ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

متأسفانه، گفت‌و‌گو همیشه ادامه یک جنگ است

<div dir="RTL">اکبر کرمی &minus; آسیب شناسی توسعه نایافتگی و نیز ردیابی تحولات مثبتی که در جماعت و جامعه ایرانی در تاریخ معاصر و در چشم انداز حاکم بر این دست گفت&zwnj;و&zwnj;گوها، رخ داده است، دست کم به دو نکته&zwnj;ی اساسی اشاره دارد:</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <!--break--> <div dir="RTL">الف) ما هنوز به فرمول مناسب و جامعی برای حل و فصل مسالمت آمیز و کم هزینه اختلاف&zwnj;های خود دست نیافته&zwnj;ایم، فرمولی که بتواند هم وحدت ملی ما (امکان ختم به هنگام گفت&zwnj;و&zwnj;گوها) را حفظ کند و هم تفاوت&zwnj;ها و پرگونگی&zwnj;های ما (امکان ادامه&zwnj;ی گفت&zwnj;و&zwnj;گوها) را پاس بدارد؛ فرمولی برای &quot;ملی کردن قدرت&quot;.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">ب) غالب تحولات مثبت در طول یکصد سال اخیر، نه به دلیل تحولات درونزا، که به واسطه&zwnj;ی سرریز دستاوردهای جهان مدرن در ایران رقم خورده است.&nbsp;</div> <blockquote> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">برون رفت از بن بست&zwnj;های موجود در پهنه&zwnj;ی گفت&zwnj;و&zwnj;گوهای ملی، در گرو باز شدن ایران به سمت جهان جدید و شکستن بن بست گفت گوهایمان با جهان مدرن و کشورهای توسعه یافته است.</div> </blockquote> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">از این منظر، <span>برون رفت از بن بست&zwnj;های موجود در پهنه&zwnj;ی گفت&zwnj;و&zwnj;گوهای ملی، در گرو باز شدن ایران به سمت جهان جدید و شکستن بن بست گفت گوهایمان با جهان مدرن و کشورهای توسعه یافته است.</span></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">صلح با جهان آزاد، مقدمه&zwnj;ی صلح با آزادی است.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">جامعه&zwnj;ی ایرانی در عبور از بحرانی که در پهنه&zwnj;ی گفت&zwnj;و&zwnj;گوهای سیاسی به آن گرفتار آمده است با سه دسته مشکل اساسی روبرو است.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><b>اول: فقر واقع بینی</b></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&quot;ایران آینده&quot; در گفت&zwnj;و&zwnj;گوهای بسیاری از گروه&zwnj;های اجتماعی و سیاسی با ایران موجود بسیار فاصله دارد و روشن نیست که این فاصله - متناسب با مناسبات حاکم بر گفت&zwnj;و&zwnj;گو در جهان جدید &ndash; چگونه<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;تواند و باید پر شود؟</div> <blockquote> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">گاهی از ایران آینده چنان صحبت می&zwnj;شود که گویی جمهوری اسلامی اصلاً موجود نیست، هیچگاه موجود نبوده است و ما در برپایی اش هیچ نقشی نداشته ایم.</div> </blockquote> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">گاهی از ایران آینده چنان صحبت<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;شود که گویی جمهوری اسلامی اصلاً موجود نیست، هیچگاه موجود نبوده است و ما در برپایی اش هیچ نقشی نداشته&zwnj;ایم؛ و به طور باژگونه، در دیگر سوی، کسانی از ایران آینده به گونه ای یاد<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;کنند که گویی خیل مخالفان، معاندان و منتقدان جمهوری اسلامی از مریخ آمده&zwnj;اند و به زودی نیز<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;توان آن&zwnj;ها را به مریخ بازپس فرستاد و از شرشان خلاص شد! در این دست گفت&zwnj;و&zwnj;گوها، فارغ از نیت و خواهش طرف&zwnj;های گفت&zwnj;و&zwnj;گو، واقعیت ایران موجود با همه&zwnj;ی دار و ندارش، انکار<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;شود و درنتیجه، گفت&zwnj;و&zwnj;گو به پهنه ای کشیده<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;شود که نسبت مناسبی با واقعیت&zwnj;های موجود ندارد و بیشتر به رویاها و خواهش&zwnj;های ما آلوده است. در چنین بستری است که جستجوی صلح فراموش<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;شود و همه چیز برای پایان بخشیدن غیردمکراتیک به هر گفت&zwnj;و&zwnj;گویی مهیا<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;گردد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">این دست گفت&zwnj;و&zwnj;گوها با هر نیتی که دنبال شوند، ناگزیر، تبعیض، ناپایداری و خشونت را به ایران آینده حمل و در آن نهادینه خواهد کرد. برونشد ایران امروز از ورطه&zwnj;ی هول انگیزی که در آن گرفتار آمده است &ndash; اگر هنوز برونشدی وجود داشته باشد &ndash; شاید در به رسمیت شناختن واقعیت&zwnj;های موجود باشد؛ موزاییک رنگارنگ ایران، تنها بخشی از این واقعیت سترگ است. گفتمانی که نتواند یا نخواهد همه&zwnj;ی اجزای این رنگین کمان انسانی را در خود جای دهد و آنان را گشاده دستانه بر سفره&zwnj;های گفت&zwnj;و&zwnj;گو&zwnj;های گوناگون بنشاند، جز جا به جا کردن مشکل و تکرار تاریخ، کاری از پیش نخواهد برد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">برونشدی اگر باشد، لابد در گفت&zwnj;و&zwnj;گو نهفته است؛ گفت&zwnj;و&zwnj;گوهایی که جز با پایان&zwnj;های دمکراتیک به آرامش و صلح نمی&zwnj;رسند.</div> <blockquote> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&nbsp;واقع گرایی ایجاب می&zwnj;کند هر گفت&zwnj;و&zwnj;گویی از شرایط موجود و نقطه&zwnj;ای که در آن ایستاده ایم شروع شود؛ اما همچنین واقع گرایی ایجاب می&zwnj;کند که همیشه و در همه حال به لوازم حداقلی یک گفت&zwnj;و&zwnj;گو پایبند باشیم و در مورد هر چه مصالحه می&zwnj;کنیم، در مورد آن&zwnj;ها تن به سازش ندهیم.</div> </blockquote> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">هر گفت&zwnj;و&zwnj;گویی در مورد ایران فردا باید از نقطه ای شروع شود که در آن ایستاده&zwnj;ایم.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">برای روشن شدن این ادعا و تفاوت آن با ادعای دیگری که برخی از جریان&zwnj;های مدعی اصلاح طلبی در سایه&zwnj;ی آن قرار گرفته&zwnj;اند، باید بین &quot;آغاز گفت&zwnj;و&zwnj;گو از نقطه ای که ایستاده&zwnj;ایم&quot; با &quot;تن دادن به وضعیتی که در آن گرفتاریم&quot; تمایز بگذاریم؛ آغاز گفت&zwnj;و&zwnj;گو، بیش از هر چیز به نهادینه کردن &quot;گفت&zwnj;و&zwnj;گو&quot; و لوازم و مناسبات آن چشم دارد، در حالی که تن دادن به وضعیت موجود، هر عنوانی که داشته باشد،<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;تواند به نوعی، فرار از مسئولیت&zwnj;هایی باشد که گفت&zwnj;و&zwnj;گو و مناسبات آن بر شانه&zwnj;های ما<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;گذارد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">گفت&zwnj;و&zwnj;گو از مسئولیت هایمان در &quot;فرایند گفت&zwnj;و&zwnj;گو&quot;، به هیچ روی نباید به &quot;عدالت&zwnj;طلبی&quot; در پهنه&zwnj;ی سیاست یا راهبرد &quot;همه یا هیچ&quot;، که هر دو<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;تواند برای پیشبرد امر سیاسی مهلک باشد، فروکاهیده شود. واقع گرایی ایجاب<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;کند هر گفت&zwnj;و&zwnj;گویی از شرایط موجود و نقطه ای که در آن ایستاده&zwnj;ایم شروع شود؛ اما همچنین واقع گرایی ایجاب<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;کند که همیشه و در همه حال به لوازم حداقلی یک گفت&zwnj;و&zwnj;گو پایبند باشیم و در مورد هر چه مصالحه<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;کنیم، در مورد آن&zwnj;ها تن به سازش ندهیم. تضمین &quot;امکان ادامه&zwnj;ی گفت&zwnj;و&zwnj;گو در آینده&quot; و نیز &quot;تضمین امکان پایانیدن دمکراتیک به هر گفت&zwnj;و&zwnj;گویی در آینده&quot;، حداقل پرنسیپ و لوازم یک گفت&zwnj;و&zwnj;گو است؛ بدون چنین تضمین هایی، ادامه دادن به شرایط موجود و تن دادن به سازش، تن دادن به بردگی و بازگشت به &quot;جهان پیش از گفت&zwnj;و&zwnj;گو&quot; است؛ بازگشتی که تنها مشکل را جا به جا<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;کند، برای مخالفان گفت&zwnj;و&zwnj;گو وقت<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;خرد و جنگ را به آینده<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;کشد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <blockquote> <div dir="RTL">گفت&zwnj;و&zwnj;گو با دیگری، بیش از هرجای دیگر در ایران امروز، در پهنه&zwnj;ی اخلاق به بن بست رسیده است.</div> </blockquote> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">عبور از &quot;جهان پیش از گفت&zwnj;و&zwnj;گو&quot; و ارج شناسی عمودی، به &quot;جهان گفت&zwnj;و&zwnj;گو&quot; و ارج شناسی افقی، همیشه با جنگ ممکن است؛ چه وقتی گفت&zwnj;و&zwnj;گو تعطیل<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;شود، جنگ آغاز<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;شود. وقتی اطراف یک گفت&zwnj;و&zwnj;گو از ادامه&zwnj;ی آن گفت&zwnj;و&zwnj;گو طفره<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;روند و حداقل&zwnj;های گفت&zwnj;و&zwnj;گو را به چالش<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;کشند، عملن جنگ آغاز شده است؛ مسئولیت ما در قامت جریان&zwnj;های اصلاح طلب، مداراپیشه و ضد خشونت نه در شانه خالی کردن از این جنگ تحمیلی که در مدیریت انسانی، غیرخشونت آمیز و صلح طلبانه&zwnj;ی آن برای در آمدن به جهان گفت&zwnj;و&zwnj;گو است. اگر &zwnj;نمی&zwnj;توانیم از عهده&zwnj;ی جنگی که مخالفان گفت&zwnj;و&zwnj;گو به ما تحمیل کرده&zwnj;اند، مسئولانه و سرفراز برآییم، به خاطر آن است که شجاعت لازم برای ماندن غیرخشونت آمیز بر حقوق خود در یک گفت&zwnj;و&zwnj;گو را از دست داده&zwnj;ایم. تن دادن به ذلت بردگی و از دست دادن حداقل&zwnj;های یک گفت&zwnj;و&zwnj;گو، هر عنوانی داشته باشد، &zwnj;نمی&zwnj;تواند بر کمبودهای ما سرپوش بگذارد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">گفت&zwnj;و&zwnj;گو در شرایط موجود، گفت&zwnj;و&zwnj;گو در ذیل قانون اساسی است.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">امکان گفت&zwnj;و&zwnj;گو در ذیل قانون اساسی با توجه به آن چه پیشتر آورده ام، به امکان یک بده بستان واقعی بین حاکمیت و مخالفان آن مربوط است. اگر امکان یک بده بستان واقعی وجود داشته باشد، بی هیچ شرمندگی باید با شجاعت به گفت&zwnj;و&zwnj;گو نشست و اگر نه، باید شجاعانه جنگید تا زمینه&zwnj;ی یک گفت&zwnj;و&zwnj;گوی واقعی فراهم آید.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">در یک بده بستان واقعی، مخالفان تن به قانون<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;دهند و از جنگ فاصله<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;گیرند و حاکمیت هم<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;پذیرد که به سایه&zwnj;ی قانون بازگردد و از هر گونه ادعایی که بخواهد فردی، یا نهادی را فراتر از قانون بنشاند فاصله گیرد. مخالفان به طور موقتی به کسانی که در مناسب تصمیم گیری اند، تن<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;دهند و حاکمیت هم<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;پذیرد که چرخش آزاد در این مناسب را با تضمین &quot;انتخابات آزاد&quot;، بیمه کند. مخالفان<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;پذیرند که به &quot;ادامه&zwnj;ی گفت&zwnj;و&zwnj;گو در ذیل قانون اساسی&quot; باز گردند و حاکمیت هم<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;پذیرد که ادامه&zwnj;ی گفت&zwnj;و&zwnj;گو در ذیل قانون اساسی را تضمین کند و از هرگونه تفسیری از قانون که آلوده به فرایند سرکوب، سانسور و سکوت است، فاصله گیرد. مخالفان<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;پذیرند که گفت&zwnj;و&zwnj;گو&zwnj;های خود را به سایه&zwnj;ی قانون بکشانند و حاکمیت هم<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;پذیرد که با تفسیر دمکراتیک از قانون، سایه&zwnj;ی قانون را بر فراز سر همه&zwnj;ی ایرانیان بکشاند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">ادامه&zwnj;ی گفت&zwnj;و&zwnj;گو در مورد ایران فردا از نقطه ای که در آن ایستاده&zwnj;ایم به اراده&zwnj;ی ما معطوف است؛ اراده ای معطوف به برابری، آزادی و صلح؛ اراده ای معطوف به &quot;جامعه پذیری&quot;.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><b>دوم: فقر جامعه پذیری</b></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">فقر واقع گرایی در برخی از جریان&zwnj;های ایران امروز تا آن جا پیش<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;رود که در چینش پازل ایران فردا، برخی از قطعات این رنگین کمان انسانی از قلم<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;افتد؛ و این به آن معناست که &quot;جماعت&quot; ایرانی در کشاکش گذار به &quot;جامعه&quot;&zwnj;ی ایرانی از نفس افتاده است و &zwnj;نمی&zwnj;تواند به ضرورت&zwnj;های چنین گذاری ملتزم بماند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">بسیاری از جریان&zwnj;های مذهبی هنوز صدای فزاینده&zwnj;ی غیرمذهبی&zwnj;ها و سکولارها را که به تبعیض&zwnj;زدایی از پهنه&zwnj;ی سیاست خیره شده&zwnj;اند، &zwnj;نمی&zwnj;شنوند و در عوض برخی از جریان&zwnj;های سکولار و غیرمذهبی آن چنان دچار توهم اند که پایان جمهوری اسلامی را با پایان مذهب در ایران یکی<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;پندارند!</div> <blockquote> <div dir="RTL">&nbsp;<br /> <div dir="RTL">فقر امکان&zwnj;سنجی بود که برخی از نخبگان مشروطه را به دامگاه پیوند نامیمون دین و سیاست کشاند.<br /> فقر امکان&zwnj;سنجی بود که رمانتیسم بهمن ۵۷ را تخدیر و کور کرد و در حالی که سرگرم تصویر رویاهای خود در ماه بود، حکومت نیمه جان مشروطه که برای نشستن بر سر میز مذاکره آماده بود با حکومتی دینی تمامت خواهی که بر سر هیچ موضوعی حاضر به گفت&zwnj;و&zwnj;گو نیست معاوضه شد.</div> </div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> </blockquote> <div dir="RTL">تبعیض زدایی در پهنه&zwnj;ی اخلاق، از تبعیض زدایی در پهنه&zwnj;ی دین هم پیچیده تر<span dir="LTR">&zwnj;</span> است و با مشکلات بیشتری رو به رو است؛ اگر خواست&zwnj;های سکولار، آن قدر تنومند اند که محافظه کاران را به وحشت انداخته است، سکسوآلیزم و آزادی&zwnj;های اخلاقی و آزادی در پهنه&zwnj;ی اخلاق، هنوز در اول راه است. با این همه، نباید فراموش کرد که سکسوالیزم به لحاظ نظری مقدم بر سکولاریسم است و به لحاظ عملی نیز مساله&zwnj;ی اصلی جامعه&zwnj;ی ما با سکولاریزم، درهراس از آزادی&zwnj;های اخلاقی و آزادی در پهنه&zwnj;ی اخلاق نهفته است؛ چه، بسیاری از مخالفان و منتقدان نظام موجود از درازدستی&zwnj;های حکومت در پهنه&zwnj;ی اخلاق و اجتماع گلایه دارند. جمهوری اسلامی - با همه&zwnj;ی نقایصی که دارد &ndash; اگر<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;توانست به آزادی&zwnj;های اجتماعی، اخلاقی و دینی تن دهد، بخش بزرگی از مخالفان، معاندان و منتقدان خود را از دست<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;داد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">پذیرفتن دیگری در پهنه&zwnj;ی اخلاق و رسمیت بخشیدن به حضورش و آماده بودن برای گفت&zwnj;و&zwnj;گو با او، پیشنیاز ضروری هر گفت&zwnj;و&zwnj;گویی است.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">گفت&zwnj;و&zwnj;گو با دیگری، بیش از هرجای دیگر در ایران امروز، در پهنه&zwnj;ی اخلاق به بن بست رسیده است؛ چه، تبعیض زدایی در پهنه&zwnj;ی سیاست، بی طرف کردن دولت و ملی کردن قدرت، بیش از هر چیز در گرو درک دینامیسم &quot;لویاتان&quot; قدرت است. غولی که نه به مدد اخلاق که با امداد از سازوکارهای مدنی قابل کنترول است. سازوکارها و نهادهایی که هم امکان ادامه&zwnj;ی هر گفت&zwnj;و&zwnj;گویی را تضمین<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;کنند و هم امکان ختم به هنگام و موقت هر گفت&zwnj;و&zwnj;گویی را. استقرار چنین سازوکارهایی نه به مدد اخلاق (و انسان&zwnj;های اخلاقی) &ndash; که خود<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;تواند مناقشه انگیز و تبعیض زا باشد - که با امداد از استانداردهای حقوق بشر و دمکراسی و نهادهای پشتیبان آن&zwnj;ها ممکن<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;گردد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">برای درآمدن به چنین وضعیتی، ما نیازمند فیلسوفان سیاسی واقع بینی چون هابز و ماکیاول هستیم که بتوانند پوشالی بودن اخلاق جهان پیش از گفت&zwnj;و&zwnj;گو را با صدایی بلند و بی لرزش به ما یادآور شوند. برای درک چنین وضعیتی و درک تقابل اخلاق بردگان (اخلاق پیش از گفت&zwnj;و&zwnj;گو) و اخلاق خدایگان (اخلاق پس از گفت&zwnj;و&zwnj;گو که نام دیگر قانون است)، واقع بینی در پهنه سیاست گامی ضروری است. &quot;جماعتی&quot; که &zwnj;نمی&zwnj;تواند با تاسیس قانون و ابرام آن، فرایند گفت&zwnj;و&zwnj;گو و مناسبات آن را نهادینه کند و رویاهایش هنوز به اخلاق - و اسطوره&zwnj;ی برادر بزرگ تری که به اخلاق پای بند است &ndash; گره خورده است، البته باید با رویای &quot;جامعه&quot; خداحافظی کند.<span>&nbsp;&nbsp;&nbsp;&nbsp;&nbsp; </span></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">عبور از این انسداد، در گرو مکانیزم&zwnj;های انسجام آفرین پایداری است که بتواند همه&zwnj;ی ایرانیان را فارغ از دین، نژاد، زبان، جنس، اخلاق و باورهای مختلف در کنارهم قرار دهد. باید در پی انگاره&zwnj;های انسجام آفرینی باشیم که بتواند پهنه&zwnj;ی سیاست را از هر گونه تبعیض و نابرابری پاک و مصون بدارد. چنین روندی بیش هر چیز به صیقل خوردن گروها و جریان&zwnj;های مختلف برای جامعه پذیری و در کنارهم قرار گرفتن وابسته است. درکی از منافع ملی که بتواند به درک ما از منافع دیرآیندمان تاثیر بگذارد و ما را برای مبادله&zwnj;ی مدنی با یک دولت ملی آماده کند، از ضرورت&zwnj;های ملی کردن قدرت است. مبادله ای که در طی آن افراد توافق<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;کنند به آزادی&zwnj;های خود قید بزنند و جامعه (دولت) هم<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;پذیرد حقوق اساسی (حداقل آزادی و برابری) آن&zwnj;ها را بیمه کند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">سامان دادن به پهنه&zwnj;ی سیاست، به گونه ای که بتواند دولت را نسبت به همه&zwnj;ی گروها و اقلیت&zwnj;ها اجتماعی بی طرف کند (یعنی &quot;ایران برای همه&zwnj;ی ایرانیان&quot; باشد) و نیز توزیع قدرت، به گونه ای که بتواند هم امکان گفت&zwnj;و&zwnj;گوهای بی پایان را تضمین کند و هم امکان ختم به هنگام گفت&zwnj;و&zwnj;گوها را، مساله ای است که باید در پی حل جدی آن باشیم.</div> <blockquote> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">حاکمیت با تبعیض&zwnj;هایی آشکار، نه تنها بخش بسیاری از ایرانیان (غیر شیعه) را از دخالت مؤثر در سرنوشت خویش باز داشته است، که با باژگونه کردن مفاهیم و انگاره&zwnj;&zwnj;های قانونی، فقهی و مذهبی هم چون &quot;ولایت مطلقه&zwnj;ی فقیه&quot;، &quot;حفظ نظام از اوجب واجبات است&quot; و &quot;امر به معروف و نهی منکر&quot;، ایران را به زندانی بزرگ - حتا برای شیعیان - تبدیل کرده است.</div> </blockquote> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">فراتر از نام&zwnj;ها و نشانه&zwnj;ها - اگر بتوانیم از کمند &quot;پارادکس&zwnj;های خودارجاع&quot; بگذریم - هیچ چیزی در یک جامعه ثابت و همیشگی نیست؛ لاجرم هیچ اصلی و هیچ توافقی &zwnj;نمی&zwnj;تواند و نباید ابدی و لایتغیر فرض شود. هر گفت&zwnj;و&zwnj;گویی<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;تواند و باید ادامه پیدا کند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">واقعیت هر اجتماعی افراد و تفاوت&zwnj;های آن&zwnj;ها است؛ جامعه ای که این تفاوت&zwnj;ها را به رسمیت &zwnj;نمی&zwnj;شناسد و &zwnj;نمی&zwnj;تواند یا &zwnj;نمی&zwnj;خواهد از آن&zwnj;ها محافظت کند، دیر یا زود دچار ناپایداری و بدخیمی خواهد شد و ازهم خواهد پاشید. به رسمیت شناختن این تفاوت های، بیش از هر پهنه&zwnj;ی دیگر، در پهنه&zwnj;ی اخلاق، ضرورت دارد. جماعت، جامعه و دولتی که &zwnj;نمی&zwnj;تواند و یا &zwnj;نمی&zwnj;خواهد به توزیع برابر شان تن دهد و همگان را برابر ببیند، البته به هیچ توزیع برابر دیگری از جمله آزادی، قدرت و ثروت تن نخواهد داد.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">فقر جامعه پذیری و فقر آزادی و برابری دو روی یک سکه&zwnj;اند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">فقر جامعه پذیری، فقر امکان&zwnj;سنجی (فقر ارج شناسی و فقر صلح) برای ادامه&zwnj;ی گفت&zwnj;و&zwnj;گو نیز هست.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><b>سوم: فقر امکان&zwnj;سنجی </b></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">ماندن در وضعیت موجود و نیز عبور از آن &ndash; فراتر از اراده&zwnj;ی ما - به امکانات ما نیز وابسته است. در عبور از بن بستی که در آن گرفتار آمده&zwnj;ایم، امکان&zwnj;سنجی در اتخاذ راهبردها و تاکتیک&zwnj;های مناسب، بخش مهمی از باری است که باید برداشته شود. فقر امکان&zwnj;سنجی، متاسفانه خود بخشی از مشکل ایران امروز است و عبور از آن، از لوازم ضروری هر گفت&zwnj;و&zwnj;گویی است.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">فقر امکان&zwnj;سنجی (و فقر تاریخی) از دلایل اصلی تعلیق تاریخی ما در وضعیت آونگینی است که تاریخ ما را، تاریخی کمدیک<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;نماید. فقر امکان&zwnj;سنجی است که به ما امکان<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;دهد بدون توجه به تاریخ و تاریخ اندیشه، مدام از &quot;آن چه خود داشت&quot; لاف بزنیم و غرق در رویاهای باستانی خود پرگویی کنیم. فقر امکان&zwnj;سنجی است که به ما امکان<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;دهد در کلاس&zwnj;های تاریخ جهان، دانش آموزان درخوری نباشیم و با انبانی خالی از تاریخی طولانی به خانه باز گردیم.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">فقر امکان&zwnj;سنجی بود که برخی از نخبگان مشروطه را به دامگاه پیوند نامیمون دین و سیاست کشاند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">فقر امکان&zwnj;سنجی بود که رمانتیسم بهمن 57 را تخدیر و کور کرد و در حالی که سرگرم تصویر رویاهای خود در ماه بود، حکومت نیمه جان مشروطه که برای نشستن بر سر میز مذاکره آماده بود با حکومتی دینی تمامت خواهی که بر سر هیچ موضوعی حاضر به گفت&zwnj;و&zwnj;گو نیست معاوضه شد. تدوین قانون اساسی به شدت تبعیض آمیز جمهوری اسلامی به وسیله&zwnj;ی نخبگان روی دیگر سکه ای بود که تصویر خمینی را برای عوام در ماه انعکاس<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;داد. این ناپایداری مزمن در همان گام نخست در رگ و پی جمهوری اسلامی دوید.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">فقر امکان&zwnj;سنجی است که کشتی انقلاب ایران را به گل نشانده است و غالب ایرانیان را یکی پس از دیگری به پیاده شدن از آن وا<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;دارد. انبوه حق سکوت&zwnj;های حاکمیت به لطف دلارهای نفتی است که &zwnj;نمی&zwnj;گذارد این ناپایداری عمیق و مزمن این ساختار بیمار و بدخیم را از هم بپاشاند و سایه&zwnj;ی این دلارهای نفتی و ارزهای دیگر دینی است که به فاجعه&zwnj;ی نخبه کشی، آلترناتیو کشی و جوان کشی فله ای در ایران امروز امکان<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;دهد.</div> <blockquote> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">اصلاح طلبی آری، اما تن دادن به یوغ برادربزرگ تر و نهادینه کردن اسطوره&zwnj;ی سترون آن، هرگز.<br /> اصلاح طلبی آری اما بی پرنسیپی و کاسه لیسی هرگز.</div> </blockquote> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">حاکمیت با تبعیض&zwnj;هایی آشکار، نه تنها بخش بسیاری از ایرانیان (غیر شیعه) را از دخالت موثر در سرنوشت خویش باز داشته است، که با باژگونه کردن مفاهیم و انگاره&zwnj;های قانونی، فقهی و مذهبی هم چون &quot;ولایت مطلقه&zwnj;ی فقیه&quot;، &quot;حفظ نظام از اوجب واجبات است&quot; و &quot;امر به معروف و نهی منکر&quot;، ایران را به زندانی بزرگ - حتا برای شیعیان - تبدیل کرده است. زندان بان اعظم گام به گام به پیش آمده است و با تمهیدات بسیار شبه قانونی و غیرقانونی، قانون را به سایه&zwnj;ی برادر بزرگ تر (شخص رهبری) و اسطوره&zwnj;ی برادر بزرگ تر (نهاد رهبری) کشانده و از هم پاشانده است. مقاومت در برابر این روند بدخیم به لحاظ راهبردی، مقاومت در برابر زوال قانون و باز گشت به جنگ و وضعیت پیش از گفت&zwnj;و&zwnj;گو نیز هست؛ اما اگر حاکمیتی &zwnj;نمی&zwnj;تواند و &zwnj;نمی&zwnj;خواهد مناسبات گفت&zwnj;و&zwnj;گو و پایداری خود را به رسمیت بشناسد و محافظت کند، ما &zwnj;نمی&zwnj;توانیم و نباید کاسه&zwnj;ی داغ تر از آش باشیم و بی مسئولیتی خود را در پاسداشت پرنسیب گفت&zwnj;و&zwnj;گو به فراموشی بسپاریم و با عناوین پر طمطراقی چون اصلاح طلبی و مصالحه آن را بزک کنیم.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">اصلاح طلبی آری، اما تن دادن به یوغ برادربزرگ تر و نهادینه کردن اسطوره&zwnj;ی سترون آن، هرگز.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">اصلاح طلبی آری اما بی پرنسیپی و کاسه لیسی هرگز.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">وقتی اطراف یک گفت&zwnj;و&zwnj;گو از ادامه&zwnj;ی گفت&zwnj;و&zwnj;گو طفره<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;روند و حداقل&zwnj;های یک گفت&zwnj;و&zwnj;گوی سالم و شفاف را به چالش<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;کشند، در عمل جنگ آغاز شده است؛ مسئولیت ما در قامت جریان&zwnj;های اصلاح طلب، مداراپیشه و ضد جنگ، نه در شانه خالی کردن از این رویارویی تحمیلی، که در مدیریت انسانی، غیرخشونت آمیز و صلح طلبانه&zwnj;ی آن برای در آمدن به جهان گفت&zwnj;و&zwnj;گو است. اگر &zwnj;نمی&zwnj;توانیم از عهده&zwnj;ی جنگی که مخالفان گفت&zwnj;و&zwnj;گو به ما تحمیل کرده&zwnj;اند، مسئولانه و سرفراز برآییم، به خاطر آن است که شجاعت لازم برای اصرار غیرخشونت آمیز بر حقوق خود در یک گفت&zwnj;و&zwnj;گو را از دست داده&zwnj;ایم.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">پازل ایران آینده و جورچین این رنگین کمان انسانی و معرفتی در فرایند گفت&zwnj;و&zwnj;گو حل و فصل<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;شود. در فرایند گفت&zwnj;و&zwnj;گو است که مناسبات تبادلات مدنی و بده بستان&zwnj;های سیاسی رشد<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;کند و جریان&zwnj;ها و گروها آنقدر صیقل<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;خورند که<span dir="LTR">&zwnj;</span> می&zwnj;توانند کنار یکدیگر بنشینند. برای برون رفت از بن بستی که در آن گرفتار آمده&zwnj;ایم، راهی به جز گفت&zwnj;و&zwnj;گو &zwnj;نمی&zwnj;ماند؛ اما نباید فراموش کرد که هیچ حاکمیتی - آن هم از جنس جمهوری اسلامی که دستش به خون شهربندان خود آلوده است &ndash; با سلام و صلوات و خواهش و التماس سر میز مذاکره حاضر &zwnj;نمی&zwnj;شود.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">برادر بزرگ تر را باید پای میز مذاکره نشاند.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">امکان گفت&zwnj;و&zwnj;گو در ذیل قانون اساسی، به امکان یک بده بستان واقعی بین حاکمیت و مخالفان آن مربوط است. اگر امکان یک بده بستان واقعی وجود داشته باشد، بی هیچ شرمندگی باید با شجاعت به گفت&zwnj;و&zwnj;گو نشست، وگر نه، باید شجاعانه جنگید تا زمینه&zwnj;ی یک گفت&zwnj;و&zwnj;گوی واقعی فراهم آید.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">تا سایه&zwnj;ی بلند قانون، گفت&zwnj;و&zwnj;گو همیشه ادامه&zwnj;ی یک جنگ است.</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <div dir="RTL"><i>پایان</i></div> <div dir="RTL">&nbsp;</div> <p>&nbsp;</p> <div dir="RTL"><b>بخش&zwnj;های پیشین</b></div> <div dir="RTL"><a title="در ستایش صلح" href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2011/06/20/4779">در ستایش صلح</a></div> <div dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2011/06/27/4780">و اما جنگ</a></div> <div dir="RTL"><a title="&quot;گفت&amp;zwnj;و&amp;zwnj;گو&quot; و بحران&amp;zwnj;های آن در ایران معاصر" href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2011/07/04/4781">&quot;گفت&zwnj;و&zwnj;گو&quot; و بحران&zwnj;های آن در ایران معاصر</a></div>

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • کاربر مهمان فرهاد - فریاد

    <p> من از این مفاله با همه ی کاستیهایش حمایت می کنم خلاصه حداقل کسی پیدا شد که در حوزه ی ذهنی تقریبا با وافع گرائی دست به نقد گذشته از سوئی و طرح حکومت آینده و نیاز به پاسخهای مشخص در مورد حکومت آینده از سوئی دیگر دریچه ای را باز نماید . موضوعات جدیدی که اپوزسیون ایران هیچگاه منافعش اجازه نمی دهد که بدان پرداخته شود . زیرا اینان خودشان فرزندان خلف حکومتهای مستقر شده از واقعه ی رژی تا کنون هستند .<br /> همانطور که گفتم در حوزه ی مناسبات تا حدی به موضوع پرداخته شده است اما تفکرات و ذهنیات علت العلل توقف گفنگو ها نیستند تنها منافع افراد است که مسبب آنان است . عدم گفتگو با جامعه ی جهانی فرو رفتن در خفظ تولیدات محلی ای ست که در تناقض با فراوانی تولید توسط تکنولوژی برتر است از اینرو در جا زدن در ملی گرائی و محلی گرائی مهمترین عامل توقف گفتگو ست . بقول مرد بزرگی که می گفت : عدم ارتقاء از سطح ملی به سطح بین المللی یعنی ارتجاع و در جا زدن در گذشته .<br /> لیبرالیزم که توسعه ی سرمایه داری را در رقابتهای تولیدی به رسمیت می شناسد اجبارا رقابت را در همه ی عرصه ها - تکنولوژی صنعت بارآوری نیروی کار کاهش ریخت و پاشها مدیریت و برنامه ریزی و .... سرعت داده و جهانی را زیرو کرده است شهرهائی را یک شبه می سازد و کشورهائی را یک شبه تخریب می کند اینست نیروی رفابت سرمایه که هیچ مانعی را یارای مقاومت در مقابل آن نیست هیچ منطقی را به جز سود و برای انباشت سرمایه به رسمیت نمی شناسد و از اینروست که تولیدات سنتی چه در زمینه ی افکار و ایده ها و چه در زمینه ی سهم سود قادر به رقابت با این غول هولناک نخواهد بود مقاومتهای آنان در هم خواهد شکست . و از همینروست که در ایران رشد و توسعه بصورت زیگزاگی از صدر مشروطه تا کنون حرکت نموده است . مردم انقلاب می کنند برای افزایش درآمد و از بین بردن بیکاری و فقر اما تولیدات محلی با شعارهای استقلال و آزادی و خواستهای سنتی بر افکار عقب مانده ترین لایه های اجتماعی سوار شده و انقلاب مردم را در جهت منافع حقیر سنتی و محلی در خواهند آورد . و زمانی فرا می رسد که این محلی گری هم با شکست مواجه شده و دیکتاتوری ظهور می کند که با تکیه بر نیروهای خارجی قدرت را به چنگ می آورد . و این پروسه ی وابستگی به قدرتهای خارجی ضرورتا دوره ای ظهور می کند که دربهای کشور برای سرمایه های خارجی باز می شود رونق اقتصادی شکل می گیرد و غم نان و بیکاری برای مردم تا حدی بهبود می یابد اما این رونق اقتصادی سبب می شود سرمایه های نوظهور ملی در رقابت از تمرکز و قدرت بیشتری برخوردار شود و این خود مجددا پتانسیل جدیدی بر علیه سرمایه های خارجی ایجاد می کند و علیرغم آنکه این حوزه ی اقتصادی در متمرکز شدن نیاز به افزایش سرمایه دارد و محلی گری مانع ورود سرمایه ها می شود بحران اقتصادی ست که شکل می گیرد و جتی فردی مانند شاه و رضا شاه نیز در برابر سرمایه ی خارجی مقاومت می کنند . شاه می گفت تفاوت ما و آمریکائی ها اینست که آنها فقط رنگ چشمهایشان آبی ست . یعنی حتی شاه هم قادر به درک آن نبود که آمریکائی ها بزرگترین حوزه ی سرمایه ی جهانی ست و هدایت کننده ی بازار دنیاست و بازار سرمایه ی ایران نیاز به جذب این سرمایه ها برای رونق اقتصادی دارد . از این جنبه است که ما شاهد هستیم که بازار داخلی در انحصار تولیدات سنتی محلی قرار گرفته و هر چه که دلشان بخواهد از احتکار و فساد پا را فراتر می گذارند . و این انحصار بازار است که دولت را نه مافوق که در ید قدرت آنان درآورده تا از رانتهای آن سود برند و این انحصار است و این قیمومیت دولت است که پایه های استبداد و دیکتاتوری را ایجاد کرده است بیکاری و فقر در کنار استبداد و دیکتاتوری روزبروز افزایش یافته و فساد را در همه ی حوزه ها رواج می دهد . استبداد و دیکتاتوری ست که برای بقا دیگر نه بر نابودی فقر و بیکاری برای وحدت اقتصادی و سیاسی بلکه بر بزرگ کردن اختلافات قومی دینی و هر آنچه که سنتی ست استوار گشته و مردم را به جان یکدیگر می اندازند . اما راه حل اینست که کشور برای ازبین بردن بیکاری و فقر و ایجاد دموکراسی و نهادینه کردن آزادی باید با جذب سرمایه های خارجی و افزایش تولید زمینه های انرا فراهم ساخت . و این همان مشکلی ست که نه حکومت و نه اپوزسیون قادر به درک آن نخواهند بود و از اینروست که تا زمانی که این پدیده حاکم است و تا زمانی که منافع گروهها بر محلی گری ست امکان گفتگو نه تنها وجود ندارد بلکه این حکومت و این اپوزسیون دست در دست هم داده تا زمینه ی انحطاط کشور را فراهم کنند . و از واقعه ی رژی تا کنون ما شاهد هستیم که مردم در هر تحولی قدرت را به دشمنان مردم واگذار کرده اند و این اپوزسیونها نیز هیچگاه تحلیلی واقع گرایانه از وضعیت جامعه نداشته اند . از اینرو مبارزه و یا جنگ با حکومتها تنها از کانال مبارزه با این دشمنان داخلی میسر خواهد شد . اپوزسیون ایران باید بی رحمانه نقد شود تا راه برای آینده و نابودی همیشگی جسد دیکتاتوری و استبداد گشوده شود . </p>