اتم، روشنگری و سازشگری
آیا نیروهای منتقد به اندازه در خور در باره برنامه هستهای ایران روشنگری کردند؟ آیا روشنفکران ایرانی اکنون میتوانند مفتخر باشند که از آغاز منتقد جدی این برنامه بوده و به اندازه لازم درباره آن هشدار دادهاند؟ مجموعهای مقاله، نقد و بررسی در این زمینه.
زمانه به مناسبت توافق هستهای وین، از فعالان سیاسی، تحلیلگران،کنشگران، روزنامهنگاران و نویسندگان دعوت کرده به پرسشهایی در باره وزن و نقش روشنفکران و منتقدان در نقد و بررسی و آگاهیرسانی پیرامون برنامههای اتمی ایران پاسخ دهند.
یادداشتها و مقالاتی که میخوانید در پاسخ به پرسشهای زیر نوشته شدهاند و برخی از این دیدگاهها، حاصل گفتوگوی کوتاه تلفنیاند. از دهها نفر برای شرکت در این «نظرخواهی» دعوت شده و ماحصل به تدریج و به ترتیب به این مجموعه افزوده میشود.
برنامه اتمی حدود دوازده سال اقتصاد و سیاست در ایران را در چنبره خود گرفت و هنوز هم قطعی نیست که سایه آن از سر رخدادهای کشور کم شده باشد.
• آیا نیروهای منتقد از ابتدا در باره این برنامه به اندازهای در خور روشنگری کردند؟
• آیا روشنفکران ایرانی اکنون میتوانند مفتخر باشند که از آغاز منتقد جدی این برنامه بوده و به اندازه لازم درباره آن هشدار دادهاند؟
• اگر برنامه اتمی به اندازه کافی و به خوبی نقد شده، نقطه قوت این نقد در کجا بوده و تا چه حد تأثیر گذاشته؟ و اگر کوتاهی شده، علت در چه بوده است؟
بخشی از ما در عوامزدگی، تابوسازی و ناموسی کردن برنامه هستهای نقش داشتهایم. این واقعیت ناشی از تشابهاتی است که در ذهنیت و پارادایمهای تحلیلی بعضی از روشنفکران چپ سنتی با حکومت اسلامگرا وجود دارد.
عکسالعملهای بسیاری نشان میدهد که متن پر حجم و تکنیکی توافقنامه را مطالعه نکردهاند. من از این توافقنامه بدون کوچکترین تردید به عنوان ترکمنچای هستهای یاد میکنم.
برخورد بخشی از مخالفان رژیم با مسأله هستهای آشکارا آشفته یا مخرب بوده است، زیرا یا با همان ذهنیت ناسیونالیستی با مسأله برخورد میکردهاند، یا بیاعتناء به اصل حاکمیت مردم ایران.
گروهی از موضع “ناسیونالیسم” به دام این “استدلال” افتادند که چرا اسرائیل بمب اتم دارد و ما نداشته باشیم. انگار پیشرفت یک کشور به داشتن بمب اتم است و یا ایران قرار است با اسرائیل وارد جنگ شود.
بزرگترین اشتباه روشنفکران و صاحب نظران ایرانی این است که اجازه دادند جمهوری اسلامی پروژه هستهای را در قالب احساسات ملیگرایانه ایرانی و رویاروئی با کشورهای منطقه تبلیغ کند.
یکی از بهترین بیانیهها پس از فاجعه فوکوشیما توسط برخی از روشنفکران در خارج کشور نوشته شد. نقطه قوت متن این بود که نفس انرژی اتمی را به زیر سوال برد و نشان داد که اتم حتی در سطح انرژی صلحآمیز نیز، تکنولوژی بسیار خطرناک و مهارناپذیری است.
نقد روشنفکری این پروژه، عمدتاً معطوف به نقد روش سیاسی پیشبرد آن بوده تا خصلت برنامهای آن. حال آنکه نقد این پروژه تنها زمانی جدی و عمیق و رادیکال میبود و میشد که از زاویه برنامهای صورت میگرفت.
ناسیونالیسم، حس اقتدار ملی یا غربستیزی، شکافهای بزرگی در اپوزیسیون ایجاد میکرد و جلوی همصدائی وهمدلی آنان را در انتقاد میگرفت. به گسترش این تفرقه و شکاف، تبلیغات وسیع نظام نیز کمک میرساند.
نیروهای منتقد در طول یکی از مهمترین چالشهای سیاسی و حقوقی و رسانهای دهه گذشته عمدتا حاشیهنشین بودهاند اما درک این حاشیهنشینی میتواند آگاهیبخش و چه بسا زیر و رو کننده باشد.
شکست سیاست اتمی دستکم میبایست رهبری حکومت را زیر یک علامت سوال بزرگ قرار دهد. مشکل اما این است که روشنفکری ایران – در مفهوم عام و تاثیرگذارش – با پرسشگری وداع کرده و با موج میرود.
تاسیسات تکنولوژی اتمی برای حفظ زمین، حفظ میراثهای طبیعی و فرهنگی، و آرامش و سلامت انسان (در چارچوب حقوق بشر) مخاطرهآفرین هستند. چنین بحثی در محافل کارشناسی و روشنفکری ایران جایی باز نکرد.
در دوران طولانی مذاکرات اتمی، از نظر سخنپراکنی، تبلیغات و جلب نظر، دست برتر را جمهوری إسلامی داشت. زیرا جاهطلبیهای خود را عمیقا با اسلامیت و ایرانیت و عظمت و شکوه و برتری ملت ایران توجیه کرد.
نیروهای اپوزیسیون و روشنفکرانِ مترقی ایران آنطور که میبایست نتوانستند جنبههای گوناگون و مردمفریبانه شعارِ کاذبِ ملیِ «حق مسلم ما» را به درستی نشان دهند
سیاست اتمی ایران، در این سالیان عموما از منظر اقتصادی و آن هم بیشتر در خارج از کشور مورد نظر بوده و کمتر از همه در باب آثار و عواقب زیست محیطی هستهای سخن رفته است.
به طیفی از فعالان سیاسی متعلق هستم که از وظیفه افشاگری دست نشست و با کتاب و مقاله و مصاحبه و برنامههای رادیویی و تلویزیونی، مردم را در جریان بحران هستهای قرار داد.
اهل فن و اهل سیاست به وظیفه خودشان در اعلام موضع و آگاهیرسانی عمل کردهاند اما در یک جامعه بسته، صحبتها تنها به گوش گروهی میرسد که به رسانهها و سایتها دسترسی دارند.
در لحظاتی حتی ذهن نقاد باز میماند که از کدام سو انتقاد کند. ناسیونالیزم هم بی تاثیر نبود ولی انتقاد اصولی میبایست اعتلا یافته و ایران را از کل انرژی شیطانی هستهای بر حذر دارد.
نیروهای منتقد در فرایند منجر به توافق جامع موثر بودند و توانستند مانع تبدیل سناریوی ماجراجویی به پروژهای ملی شوند. اما این تاثیر دامنه زیادی نداشت. ملاحظات ایدئولوژیک، سیاسی و تنزه طلبی باعث شد این مسئولیت اجتماعی به شکل مناسب تحقق نیابد.
مردم و جامعه مدنی و حتی کارشناسان محیط زیست و اقتصاد، نه در راه انداختن این برنامه نقش داشتند و نه در توقف آن! برنامه اتمی یک برنامه کاملا سیاسی و نظامی بوده و تصمیمگیرندگانش هم سیاسیها و نظامیها هستند.
کارنامه مخالفان و منتقدان برنامه هستهای ایران لاغر و کم بار و بر است. رویکرد در برابر این برنامه عمدتا از جنبه سیاسی و مخالفت با حکومت بوده و کمتر مسائل حقوقی، اقتصادی و زیست محیطی این پرونده مورد اعتنا قرار گرفته است. برای جبران مافات باید تعلیق داوطلبانه غنیسازی را طلب کرد.
اگر نقدی خوانده باشیم، عمدتا مربوط به سالهای اخیر و موضوع مذاکره با غرب است. نه در مورد ضرورت یا عدم ضرورت نیاز ایران به انرژی اتمی تفسیری روشن و مستدل نوشته شده و نه با استدلال کافی آن را رد کردهاند.
روشنفکران، دانشگاهیان، کارشناسان،کنشگران سیاسی و مدنی و روزنامهنگاران هیچ کدام- از استثنائات میگذرم- از آغاز تا به امروز به اصل پروژه هستهای جمهوری اسلامی که یک فاجعه اقتصادی بوده و هست، به اندازه کافی رویکرد انتقادی نداشتهاند و نمیتوانند از آنچه نکردهاند مفتخر باشند.
روشنفکران و فعالان سیاسی مخالف و منتقد، در مجموع در ماجرای هستهای منفعل، سرگردان و غافل بودند. کسانی که خودشان نیاز به روشن شدن دارند، طبعاً نمیتوانند نقش روشنگرانهای را ایفا کنند
مقالات مرتبط
مهدی خلجی - سیاست خارجی جمهوری اسلامی و سیاست هستهایاش مسئول دارد. مسئول آن تنها حکومت یا تصمیمگیران سیاسی نیستند؛ روشنفکران نیز در آنچه هستیم و به سویی که رهسپاریم مسئولاند.
عبدی کلانتری - همانند اصلاحطلبان ایرانی، برخی مفسران لیبرال آمریکایی برآنند که توافق هستهای تأثیر «ترانسفورماتیو» بر حکومت ایران خواهد داشت، یعنی کاراکتر آن را به تدریج عوض میکند.
جلیل روشندل - انتقاد از برنامه اتمی ایران عمدتاً بر محور خطرات ناشی از نقص فنی و نقصانهای تکنولوژیکی چرخیده و گهگاه برآوردهایی از بار اقتصادی آن به عمل آمده. در مواقعی هم انتقادات درسایه حقوق بشر قرار گرفته است.
اکبر گنجی- مهمترین شعار صلح آمیزی که روشنفکران ایرانی میتوانستند در اندازند و روشنفکران منطقه را با خود همراه سازند، شعار “پاک سازی خاورمیانه از سلاحهای کشتار جمعی” بود و هست.
علی افشاری- درمرور موشکافانه پروژه هستهای باید بحرانسازی و خط تقابل را عامل زیربنایی دید و نقش رهبری و مقامات حکومتی تا منتقدان و روشنفکران را در عظمتطلبی اتمی بررسی کرد.
محمدرضا نیکفر − دو مقاله درباره قضیه اتمی و نگاه به آن به عنوان سرفصلی در حیات جمهوری اسلامی.
نظرها
نظری وجود ندارد.