ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

شناخت و درمان سندرم استکهلم از دید ابن‌ سینا

تفسیر رسالة الطیر (۵)

شکوفه تقی - در این جستار موضوع اسارت انسان در شرایط و معانی‌ای مطرح می‌شود که فرد به حکم غریزه، از روی ناچاری در برابر آنها تسلیم می‌شود.

در چهار جستار پیشین به مقامات نمادین در سلوک عارفان پرداخته شد. و اینکه چگونه فرد باید بر ترس خود غلبه کند، بیآموزد که قوای غریزی را به جای سرکوب کردن یا کشتن در خدمت کمال خویش به کار گرفته، تربیت، بهره برداری و مدیریت کند.

در این جستار موضوع اسارت انسان در شرایط و معانیی مطرح می‌شود که فرد به حکم غریزه، از روی ناچاری در برابر آنها تسلیم می‌شود اما نام تسلیم را خو کردن یا حتی عشق می‌گذارد تا حرکت نکردن خود را توجیهی به اصطلاح پسندیده کند.

بیدار شدن از موهومات

ابن‌سینا در رسالة‌الطیر شرط حرکت به سوی کمال را بیدار شدن از موهوماتی قرار می‌دهد که غریزه برای انسان موجه نمایی کرده، تا میل به رهایی را در او خاموش کند. او باور دارد که توانایی پرواز و حرکت به سوی کمال در هر انسانی بالقوه موجود است منتها به مرور به فراموشی سپرده می‌شود. اما استعداد، شناخت، کسب دانش، ملاقات با حکیمان آزاد و برخورداری از همنشینی یاران موافقی که دردی مشترک دارند و فارغ از رقابت می‌کوشند به همدرد خود در مسیر کمال یاری کنند توانایی پرواز را می‌تواند به فعل آن بدل گرداند. برای روشن شدن این مطلب نه تنها به قسمت‌هایی از رسالة‌الطیر رجوع داده می‌شود و تفسیر نمادها و بن‌مایه‌های آن پرداخته می‌شود داستان هبوط آدم، افتادن پرندگان در دام و موضوع سندرم استکلهلم با هم مقایسه می‌شود تا نشان داده شود انسان چگونه اسارت خود را توجیهی می‌کند که در حقیقت تن سپردن به مرگ است اما اسم دیگری روی آن می‌گذارد تا خود را گول بزند.

«اينك بازگرديم به آغاز داستان. گفتم كه گروهى ]از شكارچيان[ در انديشه‌ی شكار دام‌ها گستردند، بندها نهادند و دانه‌ها پاشيدند خود سر در گريبان كشيده در علفزار نهان شدند.» در اين بخش شكارچى وجودش مقدم بر پديدارشدن پرندگان است. او نه تنها از ظهور پرندگان باخبر است كه از نقطه‌ضعف ایشان نیز باخبر است؛ مى‌داند عامل بدام افتادن پرندگان چیست.با اطلاع از قوه‌ی غریزه و میل پرنده برای تنازع به امید دوام در زندگی، شکارچی مرگ پرنده را تدارک می‌بیند. در اينجا حضـور شكارچى در صحنه كـه گول‌زننده و فـراهم‌كننده‌ی اسباب اسارت پرندگان است بيش از هر داستانى شبیه داستان آدم و حوا در بهشت است. در قرآن مى‌آيد كه وجود ابليس كه خود از فرشتگان بوده نسبت به آدم در بهشت تقدم داشته است (بقره: ٣٠) و همان اوست كه نقش شكارچى آدم و حوا را در بهشت بازى مى‌كند و به بهانه جاودانگى آنها را وامى‌دارد كه عهدشان را با خداوند شكسته، از ميوه‌ی درخت ممنوعه بخورند. پس از آن است که شکار و شكارچى باهم به زمين هبوط مى‌كنند (بقره: ٣٦؛ اعراف: ٢٠ و ٢٤).

در داستان رسالة الطير شكارچى كه نماينده‌ی مرگ است مى‌داند با دانه كه نماد كثرت، يا روح گياهى است مى‌توان پرنده را در زندان طبيعت نگاه دارد. از این رو برای رهایی از این زندان دستورالعملی دارد که به شناخت غریزه و مدیریت خردمندانه‌ی آن باز می‌گردد و تأکید دارد و علت این تأکید را نیز با آوردن مثال‌های متعدد نشان می‌دهد که تن و روان از هم جدا نیستند و با تخریب یکی نمی‌توان امید به بهبودی دیگری داشت. و به تناسخ هم باور ندارد. معتقد است نفس و تن وجودشان همزمان شکل می‌گیرد و با هم کار می‌کنند. ابن‌سينا در رساله نفس و ساير رسالات خود نیز تصريح مى‌كند كه وجود نفس مقدم بر وجود تن نيست، او معتقد است كه وقتى وجودى به وسيله‌ی خداوند آفريده مى‌شود مناسب با مزاج آن تن نفسى در دم بدان تعلق مى‌گيرد، بنابراين وجود تن و نفس را همزمان مى‌داند و اگر بخواهد تقدم و تأخرى قائل شود آن تقدم را به تن مى‌دهد، چرا كه مى‌گويد مناسب با آن تن خداوند نفسى به تن مى‌بخشد. در اين رابطه او خاطرنشان مى‌سازد: «نفس مردم حادث است با حدوث بدن»[1]

ابن‌سينا در همانجا كثرت نفوس در يك نفر و يا وحدت نفس در كل انسان‌ها و همچنين تناسخ را رد مى‌كند. و در ادامه تاكيد مى‌كند: «پس معلوم شد كه نفس مردم را پيش از بدن موجود نيست بلكه چون جسمى پديد آيد مستعد نفس به مزاج خاص نفسى بدو پيوندد از واهب صور تا تدبير آن جسم كند.»[2]

در مشابهت پيام ابن‌سينا در هبوط پرندگان و هبوط آدم و حوا از بهشت بايد از رسالة الطير اقتباس كرد: «من در ميان خيل پرندگان بودم آنگاه كه به ديده ]صيادان[ آمديم. ]آنان[ به سرودهاى نيكو ما را مى‌خواندند. پيش رو خوراكى انبوه بود و يارانى آشنا. نه ترديد در دل خويش راه داديم و نه هدفشان را ناروا انگاشتيم، شتابان سر پى آواز آشنا و دانه گذاشتيم و به ناگاه در ميان بندها و دام‌ها سرنگون گشتيم. حلقه‌هاى دام بر گردنمان حلقه شد و بندهاى تور بر بال‌هايمان بسته شـد و رشته‌ی نخ‌هاى تلـه بر پاهايمان گره شد.»

ابن‌سینا نشان می‌دهد که اسارت در زمين يا آغاز زندگى زمينى تحقق مى‌يابد. در اين داستان روشن می‌شود وقتى صياد، نماد قانونمندى طبيعى، دام مى‌گسترد و دام و دانه، نماد تن و تكثر، بر خاك منتظر است و مرغ روح به شوق دانه‌اى كه در آن است به سوى آن مى‌شتابد.

تفسيرى كه عموم مفسرين از عمل نمادين فوق مى‌كنند در تأييد تفسير بالاست. همه پرنده را نماد روح گرفته‌اند كه به شوق دانه‌ی کثرت بدان مى‌شتابد و اسير مى‌شود. البغدادى در اين باره با صراحت مى‌گويد كه مرغ همان روح است و دام و بند كنايه از شهوات است كه بر او چيره مى‌شود.[3] همچنين در قصيده عينيه كه منسوب به ابن‌سينا است، روح به طور صريح در قالب كبوترى سفيد ترسيم شده است، كه از عالم بالا به زير هبوط مى‌كند و بدام مى‌افتد: «هَبَطَت اليك من المحلِّ الارفع و رقاءُ ذاتُ تَعَزٌ وَ تَمَنّع»

مرتبه عقل هيولايـى

ابن‌سينـا در رسالـة الطيـر با طرح بن‌مایه‌ی پرواز مرغى در آسمان در جمـع گروهى از مـرغان، مى‌كوشد بـه ترسيم مرتبه‌ی عقل هيولايـى بپـردازد. مرتبـه‌اى كه همـه‌ی توانايي‌هـا در فطـرت و خمير مايه‌ی فرد حك شـده اما از قـوه به فعـل درنيامده است. سرنوشت محتوم نفس براى اينـكه توانايي‌هايـش از قوه به فعـل درآيد تن سپردن به دام، دانـه و بند صيـاد است. يعنـى روح مى‌بايست از سرچشمه خود كـه پيوستگى با خرد محض و نور كـامل است، جدا شود، در عرصه خـاك يا ماده يـا جهـان صورت، تدريجـاً توانايي‌هايـى را كه بر او نوشته شده است، به منصـه‌ی ظهـور برسانـد. و ايـن به ظهـور رسانـدن مـى‌بـايست در دنيـاى جِرم و تاريكـى كـه كنايـه از عـالم دنيـاست صـورت گيـرد، همـان طـور كـه ظهـور يـك فيلـم عكـاسـى در تاريكخـانـه عـكاس صـورت مـى‌گيـرد. در واقع این صورت مادی یافتن که با بدام افتادن و زندان بیان شده، در جای خود سعادت محسوب می‌شود، به شرطی که انسان بداند از کجا آمده، چرا آمده و چگونه پای در جایگاه رهایی بگذارد و آغاز به پر در آوردن کند. به عبارت دیگر شناخت و کسب آگاهی و تلاش مداوم برای کسب آگاهی به منظور رسیدن به آن رهایی ابزاری قدرتمند در دست انسان است که بتواند او را به کمال برساند.

از دید ابن‌سينا وقتی مرغ فاقد آگاهی است و تعلیم ندیده، یک زندانی اسیر در دام طبیعت است که از خود و منافعی که قوه‌ی وهم برای او تعریف کرده چیزی نمی‌بیند. در رسالة الطیر این مرتبه از زندانی بودن با بن‌مایه‌ی بال و پر زدن وحشت‌زده و مستأصل در دام نشان داده می‌شود که حاصلی ندارد مگر محکم‌تر شدن بندها در گردن و بال پرنده. وقتی پرنده بال و پر بسیار زد و در آن شاهد ضعف خود و قوت دام و صیاد شد، مثل سیندرم استکهلم دل به زندان و زندانبان خود می‌بندد و با او از در اطاعت و دوستی در می‌آید.

ابن‌سينا وضعیتی که پرنده متوجه ضعف خود و قدرت زندان‌بان می‌شود و اسم عجز خود را محبت یا حتی عشق می‌گذارد چنين تعريف مى‌كند كه وقتى نفس در بدن بسته مى‌شود و به این باور می‌رسد که چاره‌ای ندارد مگر اطاعت تن، از دريافت سعادت محروم می‌شود. در واقع به رنگ نیازهای تن یا خواست‌های دام و زندان‌بان در می‌آید. این غفلت و خوکردن تدریجی به زندان او را خوارک مناسبی برای مرگ می‌کند. غفلت تدریجی و اشتغال دائم به نيازهاى جسمانی که در شهوت و غضب خود را نشان می‌دهد، نفس را ضعیف و حقیر می‌کند و توانایی پروازی که بر او نوشته شده را از یاد می‌برد. چنین پرنده‌ای که در قفس خوراک صیاد مرگ می‌شود البته به مقام ملائک نخواهد رسید زیرا در او اتفاقی که سبب ظهور آن عوالم بشود نیفتاده است.[4] اما اگر اين مرغ زندانی، که بالقوه داراى قواى عامله و عالمه است با مرغانی آشنا شود که این قوا را در خود به فعلیت در آورده‌اند و به کمک آنها هشیاری، آگاهی بدست آورد که نتیجه در عمل دهد می‌تواند بر بخشی از این اسارت غلبه کند. در رسالة الطير نشان داده می‌شود یکی از مرغان اگرچه به دلیل همنشینی با مرغان خوکرده به زندان توانایی‌های خود را از یاد برده، اما با مشاهده‌ی مرغان آزادی که تنها بندی بر پای دارند، از آزادی و توان پرواز خود باخبر می‌شود.

مرغانی که بندی بر پای دارند در رسالة الطير نماد حکیمانی هستند که نقش معلم و مصلح را دارند. از ديد ابن‌سينا اين مرغان يا حكما همان مناديان حق هستند كه فرد را از خواب یا عالم موهومات به عالم بیداری باز می‌گردانند یا ضرر و منفعت حقیقی خود را تشخیص بدهند.

راهی که ابن‌سینا برای رهایی از زندان موهومات، و اسارت لحظه به لحظه در دست مرگ نشان می‌دهد بارورى توانائي‌هاى روح انسانی به کمک حکیمی فرزانه و حلقه‌ای از یاران خردمند و همدل است که هدفی واحد دارند. ایشان فارغ از رقابت و حسادت به یکدیگر می‌کوشند آینه‌ی یکدیگر در راه کمال باشند. و از آن طريق خرد و نيروى عاقله خود را تقويت كنند. به اين وسيله مرغ زندانی که در ابتدا دلباخته‌ی زندانبان و صیاد خود بوده، از تاريكى و سياهى كه نتيجه بسته شدن درهاى خرد به روى اوست درآمده به شوق پیوستن به سرچشمه‌ی خرد ناب پای در سیر می‌گذارد.

ابن‌سینا آرزوی پیوستن به سرچشمه‌ی خرد ناب و نوشیدن از آن چشمه و درد دوری از آن روشنایی را درد حقیقی انسان می‌داند که سبب حرکت را فراهم می‌کند. براى بيشتر روشن شدن معناى درد از ديد ابن‌سينا، مى‌بايست به كتاب الاشارات مراجعه كرد. ابن‌سينا مى‌گويد مادام كه فرد اسير بدن خود است و به مشغوليات و عـلائق آن مى‌پردازد نسبت به كمالش هيچ اشتياقـى ندارد، از اينكه ناقص است رنجى نمى‌برد. اما وقتى نفس مجال پيدا مى‌كند كه مشغوليات تن را رها كند، آنچه مانع دركش از كمال مى‌شود، از پيش رويش برداشته مى‌شود، صورت كمالى خود را ديده، بدان مشتاق مى‌شود. و وقتى مى‌بيند كه مجال دسترسى به آن را ندارد، همه وجودش درد و الم مى‌شود.[5]

ابن‌سينا شرح مى‌دهد كه با ديدن مرغان آزاد، همه‌ی لذت زندگيش به درد محض بدل مى‌شود، چنانكه مى‌خواهد بميرد. بعد از آن است که با کمک مرغان آزاد مى‌آموزد كه چگونه با قفس بپرد. و نشان می‌دهد تنها وقتی از شدت درد کاسته می‌شود که فرد وجودش را در كار آموختن و تقويت قواى انسانى می‌گذارد. هرچه بيشتر مى‌آموزد شادتر مى‌شود. ابن‌سينا در باب اين درد و خوشى روحانى در كتاب الاشارات والتنبيهات به تفصيل سخن مى‌گويد.[6] به طور مثال در نمط نهم در مقامات عارفين تأكيد دارد كه وقتى آلودگى بدنى از عرفاى پرهيزكار برداشته شده، از بازدارندگان و موانع جدا مى‌شوند، به عالم قدس و سعادت رفته به كمال برتر مى‌پيوندند و لذت بزرگ را در آنجا كسب كنند.[7]

ادامه دارد

پانویس‌ها

[1] . ابن‌سينا، رساله نفس، تصحيح موسى عميد، ص. ٥٢.

[2] . ابن‌سينا، رساله نفس، ص. ٥٤.

[3] . ر ك. نسخه خطى ٣٢٦٨، ب. ٢٩.

[4] . ر ك. دانشنامه، بخش طبيعيات، صص. ١٢٨، ١٢٩.

[5] . ر ك. ابن‌سينا، كتاب الاشارات، نمط هشتم، صص. ١٩٤، ١٩٥.

[6] . رك.ابن‌سينا، كتاب الاشارات، ص.٤٩٤ ؛ ابن‌سينا، دانشنامه، بخش طبيعيات، ص. ١٢٧.

[7] . ر ك. ابن‌سينا، كتاب الاشارات، تصحيح فورژه، ص. ١٩٥.

بخش‌های پیشین

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.