کمی بهار؛ شهرنوش پارسیپور – ٩٢
شهرنوش پارسیپور- مریم هرگز آینه ندیده است. عصر که مىشود با خانم لقا به بستنىفروشى مىرود و بعد به کبابى. مریم در این خانه احساس آرامش مىکند.
رمان «کمی بهار» در سال ۱۳۱۲ آغاز میشود؛ دو سال پیش از کشف حجاب. اردکان در این رمان صحنهای است که در آن و در قالب یک «ساگای خانوادگی» تاریخ ایران رقم میخورد.
خانم پارسیپور در این رمان میخواهد نشان بدهد که چگونه تحولات زن ایرانی در طول تاریخ، منجر به تحول مردان نیز میشود. «کمی بهار» همانطور که بهتدریج نوشته میشود، در «رادیو زمانه» هم به شکل کتاب گویا در اختیار خوانندگان و شنوندگان قرار میگیرد.
شماره ٩٢ از این مجموعه را میتوانید بشنوید. خلاصه این بخش چنین است:
ایرج اغیار مریم را حاضر مىکند تا به خانه خانم لقا ببرد. آذرماه مىپرسد این دختر، کلفت را به کجا مىبرد. ایرج که نمىتواند بچه را در خانه خانم لقا پنهان کند مىگوید که بچه به آنجا خواهد رفت. آذرماه به شدت خشمگین مىشود. او از اینکه بچه به خانه مادرش برود خوشحال نیست.
ایرج به اتفاق مریم به خانه خانم لقا مىرود. زن به مجرد دیدن بچه به او دل مىبندد. مریم نشان مىدهد که دختر قابلى در کار کردن است. در پاک کرن برنج به او کمک مىکند. خانم لقا یک نقش از چهره او مىکشد و بعد روشن مىشود که مریم هرگز آینه ندیده است. عصر که مىشود به اتفاق به بستنىفروشى مىروند و بعد به کبابى. مریم در این خانه جدی احساس آرامش مىکند و...
نظرها
نظری وجود ندارد.