نشست اینترنتی «شکستن کلیشهها و هنجارها»
این نشست اینترنتی به مناسبت جشن افتخار همجنسگرایان، دوجنسگرایان و تراجنسیتیها در اسکاندیناوی و با شرکت کنشگران و نویسندگان این حوزه برگزار شد.
روز ۲۹ ژوئیه / ۷ مرداد ماناو و زمانه نشست اینترنتیای را با موضوع «شکستن کلیشهها و هنجارها» به مناسبت جشن افتخار همجنسگرایان، دوجنسگرایان و تراجنسیتیها در اسکاندیناوی برگزار کردند.
بازتعریف هنجارها
مهناز قزلو، ژورنالیست و کنشگر حوزه HBTQ از طرف سازمان فرانرمگرایان ماناو، این نشست را آغاز کرد و در مورد پیشینه آغاز جنبشی که منجر به جشن افتخار دگرباشان جنسی در سوئد شد صحبت کرد.
قزلو گفت که پیش از سال ۱۹۷۹ میلادی، همجنسگرایی در سوئد بیماری محسوب میشد. در سال ۱۹۷۹ تعداد زیادی از همجنسگرایان در سوئد با محلهای کار خود تماس گرفتند و اعلام کردند که به دلیل بیماری نمیتوانند بر سر کار حاضر شوند. این گروه سپس به دفتر اصلی «سازمان ملی بهداشت و رفاه» مراجعه کردند و درخواست کردند که این سازمان حقوق اجتماعی آنها از جمله بیمه تأمین اجتماعی شامل خرج زندگی، اجاره خانه، هزینه درمان و دارو را بنا به قوانین سوئد تأمین کند، چرا که آنها به دلیل بیماری دیگر نمیتوانند کار کنند.
اعتراض به طبقهبندی همجنسگرایی به عنوان یک بیماری در نهایت پیروز شد و دولت سوئد در عرض چند ماه، اولین کشوری در اروپا شد که گرایش جنسی به همجنس را از لیست بیماریها حذف کرد.
تم فستیوال امسال اسکاندیناوی «پایان بخشیدن به نرمهای کلیشهای درباره جنس و جنسیت»، پایان بخشیدن به باورهای منسوخ درباره «رابطه»، «ازدواج»، «خانواده»، «عشق» …، و پایان بخشیدن به سنتهای کهنه در مورد پدیدههای انسانی است.
قزلو در این رابطه توضیح داد که خود هنجارها بهخودیخود نه خوب هستند و نه بد، بلکه اینها به مرور زمان در جامعههای انسانی ساخته شدهاند و میتوان آنها را بازتعریف کرد.
نمایش سکس؛ اقدامی انقلابی
نازلی کاموری در مورد پیشینه تاریخی رژه افتخار در آمریکا صحبت کرد و گفت این اعتراضات خیابانی که به شکل رقص و شادی نمود پیدا میکند، مرتبط با شورش خودجوش دگرباشان جنسی در اواخر ماه ژوئن سال ۱۹۶۹ در خیابانهای شهر نیویورک است.
ویدئوی ضبط شده این نشست را ببینید:
شب ۲۸ ژوئن سال ۱۹۶۹، پلیس نیویورک به و رستوران میکدهای با نام «استون وال» که پاتق همجنسگرایان، دوجنسگرایان و تراجنسیتیها در محله گرینویچ ویلج نیویورک بود، حمله کرد. حمله پلیس به چندین اعتراض خیابانی در نیویورک و در شهرهای مختلف آمریکا انجامید و این اتفاق مجدد هر سال تکرار شد و از دل آن جشنهای افتخار زاده شدند.
مشابه همین اتفاق در کشورهای دیگر هم افتاد، مثلاً در آفریقای جنوبی در سال ۱۹۹۰ و در پایان رژیم آپارتاید، دگرباشان جنسی در ماه اکتبر به خیابان آمدند اما این رژه به دلیل نقدهایی که جامعه دگرجنسگراسالار به رفتار همجنسگرایان، دوجنسگرایان و تراجنسیتیها داشت به مرور زمان محافظهکارتر شد. تا اینکه در سال ۲۰۱۳ کمیته جدیدی برای این جشن تشکیل شد و به کل کلمات گرایش جنسی و هویت جنسیتی حذف شدند، شاخصهای سکسی و جنسی حذف شدند و نام جشن هم به «جشن افتخار خلق» تغییر کرد.
کاموری گفت که در بسیاری از جلساتی که او شرکت میکنند از او میپرسند که چرا دگرباشان جنسی در این جشنها، نمایشی ارائه میدهند که به شکل عجیب و غریبی از حد میگذرند ، سکسهاشان را نمایان میکنند؟
او در پاسخ به این پرسش توضیح داد که اطلاعرسانی یا آگاهیرسانی در مورد گرایشهای جنسی و هویتهای جنسیتی در رابطه مستقیم با سکس و ترجیحهای سکسی افراد تعریف میشود و از این طریق با گفتمانهای سیاسی هر منطقه پیوند میخورد.
زیر بنای جنبشهای افراد لزبین، گی، دوجنسگرا و تراجنسی این است که تبعیض بر اساس سؤالات شخصی و سیاسی افراد دیگر جامعه نسبت روابط جنسی این افراد وجود دارد. دگرباشان جنسی به واسطه انتخابهای جنسیشان است که به حاشیه فرستاده شدهاند.
او در ادامه گفت: «پس حالا دو استراتژی وجود دارد. یا باید دنیای بیرونی و نمایش بدنی را به نحوهای انتخاب کرد که هنجارهای دگرجنسگراسالاری را بر هم نزند. یا باید آنچه که توسط دگرجنسگراسالاری در مورد زندگی جنسی تو تصور میشود و خیلی موقعها هم تصور عجیب غریبی است، به همان شکلی که هست بیاوری بیرون و به نمایش بگذاری که نوعی عصیان اجتماعی کرده باشی. نوعی از حد گذری که بتوانی خود و تصمیمهای جنسیات را بنمایانی، دگرجنسگرامحوری جامعه را شوکه کنی؛ بترسانیاش!»
کاموری این استراتژی دوم را نوعی اقدام انقلابی آگاهانه برای به چالش کشیدن هنجارهایی دانست که مدام افراد دگرباش جنسی را به پستوی فضای خصوصی میفرستند و به این ترتیب حقشان را هم دریغ میکند.
روز ملی اقلیتهای جنسی ایرانی
رهام رفیعی، متخصص رسانههای جدید و کنشگر حوزه LGBTQI، در مورد تجربههای خود در دورانی که یک گروه ۴۰ نفره از کنشگران را برای انتخاب روزی ملی اقلیتهای جنس همراهی میکرده، صحبت کرد.
روز ملی اقلیتهای جنسی ایرانی از تابستان ۱۳۸۹ (۲۰۱۰) به پیشنهاد جمعی از فعالان حقوق اقلیتهای جنسی در ایران پایهگذاری شد. پیشنهاد ایجاد یک روز برای بزرگداشت و یادآوری همجنسگرایان٬ دوجنسگرایان و تراجنسیهای ایرانی در روزی بدون مناسبت در تعطیلات تابستان و خارج از فصل امتحانات به انتخاب اولین جمعه امرداد انجامید.
اما برگزاری و پیشرفت این روز به آسانی نبود. چالشهای پیشآمده بعد از اولین بزرگداشت بیش از حد تصور بود تا جایی که برگزارکنندگان این روز را به سکوت و حتی کنارهگیری از فعالیتهای اجتماعی کشاند.
رهام توضیح میدهد که در صحبتهای داخلی کمیتهای که برای برگزاری این روز تلاش میکردند، قرار بر این شد که روزی انتخاب شود که به هیچ مناسبت مذهبی یا ملیای مرتبط نباشد که بتواند نمایندهای از گوناگونیهای همه اقلیتهای جنسی ساکن ایران باشد. امید این گروه این بود که هویت آتی این روز بر اساس تلاشهای آنها برای آغاز چنین جنبشی در ایران ساخته شود و به مناسبت دیگری ربطی نداشته باشد. به این ترتیب اول مرداد ماه سال ۱۳۸۹ انتخاب شد.
سال اول همه چیز به خوبی برگزار میشود. جمعی از افراد همجنسگرا، دوجنسگرا و تراجنسیتی جمع میشوند و جشن میگیرند. سال دوم اما چنددستگی بین افرادی که عضو کمیته برگزاری شده بودند خطرات امنیتی را افزایش میدهد. کسانی بودند که تصمیم میگیرند که در پارک لاله تهران راهپیمایی کنند. اما بقیه کمیته به این نتیجه میرسند که در فضای امنیتی حاکم بر ایران پس از جنبش سبز این خطر دستگیری و توجه نیروهای امنیتی به جنبش زیرزمینی دگرباشان جنسی را افزایش خواهد داد. در چنین شرایطی کمیته برگزاری تصمیم میگیرد که به صورت عمومی اعلام کند که جشن افتخار امسال در ایران برگزار نخواهد شد.
کدام جنبش؟
میس سلام که درگ ایرانی است، در مورد اینکه تشکلهای الجیبیتیکیوهای ایرانی در واقع یک جنبش منسجم نیستند، صحبت کرد.
تشکلهای فعلی دگرباشان جنسی ایرانی معیارهای یک جنبش اجتماعی را ندارند، هدف مشخص وجود ندارد، سازماندهی وجود ندارد و همه اینها موجب شده که نسل جوانی که به جامعه الجیبیتیکیو ملحق میشوند با اینکه شجاع و آماده هستند، پیشینهای برای پیوستن آنها به جنبش وجود ندارد.
میس سلام میگوید که در شرایط فعلی انشعابهای مختلف بین گروههای اقلیتهای جنسی ایرانی موجب شده است که هرکس و یا هر گروه کارهای کوچک و تخصصی خود را میکند و این لزوماً چیز بدی نیست اما نیاز به یک جنبش منسجم با هدف مشخص نیز احساس میشود.
او به شرایط سخت کنشگران الجیبیتی در ایران اشاره کرد که در فضایی که کنشگری با حضور فیزکی در فضای عمومی بسیار خطرناک است، جوان هایی الجیبیتی در ایران هر سال به مناسبت روز جهانی مبارزه با همجنسگراهراسی یا روز اول مرداد به خیابان میآیند، پرچم میگیرند و بین مردم دستبندهای رنگینکمانی پخش میکنند. میس سلام اینها را از مصادیق نیاز به یک جنبش رادیکالتر میداند.
هر یک ازشرکت کنندگان در این نشست اینترنتی به مدت ۱۰ دقیقه صحبت میکنند و سپس به مدت ۴۰ دقیقه پرسش و پاسخ انجام شد. برای دیدن بخش پرسش و پاسخ ویدئوی برنامه را ببینید.
نظرها
نازلین
مواردی بوده و ادامه داره که افراد به دلیل شکست در رابطه مشترک با زن یا مردی یا تربیت جنسی نامتعارف به همجنسگرایی رو آوردن. این حالتها جدیه و همین الان هم عده زیادی رو در جهان در برمیگیره. این عده بعد سعی میکنن با دلایل موجه گرایش جدیدشون رو توجیه کنن. عیبی نداره، آدم آزاده گرایش جنسی خودش رو تعیین کنه ولی دیگه نباید همه چیز رو ذاتی جلوه داد و گفت که من طبیعتا همجنسگرا بودم یا ژنهام این طوریه، بلکه باید گفت از رابطه با غیرهمجنس نتیجهای نگرفتم یا درش شکست خوردم و به این گرایش جدید رو آوردم. بعد نکته دوم در مورد برچسب متخصص رسانههای جدید که خیلی عنوان بزرگیه. ما در ایران چنین چیزی نداریم و لقبی که اینجا دادین رو شاید بشه برای افرادی مثل نیما راشدان یا مهدی جامی به کار برد، ولی من هر چی در اینترنت گشتم چیزی که ثابت کنه دوست شما متخصص رسانههای جدیده پیدا نکردم، اگه میشه لینکی چیزی بذارین من هم راهنمایی بشم. آخه آدم حداقل یک جوری دروغ بگه که دیگران شاخ درنیارن. من هرچی گشتم در شهر آمستردام رشته تحصیلی کارشناسی رسانههای جدید پیدا نکردم. بعد اون آقایی که خودش رو کارشناس و فعال ال جی بی تی معرفی میکنه واقعا کجا این تخصص رو گرفته؟ بگین ما هم بدونیم اگه زحمتی نیست یا زیر همین کامنت جواب بدین. من نه دل خوشی از اسلام دارم نه از نظام جمهوری اسلامی. ولی دغدغههای اصلی مردم ایران در داخل این چیزهایی نیست که شماها دارین در موردش بحث میکنین. همجنسگرایی این جوری که شماها دارین ازش دفاع میکنین، در یک جامعه مرفه معنی داره نه در جامعه جهان سومی زیر تحریم که جنیست هم تحت اسارت مناسبات اقتصادیه و مردم برای امام حسین در خیابون سینه میزنن. خوبه که یک اقلیت جنسیتی صدایی در رسانهها داشته باشه، اما این گرایش و رسانهاش رو این قدر لوث نکنین که رادیو زمانه رو هم از اعتبار بندازین. دفاع از حقوق دگردباشان جنسی مهمه ولی تحمیلش به جامعه در قالب رژه سکسی و عریانی بیش از حد فقط دفاع بده که نتیجه عکس میده و مقاومت ایجاد میکنه. رسانه ای رو هم که این افراط رو انعکاس میده بیاعتبار میکنه. شما اگه ممکنه یه نظرسنجی بگذارین که چند درصد مردم همینطور در بین روشنفکرها این گرایشا رو اون طوری که شما دارین مطرح میکنین، میپذیرن. در جامعه ایران یک گرایش جنسی دیگه هم هست که شما هیچوقت ازش حرف نمیزنین و اون هم بیگرایشی جنسیه یعنی دیگه نه همجنسگرایی، نه دوجنسگرایی، نه تراجنسیتی و نه هیچ کدوم از گرایشهای دیگه رو پوشش نمیده، بلکه طرف از کل زندگی جنسی با یک شریک همجنس یا دگرجنس صرف نظر میکنه. اتفاقا این مورد بخاطر جامعه مذهبی ایران و سرخوردگی های افراد بیشتر باید بررسی بشه.