• دیدگاه
برنامه اتمی ایران، روشنفکران و انتقاد پذیری جمهوری اسلامی
جلیل روشندل - انتقاد از برنامه اتمی ایران عمدتاً بر محور خطرات ناشی از نقص فنی و نقصانهای تکنولوژیکی چرخیده و گهگاه نیز برآوردهایی از بار اقتصادی آن به عمل آمده است.
از زمانی که زمزمه آغاز برنامه اتمی در ایران شنیده شد بیش از بیست سال میگذرد. اولین نوشتهها در مورد این برنامه از نیمه دهه ۱۹۹۰ به صورتی بسیار پراکنده و تردیدآمیز منتشر شدند. سبک نوشتهها توضیحی و توصیفی و یا خنثی بوده است. به این معنی که نویسندگان داخلی ضمن توضیح چون و چند برنامه اتمی ایران (آنهم از خلال اطلاعات بسیار محدودی که در دسترس بود) آن را مثلاً با برنامه اتمی اسرائیل مقایسه ونهایتاً نتیجهگیری میکردند که برنامه اتمی ایران جنبه نظامی ندارد و لذا نباید موجب نگرانی جامعه بینالمللی شود.
اطلاعات بسیار محدودی وجود داشت که گاهی حتی از لابلای حرفهای مسئولان و یا حرفهای خصوصی دستاندرکاران برگرفته میشد. تقریباً هیچ اطلاعی از بودجه، اهداف دراز مدت و ابزارهای در دسترس برای رسیدن به اهداف (تعریف نشده) وجود نداشت. ناظران (از جمله این نگارنده) فرض را بر این میگذاشتند که کل هدف، راهاندازی سیستمی است که در زمان شاه پایهگذاری و بعد ازانقلاب متوقف شده است.
حتی اطلاعات دقیقی به غیر از حرفهایی که از مردم شنیده میشد در دست نبود. هیچ اطلاع دقیقی در مورد دفعات بمباران راکتور بوشهر توسط عراق و میزان تخریب وارد شده در دسترس عموم قرار نداشت. نویسنده این مختصر خود از اولین کسانی بود که در مورد برنامه اتمی ایران در سالهای ۹۶-۱۹۹۵ مقالاتی را به فارسی و انگلیسی منتشر کرد که به لحاظ محتوا بیسابقه بود و مورد توجه بسیاری از پژوهشگران بینالمللی قرار گرفت و حتی بسیاری از دانشجویان برای نوشتن رسالات و پایان نامهها به آن ارجاع دادند.
قرارداد روسها برای ترمیم بنای بمباران شده راکتورها دربوشهر با رقم بسیار ناچیز هشتصد میلیون دلار اولین رویدادی بود که نظر پژوهشگران را بخود جلب کرد. اولین انتقادها در شکل تردید و ناباوری در چگونگی تبدیل تکنولوژی زیمنس آلمان به تکنولوژی هستهای روسی مطرح شد و متعاقب آن سخنان انتقادآمیزی از جنبه خطرات ناشی از نشت راکتورها مطرح بود.
آنچه این نگرش را تقویت میکرد نشت وسیع راکتور روسی بود که یک دهه قبل یعنی درآوریل ۱۹۸۶در اوکراین رخ داد. اوکراین هنوز بخشی از اتحاد جماهیر شوروی بود. (حادثه چرنوبیل از نظرعلمی با حادثه فوکوشیما برابری میکند ولی در زمان واقعه دولت وقت شوروی مانع دسترسی به منطقه شد و لذا هیچگاه ابعاد آن به اندازه فوکوشیما مستند و معلوم نشد.) در هر حال نزدیکی زمانی آن واقعه با آغاز فعالیتها در برنامه اتمی ایران موجب طرح انتقاداتی شد که عمدتاً در حد یادآوری و اخطار در مورد امکان وقوع رویداد های مشابه در بوشهر بود و یاد آوری این مطلب که از نظر ژئوفیزیک نیز بوشهر میتواند در معرض خطرات طبیعی در بُعد زمین شناسی و زیست شناسی باشد.
تنها پاسخ رسمی دولت به انتقاداتی از این دست، تکرار وعده روسها و این ادعا بود که گنبد مضاعفی بر راکتور اتمی بوشهر ساخته خواهد شد که آنرا از وقایعی مشابه چرنوبیل مصون خواهد داشت.
پیشینه فعالیت اتمی
تا سال ۲۰۰۳ اغلب مردم، راکتور اتمی آزمایشگاهی واقع درمحله امیرآباد تهران وهمین طور خود راکتور بوشهر را به عنوان مراکز اصلی فعالیت اتمی میشناختند. نگرانیهایی در مورد خطرات زندگی درامیرآباد که خود کم کم به یکی از مراکز پر جمعیت تهران تبدیل شده بود، در میان مردم شایع بود. تنها گزارشهای تائید نشدهای در مورد مراکز زیر زمینی دیگر در سطح مردم کوچه و خیابان شنیده میشد. از طرف دیگر این واقعیت که تولید انرژی هستهای و راکتورها تحت نظارت وزارت دفاع بودند و نه وزارت علوم یا وزارت انرژی، هرگونه حدث و گمانی را تقویت میکرد. طبیعی است که ترس از سرکوب و سانسور، منتقدان داخلی را مرعوب و ساکت میکرد ولی کم کم صداهای انتقادی بخصوص در خارج از ایران در سطوح متفاوتی شنیده شد.
۱- در سال ۲۰۰۳ پس از افشای فعالیتهای زیر زمینی در نطنز و فوردو توسط وابستگان "سازمان مجاهدین خلق"، اطلاعات بیشتری برملا شد که ماخذ بسیاری از نوشتههای آن دوران بود.
۲- هنوز در داخل مخالفت عمدهای با برنامه هستهای وجود نداشت ولی بار تحریمها در حال سنگینتر شدن بود و فشار آن قبل از همه بر دوش طبقات کم درآمد و زحمتکش ایران احساس میشد. دولت اصلاحات و اقدامات محمد خاتمی نتوانست جلوی گسترش برنامه اتمی ایران را بگیرد و نه از فشار و گسترش تحریمها بکاهد.
۳- تا زمان روی کار آمدن دولت متکی بر عوامالناس (پوپولیستی) محمود احمدینژاد، هنوز انتقاد مستقیم از جانب روشنفکران و محققان داخلی چندان چشمگیر نبود. بلافاصله پس از اینکه سخنان عوامفریبانه احمدی نژاد در مجامع بینالمللی و داخلی موجب تشدید تحریمها شد، مخالفتها از زمزمهها و دامنه مخفی و محرمانه به صورت علنی به مطبوعات کشیده شد. کوشش احمدینژاد برای تبدیل قضیه هستهای به امری که "حق مسلم" ملت باشد، ناشیانه و مشوق هرچه بیشتر دشمنیها در منطقه و جهان بود و بیش از همه لبه تیز خصومت اسرائیل را علیه ایران تیزتر میکرد. در داخل علیرغم تشدید احساسات ملی، "هاله نور" نتوانست برای احمدینژاد حمایتی قدسیمآبانه ایجاد کند و "کاغذ پاره" خواندن قطعنامهها نیزقادر نبود مخالفان را به سکوت وادارد. مخالفان سنگینی بار تحریمها را بر دوش خود حس میکردند ولی خود سانسوری یکی از مهمترین دلایل سکوت رسانهها و پژوهشگران بود.
۴- روشنفکران، مخالفان سیاسی و پژوهشگران ایرانی مقیم خارج [که کم کم به علت سرکوبها به خارج رانده شده وتعدادشان به رقم یک ارتش بزرگ نزدیکتر شده است] رهیافتی متفاوت را دنبال میکردند.
۵- طبیعی است ناشران نشریات علمی خارج از ایران علاقهای به چاپ مطالب جهتدار وغیرعلمی نداشته باشند واز طرف دیگر الزام ارائه کار علمی با نصیحت و رهنمون همخوانی ندشته باشد. بنا براین منتقدانی که کارشان جنبه ارشادی داشت، خود بخود هدایت میشدند به امکاناتی همچون رادیو و تلویزیونهای فارسی زبان که در سالهای اخیر رشد قابل ملاحظهای داشتهاند و یا از طریق وبسایتهای اختصاصی و وبلاگها و یا احیاناً مباحث محدودتری مانند فیسبوک و غیره. در پارهای موارد چنین وسایل ارتباطاتی، صحنه رویارویی طرفداران و مخالفان برنامه هستهای ایران بوده و مثلاً حتی در میانه پخش مستقیم تلویزیونی کارهای تبلیغاتی و خودنمایی بر له و علیه نظام جمهوری اسلامی ایران صورت گرفته است. بدیهی است چنین نحوه عمل نه تنها پیام انتقادی صحیحی را به سمت سردمداران حکومتی نمیفرستاده، بلکه برعکس، اصرار و ابرام آنها را در ادامه کارشان مشروع جلوه میداده است.
۶- از طرف دیگر انتقاد همراه با پیشنهاد اصلاحی توسط جناحهای منتقد داخلی نهایتاً به یک بن بست خطیر سیاسی میرسید: پروندهسازی توسط دستگاههای امنیتی و بلندگوهایی همانند روزنامه کیهان، بازداشت، حبس، تبعید و حصر. در نتیجه روشنفکران داخلی به نوعی سکوت و مدارا هدایت میشدند هرچند گهگاه انتقادهای تند ولی پراکنده هم شنیده میشد مثلاً اینکه چرا باید هزینه زیادی برای تولید برقی بشود که از راههای دیگر ارزانتر بدست خواهد آمد. اما معمولاً اینگونه انتقادات یا بیجواب میماند و یا این که تحتالشعاع حوادثی مانند سوءقصد به دانشمندان اتمی ایران قرار میگرفت.
نتیجهگیری
این مختصر را باید شروع بحثی در چارچوب موضوع روشنگری سازنده پژوهشگران و روشنفکران ایرانی داخل و خارج از وطن دانست. این بحث اکنون و برای اولین بار توسط رادیو زمانه آغاز شده و امید است که راهگشای مباحث فراگیرتر و در عین حال دقیقتری در همین زمینه باشد. درعین حال باید چنین نتیجه گرفت که انتقاد از برنامه اتمی ایران عمدتاً بر محور خطرات ناشی از نقص فنی و نقصانهای تکنولوژیکی چرخیده و گهگاه برآوردهایی از هزینهها و بار اقتصادی آن به عمل آمده است. این اواخر انتقاد از زبان و ادبیات "پوپولیستی" شخص رئیس جمهور سابق به آن اضافه شد؛ و در برخی موارد روابط خارجی ایران با دولتهایی که که انگیزه و هدف دراز مدتشان از حمایت ایران روشن نبود، مورد انتقاد قرار گرفت. در موارد دیگری سیاست و حکومت ایران به دلیل عدم تحمل انتقاد، و حتی آنچه خود انتقاد سازنده مینامد، هدف انتقاد بوده و در مواقعی هم همه این انتقادات در سایه موضوع اصلیتر حقوق بشر و شهروندان قرار گرفته است.
انتقاد از نظام جمهوری اسلامی هیچوقت کار سادهای نبوده وشخص منتقد با هر نیّت و جایگاهی و هر پایگاه و مشروعیتی پیوسته درمعرض بازخواست و مجازاتهای شدید قرار داشته است.
علت واضح است: انتقاد و پرسش همیشه با هدف اصلاح، تغییر، و دگرگونی و یحتمل دگرگونی ساختاری انجام میشود. سیستم سیاسی ایران به شدت مخالف تغییر است مگر وقتی که چاره دیگری برای بقای سیستم باقی نمانده باشد.
سیستمی که در داخل کشور مذاکرهکنندگانی را که خود به عنوان مامور دولت جمهوری اسلامی برای مذاکره گسیل داشته خائن، و وطن فروش مینامد؛ ازنمایندگان مجلس و وکلای دادگستری گرفته تا روزنامهنگاران را به حبسهای طولانی و تبعید محکوم میکند؛ سوءقصد به جان همکاران سابق درونِ سیستم را بدون مجازات رها میکند تا درواقع همکار منتقد خود را تنبیه کند؛ رئیس جمهور سابق را "ممنوع الکلام و ممنوعالتصویر" اعلام میکند و نخستوزیر و رئیس مجلس سابق را بدون محاکمه و برای سالهای متوالی در بند و حصر نگه میدارد، تنها یک حقیقت را، نه تنها در ۱۲ سال اخیر بلکه در طول حیات سیاسی خود، اثبات میکند و آن عبارت از برنتابیدن انتقاد است. البته بخوبی میدانیم که چنین رویکردی، انتقاد نکردن و عافیت طلبیدن و یا در حاشیه نشستن وهیچ نگفتن را توجیه نمیکند.
-----------------------------------------------------------------------------------------
* جلیل روشندل، استاد علوم سیاسی در دانشگاه ایالتی شرق کارولینای شمالی
نظرها
نظری وجود ندارد.