراع کند. اختراع الله چگونه است جبرییل چی محمد کجاست اسلام ابوبکر عمر عثمان علی بنی امیه بنی عباس حسن و حسین کلینی و مجلسی و.،؟.این ها را چگونه میخواهد اختراع کند اگر اینها در گذشته بودند و حالا نویسنده آن ها را شناخته است به اکتشاف رسیده نه اختراع.،؟در بهترین حالت میشد بجای اختراع مونتاژ را بکار برد. مونتاژ اسلام دمکراتیک.،؟دست مریزاد.
جمهوریخواه
اصطلاح "اختراع اسلام دمکراتیک" حکایت از شکست این دین از قبول و هضم تحولات علمی و اجتماعی جهان امروز, و ضرورت یک آپدیت از متون ملایم این دین ,امروزه کاملاً احساس میشود. عجیب آنست که طبق نوشتارهای قدیمی، آقای گنجی جزو معدود افرادی است که قرآن را نه کلام و وحی خدا بر محمد بلکه گفتار محمد را همچون پیامبری که کلام او ، همچون وحی است میداند و با این اوصاف ، دغدغه نجات اسلام و برون رفت سیاسی آنرا در ایران دارد بعبارتی ایشان، ابتدا یک تجدید نظر طلب اسلام تاریخی (=رویزیونیست) است که با اساس روایت اسلام رسمی (در تمامی شاخه ها) امروز در تضاد است و از طرف دیگر، روشنفکر دینی و اصلاح طلب سیاسی در بطن یک رژیم مذهبی چون جمهوری اسلامی(البته در خارج از کشور). در مذهب شیعه هم ایشان یازده امامی هستند و در مورد امام زمان نظرات مشخصی دارند که فعلا جای مطرح شدن آن نیست. شخصاً وجود عینی و تاریخی پیامبری بنام محمد را در هاله ایی از ابهام میبینم و حاصل قصه پردازی و تطبیق سازی ,شاخه ایی از یهودیت با فرهنگ عرب دوران جاهلیت از طرف کاتبان و طبیبان یهودی در دربار حاکمین خاورمیانه! اگر غربیها احزاب دموکرات مسیحی دارند، چرا ما نتوانیم از احزاب اسلامی معتدل و باورمند به یک روند انتخابی و دمکراتیک استفاده سیاسی کنیم؟ سکولارها از مدافعین آزادی مذهب و شراکت همه طیفها و اقشار جامعه در رشد و پیشرفت کشور هستند ولی ضرورت اصلی امروز ، سرنگونی ولایت فقیه و جمهوری اسلامی، و جدایی دین از دولت است.
mohsen
آقای گنجی به مدد کامپیوتر و اینترنت و تجربه گرانسنگ جمهوری اسلامی از تمام زوایای اسلام و قرآن رمزگشایی شده نیازی به تفسیر نیست که مسلمان، مسلم، اسلام و تسلیم خود گویای مطلب بودند ما آنرا واژگونه معنا کردیم، مومن، ایمن، امان و ایمان هم پناهگاه و جایگاهی بود در دامن خصم که ما نامی دیگر نهادیمش اعتقاد و معتقد و عقیده و عقد بند گرانی بر عقل و اندیشهمان بود که مارا از باور تهی میکرد. اسلام میرود که به فانتزیهای (نشدنیها) تاریخ بشر بپیوندد میخواهید مانع آن شوید؟ بفرمایید .
Majid
اسلام دموکراتیک قبلأ در ایران اختراع شده و نیازی به اختراع مجدد آن نیست. اهدای درحات دینی در حوضجه های قم مانند، ملبس کردن دین، تعیین و تکلیف محاربه گر، صنعت صدور فتوا، امامزاده سازی٬ پرورش و ترویج رویا وخیال امام زمان، ولایت فقیه و غیره همه و همه در این اسلام دموکراتیک گنجیده شده در حالیکه دین خالص خدا مبراست از اینگونه آلودگیها و اختراعات شیطانی. والسلام.
تیرگر
○ پژوهشگر محترم ( اکبر گنجی) از موقتی بودن احکام اسلامی گفته، مثلا در قسمتی از نوشته گفته : "نمی توان حکمی متعلق به ۱۴ قرن پیش را که در عصر خود عرف زمانه بوده، به دوران کنونی تعمیم داد " ○ اگر گوینده یا نویسنده شخصی بود که نسبت به اسلامی آگاهی نداشت می شد آن را پذیرفت. آقای گنجی باید بهتر از من بداند که احکام اسلام بنا بر نص قرآن و احادیث رسول کامل و برای همه ی زمان ها کاربرد دارد. ... ایشان از کجای قرآن می تواند استنباط کند که قوانین قرآن ریشه ی عرفی دارد؟! ، در جای جای قرآن محمد ادعا می کند که قوانین الهی ، جهانشمول ، همه زمانی و کامل است. ○ در واقع بر اساس قرآن راه نوآوری بسته شده و با دست آویزی به نام بدعت محکوم شده . . .خدای اسلام در قرآن نوآوری (بدعت)را گناه نابخشودنی به حساب آورده.... و هیچ مجوزی برای بازبینی آیات و فرمان ها صادر نکرده است. ○ به صورت خلاصه عرض می کنم اسلام بر خلاف مسیحیت ظرفیت نوسازی و به روز شدن ندارد . . . صد البته در این میانه علقه و تعصب مذهبی (حتی از جانب نو اندیشان مذهبی) باعث شده به این مسائل آشکار و عریان توجه نکنند. ○ آقای گنجی در ابتدای نوشته می گوید: "اانسان عاقل آرزوهای دست نیافتنی را تعقیب نمی کند" و خودشان در مجموعه ایی طولانی مدتهاست که به تعقیب آرزوهای دست نیافتنی(انطباق اسلام و حقوق بشر) مشغول شده اند... بنده البته تعقیب آرزوهای دست نیافتنی را در تضاد با عقل نمی دانم ، بعید نیست شاید روزی در آینده باشد که اسلامی نو و انسان محور خلق بشود!
Majid
جناب تیرگر: تیر شما متاسفانه کارگر نیست. مسیح عیسی مریم هم همچون محمد و همچون دیگر انبیا و پیام آوران کلام الهی بر طبق کلام خدا در قرآن مسلمان بودند و مسیحیت و یهودیت و غیره را بشر ساخت و ساز کرده همچون ساخت و ساز مذاهب شیعه و سنی و غیره که از برای آنها مجوزی در قرآن نیست. نو آوری را خداوند در قرآن هم در بدین شکل تعریف میکند که پیروی کورکورانه از پدران خود و تقلید از آنها را فاحشگی نامیده (آیه ۲۸ در سوره ۷) و نسبت دادن دروغ و نادانسته به خدا را منع میکند. و این عملی است که پیروان مذاهب که اختراع بشر است انجام داده و میدهند. بنابرین نو آوری همان بدور ریختن لاطائلات مذهبی است و روی آوردن بسوی دین خالص خدا که ابراهیم در آن رشد یافت و پیروانش را مسلمان نامید (آیه ۷۸ از سوره ۲۲)
Sam
فرنام این نوشته نادرست و چرند است. نو آوری (اختراع) اسلام آزاد/دیموکراتیک ؟ اسلام اگر دیموکراتیک شود ٬دیگر اسلام نیست . این اکبر اغا/اقا ماله کشی میکند؛تا اسلام را وارونه آنچه است نشان دهد. اکپر آقا/اغا از اون جایشان گیچ اند.از بیکاری بسیار فراری ها نویسندگی را سر گرمی می پندارند.
علی کبیری
جناب 01/مجید اشاره به ایۀ 28 از سورۀ 7 (اعراف) کرده است. اینست متن وترجمه از آیات اللّه مکارم شیرازی: وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا ۗ قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ ۖ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ و هنگامى که کار زشتى انجام مى دهند مى گویند: «پدران خود را بر این (عمل) یافتیم; و خداوند ما را به آن فرمان داده است.» بگو: «خداوند (هرگز) به کار زشت فرمان نمى دهد. آیا چیزى به خدا نسبت مى دهید که نمى دانید؟!» درآیۀ بالا آیا قرآن تقلید از عمل زشت پدران را فاحشگی نامیده است یا بقول شما "پیروی کورکورانه از پدران" را؟ ولی اگر عمل نیکوی پدران را تقلید کند، بازهم فاحشگی کرده است؟ درمورد آیۀ 78 از سورۀ 22 (حج) به شرح زیر: وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ ۚ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ ۚ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ ۚ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِن قَبْلُ وَفِي هَٰذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ ۚ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ ۖ فَنِعْمَ الْمَوْلَىٰ وَنِعْمَ النَّصِيرُ و در راه خدا آنگونه که سزاوار اوست جهاد کنید، او شما را برگزید،و در دین (اسلام) کارِ سنگین و سختى بر شما قرار نداد; از آیین پدرتان ابراهیم پیروى کنید; خداوند شما را در کتابهاى پیشین و در این کتاب آسمانى «مسلمان» نامید، تا پیامبر گواه بر شما باشد، و شما گواهان بر مردم. پس نماز را برپا دارید، و زکات را ادا کنید، و به خدا تمسّک جویید،که او سرپرست (ویاور)شماست،چه سرپرست خوبى،وچه یاور شایسته اى! آیا شایسته است براساس آیۀ بالای قرآن، مردان مسلمان از آئین ابراهیم پیروی کرده وهمسر خود را هنگام گرفتارشدن درمخمصه ای، همچون وی باکمال میل دراختیار مرد دیگری (فرعون)برای همخوابگی قراردهند؟ (عهد عتیق، پیدایش، فصل 12:10)
Majid
جناب علی کبیری: لغت «فکر» ۱۹ بار و کلمه «عقل» ۴۹ بار در قرآن بصورتهای مختلف ذکر شده که تفکر و تعقل را دو اصل لازمه در کردار و گفتار و اعمال انسان میداند و تقلید را مردود. پیروی از ملت و یا آیین ابراهیم و دیگر پیام آوران الهی هم از این امر مستثنی نیست. و اصل دیگر دین هم بر همین اساس حرکت و قیام از جهل و نادانی بسوی اندیشیدن و فضلیت است. حال خود آن علی کبیری بیاندیشد که آیا پیروی از پدران در انجام عمل خیر فاحشگی است و یا خیر؟ و اینکه آیا حدیثی در مورد ابراهیم در عهد عتیق (که سندیتش همواره حتی مورد سئوال علمای یهود و نصاری بوده و هست) میتواند پایه ای از برای پیروی از ابراهیم در زندگی شخصی کسی باشد و یا غیر؟ با تشکر از توجه تان به نوشته اینجانب.
علی کبیری
مجید گرامی باتشکر، توضیح شما قانع کننده نیست به سبب اینکه شما به آیه ای ازقرآن استناد میکنید که فقط پیروی فرزندان از عمل زشت یا فاحشگی پدر را نهی میکند. ولی شما آیه را این طور تفسیر میکنید که "خداوند در قرآن هم در بدین شکل تعریف میکندکه پیروی کورکورانه از پدران خود و تقلید از آنها را فاحشگی نامید..." این برداشت شما درست نیست. اما درمورد دو مقولۀ "فکر" و "عقل" که به آنها درقرآن اشاره کرده اید، صددرصد هم قرآن وهم شما دچار اشتباه شده اید، چون فکر وعقل انسانها دارای درجات مختلف است که اگر بر مبنای دستور قرآن عمل شود، میتوان درمورد نتیجۀ اعمال خوب و بد انسانهادر یک مورد بخصوص چنین قضاوت کرد که همۀ آنها به درستی عمل کرده اند چون مطابق فکر وعقلشان بوده است. مثل اینکه ادارۀ یک مملکتی رابدهند دست فردی چون احمدی نژاد که مردم وکشور را مطابق فکر وعقل خودش به چنین وضع بلبشوئی رسانده واگر او را برای این همه نابکاریها مورد محاکمه قراردهند، به قاضی اظهارکند که براساس فکر وعقل خود که متکی بر الهامات از عالم غیب و هالۀ نور بوده، عمل کرده است!! این گونه استدلال دارای نقص است چون فکر وعقل افراد دارای درجات مختلف ومتفاوت است و بنابراین نتایج حاصله نیز مختلف ومتفاوت خواهد بود. پس لازمست تا مبنای دیگری برای اندازه گیری اعمال ورفتار انسانها در نظر بگیریم و آن مبنا همان "خِرَد" است که بالاتر و والاتر از فکر وعقل قرارداشته و محصول قرنها اندیشه و تجربۀ بشریست. درواقع Rational نه عقل بلکه خِرَد میباشد. موفق باشید.
faryad
حکومت باید از دین و مذهب جدا باشد......
faryad
تشیع صفویه ساخت انگلیس بود تا با کشاندن اخوندها بدرون حکومت٬ مردم را تحمیق و انواع و اقسام بلاها را برسرشان بیاورند......کتاب دکتر شریعتی بتفضیل شرح ماوقع را داده
علی
آقای گنجی عزیز.. از این اسلام ها کم اختراع نشده اند و ای کاش شما میتوانستید بهترش را اختراع کنید . علت ناکامی این اختراعات بی دینان نبوده و نیستند. علت ناکامی خود دین و حاکمان و عالمان دینی اند... اشتباه شما اینست که چون فقط بی دینان با شما بحث می کنند مشکل را در آنها می بینید... سلاح بی دینان سخن است. مدعیان سنتی دین سلاح بدستند و سخن نمی گویند . وقتش که رسید شلیک می کنند. این نوشته ها را اگر بخوانند فقط ریشخندی زده و رد میشوند.
والی
فارغ از این که این سخنان را چه کسی گفته است؛ گویی که بدگفتن به اسلام و قرآن مدِ روز است و برخی نمی توانند از حیطه و سلطۀ آن خارج شوند! اگر چنین نیست، پاسخِ این دو پرسش چیست: اـ با 1.6 میلیارد مسلمان چه باید کرد؟! 2ـ چرا با همۀ این بدیها و ... که اسلام دارد، باز سرعت رشدش از هر دین و مکتب دیگری در جهان بیشتر و پایدارتر است؟!
قوچعلی
مقاله جالبی بود ولی با این نوشته تان کاملا مخالفم دین به پرسش های وجودی (existential) آدمیان پاسخ گفته و به زندگی انسان ها معنا می بخشد، به همین دلیل محو شدنی نیست.
faryad
هیج جای دنیا ی متمدن حتی از تو سوال نمیکنند دینت چیست . دین و عقاید سیاسی مسله شخصی است .....
بیژن
آقای گنجی بهتر است اول یاد بگیرند برای دیگران وظیفه تعیین نکنند. دوم، چه ایشان دستور بدهند چه ندهند، هیچ بی دینی وظیفه ندارد از اختراع یک دین دیگر دفاع کند، چه اسلامِ دمکراتیک باشد چه مسیحیت و چه هر دین دیگری. اگر بی دین چنین وظیفه ای برای خود می شناخت، دین را کنار نمی گذاشت! حق بی دین است که حقیقتی را که تشخیص می دهد بیان کند. آن حقیقت هم زاید بودن دین و بیان این واقعیت است که پاسخ های دین به پرسش های وجودی غیرواقعی و خرافی است. انتظار از آزادیخواهان برای «دفاع از حق دینداران برای اختراع دین دمکراتیک» بجاست. اما درخواست آن در اساس بی جاست. چون آزادیخواهی که از این حق دفاع نکند شایسته این عنوان نیست. از غیر آزادیخواه هم نمی توان این انتظار را داشت.
iliashid
نظزیه جناب گنجی بنظرم بسیار خوب و نقطه عطفی در دیدگاههای سیاسی بشمار میرود! بخصوص در داخل ایران زیرا مدتهاست که در کشورهای غربی و بخصوص فرانسه ؛ انگلستان و آمریکا و آلمان با هدف توسعه تحقیقات معنوی با همکاری سازمان ملل؛ مجموعه سمپوزیومهای علمی دانشگاهی در دانشگاههای بزرگ برگزار میشود که پایه آنها ارائه تحقیقات صاحب نظران علمی - دانشگاهی در زمینه معنویت و علوم معنوی , و از جمله ادیان می باشد. لذا اینکه سیاست مداران و صاحب نظران سیاسی ما نیز به ضروت چنین بازنگریی پی ببرند از این نظر اهمیت می یابد که جهت توسعه منطقی و علمی دین ناگزیر از تحقیقات علمی بر روی آن هستیم تا بجای آنکه آنرا در محاق و تنگنا قراردهیم و طرفداران آنرا ناگزیر کنیم که درون دایره ای بسته و دُگم قرارگیرند؛ به آنها اجازه دهیم خود شاهد نتایج باورهای خود باشند وقتی کسی یا کسانی نتیجه اعمال خود را اعم از مثبت و منفی ببینند و درک کنند , آنگاه خود به خود تصمیم بر اصلاح آن باورها خواهند گرفت به نحوی که فاید جمعی آن بیشتر شود و مضررات آن کاهش یابد. و بهترین مکان برای این امر دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی هستند و بهترین افراد برای این امر دانشمندان علوم و صاحب نظران حیطه دانشگاهها هستند زیرا بدون حُب و بغض و از روی تحقیق علمی به این بررسی می پردازند. کما اینکه در حال حاضر نیز بیش از یک دهه است که در دانشگاه سوربن و سایر دانشگاههای بزرگ دنیا تحقیقات علمی در این زمینه در حال انجام و ارائه می باشد
Sohrab Amin
در حالي كه ارزش و غناي اغلب نظرات ابراز شده ـ اعم از مخالف يا موافق ـ چشمگير است، اجازه بدهيد به جان كلام نويسنده راه ببريم كه از نظر سياسي در دعواي بزرگ امروز خاورميانه در كدام جبهه قرار ميگيرد: جنگ ميان جبهه دولتهاي عرب به رهبري عربستان با جمهوري اسلامي و متحدانش( حزب الله لبنان، بشار اسد، شبه نظاميان عراقي به رهبري مالكي ـ عامري و انصارالله حوثي يمن) در پهنه نظري هم دو اردوگاه متخاصم برپا كرده است. طرف اول مدعي است كه اين گرايش عقب مانده از وهابيگري سني ـ سعودي جوشيده است. طرف دوم مدعي است كه افراطي گري تحت نام اسلام با مشخصات سياسي كنوني از جمهوري اسلامي سرچشمه گرفته كه از سال 1979 يك الگوي حكومتي براي اين گرايش فراهم كرده و در 37 سال گذشته هدايت كننده و حامي آن بوده است. نويسنده و نوشته او خود را در اردوگاه اول قرار داده است.
مجيد
بعدش در مورد دائمي يا موقت بودن احكام ديني بايد بگم كه نخير احكام دين دائمي هست نه موقت. اين بشر بوده، اونم بشر غربي و پس از رنسانس كه اين احكام رو با عقلش مورد واكاوي قرار داده و گفته اين واسه اون موقع بوده و فلان حكم براي هميشه و... و در طي فرايندي حدودا دو سه قرنه، به اين جايي رسيده كه از توش حقوق بشر در اومده و از دين چيزي جز بي آزاري و نيكوكاري و چيزايي ازين دست باقي نمونده. حالا ما ميخوايم با اين آقايون راهي رو كه غرب دو سه قرن پيش طي كرد، تازه توش گام بذاريم. اونم بمرحمت خود روشنفكر پنداراني مثل بازرگان و يزدي و بني صدر و شريعتي و... و حالا هم وارثانشون گنجي و سروش و... وگرنه ما پيش از عنقلاب ايران بر باد ده ٥٧ خيلي از مسيرو رو رفته بوديم. نمونه اي از دليلم براي اينكه احكام ديني دائم هست نه موقت اين آيات از سوره رومه: ولی ظالمان بدون علم و آگاهی، از هوی و هوسهای خود پیروی کردند! پس چه کسی میتواند آنان را که خدا گمراه کرده است هدایت کند؟! و برای آنها هیچ یاوری نخواهد بود!(۲۹) پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار؛ ولی اکثر مردم نمیدانند! (۳۰) این باید در حالی باشد که شما بسوی او بازگشت میکنید و از (مخالفت فرمان) او بپرهیزید، نماز را برپا دارید و از مشرکان نباشید... (۳۱) از کسانی که دین خود را پراکنده ساختند و به دستهها و گروهها تقسیم شدند! و (عجب اینکه) هر گروهی به آنچه نزد آنهاست (دلبسته و) خوشحالند!(۳۲) ترجمه مكارم شيرازي از اين دست آيات در قرعن بسيار هست. درست هم چونكه ديني كه بوسيله بشر اصلاح بشه، ديگه دين خدا نيست! دين بشر هست. چونكه بشر اونو از دست خدا خارج كرده، و از آن خودش كرده. درست مثل اينكه من برم مدرسه، "بايد" تابع قوانين مدرسه باشم. نميتونم قوانين اونو عوض كنم و قوانين خودمو بذارم. چونكه اونموقع ديگه اون قوانين، قوانين مدرسه و آموزش و پرورش كشور نيست! قوانين منه. يا نبايد برم مدرسه، يا بايد ملزم رعايت به قوانينش باشم. در مورد تفكر و تعقل و تعلمون و يعقلون و.. اينها هم كه تو قرآن اومده، بايد بگم اينا فقط براي اثبات خدا و اصول دين (توحيد،معاد، نبوت) هست و بس و نه فروع دين. مثلا ميگه به گردش شب و روز دقت كنيد و... آيا بيخود ميچرخن و ... كه تازه در همين موارد هم اعراب اون زمان با وجود عدم پيشرفت علومي مثل فيزيك و نجوم و ... بهش رو دستي ميزدن و توي حرفاش ان قلت ميوردن خصوصا ابو حكم كه بخاطر رو دستي هايي كه به محمد زده بود، محمد از لجش اسمشو گذاشت ابو جهل. مثلا ميگفت تو كه ميگي رفتي معراج، اگه راس ميگي يه پاتو بلند كن و وقتي ميكرد ميگفت حالا پاي ديگه تو بلند كن، كه وقتي نميتونست، ميگفت پس چطور ادعا ميكني كه رفتي معراج و ... (رجوع كنيد به كتاب ٢٣ علي دشتي) نمونه ديگه از مباحثات بسيار جالب و چالش انگيز كفار با محمد، آيه ٢٤ سوره جاثيه هست: در قرآن، در سورهی جاثیه آیهی 24 به موضع دهریون اشاره شده است: آنها گفتند: «چیزی جز همین زندگی دنیای ما در کار نیست؛ گروهی از ما میمیرند و گروهی جای آنها را میگیرند؛ و جز طبیعت و روزگار ما را هلاک نمیکند!» آنان به این سخن که میگویند علمی ندارند، بلکه تنها حدس میزنند (و گمانی بیپایه دارند)! (ترجمهی مکارم شیرازی). واژهی دهری در فرهنگ دهخدا چنین معنا شده است «منسوب به دهر. منسوب به روزگار. منکرالوهیت که دهر را عامل شمارد. طبیعی مذهب . آنکه خدایی جز روزگار نداند. فرقه ای که دهر را خدا دانند… کسی که عالم را قدیم داند و به حشر و نشر و قیامت قائل نباشد.» همچنين در كتاب سيره ابن هشام به مناظره كفار با محمد كه منجر به عدم توانايي در اثبات دينش شد و بعدش كفار تهديد به مبارزه مسلحانه كردن، مطالب زيادي اومده كه علاقمندان ميتونن بهش مراجعه كنن... كه اتفاقا همين روشنفكران به اصطلاح ديني، هي مدام ميگن جنگ هاي محمد تدافعي بود تدافعي بود و ... اما نميگن چرا كفار حمله ميكردن و چي شد كه جنگ شد و... چونكه بنفعشون نيست كه كل مطلب رو بگن. فقط خواستم بگم كه دين دائمي هست نه موقت و اين بشر بوده كه بزور (با خردورزي و مبارزات كلامي و فيزيكي) بسيار اونو موقت و اصلاح كرده... وگرنه همون غربي ها هم ممنوعيت سكس و همجنسگرايي و هم ممنوعيت رقص و موسيقي و شادي و آواز و... همه و همه توي دينشون بوده، خيلي شديدتر از ما هم بوده. اما خب ريختن دور و از بدين ترتيب اومنيسم (انسانگرايي) بوجود اومد. اما همين روشنفكرنماهاي لعنتي كه عامل اصلي بدبختي ملت ما بوده و هستن، مدام قبل از انقلاب ميگفتن كه دين اونا تا دين ما فرق ميكنه و مال ما كامله و ... اسلام واقعي اگر حاكم بشه، تمام مشكلات بشر حل ميشه و پيشرفت ميكنيم و خيلي بيشتر از غربي هم پيشرفت ميكنيم و اونا بايد بيان از ما ياد بگيرن و ... اين چرنديات، تا اين انقلاب رو روي دست ملت گذاشتن و خودشون فرار كردن يا مهاجرت كردن به غرب، بعد ما بايد افسوس بخوريم براي مهاجرت يا مثل خونواده ايران نژاد توي آب ها غرق شيم، تا در آينده دوباره همينا بيان بر ما حاكم بشن و برامون اسلام دموكراتيك بيارن!!! هنوز نفهميدن يا خودشون به نفهمي ميزنن كه اسلام (دين) و دموكراسي مثل آب و آتيش ضد همن. دموكراسي يعني قانون گذاري بشري اما دين قوانين الهي و بر اساس وحي و الهام هست اما دموكراسي بر اساس عقل خود بنياد بشر كه در همه افراد بشر بدرجات مختلف وجود داره. اما دين و عرفان، حقيقت رو در انحصار يه عده خاص ميدونن كه با خدا در تماسن و پاك و منزه ان و بقيه مردم عادي پست ترن و بايد تبعيت كنن... دين اصول ثابت هست و از ابداع گريزان، اما عقل پذيراي نوآوري هست و خودشو كامل نميدونه و مدام خودشو بروز ميكنه. از كرامات شيخ ما اينست، شيره را خورد و گفت شيرين است. دين بخشيش موقت هست بخشيش دائم! خوب شد گفتيد. اينا رو كه اون مردم عادي كه پاي بساط عرق ميشينن هم ميگن! اگه ازش بپرسي چرا عرق ميخوري؟ ميگه اينا رو پيامبر براي اون زمان گفته كه عرب جاهلي بود و عقل نداشت بدمستي ميكرد و ... الان اگه بدمستي نكني، اشكال نداره و ... اينا رو كه نبايد روشنفكر باشي تا بتوني بگي! ملتي كه ازدواج سفيد رواج داره، بي حجابي اينقدر زياد شده، مشروب غير استاندارد اينقد ملت ميخورن كه بر اثرش كور ميشن و... همين روشنفكر نماها ميگن هنوز آزادي براي ما زود هست ما جامعه اسلامي هستيم و فلان و فلان.... اما براي خودشون و خانواده شون زود نيست كه برن اونجا هر كثافت كاري كه دلشون خواست بكنن. فقط بلدن ترمز ملت بشن اونم بدستور اربابشون انگليس كه هميشه از حكومت هاي ديني حمايت كرده و ميكنه. پس اسلام دموكراتيك يا دموكراسي ديني (اسلامي) يا حقوق بشر اسلامي و... جز مهملات اسم ديگه اي نميشه بهشون داد. اسلام سكولار هم مسخره است . چونكه همونجور كه يكي از دوستان گفت، سكولاريسم يعني بي طرفي نسبت به همه اديان و دنياگرايي به هدف لذت و خوشي و خوشبختي اينجهاني بشر نه اون دنيا(آخرت) كه از خردگرايي شروع و به انسانگرايي و سكولاريسم و ... ختم شده و بقيه ايسم هاي مترقي و جهان شمول زاده شد كه الان پايه ترقي كشورهاي آزاد و پيشرفته شده كه آقايون حكومت خودشون كه رويه همدلانه با اين مقولات داشت رو سرنگون(حكومت شاه)، و بعدش به جايي كه يك عمر باهاش مبارزه كرده بودن پناهنده بشن اما ١٠ نفر هم از اون كشورها به ممالك اسلامي نه تنها پناهنده نشن، بلكه دلشون نياد حتي سفر كنن. در بهترين وضعيت ميتونيم بگيم "اصلاح دين اسلام" به هدف برپايي "حكومت سكولار" نه "ساخت اسلام سكولار" كه جز شارلاتان بازي چيزي نيست.