ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

آزار جنسی در کودکی: وقتی هنوز سه سالم نبود

آن آدم‌ها، همه چهره‌هایی معمولی داشتند. با بچه‌ها خیلی دوست بودند. روی پیشانی هیچ‌کدام نوشته نشده بود که می‌خواهند کودکی را آزار جنسی دهند. تا سال‌ها فکر می‌کردم مشکلی در من هست.

اولین بار وقتی هنوز سه سالم نبود این اتفاق برایم افتاد. کسی باور نمی‌کند؛ اما من این اتفاق را خوب به یاد دارم. با مادرم به خانه صاحب‌خانه قبلی‌مان رفته بودیم که به آنها سری بزنیم. پسر خانم صاحب‌خانه که پانزده- شانزده ساله بود و به چشم من خیلی بزرگ می‌رسید، دستم را گرفت و از پله‌ها بالا برد تا چیزی را توی اتاق خوابش به من نشان دهد. بعد مرا روی تخت خواباند و رویم دراز کشید. من نمی‌دانستم چه اتفاقی دارد می‌افتد؛ گریه کردم و او هم زود مرا برد پیش مادرم. کوچک‌تر از آن بودم که از این اتفاق حرفی بزنم و خوب که فکر می‌کنم می‌بینم کل این اتفاق شاید تنها چند دقیقه طول کشیده است. چند دقیقه‌ای که هرگز آن را از یاد نبردم.

loneliness

دفعه بعد، پنج - شش ساله بودم. رفتم تا از مغازه سر کوچه چیزی بخرم. مردی با ماشین زردرنگ در آن بعدازظهر تابستانی سر کوچه توقف کرده بود. مرا که دید گفت: «کوچولو بیا به من کمک کن. ضبط ماشینم خراب شده. اگر سر سیم را نگه داری، درستش می‌کنم.» من سر سیم را نگه داشتم، چون واقعا چیز دیگری به ذهنم نمی‌رسید. مرد رفت و روی صندلی عقب نشست. از همان‌جا دستش را جلو آورد و اندام جنسی مرا لمس کرد. ترسیدم. می‌دنستم چیز بدی دارد اتفاق می‌افتد. مرد عرق کرده بود و نفس نفس می‌زد. سیم را رها کردم و دویدم سمت خانه.

اتفاق بعدی یا بهتر بگویم اتفاق‌های بعدی، در محیط خانواده افتاد. پسر یکی از بستگان‌مان که زیاد به شهر ما سفر می‌کرد یا مرا در سفر به شهرشان می‌دید، سال‌ها مرا آزار داد. اوائل عکس‌های سکسی نشانم می‌داد و تا چشمم می آفتاد به آن عکس‌ها، تهدیدم می‌کرد که به پدر و مادرم می‌گوید که من آن عکس‌ها را دیده‌ام. من می‌ترسیدم و فکر می‌کردم گناهکارم. گاهی، وقتی می‌رفتم دستشویی دنبالم می‌آمد. به زور وارد دستشویی می‌شد و سعی می‌کرد بخش‌های خصوصی بدنم را ببیند. گاهی وقتی در اتاقم را می‌بستم تا مانع مزاحمت‌هایش شوم، پشت در تراس می‌ایستاد و از آنجا تن لخت خودش را نشانم می‌داد. بعدها، وقتی زن جوانی بودم، باز هم دست از سرم بر نداشت. ایمیل‌های تهدید‌آمیز با تقاضاهای جنسی می‌فرستاد، از من عکس‌های پنهانی می‌گرفت و با تلفن و اس‌ام‌اس مزاحمم می‌شد.

من و دوستان هم‌مدرسه‌ای‌ام خوب یادمان هست که گاهی وقتی مسیر کوتاه مدرسه و خانه را با هم طی می‌کردیم، مردهایی سرراهمان قرار می‌گرفتند که می‌خواستند برایمان بستنی بخرند یا اندام جنسی‌شان را بیرون می‌آورند و نشان‌مان می‌دادند. در مدرسه ما دختری بود که دایی‌اش سال‌ها به او و خواهرش تجاوز می‌کرد، اما از این راز کسی جز چند دختربچه دبستانی خبر نداشتند.

در تمام این سال‌ها من تنها سکوت کردم. هرگز چیزی درباره این آزارها به پدر و مادرم نگفتم. آنها نیت سوئی درباره من نداشتند اما هرگز درباره احتمال این آزارها با من حرف نزده بودند. به من نگفته بودند که باید در چنین مواقعی چه کار کنم. در نظر آنها من دختر شادی بودم که بازی می‌کرد و هرگز احتمال نمی‌دادند در آن دقیقه‌های کوتاهی که تنها بوده‌ام، اتفاق بدی برایم افتاده باشد. اما اتفاق نزدیک بود؛ در خانه خودمان، خانه همسایه، توی کوچه‌مان.

تنها چیزی که از آن اتفاق‌ها خوب در خاطرم هست، این است که آن آدم‌ها، همه چهره‌های معمولی داشتند. چیزی در آنها غیرعادی نبود. به نظر با بچه‌ها خیلی دوست بودند. روی پیشانی هیچ کدام نوشته نشده بود که می‌خواهند کودکی را آزار جنسی دهند. اما من آزار دیده بودم و تا سال‌ها فکر می‌کردم مشکلی در من هست یا بوده که این اتفاق بارها برایم افتاده است.

ویدئوی زیر به شما نشان می‌دهد که چقدر تعداد کودکانی که ممکن است مورد آزار جنسی قرار بگیرند زیاد است و شما به عنوان مادر، پدر و سرپرست کودک چه کار می‌توانید بکنید تا این خطر را کمتر کنید. یادتان باشد اولین و مهم‌ترین کار این است که درباره این موضوع با بچه‌هایتان حرف بزنید و به آنها بگویید که چطور از اندام‌های جنسی‌شان محافظت کنند. بگویید که اگر چنین اتفاقی برایشان بیفتد، تقصیر آنها نیست و شما آنها در هر صورت دوست خواهید داشت. یادتان باشد که درباره این موضوع با همه کسانی که بچه دارند یا با بچه‌ها سر و کار دارند حرف بزنید.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • سعید

    بسیار غم انگیز . متاسفم برای تمام سگ صفتانی که به کودک هم رحم ندارن

  • بزرگمهر

    این کار بازی با احساسات کودکان مظلوم است و فرد خاطی باید شدیدا مجازات شود

  • علیرضا

    خدایا این انسان چقدر میتواند پست باشد

  • محمدرضا

    سلام من محمدرضا هستم۱۴ سالمه هنوز مدرسه نمیرفتم این اتفاق ها تا امروز برام خیلی افتاده و من هیچوقت نمیبخشمشون

  • مجید

    اگرخانواده روابطشو بافرزندنزدیک کنه این مشکلات کم میشه

  • پيام

    با سلام من وقتى خيلى جوان حدود ٤ يا ٥ ساله بودم يادم مى ايد دو تا داعي هايم و يكى از دوستانشان بدون اجازه از مادر و پدرم مرا از شهر خارج كردند و بعد از چند ساعت رانندگى توقف كردند و گفتند رسيديم و مرا به سمت يك منطقه خاكى بردند هر سه انها هجده تا بيست داشتند به نظر يك گروه از چوپانها تازه رسيده بودند به من وعده داده بودند خيلى خوش مىگزرد تا انجا ما را ديدند شروع به چادر زنى كردند و من انگارى خابم برد هيچ چيز يادم نمى ايد چرا تا چايى رو خودم هيچ چيز يادم نمى ايد صبح زود هم بيدارم كردند بايد بريم تمام بدنم هم پشه زده بود مگه لاهاف رو من نبده يا بيرون مگه خوابيده بودم پس لباس مگه تنم نبوده زود بردنم شب موندند و زود برگشتند غضيه چي بود نمى دونم يه فال گير بدونه اينكه من رو بشناسه در شهر شرمن اوكس كليفرنيا گفت وقتى بچه بودى تو زيباى عجيبى داشتى و اندام تو از نظر يك مرد و زن حقيقا تحريك كننده بخصوص پشت شما در نظر مردهاى هم جنس گرا نزدكانت تو را به يك قبيله براى يك شب به مراسم انها فروختند و از روح و بدن باكره تو سوء استفاده كردندبنظر مىرسد تو هديه شده بودى به كسى خيلى مهم و ان شخص به تو تجاوز كرده و تو هم كوچك و هم بيهوش با دارو،،، خيلى نگرانم،