ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

• دیدگاه

آیا ایران به سرنوشت عثمانی دچار خواهد شد؟

حسین علیزاده - ژئوپلتیک خاورمیانه آبستن دگرگونی‌های ژرفی است که می‌تواند جرقه‌ای برای جنگ بزرگ منطقه‌ای و ای بسا جنگ سوم جهانی باشد. ایران در مسیر این دگرگونی کجا ایستاده است؟

ژئوپلتیک کنونی خاورمیانه برآمده از تقسیم نامتجانس میراث برجا مانده از دولت عثمانی است که به دست دو قدرت برتر آن زمان یعنی بریتانیا و فرانسه (و موافقت روسیه) طی قرارداد موسوم سایکس –پیکو در سال ۱۹۱۶ به شکل کنونی ترسیم شد. سال دیگر دقیقا یکصد سال از آن قرارداد می‌گذرد.

این در حالی است که به اذعان بسیاری، ژئوپلتیک خاورمیانه آبستن دگرگونی‌های ژرفی است که می‌تواند جرقه‌ای برای جنگ بزرگ منطقه‌ای و ای بسا جنگ سوم جهانی باشد. روزگار امروز خاورمیانه از شرایط منتهی به جنگ جهانی اول و تجزیه عثمانی کم ندارد. ایران در مسیر این دگرگونی کجا ایستاده است؟

برای پاسخ به این پرسش مهم، ناگزیر باید اهم متغیرهای دخیل در به وجود آمدن وضعیت بی‌ثبات خاورمیانه را شناسایی کرد.

خاورمیانه و قدرت‌های بزرگ

از یک‌صد سال پیش تا کنون افزون بر بریتانیا و فرانسه که خاورمیانه را حوزه سنتی نفوذ خود می‌انگارند، آمریکا و روسیه (دو ابر قدرت پس از جنگ دوم) نیز به بازیگران مهم منطقه افزوده شده و منافعی استراتژیک در بسط حوزه نفوذ خود در خاورمیانه می‌بینند.

بحران داخلی سوریه اینک شرایطی را فراهم ساخته که این چهار بازیگر عمده حضور نظامی ملموسی در منطقه داشته باشند.

عملیات نظامی مسکو در سوریه در حمایت از دولت بشار اسد، در واقع نگاه راهبردی مسکو به حضورش در دریای مدیترانه از طریق بندر طرطوس سوریه است. به دیگر بیان، بندر طرطوس برای مسکو، همان اهمیت شبه جزیره کریمه را دارد که روسیه از اوکراین جدا و به خاک خود ضمیمه کرد.

به گمان برخی صاحب‌نظران، ماه عسل روسیه (که عضو گروه ۸ بود و از آن اخراج شد)، سال‌ها پیش‌تر از بحران اوکراین، هنگام حمله مسکو به گرجستان در ۲۰۰۸ پایان یافته است. برای مثال ادوارد لوکاس معتقد است نظام بین الملل از ۲۰۰۸ وارد "جنگ سرد جدید" شده است. مهم‌ترین پیش‌بینی لوکاس این است که روسیه به رهبری پوتین تدریجاً از روند "تعامل" با غرب به سوی "تقابل" با آن تغییر مسیر خواهد داد.

خاورمیانه و تقابل ارتش صفوی - ارتش عربی

افزون بر تعارض منافع کشورهای بزرگ در منطقه خاورمیانه، انقلاب اسلامی ایران، فاکتور بسیار مهمی را که در زیر خاکستر خاورمیانه نهفته بود، بیرون انداخت: اسلام سیاسی

اسلام سیاسی (شیعی یا سنی) ابزاری برای کسب، بسط و حفظ قدرت سیاسی است. با وقوع انقلاب اسلامی، فاکتور اسلام سیاسی شیعی در سطح یک نظام سیاسی به منطقه افزوده شد. اینک سوریه و یمن مظهر تقابل جنگ شیعه و سنی هستند. با این حساب، افزون بر رقابت کشورهای بزرگ، ستیز مذهبی نیز بر فاکتورهای بی‌ثبات کننده منطقه افزوده شده است.

بی‌دلیل نیست که برخی رسانه‌های عربی با به کار بردن تعبیر "ارتش صفوی" در کنایه‌ای طعمه‌آمیز، حضور نظامی ایران در سوریه و یمن، عراق و لبنان را بسط هژمونی شیعی تفسیر می‌کنند.

این در حالی است که ائتلاف به رهبری عربستان نیز "ارتش عربی" را مرکب از ۱۰ کشور عربی و حمایت اتحادیه عرب در مقابله با شیعیان حوثی سامان داده و عملا نزاع مذهبی شیعه و سنی به مرحله‌ای رسیده که اگر بحران خاورمیانه کنترل نشود، می‌تواند تقابل این دو را دامن زند.

نمونه‌ای از این آتش زیر خاکستر را می‌توان در سخنان سردار پاسدار محسن رضایی یافت که گفت: «عربستان بايد مراقب باشد چرا که ملت ايران يک [اندازه‌ای] صبر دارد... اگر [عربستان] بخواهند امنيت ما را به هم بزنند آنها را به دوران قبل از صنعتي شدن بر می‌گردانيم.»

این اظهارات رضایی پس از آن بود که آیت‌الله خامنه‌ای در موضع‌گیری علیه حمله نظامی عربستان به یمن گفت: «قطعاً بینی سعودی‌ها به خاک مالیده خواهد شد.»

در مقابل، عادل الجبیر وزیر خارجه عربستان گفته کشورش از «تمام توان سیاسی، اقتصادی و نظامی» خود برای «دفاع از حاکمیت و مردمش در برابر اقدامات ایران» استفاده خواهد کرد.

خاورمیانه و اندیشه جهادی- تکفیری

افزون بر نزاع شیعی – سنی که در رقابت تهران و ریاض متجلی است، اینک اندیشه‌ای خطرناک‌تر از نزاع این دو مذهب در خاورمیانه شکل گرفته که به اندیشه "جهادی- تکفیری" شناخته می شود. داعش نمونه بارز این اندیشه است.

در این اندیشه که ریشه در اسلام سلفی دارد، کلیه حُکامی که به اجرای شریعت گردن ننهند، کافر هستند. همچنان که از نظر این گروه کلیه مسلمانانی که به چنین حکامی گردن نهند نیز کافر محسوب می‌شوند. این گروه فکری تا آنجا پیش رفته‌اند که رجال و مراجع دینی را اگر معترض به چنین حکامی نباشند نیز کافر می‌پندارند.

هنگامی که داعش خلبان سنی اردنی را در آتش می‌سوزاند و خاکستر آن را با خاک یکسان می‌کند، ایمن ظواهری رهبر القاعده را به اطاعت از خود فرا می‌خواند، خلافت اسلامی را بنیاد می‌نهد و مرزهای کشورهای مسلمان را بی اعتبار می‌شمارد، روشن می‌شود که اندیشه‌ای معارض با شیعه و سنی، معارض با مسیحیت و یهودیت، معارض با امریکا واسرائیل و معارض با همه چیز جز تفسیر خودشان از اسلام در منطقه شکل گرفته است.

مسابقه تسلیحاتی در جهان ـ عکس از آرشیو

چنین اندیشه‌ای (حتی اگر ساخته و پرداخته دست دیگران باشد) به شدت جزم‌گرا، متحجر، خودمحور و مرتجع است به گونه‌ای که حتی به آثار باستانی رحم نمی‌کنند. بدیهی است برای چنین اندیشه‌ای، فروپاشی منطقه نه تنها نگران‌کننده نیست بلکه یک نیاز است تا آرمانشهر خود (خلافت اسلامی) را از نو در منطقه بنیاد نهند.

خاورمیانه، سه ائتلاف نظامی و ناکارآمدی سازمان ملل

جنگ داخلی سوریه زمینه‌ساز ظهور اندیشه جهادی تکفیری و جنگ داخلی یمن زمینه‌ساز ظهور حوثی‌ها شده است.

حکایت غریبی است که ریاض در یمن حامی دولت مرکزی و در سوریه علیه دولت مرکزی است همچنان که تهران در سوریه حامی دولت مرکزی و در یمن مخالف دولت مرکزی است.

همین اختلاف را در سطح گسترده‌تر میان امریکا و روسیه شاهدیم. روسیه حامی بشار اسد و آمریکا مخالف بشار اسد است.

بی‌ثباتی که از سوریه آغاز شد اینک کشوری مثل ترکیه را نیز متاثر از بحران سوریه کرده است. چند انفجار که قربانیان آن از کردها بودند، آنکارا را نه در برابر داعش بلکه در برابر کردها قرار داده است.

بی‌ثباتی منطقه از یک سو و اختلاف قدرت های بزرگ از سوی دیگر، شرایطی را رقم زده که عملا سازمان ملل از انجام وظیفه ذاتی یعنی تأمین صلح و امنیت بین‌المللی بازمانده است.

جنگ جهانی اول و دوم هنگامی رخ داد که نهادی همچون سازمان ملل وجود نداشت. حال اگر جنگی فراگیر در منطقه آغاز شود در حالی است که نهاد عریض و طویلی همچون سازمان ملل وجود دارد ولی در انجام وظیفه ذاتی خود ناتوان است. در فقدان نقش سازمان ملل است که منطقه خاورمیانه شاهد پدیده عجیب شکل‌گیری "سه ائتلاف نظامی" در درون خود است. این سه ائتلاف عبارتند از:

- اتئلاف نظامی به رهبری آمریکا مرکب از حدود چهل کشور جهان با هدف از بین بردن گروه‌های جهادی و سپس سرنگونی بشار اسد

- ائتلاف نظامی به رهبری عربستان مرکب از حدود ده کشور جهان با هدف بازگرداندن منصور هادی به قدرت در یمن.

- ائتلاف نظامی به رهبری روسیه مرکب از چهار کشور روسیه، عراق، سوریه و ایران با هدف حمایت از دولت بشار اسد.

به شرحی که گفته شد، با گذشت یک صد سال از قرارداد تقسیم عثمانی موسوم به قرارداد سایکس- پیکو، ژئوپلیتک خاورمیانه شاهد دگرگونی‌های ژرفی است که بیش از هر چیز نماد فروپاشی منطقه است.

اخیراً نشریه نیویورک تایمز با اشاره به احتمال فروپاشی خاورمیانه، مقاله‌ای را منتشر کرد با این عنوان که "چگونه ۵ کشور می توانند ۱۴ کشور شوند؟"

اینکه گمانه‌زنی نیورک تایمز تا کجا قرین صحت است، بحث دیگری می‌طلبد. اما، تصویری که این نشریه از بی‌ثباتی مفرط منطقه می‌دهد تا میزان زیادی درست است.

عطف به گمانه‌زنی نیویورک تایمز در باره سرنوشت احتمالی پنج کشور یمن، عربستان، عراق سوریه و لیبی، ما با پرسشی مهم روبرو هستیم و آن اینکه آیا در شرایط بی‌ثبات منطقه از یک سو و شرایط بی‌ثبات داخلی ایران (اقتصاد بیمار، اختلافات سیاسی، رشد جریان‌های مرکز گریز، روابط تیره با جهان پیرامون و...) تجزیه ایران نامحتمل است؟

اگر صد سال پیش از این، شاهد فروپاشی امپراتوری بزرگ عثمانی بودیم، چرا این خطر، امروز تهدیدی برای ایران نباشد؟ مگر نه این است که فروپاشی عثمانی هنگامی رخ داد که این کشور را "پیر فرتوت اروپا" توصیف می‌کردند؟ شرایط امروز ایران چگونه است؟

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • احسان فومنی

    نگاه به منطقه از دید امکان تجزیه که الهام گرفته از مقاله ی نیورورک تایمز است جالب است، اما آقای علیزاده دوست دارد همه چیز را تعمیم دهد. نیویورک تایمز اسمی از ایران نبرده، آیا نویسنده آن مجله اصلاً به ایران فکر نکرده یا فکر کرده و شرایط تجزیه را منطبق با ایران ندیده؟ خوب است در تحلیل ها به جای دخالت دادن آرزوهای خود به داده های واقعی و ممکنات واقعی بیشتر توجه داشته باشیم. ضمن اینکه دولت عثمانی از مرحله بلوغ امپراتوری گذشته بود و به کهنسالی یا فرتوتی رسیده بود، اما ایران با فروپاشی قاجار (که آن هم فرتوت شده بود، دو رژیم (پهلوی و اسلامی) را تجربه کرده و از دو انقلاب گذر کرد. ترکیه پساعثمانی کجا چنین تجاربی را داشت؟ نه، این خطر تهدیدی برای ایران امروز نیست.

  • مجید

    میدانم الان بعضی ها خواهند گفت خیر این برای ایران امکان ندارد چرا که زمین باز شده و فقط ایران را زاده هست اگر میخواهند ایران تقسیم نشود این را از فارسها میگذرد باید سایر ملل ایران را به رسمیت شناسند زبان آنان مرکزگرایی به پایان رسد مردم بتوانند خودشان ناحیه خوشان را اداره کنند نه فارسها زبان خودشان را به کار گیرند حقوق بشر رعایت شود اعم از در مذاهب و.. وگرنه دامن ایران را خواهد گرفت و من حسی دارم آرمش الان ایران آرامش قبل طوفان است

  • Xerxes Goodarzie

    جناب علیزاده، بر خلاف عنوان مقاله که بایستی بسط نظریه شما بر عثمانیزه شدن ایران باشه، تنها در چند خط پایانی فقط در حد حدس مطرح شد. می شه فهمید که به عنوان یک دیپلمات سابق و یک تحلیلگر سیاسی دوست دارید که دیده شوید اما مضمون های بی ربط و گسسته اعتبار گفتار و نظریاتتان را به شدت مخدوش می کند.

  • علی

    ایده تجزیه ایران یک آرزوی دیرینه برای غرب بوده است. انگلیس در دوران قاجار از تمام نیروهای مرکز گریز از جمله مثلاً فتنه محمد حسن خان سالار در خراسان و مشهد کمال حمایت را کرده است. این موضوع جدیدی نیست. اگر حکومت مرکزی در ایران ضعیف باشد، احتمال خطر هست. و آنوقت برای هیچ کس خوب نخواهد بود. چون غربی ها ما را جلوی سگ هار سلفی گری تنها خواهند گذاشت. ما خواهیم بود و داعش.

  • کیهان

    تفسیر بسیار جالبی بود،سپاس

  • محمد رفیع

    تفسیربسیار جامع وجالبی بود.اماباید این راهم اظافه کرد که کشورهای که فعلادرگیر جنگ هستندمسلح به سلاح اتمی هستند.این جنگ هاپیامدهای ناگواری را در پی خواهد داشت. باید دولت مردان بدانند ک پیروزی را باید به روی قبرستان های بجامانده از جنگ جشن بگیرند.فکرکنم این قسم پیروزی نا خوش آیندترین شادمانی باشد. معزهای خالی گلوله های اسلحه هستند برای هدف گرفتن مغزهای دانا ومتدن. فاصله گرفتن ازاین جنگ ها بهترین گزینه است.

  • مهران

    تحلیل جالبی بود ولی نکته ای که قابل توجه این است که اگر تجزیه کشورهای منطقه به این صورت مفروض باشد جای یک قدرت منطقه ای برای ایجاد ثبات در خاورمیانه خالی میشود و فراموش نکنیم قدرتهای نوظهور بعضا کوچکتر و ضعیفتر ناپایداری بیشتری دارند ، احتمال تغییرات در کشورهای عربستان ، عراق و یمن و نزدیک به یقین ایجاد کشور کردستان وجود دارد ولی وضعیت بدلایل مذکور برای ایران متفاوت است ، بر خلاف تصور عموم ایران ساختارهای دموکراتیک نهادینه ای در نظام سیاسی خود دارد که نسبت به همسایگانش ثبات بیشتری را متصور میکند که با گذشت زمان شاید کند ولی روند رو به جلویی را تجربه میکند به عنوان یک نظر شخصی ایران با یک دید نسبتا مثبت متحد منطقه ای تعیین کننده ای در معادلات آینده جهان است

  • فاتح آرش

    تحلیل خوبی بود ولی اگر واقعبینانە مسئلە را بیشتر موشکافی کنیم تا عصر ظهور جمهوری اسلامی ایران مذهب بە یک مشکل منطقەای و فرا منطقەای تبدیل نشدە بود، ایران بانی اصلی این کشمکش مذهبی بودە و تعدادی زیادی از رهبران مذاهب دیگر ادیان ایرانی بە طریق مختلف ترور شدن، اساس نظام حاکم با دموکراسی تعامل ندارد و نمی تواند سازش کند، بافت جمعیتی ایران یک نظام سکولار میطلبد خواستی کە فعلآ از محالات می باشد پس چطور شد کە ایرانی کە بانی بیشتر گرفتاری های و مداخلات مخرب در منطقە است باید از این تحولات استثنا باشد، من فکر میکنم کە این تهدیدات و ازمایش قدرت ایران را بە سوی پرتگاە و اولین کشوری خواهد بود کە بها اشتباە کاریهای خود را می پردازد، با تشکر

  • آرتا

    تحلیل جالبی نبود اتفاقا! این متن مشکل ساختاری جدی داره. هیچ ارتباط منطقی آشکاری میان پرسش مطرح شده در ابتدا وانتهای این متن و براهین و توضیحات داده شده در میان وجود ندارد. هیچ شباهتی میام آنچه در نیویورک تایمز و اینجا تصویر شده نیست. ۵ کشوری که مورد بحث هستند و حتی ترکیه، کشورهایی به غایت جوان و ناهمگون، با کمتر از یک قرن تاریخ سیاسی هستند. ایران به عنوان یک ماهیت سیاسی نزدیک به سه هزاره سن داه. مانند چین و هند. پراکندگی قومی مذهبی در ایران بسیار همگونتر از هر یک از این کشور هاست: با اکثریت بسیار قاطع شیعه با زبانهای ایرانی. جمعیتی که نه این و نه آن را دارد کمتر از ۱ درصد است. اقتصاد و فن آوری در ایران علیرغم تحریم و مشکلاتی چون فرار مغزها، به هیچ شکلی با عثمانی قابل مقایسه نیست. در نتیجه به لحاظ تاریخ و علوم زمینسیاسی، این مقاله دچار مشکلات جدی علمی و منطقی است!

  • باقر

    ایران باز مانده یک امپراتوری است. برای همین هم مسئله دولت – ملت در این باز مانده با بحران همیشگی در گیر است. اگر چه سالها سعی شد که تفاوت های قومی در ایران به نوعی نفی شود که مثال آن صدور شناسنامه جعلی برای ترکها بود که گویا آنها نیز "اریای" بود و تنها زبانشان عوض شده است و سایره ...... اگر با عقل سلیم و چشمان سرد به رویداهای منطقه نگاه کنیم تجزیه ایران با ماهیت کنونی دولت ؛ جدای از این که کدام حاکمیت بر سر کار است؛ گریز نا پذیر است. ایران هم میتواند تجریه شود و کردها این استارت را زده اند ؛ جدایی در مغرها آغاز شده و دیر یا زود ایران هم تجزیه خواهد شد ؛ چه بهتر است که این به شیوه انسانی و مسالمت آمیز باشد ، اما متاسفانه من در این مورد ترددید دارم.

  • نفس مصنوعی به جناره امپراتوری

    وقتی‌ از یک مکان امپراتوری به زور دیکتاتوری و زندان به کشور یکدست واحد "سعی‌ در "آسیملاسیون و فارس سازی شدنش با شکست مواجه شود به اندازه ملت‌های اسیر در ایران تفکرات ملی‌ موجود خواهد شد و با کودتای ۳ اسفند انگلیس فقط سیستم امپراتوری از ترکی‌ به فارسی دست عوض کرد و امرتوری ایران همانطور با ملتها اسیر در قرن ۲۱ باقیست همانطور که می‌دانیم ایران امروز با آن همه هزینه برای فارسی سازی سیستماتیک دولت‌های شاه و شیخ امروز از نظر ملی یکدست نیست نمونه بارز آن بایکوت انتخابات در منطق غیر فارس جنبش سبز است که ملل غیر فارس تمام از انتخابات و فعالیت سیاسی ایرانی‌ تخلیه میشونند طبق ۷۳ % جمعیت ایران غیر فارس (غیر ایرانی‌ ها) تشکیل میدهند من به عنوان یک آذربایجانی آنچه کشهدم تفکرملی آذربایجانی فرسنگ‌ها از تفکر فرسگری جدا شده است مقصودمان از گفتمان تفکر ایرانی و تفکر آزربايجاني چیست؟ در حال حاضر بین این دو تفکر جنگ هستی و نیستی‌ در جریان است٬ و در این جنگ ما در جبهه آزربایجان جنوبی هستیم. تفکر ایرانی در تلاش برای نابودی و زیر پا گذاشتن تفکر آزربایجانی است. ملیت ملت آزربایجان جنوبی و سر زمین اشغال شده‌اش در معرض محو شدن و نابودی از سوی دشمن است. اگر چه طی‌ بیست سال گذشته حرکت امواج به‌‌‌ نفع ما بوده٬ ولی در نهایت تفکر ایرانی، رهائی و آزادی آزربایجان جنوبی را٬ و به‌‌‌ تبع آن تشکیل آزربایجان بزرگ را همان نابودی خود می‌‌بیند به‌‌‌ این خاطر است که به‌‌‌ ملی‌گرایی ایرانی- فارسی‌ تکیه میکند٬ در حالي که این عین نژاد پرستی است٬ چرا که اين تفکر در تضاد کامل با حیات و پیش‌رفت ملل غیر فارس است. این ملی گرایی سالم و درست نبوده بلکه نابود کننده و نافی تمام ملل از جمله ترک ها،عرب ها، و سایرین حتی خود فارس‌ها میباشد. اما ملی گرایی ترک آزربایجان جنوبی٬ و در کل٬ ملیت ترک آزربایجان بزرگ در تضاد با هیچ ملیتی بوجود نیامده است و بدان جهت نه‌ تنها مخرب و ویرانگر نیست بلکه سازنده و رهائی بخش نیز میباشد. همانطوریکه قبلا شرح آن رفت، بر اساس تفکرات ما، ملیت گرايي ما عکس العمل گرا، نافی٬ و مضر نیست بلکه عمل گرا هست. حتی در مبارزه با ایران اشغالگر، برای رهائی، و استقلال (تجزیه طلبی) عکس العمل گرا نيست. به‌‌‌ عبارت دیگر٬ ملیت گرايي ما نه‌ در تقابل با ملیت فارس بوده و نه‌ چشم طمع به‌‌‌ اراضی فارسستان دارد٬ بطوریکه واقعیت تفکرات ملی ما، حیات و هستی بخشیدن به‌‌‌ ملت ترک در وطن خویش است. البته که این یک موضوع ظریف میباشد و ما بعد‌ها نيز به اين مقوله خواهيم پرداخت. اکنون در اين مرحله رهايي از اشغال ايران٬ آمدن یا نیامدن ترک‌ها به‌‌‌ آزربایجان و یا زمان وقوع آن، و بر عکس٬ وجود ويا مهاجرت چندين ساله فارس‌ها در منطقه چیزی را عوض نمی کند. چنانچه ملت ترک آزربایجان جنوبی استقلال و اداره خویش را برای خود حق مسلّم خود میداند و هیچ کسی و هیچ چیزی نمی تواند او را از این حق محروم سازد. این حق ملت ترک آزربایجان جنوبی زاییده خواسته و تفکرات ملی اوست و از تاریخ و حوادث صد سال گذشته نشأت نگرفته است خواست ملی خود به‌‌‌ خود و در خود ایجاد حق می‌‌کند و فقط خواست ملی است که موجودیت می‌‌افریند. ملت شدن و غرور ملی هم همین خواست ملی است که بعد‌ها به‌‌‌ این موضوع اشاره خواهیم کرد. به‌‌‌ نظر ما تفکر ایرانی در ضدیت کامل با تفکر آزربایجانی است٬ و بر اساس همین تفکر تمام اعمال، گفته‌ها و نوشته‌های بر خواسته از تفکر ايراني بر عليه ما ميباشد ناسیونالیست ایرانی- فارسی‌ وجود خودش را در دشمنی و تحقیر سایر ملیت‌ها می‌‌بیند که بر روی دشمنی با ملیت ترک، عرب و سایرین بنا شده است. بنیانگزاری یک ملیت٬ بر روی دشمنی با ملیت‌های دیگر همان ناسیونالیستی است که در نهایت به‌‌‌ نابودی آنها و خودش می‌‌انجامد به‌‌‌ نظر ما ملی گرایی فارس و نهایتاً ایرانی یک تفکر لرزان و لنگ و ورشکسته است. در هر حال ناسیونالیسم ایرانی- فارسی‌ به‌‌‌ عنوان نابودگر‌ برای ما، و در عين حال برای ملت فارس نیز کارآیی نخواهد داشت. چنانچه در تاریخ عاقبت چنین ملی گرایی‌ها واضح و روشن است٬ لذا این ملی گرایی ایرانی- فارسی‌ بر طبق دلایل کلی تفکراتش و توضیحات ارائه شده در این نوشته مختصر، در یک مسیر انحرافی و اشتباهی حرکت میکند من به‌‌‌ پوچی تفکرات ملی ایرانی- فارسی٬‌ و انفجار قریب الوقوع سياستهاي ارتجاعي ضدّ ترک و ضدّ عرب آنها در مقابل دیدگانشان معتقدم. با تلاش‌های رهائی بخش ما، تفکر ایرانی در برابر تفکر ملی گرایی اذربایجانی روز بروز در حال عقب نشینی و افول میباشد

  • علی راین

    جنگ در راه است

  • علی

    مادلین آلبرایت در جایی گفته بود مشکل خاورمیانه از آنجاییکه تاریخ زیادی داره ولی سرزمین کم داره!!! بنابراین شاگرد این خانم یعنی کاندولیزا رایس از قلب زمینه این کار رو آماده کرده '''فقط باید منتظر چاشنی اون بود که اون هم توسط رژیم احمق حاکم خودمون مهیاست'' نگاه کنید به توهم این رژیم فکر کرده :-)یه کاغذ امضا کرده دیگه شده قدرت منطقه ای !!!سرنوشت قذافی در انتظارشان بدبختی فعلی لیبی در انتظار ملت نجیب ایران ایران زمین!???????

  • مینو

    به نظر شما این آقایی که هی تقابل ترک ها و ملت فارس و ترک و ایرانی و آذربایجانی می کنه و از ضدیت و افول و دشمنی و نابودی و ... حرف می زنه شباهتی با داعش نداره ؟شباهتی به جمهوری اسلامی با بساط شیعه و سنی اش نداره ؟ شباهتی با نتانیاهو و عقده های فرو خورده و نخورده یهودی ها و فلسطینی ها نداره ؟ شباهتی با آتش جنگ نداره ؟ با جنگ جهانی اول و دوم چی؟ با اون همه مرگ و کشتار ؟ ؟؟ دنیای آارام و بی جنگ ، زندگی سالم و بی دغدغه از پیداکردن و علم کردن اختلافات و از آن بدتر «تفاوتها» نیست بلکه از قبول تفاوتها ست . پذیرش آنهاست احترام به این تفاوتهاست . و گرنه صد سال دیگه بگردید دنبال ترک و فارس و ایرانی و غیر ایرانی و ... چیزی از توش در نمیاد. یک حکومت فاسد روی سر آذربایجان بزرگ این آقا به همان اندازه ویران کننده است که یک حاکم یا حکومت فارس (بنا به تعبیر شما)روی سر فارسهاو یا فارس و ترک و کرد و .... مشکل ما که در قومیت نیست. یا در جنسیت نیست و یا مذهب نیست . مشکل ما در پذیرش همدیگه است.یکدست کردن قومی و حکومت علم کردن براش که کار سختی نیست . شما نگاه کنید به آمریکا با هزار رنگ و مهاجر و ... شاید این آقای علاقه مند به قومیت دارد در همان آمریکای چند رنگ زندگی می کندیا در اروپا . بدون اینکه کسی ازش بپرسه تو ترکی یا فارسی یا فرانسوی و یا روس ، از امکانات اونجا از شرایط و آزادیهای زیربنایی اونجا استفاده می کند . اما برای آذربایجان و ایران و عربها و کردهای ایران نسخه می پیچد . مگر سرزمین سیاهان آمریکا را در انجا جدا کردند؟ مگر زنها با دوری از مردان و شوهر نکردن نابرابری جنسی را حل می کنند و مگر با یکدست شدن یک سرزمین می شود « فکر» ها رو هم یکدست کرد؟نابرابریها و مکافات و ظلم ها اگر بدست قومی بر قومی دیگر کشوری با کشوری دیگر و یا جنسی بر جنس دیگر رخ میدهد تقصیر آن قوم و کشور و تفاوتهای جنسی نیست بلکه ناشی از ساختار «قدرت» است که در ساختارهاباید آن را جستجو و با آن مبارزه کرد. من تحلیل آقای علیزاده را یک غیر ممکن نمیدانم. کسی از عمروعاص پرسید برنده تر از شمشیر علی دیده ای ؟ گفت: آری «جهل مردم»! امواج سیاسی و تغییرات همیشه بر بستر این جهلها سوار است.

  • گیل آمرد

    عثمانی، یک امپراتوری و متشکل از سرزمین های گوناگون بود. چیزی شبیه به حکومت قاجار. ایران، یک کشور، یک سرزمین و با یک ملیت و چندین قومیت است. اینکه می بینید جدایی خواهان، خودشان را تکه تکه می کنند که ایران را کشوری «چندملیتی» جا بزنند، برای همین است که بگویند شبیه به عثمانی است!! خخخ صدام حسین هم دچار همین توهم بود. خیال می کرد اگر به خوزستان حمله کند، عرب های خوزستان از او حمایت خواهند کرد و دوروزه منطقه را اشغال خواهد نمود. اشتباه کرد. امروز صدام حسین کجاست؟ ان شاء الله جدایی خواهان هم به همانجا خواهند رفت. راستی! مقاله ی نیویورک تایمز مال سال 2013 است. «بتازگی» نوشته نشده.

  • امیر حسین

    اگر کسی آذربایجان را آزربایجان نوشت الزاما دارای حق برای داشتن کشوری موهوم نیست .کشوری که هرگز وجود خارجی نداشته است .شمایی که هنوز کشور نداری سعی در کوبیدن دیگران داری و اگر در نوشته تان مرتب بر ملیت های !! کرد و عرب تاکید میکنید فقط برای القای این مطلب است که دیگران هم چون شما به دنبال تجزیه کشور چند هزار ساله ایران هستند وگرنه اگر فرضا خواسته شما در تجزیه ایران عملی شود بر روی همین کرد و عرب شمشیر خواهید کشید .اقوام مختلف در ایران هزاران سال است که در قالب ملت ایران زیسته اند و باز هم خواهند زیست . سعی نکنید از آب گل آلود ماهی بگیرید. درست است که این حکومت ضد بشری به تمامی ایرانیان ظلم کرده و در این میان هیچ تفاوتی میان کرد و بلوچ و آذری و .... نیست ولی ایرانیت و ملیت ما را نگرفته و نخواهد گرفت.لطفا اگر جرات دارید این مطالب را در تبریز و با آذریها حضوری مطرح فرمایید.

  • شیرزاد

    خطابم به باقر نامی است که خواب اذز بایجان بزرگ میبینه ، در فردای یک درگیری بزرگ همه به فکر بزرگ کردن سرزمین های خیالی خود خواهند بود ...تصور میکنی فقط ترکها شمشیر برداشته به دیگر کشی مشغولند .مطمئن باش تالشی ها ارمنی ها کردها گیلان مازندران ... خلاصه همه از زبان لوله توپ و تفنگ حرف خواهند زذ. ترک ها ی آذری همواره ادعا های تو خالی داشته اند این را ننگین نامه های گلستان و ترکمانچای (در عهد حکومت ترک شاهی قاجار )میگوید این را اشعال شهرهای قفقاز میگوید این را فرمان تحقیر آمیز استالین به پیشه وری میگوید و.... نهایت این را واقعیت ناگورونا یا قره باغ سابق میگوید. بهتر است واقع بین باشی گرز باید در خورند و تحمل پهلوانش باشد.

  • سهراب بدبخت

    بد هم نیست اگه ایران تجزیه بشه.بذارن ایران شرقی و ایران غربی.شرق رو بدن دست اخوندا و غرب رو بدن دست لیبرالها.بعد 10سال میشه مثل المان شرقی و غربی 30سال پیش.

  • بابک

    دوسه پیامگذار محترم، مقداری شعار دادند که از آن میان با توجه به واقعیت های تاریخی، اجتماعی و سیاسی این مرز و بوم نتوانستم سخنی منطقی بیابم و بهره ببرم. کاش میشد همشهری ایشان آقای خامنه ای حاکم مطلق ایران فرصت میدادند تا با هم بنشینیم و درباره شعارهایی که ایشان و مانند ایشان میدهند با هم گفتگو کنیم. برادران من! قربان شما ! با این شعارهای بی دلیل و خلاف منطق که نمیشود کشور و حکومت اداره کرد یا تشکیل داد. اگر ترک یا آذربایجانی هستید به همشهری خودتان (ولی امر مسلمین جهان جناب خامنه ای) بگویید به پارسی های بینوا اجازه بدهند یک کدخدا برای ده خودشان انتخاب کنند. حکومت و زورگویی به آذربایجانی ها پیشکش ! ملتهای ایران کدام است و چه معنایی دارد؟ معنی ملت چیست؟ مگر در یک کشور حتا با قومهای مختلف یک ملت بیشتر هست؟ مگر در سازمان ملل برای روسیه و چین و هند و امریکا و کانادا با آن همه تنوع قومی بیش از یک ملت میشناسندو بیش از یک نماینده می پذیرند که برای ما بپذیرند؟ حرفهای حاکمان روسیه شوروی را تکرار می کنید! برداران من! در زمان جنگ سرد، ایران در بلوک امریکا بود. از همین رو حاکمان شوروی و کارگزارانشان برای اختلاف افکنی و بدبین کردن ایرانیان نسبت به هم، با هدف ناتوان کردن کشور و راه یافتن به خلیج فارس ، لغت بی معنای «ملتهای ایران» و حکومت و ستم فارسها را اختراع کردند. بعد هم قلمرو خودشان از ستم بسیار و شدت دیکتاتوری از هم پاشید. حالا بازماندگان برخی از سران شوروی در باکو از حکومت و ستم فارس و ستیز ترک و فارس حرف میزنند. در حالی که پارسیهای بینوا 1400 سال است که حتا بر منطقه محلی خودشان هم حاکم نبودند و نیستند چه رسد بر کل ایران. در این مدت حدود 1000 سال را ترکان یا کسانی از اردبیل و آذربایجان بر ایران حکم راندند و اکنون هم یک سید خامنه ای آذربایجانی حاکم مطلق است. پارسی ها بدیهای حکومت همشهری شما را به حساب همه آذربایجانی ها نمی گذارند ولی شما بدیهای او را به حساب پارسی ها میگذارید ! ما پیش از تبلیغات دروغین شورویها چنین بحث هایی نداشتیم. اینکه می فرمایید آذربایجان جنوبی، منظورتان چیست؟ برادران! شمارا به جان هرکس که دوست دارید مقداری تاریخ این منطقه را از منابع دست اول بخوانید. شمال ارس همیشه اران، آلبانیا و مدتی بدلیل حکومت ارمنی ها ارمنستان خوانده میشد نه آذربایحان. در باره آذربایجان و اران یا آلبانیا و تبار آذربایجانی ها و ترکان میتوانید به تاریخ نگاه کنید. نمونه ها اینها هستند، منابع دست اول نه ساخته و پرداخته ی شورویها و بازماندگانشان، ابوالحسن مسعودی در التنبیه والاشراف وکتاب مروج الذهب، خوارزمی در مفاتیح العلوم، مقدسی بشاری در معرفت الاقالیم، ابن حوقل در صورت الارض، استخری در مسالک و ممالک، یعقوبی در کتاب البلدان، دیاکونف تاریخ ماد، استاد علی اف ارانی، دانشنامه روس تالیف1890میلادی، استاد بارتولد در نوشتاری بتاریخ 1965 میلادی و ... و استرابون تاریخدان یونانی در سده یکم میلادی(حدود2000 سال پیش). اینها تازه بخشی از منابع هستند. بیشتر از اینها هست. اگر حوصله و وقت گشتن در کتابهای تاریخی را ندارید، خلاصه و چکیده بخشی از اینها را می توانید درکتاب آذربایجان و اران، از عنایت اله رضا بیابید. اگر اینجا و در ایران هستید که پیدا میکنید از انتشارات هزار است. اگر نیستید بفرمایید برایتان فراهم کنند. برادران من! زوری که نیست، تاریخ و واقعیت های اجتماعی را نمیتوان با شعارو تحریک احساسات تغییر داد. شما ترک نیستید، بروید شعار بدهید،آیا ترک می شوید؟ ترک هستید، ولی شعار بدهید که نیستیم، آیا غیرترک میشوید؟ پارسی ها 1400 سال است که حاکم ایران و حتا حاکم خود پارس نبودندو نیستیند، دراین مدت حدود1000 سال را ترکان، آذربایجانی ها واردبیلی ها و مدت کوتاهی را لرها(زندیها) و پهلویها (سوادکوهی) فرمان راندند، اکنون هم 26 سال است که باز یک سید خامنه ای آذربایجانی حاکم مطلق ایران است و پارسی ها بدون اذن او نفس نمی توانند بکشند. به نیاکان ما تا توانستند بدو بیراه گفتند و میگویند و فیلمهای تبلیغاتی ضد ایرانی میسازند و تبلیغ دین و فرهنگ و زبان عربی می کنند. حالا شما هی شعار بدهید و به فارسها بدو بیراه بگویید و از ستم حکومت فارس بنالید، مگر تاریخ و واقعیت های موجود تغییر میکند؟ اگر منظورتان تهرانی ها هستند که تهرانی های اصل مانند پارسی ها اقلیت کوچکی هستند که در میان مهاجران از جاهای دیگر (بیشتر آذربایجانی) گم شده اند. هرکجای تهران میروید اکثریت با آذربایجانی ها و اردبیلی ها است، از جمله بسیاری از دوستان و همکاران من، خدا نگهشان دارد. در میان دوستان من تنها یک پارسی هست. خود من هم پارسی نیستم. این نام پارس یا فارس نه برای این است که فارسها حاکم هستند، ازآنجاکه در زمان برقراری روابط با یونانیان در زمان هخامنشیان ایران را پارس خواندند این نام به زبان و ادب اروپاییان و دیگر جاها راه یافت و باقی ماند. نه اینکه همیشه پارسی ها حاکم بوده باشند. از قضا این رضاشاه سوادکوهی بود که نام پارس را از این سرزمین برداشت و نام ایران بر آن گذاشت( از سال 1314). در سال 1916 حزب مساوات اسلامی شمال ارس، «اران» را گرفت و نام آذربایجان برآن گذاشت! در همان زمان در تبریز صدای اعتراض بلند شد و زنده یادان خیابانی، کسروی و امیرخیزی از کسانی بودند که اعلامیه اعتراضی دادند. بلشویکها که آن سرزمین را گرفتند این نام را نگه داشتند تا با بهانه یکپارچه کردن آذربایجان، جنوب را هم بگیرند. کاری که استالین پس از جنگ دوم دنباله اش را گرفت و نشد. این نام ماند و امروز شد یک کشور. این موضوع از جمله در گزارش پروفسور بارتولد آکادمیسین و عضو وزارت خارجه شوروی هست (و در کتاب اذربایجان اران) آمده است. تبلیغ میکنند که حکومتهای فارسها و روسیه آذربایجان را میان خود تقسیم کردند ! فارسها آذربایجان جنوبی را اشغال کردند و حکومت تزاری روس شمال را ! در حالی که این ادعا بی بنیادو دروغ است. روسها حمله کردندو در دو مرحله شمال ارس و 17 شهر قفقاز را گرفتند. اسنادش در وزارت خارجه دو کشور هست و شهرت عام دارد. همه میدانند. اگر نمیدانید بدانید. از قدیمیها بپرسید. دیگر اینکه فارسها در آن زمان هم حاکم نبودند. آن زمان ترکمنهای قاجار شاه ایران بودند و عباس میرزای قاجار (شاهزاده رادمرد و بزرگوار) از سوی ایران در جنگ و آتش بس و مذاکره در برابر روسها ایستاده بود و فداکاریها کرد. فارسها کجا بودند؟ این زبان فارسی هم، زبان و گویش محلی قوم پارس نیست، اصل این زبان از پارسی میانه (ازآتورپاتگان روزگار ساسانی وخراسان بزرگ است)، محل دقیق برآمدنش هم سمرقند و بخارا و مرو است نه منطقه پارس در جنوب ایران. پس از حمله عربها این زبان را نخستین بار یعقوب سیستانی رسمی کرد. سپس سامانیان خراسانی به آن خدمت بسیار کردند. آنگاه این ترکان سلجوقی بودند که آن را در تمام ایرانزمین و حتا در روم شرقی زبان رسمی کردند. فارسها چکاره بودند؟ به شما برنخورد. نه میدانید پارس کیست و نه ترک می شناسید. نه تاریخ خود را میدانید و نه ملت خویش را میشناسید. متاسفانه بیشتر ما ایرانیها همینگونه هستیم. من هم زیاد نمیدانم. عموم مردم آذربایجان از تبار ماد هستند، اندکی هم از تبار ترکان. چهره ها را ببینید، چهره های اکثر مردم هیچ شباهتی به ترکانی که از مرزهای شمال شرقی یا غربی از حدود مزارشریف می آیند ندارند. ترکان از آخرهای سده چهارم و درسده پنجم به آذربایجان راه یافتند و کم کم حکومت بزرگی تشکیل دادند. حرفهای بی پایه و دروغهای عده ای را ندانسته تکرار نکنید و زمینه ساز سؤ استفاده نشوید. به خدا آنها که این دروغها را میسازند اگر به نتیجه برسند به همان شماها رحم نخواهند کرد. چون میدانند که بار دیگر ممکن است تبلیغ کننده دیگران برضد آنها بشوید. بد تر از رفتاری که جمهوری اسلامی با این مردم میکند. ایران به دست عربهای مسلمان افتاد و آنها حاکم شدند. در خلافت عباسیان مدتی صفاریان سیستانی، زیاریان و بویه ایهای شمالی و سامانیان خراسانی بر بخشهایی از ایران فرمانروا بودند. پس از آنها حدود هزار سال است که ایران دست ترکها و آذربایجانی ها و اردبیلی ها است، بجز دو دوره که عرض میکنم. از میانه های سده چهارم هجری ترکان التایی (غزنویان) حاکم شدند، بعد ترکان سلجوقی، اتابکان ترک نژاد، ترکان خوارزمشاهی، مغولها و ایلخانان، ترکمانان قراقوینلو و آق قوینلو، بعد هم صفویان اردبیلی، آنگاه افشاریهای آذربایجانی کوچانده به خراسان (توسط شاه اسماعیل اردبیلی)، بعد زندیهای لر، بار دیگر ترکمنهای قاجاری، آنگاه پهلویهای سوادکوهی. در زمان شاهان پهلوی هم بیشترین نخست وزیران، وزیران، عالیرتبه ترین فرماندهان ارتش و ژاندارمری و شهربانی، بزرگترین سرمایه داران، بزرگترین و اثرگذارترین سیاستگذاران، آذربایجانی و اردبیلی بودند نه پارسی. از یازده ارتشبد ایران 5 یا 6 تن آذربایجانی بودند. پس ازانقلاب هم آقای خمینی حاکم شد که با یک تن سریش به پارس نمی چسبید، اولین نخست وزیر اقای بازرگان فرزند حاج عباسعلی بازرگان تبریزی، نخستین رئیس جمهور بنی صدر کُردتبار همدانی، دومین رئیس جمهور رجایی قزوینی، سومین رئیس جمهور (هشت ساله) سید خامنه ای از مردم خامنه نزدیک تبریز (پدرشان آخوند بود رفت نجف و بعد آمد مشهد. این دلیل نمی شود قومیتش عوض شده باشد)، همزمان نخست وزیر هشت ساله هم یک خامنه ای دیگر بنام آقای موسوی خامنه ای و یک اردبیلی هم رئیس قوه قضائی بود. سرانجام دومین رهبر همان سید خامنه ای که از 36 سال عمر جمهوری اسلامی 26 سال را حاکم مطلق ایران است. در این مدت هیچ پارسی را یارای مخالفت و بدون اجازه نمایندگان ایشان حق انتخاب یک کدخدا برای یک روستا در فارس نیست چه رسد حاکم باشد و به آذربایجانی ها زور بگوید. بنسبت بیشترین جمعیت تهران آذربایجانی و اردبیلی هستند. چندتا محله و کدام سازمان دولتی و غیردولتی هست که بنسبت بیشترین جمعیتش از آذربایجان و اردبیل نباشد؟ کجا اکثریت با مردم ممسنی و داراب و استهبان و آباده و پاسارگاد و ... است ؟ پارسی ها مانند تهرانی های اصلی، در اقلیت محض هستند. در این میان گم هستند. می فرمایید عربها ! برادران من ! عربهای مسلمان( نه همه عربها) پدر ما را در آوردند، باز هم ما بدهکاریم؟! هر کدام از سران جمهوری اسلامی حرفشان از عربی آغاز میشود و با عربی پایان می یابد. در میانه گفتار هم تابخواهید عربیگویی است. عربی تنها زبانی است که با فارسی و انگلیسی درس میدهند. تازه زبان فارسی را هم با لغتها و دستور زبان عربی پر کرده اند. در تمام مدت حکومت جمهوری اسلامی فیلمهای صدا و سیما را نگاه کنید. هرچه نقش دزد و کلاهبردار، آدمکش و جنایتکار، خیانتکار، نقشهای مسخره وسبک هست نام ایرانی داردو هرچه نقشهای سنگین و مثبت است نام عربی ! پیام روشن است. یعنی شخصیت ایرانی بقول شما فارس آن است و شخصیت عرب این. کجای کارید ؟ بیشترین سرمایه گذاری های فرهنگی را ببینید در چه جهتی است. از زمانی که زاده میشویم تو گوش ما عربی میخوانند تا توی گور ! در این باره حرف زیاد دارم ولی دیگر کوپن من پر شده ! ببینید برای نمادهای عربی چه هزینه ها میکنندو برسر اثرهای تاریخی ایرانی چه می آوردند ! پارسی بینوا در این میانه و در این 1400 کجا بود و کجا هست؟ حتا بر منطقه فارس هم اتابکان ترک نژاد حکومت میکردند نه پارسی ها. آنچه مانند روز آفتابی روشن است اینکه، در جمهوری اسلامی اصل بر قومیت نیست. اصل بر اعتقاد به ولایت فقیه و در خدمت نظام مقدس بودن است. فرقی نمیکند شما از کدام قوم باشید، مهم از نظر حاکم مطلق (همشهری شما) این است که در خدمت او و حکومتش باشید. همین ! برای سید حسن نصراله لبنانی احترام و امکاناتی از پول مردم ایران هست که من ایرانی از هر قوم که باشم خوابش را هم نمی بینم. برای سردار دریادار شمخانی عرب خوزستانی موقعیتی هست که هر پارسی که در خدمت ولایت امر نباشد در خواب و خیال هم نمی بیند. اگر همان عرب خوزستانی برخلاف حکومت باشد مانند هر پارسی و آذربایجانی و مازندرانی و خراسانی و کرد و .... و هر آدم از هر استان و از هر قوم که حکومت را قبول نداشته باشد، بیچاره است. خواهشمندم واقعیت های اجتماعی و سیاسی ایران را دریابید، همانگونه که هست دریابید و بزبان آورید. خواهشمندم مشکلاتی بر مشکلات موجود این مردم اضافه نکند. رفتار وگفتارتان باعث اختلاف میان مردم نشود. برای یکپارچگی مردم بکوشید. در تاریخ موضوعی بنام جنگ فارس و ترک نداشتیم. این از اثرهای تبلیغات حاکمان ضد ایرانی و بلکه ضد بشر روسیه است. ایران را از دست ندهید تا بخشی از آن را بگیرید. بکوشیم دمکراسی برپا شود تا حقوق همه تامین باشد. در باره نوشته جناب علیزاده دیگر نمیتوانم بنویسم، جز اینکه عرض کنم بزرگترین خطر، جهل ما است. در این 100 ـ 150 سال نه تنها در ایران و برای ایران بلکه در منطقه خاورمیانه تا توانستند و میتوانند دارند تاریخ جعل می کنند و مردم را می فریبند. شما که میتوانید و امکانش را دارید از واقعیت ها مردم را آگاه کنید. فردا دیر است. دوستان گرامی، اگر گستاخی شد ببخشید. کوچک شما هستیم.

  • hasan

    متاسفانه جغرافیای شگفت انگیز ایران چند قومی برای اهدافی خاص در اینده نظم نوین جهانی طراحی شده است. جغرافیایی که در بلای جنگ تمدن ها ان هم در اتش جنگ و خونریزی خواهد سوخت. غرب و مسیحیت متعصب با داعش و القاعده مانوری برای مراقبت از مردان خودشان ترتیب داده اند و در این مانور اندیشه های نخبه های خود را می ازماید. می ازماید که چگونه با مسلمان ها خواهد جنگید و یاد می گیرد که چگونه اوج وحشیگری ها را مهار کند. در حال حاضر سایت منطقه به گونه ای رقم می خورد که شیعه و سنی را مقابل هم قرار دهند و این مسئله ورای مرزهای سیاسی است . بدون شک اگر این جغرافیای شگفت انگیز ایران امروزی کارکردی مثبت در نظم نوین جهانی نداشته باشد به حربه های مختلف می توان ان را از میان برداشت. تکه تکه کردن ایران هم کار سختی نیست. همین که جمله واره های ترک خر و فارس سگ میان مردم رد و بدل می شود نشانه ای از فرهنگ تضعیف شده ما در قبال فرهنگ غربی است. ایرانیان هم وطن ما شکست خورده ای بیش نیستیم. باید به سیاستهای نظم نوین جهانی به حاکمیت امریکا تن دهیم تا بلکه خود رادر قالب ایران مطیع و یکدست بیابیم.

  • بابک

    در ضمن به دوستان ارجمند پیشنهاد میکنم مقاله « تاریخنویسی بسیاق پان ترکیسم» آقای محمد امینی در گویانیوز را بخوانند. دروغ و تاریخسازی و تبلیغات ضد ایرانی در مرزها و سرزمینهای جدا شده جریان دارد و جمهوری اسلامی مشغول دشمنی با امریکا و اسرائیل است !

  • بابک

    دوستان ، عریضه ما بیش از اینها بود. اصل نوشتار را نگذاشتید !

  • علی

    ایران در علم سیاست یک پارادوکس و یک تضاد بیش نیست...سرنوشت ایران مثل ماتریالیسم تاریخی مارکس به تجزیه و فروپاشی منتهی خواهد شد...در عجبم از کسی که میگه بالای ارس آران نام داشت نه آذربایجان!!!چه ربطی داره؟آیا یک نام میتونه یکی بودن زبان تاریخ نژاد و فرهنگ پایین ارس با بالای ارس رو منکر شه؟چه کسی به تاریخ بها میده؟اصن دوست عزیز آران به ترکی یعنی دشت!مگر میشه اصطلاح جغرافیایی رو روی کشور گذاشت؟یه حرفی افتاده تو دهنتون مدام دارید تکرارش میکنید...به جای نوشتن یه مقاله تاریخی برای مجاب کردن یه آذربایجانی خواسته اش رو بشنو به دوای دردش فکرکن هیچ آذربایجانی ای من جمله خودم به خزعبلات تاریخی مثل تو ترک نیستی !بالای ارس آران بود!اردبیلی حکومت کرده نه ما خخخ گوشش بدهکار نیست ....اگه اردبیلی و آذربایجانی به این سرزمین سوخته حکومت میکرد که تو الان به ترکی باید متنو مینوشتی....من رشتم علوم سیاسیه و تمام عقیده و نظرم رو در رابطه با تجزیه ایران رو در جمله اول نوشتم حوصله این که اون یک خط رو بازش کنم رو نداشتم ولی ذهن آزاد و روشن اگر به ۸۸ توجه کنه متوجه میشه که خیلی وقته مسیر ایران به سمت واگرایی اجتماعی حرکت میکنه تا همگرایی اجتماعی.

  • قاسم

    اذربایجان فعلی در ایران به هیچ عنوان حقوق مدنی را ندارد و این مردم برای اعتلای زندگی بشری خود نیاز دارد مطالبه گر باشد. دوستانی که میگویند آذربایجان از ایران است و تاریخ بخوانید آیا شما وقتی گرسنه اید به غذا خوردن دیگران نگاه می کنید؟؟؟ آذربایجان زبان، تاریخ، هویت و اخیرا طبیعت در جهت انقراض قرار دارد، کدام ایرانی به این موارد فکر می کند و احساس دلسوزی دارد؟ هر مردمی حق دارند وارث زبان، هویت و تاریخ خود باشند، برای خود حق انتخاب داشته باشند، این آزادی و انتخاب نباشد زاییده آن مطلقا انسانهای متعالی نخواهند بود. آذربایجان در قالب فدرال یا استقلال می تواند در کنار بقیه کشورهای منطقه دوستانه ادامه حیات دهد ولی در سیطره تاریخ جعلی، حکومت دیکتاتوری، ضایع سازی زبان، هوریت و تاریخ آن هرگز نمی تواند طعم اعتلای مدنی و پیشرفت را بچشد.