تراژدی بیپایان بیکاری در ایران
بهرنگ زندی- یافتن کار از چالشهای مهم زندگی بیشتر ایرانیان است. کسانی که موفق به پیدا کردن کار میشوند هم تضمینی ندارند که به سادگی آب خوردن، کارشان را از دست ندهند.
نامش امیر است. ٢۸ ساله و ساکن تهران، فارغالتحصیل کارشناسی ارشد صنایع غذایی از دانشگاه آزاد واحد شهر قدس. او که هشت ماه است سربازیاش تمام شده، به رادیو زمانه میگوید: «صبح کله سحر از خانه بیرون میروم و قبل از باز شدن دکه روزنامه فروشی آنجا مینشینم تا نیازمندیهای همشهری و جام جم را بخرم و دنبال کار بگردم.»
دلیل او برای هر چه زودتر رسیدن به دکه روزنامهفروشی: «اگر دیرتر نیازمندیها را بخرم، سریع یک نفر جای من را قبل از آن پر میکند. متأسفانه یا خوشبختانه من تنها کارشناس ارشد صنایع غذایی بیکار در ایران نیستم و حداقل تعدادی از همدورهایهایم در دانشگاه که چند نفری از آنها در تهران و کرج زندگی میکنند، هنوز موفق به پیدا کردن کاری مرتبط با رشتهشان نشدهاند.»
علی ربیعی، وزیر کار و رفاه اجتماعی در جلسه شورای اداری استان گیلان که در تاریخ ٣٠ مرداد ١٣۹۴ برگزار شد، گفت: «هر پنج دقیقه یک نفر به جمعیت بیکار کشور افزوده میشود.»
اگر این گفتههای وزیر کار را مبنا قرار دهیم، هر ساعت ۳۰۰ نفر، هر روز هفت هزار و ۲۰۰ نفر، هر ماه ۲۱۶ هزار نفر و هر سال دو میلیون و ۵۹۲ هزار نفر در ایران بیکار میشوند.
حتی اگر سرعت بالا رفتن نرخ بیکاری در ایران به اندازهای نباشد که آقای وزیر گفته است، اما عادل آذر، رییس مرکز ملی آمار ایران، سال گذشته در مورد نقطه بحرانی نرخ بیکاری در ایران هشدار داده بود.
تأثیرات اجتماعی و اقتصادی بیکاری که میتواند بر زندگی طیف وسیعی از مزدبگیران در ایران تاثیر بگذارد، در کدام وضعیتها و نقطهها، بیشتر خود را نشان خواهد داد؟
بیکاری، از خانهنشینی تا رقابت نیروی کار
علی لاریجانی، رییس مجلس شورای اسلامی، پنجم اردیبهشت ١٣۹۴ در گفتوگو با روزنامه تعادل، از بیکاری ۴٢ درصدی فارغالتحصیلان دانشگاهی در ایران خبر داد.
بنا بر گزارش مرکز ملی آمار ایران، بیشترین بیکاران در ایران دارای مدرک لیسانس هستند و این گروه تحصیلی، بالاترین تعداد متقاضیان کار را دارد.
فرید، کارشناس علوم اقتصادی از دانشگاه مازندران و ساکن سمنان است. او در ٣٠ سالگی همچنان دنبال کار میگردد.او که تجربه دو سال کار در بخش مالی یک کارخانه کنسروسازی، برعکس امیر ترجیح میدهد در خانه بنشیند و از طریق اینترنت در آگهیها جستوجو کند.
فرید در مورد دلیل خانهنشینی خود در دوران بیکاری به رادیو زمانه میگوید: «با جیب خالی ترجیح میدهم بیشتر در خانه بمانم تا اینکه بیرون بروم. بیرون از خانه یعنی کافهنشینی، پارک رفتن، دوستان قدیمی را دیدن، اتوبوس سوار شدن و .... همه اینهایی که گفتم هزینه بردار است و من که یک ریال درآمد ندارم، بهتر است فقط هزینه اینترنت داشته باشم و آن را شارژ کنم.»
هاشم، کارگر اخراجی کارخانه صابون سازی خرمشهر هم که نزدیک سه سال است مشاغل مختلفی را تجربه میکند و اخراج میشود، از رقابت بین نیروی کار میگوید و معتقد است که کمبود مشاغل به نوعی منجر به نابودی رفاقت و همبستگی بین نیروی کار شده است.
او میگوید: «برای یک کار بسیار ساده در یک کارگاه کوچک در همین خرمشهر، دهها کارگر آماده به کار وجود دارد. کارفرما پشت صندلی لم میدهد و با فراغ بال انتخاب میکند و این ما هستیم که برای قانع کردن کارفرما باید زیرآب بغل دستیمان را بزنیم تا شاید کار گیرمان بیاید.»
امنیت شغلی کارگران به مویی بند است
جدای از موج بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی، برای کسانی که موفق به پیدا کردن کار میشوند هم هیچ تضمینی وجود ندارد که کارشان را از دست ندهند.
آمارهایی که نهادهای دولتی منتشر کردهاند، حکایت از شمار بالای قراردادهای موقت و سفید امضا دارند. علیرغم توصیههای مختلف نهادهای کارگری در مورد عدم امضای قراردادهای سفید امضا از طرف کارگران و گزارش آن به سازمان کار و رفاه اجتماعی، در سال ١٣۹۴، ۵۵ درصد قراردادهای کار در ایران موقت و سفید امضا هستند.
بند درج شده در قراردادهای موقت و سفید امضا به کارفرما اجازه میدهد هر زمان تشخیص بدهد یا بخواهد، قرارداد را به صورت یک جانبه لغو کند.
اعتراضهای کارگری در چند سال اخیر، بیشتر با مطالبه رفع بلاتکلیفی کارگران و روشن کردن وضعیت قرارداد آنها با کارفرما صورت گرفته است.
بلاتکلیفی صدها کارگر کارخانه صابون سازی خرمشهر به مدت چهار سال، اخراج ۹٠٠ کارگر کارخانه ریختهگری سهند و وضعیت نامعلوم قرارداد آنها با کارفرما، وضعیت نامعلوم ١۹٠ کارگر مجتمع فولاد البرز در قزوین به دلیل توقف خط تولید از طرف کارفرما، اخراج ٣٠٠ کارگر قند قهستان، وضعیت نامعلوم صدها کارگر ذوب آهن اردبیل و کردستان و بلاتکلیفی ٢٢٠ کارگر کارخانه اجر جیل تنها بخشی از آمارهای اخراج و بیکاری کارگران در سال ١٣۹۴ است.
زاهد، کارگر ٣۵ ساله اخراجی کارخانه ذوب آهن کردستان که هم اکنون در یک کارگاه ریختهگری در قزوین مشغول به کار است، در مورد امنیت شغلی کارگران در سالهای اخیر به رادیو زمانه میگوید: «امنیت شغلی کارگران به مویی بند است. اگر اخم کنیم اخراج میشویم. مرخصی؟ اصلا حرفش را نزنید، چون کس دیگری جای شما را میگیرد. چیزی که زیاد است بیکار و جویای کار. ما حتی با احتیاط به دستشویی میرویم که مبادا کارفرما ناراحت شود و فکر کند داریم از کار میزنیم. قرارداد دائمی هم اصلا وجود ندارد. هر موقع دلشان خواست اخراجمان میکنند. میگویند بروید به سلامت. برای حقوقهای عقب افتاده هم به شما زنگ میزنیم.»
کابوس دیرپای بیکاری
بر اساس برنامه پنجم توسعه، نرخ بیکاری در ایران باید به هفت درصد برسد و برای رسیدن به این نرخ باید یک میلیون و ۱۰۰ هزار شغل ایجاد شود.
نتایج سرشماری مرکز ملی آمار ایران نشان میدهد نرخ بیکاری در بهار سال ١٣۹۴ به ۱۰.۴ رسیده است. نرخ بیکاری مردان ۹ درصد و زنان ١۹ درصد اعلام شده است و نرخ بیکاری جوانان، ٢۵ درصد.
اگر اظهارات علی ربیعی درباره اینکه هرپنج دقیقه یک نفر در ایران بیکار میشود درست باشد، بعید به نظر میرسد که آمارهای ارائه شده از طرف مرکز ملی آمار ایران چندان قابل اتکا و اعتماد باشند.
از سوی دیگر اعداد و ارقام ارائه شده از طرف مرکز ملی آمار با نرخ بیکاری اعلام شده مغایرت دارد.
بنا بر آمارها، جمعیت ایران ۷۷ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر است که ۳۷.۲ درصد این جمعیت را جمعیت فعال و آماده به کار تشکیل میدهد. یعنی جمعیتی حدود ٢۹ میلیون نفر. اگر جمعیت شاغل را از جمعیت فعال در ایران کم کنیم، به رقمی حدود هفت و نیم میلیون نفر بیکار در ایران میرسیم.
اگر این تعداد بیکار را ملاک تعیین نرخ بیکاری قرار دهیم، نرخ بیکاری در ایران بیش از ٢۵ درصد است که این آمار مغایر با نرخ اعلام شده از سوی دولت است. نرخ بیکاری با فرمول تقسیم تعداد جمعیت بیکار بر جمعیت فعال محاسبه میشود. سابقه سرشماری جمعیت شاغل و بیکار در ایران عمر کوتاهی دارد و به ٢٠ سال اخیر برمیگردد.
این آمارها نشان میدهند معضل کاریابی برای جمعیت فعال در ایران، یکی از چالشهای مهم زندگی بیشتر ایرانیان است. نقش دولت به عنوان کارفرمای بزرگ اقتصادی در تشدید یا حل این بحران کلیدی است. پایین آمدن امنیت شغلی و نقش مستقیم دولت در تنظیم قراردادهای کار و قوانین مربوط به آن و نبود برنامهریزی در سطوح آموزش عالی که منجر به بالا رفتن آمار بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی در سالهای اخیر شده است، خود از مهمترین عوامل تشدید بحران بیکاری در ایران است.
به نظر میرسد به دلیل فقدان برنامه جامع از طرف دولتها برای حل معضل بیکاری، تراژدی بی پایان بیکاری در ایران همچنان ادامه پیدا خواهد کرد.
نظرها
ساسان
به ما گفتند هر آنکه دندان دهد نان دهد. هر آنکه مدرک دهد کار دهد. هر آنچه گفتند باد هوا بود. آخر نفهمیدیم. ما انقلاب کردیم یا انقلاب ما را. ما تحصیل کردیم یا تحصیل ما را.
شهروند درجه سه
خوب بیکار باشید ! مگر در صدر اسلام همه مسلمین و مجاهدان کار داشتند؟ حمله میکردند دیگران و همه چیز به دست می آوردند. تازه ثواب هم داشت. بروید در مسجدها بست بنشینید و عبادت کنید. بروید بسیجی بشوید، هم دیپلم میگیرید هم دانشگاه میروید و دکتر می شوید هم کار و مدیریت میگیرد. مثل آقای بذرپاش که بسیجی شد و با سرعت همه این مراحل را گذراند و اکنون عضو هیات رئیسه مجلس است. یا آن دیگران که بالاتر از او هم شدند. یا بروید حوزه های علمیه هنوز بهتر. میتوانید بروید دانشگاه کالیدونیا دکترای معارف اسلامی بگیرید !تزتان هم باشد حقوق اسلامی با نمونه جمهوری اسلامی ! یا بروید زیر علم آقای مصباح یزدی، همیشه سفر اروپا وامریکای شمالی هم میروید. بسیجی بشوید بورس خارج کشور هم به شما میدهند بدون اینکه درس بخوانید و سواد داشته باشید. اگر کسی ایراد گرفت ، ولی امر مسلمین جهان توی دهنش میزند . طوری که از کار زشت انتقاد به اینجور بورس ها پشیمان میشود ! اسلام عزیز رهبر دارد . همین طوری که نیست ! زرنگ باشید. کار مال خر است ! اقتصاد مال خر است ! شما بفکر نظام باشید. میتوانید بروید سوریه یا لبنان پیش برادران بشار اسد و حسن نصراله . همه چیز میدهند. اگر هم شهید شدید که بهتر ! یکسره میروید بهشت. عجب جایی است !
حقیقتگو
مسببان اصلی و مجرمان اصلی در بیکاری جوانان ایرانی مشغولیت داشتن ضد ایرانی ها که در ایران حکومت می کنند هستند. انقلابی که انقلاب سازش گفت اقتصاد مال خر است و دانشگاه محل فاسدخانه است و والدین همین جوانان بیکار و اوراه هم در تاییدش گفته های انقلاب ساز خمینی هم صلوات فرستادن و با فحاشی به کشورهای صنعتی و با پرچم سوزاندن پشیبنانی اش کردند. البته کم نیستند والدینی که از پشت پنجره های بهشت خمینی به فاحغه ای که برای فرزندانشان مسبب شده اند به جوانان بیکاره و معتاد و تن فروش نگاه می کنند این بهای کلانی بود که برای خرافات پرستی می پرداختند. اخوندها خوشحال شده و میشوند که ایرانی ها نه فقط بیکار ببینند بلکه بدون کله و یا به دار اویخته!
دلسوز
یک نکته مهم می گویم . حکومت ایران به فکر مر دم بدبخت خودش نیست و فقط به فکر آتش افروزی در جنگ یمن و سوریه و عراق و فلسطین هستند.