ازدواج دختربچهها؛ خشونت با رضایت جامعه
نیلوفر جعفری- ۷۰۰ میلیون زن زنده در جهان قبل از رسیدن به ۱۸ سالگی ازدواج کردهاند. این تعداد در سال ۲۰۵۰ به ۱.۲ میلیارد نفر خواهد رسید. ازدواج دختربچهها، یکی از اشکال خشونت علیه زنان است.
خشونت علیه زنان زخمی است به وسعت جهان و میلیونها زن به نوعی آن را تجربه میکنند. تقریبا از هر سه زن، یک نفر در زندگیاش با خشونت مواجه میشود که ممکن است هنوز کودک باشد. ازدواج در کودکی نمونه آشکاری از خشونت و آزار زنان است. ازدواج کودکان آنها را در مقابل انواع خشونت آسیبپذیر میکند و توجه به این نکته، ابعاد وسیع اهمیت خشونت در ازدواج کودکان را نشان میدهد.
همین حالا، ۷۰۰ میلیون زن زنده در جهان هستند که قبل از رسیدن به ۱۸ سالگی ازدواج کردهاند. اگر عزم جهانی مانع ازدواج کودکان نشود، این تعداد در سال ۲۰۵۰ به ۱.۲ میلیارد نفر خواهد رسید. در سال ۲۰۱۴ بیشترین ازدواج کودکان ۱۵ تا ۱۹ سال با مردانی در سنین ۲۰ تا ۲۴ سال بودهاست و در همین سال ۱۱ کودک زیر ۱۵ سال با مردانی بالای سن ۵۵ سال ازدواج کردهاند.
در ایران صدها کودک دختر زیر سن ده سال هر سال مجبور به ازدواج اجباری و غیر قانونی میشوند و این روند با شیب زیادی رو به افزایش است. اگرچه ایران در سالهای اخیر آمار رسمی ازدواج کودکان را ارائه نمیدهد اما تازهترین آمارهای سازمان ثبت احوال ایران نشان میدهد که از سال ۱۳۸۳ تا ۱۳۹۳ نزدیک به ۴۲۰ هزار دختر زیر ۱۵ سال ازدواج کردهاند.
از نظر قانون ایران، دختران بالای ۱۳ سال میتوانند ازدواج رسمی کنند اما حتی دختران زیر ۱۳ سال نیز با درخواست پدر و اجازه قاضی حق ازدواج رسمی دارند. در نظر بگیرید که این تنها آمار ازدواجهای رسمی است و بسیاری از ازدواجهای کودکان به طور رسمی ثبت نمیشوند.
ازدواج کودکان شروع یک رابطه بغرنج است
اجبار کودکان به ازدواج آنها را در رابطهای بغرنج قرار میدهد که با بسیاری از حقوق اولیه یک کودک مغایر است. این نوع ازدواج هم به خودی خود یک نوع خشونت است، هم باعث خشونتهای جانبی میشود. هیچ ازدواجی نباید قانونی باشد مگر اینکه دو طرف رابطه به این ازدواج رضایت بدهند. اما آیا کودکان میتوانند واقعا به ازدواجشان رضایت بدهند؟ فقط یک فرد بالغ میتواند در مورد یک زندگی مشترک تصمیم بگیرد و کودک زیر ۱۸ سال بلوغ عقلی لازم برای اعلام چنین رضایتی را ندارد.
خیلی وقتها والدین گمان میکنند فرزند کوچکشان از ازدواج زودهنگامش راضی است. آنها فکر میکنند ازدواج، فرزند را در برابر آزار جسمی و جنسی محافظت میکند. این باور اشتباه بسیار شایع است، اما واقعیت چیزی دقیقا عکس این تصور است؛ ازدواج کودکان، آنها را در خطر انواع خشونت و آزارهای جسمی، جنسی و روانی قرار میدهد.
دختربچهها رابطه جنسی نمیخواهند
ملکا، اهل اتیوپی، کسی است که در ۱۴ سالگی ازدواج کرده و اکنون برای حقوق کودکان فعالیت میکند. او یک روز وقتی از مدرسه به خانه آمد، فهمید که همان روز باید با مردی مسن از قبیله خودش ازدواج کند. ملکا میگوید: «بعد از ازدواج مرا به خانه او بردند. او مرا به اتاق خواب هل میداد. من مقاومت میکردم اما او به حرف من گوش نمیداد.»
میلیونها زن چنین شرایطی را تجربه کردهاند. یک پژوهش در شمال اتیوپی نشان میدهد که ۸۱ درصد از کودکانی که ازدواج کردهاند، اولین بار با اجبار و زور تن به رابطه جنسی دادهاند.
در هند آمار اجبار به همبستری در کودکان متاهل سه برابر زنان دیگر است. همچنین آمارها میگویند این اجبار و احساس انزجار فقط برای اولین تجربه جنسی نیست. این کودکان بیشتر در معرض سکس بدون رضایت قرار دارند.
علاوه بر این، شواهد زیادی از جنوب صحرای بزرگ آفریقا نشان میدهد که ازدواج زودهنگام، کودکان را بیشتر در معرض ابتلا به اچ آی وی/ ایدز و بیماریهای مقاربتی دیگر قرار میدهد. مثلا در اوگاندا، میزان ابتلا به اچ آی وی برای نوجوانان بین ۱۵ تا ۱۹ سال متاهل ۸۹ درصد است در حالی که این میزان برای نوجوانان دیگر ۶۶ درصد است.
عروسهای کوچک بیشتر کتک میخورند
زنانی که در کودکی ازدواج میکنند بیشتر در معرض خشونت از سوی همسر و خانوادهاش قرار میگیرند. این کودکان بیشتر از زنان بزرگسال تهدید میشوند و کتک میخورند. هر چقدر اختلاف سنی بین کودک و شوهرش بیشتر باشد، احتمال خشونتهای جسمی و تهدید و ارعاب نیز بیشتر میشود.
در واقع اساس این نوع ازدواج بر اعمال قدرت مرد به دختر بچه شکل میگیرد. این عدم توازن قدرت باعث میشود که کودک بیشتر در معرض خشونت خانگی قرار بگیرد.
معمولا کودکی که با مرد مسن ازدواج میکند، این تصوری در ذهنش ایجاد میشود که همسرش حق دارد او را تنبیه بدنی کند. در آمار جهانی، ۴۴ درصد از زنانی که بین ۱۵ تا ۱۹ سالگی ازدواج کردهاند، برای همسرشان این حق را قائل هستند که در شرایط خاصی آنها را کتک بزند. این آمار در آفریقا و خاورمیانه بیش از ۵۰ درصد است.
کودکان متاهل از حقوق اولیهشان محروم میشوند
کودکان متاهل معمولا از سوی همسر، خانواده همسر و خانواده خود تحت فشار عاطفی هستند. این مساله توانایی آنها را در تصمیم گیری برای زندگی و جسمشان محدود میکند. اجبار در رابطه جنسی و بارداری زود هنگام اثرات بلند مدتی بر سلامت ذهنی کودک میگذارد.
قربانیان ازدواج اجباری از دوستان و هم سن و سالان خود جدا میشوند و معمولا بیشتر آنها به خدمات اجتماعی دسترسی ندارند. این ازدواج زود هنگام باعث میشود کودک از آموزشهای اولیه نیز محروم بماند و به این ترتیب شانس داشتن هویت فردی، استقلال شخصیتی و استقلال مالی از کودک گرفته میشود. همین مساله توانایی کودک را برای فرار از این ازدواج سخت و غیر ممکن میکند. اگر این ازدواج به خاطر مشکلات قانونی به صورت رسمی ثبت نشود، حمایتهای دولتی و قانونی نیز از کودک گرفته میشود.
دختربچهها به خاطر مادر شدن میمیرند
«اویلین» که اکنون یک فعال ضد خشونت است کودکی از لیبریا بود که در ۱۵ سالگی ازدواج کرد. او خیلی زود فهمید که نمیتواند برای بچه دار شدن تصمیم بگیرد. اویلین از روشهای پیشگیری از بارداری استفاده میکرد تا به این شیوه همسرش او را ترک و طرد کند اما همیشه نگران بود که یک روز همسرش متوجه این موضوع بشود.
عدم بلوغ و رشد ناکافی و ضعف و ناتوانی جسمی کودک میتواند او را در رابطه جنسی و در دوران بارداری تحت فشارها و آسیبهای غیر قابل جبران قرار بدهد.
بر پایه آمار صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف)، عوارض ناشی از بارداری و زایمان یکی از مهمترین علل مرگ دختران در سنین ۱۵ تا ۱۹ سال در سطح جهان است و سالانه به ۷۰ هزار مرگ منجر میشود.
بنا به این گزارش، نوزادان مادران کمتر از ۱۸ سال نیز ۶۰ درصد بیشتر از سایر نوزدان با خطر مرگ و بیماری روبهرو هستند.
بسیاری از دختربچهها در بستر زایمان میمیرند، به این خاطر که هنوز از نظر بدنی کودک هستند و قادر به زایمان نیستند. آنها مادران کوچکی هستند که در روستاهای بدون پزشک، بیمارستان و راههای ارتباطی زندگی میکنند و حتی دسترسی به یک آمبولانس هم ندارند. نوزادان این مادران اغلب میمیرند. مادران نوبالغ از بیماریهای دستگاه ادراری و تناسلی رنج میبرند. پارگی مثانه، بواسیر و عفونت مزمن مجرای زایمان باعث بیماری آنها میشود و تعفن شدید بدنی نیز ایجاد میکند. این مسئله دلیل دیگری برای طرد این دختران از طرف خانواده و اهالی روستایی است که در آن زندگی میکنند.
روان دختربچههای شوهردار آزرده میشود
یک پژوهش علمی که درباره روسپیگری در ایران و در شهر کرج انجام شده، حاکی از آن است که بین ۱۰تا ۱۵درصد زنان روسپی، در سنین ۱۰تا ۱۴سالگی مجبور به ازدواج شدهاند.
این پژوهش نشان داده دختران خردسالی که در سنین پایین مجبور به ازدواج شدهاند، به دلیل آنکه نتوانستهاند دوران کودکی و نوجوانی خود را به درستی طی کنند، به مرور زمان دچار بیماری روحی و روانی و گرفتار آسیبهای همچون خودکشی، فرار از خانه و روی آوردن به روسپیگری میشوند.
بر اساس این پژوهش، در برخی از شهرستانهای ایران که دختران با مردان پیر و سن بالا ازدواج میکنند، دختران جوان به خاطر ضعف قوای جسمانی در مردان سالخورده، برای رفع نیاز جنسی خود رو به مردان جوان میآورند که از آن به عنوان روابط فرازناشویی یاد میشود.
بیشتر بخوانید:
خودکشی یکی دیگر از آسیبهایی است که این دختران جوان را تهدید میکند. مدتی قبل خبر خودکشی یک دختر ۱۴ ساله متاهل در ایران منتشر شد. این دختر جوان خود را از طبقه پنجم منزل مسکونی پدرش در زیباشهر اهواز به پایین پرت کرد و بر اثر جراحات جان سپرد. هرچند علت خودکشی او اعلام نشده اما اینکه یک دختر ۱۴ ساله متاهل دست به خودکشی بزند، خود حاکی از فشار و خشونتی است که بر او اعمال شده است.
بازی بزرگان و روزمرگی خشونت
وقتی کودکی قبل از ۱۸ سالگی ازدواج میکند، در معرض خشونتهای عریان اما مگویی قرار میگیرد که «الا بات» فعال حقوق زنان در هند آن را اینگونه توصیف میکند: «خشونت با رضایت جامعه».
ازدواج کودکان به دلایل متفاوتی میتواند در هر جامعهای اتفاق بیفتد. این نوع ازدواج به خصوص در نواحی فقرزده رایج است. درصد بالای بیسوادی و دسترسی نداشتن به امکانات پزشکی، جنگهای داخلی و انواع دیگر خشونت از عوامل تشدیدکننده این نوع از ازدواج هستند. فقر یکی از دلایل اصلی برخی از والدین است برای این که دختربچههای خود را به زور شوهر دهند؛ آنهم با این تصور که زندگی بهتری برای بچههایشان فراهم شود. این اعتقاد که شوهر دادن یک دختربچه او را از حمایت اقتصادی لازم برخوردار و از خشونت رایج و بیآبرویی درجامعه نجات خواهد داد، یکی از عوامل مهم ازدواج دختربچهها در جوامع فقرزده است.
اما خیلی وقتها نمیتوان ازدواج کودکان را در کشورهای مختلف به طور یکسان دسته بندی کرد. در ایران برخی از سنتهای قومی و قبیلهای عامل ترغیب والدین برای ازدواج کودکان است. در بخشهای سنتی جامعه ایران این باور عمیق وجود دارد که دختر را باید زود شوهر داد و نباید در خانه نگه داشت و این مساله حتی افتخاری برای خانواده است. در عین حال عوامل اقتصادی و فقر مادی نیز خانوادههای ایرانی را به سوی ازدواج دختربچهها سوق میدهد. گاهی دختر را در ازای قرض و بدهی به عقد مرد دیگری در میآورند.
به دلیل تنوع دلایل ازدواج کودکان، مبارزه با آن کاری دشوار است، به خصوص اگر به همه موارد مطرح شده این پیش فرض کلی را نیز اضافه کنید که: زنان و کودکان در بسیاری از جوامع ارزش کمتری دارند. این تصوری است که باعث میشود رفتارهای خشونت آمیز علیه زنان به راحتی مورد قبول و توافق همگان قرار بگیرد.
خشونت در زندگی زنانی که در کودکی ازدواج میکنند تبدیل به یک مساله عادی و روزمره میشود و این بزرگترین چالش فعالان منع خشونت برای پایان دادن به خشونت جنسیتی است.
مبارزه با ازدواج کودکان نیازمند تلاش، اراده و اقدام هماهنگ همه بخشهای یک جامعه است. تا زمانی که این سنت خشونت آمیز مورد حمایت افراد یک جامعه است، قوانینی به نفع آن تصویب میشود و صدای اعتراضی شنیده نمیشود خشونت ادامه خواهد داشت.
در همین زمینه:
نظرها
نظری وجود ندارد.