یک روشنفکر برجسته سوری: لزوم درک پیوند سیاستهای امپریالیستی دولت ایران با ستمگری آن در داخل
گفتوگوی فریدا آفاری با یاسین الحاج صالح درباره سوریه، ایران، داعش و آرمان چپ
یاسین الحاج صالح: اگر ایرانیان به دلایل ناسیونالیستی یا دلایل دیگر, نیاز فوری به مقاومت علیه سیاستهای امپریالیستی کشورشان را نادیده بگیرند, آنها نخواهند توانست به اندازه کافی علیه ستم درون کشورشان مقاومت کنند.
یاسین الحاج صالح یک روشنفکر برجستهی سوری و زندانی سیاسی سابق است که از آغاز انقلاب سوریه در بهار سال ۲۰۱۱ در آن شرکت داشت. او در اکتبر ۲۰۱۳ به تبعید رانده شد. اکنون در ترکیه ساکن است، مدام مینویسد و در دفاع از اهداف انقلاب سوریه سخن میگوید. الحاج صالح مقالات متعددی برای روزنامههای عرب زبان از جمله الحیات نوشته و چندین کتاب نیز به زبان عربی منتشر کرده است، از جمله سوریه ی نامرئی (۲۰۰۹)، روی یک پا راه رفتن (۲۰۱۱)، رستگاری، ای مردان جوان: شانزده سال در زندانهای سوریه (۲۰۱۲)، افسانههای جانشینان: نقدی بر اسلام معاصر و نقدی بر نقد (۲۰۱۲). رهایی یا ویرانی؟ سوریه بر سر دوراهی (۲۰۱۴) نام مجموعه مقالاتی است که او اخیرا به عنوان ویراستار منتشر کرده. در سال ۲۰۱۲ "جایزهی شاهزاده کلاوس" به منظور "بزرگداشت مردم سوریه و انقلاب سوریه" به او اهدا شد اما از آنجا که الحاج صالح در آن زمان در دمشق مخفی شده بود، نتوانست این جایزه را شخصا دریافت کند.
مصاحبهی زیر به زبان انگلیسی صورت گرفته و توسط خود مصاحبهگر به فارسی ترجمه شده است. اصل انگلیسی مصاحبه در سایت انگلیسی "زمانه" منتشر شده است.
گفتوگو با یاسین الحاج صالح
■ فریدا آفاری : بسیاری از ایرانیان در بهار ۲۰۱۱ از انقلاب سوریه استقبال کردند و مشخصا امیدوار بودند که این انقلاب الهام بخش اپوزیسیون دمکراتیک درون ایران باشد. هنگامی که این انقلاب مردمی که مطالبات عدالت محور اجتماعی و اقتصادی نیرومندی داشت تبدیل به جنگی بین نیروهای بشار اسد فاشیست و انواع و اقسام جهادیهای به همان اندازه فاشیست شد، آنها بسیار سرخورده و مایوس شدند.
شما در مقالات، کتابها و مصاحبه هایتان دربارهی انقلاب سوریه به چهار عامل پرداخته اید که منجر به این شرایط دهشتناک شد: ۱. حمایت نظامی و مالیای که رژیم اسد از دولتهای ایران و روسیه دریافت کرد. ۲. اقدام اسد مبنی بر آزاد کردن جهادیها از زندانها تا به آنها اجازه دهد که با کمک عربستان سعودی و دولتهای عرب خلیج به اپوزیسیون دمکراتیک و سکولار (دینجداخواه) حمله و آنها را سرکوب کنند. ۳. امتناع دولتهای غرب از اقداماتی مانند ایجاد مناطق پرواز ممنوع و رساندن اسلحه به اپوزیسیون دمکراتیک سوریه، اقداماتی که ممکن بود بتواند به تودههای مردم کمک کند تا در مقابل رژیم و جهادیها از خود دفاع کنند. ۴. حمایت چپ غربی از اسد به عنوان یک "ضد امپریالیست"، سر باز زدن آنها از به رسمیت شناختن مبارزه طبقاتی درون سوریه و عدم حمایت اخلاقی و عملی از این جنبش عدالت خواهانه.
برخی دگراندیشان ایرانی در پاسخ میگویند که در جنگی بین یک دولت مستبد اما سکولار و قیامی که در آن بیناد گرایان مذهبی دست بالا را داشتند، بهتر میبود چپ سوری موضعی خنثی اتخاذ میکرد یا از اصلاحات پیشنهادی اسد دفاع میکرد. برخی دیگر از دگراندیشان ایرانی با این نظر شما موافقاند که بنیاد گرایان مذهبی در آغاز انقلاب دست بالا را نداشتند و میپندارند که در برابر یک انقلاب خودانگیختهی تودهای علیه یک رژیم فاشیست، نمیتوان موضعی خنثی اتخاذ کرد.
به نظر شما، علاوه بر فشارهای خارجی که پیشتر مطرح کردهاید، چه مشکلاتی درون جنبش انقلابی وجود داشت که به بنیادگرایان مذهبی و فرقه گرایان اجازه داد تا دست بالا را بگیرند.
یاسین الحاج صالح: نخست میپندارم که باید بین علل غیر مستقیم و علل ساختاری شرایط کنونی در سوریه تمایز قائل شد. تاثیرات ایران و دولتهای عرب خلیج، رویکرد دولتهای غرب و چپ بین المللی همه علل غیر مستقیم وجود فرقه گرایی و بنیادگرایی فراگیری است که جهانیان اکنون در سوریه مشاهده میکنند. علل ساختاری عمدتا توسط آنچه نمایندگی میشود که من دولت نوسلطانی حافظ اسد میخوانم، دولتی که حافظ اسد با انحصار قدرت و کنترل منابع عمومی "جمهوری" در دست خاندان خود تاسیس کرد. ساختار درونی (درمقایسه با ساختار بیرونی) این دولت و جامعه چنین تعریف میشود: سوریه ملک خصوصی خانوادهی اسد است. این ساختار بر سه پایه نهاده شده: خاندان جاودان، فرقه گرایی و "فتنه" (جنگ داخلی) هنگامی که مردم قیام میکنند.
این امر بر همه آشکار است که دستگاههای امنیتی و ساختارهای نظامی با کارکرد امنیتی – یعنی آنچه من دولت درونی در مقابل دولت ظاهری فاقد قدرت واقعی و غیر فرقه گرایانه مینامم – عمدتا متشکل از کارکنان علوی تبار است و توسط آنها رهبری میشود. این دولت درونی که داراییهای قدرت واقعی را در انحصار خود قرار داده، موتور پویای فرقه گرایی در کشور است و توسط خاندان اسد یا معتمدان آن رهبری میشود. این دولت همیشه اپوزیسیون درونی خود را صرفا بینادگرایان سنی جلوه داده. چنین کاری را در حین مبارزات ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۲ انجام داد و از آغاز انقلاب نیز چنین کرد. باید اضافه کنم که بسیاری از آن بنیادگرایان در دوران بین اشغال عراق توسط آمریکا در سال ۲۰۰۳ و انقلاب سوریه در سال ۲۰۱۱ همکاران رژیم در این راهبرد بودند. با افرادی مانند ما همیشه بی رحمانه رفتار میشود چون ما تصویر تقلیل گرایانهی اسد تجدد خواه در مقابل بنیاد گرایان تروریست را به هم میزنیم.
جنایتی که چپ بین المللی − به استثنای معدود افراد شجاع اینجا و آنجا − مرتکب شده، این است که از این باور دروغین استقبال کرده و سخت میکوشد تا آن را همه جا ترویج کند. بنا بر این تصویر دروغین و جانبدارانه، اکثریت سوریها نامرئی و در واقع فاقد وجود خارجی میشوند. اما ما وجود داریم و این امر حقیقت ندارد که اکثریت مؤمنین پایهی اجتماعی طبیعی گروههای افراطی را تشکیل میدهند. من در بهار ۲۰۱۳ زندگی نامهی مختصر شش تن از مبارزان را در غوته شرقی ارائه دادم. پنج تن از آنان مؤمن، اما هیچ یک بنیادگرا نبودند. پایهی اجتماعی تاریخی انقلاب سوریه جامعهی کارگری است، آنانی که از طریق کارشان امرار معاش میکنند، طبقهی متوسط و مردم فرودست حاشیه شهرها، شهرهای کوچک و مناطق روستایی. بسیاری از روشنفکران، نویسندگان، فیلم سازان، هنرپیشگان، موسیقی دانان، پزشکان، دانشجویان، فعالان حقوق بشر و فعالان زن اجزاء انداموار این انقلاباند.
در نیمهی دوم سال ۲۰۱۲ جناح ایران در دمشق در سلسله مراتب داخل رژیم دست بالا را گرفت. سپس شاهد بمباران شهرها توسط جتها، استفاده از بمبهای بشکهای و سلاحهای شیمیایی، موشکهای اسکاد، کشتارهای دست جمعی فرقه گرایانهی بزرگ بودیم و چارچوب ملی مبارزه فروپاشید. سپس جنگجویانی از حزب الئه لبنان و دیگر جنگجویان شیعه از عراق و افغانستان پدیدار شدند. دولت نو سلطانی زیر بال امپراطوری ایران پناه گرفت و مرکز امپراطوری در تهران که نماد آن قاسم سلیمانی بود به زیردستان خود در لبنان، عراق و همه جا فرمان داد تا از نوسلطان کوچک در دمشق حمایت کنند. از آن زمان به بعد، نقش ایران از علت غیر مستقیم به علت مستقیم تراژدی سوریه تبدیل شد.
جهادیهای سنی که همواره یک پدیدهی انگلی اند، این محیط را برای اعمال فاشیستی و فرقه گرایانه خود مناسب دانستند. مانند پیشتر در افغانستان، عراق و تا حدی در بوسنی و چچن، جهادیهای کشورهای بسیاری این "وضعیت وحش خویی" را برای فعالیتهای تروریستی خود مناسب دانستند.
حال، آنچه بسیاری از چپ گرایان در سراسر جهان نمیبینند این است که درست نیست اگر بگوییم که افزایش قدرت رژیم اسد برابر خواهد بود با کاهش قدرت جهادیهای تروریست. مسئله کاملا برعکس است. افزایش قدرت رژیم (حتی بدون وارد کردن جهادیهای شیعهی آن) به معنی افزایش قدرت جهادیهای سنی خواهد بود. پس نتیجه میگیریم که قدم نخست برای تضعیف جهادگرایی، ایجاد تغییری عمیق در محیط سیاسی سوریه است. این کار را نمیتوان بدون براندازی رژیم خاندان اسد انجام داد.
هنوز درباره عدالت نیز چیزی نگفته ایم: دار و دستهی نفرت انگیزی که مردم خود را با سلاحهای شیمیایی، گرسنگی دادن، کشتارهایی در مقیاس صنعتی و زیر شکنجه، تجاوز به کودکان و زنان در سیاهچالهای زندانهای امنیتی به قتل میرسانند باید بابت جنایتهای شنیع خود پاسخگو باشند. افراط گرایی اسلامی همیشه میوهی تلخ این عدم پاسخگویی بوده است.
این چه گونه "چپی" است که مسائل مربوط به عدالت را از تفکرش و درکی که از خود دارد کنار میگذارد؟ کلام نهایی: این "اصلاحات پیشنهادی اسد" که توصیه میشود ما از آن حمایت کنیم چیست؟ من سوری ام و هیچ خبری از این "اصلاحات" ندارم! لطفا از آن "دگراندیشان ایرانی" بخواهید که اطلاعات خود مبنی بر "اصلاحات اسد" را برای من بفرستند.
■ آیا میتوانید جزئیات بیشتری در مورد حمایت نظامی و مالی دولت ایران از رژیم اسد در اختیار ما قرار دهید؟ آیا میپندارید که اسد میتوانست بدون این حمایت دوام بیاورد؟
گزارشهای اخیر حاکی از آن است که تهران حدود ۳۵ میلیارد دلار برای حمایت از این رژیم هزینه کرده. چه کسی هزینهی جنگ حزب الئه در سوریه، عصائب اهل الحق و بریگاد ابوالفضل عباس و دیگر شیعیان در عراق، و جهادیهای شیعهی افغانی مانند کسانی که در ماه مارس ۲۰۱۵ در درعا و حلب دستگیر شدند را تامین میکند؟ ایران نه فقط این مبالغ را میپردازد بلکه همه چیز را کنترل میکند.
در سوریه این نظر متداول است که کشور تحت اشغال ایران است. و به نظر میآید که تهران این جنگ رژیم سوریه علیه مردمش را صرفا برای مقاصد راهبردی و کسب مزایای منطقهای بیشتر مدیریت نمیکند. حکام ایران همچنین دستان خود را به سوی زمینها و املاک دولتی سوریه دراز کردهاند. روز ۲۹ آوریل، یک نویسندهی لبنانی که به حزب الئه و رژیم اسد وفادار است در روزنامهی الاخبار که فعلا به حزب الله تعلق دارد نوشت که بدون "ارتش سوریه" ایران نمیتوانست نقش خود را در منطقه گسترش دهد و توافق اتمی اش با غرب از منظر ایرانیان قابل پذیرش نمیشد. او در ادامه مطلب مینویسد که حمایت پیگیر نظامی و اقتصادی تهران از آنچه او "دولت سوریه" مینامد صرفا حمایتی تجارتی است و نه "دوستانه" یا "برادرانه". وامها در ازای به وثیقه گذاشتن زمینها و املاک دولتی داده میشود.
این استعمار به معنای دقیق کلمه است. من میپندارم که رژیم خاندان اسد نمیتوانست بدون قرار دادن کشور در دست یک نیروی استعماری خارجی بر مسند قدرت بماند. نیرویی خارجی که سابقهی خوبی در مورد ابراز احساسات انسانی نسبت به سوریها یا اتباع کشورش ندارد. در ضمن همه میدانند که ایجاد "ارتش دفاع ملی" ابتکار ایران بود. این ارتش متشکل از الشبیحه یا آدم کشان فرقه گرای وفادار(به رژیم اسد) است که داوطلب شدند تا به رژیم در سرکوب تظاهرات مردمی کمک کنند. بسیاری از آنها در ایران تعلیم دیدهاند. در آینده ثابت خواهد شد که این مسابقهی کثیف فرقه گرایانهی تهران، کوته فکرانه و خود آسیب زننده بوده است.
■ ظهور داعش در عراق و سوریه نه فقط منجر به کشتارهای دسته جمعی، تجاوز به زنان و مردان و کودکان، بردگی زنان و کودکان، سر بریدن، مثله کردن، ویرانی شهرها، آثار باستانی و اماکن تاریخی شده بلکه اذهان دگراندیشان دمکراتیک در سراسر خاورمیانه را نیز دچار رکود کرده. ما همه میدانیم که حمله نظامی آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ شرایطی را به وجود آورد که جهادیها را در منطقه تقویت کرد. اما به نظر شما، سیاستهای دولت ایران تا چه حد موجب ایجاد شرایطی شده که در آن وحدت جهادیهای سنی، بعثیها و سنیهای ناراضی، وحدتی که ما به نام داعش میشناسیم شکل گرفته است. تحلیل شما از ظهور داعش چیست؟
من داعش را نه یک سازمان تروریستی که یک دستگاه ابر تروریستی امنیتی میپندارم. الگوی نخستین آن نه سازمانهای هیچ انگار مدرن یا سکولار تروریست بلکه جوخههای اعدام و دار و دستههای پنهانی پلیسی است. یک جزء سازندهی اساسی داعش همانا بدنهی کارکنان امنیتی و نظامی رژیم صدام حسین است که پس از اشغال عراق توسط آمریکا از هم پاشیده شدند. داعش ترکیب القاعده و دستگاه آدم کشی بعثی صدام حسین است. نارضایتی سنیها در عراقی که تحت کنترل احزاب شیعهی فرقه گرای افراطی (با روایتهای مبنی بر شکایتهای تازه و کهنهی خود) و تحت حمایت ایران قرار گرفته، عنصر مهمی در شکلگیری این موجودیت مخوف است. این نارضایتی در سوریه رو به افزایش است و داعش از آنها به سود خود استفاده میکند.
من میپندارم که ایران به عنوان نیروی فرمانروا در سوریه اوضاع را چنان برنامه ریزی و طراحی کرد که به نظر بیاید که داعش تنها نیرو یا نیروی اصلی در برابر رژیم اسد است. من در تابستان ۲۰۱۳ در رقه بودم. در آن روزها ساختمان بزرگی در مرکز فرماندهی داعش در شهر وجود داشت. این ساختمان هیچگاه توسط هواپیماهای رژیم مورد حمله قرار نگرفت. همان هواپیماهایی که هنگامی که من آنجا بودم چندین بار بر شهر بمبهای بشکهای ریختند و ۱۹ کودک دبستانی را در روزهای اول ماه اکتبر همان سال به قتل رساندند.
تنها یک سال بعد، پس ازایجاد کارزار تحت رهبری آمریکا علیه این موجودیت فاشیستی بود که رژیم اسد حمله به مناطق تحت اشغال داعش را آغاز کرد. و آن هنگام نیز اکثرا غیر نظامیان را کشت. طرفداران اسد و اربابان آنها در تهران میخواهند بگویند که آنها شریکی معتبر در جنگ آمریکا علیه ترور هستند. هم رژیم بنیادگرای تهران و هم ماهوارهی اسدی آن میپندارند که هنگامی که قلب واشنگتن را بربایند، خواهند توانست پیکرهای فرودستان در ایران و سوریه را لگد کوب کنند. آنها درست میپندارند.
■ مبارزات شجاعانهی کردها علیه داعش در کوبانی و شمال سوریه مورد حمایت مردمی در ایران قرار گرفته. اما بعضی فعالان چپ از حزب اتحاد دمکراتیک کردستان سوریه (پی د) انتقاد کردهاند چون این حزب از آغاز انقلاب سوریه تا چند ماه پیش تن به توافق عدم تجاوز نانوشتهای با رژیم اسد داده بود. در پاسخ به این انتقاد، برخی فعالان کرد و تحلیل گران امور سوریه میگویندکه پی د از انقلاب سوریه دفاع نکرد چون اپوزیسیون دمکراتیک سوریه از خودمختاری کردها دفاع نمیکرد. موضع اپوزیسیون دمکراتیک سوریه در مورد خودمختاری کردها چیست؟ پی د چگونه رابطهای با انقلاب سوریه داشته است؟
احزاب دمکراتیک سوریه هیچ موضع روشنی در مورد آرمانهای کردها اتخاذ نکردهاند. در عین حال، احزاب مختلف کرد نیز این آرمانها را به صورت روشنی بیان نکردهاند. اما به نظر من اکثریت اپوزیسیون دمکراتیک سوری از حقوق سیاسی و فرهنگی کردها حمایت میکنند. وقتی که صحبت از جدایی میشود، اکثریت مخالف آناند. توافق ممکن است بر یک نوع خودمختاری حاصل شود که مفهوم آن لازم است ساخته و پرداخته و به بحث گذاشته شود.
اما من نمیفهمم که این مواضع در حال نوسان چگونه میتواند به عنوان بهانهای برای جانبداری از رژیمی استفاده شود که هرگز وجود خارجی جمعیت کُرد (۸ تا ۱۰ درصد سوریها) را به رسمیت نشناخته، چه رسد به حقوق آنها. متاسفانه حزب اتحاد دمکراتیک کردستان سوریه، انقلاب سوریه را از منظر به عاریت گرفته شده از حزب کارگران کردستان (پ ک ک ) در ترکیه مشاهده میکند. این کار شدیدا نادرست است، اگرچه دولت ترکیه در ایجاد این شرایط سهم دارد. واقعیتهای جغرافیایی، جمعیت شناختی و تاریخی در سوریه متفاوتاند و وارد کردن تجربهی کردهای ترکیه به سوریه میتواند به همان اندازه زیان بار باشد که وارد کردن تجربهی دولت ترکیه در برخورد با کردها به هر بدنهی سیاسی سوری.
نقش حزب اتحاد دمکراتیک کردستان در انقلاب سوریه ناچیز بوده است. آنها از سال ۲۰۱۳ به بعد با داعش جنگیدند اما متاسفانه سیاستهای ناسیونالیستی آنها بعضی اعراب در منطقه را به سوی پیوستن به داعش سوق داد.
■ سمیرا الخلیل، یک زن سوسیالیست، فمینیست و فعال حقوق بشر که همسر شماست، در دسامبر ۲۰۱۳ توسط سلفیها ربوده شد. او همراه با سه فعال حقوق بشر دیگر، رزان زیتونه، وائل حماده و ناظم حمادی در دوما در نزدیکی دمشق ربوده شد. از آن زمان تابحال شما هیچ خبری دربارهی آنها دریافت نکرده اید. اخیرا در مقالهای نوشته اید که " آنها هر کدام در وجودشان، کارشان و تاریخچه شان، بیانگر ارزشهای رهایی بخش و اصیل انقلاب سوریه اند"، و ادامه میدهید که "سمیرا و رزان همچنین نقش اساسی زنان را در انقلاب سوریه نمادینه میکنند." لطفا از فعالیتهای سمیرا و رزان در دفاع از حقوق زنان و حقوق بشر سخن بگویید.
من نمیخواهم از سمیرا اسطوره بسازم اما هر روز بیش از پیش به این امر واقف میشوم که او نماد برجستهی مبارزهی ماست. سمیرا در سالهای ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۱ به سبب عضویت فعالش در حزب کمونیست (نه آن حزبی که من در آن عضویت داشتم) زندانی سیاسی بود. از این رو او نماد تداوم مبارزه ما در طی دو نسل است. سمیرا علوی تبار است و همیشه در مبارزه علیه رژیمی که با علویها رابطهی خاصی داشته پیگیر بود. از این رو او نماد خصلت غیر فرقه گرای مبارزهی ماست. سمیرا و رزان در منطقهای که تحت کنترل یک گروه سلفی محافظه کار افراطی بود، روسری به سر نمیکردند. از این رو، سمیرا نماد زنان سوری شجاعی است که میکوشند تا عاملانی با اخلاق و متعهد در مبارزه ما برای آزادی و دگرگونی باشند. سمیرا زنی پر از انسانیت و عشق به مردم است. زنی که در میان مردم زندگی میکرد و در کنار آنها مبارزه میکرد. از این رو او نماد خصلت انسانی مبارزهی سوری هاست. بنا بر این ملاحظات، سمیرا در سراسر سوریه منحصر به فرد است. او یکی از برجستهترین قهرمانان ماست.
رزان عضو نسل جوان تری است، زنی بسیار شجاع و نویسندهای بسیار خوب، یک عامل با اخلاق و برجسته در مبارزهی ما برای آزادی. رزان شخصی است که حوزهی فعالیت برای حقوق بشر را از ریشه و بنیاد دگرگون کرد. او این حوزه را به نزد مردم، ستم دیدگان، فرودستان و جمعیت نامرئی آورد. پیش از رزان، فعالیت در زمینهی حقوق بشر در سوریه محدود به مردم طبقهی متوسط و تحصیل کرده و حوزههای کوچک فعالین سیاسی بود.
ربوده شدن سمیرا و رزان نماد خصلت دوگانهی مبارزهی تحمیل شده بر سوری هاست: علیه فاشیستهای کراواتی اسدی و علیه فاشیستهای ریشوی اسلام گرا. هردو زن قهرمانان برجستهی مبارزهی سوریها برای آزادی در سطح سیاسی و در سطح اجتماعی و فرهنگیاند.
■ در سال ۱۹۸۰ شما در سن ۱۹ سالگی هنگامی که دانشجوی رشتهی پزشکی در حلب بودید به جرم فعالیتهای کمونیستی دستگیر و به مدت ۱۶ سال در زندانهای سیاسی محبوس و متحمل سختیهای بسیاری شدید. در کتاب رستگاری، ای مردان جوان: ۱۶ سال در زندانهای سوریه که اخیرا منتشر کرده اید، میگویید که تجربیاتتان در زندان منجر به "آغازی نو" یا "تولدی دوباره" شد. لطفا توضیح دهید که منظورتان چیست. درک شما از سوسیالیسم چگونه تغییر کرده؟ سوسیالیسم اکنون برای شما چه مفهومی دارد؟
کتاب من دربارهی تجربیات زندان در سال ۲۰۱۲ منتشر شد یعنی ۱۶ سال پس از آن ۱۶ سالی که در زندان سپری کردم. در این کتاب من گفته ام که آن روزهای طولانی محرومیت به نوعی یک دوران کودکی دوم برای من بود. اولین دوران کودکی کافی نبود. دوبار تجربه کردن دوران کودکی موهبت بزرگی است: میتوان در زندان بسیار آموخت. اما باید بهای گزافی برای آن پرداخت: یک کودک باید قربانی شود تا کودکی دیگر زنده بماند. من از یک "بحران شدید قربانی شدن" در زندان رنج بردم که در نهایت مرا دگرگون کرد. من فرزند زندانم.
نه در زندان بلکه پس از آزاد شدن بود که نویسنده شدم و متوجه شدم که زندان تجربهای رهایی بخش برای من بوده است. تجربهای که از پس آن خود را به چالش کشیدم و از چند زندان درونی رها شدم: از هویتهای سیاسی محدود، از چشم اندازهای ایدئولوژیک تنگ نظر، از من مطلق، از زندان خشم و نفرت و از یاس و ناامیدی.
در عین حال، عمیقا متنفر بودم از این که یک کمونیست سابق "سرخورده" باشم که به لیبرالیسم گرویده یا به آغوش گرم جامعهی دوران کودکی اش بازگشته. من از لیبرالیسم متنفر نیستم اما به ارزشهای جمهوری خواهانهای که به نظرم مبانی سوسیالیسم را تشکیل میدهد وفادار ماندم: آزادی، برابری، برادر خواهری.
طی روزهای طولانی سپری شده در زندان این درک را پیدا کردم که تغییر روابط مالکیت بدون از آن خود کردن (appropriation of) دگرگونی توسط عموم مردم نه فقط یک سوسیالیسم ناقص است بلکه در واقع مبنای اقتصادی اشکال مدرن استبداد را تشکیل میدهد که تمامیت خواهی نام دارد. از آن خود کردن دگرگونی، از یک سو به این معناست که مردم امر سیاسی را تحت اختیار خود قرار میدهند: آنها دور هم جمع شده و خود را سازماندهی میکنند، در سطح عمومی اعتراض و فضای عمومی را فعالانه در اختیار خود قرار میدهند. آنها قابلیت سخن گفتن دربارهی امور عمومی و تغییر دادن برنامهی گفتمان عمومی را از آن خود میکنند.
از سویی دیگر، میپندارم که بازاندیشی ساختار دانش و مفهوم درست و نادرست اهمیتی حیاتی دارد. چرا که تعیین امر "درست" میتواند به کسی اجازه دهد که بر دیگران به شیوهای "درست" چنانکه یک حزب یا گروه نخبگان حق به جانب آن را تعریف کردهاند حکمرانی کند. نمیتوان بدون تجدید نظر دربارهی مفهوم درست و نادرست خود را چپی نامید. نمیتوان زره جزم به تن کرد، حقیقت را با جزم تعریف کرد و داعیه چپی بودن در سیاست داشت. برای پرهیز از دست راستی شدن در سیاست و برای تبدیل نشدن به عامل ستم بر هم نوعانمان و دیگر مخلوقات کره زمین، ما باید از حیث دانش "نادرست" یعنی آیین شکن، اهل بدعت و دگراندیش باشیم. من در آثارم به ندرت از واژهی سوسیالیسم استفاده کرده ام اما میپندارم که سوسیالیسم باید به معنی تلاش مردم برای از آن خود کردن دگرگونی از جمله فرایندهای اقتصادی آن باشد. اما دگرگونی را نباید به فرایندهای اقتصادی تقلیل داد. از آن خود کردن امر سیاسی و دگرگون کردن دانش به همان اندازه مهم است.
در عین حال، مساوات در برابر قانون بدون مساوات در وضع قانون قابل دفاع نیست. منظورم این است که عموم مردم باید فرایند قانون گذاری را از آن خود کنند. این از منظر فوکو برابری سیاسی است. ایده آل همانا برابری پشت امر سیاسی یا در شکل دادن به سیاست است. بدون آن نمیتوان خود فرمانی انسانها را متحقق کرد. من ترجیح میدهم سوسیالیسم را این گونه تعریف کنم.
■ به نظر شما فعالان و متفکران ایرانی عدالت خواه چه میتوانند از تجربهی انقلاب سوریه بیاموزند؟ چگونه میتوانیم پیوندهای جدیدی بین مبارزات برای عدالت اجتماعی در ایران و سوریه ایجاد کنیم؟
به نظر من مهمترین مسئله پیوند بین سیاستهای کشور گشایانهی دولت ایران و سیاستهای ستم بار داخلی است. اگر ایرانیان به دلایل ناسیونالیستی یا دلایل دیگر، نیاز فوری به مقاومت علیه سیاستهای امپریالیستی کشورشان را نادیده بگیرند، آنها نخواهند توانست به اندازه کافی علیه ستم درون کشورشان مقاومت کنند. منظورم این است که آنها مسئولیت خاصی دارند که در محکوم کردن سیاستهای دولت خود در سوریه به روشنی و با حرارت سخن بگویند، هرچند هم که اپوزیسیون سوری ناقص و سزاوار انتقاد باشد. حق ایرانیان مبنی بر انتقاد از اپوزیسیون سوری − و من خود بی رحمانه از اپوزیسیون سوری انتقاد میکنم – مشروط بر این است که موضعی روشن و مبتنی بر اصول اخلاقی علیه دخالت ایران و علیه رژیم اسد داشته باشند. هرچه دولت ایران در سوریه قدرت بیشتری کسب کند، قدرت بیشتری نیز بر مردم ایران اعمال خواهد کرد.
■ از شما بابت وقتی که صرف پاسخ دادن به این سوالات کردید بسیار متشکرم.
در همین زمینه
دو گفتوگو با یاسین الحاج صالح:
نظرها
hasani
حکومت ایران صادر کننده فاشیسم ارتجاع بنام مذهب است که بنوعی همان اندیشه داعشی را دارد....
Behroouz
این هم ازاین روشنفکرنما های پولی ودروغین امروزی است ! این طرف درحال ازامکانات ترکیه به رایگان استفاده میکند وچه بسا ازدلارهای عربستان هم بی بهره نیست مشخص است که باید روش ایرانی ستیزی را درپیش بگیرد وعلیه ایران جبهه ای روشنفکری موآبانه بگیرد البته منظورم تاییدجنایات جمهوری اسلامی نیست ،اما اینگونه افکاربااین جبهه گیری وایران ستیزی این نویسنده فقط باعث اختلاف فرقه ای ومحرک جنگ افروزی بیشتردرسوریه ومنطقه می شود! ودرنتیجه تاییدحضورعربستان وتقویت گروهای القاعده وداعش وجیش ونصره وغیره درسوریه میکردد
a
این روشنفکر برجسته این همه از ایران انتقاد کرد، چرا از عربستان و ترکیه و ... انتقاد نکرد یعنی اونها هیچ نقشی در سوریه ندارند؟!!
فریدا آفاری
لطفا متن سوالات من و همچنین پاسخ های یاسین الحاج صالح را با دقت بیشتر بخوانید تا ببینید که او از عربستان سعودی و کشورهای خلیج و ترکیه نیز شدیدا انتقاد کرده است.
فرید
این دیگر چ مدلش است؟ دارد درست جلوی چشم همه مسیر را منحرف میکند و با توسل به کینه های شخصی اش نسبت به اسد، به جای دیدن دخالت خارجی ایالات متحده و اتحادیه اروپا از دور و ترکیه و عربستان و قطر و اسراییل از نزدیک برای ویرانی و منحرف و خونین کردن اعتراضات سوریه، ج ا ایران و اسد را باعث همه بدبختی ها جلوه میدهد! خانم آفاری سوالات زیاد مهم نیستند، زیرا جواب های مشخص از قبل در ذهن چنین افرادی وجود دارد.
فرید
این دیگر چ مدلش است؟ دارد درست جلوی چشم همه مسیر را منحرف میکند و با توسل به کینه های شخصی اش نسبت به اسد، به جای دیدن دخالت خارجی ایالات متحده و اتحادیه اروپا از دور و ترکیه و عربستان و قطر و اسراییل از نزدیک برای ویرانی و منحرف و خونین کردن اعتراضات سوریه، ج ا ایران و اسد را باعث همه بدبختی ها جلوه میدهد! داعش و ارتش آزاد و اینگونه میلیشیاها نتیجه دخالتگری امپریالیسم آمریکا است و نه امپریالیسم ایران! خانم آفاری سوالات زیاد مهم نیستند، زیرا جواب های مشخص از قبل در ذهن چنین افرادی وجود دارد.
سید کوروش برازنان
بسیاری از ایرانیان در بهار ۲۰۱۱ از انقلاب سوریه استقبال کردند به عنوان یک ضد انقلاب عرض می کنم این دروغ برای چیه؟! بسیاری ، عموم ، اکثریت ، اینا چیه؟! کدوم یک از اکثریت یا بسیاری از مردم ایران خواهان آزادی دمکراسی و الهام از جنبش های آزادیبخش بودن؟! عموم مردم ایران را در ماه محرم مشاهده کنید ، عموم مردم ایران در 22 بهمن مشاهده کنید که برای تفریح و گرفتن یک فلش و بادکنک در خیابان آزادی پرسه می زنند عموم مردم ایران دنبال یک لقمه نون و بعدش دنبال مذهب و در اخر دنبال کباب خوری در اخر هفته هستن در باره ی کدام یک از اکثریت و بسیاری از مزدم ایران صحبت می کنید مذهبی ها یک جور بلوف میزنند و در توهم غوطه ور و شما هم به یک شکل دیگر
ali m
خام آفاری عزیز کدام خلیج؟ شما هم مثل این آقا از بکار بردن عبارت درست خلیج فارس اکراه دارید؟
ناظر
سیاست امپریالیستی حکومت ایران در سوریه ! معنی امپریالیسم هم روشن شد ، هزینه کردن منابع متعلق به مردم ایران در سوریه و لبنان . تنها با این هدف که عده ای مجیز اقای خامنه ای را بگویند و عکس های معظم له را در تجمعات بر سر دست کنند . مرجعیت نیاز به مقلد دارد ، چه باک اگر بر خلاف سنت ، مرجع جور مقلدین را بکشد .
ali m
خانم آفاری عزیز فرمودید انتقاد شدید کرده این حضرت از ترکیه و عربستان. ۱ بار نام عربستان مطرح شده در ا ین گفتگو واون هم در سوال شما . ۶ بار ترکیه که ۴ بارش از طرف ایشون است و ان هم در رابطه با ساخت و پرداخت «خلق» کرد. در ازای این ۲۸ بار ایران مطرح شده به عنوان امپریالیست و غیره. در ضمن روشن بینی این حضرت اندکی بوی پان عربیسم میده.
هاگن
خانم آفاری در این مصاحبه برای من سوالاتی به وجود آمده که ممنون میشم پاسختون رو بشنوم. 1) چرا در مصاحبه با یک فعال عرب ضد ایران باید به جای واژه ی خلیج فارس از خلیج استفاده کنیم و بعد دوباره در کامنت ها هم همون رو تکرار کنیم؟.... به نظر من این اقدام به هر دلیلی که باشه (چه روشنفکرانه و چه ...) باعث میشه که خوانندگانی مثل من به نیت و اهداف پشت این گونه مصاحبه ها شک کنن... شکی که مدتی است من به بی غرضی رادیو زمانه دارم. 2) چرا مردم ایران باید به گفته های یک فعال عرب ضد ایران که نگاه بی غرضی به اتفاقات منطقه نداره گوش کنن؟ آیا این آقا به ترکیه هم بابت سیاست های امپریالیستی تذکر میدن و از مردم ترکیه میخوان که بر ضد حکومتشون باشن؟
شاهد
از اولین خصلت نگرش فاشیستی یکی کردن نگرش خود و حکومت سرکوبگر است . شیوه ای که حاکمان سرکوبگر در جهان سوم به کار می گیرند تا انانی که فاقد هویت فردی هستند و هویت خویش را در رابطه با حاکمان تعریف می کنند به خود جلب کنند ! فقدان داوری تمیز دهنده پایه نگرش توده ای است که راه به ذهن فاشیستی می برد . هانا ارنت .
گیل آمرد
متاسفانه، نفرتی که مبارزان دموکراسی خواه از حکومت های خودکامه پیدا می کنند، باعث می شود بسیاری از واقعیت ها را نبینند یا به عمد نخواهد ببینند. امروز اگر داعش اپوزیسیون اصلی در سوریه نبود، ایالات متحده هرگز این همه هزینه ی سیاسی و اقتصادی نمی کرد تا کارزار حمله ی هوایی علیه داعش به راه اندازد. خودِ این اپوزیسیون های به اصطلاح دموکرات و شبه نظامیانِ به اصطلاح خوب (گروه هایی که ترکیه از آنان پشتیبانی می کند) ، داعش را کنار می زدند. اما واقعیت این است که عملا داعش و جبهه النصره (شاخه القاعده در سوریه)، به ترتیب، قدرتمندترین مخالفان دولت بشار اسد هستند. ایران به این دلیل از بشار اسد حمایت می کند که دوست ندارد در نزدیکی مرزهایش، گروه هایی مانند داعش و جبهه النصره به حکومت برسند و برای ایران ناامنی ایجاد کنند. روسیه هم از بشار اسد حمایت می کند چون دوست ندارد شبه نظامیان مذهبی که بسیاری از آنان اهل داغستان و چچن و قفقاز هستند، به قدرت برسند. اگر تضمین و راهکاری عملی پیدا شود که مخالفان دموکرات بشار اسد، انسجام دارند و می توانند حکومتی دموکرات در سوریه بسازند، مطمئن باشید تهران هم با آنان وارد مذاکره خواهد شد؛ همانطور که امروز دارد کم کم باب مذاکره با طالبان را در افغانستان می گشاید. هیچ کشوری، از جمله ایران، دوست ندارد با قدرت های سیاسیِ آینده در کشور همسایه اش قهر باشد.
شاهد
متاسفانه برخی از سر ترس یا ذهنیت توتالیتر چنان وحدتی با حکومت های خودی حس می کنند که موجب می شود تا واقعیت را نبینند همچانکه هواداران هیتلر ندیدند و به توجیه سر کوبگری و دروغ پرداخنتد ! ویلهلم رایش از اولین روانشناسانی که به بررسی ریشه های خصلت ذهن توتالیتر پرداخت کتابی تهیجی به قصد تلنگر زدن بر ذهن خواننده دارد که سال شصت با نام " آدمک گوش کن" در ایران چاپ شد و هرگز اجازه چاپ مجدد نیافت . به شیوه رایش می توان نوشت . 1: یرای انانکه با خاک پاشیدن در چشم حقیقت به توجیح دروغ می پردازند : مبارزه با خاندان اسد در سوریه با داعش شروع نشد که اکنون مدعی توجیه این حکومت و پشتیبانی بی قید و شرط حاکمان ایران از خاندان اسد باشید و برای ان غزلسرایی کنید . "یاسین الحاج صالح در سال ۱۹۸۰ در سن ۱۹ سالگی هنگامی که دانشجوی رشتهی پزشکی در حلب بود به جرم فعالیتهای کمونیستی دستگیر و به مدت ۱۶ سال در زندانهای سیاسی محبوس و متحمل سختیهای بسیاری شدید شد" . در زمان دستگیری او حکومت حافظ اسد از حمایت کامل دولت اسلامی ایران برخودار بود و هزاران تن چون یاسین الحاج صالح دستگیر شکنجه و ناپدید شدند . پس برای این دسته از توجیه گران حکومت اسلامی اندکی اگاهی باید تقاضا کرد . 2: برای انانی که بر سایت زمانه می تازند وانرا به دلیل اینکه چنین مصاحبه ای را از یاسین الحاج صالح چاپ کرده که 16 سال از زندگیش بدلیل باور فردی در پشت میله های زتدان یک رژیم سرکوبگر سر کرده و فاقد حس همدردی با ادمی با عقاید متفاوت با خود هستند تا بدانجا که این سایت را مشکوک می دانند . اندکی شرم باید تقاضا کرد .
سیاوش
اzهارنظرها را مرور کنید. این نظرات بیمارگونه که سراغ هر چیزی میروند به جز اصل مطلب، تلاش میکنند با اشاره به نقش ترکیه و عربستان نقش ویرانگر و ضدبشری ایران را توجیه نمایند. واقعیت آن است که ایران از نظامی در سوریه حمایت میکند که به مدت بیش از چهل سال در حال سرکوب مردم خود بوده و در این اواخر به تنهایی بیش از دویست هزار نفر را کشتار نموده است، نظامی که توسط 10% علوی بر اکثریت سوریه تحمیل شده است. ایران با حمایت از اقلیت علوی در کشتار اکثریت سنَی ، زمینه را برای رشد داعش فراهم کرد. ایران با برنامه ریزی پنهانی برای رشد داعش تلاش کرد تا تمامی مخالفین اسد را متهم به تروریسم و افراطیگری کرده و غرب را از حمایت آنان منصرف کند. نقش ایران در سوریه و سایر کشورهای منطقه نقشی ارتجاعی، ضدبشری و محکوم به شکست است. مشکل اینجااست که هزینه سیاسی این اقدامات را نه تنها رژیم ایران بلکه کل ایران خواهد پرداخت...
هاگن
آقای شاهد: از این که برای من اندکی شرم تقاضا کردید ممنونم چون توقع داشتم آدمی با فکر شما بیش از این ها بر من بتازد! .... اگر کامنت مرا خوب خوانده باشید، به صورت سوالی نوشته ام که استفاده از واژه ی خلیج به جای خلیج فارس در مصاحبه با یک فعال عرب که به هر دلیل گرایش ضد ایرانی دارد به چه دلیل است و در انتها نتیجه گیری خود را بازگو کرده ام.... فکر نمیکنم این شک به نیت مصاحبه کننده با "خودپنداری با حکومت توتالیتر" هم پوشانی داشته باشد! ضمن اینکه من کماکان منتظر پاسخ خانم آفاری هستم و برای همین بود که دوباره به این صفحه سر زدم. .... از دید من بیشتر خوانندگان این مطلب با روحیه ی سرکوب گری حکومت ایران و سوریه آشنا و مخالف هستند.... هیچ وقت هم چنین حکومتی را تایید نکرده اند.... بحث بر سر اندیشه است... در سر بر آوردن و قدرت گرفتن داعش و گروه های افراطی دیگر اقدامات اشتباه حکومت ایران بی تاثیر نبوده اند اما حمایت های ترکیه و عربستان دخیل نیستند؟! ..... بحث من و احتمالا خوانندگان مخالف بر سر این موضوع هست که سیاست های استعماری و امپریالیستی(به زبان این فعال عرب) فقط مخصوص ایران و حاکمان ایرانی نیست بلکه به کل کشورهای منطقه مرتبط میشه که باید همه ی مردم خاورمیانه به شعور لازم برای رسیدن به جایگزین بهتر برسند.
گیل آمرد
از برخی خوانندگان گرامی، انتظار دارم در تحلیل رخدادهای سوریه، واقع گرایانه و منطقی نظر بدهند. یکی از دوستان گفته است «ایران با برنامه ریزی پنهانی برای رشد داعش تلاش کرد تا تمامی مخالفین اسد را متهم به تروریسم و افراطیگری کرده و غرب را از حمایت آنان منصرف کند.»!!! مرد مومن! ایران اگر می خواست و می توانست چنین کاری کند، گروهی را تربیت می کرد تا مخالفان مسلح سوریه را سرکوب کنند نه اینکه خودشان هم با حکومت بشار اسد وارد جنگ بشوند. در عراق، شبه نظامیانی هستند که جلوی داعش ایستاده اند. طبعا ایران از آنان پشتیبانی می کند. داعش را هم تمام دنیا می دانند که از طرف چند کشور عربی حمایت می شود؛ پول و سلاحشان را هم همان کشورها می دهند. منافع ملی ایران در این است که حکومت هایی در همسایگی اش باشند که: 1 - امنیت و صلح را بتوانند در کشور خود و در منطقه برقرار کنند. 2 - با ایران دشمنی نداشته باشند (حالا دوست هم اگر نباشند زیاد مهم نیست) بالاتر عرض کردم: الان ایران دارد با نمایندگان طالبان وارد مذاکره می شود. دلیلش این است که سیاست افغانستان به سویی می رود که احتمال دارد طالبان به زودی اسلحه را کنار بگذارد و وارد عرصه قدرت سیاسی در آن کشور شود. طبعا ایران هم دوست ندارد یکی از قدرت های آینده در افغانستان، دشمن ایران باشد. وضعیت در سوریه هم دقیقا همین طور است. داعش و جبهه النصره هرگز به چیزی کمتر از حمله به ایران رضایت نخواهند داد. اما اگر روزی، گروه هایی در سوریه پیدا بشوند که اولا ماهیت تروریستی نداشته باشند و در ثانی، دلشان بخواهد که با ایران هم وارد مذاکره شوند، مطمئن باشید تهران از هر ابزاری برای مذاکره با آنان استفاده خواهد کرد.
sam
ثعجب امیز است که اکثر پان فارسیتها حساسیت بیشتر و خصومانه در مورد ااسم یک خلیج نشان میدهند و این مرد مبارز را متهم په پان عربیسم واین در حالیست که خود انها تحت تاثیر پانفارسییسم فاشیستی هستند.
amir
خالد خوجه، رئیس ائتلاف اپوزیسیون سوریه گفت؛ نیروی هوایی رژیم اسد بهصورت علنی از داعش پشتیبانی هوایی میکند و بهمنظور آمادهسازی ورود این گروه به شهرهای سوریه، این شهرها را بمباران میکند. او تأکید کرد که رها کردن سوریه در وضعیت کنونی، تاثیرات خود را بر روی کشورهای منطقه خواهد گذاشت. خالد خوجه افزود؛ سوریه با تروریسم روبهروست، این تروریسم از رژیم اسد شروع میشود، پس از آن شبهنظامیان حکومت اسلامی ایران قرار دارند، و سپس به حکومت اسلامی داعش ختم میشود.!
amir
ظاهرا ارتش سایبری ا غا فعال شده و کامنت های عریض و طویلی میگذارند!
هاگن
با دیدن همین کامنت ها میشه فهمید چرا وضع کشورمون اینه!!!! .... وقتی اندیشه رو تعطیل کنیم و یک سر با چشم بسته حرف های توخالی رو با صدای بلند داد بزنیم، کم کم خودمون هم باورمون میشه!!!! ...... هرکی مخالف نظر من بود میشه ارتش سایبری.... هر کی گفت چرا مصاحبه کننده و مصاحبه شونده نگفته اند خلیج فارس میشه پان فارس فاشیست!!!.... نخیر دوستان....فاشیست افکار شماست که نظر مخالف رو به شیوه ی تاریخ مصرف گذشته با تهمت زنی پاسخ میدین....فاشیست شمایی که اندیشه رو تعطیل کردی و برای اینکه ثابت کنی چیزی که توی کله ت رفته درسته، دنبال ما به ازای بیرونی هستی و وقتی به دست نمیاری روی هر چیز بی موردی دست میذاری... .... آقای امیر: اگر خالد خوجه تحلیل هاش درست بود الان دست بالا رو در وقایع سوریه داشت نه فقط یه نقش نمادین....
amir
در جواب هاگن ! چرا بخود گرفتی ؟ مگر توهم بلی؟! اسد مورد حمایت شما فقط با هزینه میلیارد دلاری حکومت اسلامی در زیر زمین بحکومت ننگینش ادامه داده. ولی بزودی از دمشق فرار خواهد کرد....مگر میشود همیشه با زور و چماق حکومت کرد؟
Farid
داعش روز یکشنبه با تصرف بخشی از مناطق تحت کنترل دیگر مخالفان حکومت «بشار اسد» رییس جمهوری سوریه و نزدیک شدن به گذرگاه مرزی ترکیه، اعضای«ارتش آزاد سوریه» را سر برید و تصاویر سرهای بریده را به نمایش گذاشت. به گزارش ایرنا، به نقل از «رویترز» و «دیده بان حقوق بشر سوریه»، گروه داعش روز یکشنبه پس از تصرف صوران، تصاویری از سرهای بریده شده افرادی را منتشر کرد که به گفته این گروه تندرو، متعلق به «شوراهای بیداری» است. ظاهرا داعش و حکومت اسلامی دارای ایدلوژی و عملکرد یکسان برخوردارند!
هرمز
اینهمه هزینه ای که تابحال حکومت اخوندا برای حفظ بشار اسد کرده اند تاوان دشمنی کور اخوندا با اسرائیل هست چون حفظ اسد در سوریه برای ادامه تدارکات تسلیحاتی حزب الله (به عنوان چماقی برسر اسرائیل)از را ه سوریه ضروریست و در صورت سقوط اسد اگر اخوندا قصد تحویل موشک به حزب الله از راه دریا را داشته باشند نیروی دریایی اسرائیل و کشورهای عربی قادر خواهند بود محموله تسلیحاتی ایران را توقیف کنند و مطمئنا حکومت اخوندا سفیه تر از انست که بابت پولهایی که به اسد می دهد زمین و املاک دولتی سوریه را به عنوان وثیقه طلب کند (انطور که این کمونیست سوری به نقل از روزنامه لبنانی ادعا کرده) خصلت حکومت اخوندی اینست که در داخل ایران دست بگیر دارد و در خارج از جیب مردم ایران بذل و بخشش می کند و جالبه اینهمه هزینه ای که اخوندا در این مدت برای دشمنی کور با اسرائیل و فلسطینی تر از فلسطینیان شدن هزینه کرد ه اند نظر فلسطینیان را جلب می کرد انسان دلش نمی سوخت ولی نگاه فلسطینیان به اخوندا مانند نگاه عاقل به سفیه است و فقط پول ایران را می خواهند و با توجه به شیعه بودن ایران حتی خون اهدائی ایرانیان به مجروحان فلسطینی را مصرف نکردند و در زمان جنگ ایران و عراق برای کمک به صدام با ایران جنگیدند و برای مرگ صدام و ابو مصعب زرقاوی (شیعه کش )عزای عمومی گرفتند و متاسفانه تاوان بی شعوری سیاسی اخوندها را مردم ایران با فقر روز افزونشان می دهند
arman_val
آنجه که کاملا آشکار و واضحه اینه که بحران سوریه با سرکوب خونین و بی رحمانه ی رژیم بشار اسد با حمایت های همه جانبه ی ایران از این دیکتاتور خونریز آغاز شد, در آغاز سال 2011 که اعتراض مسالمت آمیز مردم سوریه شروع شد هیج گروه شبه نظامی یا تروریسی در سوریه نبود و داعش هنوز متولد نشده بود, جدا از نقش کشورهای منطقه در گسترش افراطگرایی اونجه که واضح و برای هر وجدان بیدار غیر قابل انکاره جنایتهای وحشتناک رژیم دمشق و حمایتهای رژیم ایرانه. عده ای عمدا میخوان رژیم دمشق و ایران رو تبرئه کنن و همه ی تقصیرها رو گردن کشورهای منطقه بندازن, این بحران هرگز تموم نمیشه مگه اینکه اسد از قدرت کنار بره یا یک تضمینی بده که در آینده نزدیک در یک فرایند سیاسی از قدرت کنار میره, اسد آهنربای تروریستهاست و از نظر همه ی سنیهای افراطی دنیا اسد یک شیعه کشه , پس تا زمانی که در قدرت بمونه افراد بیشتری جذب سوریه میشن تا به گروه های افراطی بپیوندن و با اسد مبارزه کنن,
یک نفر
1. این بابایی گفته بود اگر تحلیل های این آقا درست بود الان در سوریه دست بالا رو داشت؟ زیر آب منطق، مبارزه و کل تاریخ را زده! یعنی هر کس دست بالا را دارد تحلیلش درست است یعنی نمی شود قدرت و دیدگاه غالب متعلق به احمق ها باشد؟! کمی به دور و برتان نگاه کنید. 2. یک آقای معقولی هم با زبان دیپلماتیک و از موضع "امنیت ملی" گفته اند ایران نمی خواهد با تروریسم در مرزهایش داشته باشد بنابراین در سوریه می چنگد و اگر داعش واقعا تروریسم نبود مثل طالبان با ایران با این گروه هم مذاکره می کرد! این بابا هم نادانسته خود را نقض کرده یعنی طالبان ذاتا تروریست نیست؟! و محض خنده یا از سر ناچاری دست به ترور می زند؟! تشخیص ذات با کیست، شورای امنیت ملی ایران؟ 3. و بسیاری دوگانه ی ابلهانه ایران/عربستان راه انداخته اند که چرا به عربستان نتاخته؟ و اصلا کاری به متن و زمینه مصاحبه ندارند و فکر می کنند. اینقدر فضای این مملکت از حماقت پر شده است که اگر کسی از جنایات ایران در سوریه حرف بزند لزوما طرفدار عربستان است. این دیدگاه همان دیدگاه ابلهانه ایست که اگر طرف طرفدار اصولگرایان نباشد طرفدار اصلاح طلبان است. این دقیقا موضع امنیت ملی هاست. که کل بازی در ذهن تنگ آنها اینطور تصویر می شود.
یک
4. سهم دولت اسد و حامیان این دولت در جنایات سوریه با داعش قابل مقایسه هم نیست(به آمار رجوع کنید) اگرچه این دلیل نمی شود گه انسان داعش و حامی مستقیم آن عربستان را نبیند اما آدم عاقل به زمینه ها هم نگاه می کند که داعش در چه زمینی رشد کرد امکان رشد داعش یا مشابه آن مثلا در سوئد چقدر است؟ 5. محض اطلاع دوستان "امنیت ملی" آنهایی که با پوشش داعش می خواهند جنایات عمده اسد و حامیانش را کتمان کنند همان هایی همان هایی هستند که به داعش "نیاز" دارند نه اینکه لزوما پشتیبان داعش باشند. 6. همینطور که آمریکا برای چرخش اقتصاد جنگ و اهداف ایدئولوژیک خود برای کشتار و اقدامات نظامی در عرق و افغانستان و جاهای دیگر به چیزی به نام "تروریسم" نیاز دارد. 7. از کامنت ها مشخص است یک عده نمی دانند چه پرت و پلایی می گویند اما یک عده دقیقا مهندسی شده افاضات می کنند. همانطور که انتخابات، جامعه، کشور، منطقه و اذهان را مهندسی می کنند همانطور که هیتلر مهندسی کرد.
دو
جناب یک نفر, این خواهران و برادران امت همیشه در صحنه حاضر سایبری را دست کم نگیرید, که جماران سرمایه گذاری های هنگفتی روی این افاضات مهندسی شده کرده است. خوشبختانه سطح کنونی مبارزارت در ایران آلان به درجه ای رسیده که رئیس جمهور نه چندان محترم با شعارهای "بی شرف, بی شرف" و کلوخه های سنگ مردم استقبال می شود. "...دیگه تمومه ماجرا!"