فردینان دو سوسور
<p>ویلیام دیل و تیموتی بیل − فردینان دو سوسور (۱۸۵۷ - ۱۹۱۳) زبان‌شناسِ سوئیسی بود که بعد از مرگش کتاب «درس‌گفتاری در زبان‌شناسی عمومی» (۱۹۱۶) او منتشر شد. انتشار این کتاب را آغاز رویکرد ساختارگرایی می‌دانند.</p> <div dir="RTL"> </div> <!--break--> <div dir="RTL">سوسور در ژنو (سوئیس) به دنیا آمد. از پدرش گرفته تا اجداد وی در سده‌ی هجدهم، همه دانشگاهیانی برجسته بودند.</div> <div dir="RTL">سوسور از همان کودکی در مطالعه‌ی زبان استعداد داشت. در دانشگاه ژنو نه ‌تنها زبان‌شناسی آموخت که در رشته‌های الهیات و حقوق و شیمی هم درس خواند. بیست و یک ساله بود که «تاریخچه‌ی نظامِ خاستگاهیِ واکه‌ها (مصوت‌ها)ی زبان‌های هندو-اروپایی» (۱۸۷۸) را منتشر کرد.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">سوسور دکترای خویش را از دانشگاه لایپزیگ در سال ۱۸۸۰ گرفت. از ۱۸۸۱ تا ۱۸۹۱ در"مدرسه مطالعات عالی" <span dir="LTR">(École des Hautes Études)</span> پاریس، زبان‌شناسی خواند. در ۱۸۹۱ به دانشگاه ژنو بازگشت، و تا واپسین روزهای عمرِ کاری‌اش به تدریس سانسکریت و زبان‌شناسی عمومی در همان دانشگاه پرداخت. اگرچه خودش کتاب‌های اندکی منتشر ساخت، اما دانشجویان‌اش در دانشگاه ژنو، برنوشته‌هایشان از سخنرانی‌های زبان‌شناسی عمومی سوسور را در سال ۱۹۱۶ و با نام «درس‌گفتاری در زبان‌شناسی عمومی» منتشر کردند.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">دیدگاه سوسور درباره‌ی زبان – که در کتاب «درس‌گفتاری در زبان‌شناسی عمومی» به‌طور مفصل آمده است – حوزه‌های دانشگاهیِ زیادی همچون دین و ادبیات و فلسفه و انسان‌شناسی و روان‌شناسی را متأثر ساخته است. سوسور تاکید داشت که معنیِ زبان‌شناختی در روابطِ بین واژه‌ها جاری است و نظریه‌پردازان انتقادی بسیاری در سده‌ی بیستم (مانند میشل فوکو، لوئی آلتوسر، رونالد بارت، کلود لوی-استروس، ژاک لکان، ژولیا کریستوا، و ژاک دریدا) از همین نقطه شروع کردند و دیدگاه‌های انتقادی‌شان را برساختند.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL"><b>فلسفه‌ی زبان‌شناسی سوسور</b></div> <div dir="RTL"><b> </b></div> <div dir="RTL">فلسفه‌ی زبانِ سوسور به زبان‌شناسیِ ساختاری معروف است، چراکه زبان و معنی را ازطریق متمرکزشدن روی ساختارهایِ درون نظام زبانی و کاویدنِ آن ساختارها، بررسی می‌کند. ساختارگرایی، همراه با آثار مارتین هایدگر و دیگر فیلسوفان هستی‌گرا، دگرگونیِ بنیادینی در اندیشه‌ی سده‌ی بیستم ایجاد کرد. از این دگرگونی اغلب با نام «چرخشِ زبان‌شناختی» (<span dir="LTR">linguistic turn</span>) یاد می‌شود. مراد از چرخش زبان‌شناختی این است که بیرون از زبان هیچ معنی‌ای وجود ندارد.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">سوسور، در «درس‌گفتاری در زبان‌شناسی عمومی» می‌گوید مطالعه‌ی علمیِ زبان به «زندگیِ نشانه‌ها در جامعه» می‌پردازد. این رویکرد در تضاد با رویکرد زبان‌شناسی تاریخی‌گرا (<span dir="LTR">historical linguistics</span>) است، یعنی آن روشی که در زبان‌شناسی تاریخی در اروپا برای یافتن منشأ مشترک زبان‌های هندو-اروپایی به کار بسته می‌شد.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">سوسور، علمِ زبان‌شناختی نوینِ خویش را «نشانه‌شناسی» نامید (<span dir="LTR">semiology</span> و/هم <span dir="LTR"> </span><span dir="LTR">semiotics</span>از ریشه یونانی <span dir="LTR">semeîon</span> به معنی نشانه). نشانه‌شناسی، علمِ نشانه‌هاست؛ یعنی زبان را نظامِ نشان‌گری (<span dir="LTR">system of signification</span>) می‌داند و به‌جای مطالعه‌ی تاریخِ زبان، به مطالعه‌ی ساختار زبان می‌پردازد.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">سوسور برای این‌که زبان یا همان نظامِ نشانه‌ها را مطالعه کند، بین زبان (<span dir="LTR">langue</span>) و گفتار (<span dir="LTR">parole</span>) فرق می‌گذارد. زبان همان نظامِ ساختارمندی است که در زمان و مکانِ خاصی حیات دارد و کار می‌کند، و قواعد زبان‌شناختی مشخص می‌کنند که چه‌طور یک زبان را عملا به کار بست. اما گفتار، برعکس، به نمونه‌های خاصی از بیان در آن نظام اشاره دارد.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">گفتار (پارول) – یا سخن‌گفتن افراد - بدون زبان (لانگ) ناممکن است. پس از دیدگاه سوسور، باید زبان (لانگ) را موضوعِ پژوهش زبان‌شناختی قرار داد؛ زبان (لانگ)، نظامِ زبان‌شناختیِ فراگیری را برمی‌سازد که سخن‌گفتن (و گفتار) را ممکن می‌سازد.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">زبان (لانگ) و گفتار (پارول) ایجاب می‌کنند که زبان را یک نظام در نظر بگیریم و آن را با رویکرد هم‌زمانی (<span dir="LTR">synchronic</span>) مطالعه کنیم، نه با رویکرد در-زمانی (<span dir="LTR">diachronic</span>). رویکرد هم‌زمانی یعنی زبان – به‌ویژه زبانِ گفتاری – را در بُرشِ خاصی از زمان مطالعه کنیم. رویکرد در-زمانی یعنی زبان را در طولِ زمان مطالعه کنیم.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">واژه‌شناسان سده‌ی نوزدهم بر این باور بودند که زمانی می‌توان زبان را به‌طور جامع فهمید که تغییراتِ تاریخیِ آن را مطالعه کرد. برای همین، رویکردِ در-زمانی را به کار می‌بستند. یعنی اگر ردِ یک واژه را تا خاستگاه‌اش دنبال کنیم، می‌توانیم معنیِ کنونی و معاصر آن واژه را بفهمیم.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">سوسور مدافع رویکرد هم‌زمانی به زبان است، و تاکید می‌کند که زبان را تنها بر حسب روابط می‌توان فهمید. سوسور می‌گوید علمِ لغت (و ریشه‌یابی لغوی) رساننده‌ی معنیِ واژه نیست، بل رابطه‌ی یک واژه با واژه‌های دیگر در دوره‌ی زمانیِ خاصی است که معنی را تولید می‌کند؛ یعنی معنی در نظامِ خاصی از روابط شکل می‌گیرد.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">پس، برای نمونه، واژه‌ی معاصرِ «<span dir="LTR">dog</span>» (سگ) معنی‌دار است نه به این خاطر که از واژه‌ی انگلیسیِ میانه‌ی «<span dir="LTR">dogge</span>» گرفته شده که آن هم از واژه‌ی انگلیسیِ کهنِ «<span dir="LTR">docga</span>» گرفته شده، بل به خاطر این معنی‌دار است که رابطه‌ای بین «<span dir="LTR">dog</span>» و واژه‌های دیگری مانند «<span dir="LTR">puppy</span>» و «گربه» برقرار است.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">از نظر سوسور، همه‌ی این واژه‌ها و اصطلاحات بخشی از یک نظام است، و معنی و معنی‌داربودن آن‌ها ناشی از رابطه‌ای است که با نشانه‌های دیگرِ درون این نظام دارند. همان‌طور که در مثال «سگ» دیدیم، ایده‌ی اصلیِ رویکرد هم‌زمانیِ زبان‌شناختیِ سوسور آن است که واژه‌ها معنیِ ذاتی‌ای ندارند. بل، معنی در رابطه‌های تفاوت و تشابه درون یک نظامِ زبان‌شناختیِ بزرگ‌تر قرار گرفته است؛ یعنی واژه‌ها، واحدهایی نیستند که حاملِ معنی باشند.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">یک مسئله‌ی دیگر هم در فلسفه‌ی زبان‌شناختیِ سوسور نقش مهمی بازی می‌کند: این‌که آیا زبان طبیعی است یا قراردادی؟ رویکرد طبیعی مطرح می‌کند که زبان، چیزهای این جهان را نام‌گذاری کرده است چون رابطه‌ای ذاتی بین یک واژه و چیزی که با آن واژه نام‌گذاری شده است وجود دارد. رویکرد قراردادی، برعکسِ رویکرد طبیعی، می‌گوید هم چیزهای مادی و هم مفاهیمِ انتزاعی بر اساسِ تصمیمی قراردادی نام‌گذاری شده‌اند تا آوای مشخصی نماینده‌ی یک ایده‌ی مشخص باشد. و همان‌طور که خواهیم دید، سوسور نظریه‌ای را تولید می‌کند که آشکارا هم‌سو با رویکرد قراردادی است.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">اما سوسور چگونه به این نتیجه می‌رسد که زبان اساسا قراردادی است؟ نقطه‌ی شروعِ سوسور، ایده‌ی نشانه‌ی زبان‌شناختی است. یک نشانه ممکن است یک واژه باشد یا شکلِ دیگری داشته باشد. نشانه، صرف‌نظر از شکل و فرم‌اش، دربرگیرنده‌ی یک دال (نشان‌گر) و یک مدلول (نشان‌گیر) است.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">نشانه‌ی زبان‌شناختی دربرگیرنده‌ی یک آوا-تصویر است، مثلا صورتِ نوشتاری و گفتاریِ «سَ-گ» مدلول است و چیز یا مفهومی که به این آوا-تصویر مربوط می‌شود، دال است. اما معنیِ یک نشانه همین آوا-تصویر یا ریشه‌ی زبانی آن نیست، بل جایی است که این واژه (نشانه) در شبکه‌ی روابطِ بزرگتری (یعنی درون ساختار زبان‌شناختی) دارد.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">پس، رویکرد ساختارگرایی روی روابطی متمرکز می‌شود که بخش‌های مجزا با کل – یا همان ساختار – دارند؛ با توجه به این رابطه است که معنی مشخص می‌شود.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">پس، یکی از روشنگری‌های سوسور آن است که نشانه اساسا رابطه‌ای است. رابطه‌ی بین دال و مدلول قراردادی است. یعنی، هر دالی می‌تواند به هر مدلولی اشاره داشته باشد. «سگ» را در نظر آورید؛ این واژه‌ی فارسی به نوعی حیوانی اشاره دارد، اما «<span dir="LTR">dog</span>» در انگلیسی و «<span dir="LTR">chien</span>» در فرانسوی و «<span dir="LTR">inu</span>» در ژاپنی هم مترادف‌های آن هستند، و این نشان می‌دهد که هیچ رابطه‌ی ضروری‌ای بین حروف «سَ-گ» و آن حیوان وجود ندارد.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">واژه‌ی «سگ»، یک نامِ قراردادی است. اگر ما از نظر فرهنگی واژه‌های دیگری را برای نامیدن این حیوان استفاده کنیم، پس می‌توانیم این حیوان را با نام‌های دیگر و واژه‌های دیگر صدا کنیم. هیچ سگِ به‌خصوصی وجود ندارد که این واژه مختص به او باشد، یعنی هیچ کیفیتِ ذاتی‌ای («سگ‌بودن») وجود ندارد که این آوا-تصویرِ «سگ» آن کیفیت را شامل شود یا منتقل‌اش کند.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL"><b>سوسور و دین</b></div> <div dir="RTL"><b> </b></div> <div dir="RTL">چون نشانه‌ها قراردادی هستند، پس معنیِ یک نشانه‌ی خاص هم بر حسبِ تفاوت و تشابهی که این نشانه با نشانه‌های دیگر دارد مشخص می‌شود. یعنی معنی در تضادهای دوتایی رخ می‌دهند؛ تضادهای دوتایی‌ای مثل روشنایی/تاریکی، خوب/بد، درون/بیرون، حاشیه/مرکز، مرد/زن، مثبت/منفی، زمینی/متعالی، زندگی/مرگ، مقدس/دنیوی، و ... .</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">معنیِ یکی از این دوتایی‌ها کاملا با دیگری در تضاد قرار دارد. پس، معنی بر تفاوت مبتنی است؛ مقدس به معنیِ «غیردنیوی» است، درون به معنی «نابیرون» است و ... .</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">سوسور می‌گوید: «در زبان، جز تفاوت وجود ندارد. مهم‌تر از آن، لازمه‌ی تفاوت معمولا آن است که عناصر مثبتی وجود داشته باشند تا ميان‌شان تفاوت برقرار شود. امّا در زبان فقط تفاوت‌هایی داریم که عاری از عناصر مثبت هستند. چه دال را در نظر بگیریم چه مدلول را، زبان دربرگيرنده‌ی ایده‌ها و آواهایی نیست كه پيش از نظام زبان وجود داشته باشند. ایده یا آوایی که یک نشانه در بر دارد، از نشانه‌های دیگری که آن نشانه را احاطه کرده‌اند [و با آن در ارتباط هستند] اهمیت کم‌تری دارند.» («درس‌گفتاری در زبان‌شناسی عمومی» ص ۱۲۰)</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">روشنگری‌های سوسور در زمینه‌ی ساختارِ زبان، کاربردهای مهمی در دین‌پژوهی دانشگاهی دارد. برای نمونه، روایت‌های دینی مکررا معنی خود را از این تضادهای دوتایی می‌گیرند. داستان‌هایی که در دین‌های توحیدی آورده شده، همگی خوبی را در مقابل شر قرار می‌دهند.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">برخی ممکن است فکر کنند که خوبی و شر، به شرایطِ واقعی و مادی در این جهان اشاره دارند، اما رویکرد سوسور به زبان ما را مجبور می‌کند که از خودمان بپرسیم؛ آیا خوبی و شر پیش از زبان وجود داشته‌اند یا فقط درون روابطِ دوتایی و در زبان‌های خاصی وجود دارند؟</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">اگر خوبی و شر نامِ طبیعیِ چیزهای این‌جهانی و عینی است، پس چرا برخی از سنت‌ها[ی دینی] جهان را با تضادهای دوتاییِ دیگری جز خوبی و شر می‌فهمند؟ مثلا در ژاپن، تضادِ دوتایی پاکی/ناپاکی در قضاوت‌های اخلاقی به‌وفور به کار می‌رفته‌اند، و تضاد دوتاییِ خوبی/شر در سراسر تاریخِ ژاپن اهمیت کم‌تری داشته است.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">و همین‌طور درباره‌ی تضاد دوتاییِ مقدس/دنیوی؛ این دوتایی هم تاثیر عمیقی بر نگاه و مفهوم‌پردازی‌های دین‌پژوهی دانشگاهی داشته است. اما آیا مقدس/دنیوی نامِ یک واقعیتِ بیرونی است یا این‌که آن واقعیت را به‌طور قراردادی از طریق زبان ایجاد کرده است؟</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL"><b>برای مطالعه‌ی بیشتر</b></div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">نوشته‌های سوسور</div> <div class="rteleft">Course in General Linguistics. Translated by Wade Baskin. New York and London: McGrawHill,1959</div> <div dir="RTL">درباره‌ی سوسور</div> <div class="rteleft">Belsey, Catherine. Poststructuralism: A Very Short Introduction. Oxford: Oxford University Press,2002</div> <div class="rteleft">Culler, Jonathan. The Pursuit of Signs: Semiotics, Literature, Deconstruction. Ithaca, N.Y.: CornellUniversity Press, 1981</div> <div class="rteleft">Culler, Jonathan. Ferdinand de Saussure. Rev. ed. Ithaca, N.Y.: Cornell University Press, 1986</div> <div class="rteleft">Jensen, Jeppe Sinding. “Structure.” In Guide to the Study of Religion, edited by Willi Braun and Russell T.McCutcheon. London and New York: Cassell, 2000</div> <div class="rteleft">Lévi-Strauss, Claude. “The Structural Study of Myth.” In Structural Anthropology. New York: Basic Books, 1963</div> <div class="rteleft">Murphy, Tim. “Speaking Different Languages: Religion and the Study of Religion.” In SecularTheories of Religion: Current Perspectives, edited by Tim Jensen and Mikael Rothstein.Copenhagen: Museum Tusculanum Press, 2000</div> <div dir="RTL"> </div> <div> </div> <div dir="RTL"><b>◄توضیح مترجم:</b></div> <div dir="RTL">آنچه خواندید فصلی از کتاب "نظریه برای پژوهش‌های دینی" بود.</div> <div dir="RTL">این کتاب فصل به فصل به صورتی آزاد (آزاد با هدف فهم‌پذیری بیشتر) ترجمه شده و در سایت زمانه منتشر می‌شود.</div> <div dir="RTL">فصل‌های این کتاب مستقل از هم هستند و در نتیجه لازم نیست برای مطالعه‌ی هر کدام از آنها فصل‌های پیشین را خوانده باشیم.</div> <div dir="RTL">مشخصات متن اصلی کتاب چنین است:</div> <div class="rteleft">William E. Deal & Timothy K. Beal: Theory for religious studies, New York 2004</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL"><b>بخش‌های پیشین:</b></div> <div dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/../../../../../../../reflections/2011/12/07/8870"><span>نظریه و اهمیت آن در دین‌پژوهی</span></a></div> <div dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2011/12/21/9167"><span>زیگموند فروید</span></a></div> <div dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/01/04/9692"><span>کارل مارکس</span></a></div> <div dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/../../../../../../../reflections/2012/01/17/10152">فردریش نیچه</a></div> <p> </p>
ویلیام دیل و تیموتی بیل − فردینان دو سوسور (۱۸۵۷ - ۱۹۱۳) زبانشناسِ سوئیسی بود که بعد از مرگش کتاب «درسگفتاری در زبانشناسی عمومی» (۱۹۱۶) او منتشر شد. انتشار این کتاب را آغاز رویکرد ساختارگرایی میدانند.
سوسور در ژنو (سوئیس) به دنیا آمد. از پدرش گرفته تا اجداد وی در سدهی هجدهم، همه دانشگاهیانی برجسته بودند.
سوسور از همان کودکی در مطالعهی زبان استعداد داشت. در دانشگاه ژنو نه تنها زبانشناسی آموخت که در رشتههای الهیات و حقوق و شیمی هم درس خواند. بیست و یک ساله بود که «تاریخچهی نظامِ خاستگاهیِ واکهها (مصوتها)ی زبانهای هندو-اروپایی» (۱۸۷۸) را منتشر کرد.
سوسور دکترای خویش را از دانشگاه لایپزیگ در سال ۱۸۸۰ گرفت. از ۱۸۸۱ تا ۱۸۹۱ در"مدرسه مطالعات عالی" (École des Hautes Études) پاریس، زبانشناسی خواند. در ۱۸۹۱ به دانشگاه ژنو بازگشت، و تا واپسین روزهای عمرِ کاریاش به تدریس سانسکریت و زبانشناسی عمومی در همان دانشگاه پرداخت. اگرچه خودش کتابهای اندکی منتشر ساخت، اما دانشجویاناش در دانشگاه ژنو، برنوشتههایشان از سخنرانیهای زبانشناسی عمومی سوسور را در سال ۱۹۱۶ و با نام «درسگفتاری در زبانشناسی عمومی» منتشر کردند.
دیدگاه سوسور دربارهی زبان – که در کتاب «درسگفتاری در زبانشناسی عمومی» بهطور مفصل آمده است – حوزههای دانشگاهیِ زیادی همچون دین و ادبیات و فلسفه و انسانشناسی و روانشناسی را متأثر ساخته است. سوسور تاکید داشت که معنیِ زبانشناختی در روابطِ بین واژهها جاری است و نظریهپردازان انتقادی بسیاری در سدهی بیستم (مانند میشل فوکو، لوئی آلتوسر، رونالد بارت، کلود لوی-استروس، ژاک لکان، ژولیا کریستوا، و ژاک دریدا) از همین نقطه شروع کردند و دیدگاههای انتقادیشان را برساختند.
فلسفهی زبانشناسی سوسور
فلسفهی زبانِ سوسور به زبانشناسیِ ساختاری معروف است، چراکه زبان و معنی را ازطریق متمرکزشدن روی ساختارهایِ درون نظام زبانی و کاویدنِ آن ساختارها، بررسی میکند. ساختارگرایی، همراه با آثار مارتین هایدگر و دیگر فیلسوفان هستیگرا، دگرگونیِ بنیادینی در اندیشهی سدهی بیستم ایجاد کرد. از این دگرگونی اغلب با نام «چرخشِ زبانشناختی» (linguistic turn) یاد میشود. مراد از چرخش زبانشناختی این است که بیرون از زبان هیچ معنیای وجود ندارد.
سوسور، در «درسگفتاری در زبانشناسی عمومی» میگوید مطالعهی علمیِ زبان به «زندگیِ نشانهها در جامعه» میپردازد. این رویکرد در تضاد با رویکرد زبانشناسی تاریخیگرا (historical linguistics) است، یعنی آن روشی که در زبانشناسی تاریخی در اروپا برای یافتن منشأ مشترک زبانهای هندو-اروپایی به کار بسته میشد.
سوسور، علمِ زبانشناختی نوینِ خویش را «نشانهشناسی» نامید (semiology و/هم semioticsاز ریشه یونانی semeîon به معنی نشانه). نشانهشناسی، علمِ نشانههاست؛ یعنی زبان را نظامِ نشانگری (system of signification) میداند و بهجای مطالعهی تاریخِ زبان، به مطالعهی ساختار زبان میپردازد.
سوسور برای اینکه زبان یا همان نظامِ نشانهها را مطالعه کند، بین زبان (langue) و گفتار (parole) فرق میگذارد. زبان همان نظامِ ساختارمندی است که در زمان و مکانِ خاصی حیات دارد و کار میکند، و قواعد زبانشناختی مشخص میکنند که چهطور یک زبان را عملا به کار بست. اما گفتار، برعکس، به نمونههای خاصی از بیان در آن نظام اشاره دارد.
گفتار (پارول) – یا سخنگفتن افراد - بدون زبان (لانگ) ناممکن است. پس از دیدگاه سوسور، باید زبان (لانگ) را موضوعِ پژوهش زبانشناختی قرار داد؛ زبان (لانگ)، نظامِ زبانشناختیِ فراگیری را برمیسازد که سخنگفتن (و گفتار) را ممکن میسازد.
زبان (لانگ) و گفتار (پارول) ایجاب میکنند که زبان را یک نظام در نظر بگیریم و آن را با رویکرد همزمانی (synchronic) مطالعه کنیم، نه با رویکرد در-زمانی (diachronic). رویکرد همزمانی یعنی زبان – بهویژه زبانِ گفتاری – را در بُرشِ خاصی از زمان مطالعه کنیم. رویکرد در-زمانی یعنی زبان را در طولِ زمان مطالعه کنیم.
واژهشناسان سدهی نوزدهم بر این باور بودند که زمانی میتوان زبان را بهطور جامع فهمید که تغییراتِ تاریخیِ آن را مطالعه کرد. برای همین، رویکردِ در-زمانی را به کار میبستند. یعنی اگر ردِ یک واژه را تا خاستگاهاش دنبال کنیم، میتوانیم معنیِ کنونی و معاصر آن واژه را بفهمیم.
سوسور مدافع رویکرد همزمانی به زبان است، و تاکید میکند که زبان را تنها بر حسب روابط میتوان فهمید. سوسور میگوید علمِ لغت (و ریشهیابی لغوی) رسانندهی معنیِ واژه نیست، بل رابطهی یک واژه با واژههای دیگر در دورهی زمانیِ خاصی است که معنی را تولید میکند؛ یعنی معنی در نظامِ خاصی از روابط شکل میگیرد.
پس، برای نمونه، واژهی معاصرِ «dog» (سگ) معنیدار است نه به این خاطر که از واژهی انگلیسیِ میانهی «dogge» گرفته شده که آن هم از واژهی انگلیسیِ کهنِ «docga» گرفته شده، بل به خاطر این معنیدار است که رابطهای بین «dog» و واژههای دیگری مانند «puppy» و «گربه» برقرار است.
از نظر سوسور، همهی این واژهها و اصطلاحات بخشی از یک نظام است، و معنی و معنیداربودن آنها ناشی از رابطهای است که با نشانههای دیگرِ درون این نظام دارند. همانطور که در مثال «سگ» دیدیم، ایدهی اصلیِ رویکرد همزمانیِ زبانشناختیِ سوسور آن است که واژهها معنیِ ذاتیای ندارند. بل، معنی در رابطههای تفاوت و تشابه درون یک نظامِ زبانشناختیِ بزرگتر قرار گرفته است؛ یعنی واژهها، واحدهایی نیستند که حاملِ معنی باشند.
یک مسئلهی دیگر هم در فلسفهی زبانشناختیِ سوسور نقش مهمی بازی میکند: اینکه آیا زبان طبیعی است یا قراردادی؟ رویکرد طبیعی مطرح میکند که زبان، چیزهای این جهان را نامگذاری کرده است چون رابطهای ذاتی بین یک واژه و چیزی که با آن واژه نامگذاری شده است وجود دارد. رویکرد قراردادی، برعکسِ رویکرد طبیعی، میگوید هم چیزهای مادی و هم مفاهیمِ انتزاعی بر اساسِ تصمیمی قراردادی نامگذاری شدهاند تا آوای مشخصی نمایندهی یک ایدهی مشخص باشد. و همانطور که خواهیم دید، سوسور نظریهای را تولید میکند که آشکارا همسو با رویکرد قراردادی است.
اما سوسور چگونه به این نتیجه میرسد که زبان اساسا قراردادی است؟ نقطهی شروعِ سوسور، ایدهی نشانهی زبانشناختی است. یک نشانه ممکن است یک واژه باشد یا شکلِ دیگری داشته باشد. نشانه، صرفنظر از شکل و فرماش، دربرگیرندهی یک دال (نشانگر) و یک مدلول (نشانگیر) است.
نشانهی زبانشناختی دربرگیرندهی یک آوا-تصویر است، مثلا صورتِ نوشتاری و گفتاریِ «سَ-گ» مدلول است و چیز یا مفهومی که به این آوا-تصویر مربوط میشود، دال است. اما معنیِ یک نشانه همین آوا-تصویر یا ریشهی زبانی آن نیست، بل جایی است که این واژه (نشانه) در شبکهی روابطِ بزرگتری (یعنی درون ساختار زبانشناختی) دارد.
پس، رویکرد ساختارگرایی روی روابطی متمرکز میشود که بخشهای مجزا با کل – یا همان ساختار – دارند؛ با توجه به این رابطه است که معنی مشخص میشود.
پس، یکی از روشنگریهای سوسور آن است که نشانه اساسا رابطهای است. رابطهی بین دال و مدلول قراردادی است. یعنی، هر دالی میتواند به هر مدلولی اشاره داشته باشد. «سگ» را در نظر آورید؛ این واژهی فارسی به نوعی حیوانی اشاره دارد، اما «dog» در انگلیسی و «chien» در فرانسوی و «inu» در ژاپنی هم مترادفهای آن هستند، و این نشان میدهد که هیچ رابطهی ضروریای بین حروف «سَ-گ» و آن حیوان وجود ندارد.
واژهی «سگ»، یک نامِ قراردادی است. اگر ما از نظر فرهنگی واژههای دیگری را برای نامیدن این حیوان استفاده کنیم، پس میتوانیم این حیوان را با نامهای دیگر و واژههای دیگر صدا کنیم. هیچ سگِ بهخصوصی وجود ندارد که این واژه مختص به او باشد، یعنی هیچ کیفیتِ ذاتیای («سگبودن») وجود ندارد که این آوا-تصویرِ «سگ» آن کیفیت را شامل شود یا منتقلاش کند.
سوسور و دین
چون نشانهها قراردادی هستند، پس معنیِ یک نشانهی خاص هم بر حسبِ تفاوت و تشابهی که این نشانه با نشانههای دیگر دارد مشخص میشود. یعنی معنی در تضادهای دوتایی رخ میدهند؛ تضادهای دوتاییای مثل روشنایی/تاریکی، خوب/بد، درون/بیرون، حاشیه/مرکز، مرد/زن، مثبت/منفی، زمینی/متعالی، زندگی/مرگ، مقدس/دنیوی، و ... .
معنیِ یکی از این دوتاییها کاملا با دیگری در تضاد قرار دارد. پس، معنی بر تفاوت مبتنی است؛ مقدس به معنیِ «غیردنیوی» است، درون به معنی «نابیرون» است و ... .
سوسور میگوید: «در زبان، جز تفاوت وجود ندارد. مهمتر از آن، لازمهی تفاوت معمولا آن است که عناصر مثبتی وجود داشته باشند تا ميانشان تفاوت برقرار شود. امّا در زبان فقط تفاوتهایی داریم که عاری از عناصر مثبت هستند. چه دال را در نظر بگیریم چه مدلول را، زبان دربرگيرندهی ایدهها و آواهایی نیست كه پيش از نظام زبان وجود داشته باشند. ایده یا آوایی که یک نشانه در بر دارد، از نشانههای دیگری که آن نشانه را احاطه کردهاند [و با آن در ارتباط هستند] اهمیت کمتری دارند.» («درسگفتاری در زبانشناسی عمومی» ص ۱۲۰)
روشنگریهای سوسور در زمینهی ساختارِ زبان، کاربردهای مهمی در دینپژوهی دانشگاهی دارد. برای نمونه، روایتهای دینی مکررا معنی خود را از این تضادهای دوتایی میگیرند. داستانهایی که در دینهای توحیدی آورده شده، همگی خوبی را در مقابل شر قرار میدهند.
برخی ممکن است فکر کنند که خوبی و شر، به شرایطِ واقعی و مادی در این جهان اشاره دارند، اما رویکرد سوسور به زبان ما را مجبور میکند که از خودمان بپرسیم؛ آیا خوبی و شر پیش از زبان وجود داشتهاند یا فقط درون روابطِ دوتایی و در زبانهای خاصی وجود دارند؟
اگر خوبی و شر نامِ طبیعیِ چیزهای اینجهانی و عینی است، پس چرا برخی از سنتها[ی دینی] جهان را با تضادهای دوتاییِ دیگری جز خوبی و شر میفهمند؟ مثلا در ژاپن، تضادِ دوتایی پاکی/ناپاکی در قضاوتهای اخلاقی بهوفور به کار میرفتهاند، و تضاد دوتاییِ خوبی/شر در سراسر تاریخِ ژاپن اهمیت کمتری داشته است.
و همینطور دربارهی تضاد دوتاییِ مقدس/دنیوی؛ این دوتایی هم تاثیر عمیقی بر نگاه و مفهومپردازیهای دینپژوهی دانشگاهی داشته است. اما آیا مقدس/دنیوی نامِ یک واقعیتِ بیرونی است یا اینکه آن واقعیت را بهطور قراردادی از طریق زبان ایجاد کرده است؟
برای مطالعهی بیشتر
نوشتههای سوسور
Course in General Linguistics. Translated by Wade Baskin. New York and London: McGrawHill,1959
دربارهی سوسور
Belsey, Catherine. Poststructuralism: A Very Short Introduction. Oxford: Oxford University Press,2002
Culler, Jonathan. The Pursuit of Signs: Semiotics, Literature, Deconstruction. Ithaca, N.Y.: CornellUniversity Press, 1981
Culler, Jonathan. Ferdinand de Saussure. Rev. ed. Ithaca, N.Y.: Cornell University Press, 1986
Jensen, Jeppe Sinding. “Structure.” In Guide to the Study of Religion, edited by Willi Braun and Russell T.McCutcheon. London and New York: Cassell, 2000
Lévi-Strauss, Claude. “The Structural Study of Myth.” In Structural Anthropology. New York: Basic Books, 1963
Murphy, Tim. “Speaking Different Languages: Religion and the Study of Religion.” In SecularTheories of Religion: Current Perspectives, edited by Tim Jensen and Mikael Rothstein.Copenhagen: Museum Tusculanum Press, 2000
◄توضیح مترجم:
آنچه خواندید فصلی از کتاب "نظریه برای پژوهشهای دینی" بود.
این کتاب فصل به فصل به صورتی آزاد (آزاد با هدف فهمپذیری بیشتر) ترجمه شده و در سایت زمانه منتشر میشود.
فصلهای این کتاب مستقل از هم هستند و در نتیجه لازم نیست برای مطالعهی هر کدام از آنها فصلهای پیشین را خوانده باشیم.
مشخصات متن اصلی کتاب چنین است:
William E. Deal & Timothy K. Beal: Theory for religious studies, New York 2004
بخش های پیشین:
نظرها
خسرو احسنی قهرمان
آقای پرنیان، کار خوبی کردید که دو سوسور را معرفی می کنید، ساختگرایی یا ساخت باوری این قدر گسترده است که جمع کردن ضروریات بحثی اش در یک صفحه واقعا مشکل است. فرم بیان تان هم خوب است. به شما درود می فرستم.
خسرو احسنی قهرمان
معرفی دو سوسور کار خوبی است. ساختگرایی یا ساخت باوری این قدر گسترده است که نوشتن یک صفحه جمع و جور در این مورد دشوار است. پرنیان از پس این خوب برآمده. بر شما درور می فرستم.
مریم کسایی
مقاله خوبی بود البته تیتری که براش درنظر گرفتید یک هم ابهام آمیز بود انگار که نشانه شناسی سوسور فقط به کار تحلیل و پژوهش در دین می خورد، در حالیکه این نظریه ایست که به تحلیل تمام روایت های برگرفته از فرهنگ عامه می آد، و ای کاش در انتها اشاره کوتاهی هم به لوی اشتروس بعنوان اولین کسی که از نظریه زبانی سوسور در تحلیل روایت های فرهنگ و مردم شناسی( اسطوره ها، افسانه ها، مراسم آیینی، سنتها، داستانهای عامه)بهره گرفته،می کردید. درهر حال نظریه سوسور یک نظریه زبان شناسی است و کاربردش در پژوهشهای فرهنگی مثل دین و روایت های دینی (اسطوره ها) مدیون تحقیقات و نظریات لوی اشتروس است. به هر روی خسته نباشید و مقاله شایسته ای بود برای آشنایی با ساخت گرایی و نشانه شناسی.