«ما ۴۵ میلیون نفریم»، اما جداییم!– گزارش از میان کارگران
حمید رضایی- کمرنگ بودن اخبار معیشت کارگران و امور مربوط به اعتصابها و اعتراضهای آنان در رسانهها، موجب دلسردی و دلخوری فعالان کارگری در ایران شده است.
متن کامل قانون کار ایران ۲۰۳ ماده دارد. دولت خاتمی در سال ۱۳۸۱ در مصوبهای، صاحبان کارگاههای زیر ۱۰ نفر را از اجرای ۴۰ ماده از قانون کار ایران معاف کرد. این مصوبه در سال ۱۳۸۴ دوباره تمدید شد و تا به امروز، کارگران این کارگاهها حتی از پوشش یک قانون کار بد و غیرموثر نیز محروم هستند. ۴۰ مادهای که از این کارگران دریغ شده است، آنهایی هستند که به حقوق اولیه کارگران اشاره میکنند.
۱۳ سال پس از این ضربه جبرانناپذیر به طبقه کارگر در ایران، علی خامنهای در نامهای به حسن روحانی سیاستهای کلی برنامه ششم توسعه را ابلاغ کرد. در قسمت اقتصادی این حکم حکومتی، «گسترش و تعمیق نظام جامع تأمین مالی و ابزارهای آن (بازار پول، بازار سرمایه و بیمهها) با مشارکت اشخاص حقیقی و حقوقی داخلی و خارجی و افزایش سهم مؤثر بازار سرمایه در جهت توسعه سرمایهگذاری و ثبات و پایداری و کاهش خطرپذیری فعالیتهای تجاری و اقتصادی کشور با تأکید بر ارتقاء شفافیت و سلامت نظام مالی» به عنوان یک دستور و هدف، مورد اشاره و ابلاغ قرار گرفته است.
به نظر میرسد همانند حراج صنایع کشور تحت عنوان اصل ۴۴ قانون اساسی در دولتهای پیشین، دولت جدید نیز به خوبی با منویات رهبر جمهوری اسلامی در این زمینه همدل و همنظر است.
بر اساس پیشنهاد سازمان مدیریت و برنامهریزی، در تبصره ۳۳ لایحه برنامه ششم توسعه آمده است: «به منظور ترغیب کارفرمایان و کارآفرینان بخش خصوصی و تعاونی به جذب نیروی کار بیکار جوان به ویژه در مناطق کمتر توسعهیافته و با هدف کمک به کاهش هزینه نیروی کار بنگاههای اقتصادی، دولت مجاز است اقدامات زیر را در سالهای برنامه اجرا کرده و منابع اعتباری مورد نیاز را در بودجه سنواتی لحاظ کند:
۱- مستثنی کردن از شمول قوانین کار و تامین اجتماعی برای دانشآموختگان دانشگاهی گروههای سنی زیر ۲۹ سال در اجرای طرح کارورزی (آموزشهای تخصصی بدو ورود به کار و طی دورههای آموزش عالی در کارگاههای خصوصی و تعاون)، حداکثر تا دو سال برای هر یک از کارورزان.
۲- تعیین حداقل مزد برای کارگران جدید گروههای سنی زیر ۲۹ سال (که قبلا سابقه بیمه تامین اجتماعی نداشته باشند) و مشمولان طرح اشتغال عمومی (اجرای پروژههای عامالمنفعه در زمینه زیرساختهای اقتصادی، اجتماعی و مدیریت محیط زیست و با مشارکت جوامع محلی) به میزان ۷۵ درصد حداقل مزد تعیین شده مصوبه شورای عالی کار حداکثر تا دو سال، با هدف انگیزهبخشی بیشتر برای به کارگیری نیروی کار جدید.»
آنچه در ایران برنامه توسعه خوانده میشود، در واقع منش و سیاستهای مدیریتی نظام حاکم بر ایران را شرح و ترسیم میکند.
تجربه قطعی ۳۶ ساله حکومت جمهوری اسلامی نشان داده است هیچ قانون بد و موقتی، به نفع مردم تصحیح نمیشود و منقضی نمیشود. از آنجا که ۶۰ درصد کارگران ایران حداقل بگیر هستند، فعالان کارگری و کارگرانی که از متن پیشنهادی قانون ششم توسعه باخبر شدهاند، به شدت نگرانند.
یکی از این فعالان کارگری میگوید: «اگر جلوی این قانون گرفته نشود، به جای دو سال، باید تا سالهای زیادی شاهد اجرای آن باشیم. عین بردهداری نوین است. اگر تصویب بشود دیگر آن را بر نمیدارند. دو سال بهانه است. قانونی و رسمی میشود.»
تئوریهای کارگران سیکل و دیپلمه در مقابل تئوریهای دولتی
کمرنگ بودن اخبار معیشت کارگران ایران و امور مربوط به اعتصابها و اعتراضهای آنان در رسانههای فارسی زبان و غیر فارسی، موجب دلسردی و دلخوری فعالان کارگری در ایران شده است.
یکی از آنها به رادیو زمانه میگوید: «البته اینجوری هم نیست که بگوییم چون سایتها به کار ما اهمیت نمیدهند، ما کارمان را تعطیل میکنیم.»
یک فعال کارگری دیگر هم میگوید: «ما دستکم ۴۵ میلیون نفر هستیم. حیف که از هم جداییم. روزی که با هم یکی بشویم، دولتها دیگر جرات نمیکنند به ما زور بگویند.»
محاسبات او بر پایه اظهارات وزیر کار و امور اجتماعی ایران است. علی ربیعی در اظهار نظری رسمی، تعداد کارگران ایران را ۴۵ میلیون نفر عنوان کرده است. عدهای از فعالان کارگری و خبرنگاران پیگیر امور کارگران، با توجه به سرانه سه نفره خانوارهای ایرانی، نتیجه میگیرند که کارگران ایران و اعضای خانواده آنها ۴۵ میلیون نفر از جمعیت ایران را تشکیل میدهند. اهمیت این عدد که از سوی عدهای بیشتر از این تعداد دانسته میشود، در این است که بر مبنای اظهار نظر رسمی وزیر کار دولت حسن روحانیست.
یکی از فعالان کارگری شاغل در شرکت ایرانخودرو میگوید: «اخبار تلویزیون را که نگاه میکنید از همه چیز میگویند به جز ما؛ مگر وقتی که روز کارگر یک عده بسیجی را میبرند تا خامنهای برایشان سخنرانی کند. من کاری ندارم ما چند نفر هستیم؛ زیاد هستیم یا نه. همه قبول دارند تعداد کارگران در ایران زیاد است. اما چرا دو تا خبر از ما پخش نمیشود؟»
کارگری که تا پایان دوره راهنمایی تحصیل کرده است، نقدی را متوجه لایحه برنامه ششم توسعه که توسط دولت حسن روحانی تهیه شده است ارائه میکند که ظاهرا مشاوران، تحلیلگران و لایحهنویسان دولت به آن توجه نکردهاند یا نخواستهاند توجه کنند.
او با اشاره به تعیین دستمزد کمتر برای فارغالتحصیلان دانشگاهی و جوانان زیر ۲۹ سال میگوید: «من اگر سرمایه داشتم، کارگاه داشتم، میگفتند اینجوری باشد، میگفتم خیلی هم خوب. اینها که جوان نیستند بروند، یک سری جوان دیگر بیایند. بعد این کارگاه، آن کارگاه و آن یکی کارگاه، بالای ۲۹ سال را اخراج میکنند. از این طرف هم که زیر ۳۰ سال استخدام میکنند به جای آنها. حقوق کمتر میدهند به کارگرها و برایشان هم کلی سود دارد. یعنی شغل زیاد نمیشود. ما را بیرون میریزند، به جای ما جوانها را میآورند.»
کارگری ۳۸ ساله با مدرک فوقدیپلم و دارای دو فرزند میگوید: «صاحب کارگاه ما که حقوق ۷۰۰ تومان، یک میلیون تومان به کارگر معمولی میدهد و حقوق بیشتر از یک میلیون به کارگرهای با سابقه، اولین کاری که میکند ۷۰۰ تومانیها را بیرون میکند و با حقوق ۵۰۰ تومان جای آنها میآورد. یک سال کار کنند و کار یاد بگیرند آنها را میآورد جای ما با حقوق کمتر و دوباره به جای آنها باز ۵۰۰ تومانی استخدام میکند.»
به عقیده این شهروند اجرای این طرف سبب فروپاشی خانوادههای کارگران متاهل در ایران میشود: «ما خودمان یک روزی جوان بودیم. هر خانوادهای الان جوان دارد. برای یکی بچه است، برای یکی برادر. فرقی ندارد. حقشان است بروند سر کار و زندگی کنند. ولی کسی که زن و بچه دارد را اخراج میکنند برای اینکه با حقوق کمتر استخدام کنند. زندگی کارگران متاهل از هم میپاشد. کارگر با ۳۰ سال و ۴۰ سال و ۵۰ سال سن که زن و بچه دارند، وقتی اخراج بشوند چه بلایی سر خانوادهشان میآید؟ من نمیدانم فکر کردهاند با این کار بیکاری کمتر میشود؟ بالای ۳۰ سال را اخراج میکنند تا زیر ۳۰ سال استخدام کنند. آن کسی که پولدار است و صاحب کار است، سودش را میبرد. برای کارگر سودی ندارد. آن جوان زیر ۳۰ سال شاید اول فکر کند به نفعش است ولی آنها هم ضرر میکنند.»
یک نظافتچی حدود ۵۰ ساله میگوید در شرکتی کار میکند که ۵۴ نفر زن و مرد در آن به کار نظافت ساختمانها اشتغال دارند. بنا به گفته او همگی با حقوق اداره کار (حداقل دستمزد) استخدام شدهاند. او میگوید: «این حقوق کفاف نمیدهد. توی این مملکت با یک میلیون و دو میلیون هم نمیشود زندگی کرد. ما اگر شانس بیاوریم انعامی چیزی به ما بدهند یا خودمان موردی پیدا کنیم که کمیسیون شرکت را ندهیم و به خودمان زنگ بزنند، شاید یک تومان اینها بشود درآمدمان. امثال من از روی ناچاری اینجوری کار میکنیم. خدا را خوش میآید سر پیری به من بگویند برو، اخراجی؟»
این شهروند پا به سن گذاشته دیدگاه سادهای درباره اقتصاد ارائه میدهد و خطاب به دولت حسن روحانی میگوید: «این که نشد وضع مملکتداری. بروید نگاه کنید ما چی داریم وارد میکنیم. شروع کنید کارخانهاش را درست کنید که دیگر مجبور نباشیم از خارج بیاوریم. چهار تا جوان میروند سر کار. مملکت آباد میشود. من نمیدانم اینها که از این قانونها از خودشان در میآورند کجا به اینها مدرک دادهاند؟ انسان بودن به خدا کار سختی نیست. کسی نمیگوید بروید هواپیما بسازید که بلد نیستید. هواپیما سخت است، قبول؛ چیزهای معمولی را که میشود درست کرد. این همه جوان دکتر و مهندس داریم در این مملکت.»
نگهبان یک پاساژ با سن ۴۴ سال هم میگوید که تنها به این دلیل با او قرارداد کاری بستهاند که بتوانند از او شکایت کنند: «کار ما به هر حال یک جوری است که مغازه و زندگی مردم دست ماست. از ما سفته سفید گرفتهاند با دو ضامن.»
او با انتقاد از احتمال قانونی شدن استخدام جوانان با حقوق پایین میگوید: «من از اینها که اهل قانون هستند و ادعا میکنند همه چیز را بلدند سوال میکنم یک جوان با حقوق ۵۰۰ هزار تومان چه کار میتواند بکند؟ بگویند که معلوم بشود قرار است با ۵۰۰ تومان زن بگیرند؟ خانه بخرند؟ ماشین بخرند؟ مسافرت بروند؟ با ۵۰۰ تومان میشود خرج زندگی داد؟ اگر میگویند نمیشود پس جوانی که روزها باید بخوابد و شبها بیدار بماند؛ کارش هم یکجوری است که مرخصی ندارد و قبول نمیکنند به این راحتیها که کسی را بگذاری جای خودت، آخرش به کجا میکشد؟ تفریحی برای جوانها باقی میماند جز اینکه بروند این ۵۰۰ تا را بدهند مواد مصرف کنند. کم توی مملکت بنگی و هرویینی داریم؟»
بیخبران و بیتفاوتها
با وجود آنکه تبصره جنجالی دولت در لایحه برنامه ششم توسعه موجی از خشم و نگرانی و انتقاد را در بین کارگران و شاغلان مطلع از این خبر به وجود آورده است، افراد بسیاری نیز از این ماجرا بیخبر هستند یا نسبت به آن بیتفاوتند.
یک کارگر ۲۷ ساله میگوید که خبر را در شبکه پیامرسان تلگرام دیده است اما از جزییات آن خبر ندارد. او میگوید: «دیدم یک چیزهایی نوشتهاند. درباره کم و زیاد شدن حقوقها بود. من رد شدم. حوصله نداشتم بخوانم.»
صدا و سیمای تحت امر رهبر جمهوری اسلامی عملا هویتی به جز «امت اسلامی» را در جامعه ایران به رسمیت نمیشناسد و رسانههای اپوزیسیون ایران نیز ترجیح میدهند به اخبار و مطالبی درباره پرونده هستهای، اختلافات منطقهای رژیم ایران، انتخابات و مسائلی از این دست بپردازند.
فعالان کارگری درباره این مشکل توپ را به زمین یکدیگر میاندازند. آنها رسانهها و و فعالان رسانهای را به بیتوجهی و سانسور خبری مطالب کارگری متهم میکنند. به عنوان نمونه یکی از فعالان کارگری میگوید: «اسم کارگر که بیاید، میگویند این یعنی چپ. با چپ مشکل دارند. دلشان میخواهد از آدمهای خودشان که راست هستند اسم و عکس باشد. میترسند یک نفر که فعال کارگری است مطرح شود و بیاید خواسته کارگران را بگوید بعد از اینکه معروف شد.
یک بار یک خبرنگار به من از طریق اینترنت تلفن زد و گفت تو حرفهای خودت را بزن ولی اسم خاتمی و موسوی را بیاور که من بتوانم منتشر کنم. گفتم خانم محترم من درباره دستمزد حرف زدم و حق کارگر برای سندیکا. ربطی ندارد که بیخودی اسم خاتمی و بقیه را بیاورم.»
در مقابل، خبرنگارانی که در سالهای اخیر به نشر اخبار مربوط به طبقه کارگر در ایران کمک کردهاند، معتقدند که «کمکاری فعالان کارگری» عامل اصلی کمرنگ بودن اخبار کارگری در رسانههاست.
یکی از این خبرنگاران عامل دیگری را مطرح میکند: «من به عنوان یک خبرنگار هر وقت بچههای داخل ایران مطلبی را فرستادهاند نهایت سعی خودم را کردهام آن مطلب منتشر بشود. اکثرا دیدهام مطالبی میفرستند که طولانی است. خیلی از اوقات زبانی که به کار میبرند این دوستان، مشکل ایجاد میکند برای انتشار مطلب. باشد! بحثی ندارم درباره اینکه مردم در ایران به سختی زندگی میکنند و کسی که کارگر است طبیعتا سختیهای بیشتری در زندگی دارد اما اگر فعالان کارگری میخواهند یک قدم به رسانه نزدیکتر بشوند، به نظرم راهش این است که درباره فرمهای خبری و مقالهنویسی مطالعه کنند و به ادبیات مطالبی که مینویسند توجه بیشتری داشته باشند.»
شنیدن این دست اظهار نظرها که «خواندم و رد شدم»، «دیدم و رد شدم»، «ردش کردم» و ... اما به نوعی عجیبتر از آن است که کارگری از لایحه دولت برای کاهش نرخ دستمزدها بیخبر باشد.
در ایران، کارگران با آن که اکثریت جامعه را تشکیل میدهند اما از داشتن حزب، رسانه و تریبونهای خود، تشکلهای صنفی و هر بستر دیگری برای تبدیل شدن به نیروی تاثیرگذار اجتماعی محروم هستند. بنابراین بیخبری کارگران ایران از حیاتیترین اخبار مربوط به زندگی و معیشت بسیار عادیتر از آن است که کارگری تیتر چنین اخباری را ببیند اما به آن بیتوجه باشد. این بیتفاوتی و یاس باید به صورت جداگانه و با دقتی خاص مورد پژوهش و بررسی قرار بگیرد اما خواندن صحبتهای یک فعال کارگری که به عنوان زندانی سیاسی بخشی از عمر خود را در زندانهای جمهوری اسلامی سپری کرده، خالی از لطف نیست.
او میگوید: «جامعه به یک شوک درست و حسابی نیاز دارد. آنها شوک وارد میکنند تا مردم بیشتر بترسند و گیج بشوند. ما هم باید به آنها شوک بدهیم تا مردم روحیه بگیرند و تشویق شوند. یک زمانی چریکها فرسیو را ترور کردند. مردم فهمیدند رژیم شاه اینقدرها که ادعا میکند قوی نیست. یک زمانی مردم جمع شدند و به خاتمی رای دادند. این رژیم شوکه شد و چند سال عقب کشید. اتفاقی که ۸۸ افتاد یک اتفاق خیلی خوب بود که نمیخواهم بگویم بر باد رفت چون کلمه خوبی نیست، اما از دست رفت و دلیلش اختلاف بین اپوزیسیون بود. مردم ناامید شدند. اگر کاری بکنیم مردم مطمئن بشوند اختلافات کمتر شده، حتما روحیه میگیرند.»
این فعال کارگری تاکید میکند: «نباید اینطور باشد که مردم فکر کنند اپوزیسیون ایران چند نفر آدم هستند که برای پول و سهم به هم فحش میدهند. این مسائل را مردم میگویند. من بین همین مردم دارم زندگی میکنم. با همه حرف میزنم. وقتی در ماهواره میبینند یک نشست برگزار شده بیشتر توجه میکنند تا اینکه جداگانه حرف بزنند. جدیتر میگیرند. قبلا بیانیههای چند صد امضایی منتشر میشد به بهانههای مختلف الان هر دسته برای خودش تیم شده است و بیانیه خودش را میدهد. مردم از اختلاف ناامید شدهاند.»
نظرها
یک ایرانی
بر طبق تحقیاتی در صنایع، هزینه دستمزد در محصول نهایی بین 5 الی 7 درصد است. صرفا در صنایع به شدت یدی و سنی هزینه کارگر بالاست. حکومت جمهوری اسلامی ایرتن/.لایت فقیه، به ترفند و فریب اصل 44، بنگاههای بزرگ به ارگان های تحت نظر رهبری مصل سپاه و بنیادها سپرد تا از مالیات نظارت مجلس و دولت راحت شوند و استثمار حداکثری قشر کارگر بیشتر شود. هدف حکومت نابودی قشر متوسط کشور است. با این وضع همچنان مردم ایارن فقیرتر میشوند به طوری ختی قادر تامین غذای خود نخواهند بود. کاهش قدرت رخید، باعث رکود شد. سیاستهای غرب ستیزانه و ماجراجویی هسته ای، موجب وضع تحریمها شد و کشور از براز بزرگ صادراتی و جذب سرمایه محروم کرد. جنگ شیعه و سنی که رژیمهیا دیکتاوری ایران و سعودی به راه انداختند با افازایش تولید بیش از خد نفت توسط سعودی مهمترین درامد ارزی ایارن و کشورهای مثل ایارن را نابود کرده است. فسادهای عظیم و بر باد دادن 900 هزارذ ملیارد دلارددرامد ریالی وو دلاری در زمان احمدی ن/زاد که به قول دولت روحانی هنوز معلوم نیست کجا رفته! فرصت استثنایی سرمایه را گرفت. روزگار بس تیره و ناامید کننده ای در انتظار مردم ایران است. ای کاش بدنه سپاه و راتش و بسیج دست از جیره خواری رژیم بردارند و باهمراه با قیام مردمی، به حیات ننگین و سراسر جنایت و فساد و ظلم این رژیمایان دهند و یک حکومت سکولار دموکرات که فقط منافع ملی مردم ایارن مدنظرش باشد بر سر کار بیاید.