دعوت خامنهای از مخالفان اعتراف به کثرت آنهاست
ابوالحسن بنیصدر - دعوت خامنهای را تحقیر مردم و توهین به آنها میدانم. رای دادن وسیله اعمال حق حاکمیت است. یک ملت وقتی میتواند بگوید حاکمیت را از آن خود میداند که به تحقیر شرکت در انتخابات غیرآزاد و سالب حق حاکمیت خود تن در ندهد.
ابوالحسن بنیصدر - اولین رئیس جمهوری اسلامی ایران
• من با نظام ولایت مطلقه فقیه مخالفم. از دلایل به چهار دلیل بسنده میکنم:
- از لحاظ نظری، بدین خاطر که دعوی ولایت مطلق میکند و ستون پایههای قدرت را در انحصار خود دارد، استبداد فراگیر (توتالیتر) است. اگر از لحاظ عملی چنین نیست، بخاطر ممکن نشدن متحقق کردنش در جامعه ایرانی است.
- استعداد رهبری ذاتی حیات هر موجود زندهاست. این استعداد قابل انتقال به دیگری نیست. پس هر شهروند، در حاکمیت شریک است و این حق قابل سلب نیست. ولایت مطلقه بر انکار استعداد رهبری و بر حق شهروندان بر حاکمیت بنا میشود. نه تنها منکر حقوق انسان که منکر حقوق شهروندی ایرانیان و حقوق ملی آنها است.
- حاکمیت جمهور مردم مطلق نیست. یعنی نمیتواند سالب حق حتی یک شهروند باشد. در دموکراسی بر اصل انتخاب، منتخبان اکثریت بنام ملت حکومت میکنند. باوجود این، حاکمیت اکثریت نسبی است و نمیتواند ناقض حقوق انسان و حقوق شهروندی او و حقوق ملی و نیز حق اقلیت در مدیریت جامعه باشد. بنابراین، نفس ولایت مطلقه و تحمیل آن به یک جامعه، تحقیر آن جامعه و محکوم کردنش در زیستن در ناتوانی و یأس و فقر فرهنگی و فرهنگ مادی و تخریب با انواع خشونتها است. در حقیقت،
- اگر هم مدعیان در مقام استدلال بر ولایت فقیه نمیگفتند مردم در حکم صغار هستند، ولایت مطلقه فقیه، بنفسه، گویای ناتوانی شهروندان ایران است و بر ناتوانی شهروندان استوار است. حال اینکه رأی دادن ترجمان حق حاکمیت، بنابراین، توانائی است.
• در انتخابات شرکت نمیکنم و دعوت او را تحقیر بیحد مردم ایران و توهین تحملناپذیر به آنها میدانم زیرا که رأی دادن، وسیله اعمال حق حاکمیت است. در دموکراسیها، این حق از دو طریق دیگر نیز اعمال میشود: رفراندوم و مشارکت – خود حقی نیست، شرکت در انتخابات فرع بر وجود حق حاکمیت است. مردم فاقد این حق، وقتی به پای صندوق رأی میروند، آیا جز تصدیق فاقد حق حاکمیت بودن خویش و تصدیق تعلق آن به مدعی ولایت مطلقه، اقدام دیگری میکنند؟
در تاریخ بشری، تا امروز، هیچ جامعهای دموکراسیای که بر پایه ناتوانی شهروندان بناگرفته باشد، به خود ندیده است. هیچ رأی دادنی که ترجمان ناتوانی باشد نیز نه از سوی طراحان این و آن طرح دموکراسی اظهار شده و نه جمهور مردم کشوری، با رأی خود آن را تصدیق کردهاند.
هرگاه بنابر قانون اساسی، حاکمیت از آن مردم بود، یعنی ولایت فقیه نبود و ولایت جمهور مردم (بهمعنای شرکت در رهبری جامعه بر میزان حقوق شهروندی و حقوق ملی و دوستی و برابری) بود، اما آزادی انتخابات وجود نمیداشت، شرکت در انتخابات جز تسلیم زور و تحقیر شدن نبود. چه میتوان گفت در باره انتخابات رژیم که نامزدهای نمایندگی را هم کارگزاران آقای خامنهای تعیین میکنند و نه آزادی انتخاب کردن وجود دارد و نه آزادی نامزد شدن و نه آزادی بیان و نه آزادی اجتماع و نه آزادی...
• اعتبار هر کشور به رعایت حقوق انسان و حقوق شهروندی، بنابراین، کرامت و منزلت او و نیز رعایت حقوق ملی آن کشور کرامت و منزلت بهمثابه یک ملت، در نتیجه، رشد انسان و عمران طبیعت است.
اما این که آقای خامنهای میگوید ولو با نظام و رهبری مخالف هستید، برای اعتبار کشور رأی بدهید، اعترافی بس گویا است. در حقیقت، اگر یک اقلیت کوچک در انتخابات شرکت نمیکرد، او این سخن را نمیگفت. زیرا شرکت نکردن یک اقلیت کوچک، خدشه به اعتبار کشور وارد نمیکند. پس او میداند که اکثریتی در انتخابات شرکت نمیکند و آن اکثریت به اعتبار خویش به مثابه ملت و وطن خود ایران بها میدهد. اما این اکثریت، برای اینکه جهانیان را از کرامت ملی و اعتبار خود بمثابه یک ملت تاریخی، آگاه کند، باید حق حاکمیت خویش را بازبیابد و به جهانیان بگوید ایران وطن او و اختیارش بهمثابه ملت با خود او است. چه وقت یک ملت میتواند بگوید حاکمیت را از آن خود میداند؟ وقتی که تن به تحقیر شرکت در دادن رأی وقتی هم سالب حق حاکمیت او است و هم آزاد نیست، ندهد.
چرا خامنهای موقع انتخابات به یاد مخالفان میافتد؟
نظر شیرین عبادی، بوالحسن بنیصدر، ژاله وفا، فرخ نگهدار، شهرنوش پارسیپور، حسن شریعتمداری، مهران مصطفوی، الاهه بقراط، محمدرضا شالگونی، سهراب مبشری و ... درباره انتخابات
نظرها
نظری وجود ندارد.