تأملی بر تاریخ جذاب مفهوم کوئیر
کوئیر: عجیب یا عوضی؟
مجتبا گلمحمدی - کوئیر هویت جنسی ثابتی را نمیپذیرد و به طبقهبندیهای جنسی و جنسیتی در فرهنگ غالب تن نمیدهد؛ سیالیت هویت جنسی یکی از مبانی اصلی نظریه کوئیر است.
واژه کوئیر به عنوان واژهای هویتگریز اکنون پنجاه سال است که توسط برخی از کنشگران و اندیشمندان حوزه جنسیت و گرایش جنسی، استفاده میشود. این واژه اما واژهای خیابانی است که پیشینه آن به قرن ۱۶ میلادی بر میگردد و هنوز هم سایه تاریخ خیابانی آن بر سر واژه است و موجب شده که برخی از همجنسگرایان، دوجنسگرایان، تراجنسیتیها و یا میانجنسیها نسبت به استفاده از این واژه تردید داشته باشند؛ چرا که زمانی توهینی خیابانی برای تحقیر اقلیتهای جنسی و جنسیتی بوده است.
ریشهشناسی تاریخی واژه
کلمه queer بر اساس فرهنگ آنلاین ریشهشناسی واژگان و واژهنامه ویکی از ریشه اسکاتلندی و احتمالاً از آلمانی میانه (به معنای «کج» و «مایل») برگرفته از واژه آلمانی quer («کج»، «منحرف»، «عجیب») و از واژه آلمانی کهن twerh («مایل»)، از ریشه ژرمانی þwerhaz و ریشه هندواروپایی terkw- است.
صفتqueer در زبان انگلیسی از قرن شانزدهم میلادی به معنای «عجیب وغریب»، «نامتعارف»، «ناجور» و یا «ناخوش» رایج بوده است. این واژه در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بهطور تحقیرآمیز و با بار معنایی منفی برای اشاره به همجنسگرایان به کار برده میشده است (معادل واژه تحقیرآمیز «همجنسباز» به جای «همجنسگرا» در زبان فارسی امروزی). نخستین کاربرد queer به معنای «همجنسباز» در ۱۹۲۲ ثبت شده است.
اما در دهه هفتاد میلادی همین کلمه توهینآمیز، به سیاقی کمسابقه در تاریخ مبارزههای اجتماعی جنبش همجنسگرایان، از سوی برخی فعالان حقوق همجنسگرایان بهعنوان اسم عام از سوی خود آنها به کار رفت. آنها با نوعی آریگویی فعالانه، همان ناسزای تحقیرآمیزی را که تا آن زمان از سوی فرهنگ غالب برای برچسبزدن به هرکسی که سکسوالیته یا جنسیت نامتعارف داشت به کار میرفت، واژگون کردند؛ یعنی بارکردن معنایی نو بر آن و تبدیل کوئیر به نام مقاومت.
این چرخش معنایی بهراستی «عجیب و غریب» یکی از جذابترین و کمنظیرترین تحولات تاریخی در جنبش کوئیر بوده است. امروزه پس از دههها فعالیت و مبارزه نظریهپردازان و فعالان رنگینکمانی واژه «Queer» گستره معنایی یکسره متفاوتی پیدا کرده است، نه به معنای انسان «عجیب وغریب» و نه به معنای آدم «عوضی»، نه بهعنوان معادلی برای «همجنسگرا» بلکه بهطور کلی برای اشاره به عدمامکان طبقهبندی انسانها بر اساس طبقهبندیهای ثابت و غالب و زیرسوالبردن تمام این هویتسازیها.
از نظر کسانی که واژه کوئیر را انتخاب کردهاند، گی و لزبین بیانگر هویتهایی ازلی/ابدی هستند و این مفهومی محدود کننده است. بهعلاوه لفظ کوئیر نشانگر خواست عصیانگرانه این افراد به متفاوت بودن و عدم نیاز آنها به پذیرفتهشدن گرایش جنسی و یا جنسیتشان از طرف باقی افراد جامعه بود.
کوئیر کسی است که هویت جنسی ثابتی را نمیپذیرد و به طبقهبندیهای جنسی/جنسیتی معمول و متعارف در فرهنگ غالب تن نمیدهد. در واقع، سیالیت هویت جنسی یکی از مبانی اصلی نظریه غیرهنجارگذار (non-normative) کوئیر است. بنا بر این نظریه، حرفزدن بهطور کلی از «زنان» یا «همجنسگرایان» یا گروههای دیگر بیمعناست، چرا که این هویتها برساختههایی اجتماعی شامل عناصر گوناگون، متفاوت و گاه متضادی هستند که تقلیل آنها به یک عامل مشترک چندان معنادار نخواهد بود. نظریهپردازان کوئیر از قضا بر آناند که عامدانه این هویتهای بهظاهر سلب را بشکنند و دستهبندیهای درونی، تقسیمبندیها و طبقهبندیهای هویتی/جنسیتی را زیر سوال برند.
فراهنجار یا دگرباش؟ هیچکدام لطفاً!
چرا نباید Queer را به فارسی ترجمه کرد؟ اصرار وسواسی به سرهنویسی و برابرنهادن برای هر واژه بیگانه در میان مترجمان فارسیزبان گرایشی دیرین بوده و است. این تلاش که گهگاه نتایج مضحکی به بار آورده، در گسترههای متفاوتی قابلتحلیل و بحث است. اما در مورد واژهی کوئیر، اصرار بر ترجمهی آن به «دگرباش جنسی»، «فراهنجار جنسی» و…. تنها نادیدهگرفتن تحول مهم تاریخی این ترم در بستر مبارزههای سیاسی و اجتماعی فعالان این راه است.
اگر بنا بود کوئیر را ترجمه کنیم باید کلمهای مییافتیم که در فرهنگ ما بتواند همان بار تاریخی را بر دوش کشد. مثلاً اگر واژهی توهینآمیزی چون «عوضی»، «منحرف» یا حتا «همجنسباز» زمانی از سوی گروهی از همجنسگرایان نه بهعنوان فحش و ناسزا بلکه بهعنوان نامی برای خویش برگزیده میشد که چنین چیزی در تاریخ ما سابقه نداشته است. پس چرا تلاش بیهوده برای واژهسازیهایی کنیم که بار انقلابی و تند واژه مهمی چون «کوئیر» را سترون کنند؟
در بیانیه بینام گروه Queer Nation که در ژوئن ۱۹۹۰ در راهپیمایی همجنسگرایان در نیویورک بین جمعیت پخش شد میخوانیم:
«آه، حالا ما واقعاً باید از آن کلمه استفاده کنیم؟ مشکل است. هر شخص همجنسگرایی برداشت و تجربه خودش را از آن دارد. برای برخی این کلمه [کوئیر] به معنای عجیب و غریب و یکجورهایی مرموز است. […] و برای برخی دیگر «کوئیر» آن خاطرات تلخ رنج و عذاب نوجوانی را زنده میکند. […] خب، بله، «گی» عالی است. این کلمه جای خودش را دارد. اما ما وقتی خیلی از لزبینها و گیها صبح از خواب بیدار میشوند احساس خشم و نفرت داریم و هیچ هم شاد و خوش (gay) نیستیم. به همین خاطر ما تصمیم گرفتهایم خودمان را کوئیر بنامیم. استفاده از کلمه کوئیر راهی است برای یادآوری به ما که بقیه جهان چگونه ما را میبینند.»
وقتی از کوئیر حرف میزنیم از چه حرف میزنیم؟
اگرچه بسیاری از کوئیرها برای جلوگیری از دامنزدن به اختلافهای درونی و پشتیبانی از دیگران در سپهر همگانی خود را عضو اجتماع رنگینکمانی معرفی میکنند و استفاده از عبارات اختصاری همچون LGBTQ (Q به نشان Queer) به جایLGBT امروز رایج است، اما باید اذعان کرد که کوئیر نه یک مقوله دیگر افزون بر طبقهبندیها و دستهبندیهای پیشین جهت تکمیل آنها بلکه بهواقع نفی هرگونه طبقهبندی هویتی و در حقیقت گزینهای بدیل برای کل مختصات رنگینکمانی است. کسی که خود را کوئیر معرفی میکند در واقع هیچ باوری به هیچگونه هویت ثابت (از جمله همجنسگرا، دوجنسگرا، ترنسکشوال و غیره) ندارد و هویت و میل جنسی و جنسیت خود و دیگران را فارغ از این طبقهبندیها میبیند.
نقدهای مختلفی از طرف کوئیرها به رنگینکمانیها و برعکس مطرح شده است. اگر کوئیرها اصرار دارند که طیف رنگینکمانی به هیچ وجه جامع و شامل همه کسانی نیست که هویت یا گرایشی نامتعارف دارند و خود طبقهبندیهای جامعه رنگینکمانی از اساس مسألهدارند، در مقابل، فعالان LGBT نیز نظریهپردازان کوئیر را به «افراط زیادی» یا «رادیکالیسم» یا «مغلقگویی بیهوده» و فراموشکردن خواستهای ملموس افراد دارای هویتهای خاص جنسی/جنسیتی متهم میکنند.
نظریه کوئیر و اهمیت جودیت باتلر
مطالعات کوئیر شاخهای از بحثهای نظری در ارتباط با گرایش و هویت جنسی با تمرکز بر مردمان و فرهنگهای LGBT است. در قلمرو دانشگاهی اصطلاح کوئیر اشاره به مطالعه ادبیات، گفتمان، و حوزههای دانشگاهی و سایر قلمروهای فرهنگی و اجتماعی از دیدگاهی غیرناهمجنسگراهنجار (non-heteronormative) است. نظریه کوئیر بهعنوان شاخهای از نظریه انتقادی پساساختارگرا در اوایل دهه ۱۹۹۰ از دل مطالعات کوئیر و مطالعات زنان سربرآورد. مهمترین و اثرگذارترین نظریهپرداز این قلمرو بیتردید جودیت باتلر است.
جودیت باتلر (متولد ۱۹۵۶) فیلسوف و نظریهپرداز همجنسگرای آمریکایی در سال ۱۹۹۰ کتاب آشفتگی جنسیتی (Gender Trouble) را منتشر کرد. این اثر از آن زمان به زبانهای گوناگون (از جمله به زبان فارسی، با ترجمهی امین قضایی: آشفتگی جنسیتی، نشر مجله شعر، ۱۳۸۵) ترجمه شده است و یکی از اثرگذارترین و مهمترین متون در تاریخ نظریه کوئیر به شمار میرود.
باتلر در این کتاب تاریخساز با بحث از آثار نویسندگانی چون سیمون دوبوآر، ژولیا کریستوا، میشل فوکو، ژاک لاکان، لوس ایریگاری، و ژاک دریدا به مقوله جنس و جنسیت میپردازد و با یاری از مفهوم اجراگری (performativity) نشان میدهد که هویتهای ثابت و سلب بهراستی ثابت و سلب نیستند و «جنس» و «جنسیت» مقولاتی برساخته اجتماعاند. بر همین سیاق، ایده هویت آزاد و شناور و جنسیت بهمثابه امری اجرایی، اگر نه اساس، یکی از مبانی اصلی نظریه کوئیر است.
نظرها
میترا
کاش پژوهشگران امور جنسی قدری هم به این موضوعات در بستر فرهنگی خودمان می پرداختند که بس مفید تر می بود. مثلا همین ترمینولوژی در زبان ما چگونه است؟ بنظر می رسد اکثر واژه ها معطوف به فرد پذیرا می باشد و نه دیگری و آن دیگران بیشتر می توانند از تمام از تمایل و افعال خود بگویند و گاه به آن فخر هم می کنند. مطالعه ی دقیقی در دست نیست اما اگر کسی ادعا کند که تمایل همبستری با همجنس در فرنگ ایران ( و شاید خاور میانه) می تواند بیش از غرب باشد چه کسی پاسخی دارد؟ بخصوص وقتی فرد پذیرا نوجوان هم باشد. غربی ها مکررا به فرهنگ بچه بازی خاور میانه ای ها اشاره می کنند و این امر را به قدری رایج می دانند که دیگر در تعریف پدوفیلیا نمی گنجد. امپراطوری مسلمان عثمانی نمونه بارز چنین فرهنگی بوده.