• دیدگاه
آقای حسن روحانی برو به آقای خامنهای بگو
اکبر گنجی - اگر یک نیروی قدرتمند ضد دیکتاتوری و شخص دیکتاتور در سطح جامعه مدنی وجود نداشته باشد، هیچ عامل بالفعلی وجود نخواهد داشت تا دیکتاتور را به مذاکره بکشاند، چه رسد به سازش، امتیاز دادن و امتیاز گرفتن.
پیروزی مهم سید محمد خاتمی در انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ شوک عظیمی به آیتالله خامنهای و اصولگرایان افراطی وارد آورد و آنان را برای مدتی به کما برد. اما آیتالله خامنهای رفته رفته از کما در آمد و کلیه نهادهای انتصابی را علیه نهادهای انتخابی بسیج کرد.
بسیاری از مطبوعات توقیف، روزنامهنگاران و نویسندگان زندانی شدند. قتلهای زنجیرهای وارد مرحله جدیدی شد، مصوبات مجلس ششم توسط شورای نگهبان رد میشد، و روزی نبود که بحرانی برای دولت ایجاد نکنند.
آیتالله منتظری که به دلیل دفاع شجاعانه از حقوق مخالفان و اعتراض به اعدام و سرکوب توسط آیتالله خمینی از جانشینی رهبری عزل شد، دوربینی عجیبی داشت. سخنرانی تاریخی او در نقد ولایت مطلقه فقیه و تبدیل آن توسط آیتالله خامنهای به سلطنت مطلقه در ۲۳ آبان ۱۳۷۶ ایراد گردید. آیتالله منتظری از درست کردن گارد سلطنتی، دخالت در کار همه وزارتخانهها سخن گفت و تأکید کرد که اگر ولی فقیه "همه کاره" باشد، "آن وقت دیگر جمهوری معنایی نخواهد داشت". این سخنرانی هجوم مغولوار نیروهای آیتالله خامنهای به بیت آن بزرگوار را به دنبال آورد. سپس آیتالله خامنهای آن شخصیت فرزانه را که در قدرت بود و به خاطر دفاع از حقوق مخالفان از قدرت گذشت، پنج سال در منزلش زندانی کرد.
آیتالله منتظری در سخنرانی ۲۳ آبان ۷۶ گفت که چندی قبل به محمد خاتمی پیام شفافی فرستادم که با دخالت گسترده آیتالله خامنهای در همه امور شما نمیتوانید به وعدههایی که به مردم داده اید عمل کنید. به او گفتم: «من اگر جای شما بودم میرفتم پیش رهبر میگفتم شما مقامت محفوظ، احترامت محفوظ، ولی ۲۲ میلیون مردم به من رأی دادند، به من هم که رأی دادند این ۲۲ میلیون همه میدانستند که رهبر کشور به کسی دیگر نظر دارد. دفترشان و خودشان و همه شخص دیگری را تأیید میکردند، ۲۲ میلیون آمدند به ایشان رأی دادند، معنایش این است که ما آن تشکیلات را قبول نداریم. رأی ۲۲ میلیون معنایش این است که ما آن را که شما میگویید قبول نداریم، ایشان قاعدهاش این بود میرفت پیش مقام رهبری میگفت شما احترامت محفوظ، ۲۲ میلیون به من رأی دادند، از من انتظار دارند و اگر بنا بشود که بخواهید در وزرای من، در استاندارهای من دخالت بکنید، افرادی را به من تحمیل کنید من نمیتوانم کار بکنم، بنابراین من ضمن تشکر از مردم استعفا میدهم، به مردم میگویم: ایها الناس میخواهند در کار من دخالت کنند. قاعده این بود که به این صورت عمل نماید... اصلا بافت وزارت اطلاعات خراب است... آنچه مردم از تو میخواهند این است که اصلاً بافت آنجا را عوض کنی.»
قتلهای زنجیرهای جدید وزارت اطلاعات در روزهای بعد نشان داد که حق کاملاً با آیتالله منتظری بود. وزیر اطلاعاتی به خاتمی تحمیل شده بود (آیتالله دری نجفآبادی) که خودش دستور ترور صادر میکرد.
سیاست اصلاحطلبان و اعتدالیون با آیتالله خامنهای
رهنمودهای آیتالله منتظری از نظر اصلاحطلبان و خصوصاً اعتدالیون، در شرایط کنونی، مطلقا قابل قبول نبوده و تندروی و افراط گرایی محض به شمار خواهد رفت. حتی نمیتوان قاطعانه مدعی شد که اگر آیتالله منتظری امروز زنده بود، چنین رهنمودی به حسن روحانی میداد.
اصلاحطلبان اینک معتقدند که به جای مقابله با آیتالله خامنهای، باید روابط شان با او را از نو بازسازی کنند. از این رو، به نظر آنان، نباید نتایج انتخابات را به "نه" و مقابله با آیتالله خامنهای معنا کرد و بدین ترتیب او را به واکنشهای پر هزینه و غیر قابل پیش بینی برانگیخت. حداکثر باید گفت که انتخابات "نه بزرگ مردم به افراط، بی اخلاقی و خشونت" بوده است.
از نظر اصلاحطلبان و اعتدالگرایان، بدترین سیاست در شرایط کنونی، سیاست رویارویی با رهبری است. میگویند به جای تقابل، باید به گونهای رفتار کرد که آیتالله خامنهای همانند مذاکرات هستهای، با دولت روحانی همراهی کند تا گاهی به جلو برداشته شود.
حداقلگرایی و عقبنشینی از همه وعدهها
برخی این مدعا را مطرح ساختهاند که شرکت در انتخابات و عدم تقابل با آیتالله خامنهای، به معنای "حداقلگرایی" و "عقبنشینی" از همه مواضع است. آیا این مدعا صادق است؟
سید محمد خاتمی که یکی از چهرههای شاخص این سیاست است، در تمامی سخنرانیها در طی پنج سال گذشته خواهان رفع حصر، آزادی همه زندانیان سیاسی، اجرای فصل سوم قانون اساسی- فصل حقوق ملت- رفع فضای امنیتی، و... شده است. محمد خاتمی که به عنوان رئیس جمهور رهنمود آیتالله منتظری را نادیده گرفت، در پیام ۱۰ اسفند ۱۳۹۴ درباره نتایج انتخابات نوشت:
«مردم خواستار عملی شدن همه شعارها و برنامههایی هستند که رئیس جمهوری محترم عرضه داشته و مردم به آن رأی دادهاند...اینک نوبت دولت و دیگر ارکان حکومت و بخصوص منتخبان محترم ملت است که در خدمت به این مردم و تأمین خواستها و مطالبات آنان، بخصوص ایجاد رونق اقتصادی و گشایش در امر معیشت مردم و ایجاد فضای باز و سالم سیاسی بکوشند.»
رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی یکی از وعدههای حسن روحانی بود. او در رقابتهای انتخاباتی در ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۲ گفت: «کسی که به مدت یک سال و نیم در دبیرخانه شورای امنیت ملی جلسه گذاشت تا حصر آیتالله منتظری برداشته شود بنده بودم، این حصر در زمان ریاست جمهوری خاتمی برطرف شد، بنابراین رئیس جمهور آینده نیز میبایست با اجماع بین قوا حصر را [از رهبران جنبش سبز] بر دارد.» او وعده آزادی همه زندانیان سیاسی را مطرح کرد.
علی مطهری هم در تجمع انتخاباتی ۲۹ بهمن ۱۳۹۴ در پاسخ به شعار رفع حصر از رهبران جنبش سبز گفت :"اگر به دنبال تحقق این شعار هستید به پای صندوقهای رای بیایید".
حسن روحانی وعدههای بسیاری- در حوزه سیاست خارجی و داخلی- به مردم داده بود. در حوزه سیاست خارجی مهمترین دستاورد او توافق هستهای و بهبود روابط با دولتهای غربی بود. اینک روسای جمهوری دولتهای اروپایی رئیس جمهور ایران را به کشورشان دعوت میکنند و خودشان هم به تهران سفر میکنند.
از برجام خارجی تا برجام داخلی
بدین ترتیب، عدم رویارویی با آیتالله خامنهای و شرکت در انتخاباتی که شورای نگهبان با نظارت استصوابی هزاران تن را از حقوقشان محروم ساخت، به معنای حداقلگرایی و عقبنشینی از آرمانها و وعدهها نیست.
مسئله پیشبرد اهداف با توجه به توازن قوای واقعی است. حسن روحانی همیشه گفته که وعدههای انتخاباتی را فراموش نکرده و پس از تحقق "برجام خارجی" گوشزد کرد که اینک نوبت "برجام داخلی" است.
"برجام داخلی" به معنای آشتی ملی، گشودن فضای سیاسی، آزادی زندانیان سیاسی، رفع حصر، واگذاری امور فرهنگی و هنری به خود فرهنگیان و هنرمندان، قبول تنوع و تکثر، رشد اقتصادی، عقب راندن نظامیان از سیاست و اقتصاد، و...است (به عنوان نمونه در قلمرو فرهنگ، بنگرید به مقاله "ایران: رویارویی فرهنگی خامنهای و روحانی").
مذاکره با خامنهای برای برجام داخلی
حسن روحانی با اتکای به آرای مردم باید با آیتالله خامنهای وارد مذاکره شود. او باید به آیتالله خامنهای بگوید: شما نیک میدانید که شورای نگهبان همه رقبا و منتقدان را تحت عنوان "فتنهگران"، "خوش گذرانها" و "نفوذی دشمن" رد صلاحیت کرد. بسیاری از شهرها را بدون رقیب کرد و در شهرهایی هم که رقیب باقی گذارد، افراد دست چندم رقیب را تأیید صلاحیت کرد تا پیروزی پیشینی تضمین شده باشد.
باید به خامنهای بگوید با این همه با اشاره جنابعالی همه رسانهها و دستگاههای منصوب شما جنجال به راه انداختند که انگلیس گفته به آیتالله جنتی، یزدی و مصباح رأی ندهید و لیست هاشمی رفسنجانی و اصلاح طلبان برای انتخابات لیست انگلیسیها است. حتی احمد خاتمی گفت باراک اوباما گفته به اینها رأی ندهید و به لیست اصلاح طلبان و اعتدالیون رأی بدهید.
باید بگوید مردم هم در عین "مهندسی انتخابات" و تغییر زمین و قواعد بازی به سود اصول گرایان در انتخابات شرکت کردند و اعتراض خود را به نمادهای این روشها نشان دادند. حالا شما بگذارید به حق الناس عمل شود. عمل به مطالبات مردم به سود نظام و شخص شماست.
باید بگوید رفع حصر و آزادی حدود یکصد زندانی سیاسی و عقیدتی نه تنها در سطح بینالمللی به سود نظام است، بلکه در سطح داخلی موجب آشتی ملی میشود. تا ابد نمیتوان جامعه را در شرایط امنیتی نگاه داشت و منتقدان و مخالفان را سرکوب کرد. همان گونه که برجام خارجی به زیان شما تمام نشد، برجام داخلی هم میتواند به آشتی ملی و دور کردن کشور از خطر بزرگ نزاعهای قومی و مذهبی و خنثی کردن نقشههای شوم برخی کشورهای منطقه برای تجزیه ایران منتهی شود.
گفتن این سخنان به آیتالله خامنهای هیچ هزینهای برای حسن روحانی ندارد، اما میان خواستن و توانستن فاصله بسیاری وجود دارد.
دو سیاست متعارض یا همراه
اصلاحطلبان میتوانند همین سیاست را پیش برند و باید بیرند. اما اگر قدرت اجتماعی پشت سر مطالبات دموکراتیک و حقوق بشری وجود نداشته باشد، خامنهای زیر بار برجام داخلی نخواهد رفت. آنچه مذاکره و سازش میان مخالفان و دیکتاتور را ممکن میسازد، موازنه قوا میان نظام سیاسی و جامعه مدنی است.
دموکراسیخواهان باید مردم را از طریق نهادهای مدنی- از جمله اتحادیههای کارگری- قدرتمند سازند تا موازنه قوا به دست آید. در نظامهای دیکتاتوری نوک حمله دموکراسی خواهان معطوف به دیکتاتور خواهد بود. در ایران هم باید دموکراسی خواهان آیتالله خامنهای را به عنوان فردی که مطابق میل خودسرانه حکومت میکند به نقد بگیرند. او رهبری تندروی را بر عهده دارد. (رجوع شود به مقاله "آیتالله خامنهای، و «دشمنانی» که «او را از همه تندروتر میدانند» )
در نمونههای موفق گذار به دموکراسی، رفته رفته رژیم سیاسی به دو بخش "تندرو" و "میانهرو" تقسیم میشود. در سطح جامعه هم دو نیروی "دموکراسیخواه"- که مسئله اصلیاش فقط و فقط گذار به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است- و "سرنگونیخواه"- که نفرت و کینه و انتقام ازسرکوبگران حاکم مسئله اصلیشان است و گفتوگو و سازش را خیانت به شمار میآورند- شکل میگیرد.
وقتی میانهروها در حکومت و دموکراسیخواهان در سطح جامعه مدنی قوی شوند، تندروهای حاکم و نفرت پراکنان پائین را به حاشیه رانده و از طریق میز مذاکره گذار به دموکراسی را ممکن میسازند. (رجوع شود به مقالههای "سازش با حکومت استبدادی؟ "، "راه حل بالايیها و پائينیها برای نجات ايران و ايرانيان"، "درخواست از دیکتاتور یعنی حفظ نظام دیکتاتوری؟ ")
بدین ترتیب، حمله دموکراسیخواهان به سلطانی که مطابق میل خودسرانه حکومت میکند، در تقابل با سیاست اصلاحطلبان قرار ندارد و نمیگیرد. هر نیرویی کار خودش را انجام میدهد و این دو همدیگر را تکمیل میکنند. اگر یک نیروی قدرتمند ضد دیکتاتوری و شخص دیکتاتور در سطح جامعه مدنی وجود نداشته باشد، هیچ عامل بالفعلی وجود نخواهد داشت تا دیکتاتور را به مذاکره بکشاند، چه رسد به سازش، امتیاز دادن و امتیاز گرفتن.
آری انتخابات هفتم اسفند "نه" بزرگ به خامنهای و نمادهای اصلی اش بود و آنان به روشهای متقلبانه برخی چهرههای اصلیشان را از مشارکت اعتراضی نجات دادند. (رجوع شود به مقاله "چیزی جور درنمیآید! - لزوم بررسی سنجشگرانه آرای صادق لاریجانی، احمد خاتمی و علم الهدی")
نظرها
alireza
آقای گنجی گویا شما هنوز حسن روحانی رو نمی شناسی ایشون فقط بلد هستش که حرف های قشنگ بزنه ولی در عمل هیچ کاری نمی کنه در ضمن در مورد ماهیت خود آقای روحانی و رویکردش و چگونه انتخاب شدن به عنوان رئیس جمهور سوالات زیادی مطرح هستش
صادق
اولا گنجی معلوم نیست بین هزاران زندانی سیاسی طبق چه معیاری صد زندانی را گلچین کرده این صد زندانی از کدام طیف هستند،دوم اینکه گویی ولی فقیه گوشش به این موعظه ها که خود عمری روضه خوانی میکرده بدهکار است،،ولی فقیه بهتر از هر کس میداند که زره ای کوتاه امدن نظام خود و حتی اصلاح طلبان که خود بر طبل حفظ نظام میکند را تهدید میکند
زبان ادم
حکایت مردم و کشور ایران، حکایت خر در باتلاق گیر کرده است که هر چه تقلا کند بیشتر فرو میرود در باتلاق. این باتلاق اسم رسمی اش جمهوری اسلامی ایران است ولی ماهیتش: نظام ولایت فقیه مطلقه (چندین برابر بدتر سلطنت مطلقه سکولار!) و مجموعه ای قاسد و ظالم و بسیار بی رحم و ادم کش از سران و عوامل سپاخی و بسیجی و نظامی است که از هرگونه جنایاتی ابایی ندارند. براحتی با ماشین از روی مردم بی دفاع تو روز روشن رد میشوند و آنها از پل پرت میکنند. زن مظلوم مورد نچاوز را اعدام میکنند تا وابسته شان راحت باشد. جنایان فلاحی و قتلهای زنجیره ای و کشتارهای دهه 60 و 67 مشتی از خروارها است. این رزیم چنان کارنامه ننگینی دارد، گورباچفی بوجود نخواهد امد. دن شایاپینیگ بوجودنخواهد امد حداقل رفرئمی ایجاد کند.
زبان ادم
متاسفانه مرعوب شدن مدرم، زمینه قیام کم کرده. ولی پروژه کذار به دمکراسی در دهه 70 و سال 88 دفن شد. سیاست روحانی چیزی چز اجرای اومر رهبری نست. اینها تیرشان به سنگ خورد برای ساخت بمب اتم. اعترافات هاشمی و ادب و مجسن رضایی گوشه ای از هدق انها باری اسخت بمب اتم است. چون علی رغم فساد انها ایدئبلوژی بنیادگرایی دارند مثل داعش. انها هم مثل بقیه مذهبینوحاورمیانه به اخرالزمان اعتقاد دارند و مدهب و قرائت خودشان ب رخق میدانند. به شعارهای دروغین روحانی تجه نکنید. من شنیدم در جلسات این اخوندها صراحتا دیگر مذاهب اسلامی و ادیان دیگر کافر میداندددو تکفیر میکنند. داعش و اینها ذاتا یکی هستند. اینان یهودی ستیز هستند. کشته شدن زن و بچه یهودی در فلسطین ب راثر بمب گذاری را کشتن چند صهیونست میگویند. کشتن بچه یهودی را توجیخ خضروارانه میکنند. انها همواره در کشتن دیگر بیگناهان غیر نظامی به خضر اشاره میکنند . اشاره داستان خضر و موسی! تنها راه سرنگونگی است. هر چند شاید این نسل امادگی اش نداشته باشد. ولی اخر سر برای نچات از جهان منطقه باید همه حکومتهای دینی از سنی و شیعه و یهودی و مسییحی... عغیره برچیده شوند و حکومتهتای سکولار دمورکاسی وی کار بیانید. مهم نیست دین یا مذهب ایدئلوژیک چیست. هر نوع رادیکالیسم اخرالزمانی چه یهودیف چه مسخی و چه اسلامی و ... اخر سر به چیزی شبیه داعش و ج.اایارن وسعدی.... ختم میوشد. خوش بحال مردم مصر. السیسی هر چه قدر بد باشد باز مردم مصر از مرسی نجات اد که میخواست جنگ شیعه و سنی درمنطقه راه بیاندازد. رزیم سکولار بهتر از حوکن مدهبی است و اگر با دمکراسی همراه شود حداقل زندگی انسانی تامین میشود و بقیه اش همت خود مردم است انرا پیشرفته کنند. ولی حکومت مکذهبی هیچ شانسی برای پیشرفت نمی گذارد. جال اکبر گنچی و صالاح طلبان چند صباخی دیگر مرد بفربینند بجای قیام انخها پای صندوق رای بکشانند. اخر سر همان دهات و شهرستان قوم زده میفهمند
Farid
شوی انتخابات اعتدالی خامنه ای و رفسنجانی با حذف ۷۰۰۰ نفر کاندیدا و توافق و خوشحالی دو طرف پایان گرفت و در ازای از دست دادن یزدی و حداد و تنی چند تندرو ٬بجایش دری نجف ابادی و ری شهری عامل قتلهای زنجیری و کشتار سال ۶۷ به خبرگان و دههاامثال حاجی پاسدا رمبو٬ نادر قاضی پور که نصف جمعیت ایران را کره الاغ و افراد غیر خودی را سوسول و....میداند با پول ورشوه و.... به مجلس استصوابی راه یافتند تا صدور انقلاب فقیه به منطقه و بگیر و ببند و بی برنامگی و قراردادهای محرمانه و بباد دادن میلیاردها دلار دیگر ادامه یابد.... و محمد خاتمی روز دوشنبه ۱۰ اسفندماه در پیام خود، گفت حضور مردم در انتخابات «این پیام را دارد که مردم امنیت و پیشرفت کشور !و تقویت نظام! را پاس میدارند! اما عدم شرکت بسیاری از مردم (درتهران ۵۰ درصد - بیش از ۴ میلیون نفر )خود گویای واقعیات است...
علی
این رژیم از روز اول انقلاب و شروع حکومت ننگین آخوندی پایه را بر دروغ و جنایت و ارعاب مردم و بخصوص مخالفین پایه گذاری کرد در هر صورت اکثر مردم ایران از حکومت خودکامه آخوندی به ستوه آمده و آرزوی داشتن جمهوری دموکراتیک را دارند یا همان جدایی دین از سیاست
شاهد
روزگار "اصلاح طلبان " و " اعتدالیون " از تراژدی گذشته است و به کمدی ختم شده است . به ادعای نویسنده اقای خاتمی پیروز میدان انتخابات است اما این پیروز نمی تواند برای شرکت در مراسم عروسی از منزل خارج شود ."گزارشها از ایران حاکی از آن است که ماموران امنیتی مانع از شرکت محمد خاتمی، رئیسجمهوری سابق ایران در مراسم عروسی دختر میرحسین موسوی و زهرا رهنورد شدهاند. بی بی سی" ! وقتی عیسی سحر خیز با مقاله شجاعانه " به چه دلیل به یک دیکتاتور التماس می کنید " به زندان می افتد . نویسنده این مقاله در آزادی عنوان مقاله اش را چنین می گذارد ! "آقای حسن روحانی برو به آقای خامنهای بگو" . از عنوان این مقاله پیداست که فکاهی است تا بحث جدی سیاسی !
Fahim
جمهوری سلطنتی اسلامی نام مناسبیست. علت این نامگذاری متناقض هم وجود تناقض در عمل است. نظام دیگر کلنگی شده است.