نیاز به جنبش صلح برای مقابله با توحش در منطقه
فواد تابان – فعال سیاسی
فواد تابان - فعال سیاسی
حدود يک صد سال قبل رزا لوکزامبورگ، انقلابی و کمونيست نامدار يادآور شد، در برابر بشريت دو راه وجود دارد، سوسياليسم و يا بربريت. از سوسياليسم فعلا نشانی نيست اما جهان در بربريت غرق شده است. سوريه تنها يکی از نشانههای بربريت دوران ماست. در آن جا بحران وجود ندارد، توحش و بربريت حاکم است. نه فقط سوريه که خاورميانه و بخش های بزرگی از آفريقا و حتی در اروپا میتوان اين بربريت را مشاهده کرد. بربريتی که متاسفانه رو به گسترش است و همراه با آن اخلاق جهانی رو به انحطاط میرود. اگر تا چند دهه پيش جنگ افروزی و دخالت نظامی و طرفداری و حمايت از بيگانه، در بخش وسيعی از جهان محکوم شمرده میشود، امروز جنگ عملا به راهحل بدل شده است.
وضعيت فعلی در سوريه، يمن، ليبی، عراق، افغانستان، بحرين یا فلسطين، ناشی از گسترش اين توحش و بربريت و ناشی از عملکرد مجموعه نظام سرمايهداری جهانی است. نمیتوان پيشرفتها و موفقيتها را به حساب اين نظم جهانی نوشت و صفحات سياه را از کارنامه آن پاک کرد. جهان ما کليتی است که متاسفانه امروز بر آن تانک و بانک حکمرانی میکند. اين هر دو مظاهر نظام سرمايهداری است. جايی با تانک و جايی با بانک و جايی با هر دو. بدون دگرگونی اساسی اين ساختار، بربريت متوقف نمیشود. امروز میتوانند در سوريه به توافقاتی برسند و «بحران» را جمع کنند، اما فردا نوبت به جايی ديگر خواهد رسيد.
برای نجات از اين توحش به راهحلی در خارج از ساختار فعلی نياز است.
اما در چارچوب «رئال پلتيک» نيز بايد اصول و منطقی يکسان بر روابط بينالملل حاکم باشد. توسل به جنگ و دخالت نظامی چنان گسترده و همه گير شده که هر دولتی به خود اجازه میدهد به حمله نظامی و جنگ تجاوزکارانه عليه دولت ديگری دست بزند. تونی بلر هم بالاخره اعتراف کرد که در جنگ عراق مردم را فريب دادهاند. در هر جنگی و از جمله در سوريه اين فريب پايه کار و دخالتهای تجاوزکارانه است.
در چارچوب وضعيت موجود اگر راهحلی برای تخفيف بحران در سوريه و هر نقطه ديگر از جهان وجود داشته باشد، در گام نخست مخالفت با دخالتهای نظامی و جنگهای داخلی است. بر اين درخواست بايد منطق واحدی حکفرما باشد. آمريکا و فرانسه و ديگران نمیتوانند بگويند «اسد بايد برود» و مدعی شوند جمهوری اسلامی يا روسيه نبايد اجازه داشته باشند بگويند «اسد بايد بماند».
مسئوليت جمهوری اسلامی ايران در برابر اين توحش، از جمله در سوريه، کم يا بيش مشابه مسئوليتی است که آمريکا و اروپا و قطر و عربستان از يک سو و دولت اسد از سوی ديگر، بر عهده دارند. اينها همه اضلاع سازنده وحشیگریای هستند که در اين کشور وجود دارد. داعش تنها يک جنبه از اين توحش است. هشداری که امروز میتوان داد، صرفنظر از آن که کمتر به گوشی برسد و بر دلی بنشيند، اين است که مسئوليت همه مداخلهگران و سرکوبگران در داخل و خارج يکسان است. دولتهای بزرگ و قدرتهای منطقهای و نظام ديکتاتوری اين فجايع را رقم زدهاند. دخالت نظامی و تسليحاتی در سوريه بايد از طرف همه متوقف شود و راهکارهای مسالمتآميز برای کنار زدن ديکتاتوری اسد و استقرار دموکراسی در اين کشور در دستور قرار گيرد.
و اما مردم... راهحلهای ناسيوناليستی بحرانزا هستند، توحش و بربريت تا حدودی محصول اين راه حلهاست. مردم ايران نيز بايد مدافع يک راه حل انترناسيوناليستی و يا حداقل منطقهای برای مقابله با وضع موجود باشند. اگر هر کشوری و مردم هر کشوری فقط بخواهند گليم خود را از آب بيرون بکشند، گليم همه در آب خواهد ماند. ما مردم به همبستگی منطقهای و بينالمللی با هدف اعتراض به جنگ و تجاوزکاری و ديکتاتوری و برای آزادی و عدالت نياز داريم. يعنی يک جنبش صلح که با دخالت نظامی خارجی در هر کشوری مخالفت کند و وسيعترين و گستردهترين امکانات را در در اختيار جنبشهای مردمی برای ساقط کردن ديکتاتوریها و برقراری دموکراسی و عدالت قرار دهد.
نظرها
نظری وجود ندارد.