• دیدگاه
ایران با سوریه به کجا خواهد رفت؟
مرتضی کاظمیان- به نظر میرسد جلوهگری نظامی-امنیتی جمهوری اسلامی در منطقه در تعامل با شخص اول نظام، برای نوعی اعاده اقتدار و ترمیم نرمش قهرمانانه پس از توافق هستهای باشد.
به نظر میرسد جلوهگری نظامی-امنیتی جمهوری اسلامی در منطقه در تعامل با شخص اول نظام، نوعی اعاده اقتدار و ترمیم نرمش قهرمانانه پس از توافق هستهای باشد. اینک با آزادسازی منابع مالی درنظر گرفته شده برای پروژههای اتمی، سپاه قدس دستی گشودهتر و ارادهای فزونتر برای تعقیب سیاستهای خود خواهد داشت.
بیش از سه سال از روزی میگذرد که سردار جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران تصریح کرد، كمكهای ایران به رژیم اقتدارگرای اسد «فكری و مشاورهای و حتی اقتصادی» اما بدون «حضور نظامی» است. حالا بحران سوریه و کیفیت مشارکت نظامی جمهوری اسلامی در آن بهگونهای پیش رفته که مقامهای ارشد سپاه دیگر از اعلام مشارکت مستقیم و گونهگون تهران در سوریه پروایی ندارند. این امر، بهویژه پس از تشدید مداخله مستقیم نظامی مسکو در بحران سوریه در هفتههای اخیر و همچنین اعلام خبر کشته شدن فرمانده ارشد سپاه (حسین همدانی) در این کشور بهگونهای محسوس افزایش یافته است.
بهعنوان شاهدی مهم، فرمانده کل سپاه اذعان میکند که همدانی با شکلگیری اعتراض سوریها به رژیم خودکامه و سرکوبگر اسد، حدود چهار سال پیش روانه این کشور شد و تجربهآموخته از نقش موثری که در سرکوب جنبش سبز پس از کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸ داشت، به سازماندهی نیروهای شبهنظامی حامی دمشق، مشغول بود.
دوسیه ویژه رادیو زمانه: جنگ در منطقه و مسئولیت ایران در بحران سوریه
جانشین جعفری، حسین سلامی نیز اعلام کرد که سپاه «تجربیات جنگی خود» را به ارتش سوریه منتقل میکند. او با تاکید بر مشارکت "عملیاتی" ایران و جایگاه "استراتژیک" رژیم اسد برای سپاه و جمهوری اسلامی، از افزایش سطح حضور نیروهای جمهوری اسلامی در سوریه خبر داد. مسئول روابط عمومی کل سپاه نیز به افزایش نیروها و مأموریتهای سپاه در سوریه اشاره کرد و گفت که «در پی دور جدید تحولات میدانی در مناطق مختلف سوریه» و «متناسب با نیازها»، حضور نیروهای سپاه در این کشور افزایش یافته است.
افزون بر این همه، محسن رضایی، فرمانده اسبق سپاه پاسداران و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام پس از کشته شدن سردار همدانی در سوریه، خبر داد که همدانی در «۸۰ عملیات» در این کشور شرکت داشته، و پایهگذار دو قرارگاه نظامی در دمشق و حلب بوده است.
شواهد یادشده، جملگی نشانگر ابعاد حضور جمهوری اسلامی ایران در سوریه به نفع تداوم رژیم اقتدارگرای اسد هستند. سه سال پیش فرمانده کل سپاه در پاسخ به این پرسش كه «با توجه به وجود موافقتنامه امنیتی میان ایران و سوریه، آیا در صورت حمله نظامی به سوریه، ایران از این كشور حمایت نظامی خواهد كرد؟» گفته بود: «این مساله کاملا به شرایط بستگی دارد.»
به نظر میرسد که از منظر کانون مرکزی قدرت در جمهوری اسلامی و رأس هرم سپاه، اینک دیگر نیازی به پردهپوشی نیست و حمایت نظامی تهران از دمشق در ابعاد گوناگون جاری و علنی و شده است. چنانکه انتشار اخبار تقریبا پیوسته و مکرر با عنوان «تشییع و تدفین پیکر شهید مدافع حرم حضرت زینب» توسط رسانههای رسمی جمهوری اسلامی دیگر عادی شده است.
عمق استراتژی ایران یا نظام؟
مناسبات تهران و دمشق از پس استقلال سوریه در ابتدای دهه ۱۹۴۰ میلادی، روندی اثباتی و فزاینده داشته؛ برکنار از وجوه مشترک ایدئولوژیک بین شیعیان ایران و علویان سوریه، وجوه پراگماتیستی و منافع مشترک در دو حکومت کم نبوده است. سیاستهای اسراییل و حاکمیت رژیم بعثی صدام در عراق، وجهی سلبی (دشمن مشترک) برای تعمیق روابط ایران و سوریه فراهم کرده بود. سفر چهار روزه حافظ اسد به ایران، اعطای وام ۳۰۰ میلیونی توسط رژیم شاهنشاهی به دمشق، استقرار سفارت ایران در دمشق نزدیک منزل شخصی رییس جمهوری سوریه، سه شاهد مهم از گسترش مناسبات دو کشور از همان چند دهه پیش است.
پس از تغییر نظام سیاسی در ایران، مستقل از موضع مشترک دو رژیم علیه اسراییل، همراهیهای فرصتطلبانه حکومت عملگرای حافظ اسد با ایران در جنگ با عراق، روابط تهران ـ دمشق را بیش از پیش عمق بخشید. این، همزمان بود با افزایش تحرک حزبالله لبنان و امدادهای جمهوری اسلامی به آن. سوریه (تمامیت جبهه شرقی لبنان) بهترین جغرافیا و امکان برای جمهوری اسلامی و امدادرسانی به حزبالله، و نیز کانونی برای پیگیری هدفهای سیاسی ـ ایدئولوژیک در فلسطین و علیه رژیم حاکم بر تلآویو شد.
بشار اسد زمانی در سال ۲۰۰۰ بر صدر حکومت سوریه تکیه زد که افزون بر یک دهه از رهبری آیتالله خامنهای در ایران سپری میشد. در تعاملی فزاینده، سوریه و رژیم اسد صاحب عنوانی شد که رأس هرم نظام سیاسی در ایران تعریف کرد: «جبهه ایستادگی و عمق استراتژی». همچنین، به تعبیر رهبر جمهوری اسلامی، سوریه در کنار ایران، «محور مقاومت» را با همسویان لبنانی و فلسطینی (چون حزبالله و حماس و جهاد اسلامی) سامان میدهد.
نفر نخست رژیم حاکم بر ایران حتی در همان نخستین دیدار اسد جوان با او در سخنی قابل تأمل، اعلام کرد: «جمهوری اسلامی ایران عمق استراتژیک سوریه و در مسایل مختلف پشتیبان دمشق است.» چند سال بعد (۱۳۸۹) و در دیداری دیگر، آیتالله خامنهای تصریح کرد که «هیچ دو کشوری در منطقه وجود ندارند که دارای چنین روابط دو طرفه مستحکم و عالی باشند.» ادعاهایی که امروز خود را چنان مشهود ساخته که برای قدرتهای بزرگ جهان، چارهای جز این نگذاشته که تهران نیز در مذاکرات مربوط به حل بحران سوریه حضور یابد.
تجربه سرکوب در ایران و سوریه
وقتی در سال ۲۰۱۱، اعتراضهای مردمی به رژیم اسد آغاز شد، اقتدارگرایان ایران ـ درسآموخته از سرکوب خونین جنبش سبز ـ در کنار حاکم سرکوبگر دمشق ایستادند و بر این ادعاها و ارزیابیها در عمل مهر تأیید زدند.
هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی بیاعتنا به خواست اکثریت ایرانیان، و بینیاز به مشورت با جامعه مدنی، و بدون پروا از نخبگان و احزاب و مطبوعات زیر فشار و محدودیت و خشونت (بهویژه پس از کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸)، حضور نظامی ـ امنیتی خود در سوریه را تشدید کرد. چنانکه اینک، رسانههای رسمی جمهوری اسلامی از کشته شدن چند ده فرمانده و افسر و نیروی نظامی سپاه در سوریه، گزارش میدهند.
در متن بحران اقتصادی و رکود تولید و صنعت و هزارتوی بحران اشتغال در ایران، و در هنگامه افزایش فقر و شکاف طبقاتی و اعتیاد و تنفروشی و آسیبهای اجتماعی گونهگون، کانون مرکزی قدرت در ایران از هزینهکرد مستقیم در سوریه ابایی ندارد.
مصالح ایدئولوژیک و خطوط امنیتی ـ سیاسی تعریف شده توسط کانون مزبور، منافع ملی را به حاشیه برده، و حتی به پیامدهای حضور مستقیم نظامی در سوریه، و درگیر کردن ایرانیان در عرصهای که پیامدهای اقتصادی و امنیتی آن، فراتر از بضاعت امروز ایران است اعتنایی ندارد.
مستمسک سپاه قدس
سر بر کشیدن داعش، و تشدید خشونت غیرانسانی و هولناک در منطقه، مستمسکی برای سپاه قدس و رأس امنیتی حاکم بر سپاه ایجاد کرده که تعمیق و گسترش نظامیگری را ـ در داخل و خارج مرزهای ایران ـ به شکلی فزاینده در دستور کار قرار دهد. رویکردی که بهدلیل تبلیغ بر کلیدواژه "امنیت"، نوعی توجیه در داخل ایران فراهم کرده و بخشی از بدنه اجتماعی را بهگونهای قابل پیشبینی، با خود همدل ساخته است.
پس از توافق اولیه هستهای میان ایران و غرب، و تحقق برجام، به نظر میرسد که جلوهگری نظامی ـ امنیتی جمهوری اسلامی در منطقه بیش از پیش خواهد شد. در تلاش برای نوعی اعاده اقتدار و ترمیم "نرمش قهرمانانه" صورت گرفته در موضوع انرژی هستهای، و با آزادسازی منابع مالی درنظر گرفته شده برای پروژههای اتمی، اینک سپاه قدس دستی گشودهتر و ارادهای فزونتر برای تعقیب سیاستهای خود خواهد داشت. رویکردی که از یکسو در تعامل با شخص اول نظام در پیش گرفته شده، و از سوی دیگر، خوشآیند رهبر جمهوری اسلامی و ارضاءکننده جاهطلبیهای سیاسی ـ ایدئولوژیک او، بهویژه پس از عقبنشینی در موضوع انرژی هستهای خواهد بود.
بیهوده نیست که برخی گزارشها و ارزیابیها، دال بر این بود که بخشی از سپاه (متمرکز در رأس هرم سپاه قدس) بر این باور بوده و است که با هزینهای کمتر از آنچه در حوزهی انرژی اتمی شده و میشود، میتوان نوعی "بازدارندگی" و امنیت به نفع جمهوری اسلامی فراهم آورد.
جمهوری اسلامی گره خورده با اسد
درحالیکه دورنمای درازمدت حکومت اسد مثبت نیست و تلاشهای بینالمللی برای پایان دادن به بحران در سوریه و فائق آمدن بر داعش تشدید شده، معلوم نیست که هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی برای فردای بدون اسد، چه تمهیداتی اندیشیده است. هرچند با اطمینان میتوان گفت که بسیار بعید است که تهران به آسانی از جغرافیای موثر و ویژه شرق لبنان، و نیز مناسبات عالی با کانون مرکزی قدرت در سوریه (مبتنی شده بر روابط طولانی و مبتنی بر اعتماد و همکاری متقابل) دست بشوید.
خروجی ملاحظه مزبور، میتواند تکوین نیرویی چون حزبالله لبنان باشد که نقشی موثر در جغرافیای سیاسی سوریه ایفا کند؛ یا حضور غیرمستقیم سیاسی ـ امنیتی ایران در سوریه (در قالب حمایت قاطع اما غیرعلنی از یک جناح سیاسی همسو در دولت ائتلافی محتمل یا ساختار سیاسی قدرت جایگزین)؛ و احتمالهای مشابه و همسوی دیگر.
صحبتهای چند روز پیش فرمانده کل سپاه، حساسیت جمهوری اسلامی در مورد اسد، و اهمیت او برای کانون مرکزی قدرت را بهشکل بارزی محسوس کرد؛ سردار جعفری اظهار داشت: «بشار اسد با تمام وجود معتقد به جبهه مقاومت و ایستادگی در برابر استکبار و غرب است و و بعد از او کسی را در آنجا سراغ نداریم.» او مقاومت سوریه را «وابسته» به بشار اسد دانست و گفت: «برخی متوجه نیستند و میگویند حالا بشار نباشد یک نفر دیگر.» جعفری این ارزیابی و دیدگاه را موضع رهبری نظام و سپاه پاسداران دانست.
حمایت جمهوری اسلامی ـ و نیز روسیه ـ از اسد درحالی صورت میگیرد که افزون بر اپوزیسیون اسد، ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه، آلمان، ترکیه و عربستان مخالف حضور اسد در رژیم آتی سوریه هستند.
کارت برنده برای بازیگری در منطقه
اما شاید در متن همین وضع غالب، جمهوری اسلامی بتواند از برگ برندهای به نفع خود سود جوید: تشویق اسد به کنارهگیری از قدرت. این رخداد مبتنی بر سیاست عملگرایانه، که جمهوری اسلامی در ماههای اخیر و نیز در برخی بزنگاهها آن را مشهود ساخته، میتواند موقعیت و بازیگری موثر ایران در منطقه را از زاویهای یکسر متفاوت، تعریف کند. هرچند نشانه امیدوارکنندهای دال بر در پیش گرفتن چنین مواجههای با بحران سوریه توسط جمهوری اسلامی مشهود نیست.
بحران در سوریه درحالی به سال پنجم خود پا میگذارد که علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران در جدیدترین اظهارنظرش، سقوط حکومت اسد را نه تنها برای مردم سوریه، بلکه برای مردم عراق و لبنان پرهزینه ارزیابی کرده و پرسیده است: «زمانیکه این دو کشور از این سقوط آسیب ببینند، تکلیف ما (جمهوری اسلامی) چیست؟»
به نظر میرسد هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی نیز امید چندانی به حل و فصل کوتاهمدت بحران در سوریه ندارد. افزون بر تداوم تحرک و استقرار داعش در سوریهی سوخته، افزایش دخالت نظامی روسیه و آمریکا در بحران، و دیگر مولفههای موثر خارجی (بهویژه دخالت ترکیه و عربستان)، سامان دادن شبهنظامیان حامی اسد و همکاریهای عالی سپاه ایران با ارتش سوریه نیز نشانگر کشیافتن بحران، دستکم در میانمدت است. وضعی که برای ایرانیان بهمعنای هزینههای ناگوار و روزافزون خواهد بود.
منافع کوتاهمدت
تداوم بحران در سوریه، و ادامه حضور موثر نظامی ـ امنیتی جمهوری اسلامی در این کشور، در ظاهر برای رژیم حاکم بر ایران دارای این نفع کوتاهمدت است که نه تنها از حساسیت بینالمللی علیه خود میکاهد بلکه خود را بهمثابه بازیگری توانمند در منطقه مناسبات جهانی، به رخ رقبا و قدرتهای اصلی بینالمللی میکشد. استیلای نظامی ـ امنیتیها در جمهوری اسلامی این نگاه و ارزیابی را ـ که با نگاه موید رهبری رژیم، تقویت شده ـ بهگونهای تأسفبار تشدید کرده، و بعید به نظر میرسد که رییسجمهور اعتدالگرا از توان تغییر آن برخوردار باشد.
در چنین وضعی، بهدشواری میتوان در این نکته تشکیک کرد که چنین رویکردی، تا چه حد برای منافع ملی تهدیدکننده و خطرخیز خواهد بود و شد. رویکردی که فرجام خوشی را به تصویر نمیکشد، و به بازی بیتضمین با آتش میماند.
---------
*مرتضی کاظمیان. روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی
نظرها
ali
تحلیل واقع بینانه ای است .یقینا پیوند جمهوری اسلامی با بشاراسد بسیار در سرنوشت هردو رژیم تعیین کننده است . همانطور که بدرستی نوشتید ، بازیگران متعددی به میدان سوریه ورود کرده اند .جمهوری اسلامی هم یکی از بازیگران مطرح است .باتوجه به ضعف و ناتوانی بشاراسد در درازمدت ، وحشت جمهوری اسلامی نیز روزافزون شده است زیرا دربین بازیگران نظیر عربستان ، ترکیه ،روسیه و امریکا و همچنین دخالتهای اروپائی ها در سوریه ، جمهوری اسلامی از قدرت مانور و چانه زنی کمتری برخوردارست زیرا پشتوانه مالی و اقتصادی جمهوری اسلامی از همه کشورهای درگیر ضعیف تر ، از منظر سیاستهای داخلی گرفتار انواع بحران ها نظیر عدم مشروعیت ، مطالبات مردمی ، بیکاری ها و ...بوده و به لحاظ خارجی کشوری متحد و باثبات در منطقه هم ندارد .روسیه بشدت پیرو منافع خودشان و براحتی جمهوری اسلامی را دورزده و از لحاظ تاریخی همسایه ای غیرقابل اعتماد هستند . جمهوری اسلامی حتی با آزادشدن تدریجی منابع مالی در پس از لغوتحریم ها ، هرگز نمی تواند مثل گذشته عمل کند .البته نیروی انسانی سپاه و بسیج تنها ابزارهای اعمال قدرت محسوب میشوند که با افزایش تلفات انسانی در سوریه ، در داخل ایران با مشکل روبرو می شود .این است که پیش بینی میشود چمهوری اسلامی مثل تاریخ 37 ساله گذشته اش ، مثل همیشه در پایان یافتن بحران سوریه با خفت و خ9واری روبروشود .آیا شما بیاد دارید جمهوری اسلامی در یک بحران خارجی موفق شده باشد؟
ali
با درود مجدد .به مطالب بالا اضافه میکنم در منطقه ، جمهوری اسلامی با عربستان جدیدی روبروست .بدنبال روی کارآمدن پادشاه ملک سلمان و ساختار جدید قدرت در عربستان ، حکومت عربستان عزم جدی در ایجاد محدودیت و مقابله علیه دخالتهای جمهوری اسلامی بویژه در یمن و سوریه و بحرین در چندماه گذشته داشته و با موفقیتهای نظامی در یمن که منجر به عقب نشینی حوثی ها ( عوامل جمهوری اسلامی ) و استقرار دولت منصورربه ( رئیس جمهور قانونی یمن ) گردیدند ، اعتماد بنفس بالایی پیداکرده و قطعا در موضوع سوریه فعال تر از گذشته علیه جمهوری اسلامی اقدام می کند .منابع مالی عظیم اقتصادی و تعیین کننده بودن عربستان در تعیین قیمت نفت ، هم پیمانی با آمریکا و حتی اسرائیل در اتحاد علیه جمهوری اسلامی ، تهدیدهای عملی و جدی جمهوری اسلامی هستند .بسیاری از ترکتازی های ایدئولوژیک و نظامی جمهوری اسلامی در خارج از ایران در گذشته ، حاصل مماشات و تحمل حکومت سابق عربستان در زمان ملک فهد و ملک عبدالله بود. چندماهی است که آن سبو بشکسته و آن سبو بریخته است .