ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

• دیدگاه

چند افسانه در مورد جنگ داخلی سوریه و مسئولیت ایران

علی افشاری - پروپاگاندای جمهوری اسلامی در حفظ اسد، ربطی به منافع ملی ایران ندارد بلکه بر رویکرد ایدئولوژیک حکومت و تبدیل سوریه به عمق استراتژیک خودش استوار است.

جنگ داخلی پنجاه ماهه در سوریه با پیچیدگی فزاینده‌ای ادامه دارد و فاقد چشم‌اندازی برای صلح و آتش‌بس است. پیش‌بینی اوضاع با توجه به شرایط در حال دگرگونی مشخص نیست اما به نظر می‌رسد تا افق زمانی پیش دیدنی، منازعات خونین تداوم یابند. با افزایش حضور نظامی روسیه و انجام عملیات هوایی، موضع اسد و بلوک ایران، روسیه و حزب‌الله لبنان به طور نسبی تقویت شده و حداقل روند عقب‌نشینی ارتش سوریه پایان گرفته است.

تا کنون حملات روسیه تغییری در موضع داعش ایجاد نکرده و بیشتر، اسلام‌گرایان افراطی درگیر با داعش و مخالفان معتدل حکومت سوریه را در تنگنا قرار داده است. آنچه مشخص است روسیه توان شکست مخالفان و بازسازی حاکمیت بشار اسد بر کل قلمرو سوریه را ندارد اما می‌تواند موازنه قوا را به نفع حکومت سوریه تا درجاتی تغییر دهد. فعلا سرنوشت آینده سوریه در درگیری‌های میدانی مشخص می‌شود و رایزنی‌ها و گفتگو های سیاسی و دیپلماتیک ظرفیتی برای دگرگون سازی صحنه ندارند.

از ابتدای بحران سوریه، جمهوری اسلامی نقش ویژه‌ای ایفا کرده و غلط نیست اگر گفته شود در غیاب حمایت موثر نظامی، اطلاعاتی، اقتصادی، سیاسی و لجستیک حکومت جمهوری اسلامی، بشار اسد امکان بقا نداشت. در هفته‌های اخیر حضور نظامی ایران در سوریه افزایش یافته است. برخی منابع از افزایش شمار نظامیان جمهوری اسلامی خبر می‌دهند. اما حکومت این ادعا را رد کرده و مدعی است فقط تعداد مستشاران نظامی ایران زیاد شده است.

جمهوری اسلامی به با راه انداختن فضای تبلیغاتی، توانسته مداخله مخربش در سوریه را در جامعه جا بیاندازد. البته پارادایم غرب‌ستیزی در بین برخی از مخالفان و همچنین ناسیونالیسم خشک و افراطی در ایران و جو تاریخی ضد عربی نیز به نوبه خود عمق استراتژیک راهبرد حکومت در سوریه را گسترش داده است. این راهبرد که آسیب‌های جدی به منافع ملی پایدار ایران در سیاست خارجی و معادلات منطقه‌ای زده است، بر پایه مفروضات نادرستی استوار است که به اختصار شرح داده می‌شوند.

    پروپاگاندای جمهوری اسلامی از آغاز بحران سوریه بر این محور شکل گرفته که حفظ اسد در قدرت به نفع منافع ملی ایران است و ایران برای دفاع از موقعیتش در خاور میانه باید به هر قیمتی مانع از سقوط حکومت سوریه شود. این فرض ارتباطی با منافع ملی ایران ندارد بلکه بر رویکرد ایدئولوژیک حکومت استوار است که هم‌سویی سوریه با سیاست‌های جهانی و منطقه‌ای حکومت و تبدیل آن به عمق استراتژیک جمهوری اسلامی را مزیتی استراتژیک می‌داند. این سیاست این‌گونه توجیه می‌شود که ایران باید امکان ارتباطی فیزیکی و جعرافیایی با حزب‌الله لبنان و محور مقاومت در برابر اسرائیل را حفظ کند. در واقع نظام سوریه اهرم فشاری در چارچوب سیاست تقابل با اسرائیل جمهوری تلقی می‌گردد.

    خطرناک‌ترین نگاه برای منافع ملی و امنیت ملی ایران در افق زمانی درازمدت، قرار دادن بشار اسد به عنوان خط قرمز است.

    بی‌نیاز از توضیح است که سوریه جایگاه کلیدی و سوق الجیشی برای ایران به عنوان یک واحد سیاسی و جعرافیایی ندارد بلکه اهمیت آن در قالب سیاست خارجی ستیزه و ایدئولوژی محور نظام معنا یافته است. خروج پارادایم نابودی اسرائیل از سیاست خارجی ایران و برقراری رابطه متوازن با اعراب و اسرائیل با تاکید بر تشکیل دو دولت فلسطین و اسرائیل و بازگشت اسرائیل به مرز های قبل از ۱۹۶۷که اقتضای منافع ملی ایران است، جایگاه سوریه در سیاست منطقه‌ای ایران را از حالت ویژه خارج می‌سازد.

    اگر هم با توجه به سرمایه‌گذاری‌های صورت گرفته حفظ رابطه نزدیک با سوریه واجد ارزش برای منافع ملی ایران ارزیابی شود، باز عقلانیت و مصلحت حکم می‌کند که این رابطه به شخص اسد وحاکمان کنونی سوریه پیوند نخورد و کشور و مردم سوریه در چارچوب نگاه دراز مدت مورد توجه قرار گیرند. مداخله منفی کنونی حکومت، باعث پدید آمدن جو بیزاری از ایران در جامعه سوریه در قالب برخورد استکباری شده و به رابطه دراز مدت ایران با مردم سوریه و اعراب، ضررهای جدی زده است. این بذرهای کینه در آینده مشکل‌آفرین می‌شود.

      این تصور در جامعه ایران رایج است که اگر حکومت در سوریه به نفع زمام‌داری بشار اسد فعالیت نظامی و سیاسی نکند، نا امنی در داخل ایران بوجود می آید. بنابراین مصلحت ایران در بردن نا امنی‌ها به خارج از مرز های کشور است. این نگاه که در کنه خود ارزش‌های انسانی را نادیده می‌گیرد و آرامش و آسایش هم‌وطنان را به بهای آوارگی و فلاکت مردم کشور های دیگر می‌داند، با واقعیت تطبیق ندارد.

      این برساخته کاذب، فهم نادرستی از منشا ناامنی در ایران و منطقه دارد. دخالت ناموجه در سوریه و مشارکت در کشتار مردم سوریه نه تنها برای امنیت ایران منفعتی ندارد، بلکه تهدیدهای درازمدتی را متوجه ایران می‌کند. سیاست خارجی ستیزه‌جو و عظمت‌طلبی در قالب بنیادگرایی اسلامی شیعه محور، چالش جدی امنیت ایران از منظر تهدیدهای بیرونی است.

      سوریه جایگاه کلیدی و سوق الجیشی برای ایران به عنوان یک واحد سیاسی و جعرافیایی ندارد بلکه اهمیت آن در قالب سیاست خارجی ستیزه و ایدئولوژی محور نظام معنا یافته است.

      اتخاذ آشتی‌جویی و اعتدال مشابه مذاکرات هسته‌ای در معادلات منطقه‌ای و جهانی، ظرفیت مصونیت بخشی به امنیت پایدار در ایران را دارد. تشدید جو ضدیت با ایران در سوریه و دیگر کشورهای عربی آسیب‌های جدی برای امنیت ایران به بار آورده است. مداخله نظامی مخرب حکومت کشور را دستخوش خطراتی کرده که ضرورتی برای آنها وجود نداشته است. برای حفظ امنیت، راه‌کارهای بهتر و کم‌خطرتری وجود دارد. حتی اگر حکومت موفق شود سیاستش در سوریه را با موفقیت جلو ببرد، تاثیرات مثبت آن بر امنیت ایران کوتاه مدت بوده و در برابر آسیب‌های درازمدت اعتباری ندارد. داعش و دیگر گروه‌های اسلام‌گرای افراطی در چارچوب راهبرد کنونی حکومت بیشتر امکان آسیب زدن به ایران را دارند.

        در نگرش بخشی مهمی از جامعه ایران، مهار داعش و دیگر گروه‌های افراطی با حفظ بشار اسد در قدرت پیوند خورده است. گویی اگر اسد از قدرت کنار برود به دلیل ضعف نیروهای معتدل، داعش و گروه‌های همسو با القاعده زمام سوریه را در دست می‌گیرند. این ذهنیت ساده‌اندیشانه، رابطه پیچیده حکومت سوریه و قدرت گرفتن داعش و دیگر گروه‌های اسلام‌گرای افراطی را نادیده می‌گیرد. جبهه اصلی درگیری بشار اسد و دولت‌های خارجی متحد او هیچگاه داعش نبوده است. آنها طیف معتدل مخالفان سوری و فضای باز سیاسی در سوریه را خطر جدی خود می‌دانند. آنها داعش را باد می‌کنند و با بزرگ‌نمایی آن تصور می‌کنند که می‌توان حریف اصلی را از میدان بدر کرد و بعد از منتفی شدن بحث اصلاحت سیاسی واقعی و موثر در سوریه، به راحتی از پس داعش و تروریست‌ها بر آمد. رشد داعش نسبت مستقیمی با قساوت نفرت‌‌انگیز و سیاست حمام خون بشار اسد داشته است. تا زمانی که او در قدرت است، افراطی‌ها به دلیل مبارزه با بی‌رحمی داعش و در جایگاه آلترناتیو در جامعه سوریه مشروعیت و وجاهت کسب می‌کنند.

          این فرضیه به دلایل مختلفی با واقعیت تطبیق نمی‌کند. اگر بشار اسد در جامعه سوریه محبوب بود دیگر دلیلی نداشت که بر سر شهروندان غیر نظامی این کشور به شکل مستمر بمب پرتاب کند. در این صورت او باید انتخابات ریاست جمهوری را آزاد برگزار می‌کرد نه اینکه نمایش انتخاباتی به راه بیاندازد. اکثریت قاطع مردم بی‌دفاع سوریه توسط ارتش سوریه و متحدان خارجی‌اش جان باخته‌اند.

          دست‌های حکومت سوریه به خون ده‌ها هزار سوری آلوده است. تراکم جمعیتی که در نقاط تحت کنترل بشار اسد، زندگی می‌کنند، امری است که قبل از جنگ داخلی سوریه نیز وجود داشته است و ناشی از امکانات و شرایط زیست بهتر هست. در جریان مهاجرت داخلی بعد از مناقشه خونین نیز به دلیل آنکه این مناطق در برابر بمباران هوایی ارتش سوریه مصون هستند، جمع بیشتری به آنجا نقل مکان کرده‌اند. حضور این جمعیت به معنای رضایت نیست. نظر سنجی‌های انجام شده وابستگی زیادی با زندگی در مناطق تحت کنترل جریان‌های درگیر دارد و با توجه به نا امنی حاکم در سوریه به نتایج آنها نمی‌توان استناد کرد. البته خطر تروریست‌ها دغدغه مردم سوریه است اما گرایش‌های محافظه‌کار و رادیکال در سوریه متفق القول هستند که شرط راه‌حل ناامنی در سوریه و مهار تروریسم نیازمند تشکیل دولت انتقالی و انتخابات آزاد واقعی است.

            بررسی سیر تحولات در جنگ داخلی سوریه نادرستی این پیش‌فرض را نمایان می‌سازد. اسرائیل از ابتدا در جنگ داخلی سوریه دخالت نکرد. مبنای سیاست این دولت "شر بیشتر شیطان ناشناخته از ابلیس معلوم" است. آنها به دلیل آنکه حکومت آینده ممکن است نگاه منفی‌تر و تندتری از بشار اسد داشته باشد، به نفع مخالفان اقدامی نکرده‌اند. البته نسبت به تحرک حزب‌الله لبنان و دستیابی آن به سلاح‌های سنگین نظامی و نزدیک شدن نیرو های جمهوری اسلامی به بلندی‌های جولان حساس بوده و اقدامات بازدارنده انجام داده‌اند.

            غرب و بخصوص دولت آمریکا و همچنین عربستان سعودی، قطر و ترکیه سیاست‌های منفی و ویرانگری در سوریه داشته‌اند. اما آنها وقتی وارد صحنه معادلات سوریه شده‌اند، که بشار اسد جنگ و برخورد نظامی را بر جنبش اعتراضی سوریه تحمیل کرد. ایراد اصلی سیاست‌های دولت آمریکا انفعال و سردرگمی و اقدامات متضاد بوده است. از ابتدا دستگاه سیاسی و نظامی آمریکا به دلیل نگرانی از قدرت گرفتن اسلام‌گرایان افراطی برخوردهای موثری در حل بحران سوریه نداشته و ضعیف عمل کرده‌اند. غرب در پیدایش داعش نقشی نداشت اما با برخورد ضعیف و اقدامات یک بام و دو هوا ناخواسته باعث رشد داعش و به حاشیه رفتن نیروهای میانه‌رودر صف مخالفان سوری شد. عربستان و ترکیه نیز میدان ر ابرای سیاست‌های توسعه طلبانه خود مساعد دیدند اما سرکوب خشن بشار اسد فضا را برای فعالیت آنها هموار ساخت. راه مقابله با سیاست‌های منفی آنها نیز از مسیر حمایت از بشار اسد نمی‌گذرد.

              جنبش اعتراضی سوریه در ماه‌های اولیه مسالمت‌آمیز بود و سمت و سوی ضد استبدادی داشت. در ادامه مبارزات گذشته مردم سوریه و ائتلاف بین طیف‌های مختلف برای اصلاحات سیاسی شکل گرفت. حکومت سوریه با استفاده از سلاح‌های سنگین خشونت را بر جنبش اعتراضی تحمیل کرد. حتی به کودکان هم رحم نکرد و آنها را برای بیان تکرار تجربه تونس در سوریه شکنجه کرد. البته مخالفان نیز در استفاده از شیوه مبارزه مسلحانه و توان خود اشتباه کردند. اما مسئله را باید درست صورت‌بندی کرد و آدرس غلط برای معادله خشونت در سوریه نداد.

              در مجموع شرایط در سوریه به گونه‌ای است که امید به گشایش سیاسی و بهبود شرایط در این کشور مصیب دیده واقع‌بینانه به نظر نمی‌رسد. اولویت در مقطع کنونی آتش‌بس و توقف هر چه سریع‌تر خشونت است. لازمه این کار انتقال قدرت به طیف‌های میانه حکومت و مخالفان در سوریه است. هم‌چنین ضرورت دارد طرف‌های خارجی بحران سوریه نیز سیاست‌های خود را تغییر دهند.

              در این میان از افکار عمومی ایران و به‌خصوص نیرو های مدافع حقوق بشر و دمکراسی انتظار می‌رود که خواهان تغییر سیاست‌های منفی جمهوری اسلامی و اتخاذ رویکرد سازنده با کنار گذاشتن حمایت از زمام‌داری بشار اسد شوند. ایران بازیگر مهمی در معادلات سوریه است و می‌تواند با تغییر بازی نقش مثبتی ایفا کند. خطرناک‌ترین نگاه برای منافع ملی و امنیت ملی ایران در افق زمانی درازمدت، قرار دادن بشار اسد به عنوان خط قرمز است. به‌خصوص اگر کسانی با ادعای اصلاح‌طلبی و اعتدال، بلندگوی این رویکرد ضد انسانی و مضر به منافع ملی ایران شوند.

              این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

              آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

              .در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

              توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

              نظر بدهید

              در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

              نظرها

              • شاهد

                هدف نهایی پوتین (اگر موفق شود ) : الف :تثبیت حکومت در سوریه ب : سپس برکناری اسد در انتخابات "آزاد " و به قدرت رساندن ژنرالی سنی در سوریه مثلا طلاس ! ج : شکل دادن به سوریه ای مثلا فدرال که در راس ان یک سنی با شورای ریاست جمهوری متشکل از معاونین کرد و علوی حکم براند ( چیزی شبیه بوسنی هرزگوین ) دستاورد پوتین: الف : حفظ حکومت بعدی سوریه در دایره منافع استراتژیک روسیه به عنوان کشوری که به قدرت رسیدن حاکمان جدید ان مدیون روسیه بوده است . ب: نابودی داعش و مسلمانان تندرو که خطری در جمهوری های مسلمان نشین روسیه محسوب می شوند . بیاد بیاوریم بحران چچن که جنگ را تا قلب مسکو کشاند . ج: نشان دادن قدرت خود به اروپا با جلوگیری از براه افتادن امواج بیشتری از پناه جویان که خطر امنیتی برای اروپا ایجاد کرده است ! اگر این طرح پیش رود و موفق شود بعید نیست همچون مورد بوسنی هرزگوین همه ایرانی ها از سوی حکومت بعدی از سوریه اخراج شوند و گرفتن ویزای سوریه برای ایرانی ها همچون الان بوسنی یا مصر بسیار دشوار شود !

              • گیل آمرد

                نویسنده ی این مقاله، اسم ندارد؟! 1 - در ایران کسی گمان نمی کند حفظ بشار اسد ضامن منافع ملی ایران است؛ بلکه بیشتر مردم یقین دارند گروه هایی مانند داعش، جبهه النصره و احرار الشام، به سرنگونی بشار اسد بسنده نخواهند کرد و خشونت، تروریسم و افراط گرایی مذهبی را به کل منطقه گسترش خواهند داد. در چنین شرایطی، اگر هم قرار است دولت بشار اسد کنار برود، باید مشخص باشد که چه ساز و کاری وجود خواهد داشت که یک گروه تروریستی و افراط گرا جای دولت کنونی را نگیرد. 2 - ارتباط دادن رشد داعش به قساوت بشار اسد، دروغ محض است. خاندان اسد، چندین دهه است که بر سوریه حکومت کرده اند. داعش زمانی تشکیل شد که عربستان سعودی و برخی دیگر از کشورهای عرب منطقه، جهادی های مسلح را به سوریه فرستادند تا دولت نزدیک به ایران را سرنگون کنند. همان عربستانی که بهار عربی را در بحرین با اعزام نیروهایش سرکوب کرد، تشخیص داد که باید بهار عربی را در سوریه با اعزام شبه نظامیان به سرانجامی برساند که با منافعش هماهنگ است. 3 - کاری به تبلیغات ندارم. ولی عقلای ایران فکر نمی کنند که بحران سوریه را آمریکا به راه انداخته است. بحران که در بهار عربی ریشه داشت را عربستان و قطر و ترکیه دامن زدند و آن کشور را به بهشت شبه نظامیان تبدیل کردند. امروز هم اروپا و آمریکا ترجیح می دهند هرچه زودتر این بحران را پایان بخشند؛ ولی مشکل اینجاست که سه کشور ترکیه، عربستان و قطر، متحدان غرب هستند و این، کار را پیچیده کرده است.

              • خسرو

                تحلیل و تفسیر خوبی بود ولی فکر نمیکنی اگر ایران میدان را خالی کند ، عربستان جای آن را پر میکند ؟

              • کاروان

                هر چه فکر میکنم نمی فهمم "تبدیل آن به عمق استراتژیک "یعنی چه. شاید اصلا نباید فکر کرد و همینطور پشت سر هم کلمات استراتژیک و ایدئولوژیک را خواند و گذشت

              • احمد

                تحلیل خوبی بود. متاسفانه مردم ایران در مسایل سیاست خارجی ناگاه تمام دروغهای رسانه های رسمی جمهوری اسلامی رو باور می کنند. حتی در خارج از ایران هم تعدادی افراد یا با توهمات دایی جان ناپلئونی و یا به خاطر استکباری ستیزی ناشی از دیدگاه های چپ و یا ناسیونالیسم افراطی و ضد عربی به دفاع از دیدگاه های مداخله جویانه و ضد منافع ملی ایران میپردازند. امیدوارم مردم ما به تدریج آگاه بشند که سیاست دولتشون در خارج هم دست کمی از داخل نداره.

              • محمدرضا

                “شر بیشتر شیطان ناشناخته از ابلیس معلوم" یعنی چی؟

              • ماکلن

                علی آقا افشاری که تحلیلتان به نام واقع نگری مدتی است بدبینی گرفته از نظر دوستان جنگ در سوریه همان جنگ د ر ایران است آنها جغرافیای جنگ را از ایران دور کرده اند داعش و القاعده هم معاعده های آسمانی هستند

              • شاهد

                مثلی است معرف ! جنگ ادامه سیاست است . در نزدیک به یک سالی که مردم سوریه با تظاهرات مسا لمت امیز خواهان تغییر سیاست در سوریه بودند دولت بشار با مشورت و پشتیبانی سفارت ایران در دمشق و سپاه و حکومت اسلامی کشتار مردم دست زد ( گاردین ایمیل های افشا شده بشار اسد). در حالیکه سیاست درست کمک به دولت سوریه برای شکل دادن به فراخواندن کنگره وحدت ملی و تشکیل دولت ملی بود تا قدرت ایران در سوریه برجای ماند ! رخ دادن هر پدیده ای ناشی از علل متفاوت است شکل گیری داعش از باور به اسلام ناب محمدی - سرکوب حکومت بشار - دخالت و حمایت ترکیه و قطر و عربستان از گرو ه های تندرو ناشی می شود نقش هر یک از این علت ها در تاریخ شکل گیری داعش متفاوت است اما فروکاستن انها به یک علت در وحله اول ناشی از هراس و وحشت در روان مردم است که دول تام سرکوبگر همواره با تکیه بر ان توده ها را در پشت سر خود متحد کرده اند ! ااما کنون ! سیاست درست همان سیاست دولت روسیه است ثبیت قدرت حکومتی در سوریه -دوره انتقالی - شکل دادن حکومت جدید - بازسازی کشور ! اما پایان سخن شنو که ما را چه رسید. هیچ حکومتی پس از یک جنگ داخلی خونین قادر به تداوم نیست ! حکومت بشار و خاندان اسد و حاکمیت علویان در سوریه به پایان خواهد رسید . !حکومت بعدی از اکثریت سنی( 73 درصد جمعیت ) با تقسیم کشور به مناطق خود مختار شکل خواهد گرفت ( بگدارید خوشبین باشیم که جنگ تمام خواهد شد ) نتیجه دستاورد ایران جز باد نخواهد بود . سنی ها نقش حکومت اسلامی ایران در حمایت از دولت شیعی بشار اسد از یاد نخواهند برد ! در این شرایط تنها راه برای حکومت ایران کوشش برای تجزیه سوریه جهت شکل دادن به حکومتی علوی در منطقه علوی نشین لاذقیه یا شکل دادن به حزب الله سوریه است که بودجه عظیمی از جیب مردم ایران صرف نگاهداری ان یا این خواهد شد ! اری جنگ ادامه سیاست است اما جنگ پایان سیاست هم است و سیاستمدار انجا که پای جنگ در میان است همچنان که نیکولو ماکیاولی گفت و دیر زمانی قبل از او افلاطون توصیه کرد " انگاه که دورنمای جنگ داخلی است از سیاست دست خواهد کشید و روزگار را به بطالت خواهد گذراند "

              • سعید

                اخ ..ارزش های انسانی..!! اولا این مقاله رو باید واسه امریکا نوشت که چرا دولت دومکراسی خواه این کشور بیش از شصت سال است که با تمام وجود از رژیمی نامشروع در منطقه حمایت کامل را کرده و میکند و با این کار مسبب چندین جنگ بزرگ شده و انزجار صدها میلیون مسلمان را برانگیخته..دوما اینکه ایران برای امنیت کشور خود در بیرون مرزهای خود بجنگد کاملا عقلانی و از اساسی ترین اصول حاکم بر دکترین دفاعی امریکای شاهد بر مدعا هم جنگ های کره و ویتنام و عراق و افغانستان و الی بی نهایت امریکاس..سوما فتنه داخلی سوریه هیچ ربطی به مردم سوریه نداری اگر داشت خود مردم سوریه طومار اسد را درهم میپیچیدن ونیازی به حضور دهها هزارنفر تروریسم اروپایی و چچنی و عرب از کشورهای دیگر نبود...والسلام..

              • حسین

                تحلیل بسیار منطقی و خوبی بود, آما پروپگاندای ایران و مخصوصا روسیه در جوامع غربی جواب داده بیشتر افکار عمومی در کشورهای غربی و شهروندان آمریکایی بیشتر سیاستهای پوتین رو پشتیبانی میکنن , امیدوارم حداقل در ایران مردم بیدار بشن و منافع ملی رو با منافع رژیم اشتباه نگیرن, کینه و نفرتی که در بین مردم سوریه و اعراب از ایرانی ها ایجاد شده تا نسل های آینده در سینه ها خواهد ماند و این قطعا به نفع منافع ملی ما نیست.

              • حسین

                نیروهای میانه رو سکولار؟ کدام نیروی سکولار؟ اینا دقیقاً کجا هستند؟ اتحادشون با نیروهای القاعده (مثل جبهه نصرت چه؟) نوشتار صرفاً ماله کشی حمایت اعراب از تروریستها بود

              • رضا

                *** فرض را بر این بگذاریم که جمهوری اسلامی ایران ساقط شده و حکومتی سکولار و یا حداقل غیر ایدئلوژیک حاکم شده است. آنطرف میدان چه؟! آیا در عربستان حکومتی غیر ایدئلوژیک استقرار دارد؟! آیا این تفکر که شیعیان و ایران کافر و مرتد میباشند از میان رفته ؟! بخشی از عالم تسنن نشان داده است که نسبت به ایرانیان عداوت دارد ، تفاوتی هم بین علی خامنه ای یا رضا پهلوی نیست ، در هر حال با ایران و ایرانی و شیعه دشنی دارند... خیلی خوب آیا در چنین شرایطی ایرانیان نباید از خود دفاع کنند؟! باید منتظر بمانیم تا مثلا دوران هشت ساله داخل کشور از مرزها دفاع کنیم؟! در زمان پهلوی نیز **** هرکجا که توانستند آشوب به پا کردند تنها زمانی عقب کشیدند که اقتدار ارتش ایران را مشاهده کردند. ما یک راه بیشتر نداریم آخوند و غیر اخوند ، مذهبی و غیر مذهبی باید در مقابل افرادی که ما را کافر و مهدور الدم میدانند تقویت بشویم و با ابزارهای نظامی ، اقتصاد ی و سیاسی آن را به گورستان تاریخ هدایت کنیم . در غیر اینصورت و با ژست های جهان وطنی محکوم به نابودی در مقابل وهابیت و اسلامیست رادیکال های سنی خواهیم بود