فمینیستم اما سکسیستی فکر میکنم!
با وجود همه باورهای فمینیستی و تلاشهایی که برای حقوق برابر زن و مرد میکنید، هر از گاهی فکرها یا رفتارهایی در تضاد با باورهای فمینیستیتان از شما سر میزند. آیا با وجود این فکرها هنوز فمینیست هستید؟
«اون با مردهای زیادی بوده، آدم هرجایی!»
«خیلی چاق شده. قبلا خیلی خوشگلتر بود.»
«زن اقتدار گراییه»
«چطوری خانوم خوشگله؟»
«خیلی مردونه نیست؟»
این جملهها برایتان آشناست؟ خودتان هم گاهی از این حرفها میزنید؟
ممکن است با وجود همه باورهای فمینیستی و تلاشهایی که برای حقوق برابر زن و مرد میکنید، هر از چندگاهی فکرها یا رفتارهایی در تضاد آشکار با باورهای فمینیستیتان داشته باشید. مهم نیست چقدر از روی حسن نیت، ناخودآگاه و نادانسته یا ناشی از باورهای جمعی و رایج این حرفها را میزنید. همیشه این احتمال وجود دارد که چیزی بگویید یا طوری رفتار کنید که به نوعی بازتولید تبعیض جنسیتی و سکسیستی باشد.
اگر تازه به یک از گروههای برابری خواه زنان پیوسته باشید، در مواجهه با این اندیشههای متضاد یا زمانی که دیگران مچتان را میگیرند، هراسان و سرخورده خواهید شد. اگرچه فمینیسم تلاشی برای حمایت از زنان است اما این لغزشهای گاه به گاه که رگههایی از تبعیض جنسیتی را با خود به همراه دارند از نظر دیگرانی که شما را زیر ذره بین قرار دادهاند، گناه سنگینی به نظر میرسند. با این حال لازم نیست به خاطر چند خطا و لغزش رایج در بین همه فمینیستها از طرز تفکرتان دست بکشید. این اشتباهها ناشی از طرز فکر فمینیستی نیست.
«من گاهی نسبت به زنان برداشتهای منفی دارم. آیا این فکرها ضد زن است؟»
شما هنوز هم فمینیست هستید اما باید به این فکر کنید که چرا چنین برداشتهای منفیای نسبت به زنان دارید.
گفتار، رفتار و منش زنان همیشه و در هر موقعیتی مورد ارزیابی و قضاوت دیگران قرار میگیرد. انتقادهای تند و نگرشهای منفی نسبت به زنان مساله تازه و عجیبی نیست. ما یاد گرفتهایم که همیشه خود را در رقابت با دیگران ببینیم. اما نگاه از موضع بالا و تحقیرآمیز به زنان، آن هم به خاطر ظاهر یا فکر و رفتارشان، نوعی زنستیزی و زنهراسی است و با ارزشهای فمینیستی سازگار نیست. ما نباید تحقیر و خوار کردن زنان را کماهمیت و سطحی بدانیم. به همین دلیل بهتر است بیشتر به این فکر کنید که چرا مثلا اینقدر به ظاهر زنان دیگر اهمیت میدهید و به یک زن انتقاد میکنید؟ شاید انتقاد شما به پوشش یک زن به این دلیل باشد که این طرز لباس پوشیدن را دوست ندارید؛ اما اگر انتقاد شما تحقیر پوشش «زنانه» است، بدون تعارف آن را باید نوعی زن ستیزی به حساب بیاورید.
البته بد نیست این احتمال را هم در نظر بگیرید که کمی حسود هستید! رقابتهای زنانه مسالهای است که از کودکی در روند تربیت و رشد به دختران آموزش داده میشود. جذابیت و موفقیت یک زن تهدیدی برای زنان دیگر است بنابراین ممکن است از تحقیرهای جنسیتی به عنوان ابزاری برای جبران بی کفایتیها و ضعفهای خودمان استفاده کنیم.
برای اینکه بفهمید قضاوت شما چگونه است، ابتدا بین سلیقه فردی و تعصبهای رایج تفاوت قائل شوید و سپس دامن یک زن را ارزیابی کنید. حالا بهتر متوجه میشوید که آیا درباره چیزی که خودتان میپسندید حرف میزنید و یا یکی از قضاوتهای رایج جنسیتی را بازگویی میکنید؟ اگر نقد شما بیان طرز فکری است که میگوید زن باید چه بپوشد و چه طور رفتار کند، بهتر است باورهایتان را بازنگری کنید.
«اگر فمینیست هستم پس چرا هنوز اینطوریام؟»
وجود تهماندههایی از حنسیتزدگی، نشانه فرهنگ مردسالاری است که شما در آن رشد کردهاید. فمینیست شدن، تصمیمی یک شبه برای تغییر عقاید جنسیتی به اندیشههای برابریخواهانه نیست.
ای کاش همین که تصمیم میگرفتیم به آدمی برابریخواه و عدالتطلب تبدیل میشدیم و تمام باورها و ذهنیتهای تثبیت شده را از بین میبردیم و آدم جدیدی میشدیم. اما مبارزه با دیدگاههای پدرسالارانه، روندی پایان ناپذیر است و نیاز به تلاش و آزمون و خطا دارد.
روبه رو شدن با افکار و ایدههای جدید، به شما امید و انگیزه میدهد اما همین که برخی از عادتهای قدیمی و ریشهدار در فرهنگ مردسالار را در خودتان یا دیگران شناسایی کنید، به شدت سرخورده میشوید.
اما این کاملا طبیعی است.
نمیتوانید انتظار داشته باشید یک شبه طرز فکری را که قرنها پایدار و برقرار بوده تغییر بدهید. این فقط باعث میشود خودتان را بیش از اندازه تحت فشار قرار بدهید بدون اینکه به نتیجه برسید.
من در این یادداشت از نوع پوشش یا صدای زنان برای قضاوت و نقد مثال میآورم، به این دلیل که هر دوی اینها انعکاسی از طرز تفکر ضد زنی هستند که در دیدگاههای مردسالار رواج دارند.
وقتی ما فکر میکنیم لباس برهنه زن نشانه بیارزشی (که حسن تعبیری از فاحشگی است) اوست، آشکارا به زمینههای جنسیتی اشاره میکنیم. در واقع خیلی زیرکانه معتقدیم که ظاهر و پوشش یک زن او را سزاوار احترام میکند و به زنان القا میکنیم که حق انتخاب شخصی برای بدن خود ندارند. این توهمی است که با دیدگاههای مردسالار و مفاهیم اخلاقی مرتبط با عفت زنان و غیرت مردان گره خورده است.
همین الگو درباره صدای زن و نوع صحبت کردن زنان نیز وجود دارد. از یک سو صدای نازک و زنانه را مسخره میکنیم و از سویی انتظار داریم که یک دختر یا زن لحن کلامش کاملا زنانه و لطیف باشد. خیلی از اوقات برای تمسخر دیگران صدا را زنانه میکنیم و آن را ابزاری برای لودگی و تحقیر قرار میدهیم.
اصلا جای تعجب نیست که فمینیستها در گرداب عقاید سمیای که بسیار نهادینه و رایج هستند، به دام الگوهای مردسالارانه بیفتند.
در هر صورت شما هنوز هم میتوانید یک فمینیست باشید، هر چند که گاهی اندیشههای جنسیتزده دارید! این فقط نشان میدهد که مردسالاری چه ریشههای عمیقی دارد.
«آیا میتوانم با انتخابهای یک زن مخالفت کنم و همچنان خود را یک فمینیست بدانم؟»
بله! اختلافات کاملا انسانی هستند.
یکی از چیزهایی که باعث میشود آدمها به دیدگاههای فمینیستی شک داشته باشند این است که آن را دیدگاهی هیپیوار غیرواقعی میدانند.
برخی از فمینیستها قائل به این کلیشه هستند و سعی میکنند از انتخاب زنان حمایت کنند تا آنها را در سایه جنبشهای فمینیستی قرار بدهند. این فمینیستها مخالفت با انتخابهای زنان دیگر را نوعی تبعیض جنسیتی میدانند.
اما به نظر من این نگرانی بیمورد است. برای اینکه از یک زن حمایت کنید یا پیرو گروههای فمینیستی باشید، لزومی ندارد همیشه با همه زنها هم عقیده باشید و از هر زنی حمایت کنید.
بعضی زنها تصمیمهایی برای زندگیشان میگیرند که شاید شما با خودتان بگویید «من هرگز چنین کاری نمیکنم». این انتخاب ممکن است تصمیمی ناگهانی باشد یا یک تصمیم جمعی با دوستان یا اعضای خانواده یا حتی شاید یک انتخاب مبتنی بر عادت یا علاقهمندیهای عجیبی که شما درکی از آن ندارید.
اگر شما با انتخابهای زنی موافق نباشید و تائیدش نکنید، معنیاش این نیست که آدم ضد زنی هستید. این مساله را فقط میتوان درظرف مکان و زمان شناخت.
اگر ناراحتی و رنجش شما به خاطر این است که کاری که آن زن انجام میدهد با دیدگاههای شما درباره زنان و جنسیت سازگار نیست، به جای قضاوت ابتدا به خودتان زمان بدهید تا همه چیز کاملا برایتان آشکار شود.
به هر حال همه ما در روابطمان با دیگران ناسازگاریهایی داریم. اختلافات اجتناب ناپذیرند و ضرورتی ندارد که دائما با دیگران بجنگید تا مثل شما فکر کنند؛ حتی اگر واقعا حق با شما باشد.
«من واقعا با معنای فمینیست جور در نمیآیم. چطور یک فمینیست واقعی باشم؟»
بهتر است دوباره «یک فمینیست واقعی و خوب» را تعریف کنید.
حقیقت این است که فمینیستها هم اشتباه کنند. فمینیسم در بعضی از جنبهها غامض و پیچیده است ـ به ویژه در برتریهای نژادی، همجنسگراهراسی و تبعیض نسبت به افراد کمتوان ـ بسیاری ازانواع رایج تبعیض در میان فمینیستهای سفید دیده میشود.
فمینیستها همیشه در حال بازتعریف خودشان هستند. چون اگر به یک تعریف درست نرسند این جنبش شکست میخورد.
مثلا یکی از بحثهای قدیمی میان فمینیستهاست درباره این است که آیا یک زنی با دیدگاه فمینیستی باید موهای پایش را بتراشد یا نه. بعضیها میگویند تراشیدن موی پا و زائد دانستن آن برآمده از تفکر مردسالاری است و اگر موهای پایتان را میتراشید یعنی هنوز به این باورهای جنسیتی اعتقاد دارید. آزادی واقعی از این باورها فقط زمانی اتفاق میافتد که از عرفهای زنانه پرهیز کنید.
اما عدهای هم هستند که ترجیح میدهند موهای پایشان را بزنند و آرایش کنند و آن را با انتظارات اصلی فمینیسم ناسازگار نمیدانند. این گروه معتقدند فمینیستهای تندرو با این نوع طرز فکر به شیوه دیگری تبعیض جنسیتی را ترویج میکنند؛ یعنی آنها هم به شیوه خودشان زنان را کنترل میکنند و به خاطر تصمیم و انتخابهایشان آنها را تحقیر میکنند.
من از این مثال استفاده کردم تا بگویم چگونه استانداردهایی که برای یک فمینیست خوب ایجاد میکنیم، ما را دوباره در روند تبعیض جنسیتی قرار میدهد. این نوع جدالها میان فمینیستها گاهی بسیار خسته کننده هستند. هر کسی سعی میکند الگوی رفتاری مورد پسند خودش را برای زنان دیگر ارائه بدهد اما در واقع همه از هدف اصلی فمینیسم که تلاش برای برابری، عدالت و احقاق حقوق از دست رفته زنان است دور میشوند.
من ترجیح میدهم بین فمینیست ها مرزبندی ایجاد نکنم و خوبها را از بدها جدا نکنم. به جای این کار بهتر است دوباره به اولویتها و اهداف اصلی و واقعی فمینیسم توجه کنیم. آنچه که واقعا مهم است پایبندی به فمینیسم و توجه به کیفیت آن است.
همانطور که گفتم فمینیسم با مسائل زیادی مرتبط است. اگر یک فمینیست واقعی هستید بهتر است به همه موضوعاتی که دغدغه زنان است بپردازید. فمینیسم هنوز به موضوعاتی مثل زنان همجنسگرا، زنان رنگین پوست، زنان با تواناییهای محدود، زنان فقیر و زنانی که با مذهب به حاشیه رانده شدهاند، به طور کامل نپرداخته است. من پیشنهاد میدهم انرژیتان را برای این مسائل صرف کنید.
«آیا ممکن است با وجود افکار جنسیتزده، باز هم خودم را یک فمینیست بدانم؟»
بله! شما میتوانید یک فمینیست باشید.
تبعیض جنسیتی، پیچیده است. روند فراموش کردن چیزهایی که با آنها بزرگ شدهایم نیاز به زمانی طولانی دارد. فمینیست بودن به این معنا نیست که هرگز اشتباه نکنید. تفکر فمینیستی به شما کمک میکند تا دیدگاهها و برداشتهای اشتباهتان را به مرور زمان اصلاح کنید و تفکر منطقی را جایگزین برداشتهای غلط کنید.
شاید هرگز موفق نشوید که تمام افکار و باورهای جنسیتی را برای همیشه دور بریزید اما حتما میتوانید آدمی با کمترین باورهای جنسیتزده باشید.
فراموش نکنیم که هیچ فمینیستی کامل نیست اما در هر صورت یک فمینیست است.
منبع: فمینیسم روزمره
نظرها
Sam
گفته اند:" آفتاب آمد دلیل آفتاب". الان داشتم گزارش دیگری را همین سایت زمانه میخواندم به نام « عذرخواهی و استعفای برنده نوبل به خاطر اظهار نظر سکسیستی » پیشنهاد میکنم تا هنوز در صفحه اول است شما هم بخوانید.طرف را به خاطر اینکه یک سخن نادرست گفته بود مجبور به استئفا کردند. احتمالا خلاصه نظر فمنیستها این باشد که:اگر زنی سخنی سکسیستی گفت,به خاطر رسوبات فرهنگ مردانه بوده ونباید سخت گرفت اما اگر مردی چنین حرفی زد, جنایتی وحشتناک مرتکب شده و باید فورا پدرش را در آورد.