کار پلیس از نگاه مردم- گزارش میدانی
حمید رضایی- برخی فعالان سیاسی در ایران ابراز نگرانی میکنند که اصولگرایان در مجلس با گرفتن بهانه از سیاستهای دولت روحانی، دست به تصویب قوانینی بزنند که باعث اضافه شدن به ماموریتهای اسلامی پلیس بشود.
حسن روحانی، پنجم اردیبهشت ماه در همایش سراسری فرماندهان، روسا و مدیران ناجا گفت: «پلیس موظف به اجرای اسلام نیست. هیچ پلیسی نمیتواند بگوید این کار را برای آنکه خداوند یا پیامبردر فلان روایت گفته است، انجام میدهم. این موضوع ربطی به پلیس ندارد. پلیس تنها یک وظیفه دارد و آن، اجرای قانون است.»
سخنانی که یک روز بعد از طرف علی خامنهای به عنوان فرمانده کل قوای نظامی و انتظامی ایران پاسخ داده شد: «پلیس باید مقتدر باشد. اقتدار مطلوب نظام اسلامی، قاطعیت در کنار عدالت، مروت و ترحم است، همانگونه که ذات مقدس پروردگار در عین آنکه رحمان و رحیم است، صاحب عذابِ الیم نیز است.»
رهبر جمهوری اسلامی بر خلاف رئیسجمهوری اعتقاد دارد که «پاسداری و دفاع از ارزشهای انقلابی و اسلامی»، از سرفصلهای اقدامات ناجا است.
در گفتوگو با عدهای از مردم در ایران، پرسیدهایم که از نظر آنان کار پلیس چیست، چقدر از خدمات و رفتار نیروهای انتظامی رضایت دارند، نیروهای پلیس را در خدمت خود میدانند یا علیه خود و آیا کار پلیس اجرای قانون است یا اجرای اسلام؟
پلیس باید دزد بگیرد، پلیس روضهخوان نیست که دنبال اسلام باشد!
صاحب ۵۰ ساله یک فروشگاه از سخنان حسن روحانی مطلع و کاملا با آن موافق است. او میگوید: «از خودمان که نمیتوانیم در بیاوریم. هر جای دنیا که باشی پلیس کارهایی دارد که باید آن کارها را انجام بدهد. پلیس باید دزد بگیرد، چه میدانم انگشتنگاری کند، شکایت شد بیایند و رسیدگی کنند. پلیس که روضهخوان نیست که دنبال اسلام باشد! ول کردهاند مملکت را به امان خدا، دو دستی چسبیدهاند به کارهای دیگر. همان کارها را هم نمیکنند. زمان انتخابات همه جا پلیس بود. این انتخابات نه، انتخابات قبلی. موسوی! همه جا چند تا ماشین بود و دهها مامور. ولی وقتی من و شما لازم داشته باشیم، نیستند. بارها شده مردم زنگ میزنند که آقا بیایید مشکل داریم. نیم ساعت گذشته ولی خبری نیست. برای تصادف زنگ زدیم اورژانس ۲۰ دقیقه بعد آمد، پلیس نزدیک سه ربع بعد. ماشین پلیس داشت رد میشد، همسایه بغلی ما جلویش را گرفت که بیایید پایین ببینید، گفت بیسیم میزنیم که بیایند، ما ماموریت داریم. مردم دلشان به چه خوش باشد؟»
پلیس، سگ و مرغداری
مرد تقریبا ۴۵ سالهای که ظاهرا مالک یک مرغداری است از زمینه شغلی خودش برای شرح نظراتش استفاده میکند: «پلیس مثل سگ است که میبندند در مرغداری که دزد به مرغداری نزد یا شغال نیاید سر وقت مرغها. کسی سگ را نمیبندند در خانهاش که به جای خروس صبحها برایش قوقولی قوقو کند تا بلند شود نماز بخواند. حالا حرفی نیست که اسلام خوب است یا بد است، شما خوب در نظر بگیرید ولی هر کس کار خودش را باید انجام بدهد. مثل اینکه بودجه بدهند برای راهسازی بعد کسی که باید راه بسازد بگوید برای امام حسین نذری دادم. اینطوری نمیشود. این پول برای جاده بوده نه نذری. کسی نمیگوید نذری دادن کار بدی است ولی پول مال جاده بوده. این اشتباه است.»
توجیه رفتار پلیس با تحریک نقاط حساس جامعه
در میان اظهار نظرهای مختلف درباره وظیفه پلیس و اختلاف نظر علی خامنهای با رئیس جمهوری، عدهای نیز سخنان خامنهای را تأیید میکنند.
به عنوان نمونه یک شهروند تهرانی میگوید: «خوب راست میگوید! اینها را با هر راهی که هست باید جمع کرد. قانون نشد، اسلام. اسلام نشد یک چیز دیگر. ماشین یک میلیاردی سوار میشوند با سرعت. نه به فکر مردم هستند نه بچهها. گاز و ویراژ میدهند. ما کار نداشتیم تا وقتی بالای شهر بودند، خودشان را میکشتند یا هر غلطی میکردند به ما چه؟ الان همه جا هستند. وسط شهر، پایین شهر. ما عید رفته بودیم تبریز که شهری است برای خودش. ریشه دارد، خانوادهدارند مردم. پسره با ماشین خارجی جلوی دختره ترمز کرد، دختره سوار نمیشد. هی عقب رفت، جلو رفت، دختره نمیدانم خام شد یا فقط خواست مردم نگاهش نکنند، رفت که سوار شود که پسره گازش را گرفت و رفت. این دختر شما فکر کردهاید الکی است روانشناسی که میگویند؟ میرود خودش را عمل میکند، طوری میکند که دفعه بعد سوارش کنند. پلیس جمع کند اینها را. دستشان هم درد نکند.»
افراد زیادی از دست ریختوپاشهای مالی افراد مرفه جامعه شکایت دارند اما فکر نمیکنند که برخورد پلیس با دور دور کردن ماشینهای گرانقیمت راهحل اساسی رفع شکاف طبقاتی در جامعه ایران باشد. در بین افراد مختلفی که از دستور برخورد خامنهای با سرنشینان خودروهای گرانقیمت خشنود هستند، دو نفر به این نکته توجه میدهند.
نفر اول یک مهندس میانسال است. این شهروند ایرانی از صحبتهای خامنهای درباره برخورد با سرنشینان متخلف خودروهای گرانقیمت خشنود است، اما میگوید که این صحبتها «نمایشی» هستند. او برای اثبات نظرش دو دلیل دارد و میگوید: «اول اینکه این ماشینها خیلی وقت است که هستند. چرا تا الان پلیس کاری نداشت بهشان؟ ماشین من را در خروجی اتوبان متوقف کردند به این خاطر که خانم بنده روسریاش عقب بود. جلوی چشم خود من خانمی که سوار سانتافه بود و روسری سرش نبود را متوقف کردند، پول گرفتند و رهایش کردند. من نمیگویم چرا آن خانم روسری نداشت؛ میگویم چرا رشوه؟ چرا آقای خامنهای دستور نمیدهد که یک سال، سال مبارزه با فساد خود دولت باشد؟ وقتی او از یک تصادف خبر دارد، از رشوه و رفتار بد پلیس مگر میشود اطلاع نداشته باشد؟»
او در توضیح دلیل دومش میگوید: «دوم اینکه خود من یکی از شاکیهای خودروهای لوکس هستم. دارند، میخرند، سوار میشوند، نوش جانشان. به مردم اهمیت نمیدهند چون تصادف بکنند هم بیمه کامل دارند و هم اینکه پارتی دارند. من بمیرم، مهم نیست، پول دیه را میدهند و میروند. در اتوبان یک ماشین آخرین مدل با سرعت زیاد از راست سبقت گرفت و کشید سمت من، فرمان را پیچاندم سمت چپ که رد کند و تصادف نشود از بغل کوبیدم به یک پراید. مامور میگوید شما سرعت مطمئنه را رعایت نکردی. گفتم با سرعت کشید جلوی من ولی قبول نکرد. همه شاکیاند ولی این ماشینها را چه کسی وارد کرده است؟ هر روز میگویند به صورت قاچاق وارد میشود و روی هر کدام چند صد میلیون سود میبرند. بروند با آنها برخورد کنند. خدا میداند این ماشینهای بچههای خودشان است. مردم عادی از این پولها ندارند. پلیس یک بار جرات میکند بچه وزیر یا نماینده مجلس یا سرهنگ و تیمسار را توقیف کند؟»
این شهروند در ادامه صحبتهایش میگوید: «من با نظرات روحانی هم کاملا موافق هستم. کار پلیس حفظ نظم و امنیت جامعه است. متاسفانه چیزی که ما داریم میبینیم این است که همه وظایف را رها کردهاند و دو موضوع را چسبیدهاند که یکی ضد شورش است و یکی گشت ارشاد. همه چیزی که ما از پلیس میبینیم این است. درباره پلیس راهنمایی و رانندگی حرف نمیزنم چون بحث راهنمایی و رانندگی جداست.»
گفتههای بالا وقتی اهمیت بیشتری پیدا میکنند که نیمنگاهی به گذشته افکنده شود. در ماجرای موسوم به تیراندازی پسر علی فلاحیان، از وزای سابق اطلاعات ایران، به یک مامور نیروی انتظامی و قتل او، نیروی انتظامی سکوت کرد تا با معرفی گروهباندوم «خسرو ميربيگ»، مأمور مقتول يگان ويژه نيروی انتظامی به عنوان دزد و باجگیر، زمینه آزادی پسر فلاحیان فراهم شود.
به این ترتیب شهروندان ایران حق دارند نگران باشند که وقتی نیروی انتظامی در مقابل قتل یک درجهدار خود سکوت میکند، چطور ممکن است حق یک فرد عادی را از آقازادهها بگیرد؟ نمونه تازه اثبات عدم انجام وظایف پلیس، عذرخواهی جانشین فرماندهی نیروی انتظامی از نمایندگان مجلس است.
با آنکه مشخص شده است مافیای مواد مخدر در ایران بسیاری از مقامهای کشوری و لشگری را با رشوه خریدهاند و با آنکه وزیر کشور از صرف پول کثیف برای واردات ۲۷ هزار خودروی لوکس توسط کمیته امداد امام خمینی خبر میدهد، اما نمایندگان مجلس و فرماندهان پلیس به جای برخورد با جرم و مفاسد بزرگ اقتصادی، به دنبال اسلامی شدن پوشش زنان در ایران هستند. پلیس در جمهوری اسلامی، مشکلات موجود در کشور و وظایف قانونی خود را انکار میکند.
مراجع تقلید حکومتی
دور از انتظار نبود که خامنهای و دیگر عوامل اصلی جمهوری اسلامی به جای درگیری مستقیم با حسن روحانی، این وظیفه را به «دو آخوند حکومتی» واگذارد کنند. طبق معمول ناصر مکارم شیرازی و حسین نوری همدانی، دو مرجع تقلیدی بودند که وظیفه دفاع از قدرت را با پرچم اسلام بر عهده گرفتند. کسانی که مردم عادی از آنها با عناوینی مانند «آخوند انگلیسی»، «آخوند حکومتی»، «پیزوریهای حق و حساب بگیر»، «فاسد»، «احمدی نژادی» و ... یاد میکنند.
دخالت مداوم مکارم شیرازی و نوری همدانی در امور سیاسی، مورد انتقاد بخشی از افراد مذهبی نیز قرار گرفته است. به عنوان نمونه حاج علی-م، از تجار بازار تهران میگوید: «اسلام در سیاست دخالت نکند و اینها نداریم. امام گفت سیاست ما عین دیانت ماست. ما قبول داریم این حرفها را، ولی اهلش باید دخالت کند در سیاست. آقای خامنهای، آقای هاشمی، آقایان روحانیان در مجلس. اینها سیاسی هستند ولی آقای مکارم سیاسی نیستند. حرفی میزنند که به مردم بر میخورد و خدای نکرده فاصله میگیرند از اسلام. پسر کوچک بنده که خدا شاهد است اهل اعتقادات است از آقای مکارم جک تعریف میکرد برای پسر دیگرم. اتفاقی شنیدم و ناراحت شدم. همین کارهای سیاسی ضربه زده به جایگاه آقای مکارم. از آن بدتر، جوانها رویگردان میشوند خدای ناکرده.»
خسته شدیم! اینها چرا بیخیال نمیشوند
شمار زیادی از جوان ایران با دخالتهای اسلام در حکومت و اجرای قوانین اسلامی در کشور مخالف هستند اما به دلیل هراس حکومت از روشن شدن این مساله، هنوز هیچ تحقیق علمی جامع و بیطرفانهای در این زمینه انجام نشده است.
حکومت همواره از پایبندی اکثر مردم به ارزشهای اسلامی و وفاداری به اسلام، نظام و ولایت فقیه میگوید اما هر کس در این جامعه زندگی میکند با گوشت و پوست و استخوان میفهمد که ماجرا عکس این است. مهاجرت از ایران و زندگی در یک کشور آزاد، رویایی است در گوشه ذهن بسیاری از ایرانیان. بخش عمدهای از آنان اولین دلیل خود را مسائل اقتصادی عنوان میکنند اما «رویای رهایی از جهنم» دلایل دیگری هم دارد. رفتارهای مختلفی از حکومت شیعی ایران به اصطلاح «روی مخ مردم» است. بیشتر این دلایل و انگیزههای روانی که نیروی لازم برای دل کندن از ایران را ایجاد میکند، خستگی مردم از محدودیتهای گسترده دینی در زندگی شخصی و اجتماعی است.
مهدی، یک جوان ایرانی، میگوید: «مساله این است که یک جا و دو جا نیست. همه جا دارند دخالت میکنند و مردم را اذیت میکنند. یا باید پول داشته باشی و رشوه بدهی به پلیس یا اینکه هر وقت بخواهی کاری انجام بدهی، نگرانی و استرس داشته باشی. نامزد مرا جلوی چشم من سوار ون کردند. مامور مرد، جلوی من ایستاد و منتظر بود کاری کنم تا مرا هم بازداشت کند. گفتم خانم ما هزار کار و گرفتاری داریم. لطفا اذیتمان نکنید. مجبور شدم التماس کنم که حالا شما این بار ببخشید ما باید برویم دنبال خانه و بنگاه قرار داریم. لباس مرا مثل وحشیها از عقب کشیدند. چه کار کند آدم؟ فحش میدهند اما نمیشود جوابشان را داد. جایی نمیشود شکایت کرد. دست ما جلوی پلیس بسته است. نمیخواهیم مثل خارج از کشور احترام بگذارند اما لااقل مثل حیوان رفتار نکنند.»
یوسف، کیانوش، رضا و امیرمحمد یک جمع دوستانه هستند که همگی بر احساس خفگی از شرایط موجود تاکید دارند. رضا میگوید: «من که فکر میکنم لجبازی است. یعنی مخصوصا این کارها را انجام میدهند که مردم اذیت شوند.»
امیرمحمد معتقد است از کسانی که میخواهند به عضویت نیروی انتظامی در بیایند باید تست سلامت روانی گرفته شود. او میگوید: «سر هر چیزی که شما بخواهید شرط میبندیم که از هر ده مامور، هفت نفرشان عقده روانی دارند.»
کیانوش میگوید: «خسته شدیم! اینها چرا بیخیال نمیشوند؟ صاحب این همه ثروت شدهاند از اسلام. بکشند بیرون دیگر.»
به نظر میرسد شمار زیادی از مردم و به خصوص جوانان که اکثریت جامعه ایران را تشکیل میدهند مایل نیستند به زور شلاق به بهشت بروند اما جمهوری اسلامی و روحانیان اختیاری در این زمینه برای مردم قائل نیستند.
شبنم، دختری ۲۶ ساله است که از حسن روحانی میخواهد از اصرار روی مساله گشت ارشاد دست بردارد. او میگوید: «دست آقای روحانی درد نکند. ما قبول داریم که ایشان به فکر زنها هستند ولی فایده ندارد. بیشتر برعکس میشود! از روزی که روی وایبر خبر دادند که آقای روحانی این حرفها را زده، گشت ارشاد بیشتر شده. به خدا لج میکنند. فایده ندارد. هرچه بیشتر بگوییم بد است آنها بیشتر گشت میگذارند.»
مسأله را درست نفهمیدهاید
یک دندانپزشک اما معتقد است که از اول دنبالش بودهاند که نیروی انتظامی اینطوری ساخته بشود و علیه مردم باشد. اگر رابطه مردم با نیروی انتظامی خوب باشد حاضر نمیشود با باتوم مردم را بزند. بین نیروی انتظامی و مردم دشمنی و کینه جاگذاری کردهاند که به هم نزدیک نشوند.
یک خانم کارمند هم معتقد است گزارشگر این گزارش، مساله را درست نفهمیده است. این خانم میگوید:«این بازیها سیاسی است. از این بهانهها استفاده میکنند تا به جناحی که آن طرف است فشار بیاورند. ۸۴ زن در بخش ما کار میکنند. همگی نماز میخوانیم ولی به جز پنج یا شش نفر کسی قبول ندارد این حرفها را که به بهانه اسلام نمیگذارند مشکلات حل شود، اما کسی جرات ندارد این حرفها را بزند.»
حرفهای این خانم کارمند اما یادآور سخنرانی روحالله خمینی در مرداد ماه سال ۶۰ است که خطاب به فرماندهان نیروهای مسلح گفت: «چه پاسداران و چه سایر قوای انتظامی و نظامی و غیر انتظامی و چه سایر ملت، همه توجه داشته باشند که ما وظیفه داریم این اسلامی که الان به ما رسیده حفظش کنیم.»
علی خامنهای نیز در دیدار تیر ماه سال ۷۴ با فرماندهان و جمعی از کارکنان نیروی انتظامی، ارزشهای اسلامی را معیار و طراز عمل نیروی انتظامی دانسته است. با این وضعیت اگرچه صحبتهای حسن روحانی منطقی و قانونی است و جای مانور چندانی برای حمله به دولت باقی نمیگذارد، اما برخی فعالان سیاسی در ایران ابراز نگرانی میکنند که اصولگرایان در مجلس با گرفتن بهانه از سیاستهای دولت روحانی، دست به تصویب قوانینی بزنند که باعث اضافه شدن به ماموریتهای اسلامی پلیس بشود.
یکی از زندانیان سیاسی سابق در ایران میگوید: «تندروها فهمیدهاند که روحانی قصد درگیری ندارد. این یک سال منتظر هر قانونی از مجلس باشید. همانطور که قانون امر به معروف و نهی از منکر و قانون ممنوع شدن وازکتومی را تصویب کردند، ممکن است بروند به این سمت که بسیار خوب، کار پلیس اجرای قانون است، اشکالی ندارد، قانون را عوض میکنیم. این موج اسلامی کردن قوانین هم از مجلس نیست. از طرف خود رهبر هدایت میشود. نگاه بکنید چه قوانینی عوض شده و کجا داریم میرویم. بدون سر بریدن و با همین مصوبات مجلس، بی سر و صدا در حال تبدیل شدن به داعش و حکومت اسلامی هستیم.»
نظرها
Vahid
خسته شدم...
افرا
اصل فساد از خود رهبر و بیت رهبریست.
داوری
مردم ایران از دخالتهای دولتهای غربی در امور خودشان و نیز استانداردهای دوگانه غربی ها به مقوله حقوق بشر مخالفند. چرا دول غربی که به ورزشگاه نرفتن خانمها در ایران این همه حساس هستند به کشته شدن زنان و کودکان یمنی توسط نظامیان رزیم آل سعود حساسیت نشان نمی دهند. چرا دول غربی به کشته شدن 290 نفر از مسافرین ایرباس ایرانی توسط ناو هواپیما بر وینسنس آمریکایی واکنش نشان ندادند. چرا دول غربی سرکوب دانشجویان انگلیسی معترض به افزایش شهریه دانشگاه توسط پلیس این کشور را محکوم نکردند. چرا دول غربی کشته شدن هزاران کودک و زن بی دفاع غزه توسط رزیم صهیونیستی را محکوم نکردند؟
امیر
در جواب داوری: کی اینجا داره از غرب و امریکا حرف میزنه و دفاع میکنه که شما این مسئله رو پیش کشیدی؟ طرفدارای رزیم مثل شستشوی مغزی شده ها هر بلائی سرشون بیاد و لاشخورها و دزدها و نامردهای ریشو و تسبیح بدست بیت از اون بدتر نباشه سرشون بیاره مثل نوار ضبط صوت فقط یاد گرفتن اراجیف عمری خودشون رو برای ده هزارمین بار تکرار کنن و تازه خیال کردن شق القمر میکنن! این مشکلاتی که اینجا مردم دارن ازش حرف میزنن چه ربطی به امریکا و غرب داره؟