زنان دستفروش در خشونت خیابان
س. اقبال- مأموران شهرداری اجناس همه دستفروشان را مصادره میکنند اما زنان دستفروش طعمه مناسبتری برای آنها هستند چون در صورت اعتراض، به خلافکاری و فروش مواد مخدر هم متهم میشوند.
مأموران شهرداری اجناس همه دستفروشان را مصادره میکنند و بساطیها و دستفروشان دورهگرد را فارغ از جنسیتشان میترسانند تا سکوت اختیار کنند اما زنان دستفروش طعمه مناسبتری برای مأموران شهرداری هستند و در صورت اعتراض، به خلافکاری و فروش مواد مخدر هم متهم میشوند.
زنان دستفروش همانند مردان، ناخواسته به مبارزهای یکتنه با مأموران در خیابانهای سطح تهران تن میدهند. گاهی نیز این پیکار فردی در میدانهای پررهگذر شهر حمایت همگانی عابران را برمیانگیزد و سرآخر به رویارویی خشونتبارِ گروهی با مأموران میانجامد. همچنان که مستندات انکار ناپذیر این درگیریها و خشونتهای خیابانی کم و بیش در شبکههای اجتماعی هم انعکاس مییابد.
زنان دستفروش، همه جا
با گشت و گذاری کوچک و محدود در معابر و خیابانهای شهر به راحتی میتوان اذعان کرد که تعداد زنان دستفروش زیاد شده است. آنان انسانهایی وامانده از اینجا و آنجایند که در نهایت چارهی کار را در آن دیدهاند که به دستفروشی در خیابانهای تهران روی آورند. اگر تا دیروز تنها مردان مجبور میشدند به جور و ستم مأمووران دولتی گردن گذارند و از سر ناچاری به دستفروشی در معابر عمومی شهر اشتغال ورزند، اکنون زنان هم به این گروههای دههزار نفری پیوستهاند. چون زنان در تأمین گذران خانواده، چیزی از مردان کم نمیگذارند. در عین حال بسیاری از زنان بدون اینکه همسری در کار باشد، به تنهایی هزینه معیشت خانواده خود را به عهده گرفتهاند.
همچنین اگر تا دیروز دستفروشان تنها میدانها و معابر جنوبی شهر تهران در اختیار داشتند، امروزه در مناطق شمالی شهر هم بساط خود را میگسترانند. چنان که در میدانهای هفت تیر، ونک، صادقیه، تجریش و رسالت به همراه خیابانهای اصلی منشعب از آنها گروههای پرشماری از زنان را میبینیم که در آرزوی مشتری برای فروش اجناس خویش به سر میبرند. حتی فضای مترو و اتوبوسهای شهری نیز محیطی برای کسب و کار ایشان است.
از میان زنان دستفروش آنهایی که خیلی حرفهای هستند، شیوهها و شگردهای جدیدتری برای فروش جنس و کالای خویش دست و پا میکنند. همچنان که گروهی از پلههای ادارات و شرکتها بالا میروند و در جست و جوی مشتری به اتاق کارمندان سرک میکشند. زنان شاغل در ادارات بیش از مردان به حمایت خانمهای دستفروش روی خوش نشان میدهند؛ به خصوص اگر پای فروش لوازم آرایش و لباس زیر در کار باشد. کارمندان خانم هم یاد گرفتهاند که با این گروه از زنان دستفروش چگونه خلوت کنند. پیداست که درهای اتاق بسته میماند تا اغیار به این نشست و معامله خودمانی راه نیابند.
بسیاری از زنان دستفروش تولیدات شخصی خودشان را میفروشند. بین شهروندان تهرانی در زمستان ترشی و مربا ارج و قربی فراوان دارد. دستفروشان خانم هم در این فصل برای تولید خانگی لواشک، ترشی و مربا تلاش میورزند. حتی بسیاری از آشنایانِ این تولیدکنندگانِ خانگی، همواره نیاز غذایی خود را از همین بازار غیر رسمی تأمین میکنند. از تولید به مصرف و از خانهای به خانه دیگر. گروهی از زنان هم در گلدوزی و دوخت روسریهای تزیینی ابتکار و نوآوری خود را به کار میگیرند.
پوشیدن بافتنیها در زمستان جلوهای ویژه دارد. کار بافتنی هم از کلاه و ژاکت زنانه و یا مردانه تا کیف زنانه باب میشود. تنها سلیقه میخواهد و این که تولیدکنندهاش آن را در طرحی از بافتنی عرضه کند. آنگاه فروش هم چندان مشکل نخواهد بود. زنان دستفروش همیشه بنا به ضرورت شگردهای نوتری از تولید و دستفروشی را یاد میگیرند و در زندگی اقتصادی خویش به کار میبندند. ولی این گونه از اقتصاد، در آمارهای رسمی و دولتی جایگاهی نمییابد. گروهی از زنان هم که از سرپناه مناسبی سود میجویند از همان محل سکنای خویش جهت فروش کالا و جنس بهره میگیرند. ناگفته نماند خانهی این گروه، نقشی از نمایشگاه را به اجرا میگذارد تا به آسانی اجناس در دیدرس مشتری قرار گیرد.
گروههایی از زنان هم هنر خود را در خیابانهای شهر برای عابران و رهگذران به نمایش میگذارند. خانمی در مترو با نواختن ویولون خویش خاطرهای را از آهنگی خوش در ذهن مردم زنده میکند. دخترکی دانشجو بر سنگفرش کتابفروشیهای رو به روی دانشگاه مینشیند و برای رهگذران سنتور مینوازد. دختر دیگری با ساز دهنی خود در بوستانی از شهر سرخوشی و شادمانگی را بر دل شنوندگان مینشاند. به هر حال هزینههای زندگی باید از جایی تأمین شود؛ چه شهریه دانشگاه باشد چه نان خشکیدهای بر سفره شام شب.
عدهای نواختن زنان در خیابان و معابر را امری سیاسی میبینند که گویا به طور مستقیم بیفرهنگی و بیهویتی حکومت اسلامی را نشانه میگیرد. به هر حال شکی نیست به همه آنانی که در خیابانهای تهران برای تأمین گذران خویش کار میکنند، خواسته و ناخواسته مبارزهای سیاسی نیز تحمیل میشود. زیرا آنها همواره روزگار خود را در رویارویی و چالش با مأموران حکومت و شهرداری میگذرانند.
رها شده در خشونت خیابان
زن دستفروش باید در خیابان باشد و خیابان در مملکت اسلامی و پایتخت آن جای خطرناکی است. مشکل اجتماعی تبعیض جنسیتی این جا هم خود را به شکل خشنی نشان میدهد.
بسیاری از مردان رهگذر هنوز یاد نگرفتهاند که به حضور زنان در خیابان برای کسب و کاری آبرومندانه احترام بگذارند. آنان از نگاهی رسمی، چنین پدیدهای را به دنیای تاریک خویش میکشانند تا از آن توجیهی ناصواب به عمل آورند؛ چنان که در رسانههای دولتی گفته میشود که این گروه از زنان به تنفروشی و معامله مواد مخدر رغبت نشان میدهند.
گروههای پرشماری از مردم نیز هنوز نمیتوانند بین تکدیگری و ولگردی با کار دستفروشی آبرومندانهی زنان فرق و فاصلهای بگذارند. آنها هم با نگاهی سنتی و دولتی به قضاوت پدیدههای خیابانی مینشینند. جمهوری اسلامی نیز چنین دیدگاهی را در رسانههای تصویری، صوتی و نوشتاری خویش تبلیغ میکند تا گناه بیکفایتی خود را در اداره جامعه به پای تودههای مردم بنویسد.
همزمان، بسیاری از باندهای مافیایی تلاش میکنند زنان دستفروش را به خود جذب کنند. ناشناس ماندن زنان دستفروش برای پلیس، کارِ آسیبزای باندهای خلافکار را آسان میکند و به هر حال گروهی از زنان دستفروش از سر ناچاری به درآمدهای بادآورده و خوشگذرانیهای موقت این گروه از خلافکاران روی خوش نشان میدهند.
بیکاری گسترده و بحران اقتصادی و مدیریتی زمینهساز گسترش دستفروشی هستند. دولت تدبیر و امید همسو با کارگزاران حکومتی به جای درافتادن با علت، با معلول درمیافتد. از این روست که حکومت فکر میکند با جمعآوری دستفروشان از سطح شهر خواهد توانست حضور آشکار و لجامگسیخته فقر و بیکاری را از سیمای زنگار گرفته تهران محو کند.
شهرداری تهران فارغ از آسیبهایی که مردم را به افلاس میکشاند، به کاسبی پررونق خودش میاندیشد. آنها درآمدزایی دکههایی را سطح ایستگاههای مترو سامان بخشیدهاند که به متقاضیان خودمانی از جانبازان گرفته تا «خانواده معظم شهدا» اجاره میدهند. سپس همین افراد دکه خود را با اجارههایی چند برابرِ اجاره اصلی، به این و آن واگذار میکنند. رواجِ کار زنان دستفروش به رونق این دکهها و میزان اجاره آنها آسیب میرساند. به واقع شهرداری با جمعآوری دستفروشان، دکهها را با قیمت بیشتری اجاره خواهد داد.
با این اوصاف بیدلیل نیست که مدیران ارشد شهرداری از درآمدهای میلیونی دستفروشان حرف میزنند، دروغی که رسانههای دولتی هم مداوم و مستمر آن را بازتاب میدهند، انگار درآمد میلیونی، جرم محسوب میشود یا مدیران ارشد دولتی همانند تودههای مردم زیر خط فقر زندگی میکنند.
نظرها
farhad
کسانی که این کارها را میکنند. خانوادهای *** خمینی و خامنه ایی ***است
بهنام
آنها نمیخواهندگدا یا تن فروش باشند ...اما آن یکی دیگران آنها را به سوی بیچارگی بیش از این هل میدهند