آیا قطعنامه سوریه دستاوردی برای جمهوری اسلامی است؟
غرب استراتژی «سوریه بدون اسد» را با کانونی شدن پدیده داعش به حاشیه برده. قطعنامه صلح سوریه بر سرنوشت اسد تاکیدی ندارد و این برای جمهوری اسلامی که او را خط قرمز خود تعریف کرده، دستاوردی به شمار میرود.
در تدوین پیشنویس قطعنامه صلح سوریه نوزده کشور حاضر در نشست نیویورک مشارکت داشتند که ایران نیز در بین آنها بود. این قطعنامه مشتمل بر برقراری آتشبس از اول ژانویه ۲۰۱۶، مذاکره گروهها برای تشکیل دولت انتقالی و برگزاری انتخابات در یک سال آینده است.
قطعنامه یک سند حقوقی بینالمللی و موفقیتی دیپلماتیک است. سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه این مصوبه را ضامن یکپارچگی سوریه و چشماندازی برای یک تشکیل دولتی سکولار در آینده خواند. اما واشنگتن پست نوشت سیاست کاخ سفید در مورد سوریه ۱۸۰درجه چرخش داشت زیرا اوباما معتقد بود اسد باید برود.
به نظر میرسد آمریکا و غرب با کانونی شدن موضوع داعش و تروریسم، استراتژی «سوریه بدون اسد» را دستکم به طور موقت به حاشیه بردهاند. این میتواند نوعی تسلیم در برابر راهبرد روسیه و یک مفر برای رژیم اسد تلقی شود و برای جمهوری اسلامی نیز که اسد را خط قرمز خود تعریف کرده، دستاوردی به شمار رود.
نقش و نوع مشارکت گروههای قومی و مذهبی، سیاسی و نظامی حاضر در جنگ داخلی سوریه در قطعنامه ناروشن است. از این گذشته ساز و کار هماهنگی اپوزیسیون سوریه در برقراری و حفظ آتشبس و مقابله مشترک با داعش مشخص نیست.
آیا جنگ داخلی سوریه با بازیگران داخلی و خارجی متعدد آن با یک قطعنامه به مسیری مسالمتجویانه خواهد افتاد؟ چه جای خوشبینی هست که ائتلافهای جهانی و منطقهای شکل گرفته بر سر بحران سوریه، به سادگی به قطعنامه گردن نهند و از منافع ژئوپلتیک خود چشم بپوشند؟
کامران متین، دانشیار روابط بینالملل در دانشگاه ساسکس بریتانیا در مصاحبه با "رادیو زمانه" به چشمانداز اجرایی قطعنامه، پیچیدگی شرایط، تعامل گروهها و دولتها، و مطالبات کردهای سوری میپردازد.
قطعنامه نکات مبهمی دارد. مشخصا در مورد سرنوشت اسد موضعی نگرفته و پیدا نیست چه گروههایی باید برای آتشبس به توافق با هم برسند. چه نگاهی میتوان به قطعنامه داشت؟
کامران متین: دو قدرت اصلی منطقه و جهان یعنی روسیه و آمریکا از این قطعنامه پشتیبانی میکنند و این یک موفقیت بسیار مهم دیپلماتیک است اما ابعاد قطعنامه مورد سوال است و محتوای قطعنامه چیز جدیدی نیست و در واقع تاکیدی است بر مفاد بیانیه ژنو در سال ۲۰۱۲.
بحث آتشبس و به جریان افتادن یک پروسه سیاسی برای تشکیل دولت انتقالی و واگذار شدن سرنوشت مردم سوریه به خودشان، اینها روی کاغذ زیبا هستند اما معلوم نیست در عالم واقع چگونه پیاده شوند. بسیار بعید است که چشماندازی برای اجرایی شدن قطعنامه وجود داشته باشد. هیج روشن نیست چه کسانی از اپوزبسیون در مذاکرات خواهند بود. قطعنامه میگوید مکانیسمی برای نظارت بر آتش بس سوریه برقرار شود اما معلوم نیست چه ابزار و ساز و کاری میتواند بر این شرایط بسیار پیچیده و ویرانگر این جنگ که چندین گروه در آن حضور دارند حاکم شود؛ آن هم بدون حضور مستقیم نیروهای سازمان ملل.
و چه ضمانتی هست که گروههای حاضر در منازعه به تفاهم برسند؟
• مسئله گروههای اپوزیسیون و این که چه کسانی قرار است در این فرایند شرکت کنند بسیار مهم است و چیز مشخصی در این باره گفته نشده. از مواضع دولتهایی که درگیر هستند هم میتوان حدس زد که عملی شدن این توافق سخت و طولانی خواهد بود. قطعنامه به طور مشخص داعش و جبهه النصره را از نمایندگی اپوزیسیون حذف کرده، در حالیکه که النصره قبلا بخشی از داعش و بازوی سوری القاعده بود. جبهه النصره در ائتلاف جیشالفتح هست و این ائتلاف شامل گروههایی چون احرارالشام میشود که عربستان از آن حمایت میکند و در کنفرانس ریاض هم شرکت داشت. احرار الشام موتلف جبهه النصره است و اینها رسما از اپوزیسیون حذف شدهاند.
کردهای سوری چه؟ آنها هم نادیده گرفته شدهاند.
• کردهای سوریه در نشست ریاض هم نبودند. یک چالش دیگر در قطعنامه این است که مدام بر حاکمیت ملی و ارضی جمهوری عربی سوریه تاکید میکند و این همواره مورد اعتراض کردها بوده است. اپوزیسیون کرد سوریه همیشه اعتراض کرده که این نامگذاری، وجود اقوام غیرعرب را نادیده میگیرد. کردهای سوریه میگویند باید این موضوع را یک مسئله باز تلقی کرد و باید بحث کرد که این نام در آینده عوض شود و چیزی باشد که تکثر ملی و قومی در سوریه را منعکس کند.
اعتراض کردهای سوری به این است که جامعه جهانی آنها را نادیده میگیرد یا آن که میخواهند مستقل از دیگر گروهها وارد معادلات و تحولات سوریه شوند؟
• در مورد خاص قطعنامه شورای امنیت باید گفته شود که هیچ گروهی در آن حضور نداشته، اما اگر منظور نشستهای اپوزیسیون در ریاض و استانبول و اینها هست، در همه موارد کردها دعوت نشدند. تا آنجا که من میدانم، کردها مایل هستند در جلسات باشند اما از آغاز اختلافات زیادی در نشستها بوده است. گروههایی که اسلامگراها یا در بهترین حالت اخوانالمسلمین درآنها قدرت اصلی را داشتهاند، هیچ تمایلی به بررسی خواستهای کردهای سوری نشان ندادهاند.
در عرصه بینالمللی هم مخالفت دولت ترکیه و دولتهای حامی گروههای اسلامی، کار را برای کردها مشکل کرده که بتوانند صدای مستقل و متمایز خود را به گوش جامعه جهانی برسانند. آنها مایل به مشارکت هستند اما زمینههای اولیه حضورشان در اپوزیسیون خیلی محدود بوده و طرف غیر کرد و عرب تمایلی نشان ندادهاند که آنها را در آینده سوریه لحاظ کنند و جای مشخصی برایشان در نظر گرفته باشند.
به فرض برقراری آتشبس، آیا همه گروههای حاضر در منازعه سوریه از جمله کردها آمادگی دارند هماهنگ با هم علیه داعش عمل کنند؟
• به نظر من این هم خیلی سخت است. تنها یکی دو پادگان نیروهای سوری در مناطق تحت کنترل کردها هست و بقیه مناطق تحت اختیار آنها با مناطق تحت تصرف نیروهای جهادی و داعش هم مرز است. به این معنا، آتشبس با دولت سوریه از طرف کردها معنای خاصی ندارد چون در جنگ فعال با نیروهای رژیم نیستند.
اما آتشبس گروههای اپوزیسیون سوری با دولت هم به دلیل تعدد آنها بسیار مشکل است، زیرا آنها ناراضی هستند از این که قطعنامه و این را در مواضع و بیانیههایشان میتوان دید که دولت اسد را به نوعی دخیل کرده در حالی که مشکل آنها دولت و شخص اسد است که سرنوشتاش به آینده موکول شده است. این که این گروهها وارد آنش بس بشوند با این شرایط خیلی سخت و بعید است.
اگر گروههای اپوزیسیون سوری از خواست رفتن اسد دست نکشند، بعید نیست کسانی که مطالبه اصلیشان رفتن اسد است، اگر با گروههای افراطی مثل النصره و یا حتی داعش موتلف نشوند، دستکم همراستا شوند. یک موضوع مهم دیگر هم این است که دولت سوریه گفته حاضر نیست با اپوزیسیون حرف بزند. یعنی دو طرف که باید با هم توافق کنند، در تدوین این قطعنامه نقش نداشتهاند. برای همین من خوشبین نیستم که قطعنامه اجرایی شود.
به این ترتیب آیا قطعنامه مفری برای ژریم اسد نیست که تا کنون فشارها روی او بود اما الان بحث بر سر دشمن مشترک یعنی داعش است؟ سود اصلی را رژیم اسد نبرده؟
• چرا میتوان این را گفت. غرب به صورت رسمی و آشکار، پیش شرط رفتن اسد را حذف کرد و این خیلی مهم است در حالی که اوباما چند سال قبل رسما گفته بود اسد باید برود. برای دولتهای غربی پس از ترورهای پاریس داعش خیلی مهمتر شده است. به این معنا کسانی که فکر میکنند جبهه ایران و روسیه موفقیت نسبی کسب کردهاند بی راه نمیگویند
این که چرا الان قطعنامه الان صادر میشود همین است. اروپا در خطر است در مورد آمریکا هم همین هست. الان ساختار منازعه طوری شده که داعش هدف اصلی نباشد و دولت سوریه به تدریج نوعی مقبولیت دارد پیدا میکند.
در قطعنامه در مورد خروج نیروهای خارجی از سوریه اشاره نشده و ایران و روسیه هم میگویند که به درخواست یک رژیم قانونی در سوریه حضور دارند و این آمریکا و دیگران هستند که سرخود آمدهاند. آیا در فرآیند تشکیل دولت انتقالی و زمانی که برای برگزاری انتخابات تعیین شده، جای پای روسیه و ایران در سوریه محکمتر نمیشود؟
• چرا... اتفاقا دخالت مستقیم روسیه بخشیاش مبتنی بر این محاسبه است که پایگاه طرطوس را که تنها پایگاه دریایی روسیه در خاورمیانه است نگهدارند. تا آنجا که به ایران و روسیه بر میگردد الان که دولت سوریه به طور تلویحی تا زمان تشکیل دولت انتقالی، دولت مشروع شناخته شده، حضورشان میتواند جنبه منطقی پیدا کند.
با توجه به افق تیره و تار پیاده شدن قطعنامه، میتوان گفت حضور نیروهای این دو کشور تا آینده نامعلوم ادامه مییابد. در عین حال دولت سوریه و روسیه و ایران فکر نمیکنند که میتوان تمام قلمرو سوریه را به لحاظ نظامی و در میان مدت تسخیر کرد بلکه آنها میخواهند بخشهای مهم سوریه مثل حلب و حاشیههای مدیترانه را کنترل و حفظ کنند.
جانشین فرمانده سپاه تاکید کرد که نیروهای جمهوری اسلامی در سوریه کم نشدهاند و آنجا هم باقی میمانند. به نظر میرسد ائتلافهای جدیدی در سال ۲۰۱۶ در انتظار بحران سوریه و منطقه باشد.
• من هم خوشبین نیستم. عربستان سعودی و ترکیه با هزینه بسیار سنگین مالی و دیپلماسی و نظامی برای سقوط اسد متحمل شدند بیایند سریع وارد یک پروسهای شوند که از قبل روشن نیست اسد میرود. حتی ائتلاف ضد تروریستی عربستان این امکان را میدهد که اگر نیرو بفرستند علیه داعش. ممکن است اگر نیرو بفرستند دیگر کنترل این که این نیروها با چه کسی خواهند جنگید بسیار مشکل است...در کنترل این نیروها عاجز خواهند بود که واقعا با که خواهند جنگید.
ترکیه هم پس از سرنگونی سوخوی روسی الان به لحاظ دیپلماتیک و استراتژیک توجهش را به عراق معطوف کرده و میخواهد در موصل و استان نینوا نقش بازی کند. یعنی سخت است که در یک دوره کوتاه، همه منافع مهم قدرتها نادیده گرفته شود و منازعه به لحاظ نظامی ادامه خواهد یافت البته در مقاطع مشخص آتشبسهای محدود خواهد بود اما به نظرم بعید است اتشبس دراز مدت یا پایدار شکل بگیرد.
میتوان گفت با این قطعنامه خواستهاند سوریه کمتر کلنگی شود و هر کس سهم خود را تا اطلاع ثانوی داشته باشد تا جلوی تبدیل سوریه به لیبی دوم را بگیرند؟
• میتوان گفت. به این معنا که آمریکا و غرب پس از پیدایش داعش واهمه دارند که جریان لیبی در ابعاد بزرگتر در سوریه تکرار شود و نیروهای جهادی بیشتر قدرت بگیرند و هرج و مرج و نبود قدرت مرکزی بستری شود برای تولید و صدور تروریسم.
جدا از این الان پدیده داعش در جهان عمده است و غرب ناچار است این را در نظر بگیرد و خود به خود و منطقا، تمرکز روی داعش توجه به اسد را کم کرده و اپوزیسیون سوریه از این ناراضی است و میخواهد فوکوس روی اسد باشد. شاید آنها رسما با قطعنامه شورای امنیت مخالفت نکنند اما در عمل بعید است به دلایل عملی و لجستیکی که گفتم، آتشبس پایداری در سوریه در کوتاه مدت دستکم شکل بگیرد.
حال که قدرتهای جهانی دستکم در مورد داعش به توافق رسیدهاند، سوال پیش میآید که خود کردها در سه خطه ترکیه و عراق و سوریه چه تعاملی با هم دارند؟ چه خط مشی هوشمندانهای در مورد تحرکات دیگران دارند؟
• پرسش سختی است. یک جبهه متحد و واحد کردی وجود ندارد. اقلیم کردستان اما استراتژی درازمدتش را همگرایی با دولت ترکیه تعریف کرده نه کردهای سوریه یا ترکیه. این یک شکاف است و اگر کردها با هم متحد بودند در هر سه کشور چه در مورد داعش و جهان پیرامون، این وضع نبود.
تا آنجا که به سوریه بر میگردد کردها میخواهند مناطق کردنشین را با سیستم کنفدراسیون دمکراتیک اداره کنند و این به عنوان مدل دیگری در سوریه در مورد اقلیتهای دیگر هم مورد توجه قرار گیرد، اما این پروژه با مخالفت جدی ترکیه روبروست و اگر اپوزیسیون سوری هم مسئله اش با دولت اسد حل شود، بعید نیست تمرکزشان را به کردها برگردانند. آینده کردها را نمیتوان به صورت پایدار پیشبینی کرد.
کردها تا کنون به لحاظ نظامی و تدارکاتی در وضعیتی بودند که همه چیز را از دست ندهند اما الان بین کردها و پکک جنگ هست در جنوب شرقی ترکیه. اگر ترکیه مذاکرات صلح را از سر بگیرد و حزب دمکراتیک خلقها حضور موثرتری داشته باشد، شاید امکان بقای سیاسی کردها سوریه تقویت شود به خصوص اگر غرب به خاطر کارایی کردها در جنگ علیه داعش، در پشت صحنه هم شده به ترکیه فشار بیاورد که مطالبات کردها در ترکیه را حل کند.
آیا قطعنامه برای جمهوری اسلامی امری مثبت است یا یک باخت؟
• میتواند مثیت باشد چون اولا رفتن اسد در آن مستقیما طرح نشده و ایران به عنوان یک قدرت به عنوان نیروی متعارف در مذاکرات شرکت کرده است. البته ممکن است در دراز مدت به نفع شان نباشد اگر فرض کنید مسئله سوریه برای ایران و روسیه مثل یک افغانستان جدید شود. در ان حالت این دو کشور برای بیرون کشیدن خودشان از باتلاق سوریه نیاز به وساطت و پادرمیانی غرب و جامعه جهانی پیدا خواهند کرد.
پرونده ویژه رادیو زمانه: جنگ در منطقه و مسئولیت ایران در بحران سوریه
نظرها
naseem
دادگاه عالی آمریکا به کنگره و دولت این کشور اجازه داد که بابت دو حادثه تروریستی از ایران غرامت بگیرند. به گزارش خبرگزاری بلومبرگ، ایران موظف شده بابت بمبگذاری در مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت در سال ۱۹۸۳ و نیز بمبگذاری در برجهای خُبَر در عربستان سعودی در سال ۱۹۹۶ به ۱۳۰۰ آمریکایی مجموعا مبلغ ۲ میلیارد دلار غرامت بپردازد. در ۲۳ اکتبر سال ۱۹۸۳ انفجار بمب در مقر نیروهای آمریکایی در بیروت باعث مرگ ۲۴۱ نظامی آمریکایی و ۵۸ نظامی فرانسوی شد. سربازان آمریکایی کشته و زخمی شده در این حمله بخشی از نیروهای حافظ صلح بینالمللی در لبنان بودند. در ۲۵ ژوئن سال ۱۹۹۶ میلادی بر اثر انفجار یک کامیون بمبگذاریشده در پایگاه نیروهای آمریکایی در شهر خُبَر عربستان، ۱۹ سرباز آمریکایی کشته و حدود ۴۰۰ تن زخمی شدند.