بکارت؛ افسانه شرم و تظاهر
برخی پژوهشگران معتقدند که شاید پرده بکارت واقعیت نداشته نباشد، اما آنچه نیاز به تایید علم ندارد، محدودیتی است به اسم باکره بودن که صرفا به زنان تعلق دارد.
«امکان ندارد که واقعیت را به او بگویم. ترجیح میدهم پردهام را بدوزم تا او متوجه رابطه پیش از ازدواجم شود. شاید هم به روی خودم نیاورم و بگویم که پردهام حلقوی - ارتجاعی است. اما واقعیت؟ هرگز. پسرها نمیخواهند واقعیت را بدانند. دوست دارند همهچیز همانطور که فکر میکنند پیش برود. برای نامزدم خیلی مهم است که من پیش از او با فرد دیگری همخوابه نشده باشم.»
این سخنان مهسا، فارغالتحصیل رشته موسیقی از دانشگاه پاریس است. ۳۰ سال دارد و هشت سال گذشته را در فرانسه زندگی کرده است. در صحبتهایش اصرار دارد که به جز یکبار، با هیچ مرد و زن دیگری همخواب نشده و «آن یکبار هم روی مرد رویاهایم اشتباهی حساب کردم. او مرد رویاهایم نبود و تمام رویای دستنخوردگیام را با خود برد.»
مهسا در روایتهایش تاکید دارد که آن یکبار هم «اشتباه» بوده و حالا مجبور است «دروغ» بگوید. حتی اگر این دروغ در آیندهای نزدیک یا دور برملا شود.
بکارت؛ افسانه یا حقیقت؟
در سالهای اخیر این نظر که شاید پرده بکارت واقعیت نداشته نباشد، از سوی برخی پژوهشگران مطرح شده است؛ به طوریکه حتی سازمان سکس و جامعه نروژ نیز بر اساس تحقیقات خود اعلام کرده چنین عضوی - بکارت - با مشخصاتی که عرف با آن خو کرده وجود ندارد. یکی از پژوهشگران این سازمان به نام توره فولستاد میگوید: «افسانه پرده بکارت نادرست است و جامعه مردان آن را برای محدود کردن و سرکوب زنان طراحی و مهندسی کرده است. در حالیکه در طول تاریخ خود این مردان با چنین محرومیت و محدودیتهایی که به مساله عفت مربوط است، مواجه نبوده و نیستند.»
با تردیدی که این سازمان در آناتومی بدن زن وارد آورده، هنوز مشخص نیست که آیا پرده بکارت به طور کلی وجود خارجی ندارد یا به آن شکلی که بسیاری متصورند، خارج از این محدوده تعریف است. تعریف سنتی بکارت این است: یک لایه گوشتی که هنگام سکس پاره شده و گاه باعث خونریزی میشود. پردههای ارتجاعی یا حلقوی نیز در شرایطی مطرح میشود که زن در اولین سکس خود خونریزی نداشته و این لایه گوشتی با هر دخول باز و بسته میشود. اما آنچه نیاز به تایید دنیای علم و پزشکی ندارد؛ محدودیتی است به اسم باکره بودن و ارزشی برای آن قایل شدهاند که صرفا به زنان تعلق دارد.
مهسا در حین صحبتهایش نکات دیگری را نیز بیان کرد که میتوان با بررسی آن به تعاریفی رسید که سالهاست در سنت رواج دارد و هنوز هم میان جوانان، با وجود سالها زندگی در خارج از ایران ارزش شناخته میشود. برای مهسا آگاهی نامزدش از اینکه او پیشتر ارتباط جنسی داشته ضدارزش شناخته میشود اما این مساله که «خودش خیلی اینکاره است. همه چیز را میداند و در ارتباطهای محدود، به خوبی قوه جنسیام را تحریک میکند.»
ارزش. در واقع ارزش «اینکاره» بودن برای مرد به همان میزان نابلد بودن یا بدون تجربه بودن زن است.
اصولا عواملی از جمله ترس از آگاهی یافتن خانواده، آبرو، مورد خشونت قرار گرفتن، طرد شدن و امثال آن از جمله دلایلیست که یا باعث روی آوردن دختران به دروغ و عملهای ترمیمی میشود یا از آنها امانتدارانی میسازد که قرار است این بکارت را به دست مرد رویاهای خود برسانند. مردی که قرار است باور کند تنها اوست که توانسته فاتح این تن باشد. در برخی موارد حتی برخی از دختران برای نگفتن واقعیت و تن سپردن به سنتی که گاه «افسانه» خوانده شده مواد رنگی یا خون مصنوعی در اندام خود جای دادهاند تا دست آخر پارچهای خونین نصیب آن فاتح شود.
در حالیکه در مواردی مثل پردههای حلقوی و ارتجاعی زنان در اولین ارتباط جنسی خود خونریزی ندارند. حتی بر اساس تحقیقات انجام شده، این گروه تعداد کمی نیستند و درصد بالایی از جامعه زنان را به خود اختصاص دادهاند. بسیاری از زنان اما مجبور شدهاند که برای اثبات «بیگناهی» خود به پزشکی قانونی مراجعه کنند تا برگه تایید باکرگی را به عنوان سندی بر «نجابت» خود به مرد یا خانواده او ارائه دهند.
رویا زن دیگریست که در پاریس زندگی میکند. ۴۰ سال سن دارد و از خاطرات خود میگوید؛ همان زمان که مادر همسرش پشت در اتاق برای یک دستمال خونی به انتظار نشسته بود: «با این که پیش از همسرم با هیچ مردی رابطهای نداشتم اما تمام بدنم میلرزید. میترسیدم که بنا به دلیلی که نمیدانستم چیست خونریزی نداشته باشم. تمام حواسم به واژنم بود. واقعیت این است که از اولین رابطه جنسیام هیچ لذتی نبردم. نه شناختی داشتم و نه استرس اجازه میداد به چیزی غیر از دستمالی که قرار بود خونی شود فکر کنم. مادر همسرم با این که چندین سال در اروپا زندگی کرده اما منتظر تماس همسرم بود تا خیالش راحت شود که برای پسرش دختر نجیبی گرفته است.»
شرم و تظاهر
ارزش «نجابت» و «دستنخوردگی» که با خون بدن زن همراه است چنان جدیست که حتی «نابلدی» در سکس را نیز به ارزش تبدیل میکند. همانطور که مهسا تعریف کرد که وقتی نمیداند در سکس چه باید انجام دهد «مهربانی» و «نوازش» نامزدش بیشتر میشود: «فکر میکنم از اینکه اولین نفریست که دستش به تن من رسیده خوشحال میشود. حتی در گوشم زمزمه میکند که خودم بزرگت میکنم و یادت میدهم.»
تمام آنچه در بکارت و لایه گوشتی نهفته را شاید بتوان در زمزمههای نامزد مهسا دریافت. اینکه «خودم بزرگت میکنم.» در واقع این بکارت و فتح تن توسط مرد رویاها همان مسالهایست که مالکیت را تضمین میکند. یا جمله دیگر که میگوید «یادت میدهم». یعنی تو را آنگونه که خود میخواهم و میپندارم برای لذتم آموزش میدهم.
در این زمینه، از تعابیری چون «کشف» نیز از سوی مردان استفاده میشود. به این معنا که بدن زن را فاتح قصه، کشف کرده است. در حالیکه دردناکتر از آن این واقعیت است که حتی خود زنان هم در بسیاری از موارد نتوانستهاند بدنشان را کشف کنند.
کشف تن و نامیدن اعضای آن با عناوینی که دارند همچنان برای زنان نیز تابو شناخته میشود. به طوریکه نه از آن نامی برده میشود و نه آنکه عموم زنان به تواناییهای جنسی خود علم دارند.
جدای از فقدان آموزش در سیستم آموزشی و خانوادهها، تابو بودن مسائل جنسی در ایران همچنان عضو تناسلی زنان به عنوان مسالهای خصوصی شناخته میشود که گاه تا قتلهای ناموسی نیز پیش میرود. مثل همان ترسی که مهسا از افشای باکره نبودنش دارد: «فقط کافیست نامزدم متوجه واقعیت بشود. این مساله به خانواده کشیده میشود و مطمئن هستم که پدرم من را میکشد. حتی اگر شده پیاده به پاریس بیاید.»
از سوی دیگر مردان و زنان بسیاری هستند که هنوز نمیدانند برای نامیدن عضو تناسلی خود از چه واژهای میتوانند استفاده کنند. آن کلمه دو حرفی «کس» نیز بیشتر از آنکه نامی برای عضو زنانه باشد، به عنوان فحش برای تحقیر یا بیارزش شمردن یک رفتار یا کلام به کار میرود. «واژن» هنوز کلمهای نامانوس در ادبیات عامیانه است و همچنان در سالنهای آرایشگاه به آن بخش «اضافی» گفته میشود. مسالهای که البته در کشورهای دیگر و تقریبا دموکرات نیز رواج دارد. هنوز نام بردن از واژن زن حتی در آرایشگاههای زنانه نیز «شرم» به همراه دارد. همچنان برخی از این عضو به عنوان «شرمگاه» نیز اسم میبرند. اما پاسخی برای این سوال وجود ندارد که برای کدام شرم و شرم از چه؟
در پایان گفتوگو با مهسا از او پرسیدم که برای چه حاضر است چنین ریسکی را بپذیرد و با دروغ زندگی مشترکش را شروع کند؛ آنهم زمانیکه معتقد است همسر آیندهاش شناخت کاملی از رابطه جنسی دارد. مهسا میگوید: «ریسک این دروغگویی خیلی پایینتر از گفتن واقعیت است. ممکن است تا همیشه با این ترس زندگی کنم که مبادا همسرم واقعیت را متوجه شود. اما الان نمیتوانم به این موضوع فکر کنم. تمام فکر و ذکر امروز من ترمیم پردهام است تا همه چیز همانطور که باید، پیش برود.»
نظرها
شهروند
این مساله قبل از اینکه یک مساله آنانومی باشد، یک مساله فرهنگی است. یکی از دوستان من که چندین سال است در اروپا زندگی میکند، چند سال پیش با خانمی در ایران اشنا شد و کار به ازدواج کشید. قبل از ازدواج زن به او گفته بود که باکره است و دوست من که یک انسان مدرن است گفته بود خیلی متاسفم که از یکی از بهنرین لذتهای انسانی تا چهل سالگی خودت را محروم کرده ای. دوست من برایم گفت من این را گفتم که بداند من یک فرد سنتی نیستم ولی حرفش را نیز باور نکردم و به خودم گفتم این مساله فرهنگی است و احتمالا قبل از ازدواج برای خودش پرده ای میدوزد که آبروی خانواده را حفظ کند. دوست من ازدواج کرد و کتوجه شد که همسرش پرده را ندوخته، احتمالا به خاطر هزینه بالای این کار از آن صرف نظر کرده. در همان ماه اول زندگی دوستم خوشحال بود که با یک زنی ازدواج کرده که تجربه کافی در سکس دارد، ولی برایش مشکل بود که رابطه با یک دروغ شروع شده است و این را توهین به شعور خودش میدانست به همین دلیل سعی میکند راهی پیدا کند که این دروغ را قابل پذیرش کند و از ههمسرش میپرسد که " مطمئنی در کودکی از بلندی نیفتادی و بکارتت ار بین نرفته" که زنش خشمگین میشود و میگوید من پرده ام حلقوی است و پاره نمیشود. آن ازدواج به خاطر مشکلت دیگری به هم خورد و همسرش هم سندی به دست آورد که بکارتش را در ازدواج از دست داده است.
محمد ربوبی
اگر به جای گفتن و نوشتن دو عضو اندام تناسلی مرد و رن از کبر و کس استفاده کنیم دیگر نیازی نیست که واژه های عجیب و غریب به کار گیریم. یکی از استنادان ما در دانشکده ی پزشکی همین دو اصلاح را در تدریس به کار می برد. اگر چه ابتدا شوکه شدیم ! خصوصا خانم ها ی دانشجو ولی به تدریح خوگرفتیم . البته در کل آیا موقع آن فرا نرسیده که به جای واژه هایی چون همخوابگی و نزدیگی و ... وا ژ ه ی گاییدن را به کا ر برد . مگر همه ی ما زاییده ی گاییدن نیستیم. همخوایگی و نزدیکی و .. که گاییدن نیست. واضح است ! که به کاربردن این واژه ها شهامت می طلبد . و واضح و مبرهن هم هست به کار بردن این وا ژه ها نداعی هایی دارد که فحش و بی تربیتی تواند بود. اما کار یرد آنها به مرور زمان جایگاه واقعی خود را خواهند یافت. موضوع بکارت و دستمال خونی و .... برای نسل جوان کنونی ایرانی / تا آنجا که من شنیده ام در ایران نیزتقدس خود را باخته است. . از این رو به کار بردن کاندوم بین بیشتر اینان رواج دارد. آن تقدس بکارت که داستانی است پر آب چشم دیگر بین این جماعت محلی از اعراب ندارد. محمد ربویی
Farhad
از نظر شخص خودم باکره بودن همسرم مهم نیست به شرط اینکه ارتباط او در مجرای صحیح و هنجاری بوده باشد، به عنوان مثال در ازدواج قبلی خود بکارت خود را از دست داده باشد یا اگر در منطقه ای زندگی میکند که اکثرا دختران قبل از ازدواج بکارت ندارند همیشه در زمان بحث بکارت نگاه به سمت زن میرود که اشتباه است، مردان هم بکارت دارند، بکارت وابسته به اندام زن و پرده که نیست، یک مرحله از دلبستگی به کسی است که آنقدر برایمان عزیز است که اجازه میدهیم خاطره اش تا همیشه برایمان بماند. نباید در اینجور بحثها پیشفرض را بر این بگذاریم که همهی مردان تجربههای یک یا متعدد جنسی داشته اند و حالا بعد از انجام هر کاری که دلشان خواسته دنبال آفتاب مهتاب ندیده اند.
مانی
در تاکیید کابران فوق، من چند نکته دیگر میگیوم 1- سابقه تاریخی قبل از بداع پیشگیری بارداری 2- علاقه تملک زن 3-- علاقه به شاختن فزرند مردهام. چون هر زنی فرزندی به دینا بیاورد به طور طبیعی مهلوم است مال او.ست ولی مدرها راهی باری اقبات نداشتند. ولی بادروان مدرن با بادع وسایل پیشگیری بارداری ناخواسته و ازمایش ژنتیک، رشد طلاق، مشکلات فوق کم شده است. به نظرم ار همین روند طلاق در جوامعی مثل ایران شدت بگیرد و زنها استقلال مالی پیدا کنند و ماسئل ضد عقلانی چون مهریه از بین برود، مسوله بکارت پرستی هم از بین میرود چون یگی تز دلایلی مهریه سنگین بحری مردهای ساده لوح حاضرند بدهند بخاطر همین بکارت است. ولی الان طبق آمار دخرتان نوچوان 80 درصد دوست پسر دارند و رابطه جنسی. فقط مردهای به شدت مذهبی و ساده لوح ئنبال ذختر باگره میگردند
یک کاربر ساده
در ابتدا باید بکارت فکری- فرهنگی افراد در جامعه پاره شود تا به یک درک مشترک از هر دو طرف (مرد و زن) در یک زندگی مشترک برسیم. به ظواهر امر بیشتر از ماهیّت و بطن یک رابطه مشترک نگاه میکنیم ، در بسیاری از روابط نزدیک و عاشقانه دختر و پسر، نزدیکی و دخول مقعدی صورت میگیرد که بدون معاینه پزشکی قابل اثبات نیست و حرفی هم در این مورد زده نمیشود، در حقیقت هر دو این نزدیکی, یک عمل جنسی است که یکی در خفا و غیر قابل رویت و دیگری با آبروریزی و خجلت در پی است ! در نوشتار پارسی میتوان از آلت تناسلی زن یا آلت تناسلی مرد ، بعنوان نام استفاده کرد که بسیار مقبول تر و رساتر است !
وا
مگه میشه دختری تا پاربس رفته باشه و اون وقت پدرش اون همه متعصب باشه؟!! چطور ممکنه؟! راهش رو به ما هم یا بدهند که در اواسط سی سالگی هنوز برای دو روز با تور به مسافرت داخلی رفتن هم باید دو ماه از پدرمون خواهش و التماس کنیم :((((
اشکان
یکی از دلایل پایداری این سنتها به نظر من تنبلی و کم سوادی روشنفکران و نویسندگان ماست مخصوصا آنهایی که در رسانه ها مشغولند. نه تنها روشنگری نمیکنند بلکه معمولا مبنای تحلیلهایشان همان اصول و مفاهیم است و به این صورت آن را بازتولید هم میکنند. که البته این واپسگرایی ها در میان نویسندگان زن به مراتب بیشتر از نویسندگان مرد است. خود جامعه هم چندان نسبت به رشد اجتماعی و فرهنگی دغدغه ندارد آنچه برای همه مهم است فقط اقتصاد است و اقتصاد و اقتصاد. انسانیت ما فقط محدود شده به حساب یک قرون دو زار.
مانی
بکارت=یعنی دست نخورده تکلیف اکثر پسرها مشخص است. اگرپسر ودختری گیرشان نساد خودارضایی میکنند. دخترها از معقد از همان ابتدای بچگی سکس میکنند. در خانواده های سنتی و پایین شهری، برای اولین بار پدران و برادران بزرگتر به بچه های دختر و پسر تجاوز میکنند. شما شک نکنید خودم شخصا پرس و جو کردم. 90 درصد پسربچه ای ایارتننی در دوران بچگی همجنس بازی میکندد. دخترها همین طور. فقط مشکل عدالت جنسی است. این هدایی که میگویند هست ان قدر شعور نداده به انسانها لااقل همزمان با یکی باشند و این قدر در دخترها انصاف نداده که که پسرهای زشت هم احساس دارند. خلاصله جنگل انسانها بی نراتب بی رحم تر جنگل حیوانات است