• وبلاگ زمانه
فراخوان: یک روایت مردانه از خشونت علیه زنان
چندبار، دانسته یا ندانسته، بر اساس حقی که گمان میکردید تربیت و عرف و قانون به شما که یک مرد هستید داده، نسبت به زنی در نزدیکیتان خشونت کردید؟ آیا میتوانید درباره خشونتهایی که خودتان به زنان روا داشتهاید حرف بزنید و بنویسید؟
یک دقیقه صبر کنید. ذهن خود را بکاوید. دوباره فکر کنید. گذشته و حال را مرور کنید. مادر، خواهر، همسر، دختر، شریک، همکار و همکلاسی زن خود را به یاد بیاورید. چندبار، دانسته یا ندانسته، بر اساس حقی که گمان میکردید تربیت و عرف و قانون به شما که یک مرد هستید داده، نسبت به زنی در نزدیکیتان خشونت کردهاید؟ آیا پیش آمده که دستتان را به رویش بلند کنید، راهش را ببندید یا نگدارید جایی برود؟ پیشآمده که جلوی پیشرفتش را گرفته باشید، مانع تحصیل و کارش شده باشید، روابطش را قطع کرده باشید یا خیلی ساده، او را زیر فشار بیمهری و بیتوجهی یا تحقیر و توهین کلامی گذاشته باشید؟
خشونت علیه زنان چنان گسترده و فراگیر است که کم پیش میآید که کسی با آن همدستی نکرده باشد، دست کم در حد بیاعتنایی به موضوع. پستوی خانهها و حاشیه خیابانها و متن شهرها، نمایشگر شکلهای گوناگون خشونت نسبت به زنان است: خشونت خانگی و فیزیکی، کنترل بدن، قوانین محدودکننده و تبعیضآمیز، سرمایهگذاری اندک جامعه برای آموزش و بهداشت زنان، تمام عرصههای زندگی یک زن را پر میکند.
شاید شما که با زنان زندگیتان مهربان بودهاید، در خیابان و کوچه روایت دیگری از خود داشته باشید. شاید با متلک و آزار جنسی به زنی خشونت کرده باشید، شاید کمی گشادتر بر صندلی تاکسی و اتوبوس نشسته باشید، شاید در محل کار همکار زنتان را با توقعی آرزده باشید یا به خاطر جنسیت زنی را استخدام نکرده باشید. شاید نظرات همکار زنتان را جدی نمی گیرید، پیش دکتر زن نمیروید، فرصت حرفزدن به زنها نمیدهید یا دستشان میاندازید.
شاید شما جزو هیچ کدام از این نمونهها نباشید. سیاستمداری باشید که فکر میکند زنها را چه به سیاست، فیلسوفی که به بنیان فمینیسم میتازد، نویسندهای که زنان برایش «لعبتکان»اند. شاید اندیشمندی هستید که از کنار خشونت سیستماتیک دولتی نسبت به زنان میگذرد.
به مناسبت روز ۲۵ نوامبر، «روز منع خشونت علیه زنان»، میخواهیم یک دریچه باز کنیم به روی مردان تا خود را در نقش پدر و برادر و همسر، همکار و سیاستگذار ببینند و نسبت خود را با خشونت علیه زنان تعریف کنند. چند مرد پیش قدم شدهاند تا روایتشان را از خشونت علیه زنان بنویسند.
شما کجای این مسیر ایستادهاید؟در نقطه انکار و تردیدید یا اینکه فکر میکنید زمانش رسیده که آشکارا درباره این موضوع حرف بزنیم؟ فکر میکنید میتوانید این دریچه را کمی بازتر کنید و درباره خشونتهایی که خودتان به زنان روا داشتهاید حرف بزنید؟ آیا روایتی از خشونت به زنان را به خاطر دارید که خودتان در آن حاضر بوده باشید یا شخصیت اصلیاش باشید؟
کار سادهای نیست؛ شاید اعترافی باشد علیه خود، اما هر چه که باشد و در هر سطحی که شما وارد این گفتوگو شوید، ارزشمند است. روایتهای خود را از خشونت، برای بخش زنان رادیو زمانه بفرستید. ما روایتهای شما را منتشر میکنیم. روایتهای خود را به این نشانی بفرستید: contact@radiozamaneh.com
نعیمه دوستدار- بخش زنان رادیو زمانه
نظرها
ناهید
به طور کلی از بنیان خانواده های ایرانی بیزارم. مادر فقط و فقط به فکر شوهر دادن دختراشه. برای مادر ایرانی هویت خودش و موفقیتش تو شوهر دادن دختراش خلاصه میشه. اینکه دامادش چقدر پولدار باشه و آیا جایزه از خانواده ی دامادش زن بگیره برای پسراش تا بتونه دخترای بیشتری شوهر بده؟؟!!! اینا رو تو خونواده ی خودم و خیلی از اطافیان دیدم که میگم. پدر در اکثر خانواده ها با شدت های مختلف مشغول نظارت کردن و توبیخ کردن بچه ها و زنشه. شاید هیولا نباشه ولی خیلی از خشونت های رایج مثل تحقیر کردن زنش و خانواده ی زنش و محدود کردنش کاملا طبیعیه و حقشه. خیلی از پدر های نسل قدیم نمیزارن زنهاشون کار کنند و پدر های نسل جدید به زور زن هاشون رو میفرستن سر کار. البته به شرطی که خانم ها از خونه داری غافل نشن و بچه ها رو بزرگ کنن و البته زن ها همه ی پولشون برای خودشون نباشه. یعنی اگر لطف کنند بزارن خانم ها برای خودشون یکمی پس انداز کنند و باقیشو خرج مخارج زندگی کنند در حالیکه مرد ها پول خودشون رو برای رویاهای خودشون میزارن و هیچیش رو به شریک زندگیشون و گاهی بچه شون نمیدن. پسر های مجرد جوون از هر نظر رفتار تحقیر کننده نسبت به زن دارند. ممکنه کتک نزنند ولی رفتارشون آزار دهنده است در اکثر موارد. دختر هلی مجرد جوون هم فقط به فکر شوهر کردن و تیغ زدن و تور کردن مردهای پولدارن. تو زندگی های هیچکدوم تعادل وجود نداره. همه معیوبن. بعضیا هم مثل منن و خیلی ها هم یه جور دیگه اند! بعضی ها مثل من میان این چرت و پرت های حقوق بشر و آزادی بیان و فمنیست میخونن اونوقت میخوان تو جامعه ی بربر خودشون تغییر ایجاد کنن. اونم چجوری؟ با پیاده کردن راهکار های پیشنهاد شده از طرف چهار تا مقاله. اونوقت چی میشه؟ این میشه که تو زندگی مدام تحقیر میشی چون مثل اکثر مردم رفتار نمیکنی. مدام عقده ای میشی. مدام داد و هوار میکنی. مدام تو سرت میزنن. بهت میگن یاغی و به هیچی نمیرسی. ختم کلام