ساز و کار اقتصاد تروریسم
آیا تروریسم محصول فقر و فقدان آموزش است؟ پاسخ شرکتکنندگان یک همایش اقتصادی در زوریخ منفی است. افراطگرایی را نمیتوان تنها با فقدان دورنمای مثبت اقتصادی توضیح داد.
آیا تروریسم پیامد فقر و فقدان آموزش است؟ پاسخ قاطع شرکتکنندگان یک همایش اقتصادی در زوریخ به این پرسش منفی است. بیشتر تحلیلگران در بررسی چرایی روند رو به رشد اقدامات تروریستی و جنگطلبانه، به دنبال بسترها و توضیحات ژئوپولتیکی، فرهنگی و یا مذهبی هستند.
مرکز بینالمللی اقتصاد در جامعه (بنیادی تحقیقاتی وابسته به شرکت خدمات مالی و بانکداری یوبیاس در سوئیس) روز دوشنبه ۱۶ نوامبر در یک گردهمایی تخصصی در سوئیس موضوع «اقتصاد جنگ و صلح» را در مرکز توجه خود قرار داد.
محمد البرادعی، مدیرکل سابق آژانس بینالمللی انرژی اتمی و دارنده نوبل صلح، در این گردهمایی بر ضرورت وجود دورنمای اقتصادی-اجتماعی برای جوانان در آفریقا و خاورمیانه تاکید کرد. پشتیبانی از توسعه اقتصادی میتواند نقشی مرکزی در حفظ صلح داشته باشد.
البرادعی به وضعیت فعلی اعتراض کرد که فقط پنج کشور به وظایفشان طبق اهداف مصوب در دهه ۱۹۷۰ میلادی عمل میکنند. بر اساس آن توافق، قرار بود کشورهای صنعتی ۰،۷ درصد تولید ناخالص ملی خود را صرف کمکهای عمرانی در کشورهای توسعهنیافته کنند.
اما آیا این روایت درست است که توسعهنیافتگی اقتصادی و عدم دسترسی به آموزش، بسترهای مناسبی برای نزاع و مناقشه و یا رشد افراطگرایی و تروریسم است؟ فرانسوا هایزبرگ مدیر انستیتوی بینالمللی پژوهشهای راهبردی (IISS) در لندن نظر مثبتی به این فرضیه ندارد. او میگوید تروریسم عارضه فقر، گرسنگی یا فقدان آموزش نیست: حضور افرادی از عربستان سعودی در میان جهادگران، که تحصیلات عالی دارند و بعضا هم مرفه هستند، این امر را تایید میکند.
رابطه بین افراط گرایی و فقر
به نظر بوئنو دمسکیتا از دانشگاه شیکاگو، از آنجا که بین فقر و تروریسم رابطهای وجود ندارد، ادعای ارتباط بین این دو مقوله، صرفا جهت دریافت کمکهای بیشتر است. او مدعیست که کمکهای عمرانی ابزار مناسبی علیه افراطگرایی نیستند. دمیکسینا برای اثبات نظر، پژوهشی در باره درگیریهای فلسطین را مطرح میکند که طبق آن، میزان تحصیلات و درآمد بمبگذاران انتحاری از حد میانگین فلسطینیها بیشتر بود.
این که افراطگرایی را با فقدان دورنمای مثبت اقتصادی توضیح بدهیم، ناکافی است. در همایش «اقتصاد جنگ و صلح» به عوارض اقتصادی تروریسم هم اشاره شد. به نظر تیم هارفورد، اقتصاددان و نویسنده «فایننشیال تایمز» تا کنون تحقیقی وجود نداشته که بتواند ثابت کند حملات تروریستی در درازمدت میتوانند موجب تضعیف شدید کشورهای پیشرفته اقتصادی شوند. او میگوید اساسا احساسات افکار عمومی در مورد خطرات و هزینههای اقتصادی تروریسم آمیخته به اغراق است.
با نگاهی به آمار مرگهای خشونتبار در آمریکا، احتمال مرگ بر اثر تصادف (یک به ۹ هزار) یا قتل (یک به ۲۰ هزار) است که قابل مقایسه با احتمال مرگ بر اثر حملات تروریستی (یک به ۱۰ میلیون) نیست. خطر ترور در آمریکا و اروپا همانند خطر صاعقهزدگی بسیار ناچیز است.
اگر حملات تروریستی برای به زانو درآوردن اقتصاد کشورهای صنعتی مناسب نیست، پس تروریستها چه هدفی را دنبال میکنند؟ در کنفرانس اتفاق نظر وسیعی در پاسخ به این سوال وجود داشت: این که هدف اصلی میتواند تاثیرات روانی باشد.
هایزبرگ معتقد است که مسئله اصلی ایجاد ترس و تحریک مخالفان برای دستزدن به عکسالعملهای ناسنجیده است، و سوق دادن به رفتاری غیر عقلانی با فراهمآوردن شرایطی که احساسات را جایگزین منطق میکند.
هایزبرگ هشدار میدهد که اگر به این دام یعنی واکنش احساسی گرفتار شویم و مثلا اگر به طور جدی و عمیق وارد درگیریهای خاورمیانه شویم، احتمال ضرر عکسالعمل ما بسیار بیشتر از منفعت آن است. هارفورد هم رفتاری محتاطانه را توصیه میکند: سیاستمداران بر خلاف پزشکان میخواهند فورا عکسالعمل نشان دهند. اغلب اما عاقلانهتر است که همانند پزشکان و وفاداری به قسم بقراط و فرامیناش عمل کرد که حداقل نباید آسیب رساند.
نظرها
نظری وجود ندارد.