دستور رهبر ایران، چند ده سال دیر صادر شده است
رویای ناتمام تحصیل افغانستانیها در ایران
امید رضایی- آماری از دسترسی کودکان افغانستانی به تحصیل در دست نیست اما با توجه به وضعیت کلی افغانستانیهای مهاجر در ایران، دور از ذهن نیست که بخش زیادی از آنها کودکانشان را به اجبار یا به میل خود، به مدرسه نفرستند.
رسانههای حامی حکومت ایران، در روزهای گذشته دستور علی خامنهای، رهبر ایران، مبنی بر این که همه کودکان افغانستانی حق دارند در ایران تحصیل کنند را علنی کردند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم علی خامنهای دستور داده است که «هیچ کودک افغانستانی، حتی مهاجرانی که به صورت غیرقانونی و بیمدرک در ایران حضور دارند، نباید از تحصیل باز بمانند و همه آنها باید در مدارس ایرانی ثبتنام شوند.»
آیا این دستور تغییری در وضعیت کودکان افغانستانی ساکن ایران ایجاد خواهد کرد؟ تاکنون چه موانعی بر سر راه تحصیل کودکان همزبان افغانستانی در ایران وجود داشته است؟
دستور خامنهای، چرا امروز؟
پرسش این است که چرا رسانههای حامی حاکمیت، ناگهان و بدون زمینه قبلی، دستور خامنهای را باز نشر کردند؟
الهام موسوی، فعال حقوق کودک به رادیو زمانه میگوید: «یادآوری دوباره دستور دو سال پیش خامنهای بازی سیاسی است. ظاهرا در مذاکرات اخیر دولتها در تهران، در پی وعدههایی که دولت افغانستان به ایران داده است، جمهوری اسلامی هم چنین اخباری منتشر کرده است.»
او میپرسد: «این چه زمانی برای مطرح کردن مسئله است؟ در آخر سال تحصیلی، وقتی همه هزینههایشان را پرداخت کردهاند، کسانی که توانستهاند وارد مدرسه شدهاند و آنها که نتوانستهاند قطعا در خرداد ماه نمیتوانند!»
به گفته این فعال افغانستانی، در ابتدای سال جاری اعلام شد که هیچ کودک افغانستانیای نباید برای ثبتنام در مدرسه هزینهای پرداخت کند. اما وقتی در انتخابات افغانستان مشکل ایجاد شد و ایران نتوانست به مقصودش برسد، در حالی که سه ماه از سال تحصیلی گذشته بود، به بچهها اعلام شد که باید تمام هزینههای ثبتنام طبق روال سالهای گذشته پرداخت شود؛ اتفاقی که مشکلات زیادی برای خانوادههای کمدرآمدی که پیشبینی این هزینه را نمیکردند ایجاد کرد و حتی باعث حذف برخی از کودکان از چرخه تحصیل شد.»
او میگوید: «اگر این مساله دو سال پیش مطرح شده چرا همان موقع هیچ نتیجهای نداشته است؟ کما اینکه این مساله در سال ۷۰ هم توسط رهبر ایران مطرح شده و همان زمان هم اتفاق خاصی نیفتاد. از سال ۷۰ تا به حال شاهد هیچ تغییر محسوسی در خصوص تحصیل دانشآموزان افغانستانی نبودهایم. فرض کنیم از اول مهر تمام بچهها چه آنها که کارت هویت دارند و چه آنها که ندارند، میروند سر کلاس. آیا با توجه به شرایط اقتصادی، آنها از چرخه تحصیل حذف نمیشوند؟ آیا شرایط اجتماعی و تحقیرها و چهره مخوفی که رسانهها از مهاجران افغانستانی ساختهاند، موجب حذف بچهها نمیشود؟»
چرا افغانستانیها درس نمیخوانند؟
درحالی که بنا بر آمار دولتی، دستکم دو میلیون کودک ایرانی بازمانده از تحصیل در ایران وجود دارد، آماری از دسترسی کودکان افغانستانی به تحصیل در دست نیست. با توجه به وضعیت کلی افغانستانیهای مهاجر در ایران، دور از ذهن نیست که بخش زیادی از آنها کودکانشان را به اجبار یا به میل خود، به مدرسه نفرستند.
افغانستانیهای مقیم ایران، در پایینترین طبقات اقتصادی جامعه ایران جای میگیرند. آنها عموما در «مشاغل پست» مشغول به کار هستند و از حداقل حقوق کارگری هم محروماند. بخش زیادیشان کار سیاه دارند و دستمزدی کمتر از کارگران ایرانی میگیرند. خردهفرهنگ مذهبی حاکم به معنی خانوادههای پرجمعیت و «فرزند بیشتر» هم به مشکلات اقتصادیشان دامن میزند. تعداد زیادی از کودکان افغانستانی خیلی زود تحصیل را رها میکنند و برای کمک به اقتصاد خانوار، به بازار کار میپیوندند. کمتر کودک افغانستانی در ایران پیدا میشود که تجربه کار در سن کم را نداشته باشد.
احمد، دانشآموز افغانستانی، سال سوم دبیرستان، دو-سه سال از همکلاسیهایش بزرگتر است. او به رادیو زمانه میگوید هرچند به موقع وارد مدرسه شده، اما چون خانواده امکان تامین هزینههای تحصیلش را نداشته، مجبور شده چند سالی تحصیل را رها کند و به کار بپردازد.
«مدارس دولتی برای ما پولی هستند»
کودکان افغانستانی برای ثبتنام در مدرسههای دولتی ایران، باید پول بدهند. این هزینه در سالهای آخر دبیرستان و در آستانه کنکور، به سه میلیون تومان میرسد. احمد میگوید که برای تحصیل در سال سوم دبیرستان، مبلغ سیصد هزار تومان پرداخته، اما برای پیشدانشگاهی باید حدود دو میلیون تومان بدهد.
کودکان افغانستانی، با دو نوع مدرک هویتی در ایران زندگی و تحصیل میکنند. بخشی از آنها کارت اقامت دارند و بخشی پاسپورت افغانستانی. کودکانی که پاسپورت افغانستانی دارند، پول بیشتری (حدود دو برابر) پرداخت میکنند.
در حالی که گفته میشود دانشآموزان ایرانی در پرداخت وجهی به عنوان «کمک به مدرسه» مختارند، پرداخت این پول برای همکلاسیهای افغانستانیشان اجباری است.
در مجموع هزینههای تحصیل برای کودکان افغانستانی نسبت به همکلاسیهای ایرانیشان بیشتر است و متوسط درآمد مهاجران افغانستانی از متوسط درآمد خانوارهای ایرانی کمتر است؛ دو عاملی که دلیل اصلی ترک تحصیل کودکان افغانستانی در ایران به شمار میرود.
همکلاسیهایی که دوست نیستند
احمد که تا به حال پنج بار مدرسه خود را عوض کرده است، درباره تبعیضها و برخوردها با افغانها در مدرسهها میگوید: «حرفهای بد زیاد به ما میزنند. چند هفته پیش، ناظم مدرسه حرفهایی در مورد سنیها زد که درست نبود. البته خود بچههای ایرانی و شیعه مدرسه جوابش را دادند.»
در حالی که تبعیض علیه اهل سنت در جمهوری اسلامی نهادینه شده و در ساختار آموزشی و علیه کودکان هم وجود دارد، افغانستانیهای سنی مهاجر به شکل مضاعف این تبعیض را تحمل میکنند.
مذهب اما تنها عاملی که نیست که برای کودکان افغانستانی در ایران مشکل ایجاد میکند.
فریده، دختر افغانی که در ۱۳ سالگی دانشآموز کلاس پنجم دبستان است، بهخاطر نداشتن مدارک هویتی، چند سال دیر وارد مدرسه شده است. او به رادیو زمانه میگوید: «وقتی کلاس سوم بودیم، یک همکلاسی هزاره داشتیم که بچههای کلاس مسخرهاش میکردند و بهش میگفتند "چشمبادومی".»
الهام موسوی به رادیو زمانه میگوید: «تصویر کریه و زشتی از افغانستانیها توسط رسانهها ساخته شده و منِ افغانستانی در مدرسه و دانشگاه و مهد کودک بارها و بارها با این مواجه شدهام که هی افغانی متجاوز! کشور ما را اشغال کردهای! به کشور خودت برگرد وحشی!»
احمد هم میگوید: «خیلی پیش میآمد در مدرسههای دولتی ایرانی به من و دوستانم میگفتند که "اینجا چه کار میکنی؟ برو کشور خودت. برگرد افغانستان." ما هم جواب نمیدادیم.»
اولویت کار بر تحصیل
از ویژگیهای دیگر فرهنگ مذهبی غالب، بیاهمیت بودن آموزش است. خردهفرهنگی که در ساختار ارزشیاش «کار» جایگاهی بالاتر از آموزش دارد و بهخصوص وقتی خانوار با مشکل اقتصادی روبهروست، اولویت با سیر کردن شکم است، نه آموزش. به این ترتیب حتی وقتی کار کودک برای اقتصاد خانواده «ضروری» نیست، عدم آگاهی بر لزوم و اهمیت آموزش از طرفی و فشار اجتماعی و روانی که بر خانواده وارد میشود، باعث میشود کودک به راحتی از چرخه آموزش حذف و وارد بازار کار شود.
حاکمیت در حالی که موظف است زمینه تحصیل رایگان را فراهم کند و طبق قانون آموزش برای کودکان زیر ۱۸ سال الزامی است، نه تنها تلاشی در این زمینه نمیکند، که با تغییر مداوم سیاستها و تحمیل هزینههای مختلف، به سختتر شدن وضعیت تحصیلی کودکان افغانستانی دامن میزند.
الهام موسوی میگوید: «تصمیمهای سیاسی و قانونی درخصوص تحصیل کودکان مهاجر افغانستانی در ایران مدام تغییر میکند. مثلا در سال ۸۳ اعلام شد که فقط افغانستانیهایی میتوانند وارد مدرسههای ایران شوند که کارت اقامت داشته باشند. تا سال ۸۹ کودکانی که کارت اقامت نداشتند و پاسپورت افغانستانی داشتند، نتوانستند وارد مدرسههای دولتی شوند و در مدرسههای خودگردان، انجیاو ها یا در جمعهای کوچکتر درس خواندند. این تغییر سیاستها، در جاهای مختلف دیده میشود: انتخاب رشته، هزینههای تحصیلی، مدت زمان اقامت و ....»
سازمانهای مردمنهاد: جبران مافات
نهادهای غیردولتی حامی حقوق کودک، علاوه بر نقش مهمی که در وارد کردن گفتمان حقوق کودک به ایران داشتند، در مساله آموزش هم کمک زیادی به کودکان کمدرآمد، کودکان کار و کودکان افغانستانی کردهاند.
احمد که چند سالی به دلایل اقتصادی از مدرسه دور بوده، میگوید: «مدتی در یکی از انجمنهای حمایت از کودکان کار درس میخواندم که آنجا درس خواندن آسانتر بود. پولی برای ثبتنام نمیدادیم. معلمها داوطلبانه تدریس میکردند. دختر و پسر با هم بودیم. کلاسهای غیردرسی داشتیم. چون همه افغانستانی بودند، فضای بهتری داشت. کسی افغانستانیها را بهخاطر چشمهایش مسخره نمیکرد. انجمن کمک کرد من در سالهایی که مجبور بودم کار کنم، درس هم بخوانم.»
راه سخت دانشگاه
احمد میگوید: «بین ما کمتر پیدا کسی میشود که به تحصیل ادامه بدهد. کمی درس میخوانند، وِل میکنند و کار میکنند. نهایتا تا دیپلم.»
آیا مانع خاصی بر سر راه ورود افغانستانیها به دانشگاه وجود دارد؟
دانشآموزان افغانستانی که معدل دیپلمشان کمتر از ۱۳ باشد، حق ورود به دانشگاههای دولتی را ندارند. تا سال گذشته این حداقل معدل، ۱۴ بود. همچنین افغانستانیهایی که در رشتههای روزانه دانشگاههای دولتی پذیرفته میشوند، همچنان باید هشتاد درصد شهریه شبانه را پرداخت کنند. یعنی امکان تحصیل رایگان برای افغانستانیها وجود ندارد.
افغانستانیها حق تحصیل در برخی رشتههای مهندسی (مانند هواوفضا) و پزشکی را ندارند.
مهمترین نکته اما این است که افغانستانیها در صورت ورود به دانشگاه، حق اقامت خود را در ایران از دست میدهند. با ورود به دانشگاه، کارت اقامتشان باطل میشود و ویزای تحصیلی میگیرند و به محض این که مدرک تحصیلیشان را دریافت کردند، باید خاک ایران را ترک کنند. وضعیت برای دختران کمی بهتر است، چون میتوانند بعد از پایان تحصیلات دانشگاهی، از طریق خانوادهشان دوباره کارت اقامت بگیرند، اما برای پسرها هیچ راهی وجود ندارد، بهخصوص که آینده شغلی هم در ایران در انتظار افغانستانیها نیست.
افغانستانیهای فاقد پاسپورت، در صورت پذیرش در دانشگاه، باید برای تهیه پاسپورت افغانستانی به کشور خودشان بازگردند. سفری که هزینههای زیادی دارد و خانوادههای زیادی بهخاطر همین هزینهها قید تحصیل فرزندشان را میزنند.
الهام موسوی، فعال حقوق کودک، میگوید: «دولت افغانستان هم مسئولیتی در قبال مهاجران نمیپذیرد. سفارت حمایتی از دانشجویان از هیچ لحاظی نمیکند. حتی بورسیهها به صورت گزینشی و رانتی توزیع میشود و افغانستانیها شانس مساوی برای دریافت بورسیه ندارند.»
آنها که رویا دارند
تا زمانی که سیاست ایران نسبت به مهاجران افغانستانی در ابعاد اقتصادی، سیاسی و حقوقی تغییر نکند، احتمالا هیچ تغییری در وضعیت افغانستانیها در هیچ حوزهای ایجاد نخواهد شد.
با وجود تمام این مشکلات اما، کودکان افغانستانی ساکن ایران، رویا دارند و به رویاهای خود وفادارند.
یک شهروند افغان میگوید: «یک دهه پیش با قاطعیت میشد گفت رویاهای کودکان مهاجر افغانستانی در ایران مرده است، اما حالا میتوان گفت نه. کودکان مهاجر افغانستانی با وجود محدویتها تمام تلاش خودشان را میکنند که به دانشگاههای دولتی راه پیدا کنند.»
احمد هم میگوید: «میخواهم در ایران لیسانس مدیریت بازرگانی بگیرم، بعد در کانادا فوق لیسانس بگیرم و بعد به افغانستان برگردم و به هموطنانم کمک کنم.»
نظرها
هرمز
با خواندن این مقاله این تصور پیش می اید که ایران و دولت ایران مسئول اموزش افاغنه هست و دولت افغانستان هیچ مسئولیتی ندارد و احتمالا مسئول اموزش ایرانیان هم دولت عراق هست. زمانی حمله شوروی به افغانستان به افغانها برای مهاجرت به ایران بهانه داد ولی در حال حاضر همچین بهانه ای وجود ندارد و افغانها باید سریعا به کشورشون برگردند . از 36 سال پیش یک حکومت خائن ضد مردمی که هیچگونه اعتقادی به مرز و ملیت نداشت قسمت ما مردم ایران شد و شما نویسنده محترم با نوشتن این گونه مقالات بر افکار اخوندا به گونه ای صحه می گذارید . کدام کشور در دنیا پیدا میشد که 75 میلیون جمعیت داشته باشد و درامد سرانه مردم ان کشور بسیار پایین باشد به طوریکه 40% مرد م ان زیر خط فقر باشند تازه 4 میلیون مهاجر خارجی سر بار ان ملت باشند ؟این وضعیت فقط می تواند در ایران مشاهده شود چون متاسفانه بسیاری از مردم ایران احساسشان بر عقلشان غالبه
خان جان
بر اساس کنوانسیون های بین المللی از جمله کنوانسیون 1951زنو در باره حقوق پناهندگان دولت هاییکه اوارگان و پناهندگان جنگی را پذیرش نموده ,نسبت به حقوق شان از جمله حق تحصیل و اشتغال مسئولیت دارد ,ماده 22کنوانسیون ژنو اعلام میدارد «۱٫ در مورد تحصیلات ابتدایى دول متعاهد نسبت به پناهندگان مانند اتباع خود رفتار خواهند كرد. ۲٫ در مورد تحصیلات غیرابتدایى و مخصوصاً در مورد حق اشتغال به تحصیل و تعیین ارزش مدارك تحصیلى دیپلم ها و دانشنامه هاى صادره از ممالك خارجى و تخفیف حقوق و عوارض مربوط به اعطاى كمك هزینه به پناهندگان، رفتارى معمول خواهند داشت كه تا سر حد امكان مساعد بوده و در هر حال از رفتارى كه نسبت به بیگانگان به طور كلى به عمل مى آید، نامساعدتر نباشد.» (ماده ۲۲ و اینکه ایران هم به این پرو تکل ملحق است در باره مهاجرین افغان در ایران ,دولت ایران از آغاز ورود مهاجرین افغان به ایران تاکنون حق مهاجرین را نادیده گرفته است ,در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی ,سیل مهاجرین بسوی ایران وپاکستان سرا زیر شدند و هر دو کشور پاکستان و ایران با بت پذیرش و اقامت این مهاجرین جنگی بابت هر نفر مهاجر 6تا8 دلار از کمیساریای سازمان ملل در یافت می کرد واین بهترین در آمد برای این دوکشور بود این در حالی بود که مهاجرین از پول بی بهره بود و مجبور بودند برای امرار معاش سخت کار نماید و اینکه مهاجرین افغان همیشه ابزاری بوده در دست پاکستان وایران ,از واژه کمک به مهاجر در امور سیاسی و اقتصادی بهره برده است و حتی استفاده های نظامی نموده ,البته دولت ایران می توانیست از ابتدا جلو ورود مهاجرین را بگیرد اما به دلایل مختلف پذیرش نموده در حال حاضر کمک های بین المللی برای مهاجرین محدود است و به همین دلیل دولت ایران از مهاجرین به عنوان های مختلف پو ل می گیرند اینکه در فوق نوشته است 40در صد مردم ایران زیر خط فقرند این مربوط به دولت و ملت ایران است که ثروت و در امد حاصل از منابع این کشور عادلانه توزیع نشده و نسبت به قشر اسیب پذیر توجه نمی شود ,در کشور عربستان بیش از 11ملیون مهاجر خارجی یا اتباع خارجی زندگی می کند و مشغول به کار است تا کنو ن هیچ مشکلی برای این کشور بوجود نیاورده و حتی به نفع دولت و مردم عربستان است واینکه مهاجرت و پنا هندگی در تمام دنیا یک امر تعریف شده است ولی در ایران هنوز تعریف نشده
خان جان
بر اساس ماده 26 کنوانسیون ژنو مر بوط به حقوق پناهندگان و حقوق بشر دولت های که پناهندگان جنگی و سایر را پذیرش نموده اند نسبت به حقوق شان از جمله حق تحصیل مسئولیت دارد اما در ایران حقوق مهاجرین از ابتدا تا کنون نقض شده است ماده 26 از کنوانسیون 1951 ژنو در مورد تحصیلات ابتدایى دول متعاهد نسبت به پناهندگان مانند اتباع خود رفتار خواهند كرد. ۲٫ در مورد تحصیلات غیرابتدایى و مخصوصاً در مورد حق اشتغال به تحصیل و تعیین ارزش مدارك تحصیلى دیپلم ها و دانشنامه هاى صادره از ممالك خارجى و تخفیف حقوق و عوارض مربوط به اعطاى كمك هزینه به پناهندگان، رفتارى معمول خواهند داشت كه تا سر حد امكان مساعد بوده و در هر حال از رفتارى كه نسبت به بیگانگان به طور كلى به عمل مى آید، نامساعدتر نباشد
هرمز
اگر حکومت اخوندا در 35 سال پیش افاغنه را در اردوگاههای مرزی اسکان می دادند و جلوی ورود انها را به شهرهای ایران می گرفتند هم از *** انان در ایران پیشگیری میشد و هم توقعاتی که در کامنت فوق به ان اشاره شده ایجاد نمی شد و ضمنا مشخصات کشور عربستان با ایران قابل مقایسه نیست عربها به واسطه پول نفت اهل کار کردن نیستند نه در ایران که گاها پیش می اید که کارگران افغانی در مجتمعی مشغول کار ند و 200 متر انطرفتر کارگران ایرانی از بیکاری در میدانی تجمع کرده اند و منتظر کسی هستند که انان را سر کار ببرد و ضمنا دولت ایران به 6 یا 8 دلار به ازای هر افغانی که در کامنت فوق به ان اشاره شده نیازی ندارد و مکررا درخواست کرده که افغانها به کشورشان برگردند ولی افغانها برنمی گردند هیچ گاها پیش می اید که 17 افغانی به صورت قاچاقی سوار اتومبیلی به مقصد ایران می شوند که گنجایش ان 6 نفر هست در پایان باید بگم متاسفانه نگاه افغانها به ایران مانند گاو شیرده هست که به واسطه سو عملکرد اخوندا ایجاد شده که باید اصلاح شود