● دیدگاه
ما اینجا هستیم جنابان اصلاحطلب، شما دقیقاً کجایید؟
ناصر کرمی- دولت روحانی دولتی است که مصرانه مجری و مشوق سیاست افزایش جمعیت کشور است و در کلیات برنامه ششم تعمداً محیط زیست و منابع آب را قربانی طرحهای ناپایدار اقتصادی کرده است.
این یک یادداشت سیاسی نیست. این یادداشت در رد یا نقد اصلاحطلبی و یا هیچ کدام از دیگر رویههای معمول سیاستگرایی در ایران اعم از اصولگرایی یا براندازی و غیره هم نیست. این یادداشت فقط متضمن سوال یک شهروند دلمشغول محیط زیست است در خطاب به جریان سیاسی حامی دولت.
پرسش ساده و کوتاه است: به عنوان یک اصلاحطلب طرفدار محیط زیست الان ما چکار باید بکنیم؟ در عین حال جوانب موضوع باید قدری شرح داده شود. همچون دیگر مردم طرفدار رویه اصلاحطلبی، ما نیز در انتخابات مو به مو به حرفهای شما عمل کرده و به فهرستهای پیشنهادی شما رأی دادیم.
آنچنان که خواسته بودید دندان روی جگر گذاشته و واقعاً به همه فهرست رأی دادیم. خسته نباشند همه. انتخابات را بردیم. اما تکلیف اصلاحطلبی بعد از آن چه میشود؟ بنشینیم توی خانه و منتظر انتخابات بعدی باشیم؟ الان دقیقاً برنامه شما برای تداوم فرآیند اصلاحطلبی چیست؟
شاید برای بسیاری از اقشار مردم البته همین قدر اصلاحطلبی، هر یکی دو سال یک بار پای صندوق رأی رفتن کفایت کند. اما در دلنگرانی محیط زیست واقعاً کفاف کی کند این بادهها به مستی ما.
در همین هفته بعد از انتخابات، مجلس و دولت از دو سو دو حمله شدید و ویرانگر به محیط زیست انجام دادند. مجلس طرح الزام ارزیابی زیست محیطی را رد کرد (در اقدامی حتی مغایر با اصل پنجاهم قانون اساسی) و رئیس جمهوری نیز در جمع مردم یزد خبر از عزم راسخ دولت برای اجرای طرحهای انتقال آب از خزر و خلیج فارس به مناطق مرکزی کشور داد.
به واقع با این اقدام رسماً و علناً آقای روحانی اعلام کرد که دولت او نه فقط مدافع همه روندهای پیشین است که باعث خشکیدن عمده مساحت ایران و نابودی غالب زیستبوم ها و چشم اندازها و زیستگاههای طبیعی شده، بلکه میخواهد همان روندها را شدیدتر و گستردهتر پی بگیرد. از آنجا که دیگر آبی در سفرههای زیرزمینی باقی نمانده و هر هرزابی هم در دامنهها و دشتها به مهار سدها درآمده حالا میخواهند بازی طبیعتسوزی را بکشانند به مرحله "تولید آب با پول نفت".
جنابان اصلاحطلب آیا میدانید این یعنی چه؟ یعنی اینکه ما چندان مشکلی با رویههای نادرست کنونی اتلاف منابع آب نداریم، برنامهای هم برای انطباق الگوهای زیستی و معیشتی کشور با ظرفیتهای طبیعی و به ویژه منابع آب ایران نداریم، بلکه میخواهیم از محل آخرین سرمایه باقی مانده، یعنی پول نفت، آب تولید کنیم. آب شور دریا وقتی شیرین شده و به صدها کیلومتر دورتر منتقل شود بهایی چندین برابر افزونتر از قیمت معمول و منطقی پیدا کرده و به کالای صنعتی واقعا گرانبهایی تبدیل میشود.
اقتصاد نفت روز به روز در حال کوچکتر شدن است. با پول نفت قرار بوده ما معیشت پایدار و آموزش مؤثر و محیط زیست سالم و رفاه اجتماعی برای نسلهای آینده پیریزی کنیم. اما آقای روحانی علناً گفت نه، ما با این پول مصرف امروزمان را فقط میخواهیم پی بگیریم. و این فقط یکی از رویههای ضدمحیط زیستی دولت کنونی بوده است. دولتی که مصرانه مجری و مشوق سیاست افزایش جمعیت کشور است و در کلیات برنامه ششم تعمداً محیط زیست و منابع آب را قربانی طرح های ناپایدار اقتصادی کرده است.
در همه جای دنیا به طور معمول طرفداران محیط زیست تمایلی به خشونت و براندازی ندارند و تغییر در روندهای سیاسی و اجتماعی را با رویههای اصلاحطلبانه انجام میدهند. اما اصلاحطلبی صرفاً یک تفنن رسانهای و انتخاباتی نیست. اعتراض مدام و تلاش برای تغییر، ذات اصلاحطلبی است.
اصلاحطلب همه روزه از صبح تا شب و در همه لحظات و کنشهای زندگیاش اصلاح طلب است. شما بگویید ما برای اصلاحطلب بودن و برای اعتراض به رویههای ضد محیط زیستی دولت دقیقاً چکار باید بکنیم؟ اگر بنا را بر آنچه که مفسران و قلمزنان شما مینویسند بگذاریم توقع شما از ما در فاصله باقی مانده تا انتخابات بعدی این است که برای دولت تنش و دردسر درست نکنیم و بگذاریم آسوده و راحت کارش را پیش ببرد.
بقیه حوزهها را نمی دانیم، اما کابوس ما طرفداران محیط زیست این است که اتفاقاً این دولت آسوده و راحت کارش را پیش ببرد. چرا که چنان روندی به معنای به یغما رفتن ته مانده منابع طبیعی و زیستی کشور خواهد بود. ما البته اینقدر بدبین نیستیم که تصور کنیم مسئله اصلاحطلبان در ایران فقط برخورداری از تکه بزرگتری از کیک قدرت است و نه تحول واقعی نظام سیاسی و اجتماعی ایران.
ما می دانیم که برگ برنده سران اصلاحطلب نزدیکی آنها به بالاترین حوزه قدرت در جمهوری اسلامی ایران است و نمیتوانند با تبدیل اصلاحات به یک جریان واقعی اعتراض اجتماعی (ولو کاملاً مدنی و غیر خشونتبار) این برگ برنده را از دست بدهند. اما تکلیف شهروندان مسئولی که نگران آینده ایران هستند و مسئولانه و شرافتمندانه می خواهند مستمر و پیگیر پای به میدان اعتراض اجتماعی بگذارند چیست؟ ممکن است بگویید اتفاقاً مسئله همین جاست. ما برای خودمان نقش محمود عباس را تعریف کردهایم و برای اینکه بتوانیم رقیب را بترسانیم و از او امتیاز بگیریم احتیاج به یک حماس مکمل داریم، و این گوی و این میدان کسانی هم بروند و حماس ایران بشوند. البته لطفا غیر مسلحانه.
ما می توانیم تصور کنیم که مثلا پس ذهن آقایان محمد خاتمی و اکبر هاشمی رفسنجانی شاید همین باشد، اما این را نمیفهمیم که مبلغان رسانهای شما در پاریس و واشنگتن و لندن و پراگ چرا در تنزهطلبی یک پرده هم از شما بالاتر مینوازند و حتی افزونتر از شما در ضرورت و حتمیت انفعال فرضیه میبافند. می گویند صبر کنید، تغییر یک شبه حاصل نمیشود. چشم، صبر می کنیم. اما آیا تغییر در انفعال کامل جریانهای سیاسی و در فقدان رفتار منتقدانه و معترضانه هم رخ می دهد؟ آیا در همه تاریخ سیستمهای توتالیتر فقط با دو سال یک بار حضور مردم در انتخاباتی کاملاً کنترل شده و محدود در نهایت اصلاح شده و یا تغییر کردهاند؟
ما در کجای تاریخ ایستادهایم جنابان اصلاحطلب؟ در اینجا که ما ایستادهایم رفرمیسم اساساً چطور باید تعریف بشود؟ آیا ما حق نداریم این گمان بدبینانه را بپذیریم که آنچه که در ایران اصلاحطلبی نامیده میشود به واقع یک مجموعه سیال و نه چندان منسجم از دولتمداران نظام جمهوری اسلامی هستند که بنا به دلایلی رهبری نظام اعتمادی به آنها ندارد در عین حال وجود آنها را لازم میداند و متوجه است که هر ازچندگاهی با حاتمبخشی قدری از کیک قدرت اجرایی میتواند حفظ شان کند و کنترلشان هم اصلاً دشوار نیست و البته این مجموعه اصلاً ویژگی یک جریان واقعی رفرمیست را ندارد و اطلاق اصلاحطلب به آنها یک تسامح لغوی است و مناسبتر آن است که مثلاً جریان دوم خرداد و یا جریان سبز نامیده شوند.
اما این تعریف از اصلاحطلبان شاید هم خشن و قدری خصمانه باشد. میشود از زاویه دیگری به موضوع نگاه کرد: شما در انتخابات اخیر یک شور عظیم اجتماعی برانگیختید. که بایسته تحسین و تقدیرتان میکند. اما اگر سیاست شما متعاقب انتخابات تشویق طرفدارانتان به انفعال باشد، که ظاهراً اینگونه است، هم شکها را نسبت به دلایل آن شوربرانگیزی افزون میکند و هم البته در تاریخ شما را به عنوان کسانی که عامل واقعی سالیان طولانی انفعال جامعه ایرانی بودهاند معرفی خواهد کرد. در این میانه ایران کماکان مثل یخ آب می شود. ما سردرگم و منفعل به نظاره ایستادهایم. شما دقیقاً دارید چکار میکنید جنابان اصلاحطلب؟
نظرها
حقیقتگو
جلل الخالق که نویسنده محترم با این همه جمله بندی ها جور وا جور و توسل به دولت و آخوند و اصلاح طلب در صدد گله گی از برآورد نشدن تصوراتش می نویسد. چه حکومتی چه دولتی و چه انتخاباتی که تا بحال بجز خسارت های مالی و محیط زیستی غیر قابل شمار میلیارد ذلاری برپیکر در اثر چپاولگری و نادانی و غقده پروری بر پیکرایران وارد کزده است. انکار مادر زادی کورهایی که با خبر شنیدن عینک های وعده های آخوندی در صدد بینا شدن هستند. اصلاح طلب چیست و چه نوع مکانیک سیاسی است و درحقیقت سی و چندساله فقط دروغ های ساده لوح پسند عباداراست.
میثم
آقای کرمی، ای کاش پیش تر طرح رو به طور کامل و با نگاه تخصصی مطالعه می فرمودید... ضمن اینکه اصلاح امور هرچند جزئی و به کندی، موثر تر از کنار ایستادن و نظاره کردن است، به ویژه در مسائل محیط زیستی... یادداشت شما برخلاف ادعای ابتدای متن کاملا سیاسی بود.
اشکان
هدف از اصلاحات در این موقعیتی که اکنون داریم؛ دیگر توسعه پایدار و رشد فرهنگی و تمدنی نیست. ما مدتهاست که از این چیزها ناامید شده ایم. به هرحال وقتی جمعیت از حد توان اکوسیستم فراتر باشد, نابودی سرزمین صرف نظر از اینکه چه جریان سیاسی جامعه را مدیریت کند رخ خواهد داد. ما رو به انحطاط هستیم. با واقع بینی باید گفت که این سرنوشت محتوم ماست. هدف ما از انتخابات و حمایت از اصلاح طلبان , جلوگیری از انحطاط نبود. بلکه این بود که چند سال دیرتر دچارش شویم. چند سال دیرتر به وضع سوریه و لیبی درآییم . همین.
آرمان
من نمی دانم از کی آخوند اصلاح طلب شده ؟ مگر آخوند اصلاح طلب هم داریم؟ مگر در طول 40 سال گذشته آخوند چه انسانی تربیت کرد؟ مگر نه که غایت ماشین آدم سازی آنها احمدی نژاد بود و بس و هم او که نظر رهبری به او نزدیکتر بود و بس؟ چرا با این تحلیل ها انتظار بیجا ایجاد می کنید و مشروعیت بی خود به این جماعت دریوزه و شارلاتان می دهید؟
Parvaneh Hajilou
Ba salam majboram ke ba hrofe latin benvisam . Pishnahadi dashtam baray kesaii ke dar mored Ab hay zir zamini tahghigh mikonan . dar morede nirogahe barghe Hamedan ke baese khoshk shodane mantaghe keshavarzi vasii shode , dar google gozareshi vojod nadare. Va etela resani dar morede An vaghean mohem ast.
Parvaneh Hajilou
Motshakeram Parvaneh