هنر شورش، در پدیدههایی چون ویکیلیکس و افشای اوراق پاناما
امیر کیانپور − آنچه باید مرئی و شفاف باشد، نه جامعه که دولت است. کتاب "هنر شورش" نوعی شورش علیه دولت تاریک کنترلگر را بررسی میکند.
پس از انتشار خبر افشای "اسناد پاناما" افزون بر توجه رسانهای به مضمون این اسناد و فسادهایی که از طریق آنها برملا شود، در باره پدیده افشاگری در این ابعاد و به این شکل نیز بحث درگرفته است. نمونههای دیگر هم حضور رسانهای مداومی دارند، ازجمله اسناد ویکیلیکس. در برخی بحثها از کسانی چون برملاکننده ناشناس "اسناد پاناما" و آسانژ و اسنودن به عنوان چهگواراهای سده ۲۱ نام میبرند، قهرمانانی که یکتنه یا با گروهی کوچک نظم سیستم مستقر را به هم میزنند.
در جامعهشناسی سیاسی نیز اندیشه بر این نوع جدید "شورش" و سیمای شورشگران نوظهور آغاز شده است. مقاله زیر نظر دوخته است به این کتاب که سال گذشته در فرانسه منتشر شده و ترجمه آلمانی آن هم به تازگی به کتابفروشیها راه یافته است:
Geoffroy de Lagasnerie : L'Art de la révolte. Snowden, Assange, Manning, Fayard, 2015
تئوری (توهم) توطئه مشکلات زیادی دارد، اما مهمترین مشکلش حالا این است که کم و بیش باورپذیر شده است. تئوری توطئه، بله، اما نه در شکل کلاسیک آن، و صدالبته نه به شیوهی وطنی احضار ارواح فراماسون واشکال «گونیا و پرگار» در تصاویر و سازهها!
امروز سرنخهای زیادی در جهان واقعی، ما را به سمت باور به توطئهی اقلیتی کوچک از صاحبان قدرت و ثروت علیه همگان سوق میدهد. دستکم این چیزی است که پس از ادوارد اسنودن، ژولین آسانژ و چلسی منینگ میتوان گفت؛ سه چهرهای که جعبهی سیاه دولتها و صاحبان قدرت را پیش چشم ما گشودهاند.
آسانژ، بنیانگذار سایت ویکیلیکس؛ اسنودن افشاگر اسناد برنامهی فراگر نظارت و شنود سرویسهای آمریکایی و انگلیسی، و منینگ افشاگر اسناد جنگ عراق از جمله ویدئو «قتل جانبی/حمله هوایی بغداد، ۱۲ ژوئیه ۲۰۰۷»، یکی در زندان و دو تای دیگر تحت پیگرد قانونی؛ سه چهرهای که ژوفرآ دولَگـینری، نظریهپرداز فرانسوی، در کتاب «هنر شورش: اسنودن، آسانژ، منینگ» (۲۰۱۵) آنها را معرف فرمی جدید از سوژهی سیاسی میداند.
امر نو و دانش سیاسی چندان میانهی خوبی ندارند؛ در دایرهالمعارف نظریهی سیاسی، فضا و عرصهی عمل از قبل کدگذاری و مقولهبندی شده، و هر کنشی به محض ظهور به این فضای از پیش متعین ارجاع داده و در مختصات آن فهم میشود. در واکنش به همین فهم عمومیتیافته و کدگذاریشده است که میشل فوکو، فیلسوف فرانسوی، از ضرورت بررسی پدیدهها در تکینگی (singularité) تاریخیشان سخن میگوید. دولگینری این پیشنهاد فوکو را جدی گرفته و تلاش کرده است وجوه بدیع و منحصربهفرد رفتار سیاسی اسنودن، آسانژ و منینگ را استخراج یا برجسته کند. ادعای دولگینری این است: «آنها سرمشقهای شکلی جدید از سیاست و اندیشهی سیاسی هستند. کسانی که با بحرانی کردن صحنهی سیاسی هنر سیاسی جدیدی خلق کردهاند».
اما چیز تازهای در مورد افشای اطلاعات به شیوهی این سه چهره وجود دارد؟ نزدیک به نیم قرن از زمانی میگذرد که دانیل السبرگ ۷۰۰۰ صفحه از اسناد وزارت دفاع، اوراق مشهور به «اسناد پنتاگون» را افشا نمود (اسنادی که نشان میدادند چگونه جنگ ویتنام در مسیری نادرست پیش برده شده است). نیکسون رئیس جمهور وقت در تلاشی نافرجام سعی کرد از انتشار اسناد جلوگیری کند. از آن زمان تا امروز بارها این ماجرا در ابعاد مختلف تکرار شده است؛ چه چیز در افشای اسناد محرمانه توسط ویکیلیکس تازگی دارد؟ وانگهی، آیا در غیاب حزب، سازمان یا ارگان سیاسی و بدون مرامنامه، آرمان یا یک نظام عقاید مشخص، چنین عصیانهای فردیای را اصلاً میتوان سیاسی تلقی کرد؟
شاید دولگینری نتواند جواب مطلقاً قانعکنندهای به این سؤالات بدهد، یا استدلال و شواهد کافی برای ادعای بزرگش عرضه کند، اما دستکم در این مورد اهمیت شور و شوق جمعیای که افشاگری این سه چهره و امروز «اسناد پاناما» ایجاد کرده، حق با اوست.
«هنر شورش» تنها کتابی نیست که در چند سال گذشته در مورد این چهرهها و فعالیتهای آنان منتشر شده است.
اگر به دنبال کتابی در مورد روابط، سرگذشت و ماجراهای درونی ویکیلیکس و منینگ در شبکهی هکرها، گیکها و ترولها میگردید یا نسبت ویکیلیکس با بهار عربی برایتان محل سؤال است یا مثلاً مجذوب شخصیت روانپریش الیوت الدرسون در سریال Mr. Robotشدهاید، «هکر، هوکسر، افشاگر، جاسوس» (۲۰۱۴) نوشتهی گابریلا کلمن، انتخاب مناسبتری است. در کتاب دولگینری خبری از کلیشهی هکر به عنوان فردی غیراجتماعی، منزوی، روانپریش و غرق در جهان کامپیوتر در کار نیست (کلیشهای که البته علیه اسنودن نیز به کار گرفته شد)؛ مضامین کلیدی کتاب، در مقابل عبارتاند از: نظارت و کنترل، قانون و وضعیت استثنایی، شهروندی و نافرمانی مدنی و... با ارجاع به این مفاهیم، دولگینری تلاش میکند، ضمن ارائهی صورتبندی سرراست پدیدهای که در وضعیت کنونی حدت و شدت یافته، ابعاد و وجوه بدیع و تازهی آن را استخراج کند.
شفاف اما خاکستری!
وقتی فیلیپ کی. دیک در ۱۹۵۶ رمان عجیب و غریب «گزارش اقلیت» را نوشت، کمتر کسی باور میکرد که شصت سال بعد چنین کابوسی، به نام مبارزه با تروریسم، رنگ و بوی واقعیت به خود خواهد گرفت. خاستگاه اتحاد اطلاعاتی-امنیتی میان انگلستان، کانادا، استرالیا، و آمریکا و نیوزیلند، آوسکانزوکوس یا پنج چشم، که در واقعیت یک نظام جاسوسی فراملی است، اما به قبل از زمان نگارش رمان کی. دیک برمیگردد. در نیم قرن گذشته، شاید هیچ چیز در جوامع بشری به اندازهی سامانهی تکنولوژیک نظارت و کنترل پیشرفت، و در اعماق نظام حقوقی حاکم رسوخ نکرده است.
الگوهای انضباطی-نظارتی و پارادایم وضعیت استثنایی، سراسربین (panoptique) و اردوگاه، حالا این واژهها و مفاهیم تجربهی روزمرهی شهروندان قرن جدید است.
از یک سو، زیر نگاه دائم ماهوارهها و دوربینهای cctv، و دیگر ابزارهای شناسایی هویت، هیچ نقطهی پنهان از دیدی برای پنهان شدن وجود ندارد؛ به قول فوکو تاریکی و نهان بودگی نظام سیاهچال جای خود را به روشنایی، مرئی بودن و نگاه دائم ناظران داده است. و افراد و جمعیتها در فضایی مطلقاً مرئی و شفاف زندگی میکنند. از سوی دیگر اما فضای خاکستری عدم تعین میان واقعیت سیاسی و امر حقوقی، درون و بیرون، حمایت قانونی و فقدان آن، روز به روز بیشتر بر زندگی شهروندان سایه میافکند؛ فضایی که در آن خبری از حقوق شهروندی و حمایت حاکمیت نیست، و الگوی غایی آن اردوگاه است و کسی که در آن گرفتار میآید، فاقد چهره خواهد بود و دیده نخواهد شد.
مرئی بودن (بیش از اندازه) زیر نگاه خیرهی حاکم و نامرئی شدن (زیاده از حد) در آستانههای قانون، سرگردان میان نظم سراسربین و نظام اردوگاهی؛ تقدیر شهروندان قرن بیستم چنین است.
ژوفرآ دولگینری معتقد است، آسانژ، منینگ و اسنودن سوژههایی محصول تن زدن در برابر چنین وضعیتی هستند. سوژههای مقاومت در برابر این گرایش امنیتی که دولت را تجسم نگاهی همیشه حاضر و دانشی همواره مطلق و در نهایت نیرویی خداگونه میداند. «آنچه باید مرئی و شفاف باشد، نه جامعه که دولت است»، آموزهی آسانژ شفافیت است اما برای دولت. چنین شفافیتی پیششرط دولت در یک نظام دموکراتیک است؛ پیششرطی که حالا به رویایی خام و کودکانه میماند.
رکن یا ستون پنجم؟
ژوفرآ دولگینری معتقد است عبارت و عنوان «به صدا درآورندگان آژیر خطر» (lanceurs d’alerte) دقیق و گویا نیست و کمکی به فهم فعالیت کسانی مثل آسانژ، منینگ و اسنودن نمیکند. این عبارت که در دههی نود توسط فرانسیس شاتورینو و دیدیه تورنی، جامعهشناسان فرانسوی، خلق شده ترجمهی عبارت انگلیسی «کسانی که در سوت خود میدمند» (whistle-blower) نیست؛ عبارت انگلیسی را رالف نیدر، فعال سیاسی آمریکایی، جعل و به عبارت بهتر بازیابی کرده است. واژهی انگلیسی به لحاظ تاریخی یادآور داوران و پاسبانهایی است که با سوت خود خطا یا خلافی را اعلام میکردند، اما آژیر خطر واژهی فرانسوی به آتشنشانها نیز ارجاع دارد. تفاوتی ظریف اما تعیینکننده میان عبارت انگلیسی و فرانسوی وجود دارد: در حالی که دمیدن سوت در واژهی انگلیسی، در چارچوبی حقوقی-قضایی معنا پیدا میکند، به صدا درآوردن آریژ خطر و اعلام هشدار در عبارت فرانسوی، ضرورتاً متضمن چارچوبی حقوقی و قضایی نیست.
آنان که در سوت خود میدمند یا آژیر خطر را به صدا درمیآورند اما چه کسانی هستند؟
آنها، در ادبیات دولتی، اغلب با صفاتی چون خائن، ترسو، و جاسوس مورد خطاب قرار گرفته یا تداعی شدهاند. و طبعاً «کسی که اطلاعات ملی را نزد بیگانگان افشا میکند، باید به بدترین شکل ممکن مجازات شود»؛ به ویژه چهرههایی مثل اسنودن و منینگ که «خودی» و درون تشکیلات حاکم بودهاند.
ژاکوب اپلبوم، روزنامهنگار و هکر آمریکایی، در مقابل، اما معتقد است که هکرها، وبلاگنویسها، و نهادهایی مثل ویکیلیکس نه ستون پنجم دشمن، که در غیاب مطبوعات و رسانههای بزرگ مستقل و منتقد که قرار بود رکن چهارم دموکراسی باشند، «رکن پنجم» جامعهی آزاداند.
ستون پنجم یا رکن پنجم؟ خیانت یا حقیقت؟ آدریان لامو، هکر سابق که منینگ را به مقامات لو داد، و همکاران سابق لامو، که حالا خود لامو را خبرچین میدانند، جواب یکسانی برای این معادله ندارند. پاسخ نظام قضایی حاکم اما روشن و البته شدید است. منینگ بدواً به ۶۰ سال و در نهایت ۳۵ سال حبس محکوم شد، و به همین ترتیب، نام آسانژ امروز به خاطر افشای جعبهی سیاه دولت همرده با القاعده، «دشمن ملت» طبقهبندی شده است؛ اسراری که آسانژ مدعی است جز سرپوشی برای تروریسم دولتی نبودهاند.
چرا مصالح «ملت»، این اجتماع سیاسی که با لاتری ژنتیک و از طریق تولد در یک جغرافیای خاص به انسان تحمیل میشود باید مرجح بر حقایق باشد؟ چرا انسانها نباید حق داشته باشند در هر لحظه که بخواهند واحد اجتماعیای را که به آن تعلق دارند، تغییر دهند؟ اینها مسائلی است که ژوفرآ دولگینری در کتاب «هنر شورش» مورد بحث قرار میدهد.
چیزی که تصمیمگیری را در مورد رفتار چهرههایی مثل آسانژ و اسنودن دشوار میکند، و البته به زعم دولگینری معرف نوآوری سیاسی آنهاست، این است که آنها «فراری» هستند. غالباً ما از فعالان سیاسی انتظار داریم که در ملأعام و با صدای رسا خواستههای خود یا همگان را مطرح کرده، و مخاطرات احتمالی را بپذیرند.
«نافرمانی مدنی» نیز چنین دلالتی دارد: تخطی از یک قانون ناعادلانه، قبول مسئولیت این تخطی در پیشگاه نظام حقوقی و در نهایت پذیرفتن شجاعانهی عواقب سیاسی و قضایی این تخطی. نویسندهی کتاب «هنر شورش» میگوید، بدین ترتیب، کاری که اسنودن انجام داده را نمیتوان تحت مقولهی نافرمانی مدنی بررسی کرد: او از قوانین آمریکا نافرمانی نکرده، بلکه از این قوانین و جامعهای که آن را ارج مینهد طلاق گرفته است. سوژه از سیطره و شمول قانون خارج شده و نظام تعلق خاص خویش را آفریده است؛ چیزی شبیه به سرکشی و شرارتی که دریدا ذیل مفهوم Voyou از آن سخن میگوید، اما سرکشی نه به نفعی کهن یا پیشین، که برای اجتماعی در آینده. اخلاق سرکشی در برابر اخلاق شهروندی؛ یا شهروند جهان بودن علیه شهروند آمریکا بودن؛ امکانی که البته اسنودن و کسانی مثل آن مدیون فضای غیرملی اینترنتاند.
در ستایش فرار و گمنامی
فهم ما از سیاست عمیقاً به مفاهیمی همچون «پدیدار شدن» و «امر مرئی» گره خورده است. فضای عمومی در مقام صحنهی سیاسی، آنطور که هانا آرنت میگوید، جایی است که هر کس توسط همگان دیده و شنیده میشود. نظام سیاسی برای ما از یونان باستان عرصهی پدیدار شدن بوده است؛ و سوژهی سیاسی در چارچوب آن است که تلاش میکند دیده و شنیده شود. بدین لحاظ، گمنامی، ناشناس بودن و فرار در آنچه ما به طور سنتی فعالیت سیاسی تلقی میکنیم، جایگاهی ندارد.
در عین حال، فرار و گمنامی با پیشفرضهای حاکم بر اخلاق مبارزهی سیاسی ناسازگاراند. حتی اریک هابسبام نیز که در مورد راهزنان مینویسد، یاغیان سیاسی-اجتماعی را صرفاً کسانی میداند که نه در شب و به طور مخفیانه بل در روشنای روز و در پیش چشم همگان و بدون هیچ نقابی راه را میبندند. به همین ترتیب، تفاوت وجود دارد میان دانیل السبرگ، افشاگر اوراق پنتاگون، که آشکارا مسئولیت اعمال خود را پذیرفته، و منینگ که پنهانی و به طور ناشناس دست به افشاگری زده، یا اسنودن که به هنگ کنگ و سپس مسکو گریخته و آسانژ که در سفارت اکوادور در لندن پنهان شده است. حتی «فعالان جنبش تخریب مزارع محصولات دستکاریشدهی ژنتیک» مخفیانه و به طور ناشناس عمل نمیکنند. اما چرا باید پیامدهای قضائی تخطی خویش از قانون را تحمل کنیم، وقتی بر این باور ایم که قانون نادرست و ناعادلانه است؟
آنچه در مورد این سه چهرهی جهان افشای اسرار، نوآورانه است، به گمان ژوفرآ دولگینری، به همین دو خصیصهی فرار و گمنامی مربوط میشود. فرار شاید امری متعالی نباشد، اما به ویژه از این جهت جالب است که امکان فعالیت سیاسی را به طرز معناداری افزایش میدهد. همین مسئله در مورد گمنام ماندن نیز صدق میکند. ویکیلیکس از آن جهت معرفی شکافی در تاریخ شورش است که توانسته امکان مشارکت سیاسی را برای شهروندان بدون به خطر انداختن خویش ایجاد کند. این سازمان؛ نه فقط بر پایهی سیاست منابع ناشناس و گمنام عمل میکند، بلکه ابزار تکنیکی این کار را برای شهروندان فراهم میآورد. (در مورد گمنامی و اسم مستعار ن. ک. به این مقاله.)
وانگهی، عمل به طور ناشناس و فرار، صحنهی سیاسی را از قیود اخلاق آزاد میکند. اخلاق سیاست را ناخالص میکند. سیاست منوط و مشروط به اخلاق و همبستهی ایثار نیست؛ به ویژه اگر فهم ما از اخلاق سیاسی آمیخته به نوعی قهرمانگرایی باشد. شجاعت از دیرباز ترجیعبند حماسهپردازیهای ما از فعالیت سیاسی بوده است. اما شجاعت فی نفسه چه اهمیتی دارد؟ باید استقبال کرد از هر ابداعی برای پایین آوردن هزینهی فعالیت سیاسی، که به افزایش تعداد فعالان میانجامد. بدون تن دادن به وسوسهی زیباییشناسی و اخلاقی کردن کنش سیاسی، پیشنهاد دولگینری آن است که به شکل واقعگرایانه به پیامد و نتایح فعالیتها نگاه کنیم.
«ناشناس ماندن» و «فرار»، امکانهایی فوقالعاده اند؛ اهمیت و معنای سیاسی آنها را باید به رسمیت شناخت. درس «شهروندان گمنام جهان» برای ما در همین جاست.
از همین نویسنده
- فلسفهی معاصر فرانسه در یک نگاه: نقشهای فلسفی از ۱۹۷۷
- اسلام، رادیکالیسم و آب حمام: به بهانهی کشتار بروکسل
- ۷ اسفند در گذر زمان
- اومبرتو اکو: فیلسوفی که راز نامها را میدانست
- ماجرای اوسترمایر در ایران
- انقلاب و فرزندانش: بازگشت به ۵۷، از مسیر
- جهانی که خبر هولناک را شنیده اما هنوز میخندد
- جمهوری اسلامی اردوگاهها: برشهایی از چهار دهه نبرد مقدس علیه اعتیاد
- مُد، امضای اسطورهای پوشاک
- آلن بدیو: شر از جایی دورتر میآید
- «مرسو، بررسی مجدد»: یک بیگانهی الجزایری
- ساحرهها در آتش؛ عدالت پس از ۳۰۰ سال
نظرها
نظری وجود ندارد.