نظام میمیرد • پرونده جانشینی
نظام اسم مستعار سید علی خامنهای است. در جریان انتخابات هفتم اسفند، بحث مرگ رهبر و جانشین او به آن صراحتی مطرح شد که معمولا در رژیم ابهام الاهی ممکن است. جمهوری اسلامی پس از خامنهای به چه صورتی در میآید؟
نظام” اسم مستعار سید علی خامنهای است، همچنان که وقتی میگویند “امام”، همه میفهمند که منظور خمینی است. نظام در زمان خمینی کوچک بود، یک بیت وجود داشت، یک احمد آقا، و مجموعهای از ارتباطها: آخوندها، بازاریها، لومپنها، مهندسان جوان مسلمان، کمیتهچیها، پاسدارها، و اهل بیت که برخی از آنها فرنگرفته هم بودند. اکنون نظام برای خودش تشکیلاتی دارد و چه بروبیایی پیدا کرده است. آنچه در زبان سیاسی ایران “دولت” خوانده میشود، هم جزو نظام است، هم نیست. دست کم در مورد اینکه اعضای آن جزو نظام باشند شک وجود دارد، چنانکه میبینیم به اسم نظام به رئیس دولت تشر میزنند. تشرزننده گاهی یک مداح است، یا یک پاسدار، یا قلمزن سایت رجانیوز. در مورد اینکه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام عضو نظام است یا نه، باید به منطقی شبیه مبطلات الصلاة متوسل شد: گاهی هست و گاهی نیست، بسته به اینکه ماجرا چیست و چه شدتی دارد.
نظام بسیار بزرگ و پر شاخ و برگ است. همچون یک دولت موازی است. هر جا صاحبمنصبی هست، یک نماینده ولی فقیه هم وجود دارد. نظام در همه جا نماینده دارد. اما همهٴ نمایندهها رسمی نیستند؛ ولی در جمهوری اسلامی چه چیز رسمی است، چه چیز غیر رسمی!؟ اگر امروز لات شناختهشده محل وسط میدان قمه بکشد و به اسم نظام نفسکش بطلبد، نباید تعجب کرد. و باز نباید تعجب کرد که فردا یک نفر دیگر به اسم نظام گوش طرف را بپیچاند و او را به پیادهرو بفرستد.
خامنهای کیست؟ نظام است، یا شخص اول نظام؟ اگر بگوییم شخص اول، لابد دهانمان باز میشود و از شخص دوم و سوم و چهارم و بقیه هم حرف میزنیم تا برسیم به ماشاءالله قصاب محله خودمان. اما جالب در بوروکراسی نظام این است که پستها و ردههایش مشخص نیستند. شیخ علی تهرانی، شوهر خواهر همین آقای “نظام”، در دوره آغازین حکومت خمینی که بحث قانون اساسی مطرح بود، در مقالهای داستان پارلمان و ریاست جمهوری را به مسخره گرفت و گفت که این حرفها یعنی چه، حکومت اسلامی یعنی یک خلیفه و یک شمس وزیر و یک قمر وزیر. کاش باز میتوانست بنویسد تا بدانیم حالا نظرش چیست، حالایی که به جای جفت شمس و قمر، یک کهکشان نشسته است.
باری، الان بحث مرگ خامنهای مطرح است. “نظام” دارد میمیرد. تکلیف چه خواهد شد؟
بسیار محتمل است که انتخابات اسفند ۱۳۹۴ به عنوان انتخابات “فاتحه” در تاریخ حکومت مقدس ثبت شود. در این انتخابات بحث مرگ رهبر و جانشین او به آن صراحتی مطرح شد که معمولا در رژیم ابهام الاهی ممکن است. مزاحمتهایی برای برنامه جانشینی ایجاد شد (همچون قضیه مثلث “جیم”، نگاه کنید به ویژه به مقالههای اکبر گنجی در زمانه) و کار آنچنان که مطلوب رهبر بود، پیش نرفت. اما مشکل چیست؟ این چه ربطی به “انک میت و انهم لمیتون” دارد؟ آیا مردهشور خوابش رفته است؟ بلندگوی مسجد خراب است؟ قازغان حلوای عزا سوخته است؟ مشکل در یک بیان شیعهپسند، جلوگیری از تکرار “سقیفه بنی ساعده” است. آقایان مصمماند که قدرت به ابوبکر نرسد. خود حضرت از همه بیشتر دغدغه این امر را دارد.
خامنهای روند مرگ خود را – که میتوانیم بگوییم با ترکیبی از پروستات شهریور ۹۳ و انتخابات اسفند ۹۴ آغاز شده است –مدیریت خواهد کرد. در اصل باید بگوییم بعید است که کسی چون او − که مدیریت جهان را هم برای خود کم میداند و رئیسجمهوری محبوبش احمدینژاد مدعی آن شده بود – از این نکته غافل شود. بیشفعالی (hyperactivity) اخیر او را میتوان به حساب تلاش برای مدیریت تام و تمام گذاشت. دارد ریلگذاری میکند برای حرکت آینده نظام. محتوای حرفهایش تعیین استراتژی است، هر توصیهاش وصیت است؛ و سرداران باهوشش هنوز، سرِ وصیتنامهٴ نهایی گشوده نشده، تهدید را شروع کردهاند. اتفاقا با این اعلام وجودهاست که درمییابیم وجود نظام در کیست و در چیست.
آقای نظام که بمیرد، پردهبرداری میشود و تازه درمییابیم که نظام کیانند.
اما بعید است که داستان به این صورت باشد که “انا لله و انا الیه راجعون” رخ دهد، آقایان بروند به مجلس خبرگان و یک علی دیگر را جانشین علی کنونی کنند. نظام نگران خدعه ابوبکرهاست و از این رو محتمل این است که بدون اعلام عمومی ولیعهد را تعیین کند (این بخش کار لابد تا کنون صورت گرفته)، سپس آقای نظام کنارهگیری کند (به اقتضاء مدیریت، نه موت)، آنگاه شیوخ در سقیفة الخبراء آقای بعدی را، آن چنانکه میگویند، “تشخیص” دهند. به این ترتیب این آقا میتواند نظامیتاش را در آن آقا حلول دهد، از او نظام بسازد و تا زمانی که زنده است، پشتیبانش باشد. قرار است جایی برای سوءتفاهم نماند و رابطه رهبر سوم با رهبر دوم مثل رابطه تا حدی ناروشن رهبر دوم با رهبر اول نباشد که یک نفر پیدا شود و مدام منت بگذارد که من بودم که او را سلطان کردم، ماجرایی که بر سر خود آقای فعلی پیش آمد.
ممکن هم هست که داستان این گونه پیش نرود. به هر حال برای آنکه پیشبینیها درست از کار درنیایند، عذر موجهی وجود دارد: حکومت مقدس که حکومت آدمهای متعارف نیست که بشود منطقشان را فهمید!
با وجود پیچیدگی در فهم رفتار حکومتگران، حدس و گمانهایی درباره نحوه مدیریت مرگ آقا و جانشین “نظام” زده میشود. پرونده زیر گوشههایی از بحثها در این باب را بازتاب میدهد. پرونده طبعا گشوده میماند. شاید لازم باشد چندبار آن را روی پیشخوان بگذاریم.
خسرو وحیدیان − برای تحلیل وضعیت پس از مرگ خامنهای باید روشن کرد: چه کسی چه چیزی داشته؟ چه کسی چه چیزی از دست داده؟ چه کسی چه چیزی را میخواهد؟ چه کسی برای داشتن چه چیزی چه ابزاری در دست دارد؟
رضا علیجانی - جمهوری اسلامی رئیسجمهور یا وزیر و وکیل میانهرو به خود دیده اما شاهد رهبر میانهرو نبوده است. برگزیدن رهبری میانهرو میتواند بزرگترین فرصت برای مهمترین رفرم در تمامی ساخت قدرت باشد.
محمد جواد اکبرین- میتوان پیشبینی کرد که رهبری آینده کشور از بنیهاشم باشد و در جایی که مثلا صحبت از سید محمود هاشمی شاهرودی و یا سید مجتبی خامنهای است نوبت به شیخ صادق لاریجانی نرسد.
حسن شریعتمداری- خامنهای دوران خودش را «مرحله تثبیت» نظام میداند. او اینک برانگیخته است زیرا میداند بخش مهمی از حاکمیت با انقلابیگری وداع کرده و راه او را ادامه نخواهد داد.
علی کشتگر - رهبر بعدی نمیتواند سیاستهای داخلی و خارجی گذشته و راه خامنهای را ادامه دهد. غریزه بقاء، جمهوری اسلامی را به پیمودن همان راه پراگماتیستی مجبور میکند که روحانی و رفسنجانی نشان میدهند.
محمد موسوی- اگر شاهرودی و لاریجانی گزینههای جانشینی رهبر نظام اسلامی باشند، خامنهای کدامیک را انتخاب میکند؟ در این رقابت دست بالا با کیست؟ انتخاب کدامیک ضرر کمتری برای گذار ایران به دموکراسی دارد؟
احسان مهرابی - خامنهای میخواهد نقش تصادف را در انتخاب رهبر آینده کاهش دهد و روند انتخاب جانشین خود را هدایت کند. مرزبندی با نامزدهای احتمالی که مطلوب او نیستند و تلاش برای حذف آنها از اقدامات او در ایام اخیرند.
اکبر گنجی - نامزدهای خامنهای و مریدانش را باید در هاشمی شاهرودی، مجتبی خامنهای و صادق لاریجانی جستوجو کرد. دو نفرشان اصلیت ایرانی ندارند. دیگری آقازاده اوست و فاقد سابقه اجرایی.
علی افشاری- برخوردهای کنترل شده خامنهای و هاشمی تا کنون بافت دوگانه “همنشینی ظاهری” و “مصاف پنهانی” را حفظ کرده است، اما نزدیکتر شدن موعد انتخاب ولی فقیه سوم میتواند به فاکتور تغییر دهنده بازی بدل شود.
خلیل محمدی - کافیست واژه «جانشینی» را تایپ کنید؛ گوگل پیشنهاد میدهد: «جانشینی خامنهای؟» برخلاف گوگل، این مسئله برای مردم ایران جدید نیست و حدود ده سال است که از هم میپرسند بعد از او چه کسی میآید؟
علی افشاری- بیماری و نزدیک شدن خامنهای به هشتاد سالگی بازار گمانهزنی برای انتخاب ولی فقیه سوم را داغ کرده است. مرگ محتمل او بزرگترین اتفاق سیاسی سالیان آتی ایران خواهد بود.
حمید مافی - خامنهای مدیران و کارگزارانی کوتوله میخواهد در قامت خودش به هنگام رهبر شدن پس از مرگ خمینی. او از سایههای بلندتر از خودش هراس دارد و در این سالها هم نشان داده که در حذف این سایهها کوتاهی نمیکند.
مرتضی کاظمیان - صادق لاریجانی برای ایستادن بر جایگاه گزینه نخست جانشینی رهبر جمهوری اسلامی تلاش میکند. او بیش از دیگر چهرههای اردوگاه اقتدارگرایی به اظهار دیدگاههایی همسو با امنیتیهای حاکم مشغول است.
اکبر گنجی - سن بالا و بیماری، احتمال نزدیکی مرگ خامنهای را افزایش داده است. او کوشیده که خود را ادامه دهنده راه آیتالله خمینی نشان دهد. مریدان ذوب شدهاش او را از جهاتی برتر از خمینی به شمار میآورند
میلاد پورعیسی- رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام که در حال گرفتن نبض آرایش سیاسی جدید برای تصمیمگیری جهت ورود به صحنه است، با موضع گیریهای گاه متناقض به سنجش واکنشهای طرف مقابل میپردازد.
خلیل محمدی –از صادق لاریجانی به عنوان رهبر احتمالی آینده نظام نام میبرند. به همین خاطر هم که شده باید در حوزه آخوندشناسی در باب لاریجانیشناسی سعی بیشتری کنیم. او پیش از هر چیز یک آخوند پرگو است.
حمید مافی- چه کسی کلیددار ثروتمندترین بنیاد مذهبی جمهوری اسلامی خواهد شد؟ بحران جانشینی مهدوی کنی رئیس پیشین خبرگان و واعظ طبسی میتواند نشانهای باشد از بحران احتمالی پس از مرگ خامنهای.
طاهر خلجانی - مردم در باره اعلام عمومی جراحی خامنهای، تغییر رویکرد در پوشش اخبار مربوط به رهبر ایران، تصور سرنوشت کرسی رهبری بعد از مرگ او و حواشی بستری شدن او در بیمارستان چه میگویند؟
علیرضا کرمانی - همانند سنت کرملین، از دوران تزارها تا لنین و از لنین تا پوتین، اخبار درون بیت رهبری کمتر به بیرون درز میکند و آن چه لازم تشخیص داده میشود، بسیار سنجیده و با حساب و کتاب است.
پارسا محمدی - در این گزارش میدانی، تلاشی نامحسوس و زمانبر برای دریافت نظرات مردم درباره جایگاه رهبری و شخص علی خامنهای انجام شده است. آیا مردم به این موضوع فکر کردهاند؟
نظرها
مسیح
با مرگ نظام،نظامی باقی نخواهد ماند که جانشینی تعیین شود،مرگ نظام،مرگ نظام،خواهدبود،کرکسان ولاشخوران به جان یکدیگر خواهند افتاد وهمدیگرراخواهند درید،درفاصله همین مرگ کارگران وپیشاهنگان جنبش با استفاده از تجربیات گذشته و برداشتن تاج وگذاشتن عمامه توسط جهانخواران به سرکردگی امریکا وانگلیس دیگر این اجازه را به صدای امریکا وبی بی سی نخواهندداد که اصلاح طلبان را جایگزین نظام نمایند،اگر خلق های ایران به بی بی سی وصدای امریکا گوش میدهند دنبال منافع خویش هستند چنانکه سال۸۸ به نام موسوی درپی ارمانهای خود بودند،.
یک ایرانی
باسلام خدمت تمام آن ورآبی ها:نمی دانم شماها که رفته ایدچرابازدست ازسر ایران وایرانی جماعت برنمی دارین .چهارچشمی باهزارگوش ایستاده ایدتاخبرمرگ رهبرایران رابشنوید امافک کنم آرزوکنندگان چنین آرزویی این را به گور خواهندبرداگررهبرهم نباشن افرادی هستندتاازایران دفاع کنندپس شما بیش ازاین خودتان را***ندهید وبهتراست به فکرحل مشکلات خودتان باشید.
تتله
اول دعا کنید تا این بی سواد پرچمی که میخواست بدهدبه مهدی را بر زمین بگذارد وب میرد مردم خودشان دیگر راهه اشتباه نخواهند رفت این سری مجلس خبرگان تصمیم گیری نمیکند این مردم هستن که تمیم میگیرن