تقابل قدرت و عرف با اثرگذاری زنان: نبردی که ادامه دارد
آیدا قجر- آیا در سالهای اخیر عاملیت و اثرگذاری زنان در سطح اجتماع افزایش داشته است؟ این سوالیست که میتوان با نگاهی به سطح تحصیل، مشارکت اقتصادی، نقشهای اجتماعی و مشارکت سیاسی زنان به آن پاسخ مثبت داد.
آیا در سالهای اخیر عاملیت و اثرگذاری زنان در سطح اجتماع افزایش داشته است؟ این سوالیست که میتوان با نگاهی به آمارهای موجود درباره سطح تحصیل، مشارکت اقتصادی، نقشهای اجتماعی و مشارکت سیاسی زنان، به آن پاسخ مثبت داد. حتی در مقایسه با کشورهای همسایه وضعیت رشد فردیت و عاملیت زنان ایرانی بهتر شده اما وقتی در تکتک فاکتورهایی که عاملیت زنان را شکل میدهد دقیق شویم، به این نتیجه میرسیم که هنوز راه زیادی تا اثرگذار شدن زنان در پیش داریم.
عاملیت را میتوان ظرفیت زنان یا جمعی از آنها دانست که برای حق انتخاب و عمل فردی مستقل و موثر و تبدیل آن به نتیجه دلخواه کوشیدهاند. اگر مانند نهادهای بینالمللی چون سازمان ملل و بانک جهانی به این مساله غیر فمینیستی یا غیر نقادانه نگاه کنیم، پاسخی کلی برای سوالی که پیشتر مطرح شد خواهیم یافت؛ یعنی زاویه نگاهی که در آن عرف، عادات و قوانین جامعه مردسالار ضمن بررسی عاملیت زنان زیر سوال نمیرود.
اما با نگاه فمینیستی یا نگاه نقادانه میتوان فاکتورهایی را بررسی کرد که مجموعه آنها سنجش بهتری از این مساله را در اختیارمان قرار میدهد. پاسخ به سوالهایی مانند: میزان تحصیل و شرایط آن برای زنان چگونه است؟ آیا زنان روی بدن خود و فرزندآوری کنترل دارند؟ آیا آنها در تصمیمگیری برای شکل دادن خانواده نظر مستقل دارند؟ آیا زنان امکان کار کردن دارند؟ کنترلی روی دستمزدهایشان میتوانند داشته باشند؟ آیا آزادی حرکت دارند؟ وضعیت طلاق، ازدواج و رهاییشان از خشونتهای خانوادگی چطور است؟ وقتی تمامی این فاکتورها را بسنجیم میتوانیم برآورد بهتری از عاملیت زنان در دوران کنونی ایران داشته باشیم.
تحصیل؛ افزایش دانش و آگاهی و تاثیرگذاری
افزایش تعداد دانشجویان دختر به طور کلی میتواند گام مثبتی برای حضور اجتماعی زنان تلقی شود. مسالهای که البته سالهاست به وقوع پیوسته و دختران برای کسب آگاهی و مستقل شدن بیشتر از پسران که ممکن است به سرعت جذب بازار کار شوند یا به سربازی بروند، به دانشگاه میروند. این مساله در سراسر ایران عمومیت دارد.
به گفته گیسو جهانگیری، جامعهشناس ساکن پاریس، جامعهشناسان بر سر این موضوع متفقالقول هستند که هرچه سطح دانش، آگاهی و تخصص یک زن بالاتر برود روی باقی جوانب زندگی او نیز تاثیر میگذارد: «کودکان زنی باسواد در کشورهایی که مرگ و میر کودکان مطرح است، کمتر میمیرند. چون آنها میدانند که چطور از بیماری پیشگیری کنند یا هفت فرزند نداشته باشند و در عینحال روی بدنشان کنترل داشته باشند و مثلا قرص ضدحاملگی بخورند. زنی تحصیلکرده که درآمد مستقل دارد و در سن بالا طرف مقابلش را برای ازدواج انتخاب کرده، احتمال آنکه بتواند در مقابل خشونت خانگی قد علم کند بسیار بیشتر است.»
این جامعهشناس معقتد است که برای بررسی عاملیت زنان بایستی تمامی فاکتورها را در نظر گرفت و اگرچه امروز بحث حاکم این است که جهانیشدن عاملیت بیشتری میطلبد اما این بحث بدین شکل کامل نیست: «مثلا میبینیم که در ایران تعداد دختران دیپلم، لیسانس و فوقلیسانس افزایش چشمگیری داشته اما وقتی به بازار کار نگاه میکنیم میبینیم که درصد اشتغال زنان چقدر پایین است. یعنی تحصیلات و پیدا کردن تخصص موجب نشده که زنها به طور طبیعی ۵۰ درصد بازار کار را در اختیار بگیرند.»
به عقیده جهانگیری، اگر زنی تحصیلکرده و شاغل باشید که روی درآمد خود نیز کنترل دارید اما هفتهای یکبار از سوی همسرتان مورد خشونت فیزیکی قرار بگیرید و سالها خشونت کلامی را تجربه کنید، نمیتوان گفت که شما عاملیت بالایی دارید.
ماری لادیه - فولادی، مردمشناس ساکن پاریس است که سالها در مناطق مختلف ایران پژوهش کرده. طبق پژوهشهای او، اگرچه طی سالهای گذشته سطح تحصیل زنان در تمامی نقاط ایران افزایش چشمگیری داشته اما «پس از انتخابات ۲۰۰۹ که محدودیتهای بسیاری در دانشگاهها برای دختران ایجاد شد این افزایش به سطح متعادلتر رسید. یعنی در حال حاضر تعداد دختران و پسران دانشگاهی را میتوان برابر عنوان کرد. حضور پسرها در دانشگاههای دولتی بیشتر از قبل شده و امروز تنها در رشتههای پزشکیست که تعداد دختران خیلی بیشتر از پسران است. تعدادی از رشتههای مهندسی را نیز برای دختران حذف کردند و با سیاستهایی چون سهمیهبندی و بومیسازی تعداد پسرها را بالاتر بردند. اما تحصیل دخترها بیشتر در سطح لیسانس بود که اگر به همان شکل ادامه پیدا میکرد میتوانست به کارشناسی ارشد و دکترا برسد. اگر این گرایش از سال ۲۰۰۷ به بعد بدون دخالت دولت ادامه پیدا میکرد امروز میتوانستیم بگوییم که تعداد دختران فارغالتحصیل بیشتر از پسرهاست اما جلوی آن را گرفتند چون به نظر من میترسیدند که بعدها مجبور شوند پستهای بالای دولتی را به دختران که تعدادشان بیشتر از پسران بود، بدهند.»
به گفته این مردمشناس الگوی افزایش سطح تحصیلی دخترها الگوییست که در تهران شکل گرفته و در بیشتر شهرستانها و روستاها از طریق رسانهها و ابزارهای ارتباط جمعی گسترش پیدا کرده: «من در سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۴ با دختران در شهرستانها مصاحبه میکردم. دخترانی بودند که به دلیل فقر مجبور به ترک تحصیل شده بودند اما تصمیم داشتند که در کلاسهای شبانه ادامه بدهند چون میخواستند کار کنند و از لحاظ مالی به خانواده کمک کنند. ممکن است در مناطق دور افتاده که از لحاظ توسعهیافتگی عقبافتادهاند امکان دسترسی دختران به تحصیل کمتر باشد، اما این گرایش در زنان وجود دارد.»
حذف رشتههای تحصیلی مانند مطالعات زنان که در دولت محمود احمدینژاد اتفاق افتاد، مسالهایست که مورد توجه جهانگیری نیز قرار گرفته: «حذف رشتههای علوم انسانی از دانشگاهها یعنی گرفتن اهرمی برای ارتقای سطح آگاهی و تحلیل جامعه. پاسداران فرهنگی رژیم کنونی بسیار آگاهانه عمل میکنند. وقتی مطالعات زنان حذف میشود یعنی به جنگ آگاهی رفتهاند. چراکه آنها میدانند این آگاهی چقدر مهم است.»
کنترل روی بدن و فرزندآوری
یکی از فعالان حوزه زنان در شهر مشهد با اشاره به کاهش میل به فرزندآوری زنان این استان، به بالا رفتن عاملیت زنان در این زمینه اعتقاد دارد. او برای رادیو زمانه روایت میکند که امروز در این استان زنان مانند نسلهای پیشین نیستند و میلی به فرزندآوری ندارند: «خیلی از زنان خصوصا آنهایی که شاغل هستند یا بچه دوست ندارند یا به یک فرزند اکتفا میکنند. اما تمایل مردان به داشتن فرزند بیشتر همچنان مطرح است. تصمیمگیری یک زن برای فرزندآوری کمتر به دلیل همین افزایش عاملیت است چون خودش را مهمتر میپندارد و میخواهد نیروی اقتصادی باشد.»
ماری لادیه - فولادی در عینحال سیاست جمهوری اسلامی را در کاهش موالید که پس از جنگ ایران و عراق اتفاق افتاد مثالزدنی و غیرقابل تصور ارزیابی میکند.
به گفته او هر حرکتی از کلانشهرها و مناطق توسعهیافته شروع میشود و در عرض حدود یک دهه به شهرستانهای کوچکتر رسیده و روستاها به آن میپیوندند. در حال حاضر، تعداد فرزندان برای زنان به ۱.۶ تا ۱.۸ رسیده است اما همین رقم در سیستان و بلوچستان به سه فرزند رسیده که البته پیشتر هشت فرزند بود: «گرایش به کاهش فرزند همه جا مشهود است. پس از جنگ ایران و عراق تسهیلاتی برای کاهش فرزند در نظر گرفتند و زنان که از قبل توجیه شده بودند از کنترل باروری استفاده کردند. مطرح شدن سیاست افزایش جمعیت در سالهای اخیر نشان از عمومیت این مساله در سطح ایران دارد. آخرین آمار مستند در این زمینه مربوط به سال ۲۰۱۱ است که در سرشماری جمعیت مشخص شد خانواده ایرانی چه در کلانشهر و چه در روستاها به زیر چهار نفر رسیده. کنترل باروری عملی انقلابی است که زنان بایستی روی بدن و مسایل شخصی خود چنان مسلط باشد که بتواند باروری را کنترل کند.»
کاهش باروری در سراسر ایران نشاندهنده نقش زنان در کنترل بدن و باروریشان است اما این مساله بدون آگاهی و مشارکت قابلیت اجرایی شدن در سطح یک کشور را ندارد.
بیشتر بخوانید: زنان ایرانی در ابتدای راه پر پیچ و خم آگاهی جنسی
این مردمشناس با اشاره به پژوهشهایی که در این زمینه انجام داده توضیح میدهد: «زنان توانستند در عرصه خانواده انقلاب خود را ادامه دهند. رابطه میانفردی آنها با دیگر اعضای خانوادهشان تغییر کرده. طبق آمار خصوصا از آخرهای سالهای ۸۰ میلادی زنانی که ازدواج کرده و تشکیل خانواده دادهاند، عمدتا از نسل جوانی بودند که در انقلاب شرکت کردند و به همین دلیل موفق شدند خلاف خواهرهای بزرگتر و مسلما مادرشان رابطهای متعادلتر را برقرار کنند. المان اصلی به نظر من انقلاب است که حرکتی دینامیک و اجتماعی را رقم زده. من در ارتباط با همین انقلاب است که میتوانم علت کاهش خیلی سریع باروری در ایران را توضیح دهم. این مساله در مقایسه با کشورهای دیگر یکی از سریعترین کاهشهای باروری تاریخ است. در عرض ۱۵ سال ۷۰ درصد سطح باروری در ایران پایین آمد. این زنان نسل جوان انقلاب به دلیل همین تجربه توانستند خلاف مادرهایشان مقابل سنتهای موجود پدرسالاری در خانواده نیز بایستند.»
ازدواج و طلاق؛ آمارهای متناقض
بالا رفتن سن ازدواج میان زنان و همچنین افزایش آمار طلاق را میتوان به عنوان یکی از فاکتورهای عاملیت زنان در نظر گرفت. اگرچه بسیاری افزایش آمار طلاق را به چشم بحران مینگرند اما در عینحال این موضوع نشاندهنده استقلال بیشتر زنان در تصمیمگیریهای شخصیشان است. بالا رفتن سن ازدواج نیز به همین شکل موثر است اما آنچه متناقض با این آمار رو به رشد است، تعداد ازدواجهای زیر سن قانونیست که به تازگی نیز مورد اشاره دولت یازدهم قرار گرفته.
شیما، فعال حقوق زنان در مشهد میگوید: «مهمترین مبحث در عاملیت زنان بحث آمار بالای طلاق است که اگرچه ناخوشایند مینماید اما نشان میدهد که زنان جامعه ما حاضر نیستند مثل قدیم تحت هر شرایطی به زندگی با طرف مقابلشان ادامه دهند. طلاق امروز به عنوان یک راه حل مطرح شده است. به طوریکه حتی در مشهد برای کاهش آمار طلاق دادگاهها دادخواست مهریه را قبول نمیکنند و باید از طریق اجراییات ثبت پیگیری شوند. در روند ثبت نیز اگر شوهر ملک یا مال یا حساب بانکی داشته باشد میتوان مهریه را گرفت در غیر این صورت مهریهای در کار نیست. ولی با وجود این آمار طلاق در این استان پایین نیامده.»
به روایت شیما امروز مردان ترجیح میدهند که زنان نقشی اقتصادی داشته باشند. که البته این مساله را میتوان ضمن بحران اقتصادی در ایران بررسی کرد. در عینحال دختران مجرد بسیاری هستند که مسوولیت بار مالی خانواده را عهده دارند یا زنان سرپرست خانوار نیز به همین شکل. از سوی دیگر گسترش ازدواج سفید نیز یکی از شاخصههای قابل طرح است.
گیسو جهانگیری اما معتقد است که اگرچه سن ازدواج و آمار طلاق بالا رفته اما در عینحال ازدواج زیر سن قانونی وحشتناک است: «درست است که طلاق در ایران افزایش داشته اما قوانین برای حضانت چون تغییری نکرده، از نگاه قانون و عملکرد آن زنان در طلاق بازنده هستند. یعنی فقط در معرض انتخاب ادامه دادن یا ندادن زندگی با همسرانشان قرار ندارند بلکه پرسش مهمتر این است که آیا زنان میتوانند از فرزندان خود نیز جدا شوند؟ آیا از مهریهشان بهرهمند میشوند؟ اگر شاغل نیستند سرپناهی خواهند داشت؟ در واقع فاکتورهای دیگری مهم میشود که زنان ضمن طلاق باید به آن بیاندیشند چون قوانین علیه آنان است.»
ماری لادیه - فولادی نیز در همین بحث با اشاره به ازدواج زیر سن قانونی به مساله فقر در ایران پرداخت: «ما آماری از ازدواج زیر سن قانونی نداریم فقط در مورد آن حرف زده میشود. این مساله به وضعیت خراب اقتصادی مربوط است که پدر و مادرهای فقیر به نوعی فرزندان خود را به افراد مسنتر میفروشند. اما غیر از آن ما امروز با پدیده دیگری در ایران مواجهیم که به آن ازدواج استیجاری و قراردادی میگویند. یعنی دختران جوانی هم هستند که برای بهرهمندی از موقعیت بهتر مالی مذاکره میکنند. ازدواج سفید اما بیشتر در شهرهای بزرگ اتفاق میافتد که کنترل اجتماعی کمتری در آن مناطق صورت میگیرد.»
تلاش زنان برای ارتقای سطح مشارکت اقتصادی
افزایش تحصیل و تخصص، کاهش فرزندآوری، بالا رفتن سن ازدواج و تمایل زنان به استقلال بیشتر مالی را میتوان در حیطه مشارکت اقتصادی آنها نیز ارزیابی کرد. زنان اگرچه همچنان بازار را در اختیار ندارند اما میتوان گفت از جنبههای دیگری این مشارکت کمی افزایش داشته. به طور مثال داد و ستدهای اینترنتی کمک کرده تا زنان بتوانند بیشتر در این حیطه قدرت یابند.
به طور مثال زنانی که سرمایهای برای شروع کار ندارند یا به دلایل فرهنگی تمایل یا اجازه کار کردن در خارج از خانه را ندارند توسط ابزارها و شبکههای اجتماعی به داد و ستد مشغول شدهاند. در واقع هم نقش اقتصادی پیدا کردهاند و هم با تکنولوژی آشنا شدهاند. نمونههای آن را جدای از این دادو ستدها میتوان به کارهای در خانه مثل مونتاژ فیلمهای عروسی اشاره کرد. از سوی دیگر زنان بسیاری در شرکتهای خصوصی تحت شرایط خاص و نامطلوب مشغول به کار میشوند.
به عقیده جهانگیری زنانی که شاغل هستند یعنی امکان مالی و استقلال بیشتری پیدا کردهاند٬ در تصمیمگیریهای خانوادگی حرف بیشتری برای زدن دارند: «در تمام جهان ثابت شده که فرزندانی که از کودکی مادر یا خواهران بزرگترشان را در حیطه اشتغال دیدهاند، خودشان نیز به اشتغال و کنترل درآمد روی میآورند. در واقع به نوعی فرهنگسازی شده است.»
او اما با اشاره به صنعت فرشبافی زاویه دیگری را بررسی کرد: «فرش نمونه خوبیست. امروز به دلیل جهانیتر شدن٬ فروشنده میتواند توسط ابزارها و شبکههای اجتماعی دسترسی بیشتری به خریدار در چهار گوشه جهان پیدا کند تا تولیدات فرش را بالا ببرد و فرشهای بیشتری بفروشد. اما در اینجا روابط ناعادلانه، تبعیضگرایانه و استثمار کننده کارگاههای فرشبافی زیر سوال نرفته. کارگاههایی که در آن زنان و کودکان به دلیل نازکی انگشتهایشان بیشتر مشغول به کار هستند. اینجا چطور میتوانیم بگوییم که عاملیت زنان بالاتر رفته؟ در حالیکه تولید و فروش فرشها بیشتر شده است.»
با وجود علم به فقر عمده در ایران و کم بودن سطح مشارکت اقتصادی زنان نانآورهای اصلی خانواده مردان هستند. یکی از دلایل کم بودن این سطح از مشارکت به عقیده جهانگیری بازاریست که جا را برای اشتغال زنان باز نمیکند و اشتغال او را به رسمیت نمیشناسد: «زنها در سراسر جهان همچنان امکانات اقتصادی کمتری دارند و درآمد مستقل آنها نیز پایینتر از مردان است. در نتیجه کنترل کمتری روی تصمیمگیریهای خانواده دارند.»
در عینحال پروژههای مستقل و دولتی بسیاری در مناطق محروم یا سنتی جامعه با محوریت توانمندسازی زنان در جریان است تا خصوصا با تکیه بر صنایع دستی برای آنها کارآفرینی انجام پذیرد.
سوال آخر: آیا زنان در ایران عاملیت دارند؟
به جرات میتوان گفت که عاملیت زنان در چند حوزه افزایش داشته: آموزش و پرورش، روی آوردن زنان به کارهای فرهنگی، هنری، ورزشی، موسیقی و فعالیتهای مدنی از جمله این موارد است. اگرچه نهادهای مدنی گستردهای در ایران اجازه کار ندارند اما در محفلهای کوچک، مدارس و حمایت از دانشآموزان و چندین نهاد مدنی که روی مسایل اجتماعی کار میکنند تعداد زنان بیشتر و قدرت آنها هم بیشتر است. از سوی دیگر، اثرگذاری آنها در خانه و خانواده بیشتر از جامعه ایران است؛ یعنی موقعیت زنان و دختران در خانواده بهتر از موقعیت آنها در جامعه است. اما این اثرگذاری نتوانسته رابطه قدرت و چهارچوبهای سیاسی و عرفی را در کل جامعه تغییر دهد. همانطور که جنبشها و جریانهای زنان در ایران نتوانسته تاثیر زیادی در تغییر قوانین علیه زنان داشته باشد.
در بررسی تفاوت خانواده و جامعه مساله عاملیت مطرح و عمده میشود و به عقیده گیسو جهانگیری، اگر عاملیت جمعی زنان موجود بود از آنجاییکه صدای یک زن محدود است، میتوانست روی تغییر جامعه و سیاستگذاری بیشتر فشار وارد شود تا خدمات و نرمهای اجتماعی تغییر کند که در عوض عاملیت فردی را بالا میبرد: «مثلا اگر در وزارت بهداشت تصمیمگیرندههای زن داشته باشیم یا همینطور در وزارت کار، میتوان روی خشونت علیه زنان، مرگ و میر کودکان، ساختن جاده و بیمارستان، کنترل روی زاد و ولد و موارد اینچنینی تاثیر گذاشت.»
این جامعهشناس با اشاره به تجربههای دیگر کشورها توضیح میدهد که رابطه درونی حوزههایی که برشمردیم کلیدی است یعنی مطالعات بسیاری در جهان انجام شده که نتیجه آن ارتباط مستقیم بالا رفتن سن ازدواج با درآمد زنان است. وقتی این دو فاکتور را کنار هم میگذاریم حق پیشگیری از حاملگی نیز بالاتر میرود.
جهانگیری معتقد است که افزایش حضور زنان در حوزههای فرهنگی، ورزشی و … بیشتر به دلیل بسته بودن درهای مشارکت سیاسی است که فقط «خودیها» اجازه حضور در آن را دارند: «اما میتوانستیم با الهامگیری از تجربههای کشورهای دیگر مانند هندوستان یک قدم پیشتر برویم یا ابتکارات جدیدی بزنیم و مسایل مطرح را به چالش بکشیم.»
از جمله این ابتکارات در هندوستان اتفاقیست که سالها پیش در مقابله با احکام طلاق مردمحور انجام شد: «خانم مسلمان هندی تعریف میکرد که مسجد٬ محل طلاق بود و در نتیجه مردها برای ارایه درخواست به مسجد میرفتند اما زنان اجازه دخول به این مکان را نداشتند در نتیجه حکمی که مولا صادر میکرد همواره به ضرر زنان بود. اما زنان در مقابله با این اقدام، در مقابل مسجدها فضاهای آلترناتیوی را به عنوان شورای زنان ایجاد کردند و توانستند با حضور پررنگ خود مکان دومی برای رای دادن به طلاق و تقسیم مایملک و حضانت بسازند. آنها با ابتکار خود توانستند از زنان دفاع کنند.»
حال میتوان این سوال را با صدای بلندتری مطرح کرد که آیا با در نظر گرفتن این مجموعه میتوان گفت که عاملیت زنان در سالهای اخیر افزایش داشته؟ یا یک گام پیشتر برویم و بپرسیم آیا زنان در ایران عاملی دارند؟
این مطلب بخشی از پرونده رادیو زمانه به مناسبت ۸ مارس است. مطالب بیشتر را میتوانید در لینک زیر بخوانید:
نظرها
نظری وجود ندارد.