دانشجوی ممتاز در میان بهاییان محروم از تحصیل
دلارام صادقزاده که با رتبه شش کشوری وارد دوره کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی دانشگاه شهید بهشتی شده، به دلیل «نداشتن صلاحیت عمومی» از ادامه تحصیل بازمانده است.
اردیبهشت سال ۱۳۹۴ است. دلارام صادقزاده، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته روانشناسی تربیتی دانشگاه شهید بهشتی، در دفتر مدیر تحصیلات تکمیلی منتظر نشسته است. او برای گرفتن برگه اشتغال به تحصیل آمده اما منشی با شنیدن نام او گفته است گرفتن این برگه به دلیل مشکلی که پیش آمده، امکانپذیر نیست.
- چه مشکلی؟
- چند لحظه صبر کنید.
حالا چند دقیقهای است که او در دفتر منتظر است. مدیر تحصیلات تکمیلی دانشگاه با برگهای به سمت او میآید.
- من خبر خوبی برایت ندارم...
او با شرمندگی میگوید که پذیرشش در دانشگاه به علت «عدم صلاحیت عمومی پذیرفتهشدگان مقطع کارشناسی ارشد دانشجویان ممتاز» و به دستور مدیرکل هیات مرکزی گزینش دانشجو لغو شده است و از ادامه تحصیل محروم است.
دلارام صادقزاده، دانشجوی ممتاز مقطع کارشناسی دانشکده روانشناسی تربیتی بوده و به همین دلیل به طور مستقیم به کارشناسی ارشد فرستاده شده بود. امسال اولین سالی بود که دانشجویان ممتاز دانشگاه شهید بهشتی باید در کنکور ارشد هم شرکت میکردند اما فقط مجاز شدن آنها برای ورود به مقطع کارشناسی ارشد کافی بود. دلارام صادقزاده هم در کنکور شرکت کرد و رتبه شش کشور شد.
خسرو جدیدی، مدیر تحصیلات تکمیلی دانشگاه شهید بهشتی از این موضوع ابراز تاسف کرده است، شاید چون این اولین بار است که صلاحیت یک دانشجوی ممتاز این طور لغو میشود. به این ترتیب دلارام صادقزاده به خیل بهاییان محروم از تحصیل میپیوندد. این در حالیست که خیلیها حتی به چنین مرحلهای نرسیدهاند.
«نقص پرونده» سالهاست که اسم رمز محرومیت از تحصیل بهاییان است. رد شدن در انتخاب رشته، ثبتنام نشدن در دانشگاه، اخراج پس از ترم اول و …، همه راههای دیگری است که جمهوری اسلامی ایران در سالهای پس از انقلاب فرهنگی و «پاکسازی ضد انقلاب» از دانشگاهها برای محروم کردن اعضای جامعه بهایی از تحصیلات عالی به کار برده است.
محرومیت از تحصیل اما پایان کار دلارام صادقزاده نیست. او پیگیریها را شروع میکند. به وزارت علوم، معاونت پژوهشی دانشکده، مدیر گروه، سازمان سنجش آموزش کشور و همه نهادهایی که به نوعی باید پاسخگو باشند، سر میزند. رییس دانشگاه شهید بهشتی او را به حضور نمیپذیرد و نامههای حقخواهی او را بیپاسخ میگذارد. دانشکده روانشناسی و همکلاسیها از اخراج او متاثرند. بعضی از همکلاسیهای او نامهای به دکتر محمدمهدی طهرانچی، ریاست دانشگاه شهید بهشتی مینویسند:
«... اخیرا مطلع شدیم که دانشجوی استعداد درخشان کارشناسی ارشد رشتهی روانشناسی تربیتی ۹۳، خانم دلآرام صادقزاده، طی نامهای از طرف هیئت مرکزی گزینش دانشجو به علت عدم احراز صلاحیتهای عمومی و با وجود کسب رتبهی شش کشوری در کنکور کارشناسی ارشد ۹۳ از ادامه تحصیل محروم شدهاند.
ما دانشجویان همکلاسی ایشان در مقطع کارشناسی ارشد از شنیدن این خبر متاثر شدیم و متاسفیم که دانشجویی با استعداد، بااخلاق و توانا از ادامه تحصیل منع شده و امیدواریم به زودی روزی فرا رسد که همه ایرانیان پایبند به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران از حق تحصیل برخوردار باشند .…»
برخلاف وعدههای جعفر توفیقی، سرپرست موقت وزارت علوم در ابتدای دولت روحانی، نه تنها دانشجویان محروم از تحصیل به دانشگاه بازنگشتند، بلکه محرومیت از تحصیل نظاممند بهاییان در دولت «تدبیر و امید» ادامه یافته است.
جعفر توفیقی گفته بود که اگر کسی احساس میکند در این چند سال در حق او اجحافی شده، حتما به وزارت علوم مراجعه کند.
به دنبال این صحبت توفیقی، بسیاری از دانشجویان و داوطلبان بهایی به وزارت علوم مراجعه کردند. شایعه تشکیل کمیتهای که به طور مجزا حق تحصیل اقلیتهای مذهبی را بررسی میکند، خیلیها را امیدوار کرد، اما هیچکس به دانشگاه برنگشت.
مرتضی نوربخش، رییس هیات مرکزی گزینش دانشجو است. دلارام صادقزاده بعد از راهپیماییهای طولانی در راهروهای دانشکده روانشناسی، وزارت علوم و سازمان سنجش به دفتر او رسیده است.
در سایت دبیرخانه هیات مرکزی گزینش دانشجو آمده است: «هيات مركزی گزينش دانشجو بر اساس مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۶۱ وظيفه بررسی صلاحيت عمومی دانشجويان كشور را برعهده دارد.»
مرتضی نوربخش پیش از این در جواب اعتراض داوطلبان بهایی که با عنوان «نقص پرونده» از ادامه تحصیل بازماندهاند، گفته بود کاری از او ساخته نیست زیرا مصوبه شورای انقلاب فرهنگی راه ادامه تحصیل بهاییان را بسته است.
دلارام صادقزاده از مرتضی نوربخش پرسیده است که چرا صلاحیت عمومی او رد شده است؟
- تو بهایی هستی، میدانی که.
- آیا شما طبق آییننامهای بهاییان را از تحصیل محروم میکنید؟ اگر چنین است آییننامه شما خلاف قانون اساسی است و اگر نیست رفتار شما غیر قانونی است.
نوربخش برافروخته شده است: «به کارمند دولت میگویی کار غیرقانونی میکنی؟»
- من به دستور شما محروم از تحصیل شدهام.
- من تنها تصمیم نمیگیرم.»
- شما رییس هیاتی هستید که نامه محرومیت از تحصیل مرا فرستاده است.
...
نوربخش حتی به موانع قانونی تحصیل بهاییان استناد نمیکند. سالهاست به واسطه اسناد و نامههای محرمانهای که به بیرون درز کردهاند، مشخص شده است در تاریخ ششم اسفند سال ۶۹، شورای عالی انقلاب فرهنگی، قانونی را تصویب کرده که طبق آن باید «راه ترقی و توسعه بهاییان مسدود شود» و «در دانشگاهها چه در ورود و چه در حین تحصیل چنانچه احراز شد بهاییاند از دانشگاه محروم شوند.»
قانونی که رفت و آمد دولتهای اصلاحطلب و اصولگرا و اعتدالگرا، وقفهای در اجرایش ایجاد نکرده است.
هر چند دولت محمد خاتمی پس از پیگیریهای فراوان بهاییان، ستون مذهب را از فرم تقاضانامه ثبتنام آزمون سراسری حذف کرد اما اغلب داوطلبان بهایی به دانشگاه راه نیافتند. تایید نشدن «صلاحیت عمومی» بهاییان البته محدود به تحصیل در دانشگاهها نمیشود. بهاییان ایران پس از انقلاب اسلامی با انواع محدودیتها و فشارها مواجهند و همواره شهروند درجه دو به حساب آمدهاند.
نظرها
علی
عین همین کار را در اروپا و آمریکا با مسلمانان می کنند. تازه روششان از این هم زیرکانه تر و نامرئی است.
سعید
من نمیدانم این چه منطقی است وقتی در مورد نقض حقوق کسی در ایران صحبت میشود بلافاصله سعی میکنند موردی از نقض آن را در خارج از ایران (ترجیحا کشورهای غربی) پیدا کنند؟ این مشکل انسان خاورمیانه ای- اسلامی است: غربیان، خارجیان، استکبار جهانی و ... مکلف هستند حقوق برابر مسلمانان را با سایر شهروندان خود رعایت کنند. حتی در این مسئله، اهل اسلام، گاه رادیکال ترین شعارهای چپ را از غربیان به عاریت میگیرند تا علیه خود غربیان به کارش گیرند. اهل اسلام، هر حربه ای را به کار میگیرند تا توهم توظئه جهانی علیه اسلام را ثابت کنند. در نقطه مقابل: هر کس در سرزمین اسلام، از دین خارج شود، یا اصلا نظری مخالف عقاید حاکم ابراز کند، کشتنی است. به همین دلیل، انسان اسلامی-خاورمیانه ای (نه لزوما مسلمان) در بیرون از خاورمیانه "مصرف کننده" سطحی ترین شعارهای چپ است که البته در نظرش تماما یک حربه است. در درون خارومیانه توجیه گر و پیش برنده نازیباترین و بدوی ترین اشکال راست افرطی مذهبی.
فرهاد
جناب علی شما حرف نابجا می زنی. من یک مسلمان شیعه در آمریکا هستم. نه فقط کسی جلوی تحصیل من را نگرفت بلکه خرج تحصیل من را هم تمام و کمال دولت آمریکا یا دانشگاه پرداخت. کسی هم اصلا پاپی نشد که شما مذهب ات چیست و به کدام پیغمبر و پیغمبر زاده اعتقاد داری یا بی اعتقادی. در بسیاری از دانشگاههای آمریکا برای دانشجویان مسلمان حتی مبلغ مذهبی مسلمان استخدام می شود. خیلی از این دانشگاهها کرسی اسلام شناسی هم دارند. کاری که جمهوری اسلامی با بهاییان در این سی و اندی سال کرد فقط با اقدام نازی ها قابل مقایسه است. یک روز همه اینها (بحق) صورتحساب می شود می گذارندجلویتان که هزینه ی چند دهه مردم آزاری و تعدی به حقوق مذهبی مردم را بپردازدید. جمهوری اسلامی ظلم می کند و شما از کار ناحقشان با تسول به عمل زشتی که می گویید دیگران می کننددفاع می کنید.