واکاوی تغيير الگوی آتشسوزی در جنگل های ايران
از پاييز زاگرس به تابستان البرز
ناصر کرمی - ۹۰ درصد مساحت جنگلهای زاگرس در۵۰ سال اخير نابود شده و به واقع آنچه در زاگرس جنگل ناميده میشود عمدتاً نامی است تاريخی بر يک درختزار، بوتهزار و يا حتی مرتع فقير.
شتاب فزاينده گسترش آتشسوزی جنگلها، که طی هفتههای اخير غافلگيرانه بوده است، میتواند به عنوان يکی از نمايههای تحولات زيستبومی چشم اندازهای طبيعی ايران در دوران پست نرمال اقليمی به شمار آيد.
صورت مسئله ساده است: دمای بيشتر و رطوبت کمتر به صورت طبيعی و با نرخ تصاعدی احتمال آتشسوزی در پوشش گياهی مناطق را افزايش میدهد. کاهش بيست درصدی بارش در طول پانزده سال گذشته و حدود ۱.۱ درجه سانتیگراد متوسط افزايش دما، باعث شده جنگلهای ايران در معرض آتش سوزیهای فزاينده قرار بگيرند. اما پست نرمال اقليمی (دوران پساخشکيدگی) با چه الگوهايی جنگلهای ايران را به کام آتش میکشاند و اين روند تا کجا گسترش خواهد يافت؟ داده دقيق نمیتوان داد. اما روندها و الگوها به سادگی قابل شناسايی هستند.
نخست آنکه بيشينه آتشسوزیها از پاييز زاگرس به تابستان البرز رسيده است. جنگلهای زاگرسی در عرض پايينتری واقع هستند و از دو سو توسط بيابانها و اقاليم خشک احاطه شدهاند. اين جنگلها به شدت وابسته به ارتفاع هستند و چشمانداز متفاوت زمستانی- تابستانی دارند. در ساليان اخير به واسطه کاهش بارش و افزايش دما خط برفمرز در زاگرس به سمت ستيغ های بلندتر واپس نشسته است. نتيجه اينکه زمين در تابستان زودتر ذخيره رطوبتش را از دست میدهد و در پاييز اگر ديرتر باران ببارد برگ و بار خشکيده درختان به هيمه زودسوز تبديل میشود. به همين خاطر تاکنون بيشتر آتشسوزی جنگلها در ايران در پاييز زاگرس رخ میداده و اين روند البته شدت هم يافته است.
اما جنگلهای البرز (بديهی است که منظور دامنه شمالی البرز است) تا دوران نرمال اقليمی (پيشاخشکيدگی- پيش از دهه هفتاد شمسی) اين شانس را داشتهاند که در سراسر سال هم رطوبت کافی داشته باشند و هم دمای مناسبی که درختان را در برابر آتشسوزی مقاومتر کند. مگر در سالهای خشکسالی و يا در مناطقی که زمينه جغرافيايی وقوع "گرمباد" (پديده فون) وجود داشته است.
با گسترش تغيير اقليم به عرضهای شمالی ايران اين منطقه نيز دچار تابستانهايی گرمتر و خشکتر شده است.[۱] شرايطی که البته پوشش گياهی منطقه طاقت آن را ندارد. در نتيجه طی ساليان اخير میبينيم که الگوی آتشسوزیهای بزرگ در جنگلهای ايران از نظر جغرافيايی از زاگرس به شمال البرز و از نظر زمان وقوع، از پاييز به تابستان تغيير پيدا کرده است.[۲]
اما اين روند تا کجا پيش خواهد رفت. به هر رو، اين قلم قبلا هم نوشته که آنچه که اقليم ايران اکنون از سر میگذراند خشکيدگی است و نه خشکسالی. زيرا به نظر میرسد روندهای موجود در کاهش بارش و افزايش دما موقت نبوده و در قالب الگوهای معمول اقليمی عجالتاً نمیتوان با اطمينان دوره بازگشت برای آنها تعيين کرد. پس اين خشکيدگی است (وضعيتی با آثار غير قابل بازگشت در چشمانداز) و نه خشکسالی (که يک وضعيت کاملاً موقت و قابل بازگشت.[۳] در نتيجه انتظار میرود آتش سوزی در جنگلهای ايران بيشتر و بيشتر شود. مضاف بر آنکه چندان برنامهريزی و سرمايهگذاری مطلوبی برای ايمنسازی جنگلهای ايران در برابر اين پديده ديده نمیشود. [۴]
يک بررسی میگويد که در ده سال گذشته حدود ۱۴ هزار آتشسوزی در جنگلهای ايران گزارش شده است.[۵] اينها فقط مواردی است که آنقدر مهم بوده که گزارش شده و با واکنش نهادهای مسئول روبرو شده است. يعنی تقريباً چهار آتشسوزی در هر روز. و عمدتاً در دوران نرمال، يعنی دورانی که رطوبت بيشتر و دما کمتر بوده است.بعد از اين چه می شود؟
اخبار و گزارش های روزهای اخير بسيار نگرانکننده هستند. رئيس جامعه جنگلبانی ايران همين هفته گفت به واسطه افزايش آتشسوزیها جنگلهای شمال نيز در مسير تبديل به وضعيتی شبيه جنگلهای زاگرس قرار گرفتهاند.
میدانيم که افزون بر ۹۰ درصد مساحت جنگلهای زاگرس در پنجاه سال اخير نابود شده است و به واقع آنچه که در زاگرس جنگل ناميده میشود عمدتاً نامی است تاريخی که بر يک درختزار، بوتهزار و يا حتی بعضا مرتع فقير اطلاق میشود. پوشش گياهی در اينگونه دگرديسیهای قهقرايی طبق روالی کاهنده و فرساينده از جنگل به درختزار، از درختزار به بوتهزار، از بوتهزار به مرتع و علفزار و در نهايت به بيابان تغيير سيما میدهد. اين مثل چينخوردگیها و تغييرات تکتونيکی زمين پديدهای نيست که در طول ميليونها سال رخ دهد. تجربه زاگرس میگويد در کمتر از پنجاه سال میتواند به تمامی چشمانداز و زيستبوم را دگرگون کند. و به ياد داشته باشيم که قهقرای زاگرس در دوران نرمال اقليمی و بعضاً در دورههايی که منابع مالی و سرمايههای مديريتی مناسبتری برای حفظ چشمانداز وجود داشته رخ داده است. در ايران متأسفانه حتی در محافل و بحثهای علمی هم بحران آب و خشکسالی معمولاً تقليل داده میشود به زيانهای اقتصادی آن برای انسان. در حالی که تاثير بزرگتر و ماندگارتر و ويرانگرتر اين بحران در چشم اندازهای طبيعی رخ میدهد. تغيير الگوی آتشسوزی جنگلها در ايران، همچنانکه گفته شد، نمايهای است از اين انگاره.
نظرها
kaku
ممنون آقای کرمی عزیز. مختصر و عالی