در ۱۸ سالگی باید چه مهارتهایی داشته باشید؟
جوان ۱۸ ساله باید چه مهارتهایی داشته باشد؟ پاسخ این سوال را جولی لیتکوت هیمز نویسنده کتاب پرفروش «چگونه انسانی بالغ تربیت کنیم؟» و رئیس سابق دانشگاه استنفورد داده است.
این پرسشی است که در وب سایت پرسش و پاسخ کورا مطرح شده است: جوان ۱۸ ساله باید چه مهارتهایی داشته باشد؟
پاسخ این سوال را جولی لیتکوت هیمز نویسنده کتاب پرفروش «چگونه انسانی بالغ تربیت کنیم؟» و رئیس سابق دانشگاه استنفورد داده است. این نکتهها را بخوانید و ببینید که فرزند ۱۸ ساله شما کدام یک از این ویژگیها را دارد و در کدامها ضعیف است؟
جوان ۱۸ ساله باید بتواند با غریبهها گفتوگو کند
او باید بتواند با استادان دانشگاه، روسا، مشاوران، صاحبخانهها، متصدیان فروش مغازه، مدیر منابع مالی، همکاران، بانکداران، مسئولان بهداشت و درمان، رانندگان اتوبوس و مکانیکها و هر آدمی که در زندگی روزمره با آنها سروکار دارد تعامل کند.
۱۸ سالگی نقطه عطفی در روابط انسانی است. والدین از کودکان میخواهند با غریبهها صحبت نکند در حالی که آنها باید یاد بگیرند در میان بیشتر آدمهای خوب، افراد بد را تشخیص بدهند. با چنین آموزهای، او در دوران بلوغ و یا آغاز جوانی مهارت تعامل با غریبهها را یاد نمیگیرد. او نمیداند چطور با برقراری تماس چشمی و حفظ احترام از دیگران کمک بخواهد. در چنین شرایطی خیلی از جوانها ممکن است نحوه پرسیدن یک آدرس را در خیابان بلد نباشند؛ چیزی که برای حفظ روابط بسیار به آن نیاز دارند.
جوان ۱۸ ساله باید همه راهها و مسیرهای لازم را بلد باشد
۱۸ سالگی سنی است که فرد یا به دانشگاهی در شهری دیگر میرود، سرباز است و یا وارد بارار کار میشود. جوان ۱۸ ساله اولین تجربههای دوری و سفر را شروع میکند.
پیش از این والدین رفت و آمد فرزند را کنترل میکنند. آنها کودک را به محل میرسانند. حتی برای پیاده رفتن یک مسیر یا دوچرخه سواری کودک را به شدت کنترل میکنند. این باعث میشود او در ۱۸ سالگی بسیاری از مسیرها را به دقت نشناسد و یا در میان گزینههای حمل و نقل عمومی نتواند انتخاب مناسب خودش را داشته باشد. اگر ماشین شخصی داشته باشد، اغلب نحوه مراقبت از ماشین را نمیداند و اگر قرار است با وسايل نقلیه عمومی سفر کند روشهای استفاده را هوشمندانه انتخاب نمیکند.
جوان ۱۸ ساله نیاز به مدیریت برنامههای کاری دارد
کودکی که وابسته به امر و نهی والدین است و همه برنامههای زندگیاش را پدرومادر تعیین کردهاند، در ۱۸ سالگی به سختی کارهای روزانه، درسی و مالیاش را مدیریت میکند. خیلی از افراد جوان نمیتوانند بین چند کار مختلف، اولویت را تشخیص بدهند و اگر حجم کاری زیاد باشد توانایی مدیریت شرایط را ندارند و وقتی برای کاری مهلتی وجود داشته باشد مهارت انجام به موقع آن را ندارند.
در ۱۸ سالگی باید از پس همه امور خانه بر بیاید
بیشترین انتظاری که والدین از فرزندشان دارند، درس خواندن و انجام وظایف درسی و فوق برنامه است. در برنامهریزی والدین برای کودک، زمان بسیار محدودی برای انجام وظیفهای در خانه در نظر گرفته میشود. بنابراین بسیاری از کودکان نمیدانند چطور نیازهای خود را برآورده کنند و یا نیازهای دیگران را رفع کنند چون کودکان زیادی نمیدانند چگونه سهم خود را در وظایف خانه انجام بدهند یا اصلا چنین سهمی برای آنها در نظر گرفته نشده است.
آدم ۱۸ ساله باید مشکلات فردیاش را حل کند
پدرومادرها خود را مسئول حل مشکلات،سو تفاهمها و مشکلات عاطفی فرزندشان میدانند؛ بنابراین او در بزرگسالی نمیداند چطور باید به تنهایی از پس مشکلات روحی و عاطفی و درونیاش بر بیاید.
در ۱۸ سالگی باید با چالشهای زندگی کنار آمد
هر فرد ۱۸سالهای باید بتواند با نوسانات زندگیاش در کار و تحصیل کنار بیاید. در ۱۸سالگی هر فردی باید بتواند با استاد یا کارفرمای سختگیر، کار دشوار و رقابتها کنار بیاید.
والدین در کودکی با دخالت در هر شرایط سختی که برای فرزندشان به وجود میآید، سعی در از میان برداشتن مشکل دارند. والدین به راحتی تکلیف دشوار فرزندشان را حل میکنند، مشکلاتی که کودک در روابط دارد با پادرمیانی رفع و رجوع میکنند و برای کودک مهلت و فرصت اضافه درخواست میکنند. این باعث میشود کودک درک درستی از شرایط عادی زندگی نداشته باشد. او متوجه نمیشود که مشکلات خود به خود حل نمیشوند و نیاز به راهحل دارند.
۱۸ سالگی آغاز فرصت کسب درآمد و مدیریت پول است
بیشتر بچهها قبل از ۱۸ سالگی تجربه کار کردن را ندارند. آنها از والدین برای هر نیازی درخواست پول میکنند و مسئولیت انجام وظیفهای به عنوان کار برای کودکان بسیار ناشناخته است. در ۱۸ سالگی هر فردی باید به این مهارت رسیده باشد که بتواند در برابر صاحب کاری که به او هیچ وابستگی عاطفیای ندارد پاسخگو باشد، قدر پولی که به دست میآورد بداند و آن را مدیریت کند.
آدم ۱۸ ساله، باید ریسک پذیر باشد
والدین نقشه راه را به گونهای برای فرزندشان تعیین میکنند که او از هر تلهای مصون بماند و احتمال لغزشی وجود نداشته باشد. بنابراین، کودکان به این شناخت نمیرسند که موفقیت پس از تلاش و اغلب پس از شکستهای زیاد به دست میآید.
آدم ۱۸ ساله باید آنقدر توانمند باشد که بعد از ایجاد هر مشکلی، فورا تلفن را برندارد و از والدینش درخواست کمک کند. اگر او هر بار از پدر و مادر بپرسد که چطور باید از عهده یک کار ساده بربیاید، یعنی او این مهارت را به دست نیاورده است.
منبع: کوارتز
نظرها
مبشر انسانیت
غرب حقیقتا در این سیصد سال معجزه کردهف چه در کسب علم و تجربه پیشینیان و چه افزودن دانش بشریت. ولی غرب یک راه اشتباه رفته به زعم بنده و این گفته ام با تجربه بیست ال مطالعه در زمینه تربیت و اموز ش میگویم. 1- پیشرفت علم پزشکی موجب شد طول عمر و امید زندگی بشر از زیر 40 سال به بالای 80 سال برسذ 2- اما این افازیش دوبرابری امید به زندگیف به بهره روی عمر نشده و من بعید میدانم دو برابر شده. فقط سوال میکنم و قطعا کارشناسان فارسی زبان زیادی هستند سوالات مرا بخوانند به انها فکر کرده و جواب بدهند. مثلا اینده لذت و شادی انسانها دو برابر شده. ایا رفاه عموم انسانها دو برابر شده ایا صلح و ارمش انسانها دو برابر شده ولی متاسفانه علی رغم روشهای حیدی اموزش و تخصصی شدن رشته علمی و امکانات وسیع سمعی و بصری و رایانهف هنوز دانش اموزان سالها عمرستان د رمدارس و دبیرستانها و کالج ها میگذرانند. آیا وقتش نرسیده الاقل طول اموزش نصف کنند. سن بل.غ به 10 الی 12 سال رسیده. دانش و عقل نوجوانان اکنون به اندازه مزدان 40 ساله جند سال پیش رسیده. این قراردادهای مصنوعی که مثلا کودکان تا 18 سالگی هستند دیگر کهنه شده. بایست سن بزرگسالی به 15 رساند. البته برخی اختیاطها و حفاظتها مثل ممنوعیت اعدام زیر 18 سال باشد. ولی واقعا خیلی مزایا و مسئولیتها مانند ازدواج و روابط عاطفی و جنسی نوجوانان میتواند به 15 سال رساند. سن فارغ التحصیلی دبیرستان به پانزده و کالج به 19 سالگی رساند. چرا فکر نمکینیم باید از زمانش بیشتر استفاده کند.