نقش و جایگاه ابوالحسن نجفی در حلقه ادبی اصفهان و عرصه ترجمه
الاهه نجفی – ابوالحسن نجفی با وجود آنکه خودش داستان نویس نبود، اما تحولی ژرف در ادبیات داستانی ایران به وجود آورد.
ابوالحسن نجفی، مترجم و زبانشناس و یکی از مؤثرترین چهره های حلقه ادبی «جنگ اصفهان» و یکی از اعضای پیوسته "فرهنگستان زبان و ادب فارسی" صبح جمعه دوم بهمن ۱۳۹۴ درگذشت.
مهم ترین دستاورد ابوالحسن نجفی در ادبیات معاصر ایران این بود که با معرفی «رمان نو» در حلقه ادبی جنگ اصفهان در سال های دهه ۱۳۴۰ گروهی از نویسندگان بسیار بااستعداد ایران مانند بهرام صادقی (سنگر و قمقمه های خالی)، هوشنگ گلشیری (شازده احتجاب)، محمد کلباسی (سرباز کوچک) و هرمز شهدادی (شب هول) را تحت تأثیر قرار داد و به این ترتیب، با وجود آنکه خودش داستان نویس نبود، اما تحولی ژرف در ادبیات داستانی ایران به وجود آورد و باعث شد که به تدریج نویسندگان ایرانی از رمان های سیاسی با یک زبان شعاری و پاورقی نویسی و رمان های عام پسند با مایه های ناسیونالیستی فاصله بگیرند.
یونس تراکمه، نویسنده درباره حد تأثیرگذاری ابوالحسن نجفی در ادبیات معاصر ایران در سال های پیش از انقلاب می گوید: «او شاعری بود که شعر نمیگفت و داستاننویسی بود که داستان نمینوشت. اما به اندازه همه شاعران و داستاننویسان دغدغه کلمه و جمله داشت.»
احمد میرعلایی، یکی از بهترین مترجمان ایران که در جریان قتل های زنجیره ای به قتل رسید در خاطراتش می نویسد: «وقتی به سی سال گذشته مینگرم، میبینم آقای نجفی یکی از معدود کسانی بودهاست که بیشترین تأثیر را بر من و نگاه من به جهان گذاشته است. شنیدهام بهرام صادقی گفته بود من هیچ داستانی ننوشتهام که آقای نجفی به نحوی در آن دخیل نباشد. وقتی اولین مجموعه داستانهای بورخس را چاپ میکردم، آقای نجفی تا آنجا پیش رفت که غلطگیری مطبعی را به عهده گرفت تا کتاب پرداخته و بیغلط چاپ شود.»
هوشنگ گلشیری نیز بارها در گفت و گوهایی که با او انجام داده اند بر تأثیرگذاری ابوالحسن نجفی بر نویسندگان حلقه ادبی اصفهان تأکید کرده است.
ملاک های ویراستاری و ترجمه ادبی
ابوالحسن نجفی در سال ۱۳۰۸ در شهر نجف در یک خانواده سنتی و مذهبی متولد شد. او در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران زیر نظر پرویز ناتل خانلری و فاطمه سیاح در رشته زبان و ادبیات فرانسه تحصیل کرد و سپس به فرانسه رفت و در دانشگاه سوربن زیر نظر آندره مارتینه دکترایش در رشته زبانشناسی را گرفت.
ابوالحسن نجفی پس از پایان تحصیلاتش به ایران بازگشت و تا سال ۱۳۴۹ در دانشگاه اصفهان ادبیات فارسی درس می داد. در همان سال ها بود که حلقه ادبی اصفهان شکل گرفت و او خود را به عنوان یک نظریه پرداز ادبی و زبانشناس شناساند.
نجفی در سال ۱۳۳۲ انتشارات نیل را به همراه عبدالحسین آل رسول و احمد عظیمی بنیان گذاشت. انتشارات نیل در کنار انتشارات فرانکلین از ناشران معیار در زمینه ترجمه متون ادبی بود.
ابوالحسن نجفی برای نخستین بار بحث ویراستاری متون ادبی را مطرح کرد و پیشنهادهایی در این زمینه ارائه داد که همچنان مبنای ویرایش متون ادبی ست. او بر آن بود که چنانچه بیش از ۳۰ درصد یک متن نیازمند ویرایش باشد، اصولاً غیر قابل انتشار است. نخستین متنی که ابوالحسن نجفی در دوران انتشارات نیل ویرایش کرد، «ساده دل» نوشته ولتر به ترجمه محمد قاضی، مترجم نام آشنا بود. قاضی ویرایش نجفی را ستود و از ناشری سخن گفت که در تهران برای اولین بار متن های ادبی را پیش از انتشار ویرایش می کند.
ابوالحسن نجفی اعتقاد داشت که باید در ترجمه آثار ادبی به سیک نویسنده نیز توجه کرد. او مبنا را بر «فهم پذیری» آثار ادبی قرار می داد و مترجمی را «امین» می دانست که هر لحظه خود را به جای خواننده قرار دهد و از خود بپرسد که آیا آنچه را که ترجمه کرده، در وهله نخست قابل فهم است و یا مجموعه ای است از کلماتی که کنار هم چیده شده اند، و یک جمله نامفهوم را ساخته اند. او مراجعه به فرهنگ نامه و یافتن معادل مناسب را یکی از وظایف مترجم می دانست و معتقد بود که تنها در این صورت مترجم «امین» است.
نمایشنامه «شیطان و خدا» و «ادبیات چیست»، «درباره نمایش» از ژان پل سارتر، «ضد خاطرات» آندره مالرو، «کالیگولا» از آلبر کامو، «پرندگان می روند در پرو می میرند» نوشته رومن گاری و همچنین مجموعه داستان «وعده گاه شیر بلفور» نوشته ژیل پرو از معروف ترین ترجمه های ابوالحسن نجفی از مجموعه ادبیات فرانسه به فارسی ست.
فترت و قوت زبان فارسی
پس از انقلاب اما ابوالحسن نجفی بیشتر به زبان شناسی توجه کرد. او «مبانی زبان شناسی و کاربرد آن در زبان فارسی»، «غلط ننویسیم» و «فرهنگ فارسی عامیانه» را در سال های پس از انقلاب منتشر کرد.
ابوالحسن نجفی بر آن بود که زبان فارسی عامیانه از پیشینه ای چند صد ساله برخوردار است. به نظر او بسیاری از کلمات با معانی ظاهراً عامیانه که امروزه در زبان گفتار فراوان به کار میرود سابقهای هزار ساله دارد، ولی نویسندگان از به کارگیری اینگونه کلمات در زبان نوشتار پرهیز دارند. برای مثال از حرف ربط «که» در دو معنای «زیرا» و «کسی که» مثال می آورد که گفته باشد زبان گفتار می تواند نوشتار فارسی را شیواتر و مفهوم تر کند.
او در گفت و گویی می گوید: « واژگان و قدرت بیان زبان فارسی، چه در گفتار و چه در نوشتار، بسیار قوی است و البته جای تأسف است که در بسیاری از نوشتههای امروز زبانی به کار میرود که هم از حیث واژگان و هم از حیث بیان بسیار فقیر و ناتوان است.»
او همچنین اعتقاد داشت که متن ادبی را برخلاف خبر روزنامه ای نمی توان بلافاصله درک کرد، بلکه ارتباط گرفتن با یک متن ادبی نیازمند دانش و تأمل است. اینکه چگونه زبان عادی به یک زبان ادبی تبدیل می شود، یکی از موضوعات مورد نظر ابوالحسن نجفی بود.
ابوالحسن نجفی همواره از رواج غلط نویسی و تأثیر مخرب زبان ترجمه بر زبان نوشتار اظهار نگرانی کرده بود. در «دستور خط» فارسی نیز با افراط در جدانویسی کلمات مرکب مخالف بود و اعتقاد داشت که چنین زیاده رویی هایی خواندن متن را دشوار میکند. می گفت زبان فارسی در مجموع پویایی اش را حفظ کرده اما از امکانات بالقوه آن به درستی استفاده نشده است.
در سال های آخر عمر ابوالحسن نجفی گوشه نشینی را به معاشرت و حضور پرهیاهو در رسانه ها ترجیح می داد. او گفته بود: «تنها جایی که دلم برایش تنگ میشود اتاق کارم است.»
در «جشن نامه ابوالحسن نجفی» که به کوشش امید طبیب زاده تهیه شده، گروهی از روشنفکران و نویسندگان و شاعران نام آشنا تلاش این زبان شناس و مترجم توانا را ستوده اند.
نظرها
جواد
او مثل بسیاری دغدغه ی کار زیاد نداشت.می گویند هر کتابی را ۳ یا ۴ بار ترجمه می کرد. .و در نهایت بهترین آنها یا ترکیبی از آنها را برمی گزید. حیف است که باید اینگونه غریبانه برود و بازیگر لمپن و خوانده ی مبتذل را میلیونی تشییع کند.در جامعه ی که کسی به فرهنگ و جامعه اهمیت می دهد را ارج نمی نهد و ازهمین رو است که در چنین ابتذالی افتاده ایم.ابوالحسن رفت ...نزارید خودش و مارهایش تحریف شود .نزارید مثل شاملو در دستان امثال بابک حمیدیان به یغما رود .و نگذارید آنها که به او شبیه هستند اینگونه چهره در نقاب خاک کشند...یادش همیشه زنده
بیژن
محمد رحیم اخوت در کتاب نامها و سایه ها از اشیاقش به ادبیات و به همنشینی با کسی صحبت میکند که باسواد و عمیق و فرهیخته است و برای جوانی مثل اخوت آن سالها ، او دریچه ایست گشوده بر جهانی دیگر. این شخص کسی نیست جز ابوالحسن نجفی که مراد و راهنمای اعضای جنگ ادبی اصفهان است و براستی پنجره ایست به دنیای ادبیات مدرن. و به عرصهء دغدغه های اهالی ادبیات اروپا. نجفی بسیاری از آثار ماندگار را بفارسی ترجمه کرده از آثار مالرو گرفته تا روژه مارتن دوگار و سارتر و کامو. روحش شاد.