ترجمه تازهای از «صد سال تنهایی»
کاوه میرعباسی، ترجمه تازهای از رمان «صد سال تنهایی» نوشته گابریل گارسیا مارکز عرضه کرده. این کتاب توسط «کتابسرای نیک» منتشر میشود.
کاوه میرعباسی، مترجم ایرانی ترجمه تازهای از رمان «صد سال تنهایی» نوشته گابریل گارسیا مارکز را عرضه کرده. این کتاب توسط «کتابسرای نیک» منتشر میشود.
نخستین بار خوانندگان ایرانی رمان «صد سال تنهایی» را با ترجمه بهمن فرزانه در سال ۱۳۵۳ (انتشارات مصادره شده امیرکبیر) شناختند. سپس ترجمههای دیگری از این رمان توسط محسن محیط، کیومرث پارسای، مریم فیروزبخت، محمد رضا راهور، زهره روشنفکر، حبیب گوهری راد، بیتا حکمی و رضا داد ویی به بازار آمد.
فرج سرکوهی، منتقد ادبی درباره «صد سال تنهایی» میگوید: «در این رمان درهمتنیدگی واقعیت و خیال، همذات شدن امر غریب شگفت با امر مألوف به طبیعیترین حالت رخ میدهد و جهان واقعی و جهانهای ممکن چنان با هم تلفیق میشوند که رمان نسخه واقعیتر واقعیت است. چشماندازهای خلاقی که صد سال تنهائی در داستاننویسی گشود بر اغلب فرهنگهای جهان تأثیر نهاد. رمانهای متفاوتی را در زبانهای گوناگون میتوان یافت که چون "شرم" و "بچههای نیمه شب" سلمان رشدی از صد سال تنهائی تأثیر گرفتهاند.»
برخی تکنیکهایی را که مارکز در رمان «صد سال تنهائی» به کار بسته و از آن به عنوان سبک «رئالیسم جادویی» یاد کردهاند، در داستاننویسی ایران سابقه دارد. در «واهمههای بینام و نشان» و «ترس و لرز» نوشته غلامحسین ساعدی و «ملکوت»، تنها رمان بهرام صادقی رگههایی از رئالیسم جادویی را میتوان سراغ گرفت.
گابریل گارسیا مارکز اما مقلدانی هم داشت. فرج سرکوهی در اینباره میگوید: «داستاننویسی فارسی در دو روند تقلید و درونی کردن خلاقانه از صد سال تنهائی متأثر شد. در روند تقلید، گرتهبرداری از شیوهها، شگردها، فرمها و صورتها، جدا کردن فرم و ساختار از بستر و متن اصلی و تحمیل کپیها بر متنهای نامتجانس، تلاش نویسنده را به شکست میکشاند و در درونی کردن خلاقانه نویسنده تکنیکها را در بافت داستان خود درونی میکند. داستان "کتاب آدمهای غائب" نوشته تقی مدرسی را میتوان نمونه گویائی از روند تقلید تلقی کرد.»
کاوه میرعباسی مترجم و نویسنده ایرانی، دانشآموخته رشته کارگردانی سینما و زبان اسپانیاییست و تاکنون بیش از ۴۰ کتاب و مجموعه داستان از نویسندگان سرشناسی مانند کارلوس فوئنتس، لوییس بورخس، گابریل گارسیا مارکز، ماریو بارگاس یوسا، آندره برتون و... به زبان فارسی ترجمه کرده است.
گابریل گارسیا مارکز یکی از پرخوانندهترین و محبوبترین نویسندگان جهان بود و از اندک نویسندگان قرن بیستم بود که توانست شیوه تازه و فراگیری در داستاننویسی جهان ابداع کند. در آثار او واقعیت از سویههای بسیار حیرتانگیز و خیالانگیزی هم برخوردار میشود، چنانکه خواننده را شگفتزده میکند.
در آثار مارکز تخیل و واقعیت، اساطیر ملی و رؤیاهای انسان با هم درمیآمیزند و به واقعیت شکل میدهند. این تصاویر در کودکی مارکز و به ویژه در روایتهای مادربزرگش ریشه دارند. مارکز در اینباره گفته است: «شیوه نگارش من و لحنی که در آثارم به کار میبرم، همان شیوه و لحنیست که مادربزرگم برای گفتن قصههایش به کار میبرد. او چیزهایی را تعریف میکرد که بسیار فراطبیعی و افسانهای بودند اما جوری این قصهها را تعریف میکرد که همه چیز واقعی به نظر میرسید و باورپذیر بود.»
«صد سال تنهایی»، شناختهشدهترین رمان مارکز در سال ۱۹۶۷ منتشر شد. این اثر به ۲۵ زبان ترجمه شده و ۵۰ میلیون نسخه به فروش رسیده است.
نظرها
بیژن
یک ترجمه جدید از یک کتاب قدیمی و معروف البته که کاری پسندیده و نیکوست. البته اگر حاصل کار از ترجمه های پیشین بهتر باشد. نمونه های خوب اترجمه مجدد ترجمه های آقای سروش حبیبی از جنگ و صح و آنا کارنینای تولستوی است. اما بنظر نمیرسد آقای میرعباسی بتواند ترجمه بهتری از آقای بهمن فرزانه که کتاب را از روی ترجمه ایتالیایی برگردانده ارائه کند.نگاهی به کارنامه ایشان و مقایسه ترجمه ایشان از رویای سلت یوسا با ترجمه های کوثری و همچنین ترجمه کتاب در قلمرو این عالم از کاربانتیه براحتی این امر را ثابت میکند. گرچه آقای میرعباسی به زبان اسپانیایی تسلط دارد اما فارسی نویسی ایشان ایراد های اساسی دارد. عدم توجه به ساختار زبان فارسی باعث شده که متون ترجمه شده پراز ایرادهای نحوی باشد.در یک جمله افعال با زمانهای متفاوت درج شده اند. فکر میکنم ایشان ترجمه های خودرا بی نیاز از ویراسته میدانند. برای اثبات این امر کافی است ترجمه همین کتاب "درقلمرو این عالم" را بخوانید. البته لازم به ذکر است که انتخابهای ایشان برای ترجمه انتخابهای خوبیست اما گمان نمیکنم ایشان ترجمه ء بهتری از ترجمه مرحوم فرزانه ارائه کنند.