ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

ایدئولوژی دخول و فرهنگ دخول‌زده

مجید خانی - این نوشته ردپای ایدئولوژی دخول را فرهنگ نرسالار می‌یابد و این را مطرح می‌کند که این ایدئولوژی به دنبال یافتن رابطه قدرت در روابط جنسی دگرجنسگرا و همجنسگراست.

این نوشته ردپای ایدئولوژی دخول را فرهنگ ایرانی ـ اسلامی می‌یابد و با نگاهی انتقادی این نکته را مطرح می‌کند که نرسالاری این ایدئولوژی کماکان به دنبال یافتن رابطه قدرت در روابط جنسی، چه دگرجنس‌گرا و چه همجنس‌گراست. ایدئولوژی دخول مناسباتی را تحمیل می‌کند که به کننده سکس یا «فاعل» قدرت می‌بخشد و شونده یا «مفعول» را تحقیر می‌کند.

۱. مقدمه

در این نوشته[1] ابتدا به تعریف ایدئولوژی دخول[2] پرداخته و در ادامه ردپاهای آن را در فرهنگ خود جست‌و‌جو می‌کنیم؛ بعد از آن است که اثرات زیان‌بار آن را که کرامت و شأن انسانی را نشانه رفته، نشان می‌دهیم. این متن در نهایت اختصار تلاش کرده به واکاوی یک مسئله‌ی بزرگ و دارای وجوه بسیار بپردازد، در اینکه چقدر موفق بوده است قضاوت بر عهده اهل فن است اما امید آن دارد که این سخنان «تقریر حقیقتی باشد برای تقلیل مرارتی.»[3]

در این متن به ضرورتِ اشاره به فرهنگ عامیانه ناگزیر به اصطلاحات و فحش‌های جنسیِ زننده اشاره شده است که به این دلیل از خواننده‌ی محترم، که البته این ضرورت را به درستی درک می‌کند، پیشاپیش پوزش می‌خواهم. در ضمن تقریباً نیمی از کل این متن پی‌نوشت‌ها و یادداشت‌هایی هست که در انتها آورده شده اما این به معنای حاشیه‌ای بودن آنها نیست و برای فهم بهتر برخی از ادعایی که در متن مجملاً به آن اشاره شده رجوع به پی‌نوشت‌ها ضروری است و تنها از این رو در متن اصلی قرار نگرفته‌اند که ممکن بود انسجام متن در ذهن خواننده را از بین ببرند. همچنین ارجاعات متعددی به قانون مجازات اسلامی صورت گرفته است که همگی براساسِ قانون جدید مجازت اسلامی مصوب اول اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۲ است. این قانون در ۷۲۸ ماده به مدت پنج سال برای اجرای آزمایشی ابلاغ شده و فایل الکترونیکی آن در سایت دیوان عالی کشور موجود است.

۲. تعریف

ایدئولوژی دخول که از توابع و لواحق نرسالاری[4] محسوب می‌شود عبارت است از این اندیشه که آن‌کس که صاحب آلت نرینه/فالوس/قضیب است (جنس نر) صاحب قدرت است و با دخول در طرف مقابلش در طی یک رابطه جنسی بر وی اعمال قدرت نموده و پیروزمندانه او را پست و حقیر می‌نماید و از این طریق برتری خود را اثبات می‌نماید.[5]

اما چرا آن را ایدئولوژی می‌دانیم؟ اصطلاح ایدئولوژی، مانند اغلب اصطلاحات تخصصی علوم انسانی، در طی تاریخ معانی متفاوتی به خود گرفته است[6]، اما معنای مورد نظر ما در اینجا عبارت است از: «وسیله‌ی کنترل اجتماعی با هدف تأمین رضایت و انقیاد یا یک نظام فکری بسته که با طرح ادعای انحصاری بودن حقیقت از تحمل اندیشه‌های مخالف و باورهای رقیب سر باز می‌زند.»[7]

این پدیده چنان‌که در ادامه نشان خواهیم داد هم بسته است و هم میل به سرکوب‌گری دارد چون هر اندیشه مخالف و هرگونه اعتراضی را با انگ‌ها و برچسب‌هایی چون «بی‌غیرت» و «بی‌ناموس» خفه می‌کند و یک وسیله‌ی کنترل اجتماعی قوی است به نحوی که در خلوت‌ها و هم‌آغوشی‌ها هم نحوه‌ی رفتار ما را کنترل می‌کند. بنابراین کاملاً در هیئت یک ایدئولوژی مانند هر ایدئولوژی سرکربگری چون کمونیسم و نازیسم و فاشیسم ظاهر شده است.

می‌توانیم ایدئولوژی دخول را دخولیسم و یا دخول‌زدگی هم بنامیم و به جای هم به کار ببریم، اما از نظر ما هر سه این اصطلاحات به یک مفهوم واحد اشاره دارند.

۳. ردپاهای ایدئولوژی دخول در فرهنگ ایرانی ـ اسلامی

پیش از آغاز جست‌و‌جو در فرهنگ ایرانی ـ اسلامی برای یافتن نشانه‌های ایدئولوژی دخول و دخول‌زدگی باید اذعان کرد که ادعای این متن آن نیست که ایدئولوژی دخول تنها در فرهنگ ایرانی وجود دارد اما از آنجا که نگارنده در ایران زیسته و زبان و فرهنگ مردمان آن سرزمین را می‌شناسد مدعای خود در اینباره را محدود به آن جغرافیای خاص کرده است و نفیاً و اثباتاً در باب مردمان و فرهنگ‌های دیگر داوری نمی‌کند.

اگر دقت شود می‌بینیم به دلیل رسوب همین ایدئو‌لوژی دخول است که اکثر فحش‌های ما حاوی کلماتی است که به دخول در دیگری دلالت دارد و این بدترین نوع فحش‌های ما محسوب می‌شود. حالا به فحش‌های جنسی که در خاطر دارید دقت کنید تا دلالت اگر نه همه که اکثر آن را بر دخول در مقعد، واژن و دهان طرف مقابل و اطرافیان نزدیکش (معمولاً زن‌های وابسته) را مشاهده کنید. از آن‌جا که این فحش‌ها با هدف تحقیر به کار می‌برند مشخص می‌شود پیش‌فرض گوینده و دهنده‌ی فحش همین ایدئولوژی دخول است و اعمال قدرت از طریق عمل جنسی و دخول و الا اگر گوینده عمل جنسی و مشخصاً دخول را داد و ستد لذت می‌دید و نه اِعمال قدرت به منظور تحقیر کردن شریک جنسی‌اش، آن‌وقت وعده و وعید به دخول نه یک فحش که شاید یک تعارف می‌شد.

نگارنده در اینجا کاری به دلایل روان‌شناختی فحاشی و یا قضاوت اخلاقی در مورد خوبی یا بدی آن ندارد تنها به این واقعیت اشاره دارم که فحش‌های به اصطلاح ناموسی و جنسی در فرهنگ ما خود روشن‌ترین دلیل بر رسوب ایدئولوژی دخول در ذهن و ضمیر ماست. به بیان دیگر فحش‌های جنسی ما که بر زبان جاری می‌شود آینه‌ی ذهن دخول‌زده‌ی گویندگان آن است.

نشانه‌ی دیگر رسوب و رسوخ ایدئولوژی دخول در ذهن و ضمیر ما، افتخار به بزرگی آلت در فرهنگ عامیانه ماست. از آن‌جا که مطابق این ایدئولوژی و در جوامع مردسالار/نرسالار آلت نشانه مردانگی/قدرت است[8] هر چه آلت بزرگ‌تر باشد فرد احساس می‌کند صاحب قدرت بیشتری است و در عمل دخول سربلندتر خواهد بود و حتی شاید به صورت سادیستی اگر در رفتار جنسی طرف مقابلش به خاطر بزرگی آلت او (به فرض) رنج ببرد احساس رضایت بیشتری به دست می‌آورد. از همین‌روست که هرگونه اشاره و تصریح به کوچکی آلت یک مرد در فرهنگ ما باعث شرمندگی، خشم و واکنش دفاعی مردان می‌شود و یا مردان در گفت‌وگوها تلاش می‌کنند آلت خود را بزرگتر جلوه دهند و یا یا اشیا بزرگ را برای دخول به دیگری حواله می‌کنند.[9]

یکی دیگر از نشانه‌های آن کنجکاوی‌های مردم در مورد نفش‌های جنسی[10] همجنس‌گرایان مرد است که بدانند به تعبیر نرسالارانه‌ی آن‌ها کدام فاعل/کننده (active) و کدام مفعول/دهنده (passive) است؟ [11] تا برایشان روشن شود در این رابطه جنسی کدام دست فراتر و کدام دست فروتر را به زعم آنها دارد. تعبیری که آشکارا نشان از رسوب تلقی نرسالارانه از رابطه جنسی در ذهن زنان و مردان پرسنده‌ی چنین پرسش‌هایی است. چرا که اگر رفتار جنسی با هدف لذت یا شناخت بدن دیگری می‌خواهد انجام شود چه تفاوت می‌کند که چه کسی به تعبیر آنها دخول کند و چه کسی مورد دخول واقع شود؟ و چه کسی زیر و چه کسی رو؟ این افراد احتمالاً برایشان سخت است تصور اینکه در میان مردانی که با همجنس رابطه دارند هم به تعبیر درست‌تر و غیرارزش‌گذارانه‌ای هم تاپ[12] وجود دارد؛ هم بات[13] و هم دوطرفه[14] و اصلاً ممکن است روابط فقط عاطفی و رومانتیک و رابطه جنسی نرم[15] باشد اما بیرونیانِ نرسالار تنها بات‌ها، با همان لفظ و لحن زشت و توهین‌باری که خطابشان می‌کنند، را همجنس‌گرا به معنای منفی خودشان می‌دانند.

سه مورد گذشته بیشتر نشانه‌ها و ردپاهای ایدئولوژی دخول در فرهنگ عامه بود اما در فرهنگ دینی و شریعت اسلامی که هم‌اکنون بخش عمده‌ی نظام حقوقی و جزایی ایران را تشکیل می‌دهد هم می‌توان به جست‌و‌جوی آن پرداخت. دخول‌زدگی نه تنها در فرهنگ عامه که در عمق شریعت اسلامی و قوانین متأثر از آن که توسط کسانی نوشته شده، که در زمانه‌ی مدرنیته زندگی می‌کنند اما مدرن نیستند، نفوذ کرده است.

برای نمونه اهمیت دخول در مجازات‌های شدیدی که برای زنا یا لواط در نظر گرفته شده است برای واقع شدن دخول است و در صورت عدم تحقق دخول آن مجازات‌ها ساقط و معمولاً تبدیل به تعزیر می‌شود[16]، مجازاتی که نباید حداکثر، کمتر از مجازات فعل کامل باشد. برای مثال زنای غیرمحصنه (طرفین دارای همسر نباشند) چنان که در قرآن هم اشاره شده است مجازاتش صد ضربه شلاق است.[17] اما این در صورتی است که چهار شاهد عادل دیده باشند یا مرتکبان این عمل چهاربار اقرار کنند (با شرایط خاصی که در نظر گرفته شده) که دخول کامل واقع شده است (بیش از ختنه‌گاه)، آن هم «چنان که سرمه در سرمه‌دان فرو می‌رود». در غیر این صورت بنا به نظر قاضی مجازاتی خواهند شد که بیش از ۹۹ ضربه شلاق نمی‌تواند بود.

یا نمونه‌ی دیگر مجازات لواط در قانون جدید مجازات اسلامی است که مطابق آن مجازات فاعل خفیف‌تر از مجازات مفعول است، به طوری که طبق ماده‌ی ۲۳۴ این قانون مجازات مفعول در هر صورت (داشتن یا عدم داشتن همسر) اعدام است اما مجازات فاعل تنها در صورت عُنف و اکراه و داشتن همسر اعدام و در غیر این صورت صد ضربه شلاق است.[18] این قانون به خوبی ذهنیت دخول‌زده‌ی نویسندگان آن که مجتهدان مسلط بر فقه اسلامی بوده‌اند را نشان می‌دهد.

۴. پیامدهای منفی ایدئولوژی دخول

نگاه به رابطه و رفتار جنسی از دریچه‌ی ایدئولوژی دخول تبعاتی چندی در پی دارد از قبیل غیرانسانی کردن رفتار جنسی، قربانی کردن دوباره قربانیان تجاوز جنسی، دخول به عنوان ابزار شکنجه، بی‌معنا کردن تجاوز زنان به مردان، تشدید هم‌جنس‌گراهراسی، تشدید نابرابری در رفتار‌های جنسی دگرجنس‌گرایانه، برجسته‌سازی بکارت، طرد و آزار کارگران جنسی و قتل‌های ناموسی. در اینجا یکایک این موارد را توضیح مختصری می‌دهم.

لازم به یادآوری است که موارد برشمرده یک استقراء است و نه یک حصر عقلی؛ بنابراین با کاوش بیشتر موارد دیگری را هم می‌توان بر این سیاهه افزود.

۴.۱ - ‌ غیرانسانی کردن رفتار جنسی

این ایدئولوژی رفتار جنسی را به نوعی اعمال قدرت از طریق دخول یکی بر دیگری (دخول‌کننده بر دخول‌شونده) تبدیل می‌کند در حالی که اگر انسان را مطلوب فی‌نفسه بدانیم و کالایی شدن وی را خلاف شأن انسانی؛ رفتار جنسی باید داد و ستد لذت (چه لذت جنسی چه لذت ناشی از شناخت تن دیگری) میان دو نفر باشد.

هر طرف رابطه در سکس باید در عین این‌که به فکر لذت بردن و کام‌جویی خود از هر طریق (دخول کردن یا مورد دخول واقع شدن) است به فکر لذت طرف مقابل از طریق دخول کردن در وی یا اجازه دادن به دخول در خود باشد (بسته به نوع رفتار جنسی و خواسته‌های طرف مقابل).

البته ایدئولوژی دخول ممکن است در بین زنان یا هر کس که در رفتارهای جنسی به تعبیر نرسالارانه مفعول واقع می‌شود هم وجود داشته باشد و آن‌ها حظ و بهره‌ای در رفتار جنسی برای خود قائل نباشند. به این جمله که گاه به شوخی گفته می‌شود و به ظاهر در طرفداری از زنان است اما پر است از رسوبات نرسالارانه به رفتار جنسی دقت کنید: «عشق بهانه مردان است برای سکس رایگان»[19] در واقع این جمله دارای این پیش‌فرض است که چون زن در رفتار جنسی بهره و حظی ندارد و مورد اعمال قدرت قرار می‌گیرد پس برای یک رفتار جنسی با او باید بهای آن را پرداخت.

در این‌جا لازم است به «لزبین فمنیسم»[20] هم اشاره‌ای بکنم که حاصل همین غیرانسانی کردن رفتار جنسی است. لزبین فمنیسم هم مانند یک ایدئولوژی سیاسی ذیل فمینیسم معتقد است از آن‌جا که رابطه جنسی زنان با مردان موجب سلطه و تسلط مرد بر زن است زنان باید به رفتار جنسی با یکدیگر مبادرت کنند؛ صرف‌نظر از این‌که گرایش جنسی به مردان دارند یا به زنان. در واقع در لزبین فمنیسم در مقام یک ایدئولوژی صِرف رابطه جنسی موجب تسلط مردان بر زنان دانسته شده در حالی که رابطه جنسی که با ایدئولوژی دخول باشد چنین است؛ و گرنه اگر ایدئولوژی دخول نباشد رابطه جنسی از حالت اعمال قدرت به تبادل لذت تبدیل می‌شود. به نظر نگارنده به جای ترویج لزبین فمنیسم به مثابه یک ایدئولوژی سیاسی و نه یک گرایش طبیعی، باید با ایدئولوژی دخول مبارزه کرد.[21]

۴.۲ - قربانی کردن دوباره قربانیان تجاوز

بنابراین این ایدئولوژی مورد دخول واقع شدن معادل مورد اعمال قدرت قرار گرفتن و پست و حقیر شدن است. جامعه مردسالار ستایش‌گر قدرت و قدرت‌مندان است. قربانی تجاوز در چنین جامعه‌ای معمولاً شرم دارد که تجاوز را بیان کند و به جایی شکایت برد. این مسئله از طرفی امکان سوءاستفاده دوباره از قربانی توسط متجاوز را فراهم می‌آورد و از طرفی ممکن است حسی از ناراحتی و افسردگی و مشکلات روانی دیگر را در فرد به وجود بیاورد. اگر هم قربانی بیان کند و یا به نحوی این مسئله فاش شود اکثریت افراد جامعه که با عینک ایدئولوزی دخول به این مسئله می‌نگرند فرد قربانی را خوار و خفیف شمرده و وی را دوباره قربانی می‌کنند. سرزنش قربانی در چنین شرایطی بیش از سرزنش متجاوز خواهد بود.

۴.۳  - دخول هم‌چون ابزار شکنجه

در رژیم‌های خودکامه که در جامعه ایدئولوژی دخول در ذهن افراد وجود دارد. به جای داغ و درفش در زندان‌ها دخول کردن و از این طریق فروپاشندن شخصیت طرف در دستور کار قرار می‌گیرد.[22] در این کار تنها مسئله تجاوز و برخلاف میل و رضایت طرف نیست که باعث آسیب روحی و روانی به شخص می‌شود بلکه مهم‌تر از آن دخول آن هم با رسوبات این ایدئولوژی است که فرد را دچار فروپاشی می‌کند. اگر این ایدئولوژی در عرصه جامعه حضور نداشت پلشت‌کاری‌های خودکامگان با سلاح دخول مطمئناً کم‌رنگ و کم‌اثر می‌شد.[23]

۴.۴  - بی‌معنا کردن تجاوز زنان به مردان

از آن‌جا که این ایدئولوژی رفتار جنسی را در دخول منحصر می‌کند، متجاوز تنها کسی‌ست که دیگری را مورد دخول قرار دهد و با این تلقی جز مردان نمی‌توانند متجاوز باشند. چنانکه به عینه دیده‌ایم که اکثر مردان حداقل ایرانی تجاوز یک زن به یک مرد را مضحک و بی‌معنا می‌دانند. اما اگر رفتار جنسی را هر نوع کام‌جویی از بدن دیگری بدون اختیار و اراده او بدانیم و رفتار جنسی را در دخول منحصر نکنیم تجاوز زنان به مردان هم معنا پیدا می‌کند.

تجاوز به مرد در این معنا استفاده از بدن مرد توسط مرد یا زنی دیگر و کام‌جویی از آن بدون رضایت وی است. گرچه باید اذعان کرد به دلیل برتری نیروی جسمانی که اکنون برای مردان وجود دارد تجاوز زوری معنایی ندارد اما تجاوز اجباری، غیرمختارانه و غیررضایت‌مندانه[24] هنوز می‌تواند از طرف یک زن بر یک مرد اعمال شود.

۴.۵ -  تشدید هم‌جنس‌گراهراسی[25]

همجنس‌گراهراسی به این احساس و حالت روانی خاص اشاره دارد که فرد از افراد همجنس‌گرا یا رفتارهای هم‌جنس‌گرایانه هراس، یا نفرت، یا انزجار دارد. یکی از دلایل این مسئله همین ایدئولوژی دخول است. از آن‌جا که مرد در جامعه مردسالار آموخته است که رابطه جنسی نوعی اعمال قدرت است و زن آموخته و پذیرفته که باید مورد اعمال قدرت قرار گیرد بنابراین تلخی و غیرانسانی بودن این نوع رابطه جنسی در چنین روابطی خصوصاً در قالب ازدواج به سبک معمول جامعه مشهود و عریان نیست اما در روابط هم‌جنس‌خواهانه خصوصاً از نوع مردانه‌اش تلخی این تلقی خود را نشان می‌دهد.

جامعه‌ای که در آن ایدئولوژی دخول مسلط است و مردمانش دخول‌زده‌اند برایشان قابل هضم نیست که چطور دو صاحب فالوس و به تبع آن صاحب قدرت ممکن است وارد روابطی بشوند که موجب دخول یکی در دیگری/در یکدیگر و به تبع آن اعمال قدرت توسط یکدیگر یا یک طرف رابطه قرار بگیرند.[26]

این نکته هم لازم به یادآوری است که همجنس‌گراهراسی ممکن است در میان هم‌جنس‌خواهان هم دیده شود[27] که این هم خود از تبعات همان ایدئولوژی دخول و نفوذ و رسوخ آن در افکار کسانی است که مستیقماً از آن متضررند. در این صورت فرد معمولاً رفتارهای شاه‌نرگونه[28] از خود بروز داده و با گرایش جنسی خود از طریق حمله و آسیب به دارندگان این گرایش مبارزه می‌کند معمولاً این افراد اگر به رابطه هم‌جنس‌گرایانه مبادرت کنند مایلند منحصراً تاپ باشند (دخول کنند و در آن‌ها دخول نشود). البته نمی‌خواهم به این نتیجه‌گیری غلط برسم که فقط بات‌ها و دوطرفه‌ها گی هستند و تاپ‌ها گی محسوب نمی‌شوند اعتقادی که خصوصاً در میان دوطرفه‌ها وجود دارد. اما معمولاً در جوامعی مثل ایران که لواط[29] رایج است مشخص است که لواط‌کننده (لائط) تنها نقش تاپ را دارد و از آنجا که جامعه ایرانی یک جامعه هوموفوبیا‌زده است[30] طبیعی است اگر یک گی هوموفوب به خاطر همین ایدئولوژی دخول تنها خواهان نقش تاپ در روابط جنسی است.

۴.۶ - تشدید نابرابری در رفتار‌های جنسی دگرجنس‌گرایانه

در جوامع مردسالار که ایدئولوژی دخول را پذیرفته‌اند نوع منحصر و مشروع رفتار جنسی دگرجنس‌گرایانه است و به منظور بهره‌برداری دخول‌کننده در دخول‌شونده و به تبع آن به احساسات و لذت فرد دخول‌شونده در این رفتار جنسی توجه نمی‌شود؛ چون وی انسان فرودستی است که تنها باید تابع اوامر فرادست خود باشد و خود در این میانه حقی و بهره‌ای ندارد. این ایدئولوژی با بیماری بدگمانی که همراه باشد نتیجه‌ای جز بی‌نصیب گذاشتن زنان در کام‌جویی‌ها و حتی برخوردارهای تند و خشن در برابر خواهش‌های جنسی زنانه نخواهد داشت که آن را حمل بر بدی و بدکارگی خواهد نمود.

حساسیت بیشتر نسبت به روابط جنسی آزادانه دخترها نسبت به روابط جنسی آزادانه پسرها در خانواده نشانه و نتیجه دیگر همین ایدئولوژی دخول است که منجر به نابرابری شده است. چنان که شاید بسیاری از ما مشاهده کرده‌ایم بسیاری از خانواده‌های سنتی و مذهبی چنانکه به روابط دختر با جنس مخالف حساس هستند این حساسیت را نسبت به پسر خانواده ندارند و حتی ممکن است از آن آگاه بوده و نسبت به آن بی‌تفاوت باشند و شاید سکوتی توأم با رضایت.[31]

ناز معشوق (معمولاً زن) در برابر نیاز عاشق (معمولاً مرد) هم نشانه‌ی دیگری از همین امر است؛ زن باید ناز کند چرا که کالایی جنسی برای عرضه دارد که مرد خریدار به آن نیاز دارد و برای بازار داغی باید او را تشنه‌تر کرد. ولی اگر یک رابطه برابر بود و مناسبات جنسی، کالایی و بازاری نبود ناز و نیاز دیگر بی‌معنا بود و البته ناز با عشوه‌گری و دلبری به منظور شعله‌ور کردن آتش عشق از مقوله‌ای دیگر است.

۴.۷  -  برجسته‌سازی بکارت[32]

از عوامل مهمی که پرده بکارت را در نظام‌های نرسالار برجسته می‌کند همین ایدئولوژی دخول است. مردان صاحب قدرت نمی‌پسندند که مملوک آن‌ها قبلاً توسط دیگری مورد اعمال قدرت واقع شده باشد این عامل دوشیزگی و داشتن پرده بکارت را پراهمیت می‌کند. معمولاً در این فرهنگ‌ها آن‌قدر که به بکارت زنان و وابسته کردن آن با پدیده‌ی زیستی پرده بکارت اهمیت داده می‌شود بدلیل همان نابرابری که پیش از این ذکر کردیم، به بکارت مردان (عدم داشتن رابطه پیش از ازدواج) اهمیت داده نمی‌شود.[33] و کاملاً می‌توان تصور کرد چه قتل‌ها و جنایاتی بر سر نداشتن این پرده که گاه به صورت طبیعی در کسی وجود ندارد با به دلایلی غیر از رابطه جنسی از بین رفته است انجام شده است.[34]

۴.۸  - طرد و تحقیر کارگران جنسی[35]

از نظر نگارنده واژه‌ی فاحشه/روسپی[36] یا عامیانه‌ی آن «جنده[37]» که سرشار از ارزش‌داوری‌های منفی است در واقع به سه پدیده و مفهوم متفاوت اشاره دارد یک مفهوم اجتماعی به اسم «کارگری جنسی» که البته در مورد آن به داوری‌های اخلاقی هم می‌توان نشست، دیگری یک پدیده و مفهوم روانی به اسم «اعتیاد جنسی[38]» و دیگری یک مفهوم اخلاقی به اسم «خیانت در روابط جنسی». در فرهنگ عامیانه هر سه‌ی این موارد تحت همان عنوان پیش‌گفته گنجانده شده همچون برچسبی در یک جامعه نرسالار بر هر کس بخورد ادامه‌ی زندگی او در آن جامعه سخت خواهد بود و فرد (معمولاً زن) مورد سوءاستفاده و آزار و تحقیر قرار می‌گیرد.

البته که آزار و اذیت به هر دلیل و بهانه‌ای قابل دفاع نیست[39] اما ریشه‌ی اصلی همین آزارهای سادیسمی نسبت به چنین فردی از تبعات ایدئولوژی دخول است. بنابر این ایدئولوژی، کارگران جنسی/معتادان جنسی (البته آن‌ها که خدماتشان را به مردان بهره‌بردار می‌دهند)، از آن‌جا که بارها و بارها مورد بهره‌برداری قرار گرفته و دخول در آن‌ها واقع می‌شود انسان‌هایی (اگر آن‌ها را انسان ببینند) موجوداتی ضعیف، پست و حقیرند که اینچنین مورد اعمال قدرت قرار می‌گیرند.

به این ترتیب، انسانیت‌زدایی از این افراد مقدمه‌ای برای آزار و اذیت آن‌ها می‌شود. برای حل برخوردهای غیرانسانی با چنین آزارهایی باید مشکل ریشه‌ای ایدئولوژی دخول را حل کرد. البته نمی‌توان ریشه‌های تاریخی نیاز به تداوم نسل و مشخص بودن اینکه فرزندان از کدام پدرند تا آن مرد که تفوق نیرو را در آن جامعه داشت تمام توان خود را برای حفظ آن کودک به کار برد را در این مسئله نادیده گرفت.

۴.۹ -قتل‌های ناموسی[40]

گفتیم که در ایدئولوژی دخول صاحب آلت صاحب قدرت هم هست و به واسطه همین صاحب قدرت بودن صاحب طرف مقابل خصوصاً جنس زن هم خواهد بود. ازدواج نوعی تملیک است بنابراین مورد دخول واقع شدن دارایی خود که مساوی است با اعمال قدرت بر وی توسط دیگری را نمی‌پذیرد و گاه حتی به شائبه چنین اتفاقی دست به قتل همسر و دختر و حتی مادر خود (آنانکه که در فرهنگ نرسالارانه ناموس خوانده می‌شود) می‌زند و به آن هم مفتخر خواهد بود.[41]

۵. نتیجه‌گیری

این نوشتار برای پرداختن به مسئله‌ای بود که به نظر می‌رسد کرامت و شأن انسانی را پای‌مال می‌کند؛ آن هم در جایی و طی رفتاری که شاید کسی فکرش را هم نکند. این‌بار کرامت انسانی نه در کوچه پس کوچه‌های فقر که عزت نفس انسان را جریحه‌دار می‌کند و نه در زندان‌های جباران که آزادی انسان را لگدکوب زورمندی خویش می‌کنند یا در هر جای دیگر که آشکارا این کرامت نفی می‌شود؛ که این‌بار در مصاف نابرابر تن‌های برهنه و در آغوش شاید من و شاید تو و هزاران مثل ما هتک می‌شود. ایدئولوژی دخول بر چشم و دل ما عینکی می‌زند که رفتار جنسی اعمال قدرت می‌شود و این اعمال قدرت کرامت انسانی را از بین می‌برد. این ایدئولوژی ننگین و این فرهنگ دخول‌زده اثرات زیان‌باری دارد که همه‌ی آن در یک چیز مشترک است افزودن بر درد و رنج انسان‌ها از طریق هتک حرمت و کرامت انسانی آن هم در پراحساس‌ترین لحظات زندگی که قرار است سرمایه‌ای از بهترین احساسات را به انسان هدیه کند.

باید دل‌نگران کرامت انسان و به هتک حرمت آن در هرجایی حساس بود؛ حتی در بسترها و هم‌آغوشی‌ها. و البته این به معنای ورود دولت یا هر فرد یا نهاد دیگری در حوزه خصوصی افراد نیست بلکه باید با آگاهی‌بخشی و فرهنگ‌سازی در سپهر عمومی، که توسط تک‌تک اعضای جامعه و بخصوص روشنفکران و فرهیختگان و سرآمدان آن جامعه انجام می‌شود، عینک ایدئولوژی دخول را به دور انداخت تا رفتار جنسی چهره‌ی انسانی خود را به ما بنمایاند و سکس، به معنای رفتار جنسی برابر و با هدف لذت طرفین، زاییده شود.

پانویس‌ها

[1] از  آرش نراقی، حسین دباغ، یاسر میردامادی و دیگر عزیزان و دوستانم در ایران، که از آوردن نامشان معذورم، به دلیل خواندن این نگاشته پیش از انتشار و ارایه نقدها و نظرات اصلاحی خود کمال سپاس‌گزاری را دارم در عین حال این به معنای موافقت آن عزیزان با همه‌ی مطالب این نگاشته نیست و نیز تمام کاستی‌ها و نقص‌های این متن بر عهده‌ی نگارنده است.

[2] Penetration ideology.

نگارنده اولین بار با مقاله آرش نراقی با عنوان «تجاوز به منزله نقض حقوق بشر» با این مفهوم آشنا شدم. در تماسی که با ایشان داشته‌ام ریشه این اصطلاح را آثار فمینیست‌هایی چون تی گریس اتکینسون عنوان کردند با بررسی مختصری که کرده‌ام در اینکه معنایی که من از این اصطلاح مراد می‌کنم همانی باشد که آن نویسندگان مراد می‌کنند تردید جدی دارم، در پی‌نوشت شماره ۵ به نظر اتکینسون پرداخته‌ام.

[3] دو کارکررد و وظیفه روشنفکری از نگاه مصطفی ملکیان.

[4] Masculism/patriarchy.

برخی بین مردسالاری و مردانه‌سالاری تفاوت می‌گذارند به این معنا که مردسالاری امتیازات ویژه‌ای را برای جنس نر قائل است و هیچ زنی تا تغییر جنسیت نداده یا حتی پس از آن نمی‌تواند به آن امتیازات برسد. اما در مردانه‌سالاری «خصلت مردانه» برتر انگاشته می‌شود و اگر زنی با وجود جنسیت‌اش واجد این خصلت‌ها شود می‌تواند بدان امتیازات و برتری دست یابد. این تفاوت را از مقاله یاسر میردامادی با عنوان «و خدا مرد نبود...» در ویژه‌نامه سکسوالیته و زنان مجله اینترنتی تابلو (بهمن‌ماه ۱۳۹۲) برگرفته‌ام؛ اما به نظرم به جای این تقسیم‌بندی می‌توان جامعه مردسالار را جامعه نرسالار نامید و جامعه مردانه‌سالار را جامعه مردسالار. این عنوان را می‌توان از تفاوتی که فیمینست‌ها بین جنس (sex) و جنسیت (gender) می‌گذارند؛ به دست آورد: جنس عبارت است از آنچه که طبیعت به وجود آورده و به «نر» و «ماده» تقسیم می‌شود اما جنسیت که ما با عنوان «مردانه» و «زنانه» می‌شناسیم توسط اجتماع برساخته می‌شود.

[5] برخی از فمینیست‌ها مانند تی گریس اتکینسون (Atkinson) پدیده‌ی دخول جنسی یا نهاد دخول جنسی و ارگاسم از طریق واژن را مورد حمله قرار داده آن را مانند هر نهاد دیگری برساخته اجتماع می‌دانند. اما نگارنده با این رأی همدل نیست. به نظر می‌رسد خود این پدیده به عنوان یک واقعیت طبیعی نمی‌تواند درست یا غلط باشد اما چون انسان موجودی تفسیرگر است و نه با واقعیات که با تفسیرش از واقعیات روبه‌روست تفسیر نرسالارانه‌ای از این دخول ارائه داده است که ایدئولوژی دخول یا دخولیسم و یا دخول‌زدگی نامیده می‌شود و از این حرکت طبیعی به نظر ما و برساخته اجتماع به نظر اتکیسنون تفسیری نرسالارنه می‌کند. خلاصه‌ای از نظر اتکینسون در مقاله زیر آمده است: رپاپورت، الیزابت. درباره‌ی آینده عشق: روسو و فمینیست‌های رادیکال، ترجمه: آرش نراقی، این مقاله هم‌اینک در کتاب «درباره‌ی عشق» تألیف و ترجمه آرش نراقی و همچنین سایت شخصی ایشان در دسترس است.

[6] در فلسفه‌ی سیاسی اصطلاح «ایدئولوژی» از ابتدای کاربرد تاکنون حداقل شش معنای مختلف به خود گرفته است برای اطلاع از این کاربردهای مختلف به این کتاب مراجعه شود: اندرو، هیوود (۱۳۸۹) سیاست، ترجمه: عبدالرحمن عالم، تهران: نشرنی. صص ۶۷-۶۵.

[7] این تعریف از ایدئولوژی بیشتر مورد نظر فیلسوفان منتقد ایدئولوژی‌های توتالیتر (نازیسم و کمونیسم) مانند هانا آرنت (۱۹۰۶ ـ ۱۹۷۵) و کارل پوپر (۱۹۰۲ ـ ۱۹۹۴) است.

[8] برای دانستن اهمیت داشتن آلت نرینه در جامعه نرسالار ما کافی است به قانون مجازات اسلامی رجوع شود که تمامیت مرد را به بیضه و آلت تناسلی دانسته است. چنانکه که طبق ماده ۶۶۱ و ۶۶۵ قطع آلت تناسلی تا ختنه‌گاه و قطع دو بیضه هر کدام جداگانه دیه‌ی انسان کامل دارد. و از این آشکارتر ماده ۶۶۷ است که قطع آلت تناسلی و بیضه‌های فرد خنثای (بی‌جنسیت) که بیشتر شبیه به مردان است دیه کامل دارد اما قطع آلت تناسلی و بیضه‌های فرد خنثای شبیه به زنان را موجب ارش (دیه آن ثابت نیست و به نظر کارشناس بستگی دارد) دانسته است. در عهد قدیم هم به عنوان نمونه‌ی دیگری از کتب دینی ادیان ابراهیمی آمده است که: «مردی که آلتش بریده شده و یا بیض‌هایش له شده نباید در جماعت خدا وارد شود.» (کتاب مقدس، عهد قدیم، کتاب تثنیه، باب ۲۳ آیه ۱).

[9] اینکه اکثریت مردان احساس می‌کنند آلت جنسی‌شان کوچک است می‌تواند نشانه‌ی رسوخ این ایدئولوژی در مردان باشد چنانکه اشاره رفت و از طرف دیگر ممکن است به این دلیل باشد که مردان می‌خواهند رضایت شریک جنسی‌شان را بدست آورند و این تصور غلط در ذهنشان هست که بزرگی آلت لزوماً می‌تواند به رضایت بیشتر وی منجر شود.

[10] Sexual role.

در میان همجنس‌گرایان مرد ایرانی به اشتباه، که اشتباه رایجی هم شده است، اصطلاح پوزیشن (position) با مختصر آن پوز به جای نقش جنسی به کار می‌رود. در حالی که پوزیشن عبارت است نحوه قرار گرفتن بدن‌های دو شریک جنسی در یک رفتار جنسی به منظور تنوع بخشیدن به آن و کسب لذت بیشتر و....

[11] اصطلاح مفعول را در این جا به اکراه به کار بردم که در ادامه متن هم به آن تصریح کرده‌ام؛ آنچه که در نظام‌های نرسالار فاعل (active) و مفعول (passive) گفته می‌شود دارای ارزش‌داوری منفی است.

[12] Top.

[13] Bottom.

[14] Versatile.

[15] Soft sex.

[16] به ماده ۲۲۱ و ۲۳۳ قانون مجازات اسلامی رجوع شود که در تعریف زنا و لواط دخول را شرط می‌داند.

[17] «الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَ‌أْفَةٌ فِي دِينِ اللَّـهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ‌وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ / هرکدام از زن و مرد زناکار را صد ضربه شلاق بزنید و در دین خدا نسبت به آنها رأفت نداشته باشید اگر به خدا و روز واپسین ایمان دارید و گروهی از مومنان شاهد مجازات آنها باشند.» (نور/۲) ماده ۲۳۰ قانون مجازات اسلامی برگرفته از همین آیه است.

[18] در قانون مجازات اسلامی قبلی جزای هر دو قتل بوده است و محسن کدیور معتقد است که مشهور علمای شیعه قتل هر دو است اما او هم می پذیرد که معمولاً مجازات مفعول شدیدتر از فاعل است برای مشاهده پرسش و پاسخ محسن کدیور در این باره به این لینک مراجعه شود.

در ماده ۲۳۷ قانون مجازات اسلامی به اصطلاح همجنس‌گرایی اشاره شده است (و جالب است که از همجنس‌بازی استفاده نشده) که با بررسی آن متوجه می‌شویم همجنس‌گرایی از نظر نویسندگان رابطه دو جنس موافق که لواط (تحقق دخول) و تخفیذ (قرار دادن آلت جنسی بین دو ران) نباشد و اعمالی از قبیل تقبیل (بوسیدن) و لمس کردن از روی شهوت که مجازاتش سی و یک تا هفتاد و چهار ضربه شلاق تعزیری است.

در کتاب مقدس هم مجازات فاعل و مفعول کشته شدن است (ترجمه‌ی تفسیری کتاب مقدس، عهد قدیم، کتاب لاویان، باب ۲۹، آیه‌ی ۱۳: «اگر دو مرد با هم نزدیکی کنند، عمل قبیحی انجام داده‌اند و باید کشته شوند؛ و خونشان به گردن خودشان است.») اما عمق نفوذ دخولیسم در این متن مقدس را از این آیه می‌توان دریافت: «از دختران اسرائیلی کسی نباید فاحشه شود و از پسران اسرائیلی کسی نباید لواط شود.»(همان، کتاب تثنیه، باب ۲۳، آیه ۱۷) فاحشگی و مورد لواط واقع شدن چون موجب دخول با همان تبعات ذکر شده است نباید برای قوم برگزیده پیش آید.

[19] این جمله را در فیلم «قبل از طلوع» (before sunrise 1995) ساخته‌ی ریچارد لینکلیتر، سِلین (ژولی دلپی) به جیمز (ایتن هاک) می‌گوید. اطلاعات این فیلم را در این لینک ببینید.

[20] Lesbian  Feminism.

نیابد لزبین  فمنیسم به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی را با لزبینیسم به معنای گرایش طبیعی یک زن برای داشتن رابطه عاطفی یا جنسی با زنی دیگر اشتباه کرد در متن به این موضوع اشاره رفته است.

[21] این ایدئولوژی ممکن است تا آن‌جا پیش برود که حیوانات را هم تبدیل به ناموس کند فراموش نمی‌کنم این خاطره شیرین و در عین حال پرنکته را که: با دوستی عزیز که ساکن یکی ار روستاها بود و با هم صمیمیتی داشته و داریم روزی در اثنای صحبتمان بحث به جایی کشید که به ذهن من خطور کرد و از او پرسیدم که آیا الاغ ماده هم به اندازه الاغ نر کار می‌کند یا نه؟ وی در پاسخ گفت: البته الاغ ماده هم زیاد کار می‌کند اما برای مردم روستای ما ننگ است که الاغ ماده نگه دارند. وقتی علت را جویا شدم پاسخ داد: چون اگر الاغ نر مردم روی الاغ ماده آ‌ن‌ها بیفتد برای مردم ما ننگ است. یعنی این ایدئولوژی دخول تا حیوانات خانگی کشیده شده است.

[22] اتفاقی که در پی حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ در ایران رخ داد؛ من در آن سال دانشجوی کارشناسی بوده و شاهد بودم که این عمل حکومت چه قدر رعب‌انگیز و ترساننده بود به گونه‌ای که در گفت‌وگوهای دوستانه با برخی فعالان در جنبش سبز این عمل از کشته شدن هم بدتر بود و این جز به دلیل رسوخ فرهنگ دخول‌زده در فکر ما نبود.

[23] به این دو مورد اخیر به عنوان تبعات منفی ایدئولوژی دخول در مقاله آرش نراقی که پیش از این به آن اشاره شد پرداخته شده است.

[24] برای دیدن تعاریف و تمایزات این اقسام مختلف تجاوز به مقاله فوق‌الذکر از آرش نراقی مراجعه شود.

[25] Homophobia.

هفدهم ماه مه (۲۸ اردیبهشت) به عنوان روز جهانی مبارزه با همجنس‌گراهراسی اعلام شده است در این روز در سال ۱۹۹۱ سازمان بهداشت جهانی همجنس‌گرایی را از لیست بیماری‌ها و اختلالات روانی حذف کرد و به همین مناسبت از سال ۲۰۰۵ این روز به عنوان روز جهانی مبارزه با همجنس‌گراهراسی انتخاب شد.

[26] بر طبق شریعت اسلامی مجازات رفتار همجنس‌گرایانه بین دو زن که مساحقه می‌خوانند مجازاتش صد ضربه تازیانه است (ماده ۲۳۹ قانون مجازات اسلامی). که این می‌تواند دلیلش عدم دخول باشد چنان‌که در روایتی از علی ابن ابی‌طالب هم بدان اشاره رفته است و البته این را با قوت نمی‌توان گفت چون بسیاری از مجازات‌ها مانند مجازات ارتداد در مورد زن‌ها با تخفیف اعمال می‌شود.

[27] برای دیدن نمونه‌هایی از همجنس‌گرایان هوموفوب دو فیلم قابل پیشنهاد است: یکی «کوهستان بروکبک» (brockback Mountains 2005) ساخته‌ی انگ لی (َAng Lee) که در آن، انیس دلمار (با بازی هیت لجر)  علی‌رغم تمایلات همجنس‌گرایانه، که حتی بعدها زندگی خانوادگی او را تحت تأثیر قرار می‌دهد، به دلیل اینکه پدرش در کودکی او را به تماشای شکنجه و قتل دو مرد گی برده است و وحشتی که در ضمیر او از دیدن این صحنه‌ها ایجاد شده، در ابتدایِ رابطه با جک توئیست (با بازی جیک جیلنهال) به شدت از رفتارهای همجنس‌گرایانه وحشت دارد. در دیالوگی آن را از سر ناچاری می‌داند، ادعایی که بعد از ازدواجش و بالا گرفتن ماجراهای عشقی این دو به نظر نادرست می‌آید. نمونه‌ی دیگر فیلم زیبایی آمریکایی (American Beauty 1999) ساخته‌ی سام مندس است در این فیلم کلنل فیتز، سرهنگ بازنشسته‌ای که به شدت از هم‌جنس‌گرایان متنفر بوده و از زوج گی همسایه خود بیزار است و طی یک سوءتفاهم فقط به ظن ارتباط جنسی پسرش با مرد همسایه، لستر مانهایم، او را از خانه بیرون می‌کند، در انتهای فیلم به صورت شگفت‌انگیزی با پیشنهاد فیتز به لستر مانهایم برای رابطه جنسی مواجه می‌شویم (این نشان می‌دهد که او یک همجنس‌گرا بوده اما عمیقاً هوموفوب) که وقتی با جواب منفی روبه‌رو می‌شود همان احساسات هوموفوبیا بار دیگر فوران کرده و پایان تراژیک فیلم را با قتل لستر به وسیله‌ی فیتز رقم می‌زند. اطلاعات این دو فیلم را از این دو لینک، ۱ و ۲، ببینید.

[28] Machismo.

[29] Sodomy.

لواط درعربی از نام لوط پیامبر قومی که در قرآن رفتارهای جنسی منحرفانه‌ای داشته‌اند گرفته شده است اما «سودومی» در زبان‌های لاتینی از نام ناحیه‌ای که این قوم در آن ساکن بودند یعنی سدوم گرفته شده است. در کتاب مقدس، عهد عتیق، سِفر پیدایش؛ باب ۱۹ به سدوم و عموره و داستان نابودی آن دو شهر پرداخته شده است. الهی‌دانان مسیحی در جوامع غربی و به تبع آن‌ها روشنفکران و نواندیشان مسلمان تلاش کرده‌اند آنچه در کتب مقدس دینی تحت عنوان لواط طرح و مذموم و ممنوع شمرده شده را از آنچه که در جوامع مدرن امروزی هم‌جنس‌گرایی نامیده شده متمایز کنند و لواط را رفتار جنسی متجاوزانه یک فرد بزرگسال با زیردست معمولاً کم سن وسال (teenagers) خود یا به گفته‌ی روانشناسان بچه‌بازی (pedophilia) که هم‌اکنون هم در جوامع مدرن مذموم است تفسیر کنند. برای نمونه‌ی آن به فارسی به مقالات و مصاحبه‌های آرش نراقی که در یک مجموعه تحت عنوان «اسلام و مسئله‌ی همجنس‌گرایی» جمع آوری شده و هم‌اینک در این لینک قابل دسترس است رجوع شود:

برخی دیگر از نواندیشان مسلمان هم چون محسن کدیور سعی کرده‌اند برای سازگاری دین با حقوق بشر به عنوان یکی از مولقه‌های زندگی مدرن ادعا کنند همجنس‌گرایی اصولاً جز حقوق بشر نیست و حکم اسلام در مورد همجنس‌گرایان را «از احکام ثابت و دائمی شرعی» دانسته‌اند البته تلقی ایشان از حقوق بشر مضیق و تنها شاملِ اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوب ۱۹۴۸ و دو میثاق بین‌المللی حقوق اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و حقوق مدنی و سیاسی مصوب ۱۹۶۶ می‌شود، استفاده ایشان در آن متن از لفظ «همجنس‌باز» هم تحقیرآمیز است که البته می‌توان تصور کرد که بدلیل انتشار کتاب در ایران بوده است. برای دیدن دیدگاه ایشان در این‌باره به منبع زیر رجوع شود:

کدیور، محسن (۱۳۸۶) حق‌الناس، تهران: نشر کویر، صص ۱۶۴ ـ۱۶۲. این کتاب به دلیل جلوگیری از بازنشر در ایران هم اکنون در سایت نویسنده برای دریافت موجود است. در طی این سال‌ها هم پرسش‌های متعددی از ایشان در مورد همجنس‌گرایی شده است که در همانجا موجود است و تماماً بر مواضع گذشته پافشاری کرده‌اند، نگارنده امیدوار است در فرصتی دیگر نظرات ایشان را به نقد بکشد.

برای دیدن نمونه‌ی دیگری از این تفاوت بین لواط و همجنس‌گرایی و اینکه چگونه لواط‌کاران کشورهایی مثل عربستان سعودی نمی‌خواهند تحت عنوان همجنس‌گرا شناخته شوند و بین هویت خود به عنوان لواط‌کار با همجنس‌گرایی تفاوت می‌گذارند به کتاب زیر مراجعه شود:

کلانتری، عبدی. (۱۳۸۸) همه‌ی لوطی‌ها به بهشت می‌روند، نشراینترنتی در سایت نیلگون. خصوصاً مقاله‌ای که نام کتاب هم از آن گرفته شده است، قابل ملاحظه است.

[30] برای اثبات این مدعا ‌می‌توان به تینر اخبار ایران نگاه کرد که برای تخریب یک چهره‌ی سیاسی، خصوصاً اپوزیسیون خارج از کشور، یکی از کاراترین برچسب‌ها همجنس‌گرا بودن یا حمایت از همجنس‌گراهاست.

[31] در اقوام ما بانوی بسیار متدینی است که به کوچکترین رابطه حتی معمولی با نامحرم و یا عدم پوشش مناسب دخترهای وابسته حساس است. ایشان را پسری هست که به اقتضای جوانی چنان که افتد و دانی دوست دختر بسیار داشته و دارد. پسر جوان؛ از ترس واکنش تند مادر آنچنان که از قیاس با برخودش با دخترها به دست آورده بود، همه‌ی هدایایی که دختران با عشق به او تقدیم کرده بودند را در خانه مخفی کرده و به سربازی رفته بود اما مادر چون آن هدایا را کشف کرده با خوشحالی گفته بود: «قربون پسرم بشم که اینقدر خاطرخواه داره».

از این برخوردهای دوگانه در بین قشر سنتی خصوصاً خانم‌ها بسیار در خاطر دارم که معتقدند چون دختر و زن مورد دخول واقع می‌شود و در واقع به خاطر اینکه مالک بدن خود نیست نمی‌تواند قبل از ازدواج رابطه جنسی داشته باشد اما برای پسر محدودیت‌های چندانی قائل نیستند.

[32] Virginity.

[33] نگارنده اصلاً خواهان تسری بکارت برای مردان نیست و تنها به استاندارهای دوگانه‌ی جامعه ایران اشاره دارد و امیدوار است در آینده به طور مفصل و مستتقلی در باره مفهوم مبتذل بکارت مطلبی بنگارد.

[34] فیلم «بکارت» (Virginity 2014) ساخته‌ی سعید خوزه، کارگردان ایرانی‌تبار، می‌تواند در اینباره حاوی نکات خوبی باشد. البته نگارنده هنوز فرصت نکرده این فیلم را به تماشا بنشیند. اطلاعات مربوط به این فیلم را در این لینک ببنید.

[35] Sex workers.

[36] Whore.

[37] Bitch.

[38] Sex addiction.

فیلم شرم (Shame 2011) به کارگردانی استیو مک‌کوئین به خوبی تصویرگر یک فرد مبتلا به اعتیاد جنسی است، برای دیدن مشخصات این فیلم به این لینک مراجعه شود.

[39] حسین دباغ عزیز که این متن را پیش از انتشار خوانده‌اند در ذیل این جمله برایم نظرشان را اینگونه نوشته‌اند: «فیلسوفان اخلاق با شما در خواهند پیچید؛ آزار و اذیت کسی که به دیگران تجاوز می‌کند ممکن است مستحق ملامت نباشد.» باید متذکر شوم منظور من از آزار و اذیت نه مجازات‌های قانونی (البته منطبق بر حقوق بشر) یا آزاری که برای از دفاع از خود در برابر حمله دیگری به وی می‌رسانیم که آزار و اذیت از طریق اعمال خشونت‌های کلامی و فیزیکی توسط افراد یک جامعه که مستقیماً چنین حقی ندارند است. فراموش نباید کرد گفته‌ی ماکس وبر را که تنها دولت انحصار کاربرد خشونت مشروع را دارد نه دیگر اعضای جامعه. برای نمونه چندی پیش فیلمی در دنیای مجازی پخش شد از پسری که توسط مردم ضرب و شتم می‌شد، آن هم در حضور پلیس، خطا و اتهام این فرد این بود که از روابط جنسی خصوصی خود با دختری دیگر مخفیانه فیلمبرداری کرده و با افشای آن منجر به خودکشی آن دختر شده بود. البته که واقعه‌ی تلخی است و هر کسی در برخورد با چنین فردی خشمگین می‌شود اما به نظرم این مجوزی برای اعمال خشونت علیه آن فرد توسط مردم عادی نمی‌تواند بود و باز هم تأکید می‌کنم آزار و اذیت در هر شکلی بدین معنایی که گفتم محکوم است.

[40] Honor Killings.

[41] برای مطالعه بیشتر در مورد قتل‌های ناموسی خصوصاً در ایران به کتاب فاجعه خاموش (قتل‌های ناموسی) از پروین بختیارنژاد که در این لینک، برگرفته از سایت مدرسه فمینیستی موجود است مراجعه کنید.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • iliashid

    یکی از روشهای کثیف در فرهنگ آخوندی-دخولی؛ استفاده از نمادهایی مثل عمّامه و شبیه کردنِ شخص عالم به « آلت تناسلی ِ مردانه است! با اینکار نمادِقدرت غلبه یافته بر مردم؛ به شکلی آشکار در شخص صاحب قدرت تجلّی می یابد و مردم هر روز و هر بار باید در مقابلِ این «آلت تناسلیِ مردانۀ زنده» تعظیم کنند و این چنین « حق تجاوز به خود را» از سوی آن نماد قدرت فاعل ، برخود بپذیرند و با احترام به این «نماد جنسی» تلویحاً حق فاعلیّتش را برخود و مال و ناموس خود بپذیرند!

  • Reza

    ای کاش یک روز روشنفکران ما از کلمه"عامه" دست بکشند و اعلام کنند که خود روشنفکران عامل بسیاری از نا هنجاری های جامهع هستند.این روز ها دوباره جنگ ایدئولوژی ها وارد عرصه گفتگو ها شده است.من شخصا سال های طولانیست که هیچ ایدئوژی را قبول ندارم و لی ایقدر هم احمق نیستم که برای ارضای فکری و رساندن پیام خود کمونیست را در کنار فاشیسم و نازیسم قرار دهم.یکی از دلایلی که مرد را در تمام دنیا صاحب قدرت کرده همان قدرت مالی است،حتی در رشته های پزشکی هم مردان از حقوق بالاتری نسبت به زنان بر خوردار هستند،حداقل اگر چه فرض کنیم که کمونیست ها در حرف با فاشیسم ها و نازیسم ها متفاوت هستند ولی در عمل یکی هستند باز نباید آنها را یکی دانست که این همان "فوموبیان کمونیستی" است که دارد خود را نشان می دهد و دست "فوگوهاما" وکسان دیگری که پایان تاریخ را اعلام کردند را باز می کند برای سرکوب هر حرکت آزاده خواهی چنانچه در چند دهه اخیر کسانی مثل"مصدق""سوکارنو" "آلنده" "پاتریس لوبامبا" ها را که انسان های آزاده خواهی بودند را به نام کمونیست سرنگون کردند که حتی درکی از سوسیالیست و کمونیست نداشتند و حتی کسی مثل "مصدق" ضد کمونیست را با نام کمونیست سرنگون کردند. همان قدرت مالی برتر مردان،زن را ناچارا به یک کالا تبدیل کرده و نمونه آن هجوم زنان بخصوص ایرانی را به جراح های زیبائی کشانده تا بتوانند خود را به عنوان یک کالا گران تر بفروشند. در متینگی که "لزبین ها" داشتند از روی کنجکاوی شرکت کردم که اکثرا از قشر مرفه بودند و اکثرا به این قدرت مالی اشاره کردند،و می گفتند دیگر دوست نداریم که قدرت مردان را در عرصه های دیگر زندگی مشاهده کنیم،اگر هدف سکس لذت جنسی است ،این را می توانیم با هم جنس خود داشته باشیم تا با یک کسی که می خواهد قدرت خودش را به ما نشان دهد. کلا در رابطه جنسی،این فرم فیزیکی است که زن را در زیر و مرد را در بالا قرار می دهد و این طبیعی ترین شکل در رابطه جنسی است. بعضی از زن ها که از قدرت فیزیکی و مالی مرد آگاه هستند،گاهی وقت ها از روی همان نا آگاهی که لجاجت بازیست ،می خواهند در سکس برای تجربه هم که شده خود را در بالا قرار دهند تا قدرت خود را نشان دهند ولی چون در رابطه سکیس گیرنده هستند بعد از چند لحظه خسته می شوند و دو باره در زیر قرار می گیرند . یکی دیگر از قدرت مردان در رابطه جنسی با زنان جدا از رابطه مادی ،رابطه ایدئولوژیکی است که از آن برای یک سکس مجانی استفاده می کنند.روشنفکران بسیاری از ایرانی ها را می شناسم که حتی زندانی سیاسی زمان شاه بوده اند و امروز از سال های زندان خود برای سکس استفاده می کنند که همان قدرت "صحبت" کردن مردان نسبت به زنان است و خود فریبی برای رفع نیاز های آن ها می باشد.

  • پ.ع

    تحلیلی دقیق و جالب بود، متشکرم از پژوهشگر محترم!

  • خواننده

    خیلی خوب بود واقعا ممنون و خسته نباشید !

  • نسیم

    اتفاقا وقتی تو ایران بعضی متلکهای جنسی رو میشنوم خنده ام میگیره و با خودم میگم در حقیقت من از این آفرها ی لذت آور باید عصبانی بشم یا تشکر کنم الان؟

  • پیمان

    مجید خانی جان عزیز نوشته تو خوندم. به شیوه علمی و تحقیقی نوشتی. آفرین. اما اون کاهش محدوده تحقیق به ایران با این جمله که: نگارنده در ایران زندگی کرده... اصلن خوب نبود. برادر من یکم سریال های کشت و کشتار که محبوبم هست الان که مال قرون وسطی یا قبلتر یا بعد تر رو ببین..کتاباشونو بخون. فیلماشو ببین یخورده از حیطه روانکاوی فرویدی و لکانی تحقیق کن.. متوجه میشی که گستره جغرافیایی و معنایی بسیار فراتر از اینی هست که شما به فرهنگ ایران محدودش کنی.

  • پیمان

    بنده در اروپا هستم و به شما میگم که در ادبیات محاوره ای بریتیش، نزدیک هشتاد درصد تکه کلام ها و فحاشی هایی که در ایران وجود داره، به همین شکل وجود داره. از قبل هم داشته و استفاده میشده.

  • مجید خانی

    پیمان عزیز! از لطف شما ممنونم. در مورد نقدتان که چرا آنرا محدود به ایران کرده ام و در بریتانیایی هم چنین فحشهایی وجود دارد باید بگم حسین دباغ عزیز که پیش نویس این مقاله را خواندند هم چنین نکته ای را متذکر شدند در پاسخ به ایشان گفتم که من هم میدانم که فرهنگ انگلوساکسون هم از برخی فحشها استقاده میکند چنان که در فیلمها دیده ام اما من هیچوقت در یک کشور انگلیسی زبان نزیسته ام تا بتوانم لحن ها را هم تشخیص دهم و بدانم وقتی یک انگلیسی آی فاک .. میگوید دقیقا با همان لحن و پیش زمینه ذهنی ای میگوید که یک ایرانی با اصطلاح گاییدمت میگوید! حالا فرض را هم بر این بگیریم که بله با همان لحن و همان معنا میگوید خب جز ایران در مورد چندکشور انگلیسی زبان هم ثابت شد اما در باب بقیه کشورهای اروپایی، اسیایی و آفریقایی و... چه؟ آیا میشود با قاطعیت چنین تعمیمی داد؟ در ضمن ادعای من این نبوده که این مختص ایران است بلکه من مورد ایران را بررسی کرده ام. به نظرم همانطور که اوضاع اروپا از جهت برابری زنان با مردان و وضعیت اقلیتهای جتسی بسیار بهتر از ایران و کشورهای خاورمیاته است گرچه هنوز برابری کامل نیست به همان تسبت نرسالاری و ایدئولوژی دخول هم کمرنگتر است گرچه از بین ترفته است. به جهل خود نسبت به روانکاوی فروید و لکان هم که اشاره فرمودید معترفم و امیدوارم در آینده که زبان فروید را میآموزم از آثار او بهره ببرم. باز هم ممنون از دقت نظرت

  • مجید خانی

    رضای عزیز! انتقادات شما در قالب چند ادعای پیچیده به چند قسمت مختلف از مقاله بود و گاه کلاف آن چنان گم می شد که من مقصود شما از بعضی فقرات را به درستی در نیافتم و امیدوارم توضیحات بیشتر و واضحتری در این باب بفرمایید. اما آنچه که متوجه شدم در باب آن نظرم چنین است: در مورد دست کشیدن از کلمه عامه که اشاره به استفاده من از اصطلاح «فرهنگ عامیانه» اصلاً قصدم تحقیر نبود چنان که به اشتباه هیچگاه در مقام تجلیل آن هم نبوده و نیستم و معتقدم بسیاری از عناصر آن از جمله فحش‌های دخول زده قابل طرد و ردند چنان که عناصری خوبی هم در ان پیدا می شود. باید بگویم فرهنگ عامیانه به هیچ وجه ارزش داوری منفی ندارد گرچه کلمه شبیه آن عوامانه چنین است و من از کاربرد آن آگاهانه اجتناب کرده ام. در مورد ایدئولوژی و اینکه کمونیست در کنار نازیسم و فاشیسم یک ایدئوئولوژی نیست باید بگویم به نظرم کمونیست استالینی و ناریسم هیتلری و فاشیسم همه مصداق بارز ایدئولوژی از نوع توتالیتر ان بوده اند و تعریف من هم از ایدئولوژی چنان که تصریح کرده ام برگفته از آرنت و پوپر بود، گرچه کسانی می توانند رأی این دو در این باب را نقد و رد کنند. درباره نقد من به لزبینیسم به مثابه بک ایدئولوژی سیاسی من هم مانند بسیاری قبول دارم که تا برابری اقتصادی و اجتمای برابری برای زن و مرد در روابط دگرجنسگرایانه و دو انسان د ر روابط همجنسخواهانه برقار نشود احتمالا فردستی و فرودستی در رفتار جحنسی باقی خواهد ماند اما به نظرم انچه که آن را تشدید میکند همین ایدئولوژی دخول است.

  • نازلی

    جناب خانی عزیز چند نکته: هیچ‌وقت به این فکر کرده‌اید که همین ایدئولوژی دخول را در چارچوب خوانش لویی آلتوسر از ایدئولوژی باز تعریف کنید و بخوانید که تبدیل نشود به یک چیزی در مقام فاشیسم؟ حتی آرنت هم با این نگاه به مقوله ایدئولوژی نگاه نمی‌کرد به مقوله ایدئولوژی فاشیسم این‌گونه نگاه می‌کرد که شما خوانده‌اید. در مورد لزبینیسم هم من باید تاکید کنم که مهم است این واژه را با لزبین فمنسیم قاطی نکنیم. آنچه که شما به عنوان یک جنبش سیاسی نقد می‌کنید لزبین فمنیسم است نه لزبینیسم. لزبینیسم را این روزها کلاً به هر نوع رابطه هومواروتیک بین زنان هم نسبت می‌دهند. مثلاً لزبینیسم در تاریخ عرب. اما آنچه که در بخشی از شاخه‌های جنبش‌های فمنیستی اتفاق افتاد، لزبین فمنیسم بود که کلاً مردان را بوسیدن گذاشتند کنار گفتند که بروند رد کارشان. در مورد استفاده از کلمه طبیعت هم، من اگر باشم به این می‌اندیشم که آیا این نگاه طبیعت انگار و ذات‌گرا به گرایش جنسی خودش مشمول یک نوع هنجارمندی دگرجنسگراسالار نیست؟ که مدام بیاید و مشخص کند که چه نوع رابطه‌ای از سر طبیعت است و کدام نیست؟ در نهایت به عنوان کسی که خیلی خیلی مارکی دوساد را دوست دارد یک اعتراض کوچک هم به استفاده از کلمه سادیسم دارم. در فارسی خیلی راحت به هرکس که دیگری را آزار می‌دهد می‌گویند سادیسم دارد اما خب در حوزه اندیشه این کلمه سادیسم منصوب به آراء و اندیشه مارکی دوساد است و قرار نیست به همین راحتی استفاده شود که مفهوم فلانی که آزار دارد بدهد. سپاس از مقاله شما.

  • مجید خانی

    نازلی عزیز! از دقت نظر و انتقادات موشکافه شما لذت بردم و تلاش خواهم کرد در ویرایشهای دیگر یا مقالات دیگر به کار بندم. تنها در مورد نکته سوم و طبیعتگرایی و ذاتگرایی و بازتولید هنجارهای دگرجنسگرایانه گمان ندارم چنین باشد اما در این زمینه بیشتر تامل میکنم و قصد دارم مطلبی در تمایز ذاتگرایی و طبیعت گرایی و خلط اینها با مسائل زیستی و بیولوژیک که بسیاری دیده ام به ان دچارند مطلبی بنگارم امیدوارم در فرایند مطالعه و نگارش فهم خودم هم دقیقتر شود.

  • شهروند

    در اسکاندیناوی چنین مشکلی وجود ندارد. شما اگر به یک نروژی بگوئئید که مادرت را... کمی فکر میکند و میپرسد " خوب چطور بور"؟

  • آنا

    ممنون از شما بخاطر این مطلب پرمحتوا و مستند. خواندن متنی که شعور خواننده را محترم شمرده و حرفها با سند و تحقیق بیان شده اند لذت یادگیری را چندبرابر می کند. خواستم فقط یک نکته کوچک اضافه کنم، یکی دیگر از عواقب نرزدگی و دخول زدگی هم بی اهمیت دیدن و کوچک شمردن همجنسگرایی بین زنان است. رابطه دو زن از دید بسیاری، نه فقط به خاطر همجنسگراهراسی و ستیزی، بلکه به خاطر فقدان دخول جدی گرفته نمی شود. سوالهای مثل "خب حالا کی کی رو می کنه" چیزهایی هستند که کمتر لزبینی نشنیده. نمونه دیگر این برخورد هم در مواجهه مردان دگرجنسگرا با زن لزبین دیده می شود که یا بخاطر رد دخول نرینه مورد خشم و غضب هستند و یا "حیف شده اند" . یک یادآوری کوچک به رضای عزیز، نوشته شما درباب گیرنده بودن زن در رابطه جنسی به نظر من دقیقا همان چیزی است که این مطلب به چالش می کشد. در رابطه جنسی هر دو طرف دهنده و گیرنده هستند. این ذهنیت و فرهنگ پیچ و مهره ای ماست که چنین نقشهایی تعریف می کنند.

  • چمران

    سلام مکتوبتان را خواندم. انگار نگارنده این سوژه را هدف قرارداده است وفقط نیمه خالی آن را می بیند. آیا همه ما از این ابزار که شاید سوء استفاده هم از آن بشود متولد نشده ایم. ****

  • مجید خانی

    آنای عزیر! از اینکه میبینم توانسته ام نظر خواننده نیزبینی چون شما را جلب کنم خوشحالم و خوشحالیم چتدبرابر شد وقتی دیدم لب مطلب دریافت شده و شما هم در تایید ان مستنداتی از تجربه زنان لزبین اوردید که خودم هم پیش از این از ان بی اطلاع بودم. در مورد احترام به شعور مخاطب هم تلاشم این بود مقاله نه مانند مقاله های به اصطلاح علمی پژوهشی فارسی باشد که خشکند و چند رفرنس گاه ندیده و مخاطب هرگز نداشته و نه مثل یادداشت و یا خطابه بدون ارجاع اگر این تلاشم هم باز نظر شما به نتیجه رسیده است شادیم چند برابر است.

  • مجید خانی

    چمران عزیز! فکر میکنم سوتفاهم شده و لازم باشد یکبار دیگر آن سیاهه را چنان که تذکر داده ام با پانویسهایش بخوانید دخول یک چیز است و ایدئولوژی دخول تفسیری نرسالارانه از ان و مطلبی دیگر. من چنان که تصریح کرده ام مانند اتکینسون با عمل دخول و با ارضا از واژن و بیفزایید مقعد مخالف نیستم ولی این عمل طبیعی را نرسالارانه اعمال قدرت و خوار کردن طرف دیگر رابطه تفسیر کردن مخالفم و آن را نقد کرده ام. با برجسته کردن ان مخالفم و رابطه جنسی را صرف ان دانستن را نمیپسندم. فرمودید که من آن را هدف گرفته ام بله درست اما شما هدف را اشنباه دیده اید به تمایز دخول و ایدئولوژی دخول دقتی دوباره کنید. اگر در ایدئولوژی دخول نیمه ی پری دیدید به من هم اطلاع دهید چون خیلی تلاش کردم نکته مثبتی از ان بیابم اما نتوانستم.

  • روزبه

    مجید خان به موضوع مهمی دخول کردن. بنظرم نباید به گذشته ها پشت کرد ضمنا از سوی دیگر میانه روی در این موضوع جایی ندارد تنها راه باقی مانده حرکت بسوی جلوست.

  • شهروند

    اگر بخواهیم از دیدی تاریخی به مساله نگاه کنیم باید گفت که رسوبات فرهنگ فئودالی در جامعه ایران آنقدر عمیق است که به این زودی از ذهنیت جامعه رخت بر نمیبندد. ضمن تائید دیگاه نویسنده در مورد نر سالاری فرهنگ ما، باید اضافه کم که ریشه های این دیدگاه را باید در تاریخ جستجو کرد. ما جامعه ای هیتیم که آزادی هر گز دغدغه مردم ما نبوده است و به همین دلیل احترام به آزادی فرد نیز برای ما دلیل بی عرضه بودن ماست. ما دیگری را آزاد نمی خواهیم و باید همه آن چنان رفتار کنند که ما می خواهیم. مدارا در فرهنگ ما دلیل پخمه بودن است. ما از وحشت اینکه مورد سوئ استفاده جنسی قرار نگیریم، گرایشهای متفاوت جنسی را به سخره میگیریم تا مبادا کسی در خود ما دخول کند. دخول در واقع فتح قله است برای تسلط بر دیگری. دیگری باید برده ما باشد. به امید روزی که دیگری هم نوع و یار ما باشد.

  • پر

    یعنی میشه روزی رو ببینیم که این فرهنگ غلط از بین رفته باشه؟ آیا به عمر ما قد میده؟ و اینکه متاسفانه ذهن اکثریت هنوز بسته تر از این حرفهاست.... افسوس....

  • جواد

    این ایدئولوژی تا جایی رسوخ کرده که حتی در قوانین اسلام حیوانی که با او وطی شده ( موطوئه ) در عین بی گناهی باید ذبح شده و گوشت او سوزانده شود و البته کلی قوانین دیگر که همگی دلالت بر این دارد که حیوان مذکور و حتی نسل های او باید تاوان دخول را بدهند!

  • مجید خانی

    من هم امیدوارم این فرهنگ غلط و منحط بزودی اصلاح شود این مطلب گام کوچکی بود در جهت اصلاح و ادای دینی بود به سرامدانی و پیشرواتی که پیش از این خودم را از این ایدئولوژی رهاندند. آرزو میکنم هر چه زودتر جامعه ای را ببینم فارغ از جنسیت و جنسبت زدگی. آنقدر که مرد یا زن بودن یا دگرجنسگرا یا همجنسگرا بودن عادیتر از تفاوت رنگ چشمها باشد.

  • مجید خانی

    جواد عزیر! ممنون بابت یاداوری این نکته که من از قلم انداخته ام امیدوارم در ویرایش جدید به ان اضافه کنم متاسفانه در شرایطی هستم که لمعه شهید اول و تحریرالوسیله خمینی در اختیارم نیست وگرنه قبلا بر انها داشتم نمونه های یسیاری را میشد از آنها به عنوان شاهد و مثال ذکر کرد. باز هم ممنون

  • میترا

    از تیتر مقاله تصورم این بود که قرار است به دلواپسی حضرت آقا از "نفوذ" هم اشاره ای بشود که احتمالا اشاره ایست به مشکلات متوالی دوران کودکی نامبرده.

  • مجید خانی

    میترای عزیز! دخول و نفوذ دو پدیده کاملا متفاوتند در ضمن هدف من در این مقاله ، و امیدوارم همه مکتوباتم در اینده، ابدا نقد سیاست پیشه گان و جستجوی امور نهانی شان نیست نقدهای من در اینجا بیشتر متوجه فرهنگ همه ما مردم بود. از کودکی حضرتشان هم اطلاعی ندارم اما به فرض چنین اتفاقی چنان که در مقاله هم اشاره شده باید با ایشان و هرکس که بر او چنان رفته است همدردی کرد نه نجقیر و توهین.

  • نرکس الف

    به عنوان یک دختر خیلی دلم می خواست که نامکی هم آز آن پیامبر اعظم می آوردید که در سن پنجاه و هفت سالگی بر آن دختر بیچاره شش ساله دخول کرد. البته در ایران ملایان شیعه می گویند کهه عایشه نه ساله بوده. اما ایرانیها همه چیز اسلام را بزور هزار من روغن مایع لغزنده کن می خواهند این دین حنیف رو تلطیف کنند.

  • صبوری پزشک تهرانی

    ایران و خصوصا تهران و اصفهان که من در رفت و امدم از چندین سال پیش سرچهاراه ها جوانانی سر چراغ قرمز می ایستادند و هنوز هم پمی ایستند و در کنار اتومبیلها هم سی دی پیشنهاد می کردند و می کنند و هم عمامه. مقصودشان از عمامه کاندم یا کاپوت بود. من بارها خودم خریدار عمامه بودم. گاهی جوانی سرچهاراه آهسته و به صورت درگوشی می گفت: عمامه! عمامه! عمامه یادت نره. .. یا می گفت عمامه٬ عمامه ایدز نگیری بابا جون برا دخول عمامه سرآخوندت بزار. عمامه٬ عمامه! عمامه! بله و این خانم حق داره که از دخول پیغمبر پنجاه و هفت ساله بر دختر بچه ی شش ساله حرف بزنه. تازه شرمآورتر از این ٬ این است که این پیامبر موقع دخول که هم تاریخ و هم سنت پیامبر است پنجاه و هفت سال داشته و تازه عایشه شش سال٬ اما عایشه شش ساله سه سال بوده که دوست دختر پیامبر بوده اینرا هم تاریخ شنی نوشته و هم تاریه شیعه با این تفاوت که در تاریخ شیعه می کوید عایشه در شش سالگی با پیامبر آشنا می شود و پیامبر سه سال تمام در آتش عشق عایشه می سوزد و صبر می کند تا به بلوغ برسد تا در نه سالگی قمری که می شود هشت سال و نیم بر او دخول کند! اما تاریخ سنت و جماعت که البته درست است عایشه را سه و دوست دختر پیامبر معرفی میکند که او را غلبندوش می کرده و سربازارها می گردانده و در شش سالگی بر او دخول می کند. مومنین و ملایان می گویند عایشه برای پیامبر هرشب باکره می شده و پیامبر این خون بکارت را هدیه الله می دانسته. اما علم امروز می گوید که پیامبر با آن فقره ای که داشته عایشه را افضاء کرده بوده و برای همین مرتب خون می آمده و عایشه در دردی جانکاه به سر می برده. برای آکاهی افضاء کردن یعنی پاره کردن بافتهای خد فاصل مجرای حیض و غائط و نیز یکی کردن مجرای حیض، غائط و بول و یا عامیانه پاره کردن پرده حائل بین رحم و مقعد. بنده وقتی در سپاه بهداشت در زمان شاه به منطقه ای کوهستانی در غرب ایران رفته بودم چندین بار به افضاء های بسیار خطرناک بر خوردم که البته آنها نیز مردان پنجاه سال به بالا بودند که با دخترکان هفت هشت تا نه ساله و گاهی ده یازده ساله دخول کرده بودند. هر گز فراموش نمی کنم دخترک هشت ساله ای را که در اثر دخول افضاء شده بود و ما نتوانمستیم او را نجات دهیم. آن موقع یک پزشک پاکستانی نیز به کمک ما آمد اما موفق نشدیم. من در مجلس ختم آن بچه دختر شرکت کردم از همه مهمتر پدرش بود که بسیار جوانتر از آقای داماد بود٬ اما او نیز چهار زن داشت که آهرینس یزده ساله بود و اولینش چهل و هفت ساله!!! بله دخول بحث شیرینی ست. این را مصباح گفته بود. البته جنتی **را مبحثی شیرین خواند ه بود. *** من به عنوان پزشک از رادیو زمانه بسیار تشکر می کنم که چنین بحثی را مطرح کرده است.

  • مجید خانی

    نرگس عزیز! من ارتباط روشنی میان ایدئولوژی دخول و دخول کزدن محمد بن عبدالله بر دختر شش ساله را متوجه نشدم توضیحات بیشتری بفرمایید. در زمینه ازدواج های زودهنگام ایشان خصوصا با عایشه به مقاله ای از مهدی خلجی با نام "معشوق محمد،مادر مومنان" در ویژه نامه زنان و تابوها (بهمن 92) مجله اینترنتی تابلو که به راحتی در سایت مجله و سایت شخصی ایشان در دسترس است مراجعه کنید.

  • مجید خانی

    آقای دکتر صبوری عزیز! از به اشتراک گذاشتن مشاهدات خود در مورد افضا دختران کم سن و سال در ایران ممنونم.

  • باقر شیخ الاسلامی

    من اولین بار 5 - 6 سال پیش با خواندن مقاله ای از دکتر محمد برقعی درمجله شهروند تورنتو با این مقوله آشنا شدم . دکتر برقعی در آن مقاله به زیبایی ( به نظر من زیباتر از مقاله شما و خیلی مختصر ) نشان میدهد که " فاعل " و "مفعول " در جامعه ما چگونه مورد داوری قرار میگیرند . فاعل در فرهنگ ایرانی - اسلامی ما ، حتی اگر مرتکب گناه کبیره هم بشود ، خود را سر بلند می یابد ( جه در رابطه مرد با زن و چه رابطه دو مرد ) . چه در داوری فاعل نسبت به خودش و چه داوری جامعه نسبت به فاعل . مردی بوده است و خطایی کرده است . پدر و مادر ها هم ( حتی متدیّنین ) گاهآ با غرور با این خطا برخورد میکنند . وای بر مفعول . قضاوت نهایی جامعه این است : " فاعلیت تجاوز نه تنها عیب بزرگی نیست ، بلکه میتواند اسباب غرور هم باشد . مفعولیت گناهی نا بخشودنی است .

  • ابجد هووز

    هرچند کوتاه، بسیار زیبا بود. به امید اینکه روزی این مقاله تبدیل به یک کتاب جامع و کامل در مورد رابطه جنسی در ایران شود. نکته ای که برای بنده اتفاق افتاده این است که حتی خودکوچکبینی و "مفعولیت" در زنان جامعه ما هم گاهی خودش را نشان میدهد که حتی ارج و مقام گذاشتن به ایشان مثلا از طرف یک شخص با نظر یکسان با این مقاله به معنی ضعف و ناتوانی شخص برداشت میشود. شاد و خرم باشید

  • مجید خانی

    باقر شیخ الاسلامی عزیز! اگر امکان دارد لینک با منبع دقیق مقاله آقای محمد برقعی را ذکر کنید تا هم من و هم دیگران از آن استفاده کنیم. من جستجوی مختصری داشتم اما نتیجه ای نداشت. ممنون.

  • عباسی

    سلام اقای خانی. مقاله شما رو خواندم خواستم در این باب چند نکته رو متذکر بشم اول ایدولوژی دخول جدای از مباحث پراکنده فمنیستی اساسا مبنا و پیشینه نظری مشخصی دارد؟ دوم تقلیل مفهوم کلان ایدولوژی که عموما بیانگر مفاهیم و پدیده های کلی اجتماعی است به مفهوم و پدیده ای خرد که مبین انواع سلطه جنسی است امری امکان پذیر است که به نظر می رسد لباس ایدولوژی در تبیین دخول زدگی بسیار گشاد است سوم پیش فرضهای شما رابطه جنسی برابر را پیشنهاد داده بدون اینکه این مناسبات سلطه و استثمار را تابعی از یک نظام سلطه مسلط کلی در نظر بگیرد. چهارم نوشته شما باستانی ترین و کهن ترین و قطعا تابوترین بخش از نظم و سلطه اجتماعی و میان فردی را هدف قرار داده که به نظر می رسد با این توضیحات بسیار کوتاه_ که صرفا توصیف اشکال محدودی از روابط سلطه امیز است_ممکن است به پیچیده تر شدن و ایجاد سو برداشتها در خصوص این مسیله بسیار عمیق و قابل تامل دامن بزند.. با تشکر از تلاش شما.

  • ماه تابان

    با درود و سلام هرچه در مورد این مسئله باید گفته میشد گفته شد. چیز زیادی برای افزودن به این متن دقیق ندیدم. تحقیر زن به خاطر زن بودن که شما از ان به عنوان ایدئولوژی دخول یاد کردید مسئله ای است که روزی هزار بار مشاهده میکنیم و رنج میبریم(البته شاید دیگران به اندازه امثال من رنج نبرند!). قبل از همه گیر شدن جوامع مجازی این رنج کمتر بود اما با شیوع اینترنت روزی نیست که هزاران بار این تحقیر رو نبینم. از کامنتهای مردم در صفحه هایشان گرفته تا جوک های تحقیر آمیز که ناخواسته می بینیم. به خوبی به یادم دارم هنگامی که تیم فوتبال آلمان برزیل را هفت بر یک شکست داد علی رغم هوادار آلمان بودنم، چه رنجی کشیدم از واکنشها که تیم برزیل و شکست خورده رومساوی زنی میدونستند که بهش تجاوز شده! تحقیر زن به خاطر زن بودن سبب میشه که زنان یا از خودشان متنفر شوند یا از جامعه ی اطرافشان و من از گروه دوم هستم. اونقدری که زیستن برام در کنار فارسی زبانان تبدیل به یک شکنجه شده و ارتباطم رو با اطرافم هرروز کمتر و کمتر میکنم بلکه روحم کمتر از این تفکرات رنج ببره...

  • علی ظرافت جو

    با بررسی اجمالی دو روش چند همسري براي مردان و آلترناتيو آن يعني چند همسري براي زنان درمی یابیم که نامردان حاكم بر عالم براي مقابله و دهن كجي با چند همسري مردان در اسلام ، با یک برنامه ریزی منسجم و هدفمند اجتمايي، سياسي، و ...چند همسري را براي زنان ترويج كرده اند(كه منجر به تن فروشي زنها شده است). هرچند كه نتيجه آن بازهم چند همسري براي مردان هوسران است آنهم با كمترين هزينه و كمترين احساس مسئوليت، و بيشترين ظلم در حق زنان. البته چند همسري در اسلام براي عموم مردان جامعه نيست. ولي يقينا راه را براي هوسراني مردان نسبت به سيستمي كه در آن چند همسري براي زنان(تن فروشي برخي زنان) كه تقريبا در همه دنيا قانوني و رايج است مي بندد و تنها برخي از مردان (درصد اندكي از مردان) درصورت پذيرش شرايط و با توافق همسرانشان مي توانند نيازهاي واقعي(و نه كاذب را) با رعايت شان و احترام طرف مقابل تامين كنند.

  • ایرانی

    عجالتن فرهنگ اسلامی ایرانی! این را منباب یاداوری به آن دسته عرض کردم!که نمیخواهند!بپذیرند!نظام و انچه که پیدا و پنهان به نام اخلاق ترویج میکند!بوی از ایرانیت نبرده!!! و اما سیاه فوق را صرفن به ایران خلاصه کردن!!!چه هدفی دارد!خدا عالم است!البته بر بنده لاعقل پوشیده نیست!چرا که دوستمان(پیمان)هم اشاره به جایی فرمود!در دیگر ممالک!هم آش همین آش است!!!