یادنامه آنتونیو تابوکی
<p>آنتونیو تابوکی، نویسنده سرشناس ایتالیایی پس از یک دوره طولانی مدت بیماری در سن ۶۸ سالگی در لیسبون پرتغال درگذشت. آثار او به بیش از ۴۰ زبان از جمله فارسی ترجمه و منتشر شده است.<br /> تابوکی در بیش از ۳۰ اثری که از خود به جای گذاشته، بیش از هر چیز به نقطه تلاقی خیال و واقعیت و زندگی و ادبیات علاقمند است.<br /> </p> <p>شخصیت‌های آثار او در هستی گرفتار آمده‌اند و در پی گشودن معمای هستی هستند. زمان خطی در نظر آن‌ها ناگهان یک چیز ساختگی جلوه می‌کند و هم ازین‌روی تخیل را به دنیای واقعی ترجیح می‌دهند. تابوکی به اصالت تخیل اعتقاد دارد. این‌ها همه او را به عرفان شرق نزدیک می‌کند. <br /> آنتونیو تابوکی در گفت‌و گو با ازبل لوپز می‌گوید: کتاب‌هایم درباره‌ بازنده‌ها هستند؛ درباره‌ کسانی که راه‌شان را گم کرده و در جست‌وجو‌اند.کار من برآشفتن مردم و کاشتن تخم تردید است. توانایی شک کردن برای افراد بشر بسیار حیاتی است. شما را به خدا! اگر هیچ شکی نداشته باشیم، کارمان تمام است! <br /> </p> <p><img align="middle" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/atabuc02.jpg" /></p> <p>آنتونیو تابوکی در سپتامبر ۱۹۴۳ در پیزا، مرکز استان توسکانا متولد شد. او از منتقدان سرسخت سیلویو برلوسکونی، نخست وزیر سابق ایتالیا بود و در اعتراض به سیاست‌های برلوسکونی بود که ایتالیا را ترک کرد و به لیسبون رفت.<br /> </p> <p>از روی «به روایت پریرا» و «شب‌های هند» دو فیلم سینمایی موفق ساخته شده است. «دیالوگ‌های ناتمام» و «تریستانو می‌میرد» از دیگر آثار مهم آنتونیو تابوکی به شمار می‌آیند. فرامرز ویسی، قلی خیاط و سروش حبیبی برخی آثار تابوکی را به فارسی ترجمه کرده‌اند.<br /> </p> <p>در یادنامه‌ آنتونیو تابوکی در کتابخانه زمانه می‌خوانید:<br /> </p> <p class="rtecenter"><strong>خودیابی در هند، پرسش‌های عرفانی آنتونیو تابوکی در رمان شب‌های هند</strong><br /> </p> <p><img align="left" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/tabantsh01.jpg" />الاهه نجفی - در "شب‌های هند" یک مرد جوان امروزی به بمبئی سفر می‌کند با این قصد که رد و نشانی از دوست گم‌شده‌اش، گزاویه بیابد. تا پایان داستان نمی‌دانیم که گزاویه به چه دلیل گم شده و راوی داستان به چه انگیزه‌ای او را با سرسختی غریبی می‌جوید. نه جنایتی اتفاق افتاده است و نه کسی راوی را به کمک طلبیده.</p> <p> </p> <p>راوی داستان در مسافرخانه‌ای در بمبئی از طریق معشوقه رفیق مفقودالاثرش پی می‌برد که او با شرکتی در شهر "مدرس" وارد معاملات مشکوک شده است. در جست‌و‌جوی این دوست گم‌شده از مسافرخانه‌ای به مسافرخانه دیگر و از شهری به شهر دیگر راه پیدا می‌کند، و در این مسیر، از بمبئي تا بنگلور و مَدرس تا گوا با عده‌ای همسفر می‌شود و در این مسیر با زنان و هندوها و برهمن‌هایی آشنا می‌شود. داستان در خط سفر ادامه پیدا می‌کند و به‌تدریج راوی نشانه‌هایی از دوستش به دست می‌آورد، تا اینکه سرانجام روی تراس هتلی در شهر گوآ به این یقین می‌رسد که دوست گم‌شده‌اش، گزاویه همان‌جا، در همان هتل و روی همان تراس در چند قدمی او نشسته است. گزاویه خود اوست و او اکنون پس از طی راه‌های طولانی خود گم‌شده‌اش را پیدا کرده است. به این ترتیب «راه» در این رمان به آن مقصود نهایی و هدف عالی که همان خودیابی باشد بدل می‌گردد.<br /> <a href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=12722"><br /> </a></p> <p><a href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=12722">متن کامل «شب‌های هند»</a></p> <p class="rtecenter"><strong><br /> </strong></p> <p class="rtecenter"> </p> <p class="rtecenter"><strong>شرح دیدار قلی خیاط با آنتونیو تابوکی</strong><br /> </p> <p class="rteright">قلی خیاط می‌نویسد:<br /> </p> <p class="rteright"><img align="left" width="200" height="291" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/tabghkh06.jpg" />آنتونیو تابوکی پدر من بود، مرادم، استادم؛ طناب محکمی بسته به دور کمرم، هر بار که بالای پرتگاه زندگی دست و پا می‌زدم.</p> <p class="rteright">وقتی پناه می‌بردم به امن خانه‌اش، از سبد حصیری جلوی پنجره سیب سرخی بر می‌داشت و می‌گفت: «بیا گاز بزن! چشم‌هایت را ببند و گاز بزن!»<br /> </p> <p class="rteright">چشم‌هایم را می‌بستم، گاز می‌زدم در گوشت سیب سرخ. خون سبز و تازه‌ای می‌دوید در خلا رگ‌هایم، بر می‌گشتم به زندگی.<br /> </p> <p class="rteright">آخرین بار که دیدمش، همین چند وقت پیش بود، در توسکان، محل زادگاهش. دست ناتوان و بیمارش را بالا برد، بین آبی آسمان و تاک‌های مونته‌پولچیانو خطی کشید و گفت: «من هنوز هم نظر دارم به این فاحشه‌ی پیر. جوان که بودم، شب‌ها می‌رفتم بالای کوه و میان تاک‌ها برایش پا می‌کوبیدم و قهقهه می‌زدم. امسال، انگور باد جنوب خورده است. اکتبر بیا به جای من!»<br /> </p> <p class="rteright">ماه اکتبر، خواهم آمد به جای شما در سیب سرخی گاز بزنم، از شراب استثنایی مونته‌پولچیانو بنوشم. برای شب تاکستان اما، شرمنده‌ام. ببخشید مرا، آنتونیو. رقص و قهقهه‌ی دیونیزوس‌وار در مقابل این جنده‌ی پیر دنیا، کار هر بچه‌ی میرایی نیست.<br /> </p> <p class="rteright"><a href="http://zamcast.eu/culture/khaak/2012/04/02/12520"> متن کامل شرح دیدار قلی خیاط با آنتونیو تابوکی</a><br /> </p> <p> </p> <p class="rtecenter"><strong>آنتونیو تابوکی: کار نویسنده شک کردن است</strong><br /> </p> <p>علی ادریسی- آثار آنتونیو تابوکی، نویسنده سرشانس ایتالیایی به زبان‌های انگلیسی، اسپانیایی، فرانسه، فارسی و... ترجمه شده‌اند. رمان‌های «شب هندی» به ترجمه‌ سروش حبیبی و «تریستانو می‌میرد»، به ترجمه‌ قلی خیاط، «سِستو» و «دیالوگ‌های ناتمام» به ترجمه فرامرز ویسی و چند کتاب دیگر از او به زبان فارسی منتشر شده است.</p> <p> </p> <p class="rtecenter"><img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/atabuc03.jpg" alt="" /></p> <p> </p> <p>در میان این آثار «پریرا گزارش می‌دهد» از مهم‌ترین و خوش اقبال‌ترین آثار تابوکی است. در این اثر پریرا یک روزنامه‌نگار سالخورده و بافرهنگ است که در یک روزنامه‌ نه‌چندان مهم به‌عنوان ویراستار در زمان حکومت‌های فاشیستی در اروپا کار می‌کند. او که یک مرد آرمان‌باخته و ترس‌خورده است، به‌تدریج در طی داستان متحول می‌شود و شهامت خود را به‌دست می‌آورد. این اثر یکی از بهترین نمونه‌های رمان شخصیت و چکونگی تحول یک شخصیت در رمان است و از نظر انتخاب نظرگاه نیز دستاوردی در رمان‌نویسی جهان به‌شمار می‌آید.</p> <p> </p> <p>گفت‌وگوی ازبل لوپز از سوی روزنامه‌ یونسکو کوریر با آنتونیو تابوکی درباره‌ جهان داستان‌های این نویسنده‌ انسان‌دوست را می‌خوانیم.<br /> </p> <p><a href="http://zamcast.eu/culture/khaak/2012/04/05/12788"> گفت‌و‌گوی یونسکو کوریر با آنتونیو تابوکی</a><br /> </p>
آنتونیو تابوکی، نویسنده سرشناس ایتالیایی پس از یک دوره طولانی مدت بیماری در سن ۶۸ سالگی در لیسبون پرتغال درگذشت. آثار او به بیش از ۴۰ زبان از جمله فارسی ترجمه و منتشر شده است.
تابوکی در بیش از ۳۰ اثری که از خود به جای گذاشته، بیش از هر چیز به نقطه تلاقی خیال و واقعیت و زندگی و ادبیات علاقمند است.
شخصیتهای آثار او در هستی گرفتار آمدهاند و در پی گشودن معمای هستی هستند. زمان خطی در نظر آنها ناگهان یک چیز ساختگی جلوه میکند و هم ازینروی تخیل را به دنیای واقعی ترجیح میدهند. تابوکی به اصالت تخیل اعتقاد دارد. اینها همه او را به عرفان شرق نزدیک میکند.
آنتونیو تابوکی در گفتو گو با ازبل لوپز میگوید: کتابهایم درباره بازندهها هستند؛ درباره کسانی که راهشان را گم کرده و در جستوجواند.کار من برآشفتن مردم و کاشتن تخم تردید است. توانایی شک کردن برای افراد بشر بسیار حیاتی است. شما را به خدا! اگر هیچ شکی نداشته باشیم، کارمان تمام است!
آنتونیو تابوکی در سپتامبر ۱۹۴۳ در پیزا، مرکز استان توسکانا متولد شد. او از منتقدان سرسخت سیلویو برلوسکونی، نخست وزیر سابق ایتالیا بود و در اعتراض به سیاستهای برلوسکونی بود که ایتالیا را ترک کرد و به لیسبون رفت.
از روی «به روایت پریرا» و «شبهای هند» دو فیلم سینمایی موفق ساخته شده است. «دیالوگهای ناتمام» و «تریستانو میمیرد» از دیگر آثار مهم آنتونیو تابوکی به شمار میآیند. فرامرز ویسی، قلی خیاط و سروش حبیبی برخی آثار تابوکی را به فارسی ترجمه کردهاند.
در یادنامه آنتونیو تابوکی در کتابخانه زمانه میخوانید:
خودیابی در هند، پرسشهای عرفانی آنتونیو تابوکی در رمان شبهای هند
الاهه نجفی - در "شبهای هند" یک مرد جوان امروزی به بمبئی سفر میکند با این قصد که رد و نشانی از دوست گمشدهاش، گزاویه بیابد. تا پایان داستان نمیدانیم که گزاویه به چه دلیل گم شده و راوی داستان به چه انگیزهای او را با سرسختی غریبی میجوید. نه جنایتی اتفاق افتاده است و نه کسی راوی را به کمک طلبیده.
راوی داستان در مسافرخانهای در بمبئی از طریق معشوقه رفیق مفقودالاثرش پی میبرد که او با شرکتی در شهر "مدرس" وارد معاملات مشکوک شده است. در جستوجوی این دوست گمشده از مسافرخانهای به مسافرخانه دیگر و از شهری به شهر دیگر راه پیدا میکند، و در این مسیر، از بمبئي تا بنگلور و مَدرس تا گوا با عدهای همسفر میشود و در این مسیر با زنان و هندوها و برهمنهایی آشنا میشود. داستان در خط سفر ادامه پیدا میکند و بهتدریج راوی نشانههایی از دوستش به دست میآورد، تا اینکه سرانجام روی تراس هتلی در شهر گوآ به این یقین میرسد که دوست گمشدهاش، گزاویه همانجا، در همان هتل و روی همان تراس در چند قدمی او نشسته است. گزاویه خود اوست و او اکنون پس از طی راههای طولانی خود گمشدهاش را پیدا کرده است. به این ترتیب «راه» در این رمان به آن مقصود نهایی و هدف عالی که همان خودیابی باشد بدل میگردد.
شرح دیدار قلی خیاط با آنتونیو تابوکی
قلی خیاط مینویسد:
آنتونیو تابوکی پدر من بود، مرادم، استادم؛ طناب محکمی بسته به دور کمرم، هر بار که بالای پرتگاه زندگی دست و پا میزدم.
وقتی پناه میبردم به امن خانهاش، از سبد حصیری جلوی پنجره سیب سرخی بر میداشت و میگفت: «بیا گاز بزن! چشمهایت را ببند و گاز بزن!»
چشمهایم را میبستم، گاز میزدم در گوشت سیب سرخ. خون سبز و تازهای میدوید در خلا رگهایم، بر میگشتم به زندگی.
آخرین بار که دیدمش، همین چند وقت پیش بود، در توسکان، محل زادگاهش. دست ناتوان و بیمارش را بالا برد، بین آبی آسمان و تاکهای مونتهپولچیانو خطی کشید و گفت: «من هنوز هم نظر دارم به این فاحشهی پیر. جوان که بودم، شبها میرفتم بالای کوه و میان تاکها برایش پا میکوبیدم و قهقهه میزدم. امسال، انگور باد جنوب خورده است. اکتبر بیا به جای من!»
ماه اکتبر، خواهم آمد به جای شما در سیب سرخی گاز بزنم، از شراب استثنایی مونتهپولچیانو بنوشم. برای شب تاکستان اما، شرمندهام. ببخشید مرا، آنتونیو. رقص و قهقههی دیونیزوسوار در مقابل این جندهی پیر دنیا، کار هر بچهی میرایی نیست.
آنتونیو تابوکی: کار نویسنده شک کردن است
علی ادریسی- آثار آنتونیو تابوکی، نویسنده سرشانس ایتالیایی به زبانهای انگلیسی، اسپانیایی، فرانسه، فارسی و... ترجمه شدهاند. رمانهای «شب هندی» به ترجمه سروش حبیبی و «تریستانو میمیرد»، به ترجمه قلی خیاط، «سِستو» و «دیالوگهای ناتمام» به ترجمه فرامرز ویسی و چند کتاب دیگر از او به زبان فارسی منتشر شده است.
در میان این آثار «پریرا گزارش میدهد» از مهمترین و خوش اقبالترین آثار تابوکی است. در این اثر پریرا یک روزنامهنگار سالخورده و بافرهنگ است که در یک روزنامه نهچندان مهم بهعنوان ویراستار در زمان حکومتهای فاشیستی در اروپا کار میکند. او که یک مرد آرمانباخته و ترسخورده است، بهتدریج در طی داستان متحول میشود و شهامت خود را بهدست میآورد. این اثر یکی از بهترین نمونههای رمان شخصیت و چکونگی تحول یک شخصیت در رمان است و از نظر انتخاب نظرگاه نیز دستاوردی در رماننویسی جهان بهشمار میآید.
گفتوگوی ازبل لوپز از سوی روزنامه یونسکو کوریر با آنتونیو تابوکی درباره جهان داستانهای این نویسنده انساندوست را میخوانیم.
نظرها
Anonymous
رمان « پرایرا گواهی می دهد،« اثر تابوکی اخیرا به فارسی ترجمه شده و انتشارات فروغ در کلن ( آلمان ) آن را منتشر کرده است. مترجم: محمد ربوبی