اقتدار جنسی در دست کیست؟
سالهاست فمینیسم درباره اقتدار جنسی بحث میکند. چطور میتوانیم بین وقتی که اراده و اختیار جنسی داریم و زمانی که ابزار جنسی قرار گرفتهایم تفکیک قائل شویم؟
این سوال ساده را از خود بپرسیم: من کجا اقتدار جنسی دارم و کی از من استفاده ابزاری میشود؟
سالهاست که فمینیسم درباره اقتدار جنسی بحث میکند. اما ما چطور میتوانیم بین وقتی که اراده و اختیار جنسی داریم و زمانی که ابزار جنسی قرار گرفتهایم تفکیک قائل شویم؟ چطور میشود این دو را فهمید؟
پاسخ ساده است. برای درک تفاوت باید ببینیم که «قدرت دست چه کسی است؟»
به این کمیک نگاهی بیندازیم تا فرق این دو را بهتر بفهمیم.
حتما این بحث را قبلا جایی شنیده اید:
وقتی افراد برداشت متفاوتی از خوب و بد دارند، به سختی میتوانیم بین یک موجود صاحب اراده جنسی و کسی که ابژه جنسی است، تفاوتی قائل شویم.
در یک موقعیت سکشوال/جنسیتی چه کسی با چه برداشتی ظاهر افراد را بررسی و قضاوت میکند؟ اگر کسی که ما نگاه جنسی را در موردش بررسی میکنیم قدرت داشته باشد، پس میتوانیم او را صاحب اراده جنسی بدانیم.
اما اگر فرد اراده و قدرت کمی داشته باشد، ابزار جنسی دیگران قرار میگیرد؛ یعنی دیگران او را فرد صاحب اراده و اختیار نمیبینند. او یک ابزار یا کالا است.
این قدرت معمولا به معنی اراده و توانایی انتخاب رضایتمندانه فرد است. اگر شما به خواسته و اراده خودتان در یک موقعیت جنسی قرار بگیرید و توانایی انتخاب داشته باشید که بدون اینکه مجبور باشید به نتایج و عواقب آن توجه کنید، خود را از این وضعیت خارج کنید، شما اراده و قدرت جنسی دارید. البته برای تمایز رضایت و مفهوم قدرت و اراده، فاکتورهای زیادی وجود دارد.
از این مرحله شروع میکنیم. اگر یک نفر لباسی سکسی بپوشد و مثلا وارد خیابان شود یا سلفی بگیرد و آن را همرسان کند، او به اندازه کافی قدرت و اراده جنسی دارد؛ چون با اراده و تصمیم خودش آن لباس را پوشیده و در موقعیت جنسی قرار گرفته.
اما این مساله با در نظر گرفتن معیارهای زیبایی و مفهوم منزلت و شان، کمی پیچیده میشود. سیاستی وجود دارد که فرد را تشویق میکند تا لباسهای سکسی بپوشد چون بدون آن زیبا نیست (معیاری برای ارزشگذاری افراد؛ شما بخوانید زنان). بر اساس سیاست دیگری افراد از پوشیدن لباس سکسی منع میشوند، چون احترام و عزت آنها را پایین میآورد. چیزی که ما میگوییم شان و منزلت: «این لباس در شان تو نیست.»
در سوی دیگر، شخصی با لباس پوشیده هم میتواند ابزار جنسی قرار بگیرد و اشخاصی موقعیت دور از جنسیتی را بدون رضایت او به موقعیتی جنسی تبدیل کنند.
علاوه بر این آدمهایی هستند که نمیتوانند در مورد خودشان تصمیم بگیرند.
قوانین مربوط به تجاوز به عنف حول این دیدگاه شکل گرفته است که بچهها قدرت کافی برای اعلام رضایت خود ندارند.
خوب است که یادآوری کنم شخصیتهای داستانی یا خیالی هم قدرت اعلام رضایت و توافق ندارند. این بحث که شخصیتهای خیالی قدرتمند هستند، منوط به این است که اگر آنها واقعی بودند از موقعیت خود راضی بودند. اما در نهایت، قدرت در دست خالق شخصیت است و این فقط خالق شخصیت است که مسئول توصیف رضایت شخصیت خیالی است.
در تجارت سکس، موقعیت از این هم پیچیدهتر است. برای عدهای تجارت سکس کاملا با اراده و توانمندی همراه است زیرا کسی که خدمات جنسی میدهد مجبور نیست به هر مشتریای خدمات ارائه کند. اما بسیاری از آنها نمیتوانند مشتریان خود را رد کنند چون در ازای آن پول زیاد به دست می آورند و این یک امتیاز حساب می شود.
خیلی از کسانی که به عنوان ارایهدهنده خدمات جنسی وارد صنعت سکس شدهاند حتما با رضایت قلبی کارشان را شروع نکردهاند. فاکتورهای زیادی مثل میزان فقر، نژاد و نوع جنسیت نیز وجود دارند. کسانی که خدمات جنسی میدهند اغلب با خشونت و تبعیض زیادی مواجه هستند. همین مساله باعث میشود قدرت در دستان افراد دیگری بهجز خودشان قرار بگیرد.
حالا قبل از اینکه بگویید:
از خودتان این سوال را بپرسید:
نظرها
هدي
راستش با دقت خواندم سر در نياوردم خلاصه چه ميخواهي بگويي . يك سوال هويت انساني كجاست ؟ يكي مثل آخوندها زن را زيررنگ سياه استثمار ميكند . يكي مثل غرب زن را پشت ويترين استثمار ميكند. هر دو ميگويند هويت زن به نگاه مرد است بدبختان زنان هم در هر دو نظام به اين باور دارند يا شايد هم مجبور شدند كه باور داشته باشند. ميشه كمي آقايان را در اين رابطه مورد بررسي قرار بدهيد كه از ديد شماها جنس برتر است البته باز هم او را به چشم جنس مي بينيد نه يك هويت انساني. اشتباه نگيريد فمنيست نيستم . بلكه فلسفه انسان شناسي خواندم. انسان را با هويتش بايد مورد بررسي قرار داد نه جنسيتش اين زشت ترين استثمار است . در همه عصرها اين بود روز به روز هم بدتر مي شود.
مهتاب
همه این شکل ها و توضیحات رو می تونی عینا در مورد کارگران هم به کار ببری. آیا مردم دارن به عنوان برده برای کارفرمایان کار می کنند یا با رضایت کار می کنند. در نهایت اونی که قدرت دستشه اراده و آزادی انتخاب روش زندگی اش رو داره. اما وقتی که قدرت رو با نژاد، شرایط بزرگ شدن، باورهای اجتماعی،... بسنجی در نهایت هممون در هر شرایط و شغلی که هستیم ابژه ای بیش نیستیم.