مقامات عارفين و نمادهاى جانوری آن
تفسیر رسالة الطیر (۲)
شکوفه تقی − این بخش از تفسیر رسالة الطیر به نخستین مقام در عرفان با نماد جانوری و خویشکاری آن جانور از منظر ابنسینا و شارحین آثار او اختصاص دارد.
در بخش اول این مجموعه مقالات، که به تفسیر فلسفی-عرفانی رسالةالطیر ابنسینا اختصاص دارد، به بررسی معنای برادری حقیقت و برادری دروغ، از منظر ابنسینا پرداخته شد. علاوه بر آن اهمیت واقعی و تمثیلی سفر در تحقق معنای عرفان مورد بررسی قرار گرفت. این بخش به نخستین مقام در عرفان با نماد جانوری و خویشکاری آن جانور از منظر ابنسینا و شارحین آثار او اختصاص دارد.
در رسالةالطیر ابنسینا مىآيد: «اى برادران حقيقت سرّ خود را نهان كنيد آنگونه که خارپشت.» البته تفاسير مختلفى از مطلب فوق مىتوان كرد، اما يك معنى نيز مىتواند اين باشد كه برادران حقيقت مىبايد مواظب حقيقت انسانى و روحانى كه به ايشان سپرده شده، باشند، و از آن با همهی وجود دفاع كنند. چه بسا ابن سينا از برادر حقيقت مىخواهد كه در اين راه رسیدن به حقیقت میبایست مانند خارپشت عمل كند، يعنى به هنگام رويارويى با دشمن، قسمت قوى و قدرتمند خود را به نمايش بگذارد. دشمنی که هم از درون عمل میکند هم بیرون و حاصل کارش کشاندن فرد به سوی مرگ و بازداشتن از رسیدن به مقصد است. اما تقابل با آن و بیرون آمدن از میدان جنگ با پیروزی نتیجه در کمال و پای گذاشتن در مرحلهای تازه میدهد. بناچار او در صدد یافتن معنایی تازه است باید با مانعی که سر راهش قرار میگیرد قدرتمند و با تدبیر عمل کند و از آشکار کردن آرزوی درونی خود پیش دشمنان خویش بپرهیزد.
از این رو ابن سينا به جویندگان حقیقت سفارش میكند برای یافتن آن مقصد خود را بشناسند و در یافتن آن به تمرین و تقویت تواناییهای درونی خود بپردازند. تکنیکی که ارائه میدهد استفاده از روش خارپشت است. یعنی در مرحلهی نخست که هنوز آسیبپذیری بالایی وجود دارد بیرون را برای پرداختن به درونی که هنوز رشد نکرده و آسیبپذیر است به نمایش بگذارد به طوری که دیگران با تماشای آن از فکر آسیب او منصرف شوند.
نكته قابل اهميتى كه در رابطه با نماد خارپشت و حالت تدافعى آن از ديد رسالة الطير وجود دارد تعبير مخصوصى است كه ابن سينا از آن مىكند و آن كنايه از سر در گريبان كشيدن و پرداختن به امور روحانى است. چرا كه براى خارپشت صفت «تقبع» را به كار مىبرد که منظور سردرگريبان انديشه و تحير فرو بردن و دقت و تفحص در كار شناختن نفس است، كه به چشم ظاهر نمیآید. اما به هنگامی که فرد مشغول پرداختن به رشد درونی و تعمق در اندرون خویش است نباید بی دفاع و آسیبپذیر باشد.
خارپشت همچنین مىتواند نماد بودن در مرتبهاى باشد كه فرد مىآموزد روح گیاهی يا قوه ناميه را در اختيار بگيرد. اين مطلب در كتاب اشارات ابن سينا مفصل توضيح داده مىشود و اينكه عارف با پرهيز كردن از غذا در اين مرحله مىآموزد كه چگونه نيروى روح گياهى يعنى قوه خوراكى، رشد و توليد مثل را در اختيار درآورد. ابن سينا اگرچه تأکید دارد عارف مىبايست درون خود را پنهان و مراقبت کند، و دم از طعام فـرو بندد، تا توانایی در اختیار گرفتن تن خود و قدرتهای نهفته در آن را داشته باشد، در عين حال نشان میدهد که سالک نباید هنگام رويارويى با دشمن در جایی قرار گرفت باشد که به مصرف رسیدنی و قابل خوراك باشد. و منظور او از خوراک در دو بعد واقعی و تمثیلی است و منظور از دشمن هم، همان برادر دروغ درونی است که در بخش گذشته به آن پرداخته شد و هم فرصت طلبی که از بیرون حمله میکند.[1]
ابن سينا در كتاب الاشارات والتنبيهات یکی از معجزاتی که در رابطه با در اختيار داشتن روح گياهى و حيوانى به عارف نسبت مىدهد همين توانايى تسلط بر شكم خود و عادات و عوارضی است که از پی شکمبارگی و اسارت آن میآید:
«هرگاه شنيدى كه عارفى در مدت غيرعادى از خوردن خوراكى اندك پرهيز كرد در باور كردن آن ملايمت نشان بده و آن را از اصول مشهور طبيعت بدان.»[2] ابن سينا در نمط دهم در باب مقامات عارفين به تعريف علمى اين توانايى مى<پردازد: «به ياد داشته باش كه نيروهاى طبيعى كه در ما هستند هرگاه از تحريك و تحليل مواد مرغوب منصرف شدند و به هضم و تحليل مواد نامرغوب مشغول گرديدند، مواد مرغوب ذخيره شده و كمتر تحليل مىرود و نيازى به بدل مايتحلل ندارد».[3]
سهلان ساوى كه در واقع تنها مفسر مشهور فارسى زبان رسالة الطير است، در رابطه با تفسير نماد خارپشت در رسالة الطير آن را نماد ايام روزهدارى و زهد مىگيرد و در تفسير خود به مبحث نمط دهم كه در بالا ذكرش رفت اشاره مىكند كه چگونه ابن سينا باور دارد كه عارف مىتواند مدتى طولانى بدون غذا بسر ببرد.
سهلان ساوى معتقد است كه خارپشت مىتواند حداقل چهل روز بدون غذا زندگى كند و در اين ايام نه تنها لاغر و تحيف نمىشود كه روز به روز نيكوتر زندگى مىكند و از همين رو باورش بر اين است كه منظور ابن سينا از خارپشت ايامى است كه عارف مىبايست به مدتى طولانى دم از خوراك ببندد تا بتواند نفس غاذيه و نباتى را در اختيار خود درآورده براى درك مراتب انسانى آماده كند.[4] ابن سينا در رساله رگشناسى دلايل علمى اين مطلب را توضيح مىدهد. اگرچه به جاى خارپشت از مثال مار ياد مىكند.[5]
با استناد به نظر سهلان ساوى در تفسير رسالة الطير، ابن سينا با نماد خارپشت دو منظور را مىخواهد برساند، يكى در اختيار داشتن نفس گياهى و تربيت آن و ديگر نهان شدن از چشم دشمنان، يا به اصطلاح ايام مراقبه.
براى اينكه عارف بتواند برای رشد تواناییهای درونی قدم در نخستین مرحلهی سلوک بگذارد باید بتواند بر آنچه غریزه بعنوان یک قانون عام بر او تحمیل میکند غلبه کند. آنچه انسان مانند سایر جانوران، به آنچه در طی هزارهها در محیط خود آموخته به صورت خودکار عمل میکند. بر اساس آن اطلاعات غریزی زنده بودن خود را در خوردن میزان معینی غذا و شکل خاصی از روابط تعریف میکند. در چنین تعریفی غذا و روابط که شامل حضور و غیبت مردم میشود، میتواند زندگی و مرگ او را رقم بزند. به همین دلیل فردی که از قانون غریزه متابعتی کور میکند، دست به هر کاری میزند تا رابطهی بندگانهی خود را با شکم و محیط حفظ کند. ماحصل این نوع زندهیودن معمولا از دست دادن خویشتن خویش و هرگز درک نکردن هویتی است که میبایست به آن برسد. در ايام فاصله گرفتن از قوانین قاهرانهی غریزه، و برای رسیدن به تعریف تارهای از مرزهای شخصیت خویش، ابنسینا باور دارد که فرد باید بتواند تمرین متفاوت بودن بکند. و با فاصله گرفتن از آن تعریفی که برای او از پیش ساخته و پرداخته شده، در واقع به خود کمک کند تا واقعیت آنچه بر او حکم میراند و او آن را کورکورانه اطاعت و تقلید میکند را درک نماید. در عین با انجام تمرینهایی که انجامشان را از معلم آموخته به تن خود بفهماند که بدون اطاعت از قوانین غریزه میتوان نه تنها به زندگی ادامه داد که حوزههای تازهای از دانایی و شعور را کشف کرد.
ابنسینا با نماد خار پشت میکوشد نشان دهد انسان زندانی گذشتهای است به نام غریزه که تا اطلاعاتی مشخص فرد را آمادهی شرایطی مشخص میکند تا به کار خورد و خوراک و تولید مثل بپردازد. با مردم جمع شود. تأیید مردم را زندگی و تکذیبشان را مرگ بپندارد و برای حفظ حضور مردم و تداوم خوراک به هر مرگی تن بسپارد و در نهایت بردگی و ترس زنده بماند که مبادا بمیرد. اما چنان ترسش از مرگ زیاد است که به نام زندگی روزی ده بار میمیرد.
ابنسینا در ابتدای رسالةالطیر به هنگام شکایت از کسانی میگوید که اتفاقاً درست در جایی که احتیاج به کمک ایشان داشته تنهایش گذاشتهاند. هر آنکه دوست پنداشته تنها نقاب دوست بر چهره داشتهاند تا امورات مادیشان بگذرد. برای اینکه بتواند برادران حقیقت را از برادران دروغ در بیرون و درون خود تشخیص دهد چارهای نمیبیند مگر فاصله گرفتن و ناهمرنگ شدن از محیطی که خود را در ابتدا عین ایشان میپنداشته است. در ابتدای رساله نشان میدهد بين خارپشت و عـارف وضعيتى مشابـه ايجاد مىشود. هـر دو مىبـايست ظاهرى از خود آشكار كنند که مورد پسند دیگران نیست در عین حال تفاوتی را به نمایش بگذارد که سبب نزدیک نشدن دیگران به آنهامیشود. این مادامیکه خودخواسته است فرد به تنهایی یا به کمک راهنمای راهنمای راهشناس توانایی ادارهی شرایط را دارد. همانطور که خارپشت ظاهر نرم خود را با خارهاى سخت مىپوشاند، جویندهی حقیقت نیز عليرغم همه لطافتهاى درونى، خود را با ظاهری میپوشاند که در دیگران میل به فرار ایجاد میکند. در اینجا ابنسینا در بیان سلوک خود به مفاهیم صوفیه بخصوص در عرصهی ملامت نزدیک میشود. به این معنا که سالک به گونهای ارتباط خود را با جهان بیرون تعریف کند که بیان نترسیدن از تفاوت باشد. اما نمیتوان باور داشت که ابنسینا مثل متصوفه باور به پوشیدن پشمینه یا دلق مرقع داشته است. و منظورش ار خارپشت پوشیدن دلق بوده است.
ابنسينا دربارهی عـارفان مىگويد كـه حالات متفاوتى دارنـد گـاه بهترينهـا را برمىگزينند اما گاهى هم پيش مىآيد كه حتى بوى بد را بر بوى نيكو ترجيح مىدهند.[6] پس چه بسا بتوان نتيجه گرفت كه مرقع پوشيدن از ديد ابن سينا امرى باطنى است. اينكه فرد خود را در جايگاهى قرار دهد كه مورد نفور برادران دروغين قرار گيرد و در نتيجهی پشت كردن آنها بتواند با آسودگى پاى در جاده حقيقت بگذارد و به برادر حقيقى خویش بپيوندد. و راه اهل حقيقت و صافيان راستین را دنبال كند. آن میسر نمیشود مگر اينكه فرد با رياضت و تمرين از اسارت روح گياهى و روح حيوانى خود را خلاص كند. براى رسيدن به آن مرتبه چه بسا خلوت و گوشهنشينى و مطالعه احوال درون گام نخستين باشد. در تأييد اين نكته در رسالة الطير مىآيد كه: «آشكار كنيد درونتان را و پنهان كنيد بيرونتان را. به خداوندى خدا كه تابش و فروغ از آن درون است و خاموشى براى بيرون.»
ابنسينا تنها كسى نيست كه از پرداختن به نفس و سِرّ درون حرف مىزند و آن را گامى جدى در راه اعتلاى مراتب انسانى مىداند، حديث نبوى «من عرف نفسه فقد عرف ربه» كه همواره مورد توجه متصوفه و فلاسفه عارف بوده است به عنوان يك شعار هميشه مطرح بوده است. اردشير عبادى در رابطه با اهميت پرداختن به راز درون و شناخت نفس مىگويد كه تنها راه معرفت آفريننده شناختن نفس است و ضمن اشاره به حديث نبوى بالا دليلى كه براى مطلب خود مىآورد از اين قرار است: «حقايق جمله موجودات را خداوند در نفس آدميان نهاد و گفت: و فى انفسكم افلا تبصرون»[7]
وقتى ابن سينا تاكيد مىكند كه درونتان را آشكار كنيد، به معنايى از شنونده خود مىخواهد كه به سرّ درون بپردازد و آن را مورد توجه قرار دهد، و وقتى مىگويد آشكار را نهان كنيد، يعنى ديگر به آن پديدههاى ظاهرى كه پيش از آن مورد توجه بود توجهى نداشته باشيد و آن را بىاهميت جلوه دهيد. سهلان ساوى در تأييد اين نكته مىگويد: «باطن ظاهر گردانيد و ظاهر باطن. اين دو فايده دارد، يكى آنكه قوت عامله نفس را كه باطنى است استيلا و استعلا زياده دهيد تا از قواى بدنى منفعل نشود، و اين قوتهاى ظاهر را پوشيده داريد بدان معنى كه ايشان را مغلوب داريد، بر اين وجه كه جلى آن قوت عامله است كه باطن است...» و نتيجهی ديگرى كه سهـلان از قـول شيخالرئيس مىگيرد اين است كه مىگـويد منظور از پنهان كردن ظاهر يعنى دورى از مردم و كنارگيرى از ايشان است و آشكار كردن باطن يعنى پرده از اسرار علمى درونتان پيش برادران يكرنگتان برداريد.[8]
توضیحی در مورد کلمه "قبع"
كلمهاى كه در اين رابطه با متن بالا قابل توضيح است كلمه قبع است كه از آن تقبعوا و يتقبع ساخته مىشود. در متن مهرن، تقنعوا آمده است كه به معناى نقاب زدن از ريشه قنع مىباشد. در متنى كه اسپيس مورد اصلاح قرار داده و در تفسير سهلان آمده تقنعوا كما يتقنع القناقذ آمده اما در ترجمه ذكر شده: «سر اندر كشيد چنانكه چيزو سر اندر كشد»[9] و اين ترجمه كه به نظر مىرسد متعلق به اخسيكثى باشد با ترجمه سهروردى اندكى متفاوت است. در ترجمه سهروردى مىآيد: «خويشتن را همچنان فرا گيريد كه خارپشت باطنهاى خويش را به صحرا آرد.»[10] اين دو تنها ترجمه فارسى هستند كه از رسالة الطير وجود دارند و هر دو اشاره به سر فروكشيدن خارپشت دارند که در عربى قبع است كه معناى سر بدرون كشيدن و نهان شدن خارپشت میدهد.
ابن سينا در بخش وصيت ضمن تأیید مطلب بالا، خطاب به برادران حقيقت مىگويد كه مانند خارپشت سر خود را به درون بكشند. يعنى نگران احوال درون خود شوند و به امور درونى بپردازند و در جمله بعد حرف خود را توضيح مىدهد، مىگويد پرده از اسرار درون خود برداريد، يعنى خود را بشناسيد خود را كشف كنيد، درست مانند عارفى كه سرش را در گريبان پنهان مىكند به مكاشفه عالم غيب مىپردازد. در واقع حرف ابن سينا به آسانی قابل فهم است. اما چرا اينهمه در كار خواندن رسالة الطير اشكال درست شده است، بايد گفت كه در گذشته نقطهگذارى چندان رسم نبوده و كاتب رساله كه چندان هم به متن وارد نبوده مناسب با باور خود نقطه حروف را هر كجا كه مىخواسته مىگذاشته است به همين دليل قبع قنع گرديده است.
ادامه دارد
بخش نخست
پانویسها
[1] . ر ك. ابن سينا، معراجنامه، تصحيح هروى، ص. ٨٣.
[2] . ابن سينا، كتاب الاشارت و التنبيهات، نمط دهم، ص. ٢٠٧.
[3] . همانجا، ص. ٢٠٧. يعنى وقتى فرد دم از خوردن مىبندد بدن به طور طبيعى به هضم و تحليل موادى كه قبلا در بدن ذخيره شده مىپردازد مثل مار كه مدتها به هضم موادى كه قبلا فرو برده مىپردازد و در آن ايام بىنياز از غذا و شكار مىشود.
[4] . ر ك. اسپيس و ختك، ثلاث رسائل، صص. ٥٨، ٥٩.
[5] . ر ك. ابن سينا، رگ شناسى، صص. ٩-١١.
[6] . ر ك. ابنسينا، كتاب الاشارات، نمط نهم، ص. ٢٠٦.
[7] . عبادى، صوفىنامه، ص. ١٦٧.
[8] . ر ك. اسپيس و ختك، ثلاث رسائل، صص. ٥٩، ٦٠.
[9] .ر ك. اسپيس و ختك، ثلاث رسائل، ص. ٥٨.
[10] .ر ك. اسپيس و ختك، ثلاث رسائل، ص. ٣٩.
نظرها
نظری وجود ندارد.