پوری سلطانی: بانوی همیشه عاشق
علی امینی نجفی - از پوری سلطانی به عنوان «بانوی همیشه عاشق» نام برده شده. این عنوان به پیوند پرشور و تراژیک او با مرتضی کیوان اشاره دارد.
پوراندخت (پوری) سلطانی، که پایهگذار راه و روشی تازه در کتابداری ایران شناخته میشود، بامداد شنبه ۱۶ آبان در سن ۸۴ سالگی در تهران درگذشت. رسانههای جمعی و محافل فرهنگی در قدردانی از این بانوی فرهیخته مطالب زیادی منتشر کردند، اما نکتههای بسیاری نیز ناگفته ماند.
پوری سلطانی در نیم قرن از زندگی خود به امر کتابداری و ارتقای سطح کیفی کتابخانههای ایران پرداخت. او در گسترش کتابداری مطابق اصول علمی نقشی برجسته ایفا کرد تا آنجا که از او به عنوان "مادر کتابداری نوین" نام برده میشود. او از بنیانگذاران مرکز ملی کتابداری ایران و انجمن کتابداران ایرانی بود.
پوری سلطانی در پیشرفت آموزش عالی کتابداری در ایران به شیوه علمی نقش مهمی داشت. او که عضو هیئت علمی دانشگاه تهران نیز بود، همواره با افتخار میگفت: «همه کتابداران حرفهای ایران یا شاگرد خودم هستند یا شاگرد شاگردانم».
پوری سلطانی جایزه ترویج علم ایران را از سوی انجمن کتابداری و اطلاعرسانی ایران دریافت کرده بود. او همچنین نویسنده برخی از کتابهای مرجع در حوزه کتابداری است، مانند "دانشنامه کتابداری و اطلاعرسانی".
مجله فرهنگی بخارا، به سردبیری علی دهباشی، در خرداد گذشته، مراسمی در بزرگداشت پوراندخت سلطانی برگزار کرد. در مراسم یادشده عده زیادی از همکاران و شاگردان نامور خانم سلطانی شرکت داشتند.
در آن مراسم کامران فانی در سخنرانی خود گفت: «با این که همه جا عنوان میشود که کتابخانه ملی در ایران سابقه ۷۷ ساله دارد اما چنین نیست. عمر کتابخانه ملی در ایران کوتاهتر است.» او تأکید کرد که تنها پس از ورود کسانی مانند پوری سلطانی به این عرصه بود که کتابخانه ملی بر پایه اصول علمی کتابداری شکل گرفت.
این پژوهشگر حوزه نشر و کتاب از نقش پوری سلطانی در تأسیس مرکز خدمات کتابداری یاد کرد و آن را از اتفاقات مهم این حوزه در ایران دانست. به گفته او: «سال ۱۳۴۷ سالی مهم در کتابداری نوین ایران به شمار میرود. در این سال گروه کتابداری دانشگاه تهران تاسیس شد و پس از تاسیس این رشته نوظهور انجمن کتابداران ایران راهاندازی شد.»
پوری سلطانی در سالهای جوانی و پس از اعدام همسر پرآوازهاش، مرتضی کیوان در سال ۱۳۳۳ خورشیدی برای فاصله گرفتن از ماتمی که به او روی آورده بود و همچنین برای تحصیل عازم انگلستان شد. او چند سال بعد به ایران بازگشت و زندگی خود را وقف حوزه کتابداری کرد.
یادگار «کیوان»
از پوری سلطانی به عنوان «بانوی همیشه عاشق» نام برده شده، و این تنها به خاطر ترجمه شیوا و روان او از کتاب مشهور «هنر عشق ورزیدن» نوشته اریش فروم نیست، بلکه به پیوند پرشور و تراژیک او با مرتضی کیوان اشاره دارد.
مرتضی کیوان از روشنفکران برجسته ایران تا پیش از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است که در جامعه ادبی ایران، که تا حد زیادی زیر تأثیر افکار چپ بود، نفوذی فوقالعاده داشت. بیشتر روشنفکران، شاعران و نویسندگان نامدار آن دوره که عضو یا هوادار حزب توده ایران بودند با کیوان تماس و دوستی داشتند.
کمابیش تمام نویسندگان پیشرو و نوجوی آن دوران از کیوان به نیکی یاد کردهاند: احمد شاملو، هوشنگ ابتهاج (سایه)، سیاوش کسرایی، نجف دریابندری، محمدجعفر محجوب، شاهرخ مسکوب، نادر نادرپور، مصطفی فرزانه، اخوان ثالث، ایرج افشار، سیروس ذکاء، عبدالله انوار، محمدعلی اسلامی ندوشن و...
از مرتضی کیوان که شعر میسرود و نقد ادبی مینوشت، آثار مهمی باقی نمانده، اما از آنچه که از او و درباره او نقل کردهاند، میتوان به نفوذ معنوی و شخصیت «کاریزماتیک»اش پی برد. کیوان به تعبیر امروزی یک «پوبلیسیست» زبردست بود. او در کشف استعدادها، به راه انداختن نویسندگان جوان و نشر آثار آنها مهارت داشت. بسیاری از نویسندگان سرشناس و مترجمان ورزیدهی ایران گواهی دادهاند که با راهنمایی و تشویق کیوان به راه ادبیات افتادهاند.
محمد جعفر محجوب، پژوهشگر نامدار شعر و ادب فارسی که با مرتضی کیوان از دوره دبیرستان (مدرسه مروی) آشنا بوده، میگوید که او حقی عظیم به گردن نسل او دارد و تصریح میکند: «کسانی که امروز قلم در دست دارند، تقریباً همه تربیت شدهی او هستند.»
پوری سلطانی زمانی که دانشجویی ۲۱ ساله بود و در دانشگاه تهران درس میخواند، با مرتضی کیوان آشنا شد. این آشنایی، چنان که خودش بازگو کرده است، در مراسم نامزدی برادر سیاوش کسرایی صورت گرفت. آن آشنایی به زودی به عشقی پرشور بدل شد و دو سال بعد به ازدواج کشید.
مرتضی کیوان از اعضای فعال و فداکار حزب توده ایران بود. در روزهای پروحشت پس از کودتای ۲۸ مرداد که نیروهای ملی و تودهای به شدت تحت تعقیب بودند، او مأموریتی سنگین و خطرناک را به عهده گرفت.
پس از کودتا فرماندهی نظامی تهران که به وجود تشکیلات افسران تودهای پی برده بود، با تمام نیرو به دنبال دستگیری آنها بود. در آن شرایط خطرناک کیوان قبول کرد که «کوپل» سه نفر از افسران عضو حزب شود، به این معنی که با سه افسر تودهای که در دادگاه نظامی به شکل غیابی محکوم به اعدام شده بودند، همخانه شود و از آنها نگهداری کند: سروان مختاری، سروان محقق و مهدی اکتشافی.
از اواخر مرداد ۱۳۳۳ که افسران تودهای دسته دسته به دام رژیم کودتا افتادند، مرتضی کیوان نیز دستگیر شد. پوری سلطانی، که کمتر از سه ماه قبل از آن زندگی زناشویی را با مرتضی کیوان شروع کرده بود، ماجرای محاصره خانه توسط ارتشیان و دستگیری او را چنین شرح داده است: «دوم شهریور و از شبهای گرم تابستان بود. ما پشت بام میخوابیدیم. صبح مرتضی از خانه بیرون رفت (...) مادر مرتضی عدهای سرباز را در کوچه دیده بود. تا مرتضی بیاید من اتاق خودمان را از روزنامه و اسناد و مدارک پاک کردم و همه را بردم ریختم توی یک پستویی که مقداری دیگر نیز اسناد و مدارک در آن بود و درش را قفل کردم. مرتضی رسید، ماجرا را برایش گفتم. گفت: کارتهای حزبیمان؟ خواستم از او بگیرم، نگذاشت. گفت میدهم به مادرم قایمش کند. در همین گیرودار در زدند. من گفتم در را باز کنم. هنوز لای در را باز نکرده بودم که عدهای با لباس نظامی و یک نفر غیرنظامی ریختند تو و گفتند باید خانه را بگردند. سه ساعت یا بیشتر در خانه ما بودند. میشود درباره این سه ساعت صدها صفحه نوشت... وقتی بالاخره کارتها به دستشان افتاد، در آن پستو شکسته شد و بسیار چیزها بر آنها مسلم شد، رفتارشان وحشیانهتر شد (...) ناگهان سیاحتگر و چند سرباز ریختند سر مرتضی با مشت و لگد و قنداق تفنگ بر سر و جان او کوبیدند. مرتضی زیر ضربات آنها تا میشد، ولی هیچ صدایی حتی یک آخ از او نشنیدم. بالاخره دست کشیدند و من بهتزده دیدم که مرتضی از میان آنها قد علم کرد، به نظرم رسید که سروی آراسته از زمین سر برکشیده است.» (مردی که شب به سلام آفتاب رفت، در کتاب مرتضی کیوان، از شاهرخ مسکوب، انتشارات نادر، ۱۳۸۲).
در سه گروه از افسرانی که به دستور رژیم کودتا در برابر جوخه اعدام قرار گرفتند، تنها یک غیرنظامی وجود داشت و او مرتضی کیوان بود، سیمای نجیب و محبوب روشنفکران ایران.
دوستان وفادار و رفقای قدیمی مرتضی کیوان در تمام سالهای پیش از انقلاب ۵۷ ارج و احترام فراوانی برای پوری سلطانی قائل بودند و به یاد دوست از دست رفته به طور مرتب در محفلی دورهای که در خانه او برپا میشد، شرکت میکردند.
در سوگ مرتضی کیوان چند شاعر از جمله شاملو، سایه و کسرایی شعر گفتهاند. در ستایش شخصیت فرهنگی و نفوذ معنوی او دو تکنگاری خواندنی منتشر شده است: کتاب «مرتضی کیوان» از شاهرخ مسکوب و کتاب «بنبست» از مصطفی فرزانه.
عبدالله انوار، پژوهشگر و کتابشناس نامی، در خردادماه گذشته در مراسم بزرگداشت پوری سلطانی، بر این نکته انگشت نهاد که مرگ کیوان «ضربه شدید به پیکر زندگی این بانوی مفخم زد.»
او نتیجه گرفت: «خانم سلطانی در پی این موضوع، بر این رفت که دست به کاری یازد که خواست شویش را نیز همراه داشته باشد. پس آن را در کار کتابخانه و کتابداری دید.»
در همین زمینه:
نظرها
همنشین بهار
پوری سلطانی، مادر کتابداری نوین ایران به میهمانی خاک رفت. وی همسر زنده یاد مرتضی کیوان یکی از تاثیرگذارترین چهرههای فرهنگی در دهههای چهل و پنجاه بود که ۲۷ مهر ۱۳۳۳ تیرباران شد. بیاد «مردی که شب به سلام آفتاب رفت» و زن فرهیختهای که آنهمه او را دوست داشت، بخشی از نامه اول مرتضی کیوان را به همسرش بازنویسی میکنم. ویدیو پوری سلطانی(همسر مرتضی کیوان) به میهمانی خاک رفت عشق برای هیچ کس گناه نیست https://www.youtube.com/watch?v=3FLoV8yYQNE