نگاهى به مقوله ادبیات زندان (۱)
<p>منیره برادران- در سال‌های اخیر انتشار گسترده کتاب‌های خاطرات زندان، گزارش، شعر، داستان و کارهاى پژوهشى درباره‌ی زندان، مقوله‌ای به نام ادبیات زندان را در ادبیات ما در تبعید گشوده است. این موضوع از یک‌سو از واقعیت تراژیک حضور گسترده‌ی زندان و سرکوب در جامعه حکایت دارد از سوی دیگر اما، نشان اعتراض به زندان و نظام زندانبان است.</p> <!--break--> <p>این نظام می‌خواهد که زندان پر رمز و راز بماند. مردم باید حضور ارعاب‌برانگیز زندان را حس کنند ولی آنچه آنجا می‌گذرد، باید پوشیده بماند و فراموش شود. نوشتن از زندان شکستن سکوت و دشمن سیاست فراموشى و تحریف تاریخ است. مقاومتی است در برابر حکومت استبدادی.</p> <p>در ادبیات زندان، خاطره‌نویسی جایگاه ویژه‌ای دارد. این به‌دلیل حضور مستقیم راوی است که تصور انتزاعی از زندان را درهم می‌ریزد و خواننده را قادر می‌سازد که در سرگذشت زندانی و تجربه‌های وی سهیم شود. موضوع نوشتن او دنیاى پر راز و رمز زندان است. او چیزهایى را تجربه کرده و از سر گذرانده است که دیگران به‌سختى مى‌توانند تصورى از آن داشته باشند. پیش‌دانسته‌های ما درباره‌ی شکنجه و تنهائی سلول‌های انفرادی لزوماً به معنای حس آن‌ها نیست، حتی ممکن است دهشت آن‌ها حس همدردی ما را فلج کند. شکنجه وضعیتی است که خارج از دایره‌ی تجربه‌های عمومی قرار دارد. براى خواننده زمانى درد شکنجه ملموس‏ مى‌شود که بداند راوی آن‌ها را چگونه زیسته است. راوی با شریک ساختن خواننده در تجربه دردناک خویش، به او این فرصت را می‌دهد تا در ماهیت شکنجه و زندان تأمل کند، خود را به جاى راوى بنشاند در دردش شریک شود، خود را با او مقایسه کند، خود را با او هم‌سان بیابد یا برعکس‏ متوجه تفاوت‌هاى خود با او گردد، داوری کند یا از آن بپرهیزد.</p> <p>خاطره‌نویسى نیازمند فاصله گیری از دیدگاه ایدئولوژیکی است. ولی در خاطره‌نویسی زندان این کار ساده‌ای نیست. زندان بیش از هر پدیده‌ی دیگری با خیر و شر آمیخته است. مرزهای زندانی و زندانبان سخت و خصمانه است و پرداخته نظام زندانبانی و نمی‌توان از زندانی انتظار داشت که بر شرارت آن‌ها چشم‌پوشی کند. زبان خاطره‌نویسی زندان خواه ناخواه زبان اعتراضی و مخالفت است و فاصله‌گیری آن از دیدگاه ایدئولوژیک، به معنای آشتی زندانی با شکنجه گر نیست.</p> <p>ولی زندان تنها به اتاق شکنجه و نیز به رابطه‌ی زندانی و شکنجه‌گر محدود نمی‌شود، زندانی با مجموعه‌ای از پدیده‌ها و مناسبات درگیر است و خود عضوی از مجموعه‌ی زندان. خاطره‌نویسی زندان، این مجموعه را از دید راوی در نظر دارد. او گوشه‌ای از حقیقت را تجربه و مشاهده کرده و به قلم می‌آورد. هر کتاب خاطرات زندان پنجره‌ای است به درون زندان و زاویه‌ی معینی را به‌روی خواننده می‌نمایاند. فاصله گیری از دیدگاه ایدئولوژیک به این معناست که راوی خود را در مقام دانای کل قرار نمی‌دهد. به جای زبان شعاری و واژه‌های قالبی به ترسیم واقعیت می‌پردازد. بیان شعاری و حکم‌گونه جائی برای تأمل و داوری خواننده باقی نمی‌گذارد و او را می‌آزارد. هدف خاطره‌نویسی تهییج خواننده نیست. تهییج هدفی کوتاه‌مدت را در مد نظر دارد و در جای خود البته ضروری است. ولی هدف کتاب خاطرات زندان، ماندگاری در حافظه‌ی جامعه است و در خدمت انتقال تجربه.</p> <p> </p> <p><strong>فردیت در خاطره‌نویسی</strong></p> <p> </p> <p>در خاطره‌نویسی فردیت راوی نقش بارزی دارد. حوادث از زبان «من» به روایت درمی‌آیند و به این لحاظ خاطره‌نویسی زندان متفاوت است با گزارش‌نویسی. این «من» غیر از افشاى سیماى جباران، مى‌خواهد از خود نیز نقاب برگیرد. راوی‏ حتى اگر در این تلاش‏، که مستلزم اعتماد به نفس و پذیرش عمومی خوانندگان است، چندان موفق نباشد و چهره‌ی او پوشیده بماند، خود حضور «من» از تبلور فردیت راوى و مسئوایت پذیری او نشان دارد.<br /> </p> <p><br /> ولی خاطره‌نویسی متفاوت از اتوبیوگرافی است. در خاطره‌نویسی گرچه حوادث از زبان و نگاه راوی نقل می‌شوند، اما محور نوشته بیان احساسات و تجربیات درونی او نیست. موضوع خاطره‌نویسی مشاهده و نقل حوادث بیرونی و انسان‌های پیرامون است. حتی راوی به خود هم از بیرون می‌نگرد. از «من» فاصله می‌گیرد تا بتواند او را ببیند و در معرض دید دیگران قرار دهد. ‏خاطره‌نویسى‌های زندان را به خاطرات شخصی یا اتوبیوگرافی نمی‌توان تقلیل داد. در بعضی کتاب‌های خاطرات زندان به‌ویژه در کتاب‌های متأخر، تمایل به اتوبیوگرافی و شرح دنیای خود به جای توجه به دنیای پیرامونی و سرگذشت‌های دیگر زندانیان مشاهد می‌شود. <br /> </p> <p>کتاب‌های خاطرات زندان مؤثر‌ترین رسواگر چهره‌ی جنایت‌کاران و سیستم مخوف زندان هستند و در خدمت ثبت تاریخ سیاه و پنهان کشورمان.</p> <p>نقل خاطره کارکرد دیگرى هم دارد و آن اتفاقى است که براى راوى در پروسه‌ی بیرونى کردن خاطره رخ مى‌دهد. حافظه و خاطره وقتى به روایت درمى‌آیند همانى نیستند که در ذهن نقش بسته‌اند. راوى براى بازگویى نیازمند آن است که به آن‌ها شکل دهد و با آن‌ها کلنجار رود. در پروسه‌ی روایت، راوى وادار به تأمل در انبار حافظه خود مى‌شود. گوشه‌هایى از گذشته در سایه قرار مى‌گیرند و گوشه‌هایى برجسته مى شوند و چه بسا بخش‌هایى به عمد یا غیر عمد مسکوت مى‌مانند. روایت با دخالت راوى در حافظه امکان ثبت می‌یابد.</p> <p> </p> <p><strong>مسئولیت مؤلف</strong></p> <p> </p> <p>خاطره‌نویسى هم مثل هر نوشته‌ی دیگر در قبال زبان و ادبیات مسئولیت دارد. درست‌نویسی و پرهیز از ولنگاری در نوشتن وظیفه‌ی هر کسی است که قلم به‌دست می‌گیرد و نوشته‌اش را انتشار می‌دهد. بار سیاسى و افشاگرى و ارزش سندیت این نوشته‌ها نمى‌توانند به نادیده گرفتن زبان و فرم نوشته بینجامند. مسئولیت دیگر خاطره‌نویسى وفادار ماندن به واقعیت است. مصالح آن را واقعیت‌ها و مشاهدات تشکیل می‌دهند نه تخیل. کوشش‏ راوی‏ بازآفرینى دقیق رویدادهاست. همدردى با نویسنده زجر‌کشیده نباید مانع نقد کتاب‌های خاطرات زندان گردد. نقد ادبیات زندان نه ما را، که به نوشتن خاطرات زندان همت گمارده‌ایم، زیر سؤال مى‌برد و نه ارزش‏ اقدام‌مان را. بلکه نقد کار ما به معناى جدى گرفتن ما و کار ماست.</p> <p>نوشته‌ی حاضر مقدمه‌ای است بر معرفی و بررسی کتاب‌های خاطرات زندان دهه ۶۰ که به‌طور سلسله‌وار در سایت «زمانه» منتشر خواهد شد. پیش از پرداختن به خاطرات زندان این دوره، اشاره‌ی کوتاهی به تاریخچه‌ی خاطرات زندان در تاریخ هشتاد سال گذشته می‌اندازم. می‌توان از پنج «نسل» خاطره‌نویسی زندان در کشورمان یاد کرد:</p> <p>اولی مربوط است به خاطرات زندان‌های سیاسی دوره رضاشاه پهلوی. نویسندگان این کتاب‌ها بیشتر برجستگان سیاسی و روشنفکری زمانه خود بودند: بزرگ علوی، پیشه‌وری، خلیل ملکی و آوانسیان، انورخامه‌ای و چند نفر دیگر، که در شهریور ٢٠ در پی فرار رضاشاه از کشور از زندان آزاد شدند. در آن دهه‌ی ۲۰، دوره‌ی آزادی‌های نسبی در عرصه‌ی سیاسی و مطبوعاتی، این کتاب‌ها با استقبال زیادی مواجه شدند. در دهه‌های بعد هم که همه این کتاب‌ها جزو کتاب‌های ممنوعه شدند، مخفیانه دست به‌دست می‌گشتند و بعضی از آن‌ها در سال‌های اول بعد از انقلاب تجدید چاپ شدند.</p> <p>نسل دوم نوشته‌های زندان – به استثنای ارزشمند کتاب راضیه ابراهیم‌زاده که خاطرات مربوط به نیمه‌ی دوم دهه‌ی ۲۰ است- به خاطرات زندان و تبعید بعد از کودتای ۲۸ مرداد تا دهه‌ی ۵۰ مربوط هستند که عمدتاً در دهه‌ی ۷۰ خورشیدی منتشر شده‌اند. از جمله آن‌ها خاطرات کریم کشاورز، منوچهر کی مرام و بار دیگر خلیل ملکی و این‌بار زندان فلک‌الافلاک و همچنین «درد زمانه» از علی عموئی، که در اوایل دهه‌ی ۷۰ منتشر شده است.</p> <p>نسل سوم را خاطرات مربوط به زندان‌های دهه‌ی ۵٠ تشکیل می‌دهد که قاعدتاً باید بعد از آزادی باشکوه زندانیان در سال ١٣۵٧ نوشته می‌شدند. یا فرصت کم بود و یا تب و تاب‌ها و بگیر و ببندهای مجدد، که در ده- بیست سال اول بعد از انقلاب مجالی برای تأمل و نوشتن به زندانیان دهه‌ی ۵۰ نداد. کتاب‌هائی هم که در دوره‌ی زندگی مخفی قبل از انقلاب و همچنین گزارش‌های اندکی هم که در زمان انقلاب در روزنامه‌ها منتشر شدند، تحت تأثیر توفان و تلاطم انقلاب و نیز غلبه‌ی نگاه ایدئولوژیکی بر مبارزان، چهره‌ای اغراق‌شده و زمانه‌پسند دارند. شاید باید زمان می‌گذشت تا آن‌ها بتوانند از بیرون به زندان بنگرند. جالب است که بدانیم که ثبت خاطرات آن دوره از زندان، در پی شروع و رواج خاطره‌نویسی‌های زندان دهه‌ی ۶۰ مورد توجه قرار گرفت.<br /> </p> <p><br /> چند نمونه از خاطرات زندان این دوره: داد بی‌داد، حاوی چهل خاطره از بند زنان با تنظیم ویدا حاجبی، خاطرات مهین محتاج، طاهره کمالی، عباس مظاهری و بخش‌هائی از خاطرات نقی حمیدیان و حمزه فراحتی.</p> <p>همچنین داستان، نمایشنامه و رمان‌های جالبی از زندان این دوره موجود است. رمان «دیروزی‌ها» نوشته نسیم خاکسار یکی از نمونه‌های خوب ادبیات زندان است که نه سال پس از تاب و تاب انقلاب در تبعید نوشته شده است.</p> <p>نسل چهارم خاطره‌نویسی‌های زندان، به زندان‌های دهه‌ی ۶٠ برمی‌گردد، که بیشترین سهم نوشته‌های زندان را به‌خود اختصاص داده است.</p> <p>و بالاخره ما شاهد نسل پنجمی از خاطره‌نویسی زندان هستیم: از «گردنبند مقدس» نوشته مهرانگیز، خاطرات فرج سرکوهی از زندان جمهوری اسلامی در «یاس‌ها و داس‌ها»، تا نوشته‌های سال‌های اخیر، که با بهره‌گیری از رسانه‌های اینترنتی دیوارهای سانسور و خط قرمز‌ها را پشت سرگذاشته‌اند.<br /> </p> <p><br /> نکته جالب در ادبیات زندان، حضور پررنگ زنان در این حوزه است. بیشترین تعداد کتاب‌های خاطرات زندان و نیز گزارش‌های زندان از طریق اینترنت در چند سال گذشته مربوط به زنان است.</p> <p> </p> <p> </p>
منیره برادران- در سالهای اخیر انتشار گسترده کتابهای خاطرات زندان، گزارش، شعر، داستان و کارهاى پژوهشى دربارهی زندان، مقولهای به نام ادبیات زندان را در ادبیات ما در تبعید گشوده است. این موضوع از یکسو از واقعیت تراژیک حضور گستردهی زندان و سرکوب در جامعه حکایت دارد از سوی دیگر اما، نشان اعتراض به زندان و نظام زندانبان است.
این نظام میخواهد که زندان پر رمز و راز بماند. مردم باید حضور ارعاببرانگیز زندان را حس کنند ولی آنچه آنجا میگذرد، باید پوشیده بماند و فراموش شود. نوشتن از زندان شکستن سکوت و دشمن سیاست فراموشى و تحریف تاریخ است. مقاومتی است در برابر حکومت استبدادی.
در ادبیات زندان، خاطرهنویسی جایگاه ویژهای دارد. این بهدلیل حضور مستقیم راوی است که تصور انتزاعی از زندان را درهم میریزد و خواننده را قادر میسازد که در سرگذشت زندانی و تجربههای وی سهیم شود. موضوع نوشتن او دنیاى پر راز و رمز زندان است. او چیزهایى را تجربه کرده و از سر گذرانده است که دیگران بهسختى مىتوانند تصورى از آن داشته باشند. پیشدانستههای ما دربارهی شکنجه و تنهائی سلولهای انفرادی لزوماً به معنای حس آنها نیست، حتی ممکن است دهشت آنها حس همدردی ما را فلج کند. شکنجه وضعیتی است که خارج از دایرهی تجربههای عمومی قرار دارد. براى خواننده زمانى درد شکنجه ملموس مىشود که بداند راوی آنها را چگونه زیسته است. راوی با شریک ساختن خواننده در تجربه دردناک خویش، به او این فرصت را میدهد تا در ماهیت شکنجه و زندان تأمل کند، خود را به جاى راوى بنشاند در دردش شریک شود، خود را با او مقایسه کند، خود را با او همسان بیابد یا برعکس متوجه تفاوتهاى خود با او گردد، داوری کند یا از آن بپرهیزد.
خاطرهنویسى نیازمند فاصله گیری از دیدگاه ایدئولوژیکی است. ولی در خاطرهنویسی زندان این کار سادهای نیست. زندان بیش از هر پدیدهی دیگری با خیر و شر آمیخته است. مرزهای زندانی و زندانبان سخت و خصمانه است و پرداخته نظام زندانبانی و نمیتوان از زندانی انتظار داشت که بر شرارت آنها چشمپوشی کند. زبان خاطرهنویسی زندان خواه ناخواه زبان اعتراضی و مخالفت است و فاصلهگیری آن از دیدگاه ایدئولوژیک، به معنای آشتی زندانی با شکنجه گر نیست.
ولی زندان تنها به اتاق شکنجه و نیز به رابطهی زندانی و شکنجهگر محدود نمیشود، زندانی با مجموعهای از پدیدهها و مناسبات درگیر است و خود عضوی از مجموعهی زندان. خاطرهنویسی زندان، این مجموعه را از دید راوی در نظر دارد. او گوشهای از حقیقت را تجربه و مشاهده کرده و به قلم میآورد. هر کتاب خاطرات زندان پنجرهای است به درون زندان و زاویهی معینی را بهروی خواننده مینمایاند. فاصله گیری از دیدگاه ایدئولوژیک به این معناست که راوی خود را در مقام دانای کل قرار نمیدهد. به جای زبان شعاری و واژههای قالبی به ترسیم واقعیت میپردازد. بیان شعاری و حکمگونه جائی برای تأمل و داوری خواننده باقی نمیگذارد و او را میآزارد. هدف خاطرهنویسی تهییج خواننده نیست. تهییج هدفی کوتاهمدت را در مد نظر دارد و در جای خود البته ضروری است. ولی هدف کتاب خاطرات زندان، ماندگاری در حافظهی جامعه است و در خدمت انتقال تجربه.
فردیت در خاطرهنویسی
در خاطرهنویسی فردیت راوی نقش بارزی دارد. حوادث از زبان «من» به روایت درمیآیند و به این لحاظ خاطرهنویسی زندان متفاوت است با گزارشنویسی. این «من» غیر از افشاى سیماى جباران، مىخواهد از خود نیز نقاب برگیرد. راوی حتى اگر در این تلاش، که مستلزم اعتماد به نفس و پذیرش عمومی خوانندگان است، چندان موفق نباشد و چهرهی او پوشیده بماند، خود حضور «من» از تبلور فردیت راوى و مسئوایت پذیری او نشان دارد.
ولی خاطرهنویسی متفاوت از اتوبیوگرافی است. در خاطرهنویسی گرچه حوادث از زبان و نگاه راوی نقل میشوند، اما محور نوشته بیان احساسات و تجربیات درونی او نیست. موضوع خاطرهنویسی مشاهده و نقل حوادث بیرونی و انسانهای پیرامون است. حتی راوی به خود هم از بیرون مینگرد. از «من» فاصله میگیرد تا بتواند او را ببیند و در معرض دید دیگران قرار دهد. خاطرهنویسىهای زندان را به خاطرات شخصی یا اتوبیوگرافی نمیتوان تقلیل داد. در بعضی کتابهای خاطرات زندان بهویژه در کتابهای متأخر، تمایل به اتوبیوگرافی و شرح دنیای خود به جای توجه به دنیای پیرامونی و سرگذشتهای دیگر زندانیان مشاهد میشود.
کتابهای خاطرات زندان مؤثرترین رسواگر چهرهی جنایتکاران و سیستم مخوف زندان هستند و در خدمت ثبت تاریخ سیاه و پنهان کشورمان.
نقل خاطره کارکرد دیگرى هم دارد و آن اتفاقى است که براى راوى در پروسهی بیرونى کردن خاطره رخ مىدهد. حافظه و خاطره وقتى به روایت درمىآیند همانى نیستند که در ذهن نقش بستهاند. راوى براى بازگویى نیازمند آن است که به آنها شکل دهد و با آنها کلنجار رود. در پروسهی روایت، راوى وادار به تأمل در انبار حافظه خود مىشود. گوشههایى از گذشته در سایه قرار مىگیرند و گوشههایى برجسته مى شوند و چه بسا بخشهایى به عمد یا غیر عمد مسکوت مىمانند. روایت با دخالت راوى در حافظه امکان ثبت مییابد.
مسئولیت مؤلف
خاطرهنویسى هم مثل هر نوشتهی دیگر در قبال زبان و ادبیات مسئولیت دارد. درستنویسی و پرهیز از ولنگاری در نوشتن وظیفهی هر کسی است که قلم بهدست میگیرد و نوشتهاش را انتشار میدهد. بار سیاسى و افشاگرى و ارزش سندیت این نوشتهها نمىتوانند به نادیده گرفتن زبان و فرم نوشته بینجامند. مسئولیت دیگر خاطرهنویسى وفادار ماندن به واقعیت است. مصالح آن را واقعیتها و مشاهدات تشکیل میدهند نه تخیل. کوشش راوی بازآفرینى دقیق رویدادهاست. همدردى با نویسنده زجرکشیده نباید مانع نقد کتابهای خاطرات زندان گردد. نقد ادبیات زندان نه ما را، که به نوشتن خاطرات زندان همت گماردهایم، زیر سؤال مىبرد و نه ارزش اقداممان را. بلکه نقد کار ما به معناى جدى گرفتن ما و کار ماست.
نوشتهی حاضر مقدمهای است بر معرفی و بررسی کتابهای خاطرات زندان دهه ۶۰ که بهطور سلسلهوار در سایت «زمانه» منتشر خواهد شد. پیش از پرداختن به خاطرات زندان این دوره، اشارهی کوتاهی به تاریخچهی خاطرات زندان در تاریخ هشتاد سال گذشته میاندازم. میتوان از پنج «نسل» خاطرهنویسی زندان در کشورمان یاد کرد:
اولی مربوط است به خاطرات زندانهای سیاسی دوره رضاشاه پهلوی. نویسندگان این کتابها بیشتر برجستگان سیاسی و روشنفکری زمانه خود بودند: بزرگ علوی، پیشهوری، خلیل ملکی و آوانسیان، انورخامهای و چند نفر دیگر، که در شهریور ٢٠ در پی فرار رضاشاه از کشور از زندان آزاد شدند. در آن دههی ۲۰، دورهی آزادیهای نسبی در عرصهی سیاسی و مطبوعاتی، این کتابها با استقبال زیادی مواجه شدند. در دهههای بعد هم که همه این کتابها جزو کتابهای ممنوعه شدند، مخفیانه دست بهدست میگشتند و بعضی از آنها در سالهای اول بعد از انقلاب تجدید چاپ شدند.
نسل دوم نوشتههای زندان – به استثنای ارزشمند کتاب راضیه ابراهیمزاده که خاطرات مربوط به نیمهی دوم دههی ۲۰ است- به خاطرات زندان و تبعید بعد از کودتای ۲۸ مرداد تا دههی ۵۰ مربوط هستند که عمدتاً در دههی ۷۰ خورشیدی منتشر شدهاند. از جمله آنها خاطرات کریم کشاورز، منوچهر کی مرام و بار دیگر خلیل ملکی و اینبار زندان فلکالافلاک و همچنین «درد زمانه» از علی عموئی، که در اوایل دههی ۷۰ منتشر شده است.
نسل سوم را خاطرات مربوط به زندانهای دههی ۵٠ تشکیل میدهد که قاعدتاً باید بعد از آزادی باشکوه زندانیان در سال ١٣۵٧ نوشته میشدند. یا فرصت کم بود و یا تب و تابها و بگیر و ببندهای مجدد، که در ده- بیست سال اول بعد از انقلاب مجالی برای تأمل و نوشتن به زندانیان دههی ۵۰ نداد. کتابهائی هم که در دورهی زندگی مخفی قبل از انقلاب و همچنین گزارشهای اندکی هم که در زمان انقلاب در روزنامهها منتشر شدند، تحت تأثیر توفان و تلاطم انقلاب و نیز غلبهی نگاه ایدئولوژیکی بر مبارزان، چهرهای اغراقشده و زمانهپسند دارند. شاید باید زمان میگذشت تا آنها بتوانند از بیرون به زندان بنگرند. جالب است که بدانیم که ثبت خاطرات آن دوره از زندان، در پی شروع و رواج خاطرهنویسیهای زندان دههی ۶۰ مورد توجه قرار گرفت.
چند نمونه از خاطرات زندان این دوره: داد بیداد، حاوی چهل خاطره از بند زنان با تنظیم ویدا حاجبی، خاطرات مهین محتاج، طاهره کمالی، عباس مظاهری و بخشهائی از خاطرات نقی حمیدیان و حمزه فراحتی.
همچنین داستان، نمایشنامه و رمانهای جالبی از زندان این دوره موجود است. رمان «دیروزیها» نوشته نسیم خاکسار یکی از نمونههای خوب ادبیات زندان است که نه سال پس از تاب و تاب انقلاب در تبعید نوشته شده است.
نسل چهارم خاطرهنویسیهای زندان، به زندانهای دههی ۶٠ برمیگردد، که بیشترین سهم نوشتههای زندان را بهخود اختصاص داده است.
و بالاخره ما شاهد نسل پنجمی از خاطرهنویسی زندان هستیم: از «گردنبند مقدس» نوشته مهرانگیز، خاطرات فرج سرکوهی از زندان جمهوری اسلامی در «یاسها و داسها»، تا نوشتههای سالهای اخیر، که با بهرهگیری از رسانههای اینترنتی دیوارهای سانسور و خط قرمزها را پشت سرگذاشتهاند.
نکته جالب در ادبیات زندان، حضور پررنگ زنان در این حوزه است. بیشترین تعداد کتابهای خاطرات زندان و نیز گزارشهای زندان از طریق اینترنت در چند سال گذشته مربوط به زنان است.
نظرها
حسن
<p>من در دهه ۷۰ علیرغم اینکه کمتر از۱۸ سال داشته ام یک شب در زندان سپاه بوده ام و تا کنون در اینمورد حرفی با کسی نزده ام ، ترسی که با من بوده تا کنون رفع نشده .<br /> سالها بعد از واقعه فهمیدم که دچار شکنجه سفید شده ام ، برای راحتی خودم هم چندین بار میخواسته ام ماجرا را بنویسم ولی از ترس نتوانسته م<br /> با جزییات آن شب لعنتی رو به یاد دارم ولی نمیدونم چگونه باید از ترس اون خودم رو رها کنم و چگونه بنویسم قابل پیگیری حکومتی نباشد<br /> لطفان نظر عملی بدهید </p>
Massi
به نظر من بهترین کار اینه که برا کسی که بهش اعتماد داری، تعریف کنی. اگر نمیخواهی به اسم خودت باشه، وانمود کن که از کسی این ماجرا را شنیده ای. تعریف کردن بهتر از نوشتنه و ضمنا نگران هم نیستی که به دست "نا محرم" بیفته. من هم سه ماهی در سال شصت زندانی شدم، بدون شکنجه فیزیکی. اوائل همه بدنم میلرزید، وقتی برا کسی تعریف میکردم. ولی به مرور بهتر شدم.