حبیب حسینیفرد: زین پس باید برای آینده روشنگری کرد
کارنامه مخالفان و منتقدان برنامه هستهای ایران لاغر و کم بار و بر است. رویکرد در برابر برنامه هستهای ایران عمدتا از جنبه سیاسی و مخالفت با حکومت بوده و کمتر مسائل حقوقی، اقتصادی و زیست محیطی این پرونده مورد اعتنا قرار گرفته است.
اینک که پرونده هستهای به نقطه معینی رسیده و حق محدود غنیسازی در ایران به رسمیت شناخته شده، میتوان تجارب دوران افت و خیر این پرونده را وارسید و از آن برخی مولفهها را برای سمتگیریهای آینده اتخاذ کرد.
به لحاظ سیاسی روشن بود که ورای مخفیکاریهای اولیه در برنامه هستهای ایران، آنچه که این برنامه را حساسیتبرانگیز میکرد و حتی بهرهمندی مختصر ایران از حق غنیسازی را با چالشی اساسی روبرو میساخت، سیاست و شعارهای مبتنی بر نابودی اسرائیل است که از ابتدای انقلاب یکی از ارکان سیاست منطقهای حکومت ایران را تشکیل میدهد. این که اسرائیل سیاست ظالمانهای را در قبال فلسطینیها به پیش میبرد توجیهی برای نفی کلی کشوری نیست که موجودیتش در سطح بینالمللی پذیرفته شده است.
این رویکرد یکی از عوامل تنش در مناسبات منطقهای ایران و مانعی برای بهبود و روانشدن مناسبات تهران با کشورهای غربی بوده و سهمی عمده در مناقشه بر سر پرونده هستهای ایران بازی کرده است. مخالفان سیاست هستهای ایران کمتر بر این وجه مسئله متمرکز شدهاند و کمتر درصدد برآمدهاند که ضمن دفاع قاطعانه از حقوق فلسطینیها، شعار نابودی اسرائیل را که راهنمای سیاست منطقهای جمهوری اسلامی است، به بحث و چالش بگیرند.
اینک که این پرونده با یک توافق معین به طور نسبی بسته شده، بیش از پیش جای آن دارد که این وجه از سیاست منطقهای ایران به پرسش و چالش گرفته شود و مزیتهای کنارگذاشتن این سیاست و شعار که لزوما به معنای به رسمیتشناختن اسرائیل یا برقراری رابطه با آن نیست گوشزد شود. هزینه اقتصادی چرخه سوختی که در ایران دائر است، به شمول خسارتها و زیانهای تحریمها هم میتوانست محملی برای گفتوگو و کارزار و روشنگری باشد.
تا اطلاع ثانوی ایران صرفا نیروگاه اتمی بوشهر را خواهد داشت. تولید اورانیوم غنیشده در چارچوب چرخه هستهای محدودشده ایران حتی برای این نیروگاه هم کفاف نمیکند و طبعاَ به هیچوجه توجیه اقتصادی هم ندارد. این میزان از تولید اورانیوم غنیشده به لحاظ استراتژیک و امنیتی هم فاقد اهمیت است و نمیتواند ایران را در سطح یک قدرت مجازی اتمی برکشد.
به لحاظ زیست محیطی هم به ویژه با اتکاء به فاجعه سونامی و اتمی فوکوشیمای ژاپن، محمل خوبی برای روشنگری در باره بیچشماندازی انرژی اتمی و لزوم رویآوردن به امکانات گسترده ایران در زمینه انرژیهای تجدیدپذیر وجود داشت. این که به رغم این امکانات هنوز هم ایران توان تولید ۵۰۰ مگاوات برق از انرژیهای تجدیدپذیر را ندارد ولی هزینههای هنگفتی صرف تولید انرژی از راههای دیگر و از جمله شکاف هستهای شده، ضعف دیگر مخالفان و منتقدان و کاستی در روشنگریهای آنها را میرساند. از نمونه کشورهای غربی مثل آلمان که بگذریم که تقریبا یک چهارم برق خود (یک دوم مصرف ایران) را از راه انرژی تجدیدپذیر تولید میکنند، میتوان به نمونه چین اشاره کرد که به رغم همزمانی آغاز سرمایهگذاری بر این نوع انرژیها با ایران، در حال حاضر ۹۰هزار مگاوات (۹۰ برابر نیروگاه بوشهر) برق از این راه به دست میآورد.
جبران مافات در روشنگریهای یادشده، به ویژه حالا که حق محدودی برای غنیسازی اورانیوم در ایران به رسمیت شناخته شده، شاید این باشد که بر اقتصادینبودن و استراتژیکنبودن این سطح از غنیسازی تاکید شود. همچنین با تاکید بر مولفههای تشعشاتی و ضد محیطزیستی انرژی اتمی، تعلیق داوطلبانه آن طلب شود. ایران با این تعلیق داوطلبانه و از موضع بالا، میتواند پیامی از حسن نیت به منطقه بفرستد، زیر پای شعارها و تبلیغات ایرانهراسی را خالی کند، کشورهای منطقه را در تعاملات بینالمللی برای خلع سلاح و ایجاد منطقهای عاری از سلاح هستهای زیر فشار بگذارد و به سهم خود به کاهش روند مسابقه تسلیحاتی یاری رساند.
با چنین رویکردی امنیت ایران و منطقه تامینتر خواهد شد، نیروهای تندرو در منطقه به انروا رانده میشوند، تنش با کشورهای همسایه کاهش خواهد یافت و بهرهبرداری از توان و ظرفیتهای ژئوپلتیک،اقتصادی و اجتماعی ایران به مسیری بهینه و ثمربخشتر خواهد افتاد.
نظرها
نظری وجود ندارد.