صیغه، مشکل یا راه حل؟
فیروزه رمضانزاده- برخی ازدواج موقت را راهی مناسب برای مردانی دانستهاند که امکان ازدواج ندارند، برخی نیز آن را "ترویج فحشا" و راهحلی مقطعی میدانند که مشکل ازدواج جوانان را در درازمدت برطرف نمیکند.
بحثها و انتقادات از دغدغه و کشمکشهای فراوان مخالفان و موافقان در مورد ازدواج موقت خبر میدهند، برخی ازدواج موقت را راهی مناسب برای مردانی دانستهاند که امکان ازدواج ندارند و در مقابل، برخی نیز آن را به نوعی"ترویج فحشا" ارزیابی کرده و معتقدند راهحلی مقطعی و کوتاه مدت است که نمی تواند مشکل ازدواج جوانان را در درازمدت برطرف کند.
شهرنوش پارسیپور، داستاننویس و مترجم ایرانی از موافقان ازدواج موقت موافق است و بر این نکته تاکید میکند که زنان طلاق گرفته یا شوهر از دستداده ای که دارای فرزند هستند در بسیاری از مواقع ازدواج مجددشان مشکلات بیشتری را برایشان به ارمغان میآورد، و از طرف دیگر یک مرد مجرد کمتر تمایل به ازدواج با زنی دارد که هم از او بزرگتر و هم دارای چند فرزند است؛ همانطور که زن مجرد نیز تمایلی به ازدواج با مرد دارای فرزند و یا جوانتر از خود ندارد. اما داشتن رابطهای که آنها را از حمایت عاطفی یکدیگر برخوردار کند و به زندگی یکنواخت آنان رنگ و جلای تازهای ببخشد تا آنجا که به آزار کسی منجر نشود بسیار انسانی و معقول مینماید.
مخالفان مخالفان ازدواج موقت معتقدند زنان حقوق نداشته خود را در ازدواج موقت بیش از پیش از دست میدهند و گاه منتهی میشود به مرگ زن یا مرد، آوارگی کودک یا کودکانی احتمالی این نوع پیوند و سرانجام بدنامی زن صیغهای. شاهد این مدعا هم روایتی است که در زیر میآید:
زهرا هجده ماه پیش و در یک مهمانی با مهدی، ۵۰ ساله دارای همسر و فرزند آشنا میشود. پسامد این آشنایی دوستی نخست و سرانجام به صیغه آن مرد درآمدن شد. عمر این ارتباط زیاد طول نکشید. پس از شش ماه که همسر مرد از زن صیغهایش مطلع میگردد، از او جدا میشود.
مریم یکی از اقوام زهرا ساکن شهر کرج است که از نزدیک با این زن ۳۲ ساله در ارتباط است. او در گفتوگو با رادیو زمانه میگوید: «زهرا که در گذشته ازدواج ناموفقی داشته است پس از حدود یک سال متوجه ناراحتی روانی مرد شد. رفتارهای آن مرد گاه به خشونت میگرایید طوری که او چند بار با زهرا برخورد فیزیکی داشته و حتی بینی او را شکسته است. این خشونت ها ادامه داشت تا این که یک روز در اسفندماه سال گذشته مهدی بعد از این که زهرا را مورد اصابت گلوله اسلحه شکاریش قرار داد خودش را با همان اسلحه کشت. خوشبختانه زهرا از این حادثه جان سالم به در برد اما از ترس پسر و برادر همسر صیغهایش خانهنشین شده و به ندرت از خانه بیرون میآید. او از شوهر اولش یک پسر ۷ ساله دارد و از نظر روانی بسیار آسیب دیده است.»
نگاه حاکمیت و جامعه به مساله عقد موقت
شیعیان با استناد به برخی روایات عقد موقت را مجاز دانستهاند اما مسلمانان سنی، ازدواج موقت را ممنوع می دانند. در قوانین ایران، صیغه یا ازدواج موقت مجاز اعلام شده است. در سالهای گذشته، نه تنها قانون که مبلغان مذهبی و سیاسی جمهوری اسلامی ازجمله محسن قرائتی و علی مطهری آشکارا در سخنانی از خانوادهها خواستهاند که برای رفع نیازهای جنسی جوانان، دختران و پسران جوان خود را به ازدواج موقت راضی کنند.
علی مطهری در سخنانی ادعا کرده است: «...جوانان تا بیست و پنج سالگی یا بالاتر نمیتوانند ازدواج کنند، در صورتی که غریزه جنسی به آنان فشار آورد، باید چه کار کنند؟ اسلام برای چنین شرایطی ازدواج موقت را تعیین کرده است.»
مصطفی پورمحمدی، وزیر سابق کشور نیز در خرداد ۸۶ گفته بود: «ما نباید از ترویج ازدواج موقت جوانان در جامعه که حکم خدا میباشد، پروا داشته باشیم و این مسئله باید با جسارت در کشور ترویج شود.» پیش تر نیز در دهه ۷۰، هاشمی رفسنجانی، زیسجمهور وقت، موضوع ترویج ازدواج موقت را مطرح کرده بود که پس از واکنش مخالفان، این موضوع مسکوت ماند.
در سالهای پیش از انقلاب، عقد موقت فقط در بین لایههای مذهبی و سنتی جامعه از جمله روحانیت و برخی از بازاریان رایج بوده است. مثلا اگر مردی همسرش دخترزا بود به او می گفتند پشت ندارد در بیشتر موارد همسرش را طلاق نمی داد به او زن بیوه ای معرفی می کردند و می گفتند او پسرزا است دو تا پسر دارد برو اورا صیغه کن. در برخی مواقع برخی از زنان به عقد صیغه بازاریهای سنتی در میآمدند آن زمان گفته میشد این زنان برای آن که اسم مردی روی سرشان باشد تن به این ازدواج میدهند. برخی از رانندههای بین جادهای در شهرها هم در شهرهای محل تردد یا توقف خود زنی را صیغه میکردند که به ندرت این ازدواج با اطلاع همسر اول انجام میشد.
پس از جنگ ایران و عراق هم زنان بسیاری بیوه شدند و ازدواج موقت در بین بسیاری از آنها هم اجرا شد. بیشتر این نوع ازدواج ها در آن سالها نه به خاطر مسایل جنسی بلکه برای کسب ثواب و حمایت مال از ان زنان انجام می شد. اما باوجود قانونی بودن صیغه، سالهاست که عموم مردم ایران نسبت به ازدواج موقت نگاه مثبتی نداشتهاند انگار هنجارشکنی در جامعه رخ داده است.
مشکلات ازدواج موقت
باوجود قانونی بودن این نوع ازدواج، زنان در ازدواج موقت، به دلیل بی سرپناهی و الزام جامعه برای تحت حمایت بودن زنان، از حقوق پیمان ازدواج دایم محروم هستند.
در همین مورد مهناز پراکند، حقوقدان ساکن نروژ به رادیو زمانه میگوید در این سالها هنوز به آیین نامه جدیدی که مشکلات موجود در ازدواج موقت را تسهیل کرده باشد برخورد نکرده است.
اما کنشگران حقوق زنان معتقدند که قانون حمایت خانواده در دفاع از نکاح موقت ضعیف عمل کرده است. آنها قانونمند کردن صیغه در لایحه حمایت خانواده، نه به نفع زن می دانند و نه به نفع خانواده.
پراکند در پاسخ به این پرسش که آیا قانون حمایت از خانواده در مقایسه با قوانین قبلی تغییری کرده است معتقد است صراحت قانون مدنی ایران در مورد عقد موقت پیش از این در هالهای از خاکستری بود اما با تصویب این قانون جدید حمایت خانواده، عقد موقت به صورت قانونی و صریح وارد قوانین ایران شد که بازگشت به عقب به شمار میرود.
به گفته این حقوقدان، در قانون حمایت از خانواده شرایطی برای ثبت عقد موقت گذاشته شد که نیازی به تصویب نداشت، چرا که پیشتر هم در لایه خاکستری قانون به آن اشاره شده بود. یعنی اگر زن و مرد در جریان عقد موقت صاحب بچه میشدند، در صورت توافق، عقد موقت را ثبت میکردند.
از سوی دیگر، چنانچه مسؤلان دستاندرکار در ایران تأکید کردهاند، آمار ازدواج موقت در ایران کاهش نداشته است.
در اردیبهشت ماه سال گذشته خبرگزاری کار ایران(ایلنا) به نقل از احمد تویسرکانی، رییس سازمان ثبت اسناد و املاک ایران از افزایش ۳۳ درصدی ازدواج موقت (صیغه) در کشور خبر داد. این درحالی است که مشکلات حقوقی و اجتماعی زنانی که تن به صیغه میدهند همچنان پایدارهستند و حکومت برای رهایی از مشکلات حقوقی و اجتماعی زنان هیچ اقدام مؤثری انجام نداده و برنامهای هم در دستور کار ندارد، تنها بخشی از نهادهای مردم مدار هستند که تلاشی پیگیر برای احقاق حقوق زنان دارند.
این نوع ازدواج را بیشتر زنان مطلقه و فقیر جامعه انجام میدهند. البته درصدی اندک از زنان ثروتمند هم هستند که وارد چنین قراردادهای کوتاهمدتی میشوند. آمار رسمی منتشر شده که تنها نوک کوه یخی فرو رفته در آب را نشان میدهد، حکایت درستی این ادعا است.
پراکند در ادامه میگوید که در پروندههای حقوقی خود با مردهای متاهل بسیاری برخورد داشته است که به صورت موقت، زنی را به عقد خود در آورده بودند، سپس مدت را نمیبخشیدند و زن به دنبال این بودند که خود را از این رابطه خلاص کنند. در این معنا زن اسیر تصمیمهای مرد میشود و هوسبازیهای او. به همین خاطر هم کنشگران حقوق زنان در ایران، ازدواج موقت را مصداق کامل تبعیض جنسیتی علیه زنان میدانند. در این قرارداد یک طرفه، مرد هر وقت بخواهد میتواند باقیمانده زمان صیغه را به زن ببخشد به عبارت دیگر در صیغه طلاق وجود ندارد، در این میان، فقط مرد حق دارد هر وقت اراده کند به قرارداد صیغه پایان دهد. ازسوی دیگر درحالی که مرد میتواند همزمان صدها زن صیغهای داشته باشد زن مجبور است تا پایان زمان صیغه با همان مرد بماند.
مهناز پراکند در این زمینه میگوید: «درعقد دائم مساله طلاق و در طلاق، موضوع عسر و حرج برای زنان مطرح است. حداقل زنان میتوانند در شرایط عسر و حرج، خودشان درخواست طلاق بدهند گرچه باید سالها برای پیگیری حقوقی خود دوندگی کنند. اما همین حق ناچیز در عقد موقت به اراده مرد بستگی دارد؛ که هر زمان بخواهد به مدت عقد پایان میدهد.»
به گفته او، در یک عقد ۹۰ ساله، زن و مرد ممکن است یک روز با هم زندگی کنند و در روز دوم مرد بگوید بقیه مدت را به تو بخشیدم، در این شرایط، زن دیگر نمیتواند کاری کند، هرچند از نظر قضایی یک سری راهکارها هست اما الزام قانونی وجود ندارد که مرد ملزم به ادامه ازدواج موقت باشد. شاید پیگیریهای قانونی زن باعث شود بخشیدن بقیه مدت زمان عقد موقت به صورت رسمی ثبت شود اما به هر روی ارثی به زن تعلق نمیگیرد.
مرضیه زنی ۶۰ ساله وساکن محله نظام آباد تهران است که ۲۰ سآل پیش شوهرش را بر اثر تصادف رانندگی از دست داد. یک سال بعد، به واسطه یکی از آشنایانش با مردی ۵۵ ساله و متاهل آشنا شد و مدتی بعد به عقد ۹۰ ساله آن مرد درآمد. اومعتقد است: « اگر ازدواج ما دایم بود من شرایط بهتری داشتم الان همسرم از دنیا رفته و جز ماشینی که برای پسر بزرگم خریده مالی از او به ارث نبرده ایم. ما درآمدی نداریم و حقوق بازنشستگی و ارثیه همسرم به خانوادهاش رسیده است.»
حقوقدان ساکن نروژ، مهریه را شرط صحت عقد موقت میداند و معتقد است خلاف عقد دائم که ممکن است زن و مرد مهریه ای مشخص نکنند در عقد موقت مرد به زن می گوید تو را به عقد خودم درآوردم به مهر معلوم و مدت معین که این عبارت توهینی به زن تلقی میشود چرا که قبول می کند خود را در مقابل مهریهای مشخص و به مدت معلومی به زوجیت مرد درآورد و مرد میپذیرد.
پراکند با اشاره به این که فرهنگ جامعه هنوز رابطه خارج از ازدواج موسوم به ازدواج سفید را نمیپذیرد، توضیح میدهد اگر یک دختر و پسر مجرد بخواهند با هم زندگی مشترک داشته باشند اما برای شناخت بهتر یکدیگر بخواهند مدتی با همدیگر باشند، به لحاظ شرعی عقد موقت کلید راهگشای این چالش اجتماعی میشود.
سنگینی نگاه جامعه
اما دشواریهای هر روزه عقد موقت که پیش از انقلاب هم رایج بوده، قانونگذاران را وادار به تصویب ماده واحدی کرد که موانع قانونی رایج برای ازدواج رفع شود و مردم مجبور به تن دادن به ازدواج موقت نباشند.
پس از تصویب یک ماده واحده به نام رشد «متعامله» در سال ۱۳۱۳همه دستگاهها سن ۱۸ سال را ملاک سن ازدواج قرار دادند. در سال ۱۳۱۴ قانونگذاران به پیروی از همان ماده واحده سن رشد را ۱۸ سال قرار دادند و برای نکاح به جای واژه بلوغ از واژه «قابلیت صحی» استفاده کردند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۶۱ ماده ۱۰۴۱ اصلاح شد و طی آن نکاح قبل از بلوغ ممنوع شد. به واسطه این اصلاحیه، ماده ۱۲۰۹ که به سن ۱۸ سال اشاره داشت حذف و ماده ۱۲۱۰ اصلاح شد. در تبصره یک ماده ۱۲۱۰ سن بلوغ برای دختر ۹ سال قمری و پسر ۱۵ سال قمری تعیین شد.
پراکند به تغییرات بالا اشاره میکند و میگوید: «به خاطر معذورات قانونی در آن زمان، رابطه زوجیت دختران کمتر از ۱۳ سال را به صورت صیغه مشروع میکردند تا بعد از رسیدن به سن قانونی و بچهدار شدن، زن و مرد عقد خود را دائمی کنند. البته مواردی اندکی هم بوده که به همان شکل عقد موقت تا زمان مرگ با یکدیگر زندگی میکردند.»
اما اکنون از ازدواج موقتی که مانند آن زمانها ادامهدار باشد، خبری نیست. شاهد چنین پنداری را میتوان از زبان یکی از قربانیان صیغه خواند که میگوید:«مرجان هستم، ۴۵ ساله و ساکن مشهد. دو سال پیش شوهرم که از مال دنیا هم چیزی نداشت که برای ما به ارث بگذارد، از دنیا رفت. نیاز مالی ناگزیرم کرد که در یکی از دفترخانهها ثبتنام کنم تا مردی برایم بیابند؛ صیغه مردی متاهل و ۵۵ ساله شدن فرجام این ثبت نام بود.»
مرجان میگوید: «در بیشتر مواقع اخلاقش به قدری تغییر میکرد که زندگی برای من جهنم میشد و در نهایت یک شب به خاطر این که شک کرده بود با کسی ارتباط دارم با گلدان به سرم کوبید و من دچار ضربه مغزی شدم و کارم به بیمارستان کشید. به ناچار سکوت خود را شکستم و شبانه با بچههایم از خانهای که برایمان اجاره کرده بود به منزل یکی از خویشانام نقل مکان کردیم، جرا که من از ترس جانم جرأت نداشتم در خانه او بمانم.»
مرجان بارها به این فکر افتاده بود که از آن مرد صاحب بچه شود، شاید به این شکل، رابطهاش را با او محکمتر کند: «چند ماه از زمان صیغه ما نگذشته بود که اتفاقی و ناخواسته از او باردار شدم. اما به محض این که متوجه بارداری من شد، بیدرنگ تهمت زد که این بچه من نیست و به این ترتیب رابطه ما به پایان رسیده است. سپس مرا مجبور کرد بچه را در سه ماهگی سقط کنم.»
مرجان در ادامه توضیح میدهد: «در مدتی که با او زندگی میکردم، فقط روزهای اول بود که تظاهر میکردعاشق من است اما پس از مدتی مثل غذایی که چند بار مزه کرده باشد برایش تکراری شدم.»
وجیهه، زنی شصت ساله و ساکن شهر قم است که در جوانی شوهرش را از دست داده است. او از همان سالها به دلیل زیبایی ظاهریش و برای امرار معاش با مردهای بسیاری قرارداد صیغه بست. وی که حالا صاحب چهار فرزند دختر و یک فرزند پسر است به رادیو زمانه میگوید: «با وجود آنکه چند سال است صیغه کسی نمیشوم اما وقتی به جاهای اداری قم میروم کسانی که مرا میشناسند مرا با چشم و ابرو به یکدیگر نشان میدهند. یادم میآید در سالهای جوانی بارها در کوچه پس کوچههای قم متلکهای زیادی میشنیدم مثل "هرزه" یا "صیغهای" مگر صیغه حلال خدا نیست؟ اگرصیغه کسی شدم گناه وجرمی نکردم کسی حق ندارند به زنی که صیغه میکند بگویند "هرزه".»
چنانچه پیش از این آمد، باوجود شرعی و قانونی بودن صیغه، هنوز بسیاری از خانوادهها نگاهی مذمتبار به این پدیده اجتماعی دارند. مسعود که صاحب یک بوتیک در تهران است، میگوید: «برخی از مذهبیها میگویند زنان شوهردار نباید به فکر صیغه بیفتند چون وسیله تمتع آنها مهیا است حالا کسی نیست از آنها بپرسد: آنها که زن دارند چرا به فکر صیغه میافتند مگر وسیله تمتع آنها فراهم نیست؟»
هنوز باوجود شرعی بودن عقد موقت، خانوادههای ایرانی حاضر نیستند دختران خود را به عقد موقت مردی درآورند.
نظرها
جهان
افزایش بچه های خیابانی . کارتون خوا بها هرگونه نابسامانی اجتمائی ، اعتیاد ، فحشا قانون شکنی و بیماریهای نادرمان یا سخت درمان ......
اشکان
ازدواج موقت فقط برای مردانی نیست که امکان ازدواج دائم ندارند بلکه برای کسانی هم هست که ازدواج را از اساس نمی خواهند.فعالان حقوق زنان حق دارند مخالف صیغه باشند به هر حال آنها باید به فکر زنان باشند نه همه.شاید ساختار فکری و ژنتیکی زنان بر اساس مونوگامی به صورت مادامالعمر باشد اما سوال اینجاست که سیستمی که فقط و فقط خوشایند زنان باشد چقدر برای نوع بشر مناسب است؟ همانطور که بسیار گفته میشود(و در مقاله هم اشاره ای شد)بسیاری از زنان نه از سر میل که به خاطر ناچاری صیغه میکنند ولی چیزی که باید اضافه شود اینست که اکثر مردان هم از روی ناچاری و نبود آلترناتیو موقت,تن به ازدواج دائم میدهند.این به آن در.ولی چند نکته باقی است که باید شفاف سازی شوند: ۱- بر خلاف تصور ازدواج دائم,پدیده ای طبیعی نیست که از آغاز بوده باشد.ازدواج,بسیار نو است.آغاز آن در عصر برنز یعنی متوسط حدود ۵۵۰۰ سال پیش است(توضیح مفصل آن در یک کامنت نمیگنجد.به متون معتبر باستانشناسی یا روانشناسی تکاملی مراجعه شود).پیدایش انسان هوشمند اما ۱۴۰هزارسال؛انسان بطور کلی ۳/۵میلیون و تولیدمثل جنسی ۱/۲بیلیون سال(دوره پروتروزوئیک) قدمت دارند. ۵۵۰۰ سال عددی نیست! اگر ازدواج,بخشی اساسی از روند فرگشتی انسان بود,ما باید خیلی زودتر به آن دست میافتیم. ۲- ازدواج دائم به معنی مطلق آن نداریم.ازدواج به هر حال پایان میابد یا با طلاق یا با مرگ. ۳- ازدواج موقت را نباید "دینی" پنداشت.بلکه پدیده ای انسانی است به این اعتبار که ساخته ذهن انسان است.همانطور که خود دین یا موجودی به نام "خدا" برساخته های ذهن انسانند. ازدواج دائم,نهادی بوده در ساختار تمدنی عصر برنز و آهن.فاجعه ای نخواهد بود اگر در اثر تغییر طبیعی روند تمدن, این ساختار از شکل دائم به موقت تغییر کند. ۴-فراوان شنیده ایم از کسانی که صیغه کرده اند و بدبخت شدند؛من هم میتوانم نمونه هایی بیشتر بیاورم از کسانی که ازدواج دائم کردند و بدبخت شدند.از تبعیض وبی عدالتی در قوانین ازدواج موقت میگویند؛تبعیض و بی عدالتی در ازدواج دائم هم هست.منظور آنکه در برخورد با قوانین ناعادلانه در ازدواج دائم , کوششها برای اصلاح قوانین است نه برچیدن ازدواج از اصل و اساس.چرا همین رویکرد را در قبال صیغه در پیش نمیگیرند؟
سهند
صیغه همان فاحشه شرعی است
بچه تهرون
آخ گفتی اشکان جان! آخ گفتی! اند مطلب رو جرات کردی و به زبون آوردی. چیزهایی رو به زبون آوردی که همه، اوون ها رو ، همیشه جزو بدیهیات می گیرند. من نه همه ی حرف های شما رو تایید و نه همه شون رو تکذیب می کنم. اما ، باید مثل شما، در همه ی چیزهایی که به عنوان مبنا، فرض می گیریم ، شک کنیم. این شک شما و من و ما، مقدمه ی پرسش در افکنی ی درست است. شاید که به راه حل های بهتری برسیم. من فمینیستم و مرد هستم. اما طرفدار حقوق زن بودن فقط باید به معنیی کمک به ایجاد فضای استقلال کسانی است که بر طبق سنت های پدری، سرکوب شده اند. ولی فمینیسم حق ندارد در مورد چند شوهری یا چند زنی یا بی زنی یا بی شوهری، نظری قطعی بدهد. آقای خسرو سینایی دو زن داشت (امیدوارم هر سه ی آنان ، صحیح و سالم و شاد باشند). هر د و زن، باسواد و اهل فرهنگ و هنر بودند. زن اول ، زن دوم را به خسرو پیشنهاد کرده بود. زن دوم، خانم وارگا، همسر دوم، اهل لهستان بود و از پشت کوه هم نیامده بود تا با دوقرون و صنار مهریه، گولش بزنند. این دو زن، عاشق هم بودند و هر یک از دیگری تعریف می کرد. خسرو سینایی هم کسی نبود که بگوییم مثل شخصیت نصرت کریمی در فیلم محلل، حاج آقایی باشد و شمسی خانوومی رو حتما لازم داشته باشد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حالا اگر به نام فمینیسم بخواهیم در این رابطه ی بسیار طبیعی دخالت کنیم و قانون را دخالت بدهیم، به هیچ وجه به معنی ی دفاع از حقوق زن نیست. این تحمیل یافته هایی موقتی ، ( اما به نام قانون طرفدار زن) بر نوع بشر است. حال که این داستان را تعریف کردم، و تابوویی را مطرح کردم که همه آن را مفروض طبیعی می دانند، می توانیم به همین شکل، به سراغ سایر تابو ها برویم. شما به سراغ یکی دیگر از آن ها رفتید: اصلا ازدواج از کی شروع شده!
بچه تهرون
سهند عزیز! صیغه را فرموده اید که همان فاحشه ی شرعی است. دوست من! گفتگوی کوتاهی از فیلم "ده" ساخته ی کیارستیم را به یادتان می آورم: زن شخص اول فیلم (خطاب به خانم کام فروش مستی که سوار ش کرده): خوب ، چطور شد که این کاره شدی؟ خانم کامفروش مست، خطاب به شخص اول که قیافه ای کاملا موجه و شبیه یک مادر خوب و همسر خوب دارد: ببین! این قدر چسی ی زن وفادار و عفیف بودن رو برای من نیا جانم. همه مون این کاره ایم، گیرم تو مادام العمر، من هم نیمه وقت. منتها من وضعم بهتر از توئه، تو زندانی کارت هستی و اصلا مرخصی نداری؛ اما من هر وقت که بخوام ، از کارم مرخصی می گیرم و برای خودم زندگی می کنم. پس برای من چسی نیا خانومی! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حالا چه کسی فاحشه است؟ من به اوون خانووم ها کامفروش گفتم و اصلا تخطئه شان نکردم. دولت سوئد، مردان کام خر را دستگیر می کند. دولت دیگری، زنان کام فروش را دستگیر می کند. اما ادر هر کجا، چه آمریکای مذهبی، چه فرانسه ی لائیک، و چه در ایران، اگر زن دائمی، به شکل یک کامفروش دائمی ی وادار شده به کامفروشی دائم العمر بدل شود، فمینیست ها وظیفه دارند که در برابر این وضعیت بد، عمل اجتماعی کنند و نه دخالت در امری که ممکن است هر دو طرف از آن راضی باشند. هر چند که خرید و فروش کام، به هیچ وجه نباید به عنوان شغل برای زن در بیاید. اما آنانی که در این سودا ، زیان بیشتری می کنند، همسران دائمی هستند، و نه کامفروشان خیابانی یا تلفنی یا زنان صیغه ای (البته فقط در چهارچوب همین قراردادهایی که صحبت اش را کردیم. منظور این که سخن من، به آسیب هایی نمی پردازد که مخفی بودن صیغه، غیر رسمی بودن این کار، و ... می تواند به طرف آسیب پذیر رابطه یعنی زن صیغه ای یا کام فروش بزند) خدا به همه ی مان رحم کند، اما به همسران دائمی ، بیشتر، چه زنان بدبخت دائمی، چه شوهران بدبخت دائمی!
هاگن
به بچه تهرون: با توجه به داده های غلطی که برای نتیجه گیری هات به کار میبری نباید توقع داشته باشی که نظراتت خیلی مورد قبول باشند.... مخصوصا در مورد خانم گیزلا وارگا! نوشته ی شما و آقای اشکان رو باید در کلاس های فلسفه برد تا دانشجویان با یک نمونه ی خوب از سفسطه آشنا بشن.
بچه تهرون
دوست نازنین من، هاگن! تا این جا که فقط و فقط ادعایی کلی کردید که خیلی قابل اعتناست، چون سنگ بسیار بزرگی است. و عیبی بر کسی نیست که سنگ را بزرگ بردارد و ادعایی بزرگ کند. از این پس، منتظر چیزی جز مصداق ادعاهایتان نباید بود. و گرنه ، این دعوی و خدشه ای که وارد کردید، دم بریده و ناقص باقی می ماند. پس لطفا و خواهشا ، بیشتر بگویید و مصداقی هم بگویید تا هم از اشتباه در مورد بانو گیزلا وارگا در بیایم، هم داده های غلط دیگرم را اصلاح کنم، و هم کاری کنم که دانشجویان برای نمونه ی خوبی از سفسطه ، از نمونه ی من استفاده نکنند. این رو واقعا ازتون خواستم، نه از باب محاجه. پس منتظرم و منتظریم (همه ی خوانندگان تان)
بچه تهرون
با درود دوباره به دوست عزیز و گرامی ، هاگن، در ضمن اگر پاسخی از شما دریافت نکنم (و دریافت نکنیم)، مجبورم سخن کوتاه و مختصر و پر از دعوی ی شما را به عنوان یک تک پرانی و یک تکگویی تلقی کنم ؛ که امیدوارم این چنین نشود، و با کمک خود شما، تجربه ای از یک گفت و شنید موثر و ارتقاء دهنده و دموکراتیک (به کمک هم ) داشته باشیم. منتظرم.... با احترام،
اشکان
آفرین و درود خدمت "بچه تهرون" گرامی اصلا گمان نمیکردم کسی کامنت مرا بخواند چه رسد که تایید کند! باری جهت روشنتر شدن موضوع, دو ابهام را توضیح میدهم باشد که به کار آید. اول,جمله پایانی شما درباره خاستگاه تاریخی ازدواج به صورت خیلی خلاصه و تیتروار: صورت آغازین ازدواج به انقلاب نئولیتیک در حدود ۱۰۰۰۰ سال پیش باز میگردد.آن نوع ازدواج به صورت polygamous بود.جامعه مبتنی بر کشاورزی و اداره آن کار زنان بود.خاصه کار انبارداری غذا که تحولی بینظیر در تمدن انسان بود.اما با آغاز خشکسالی ۲۰۰ ساله در حدود ۶۰۰۰ سال پیش؛کوچ عمودی از ارتفاعات به زمین پست آغاز شد.در این هنگام بود که با کشف فلز "قلع" و ترکیب آن با مس, آلیاژی پدید آمد که سرنوشت بشر را رغم زد. برنز(مفرغ) و ویژگیهای آن یعنی داکتیلیتی(چکش خواری) و استحکام آن؛شمشیر وسرنیزه و به تبع آن, عصر برنز را موجب شد.قبایلی که به برنز دست یافته بودند تبدیل به قبایل بربر شدند. حال میتوانستند با یورش به قبایل دیگر کل انبار آذوغه آنها را در اختیار بگیرند.مردان ,چون از توانایی شمشیر زنی بهتری برخوردار بودند کم کم بر زنان اولویت یافتند.با ایجاد ثروت مازاد بر مصرف, ارث و وراثت پدید آمد ولزوم شناخت فرزندان خود. و موثرترین راه آن (در نبود کاندوم و تست DNA در آن هنگام!), مونوگامی مادامالعمر بود. بیشترین منافع را اما زنان می بردند.می توانستند از کار کشاورزی معاف شده و تنها مسئول نگهداری از فرزندانشان( ژن های خودشان!) باشند.تنها کافی بود یک مرد قدرتمند انتخاب کنند و از حاصل کارش(غارتگری هایش) , زندگی راحتی داشته باشند. خواستی که همچنان در آنها باقی است.گرچه معیارهای قدرت تغییر کرده اند اما اصل؛ یعنی انتخاب نر قدرتمند در قالب مونوگامی مادامالعمر , انگار همچنان به همان صورت باقی مانده است. همچنان گمان میکنم پرسشی را که در کامنت نخست مطرح کردم , پرسشی کلیدی باشد: «سیستمی که فقط و فقط خوشایند زنان باشد چقدر برای نوع بشر مناسب است؟».و این پرسش را نه شما نه دیگر دوستان فمینیست پاسخ ندادند. ظاهرا نوشته ام کمی طولانی شد.در باره ابهام دوم؛ اگر عمری باقی ماند و بحث هم همچنان گشوده ماند , در کامنتی دیگر توضیح خواهم داد. با سپاس و احترام.
بچه تهرون
عالی بود اشکان گرامی، چند باره می خوانم توضیحات مستند و معقول تان را. سعی می کنم روی پرسش محوری تان هم بیشتر فکر کنم و اگر استطاعتی بود، همکلامی و هم اندیشی داشته باشم با شما. مایه افتخار بود همین گفتگوی کوتاه. اما هنوز منتظر هاگن عزیز می مانم و می مانیم تا مصداقی تر بشنویم.
بچه تهرون
اشکان گرامی باز هم به تو و به خوانندگان سلام می کنم. و اما پرسش اصلی ات: "سوال اینجاست که سیستمی که فقط و فقط خوشایند زنان باشد چقدر برای نوع بشر مناسب است؟" چیزی که به نظر من می رسد: نه اصلاً مناسب نیست. می توان در کل معامله تجدید نظر کرد. می توان مسئله ی خون و تخمه را مغفول گذاشت و به هر راه نویی که مناسب تشخیص می دهیم تن بدهیم. اما هنوز یک چیز باقی می ماند و آن این است که باید بگذاریم خود زنان در هر صورت برای خود تصمیم بگیرند، یعنی توانمند سازی یک طرف، در دنیایی که هر دو طرف مدعی ی حقوقی هستند که دیگر ، خود را نمی خواهد به سنت یا برق شمشیر یا قدرت بارآوری خود متکی کند. می باید دو طرف معادله یا معامله در سطح یکسانی قرار بگیرند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ من نمی دانم که این چند خط، چقدر با ربط به سوال تان هستند. پس لطفا اگر وقت کردید، بیشتر راهنمایی کنید. سپاس گزارم.
اشکان
این صفحه را این بار تصادفا دیدم و فهمیدم که«بچه تهرون» باز منبر را داغ کرده است! وقتی دیدم این مطلب را زود از صفحه نخست برداشتند دانستم که ظاهرا نوشته های ما دو نفر چندان به مزاق گردانندگان سایت خوش نیامده و به بایگانی سپردندش.شاید اگر مطابق گفتمان غالب دل به شعارهای فمینیستی مد روز خوش کرده و الکی آزاداندیش بازی در نمی آوردیم,مقبول تر می افتاد.به قول حافظ: بسی نکته غیر حسن بباید تا کسی مقبول طبع مردم صاحب نظر شود. در این آخرین نوشته ام به خواست بچه تهرون کمی در باره منظورم توضیح میدهم و اگر درد دستم اجازه داد درباره ابهام دوم که گفته بودم هم توضیح میدهم که سخن ناقص نماند(بنده جوشکار و تعمیرکار ماشین آلات صنعتی هستم.چند روز پیش حادثه شغلی برایم پیش آمد و دستم کمی درد میکند). تاکیدی رو آن سوال داشتم بی دلیل نبود.با مثالی از موضوعی دیگر منظورم را روشن میکنم:چندی پیش ناسا از عکسهای هوایی تشخیص داد لایه های زمین ایران دارند به سرعت خشک میشوند و اعلام خطر کرد.وضع اقلیم ایران چنان وخیم است که فلات ایران تا ۲ یا ۳ دهه آینده "غیر قابل سکونت"خواهد شد.در چند سال آینده وضع چنان میشود که بیش از نیم جمعیت از گرسنگی و تشنگی خواهند مرد.این مشکل نیست,فاجعه است. ما بد بخت ترین مردم جهان خواهیم شد.لطفا این را ببینید: https://www.youtube.com/watch?v=TEYZT9MmoOs و سپس این را: https://www.youtube.com/watch?v=QZI5fcunyJA حال از شما می پرسم:اختلاس چند میلیاردی مهمتر است یا نابودی جامعه و تمدنمان؟ البته که سومالیزه شدن زیستبوم مردم از اقتصاد مهمتر است از سیاست؛از تورم ؛از نرخ ارز؛از دموکراسی؛از توافق هسته ای یا حتی جنگ مهمتر است. انسان در درجه اول یک اورگانیسم زنده است که نیازهای اولیه اش آب وغذاست.با بودن این پیش- شرط است که مسائل دیگر معنی پیدا میکنند.و حال شما ببینید سهم این فاجعه در گفتمان روز جامعه روشن فکری ما چه قدر است؟آیا مهمترین بحث است؟آیا دغدغه فکری اصلی است؟خیر.خواسته های ما ,چیزهای دیگری است.(ادامه در نوشته بعدی).....
اشکان
.....(ادامه از قبلی): همچنان چپها به فکر نقد لیبرالیسم؛اپوزیسیون در نقد آخوندهای حاکم؛ فمینیستها در اندیشه دشنام به مرد و مردسالاری ..... . اصلا هیچ کس به[...]اش نیست که داریم دسته جمعی منقرض می شویم.حال نقبی میزنم به بحث خودمان: معلوم است از هر کس بپرسید سیستم باید خوشایند نیمی از جامعه باشد یا کل آن ,میگوید کل مردم باید در نظر گرفته شوند (از کرامات شیخ ما این است شیره را خورد و گفت شیرین است). اما به قول انگلیسیها: شیطان در جزئیات است The Devil is in the detail .مهم آن است که در هنگام مواجهه با یک موضوع این دیدگاه در منتالیته و ضمیر ناخوداگاه ما نهفته هست یا نه؟ قسم حضرت عباس با دم خروس سازگار نیست.عدالت داشتن آسان نیست. آیا وقتی بحثی در حقوق زنان در میگیرد برایمان مهم هست که طرف دیگر ماجرا را هم ببینیم؟ اکنون در مباحث مربوط به جنسیت و هویت و زندگی فردی ؛ کارشناسان زن و فمینیست,یک انحصار کامل دارند.این خانمهای محترم(که غالبا روانشناس هستند!)تمام فضای آن بخشی از جامعه مدنی را که به هویت جنسی میپردازد را در اختیار دارند.نه تعهدی دارند که مردان را هم آدم حساب کنند نه برایشان مهم است که با گفتمان یکسویه شان,فضای فکری جامعه را مسموم میکنند.نه در گفتار اوتوریتر خود جایی برای چیزی جز مونوگامی مادامالعمر قائل هستند نه کوچکترین تعهدی به پلورالیسم دارند.قطعی سخن میگویند و هر ایده دیگری را مصداق بیماری روانی و انحراف جنسی معرفی میکنند.کافی است بخشهای خانوادگی نشریات را نگاه کنید یا سری بزنید به کانالهای ماهواره ای لس آنجلسی تا مصداقش را ببینید. همان دیدی که به محیط زیست داریم و درباره اش گفتم را در باره عدالت هم متاسفانه داریم. آیا اگر نویسنده ای مطلبی نوشت طبق معمول با محوریت هویت و منتالیته زنانه و هویت روانی مرد را نادیده گرفت؛ما از آن آزادگی برخوردار هستیم که به آن اعتراض کنیم؟ اگر بخواهیم امتحان کنیم میتوانیم در همین سایت زمانه به بخشی که به نام " زنان" ایجاد شده برویم و نگاهی به مقالاتش کنیم وعینک "عدالت" را آنگونه که توضیح دادم به چشم داشته باشیم.آنگاه بسنجیم چند درصد نوشته ها با همین دید یکجانبه زنانه نگاشته شده ؟ آنوقت خواهید فهمید چرا روی یک سوال ظاهرا ساده چنین تاکید کردم. ظاهرا باز هم سخن طولانی شد و نتوانستم در باره ابهام دوم توضیح دهم. از بچه تهرون اگر احیانا باز این صفحه را میبیند بسیار سپاسگذارم که به سخن حقیر توجه کرد.اگر بحث,خواننده دیگری هم داشته از او هم ممنونم. بدرود
بچه تهرون
آقا اشکان، عالی است ، بسی عالی، فارغ از جزئیات نکاتی که می آوری، همین که جرات بازنگری به خودت و دیگران می دهی ، و همین که بر روی "روش" تاکید می کنی و نه نتایجی که ممکن است به دست بیاید، عالی است. همین که به رسم روزگار و زمانه ی سواددار جماعت، شک می کنی، و نه الزاما "این که، رد کنی آن ها را"،شایسته ی تحسین است. این که ادب سخن گفتن با مخالف را رعایت می کنی، و این که شجاعت اندیشیدن و باز اندیشیدن را ترویج می کنی ، عالی است. در مورد دو کامنت آخری تان : دقیق تر می خوانم شان و اگر عرضی بود ، مطرح می کنم. ا
ارش
در ایران، روسپی گری یا به قول کارگری جنسی، ممنوع است و تحت عنوان زنا، مجازت دارد. متاسفانه به دو دلیل رواج روسپی گری در ایران رایج است. 1- وجود تنوع طلبی جنسی مردان پول دار (اعم داخلی یا خارجی). 2- سرکوب، محرومیت، عقده های جنسی نسل اغلب جوان و مجرد. در مورد اول حرفی توضیحی نمی دهم. اما مورد دوم، معلول سیستمهای قرون وسطایی و سرکوب همزمان روابط اجتماعی در ایران تحت حاکمیت حکومت استبداد مذهبی است. طلق قوانین شرع که قانونی شده، هرگونه تماس و رابطه عاطفی و جنسی با جنش مخالف، به عقد شرغی ممنوع است (در میان مسلمانان و مسلمان زادگان)! در نتیجه جوانان و مردان مجردف که از شدت تنهایی و محرومیت چندین ساله (بیش از 20 سال اختلاف سن بلوغ جنسی!) مجبور می شوند از راه صیغه/متعه اندکی از این سرکوبها و محرومیت ها و نیازهای جنسی طبیعی شان را جبران کنند. به قول معروف ناکام از دنیا نروند. ولی ازدواج به طور کلی و از جمله صیغه/متعه (ازدواج موقت) شاید یک سراب است در بیشتر موارد. من اطلاعات نسبتا زایدی در این مورد کسب کردم از چگ.نگی این صیغه. اصل ازدواج موقت، با توجه با سرکوبها و ممنوعیتهای فعلی، میتواند مرهمی بر نیازهای سرکوب شده و جواب نشده جمردان جوان مجرد باشد. ولی متاسفانه بواسطه موضع مهریه، عملا سوءاستافده میشود و چیزی در عمل اتفاق می افتد تجارت سکس است. شخصا اطلاع دارم جوانی بالای سی سالی - که سالها حرومیت جنسی کشیده و نتوانسته دوست دختری پیدا کند و شاریط ادزواج نداشته-قرار گذاشته ماهی دویست هزار تومان مثلا یک سال بعنوان کمک بدهد. ولی این زن با حقه و کلک، تمام چند میلیون پس انداز را ظرف سه ماه از دست داده و آن زن بی وفا، او رها کرده و به دنبال مردی دیگر رفته است. یکی از دلایلی ازدواج در ایران از جمله ازدواج موقت را به ابتذال وبی اخلاقی کشانده و آن را تا حد معامله فروکاسته، همان مسئله مهریه و البته تا حدودی نفقه است. در مورد ازدواج دایم نفقه و شیر بها و اینکه الان تعیین کرده اند که در صورت طلاق علاوه برمهریه (که معمولا با از چند ده سکه تا صدها سکه در نوسان است!)، زن حق دارد نیمی از اموال مرد (از زمان ازدواج کسب کرده) تصاحب کند!، این وضعیت دشوار مالی برای ازدواج، موجب ترس و هراس مردان مجرد باری ازدواج شده است و یکی از دلایل مهم افزایش سن ازدواج و رواج بی اخلاقی و خیانت و مزاحمتهای ناموسی... شده است.