هانس-گئورگ گادامر
<p>ویلیام دیل و تیموتی بیل − هانس-گئورگ گادامر (۱۹۰۰ - ۲۰۰۲) در ماربورگِ آلمان به دنیا آمد. در دانشگاه ماربورگ فلسفه و واژه‌شناسی کلاسیک خواند، و دکترای خویش را با راهنمایی مارتین هایدگر در سال ۱۹۲۹ گرفت. وی سمت‌هایی در دانشگاه‌های ماربورگ، لایپزیگ، فرانکفورت، و هایدلبرگ داشت. گرچه در ۱۹۶۸ بازنشسته شد اما تا زمان مرگ‌اش در سال ۲۰۰۲ هم‌چنان می‌پژوهید و می‌نوشت. مجموعه‌ی کامل آثار وی، ده جلد است.</p> <div dir="RTL"> </div> <!--break--> <div dir="RTL">گادامر، به‌همراه هایدگر و پل ریکور، یکی از مهم‌ترین چهره‌ها در هرمنوتیک سده‌ی بیستم بود. هرمنوتیک علم و هنر تفسیر است، پژوهش‌گری‌ای است که ابتدا برای مطالعه‌ی متون مقدس یهودی و مسیحی به کار می‌رفت. هرمنوتیک، در آثار گادامر، از علمِ تفسیر به علمِ فهم تبدیل شد، جایگزین متافیزیک و هستی‌شناسی به عنوان سروران علومِ انسانی گردید و به این پرداخت که انسان چگونه معنای خود و جهان را اندرمی‌یابد و می‌فهمد.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL"><b>فلسفه‌ی گادامر</b></div> <div dir="RTL"><b> </b></div> <div dir="RTL">شناخته‌شده‌ترین و مؤثرترین کار گادامر «حقیقت و روش» است که در ۱۹۶۰ به آلمانی منتشر شد و در ۱۹۷۵ به انگلیسی ترجمه شد. در این اثر است که وی نظریه‌ی فهم را به‌عنوان یک نظریه‌ی زبان‌شناختی و تاریخی پایه‌ریزی می‌کند. فهم در زبان شکل می‌گیرد، و بسته به اینکه در چه پهنه‌ی زبانی‌ای یا زیر مناسبات دیگری شکل بگیرد، تمایز می‌یابد. زبان صرفا ابزاری برای برقراری ارتباط نیست، بل رسانه‌ای است که فرد در آن زندگی می‌کند، حرکت می‌کند و هستی دارد. بدون زبان، هیچ فهمی از خود یا از دیگران نخواهیم داشت. فرد درون زبان به دنیا می‌آید و رشد می‌کند و به‌عنوان سوژه شکل می‌گیرد. زبان، «خانه‌ی هستی» است. به همین نحو، هیچ فهمی وجود ندارد که ریشه در بافتِ تاریخیِ خاصی نداشته باشد. گادامر، با پیروی از مفهومِ هایدگریِ وجود به‌عنوان دازاین (یعنی هستن در اینجا/آنجا)، تاکید می‌کند که انسان همیشه و از قبل در جایی هست. هستی انسان همیشه بودن-در-این-جهان است، و انسان نمی‌تواند موقعیت‌مندی تاریخی-فرهنگی خود را از فهم‌اش بزداید. گادامر این موقعیت‌مندی تاریخی و زبان‌شناختیِ انسان را با مفهوم <span dir="LTR">Wirkungsgeschichte</span> بیان می‌کند که به معنای تاریخ اثر(یا تأثیر) است و زیر تأثیر بودنِ تاریخی انسان را می‌رساند.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">اما این رخداد هرمنوتیکی هنوز بُعد دیگری و افقِ دیگری دارد. چیزی (اثر هنری، متن، برساخته‌ی فرهنگی، ایده و...) است که «دیگر» است، که انسان با آن روبه‌رو می‌شود و می‌خواهد بفهمدش. فهم، فرآیندی است که دَرَش آن چیز یا ایده یا فردِ «دیگر»، معنی‌دار می‌شود، یعنی فهمیده می‌شود. گادامر این فرآیندِ فهم را ادغام افق‌ها (<span dir="LTR">fusion of horizons</span>) می‌نامد. از یک سو، افقِ فردی که می‌خواهد بفهمد، درون زمینه‌ی تاریخی و زبانی خاصِ فرد قرار گرفته و سنت‌های پیشاموجود یا تاریخِ اثرگذارِ [آن زمینه‌ی تاریخی و زبانی] افق فرد را شکل داده‌اند. از سوی دیگر، چیزی یا کسی یا متنی وجود دارد که فرد می‌خواهد بفهمدش. و این افقِ دیگر، از زمینه‌ی تاریخی و زبانیِ کم‌وبیش ناآشنایی پدیدار می‌شود. در فرآیندِ هرمنوتیکی (یعنی فرآیند تفسیر)، افقِ مفسر با افق‌های دیگر ادغام می‌شود، معنیِ جدیدی ساخته می‌شود که گفت‌وگویی است و با فهمِ تک‌گوی مفسر یکی نیست.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">نظریه‌ی فهم گادامر به‌عنوان یک نظریه‌ی تاریخی و زبان‌شناختی، نقدِ اندیشه‌ی روشنگری است؛ نقدِ تصور ایده‌آلِ مفسری عینی [و بی‌طرف] که از همه‌ی جریان‌ها و تاثیرهای فرهنگی‌ای که فهم انسان را در معرض سوگیری قرار می‌دهند، جدا باقی می‌ماند. از دید گادامر، فهمِ غیرسوگیر وجود ندارد. فهم همیشه با پیشافهم درگیر است. ما همیشه و از قبل در جایی از تاریخ قرار داده شده‌ایم، که فرهنگ و زبان‌مان ما را شکل داده است، و همین موقعیت‌مندی است که فهم ما از چیزها را شکل می‌دهد. ما در تک‌تک لحظات فهم، افقِ خودمان و تاریخ اثرگذارِ خودمان را وارد می‌کنیم و [بنابراین] سوگیری می‌کنیم. از دید گادامر «سوگیری‌های فرد، و نه داوری‌ها، واقعیتِ تاریخیِ بودنِ فرد را برمی‌سازد» (حقیقت و روش، ص ۲۴۵).</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">گادامر با احیاکردنِ سوگیری، نظریه‌ی هرمنوتیکی خود را در تضاد با سنتِ نقدِ ایدئولوژی قرار می‌دهد؛ چون نظریه‌ی گادامر برمی‌نهد که هیچ موضعِ غیرایدئولوژیکی وجود ندارد که بتوان از درونِ آن یک ایدئولوژی را نقد کرد. همین هم گادامر را برای برخی چنان می‌نماید که وی به موضعِ پیشانقدی بازگشته و بنابراین منجر به بحث‌های مشهوری شده که با یورگن هابرماس داشته؛ هابرماس مدعی است که موضعِ گادامر نمی‌تواند بفهمد که ایدئولوژی چه‌طور می‌تواند از طریق نمودهای پنهانِ نیرو، [مسیرِ] ارتباط‌گرفتن را منحرف سازد. هابرماس هم‌چنین بحث می‌کند که گادامر اعتبارِ بیش از حدی به قدرتِ زمینه‌ی تاریخی و زبانی‌ای می‌دهد که ما را برمی‌سازد. هابرماس، بر خلافِ گادامر، بیش‌تر به سمتِ آینده جهت‌گیری کرده و دغدغه‌ی رهایی‌بخشی دارد، به این فکر می‌کند که [آینده] چگونه باید باشد، و نه [هم‌چون گادامر] به چه بوده و چه هست.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL"><b>گادامر و دین</b></div> <div dir="RTL"><b> </b></div> <div dir="RTL">گرچه گادامر نظریه‌پرداز دین نیست، اما نظریه‌ی هرمنوتیک‌اش را مکررا در مطالعه‌ی اسطوره‌های دینی و متون مقدس به کار بسته‌اند. گادامر در اواخر زندگی‌اش (در ۹۲ سالگی) در همایش کوچکی شرکت می‌کند که ژاک دریدا و جانی واتیمو درباره‌ی دین برگزار می‌کنند. موضوعِ اصلی این همایش «دین و دین‌ها» بود؛ یعنی رابطه‌ی بین ایده‌های جهان‌شمول و نظریه‌های دین از یک سو، و دین‌های واقعی و تاریخی (همان‌طور که در عمل وجود دارند) از سویی دیگر. آیا ما می‌توانیم در حالت کلی از «دین» حرف بزنیم؟ آیا چیزی به‌عنوان «دین» وجود دارد؟</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">گادامر در سخنرانی‌اش (با عنوان «گفتگوهایی در جزیره‌ی کاپری») دو نکته را طرح می‌کند که شایسته است این‌جا بررسی‌شان کنیم:</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">نکته‌ی اول: گادامر مسئله‌ی «دین و دین‌ها» را متقارن با برآمدِ اقتصادِ جهانی می‌کند. وی مطرح می‌کند که فن‌آوری علمی، پویش خود را یافته و تبدیل شده است به «قدرتِ مستقلی که ما کلاً دیگر کنترلی بر آن نداریم»، «قدرتی که به شکل فزاینده‌ای سرنوشت ما را تعیین می‌کند». (ص ۲۰۲) گادامر می‌گوید که تکنولوژی در مقام چنین چیزی به صورت «دینِ اقتصاد جهانی» درآمده است (این گفته را با گفته‌ی دریدا در «ایمان و دانش» مقایسه کنید؛ دریدا می‌گوید دین، روحِ ماشینِ علمی-تله−تکنولوژیک غربی است). پرسشی در این‌جا پدیدار می‌شود: با سیطره این امپریالیسمِ دینیِ علمی-فن‌آورانه، بر سرِ جماعت‌ها و مسلک‌های دینیِ محلی و خاص چه می‌آید؟ «ما باید از خودمان بپرسیم که دین‌ها و جهان‌های فرهنگیِ دیگر آیا می‌توانند پاسخی بدهند به جهان‌شمول‌بودگیِ روشنگری علمی و پیامدهای آن، پاسخی متفاوت از "دینِ اقتصاد جهانی"؟». آیا این «دین اقتصادی جهانی»، که به هر گوشه‌ی جهان نفوذ کرده، دینِ واحد جهانشمول می‌شود؟ آیا جهان‌بینی‌ها و مسلک‌ها و نهادهای دینیِ محلی و خاصِ دیگری می‌توانند از زیر هژمونی آن دین جهان‌شمول بیرون درآیند؟ گادامر پیش‌بینی نمی‌کند. «ما نمی‌دانیم مردمانی که این قسمتِ عظیم از انسانیت را می‌سازند، آیا قادر خواهند بود تا در زیرِ پوستِ شفاف و نازکِ صنعت‌زده (که همه‌ی ما به‌نوعی زیر آن زندگی می‌کنیم)، از جهانِ اجتماعی و فرهنگی خود (که در دین‌شان پیاده شده) دفاع کنند یا نه».</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">نکته‌ی دوم: گادامر با نظر به پژوهش در زمینه تئوری عمومی دین (که متفاوت است با دینِ عمومی) برمی‌نهد که چیزی که همه‌ی ادیان در آن مشترک هستند «دانشِ همه‌جا-حاضرِ فرد از مرگِ خودش و ناممکنیِ تجربه‌ی واقعی مرگ» است. از یک سو، من می‌دانم که خواهم مرد. از سوی دیگر، من نمی‌توانم آن مرگ را تجربه کنم چون مرگ‌ام پایانِ منِ درک‌کننده و تجربه‌گر است. گادامر می‌گوید، دین همیشه به این بحران [و تنشِ بین من و مرگ] می‌پردازد، بحرانی که همانا هسته‌ی اصلی انسان‌بودن است.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">آثار گادامر درون حوزه‌ی دین‌پژوهی تاثیر فراوانی روی الهی‌دان‌ها و تاریخ‌دان‌های اندیشه‌ی مسیحی گذاشته. به‌خصوص، نظریه‌ی هرمنوتیکی گادامر چارچوبی مفهومی به دست می‌دهد تا بفهمیم سنت‌های الهیاتی (آموزه‌ها، آیین‌ها، متون مقدس) چگونه در رابطه با افق‌های جدیدِ تفسیر از نو متصور و بازسازی شده‌اند (برای نمونه بنگرید به: بریانت: «ایمان و بازیِ خیال»، ریکور: «هرمنوتیک فلسفی و هرمنوتیک الهیاتی»، و فیورنزا: «نظریه و کنش: آموزش الهیاتی به‌عنوان رسالتی بازسازگرانه و هرمنوتیکی و عملی»). گادامر هم‌چنین در فهمیدنِ موعظه نیز یاری‌رسان است، این‌که موعظه را هم‌چون ادغام افق‌های متن مقدس و موعظه‌گر و حضار بدانیم.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL">جدای از ارزش آشکار نظریه‌ی هرمنوتیکِ گادامر برای الهیات عملی و تاریخیِ مسیحیت، این نظریه برای مطالعه‌ی دین از آن رو مهم است که تاکید دارد اجتماعِ دینی همیشه یک اجتماعِ مفسر است، و تفاسیر آن اجتماع همیشه ادغامِ تکینی از افق‌هاست. سنت‌های نسل‌های قبل همیشه در حال دگرگونی هستند، و دین همیشه یک تفسیرِ پویاست. هرمنوتیکِ گادامر، از این جهت، تاکید می‌کند که دین یک روند پویا و تفسیری است و نه مجموعه‌ی ثابتی از ایده‌ها و نهادها.</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL"><b>برای مطالعات بیش‌تر</b></div> <div dir="RTL">از گادامر</div> <div class="rteleft">Truth and Method. 2nd rev. ed. Translated by Garrett Barden and John Cumming. Revised translation by Joel Weinsheimer and Donald G.Marshall. New York: Crossroad, 1993</div> <div class="rteleft">Hermeneutics, Religion, and Ethics. Edited and translated by Joel Weinsheimer. New Haven: Yale University Press, 1999</div> <div class="rteleft">Philosophical Hermeneutics. Edited by David E.Linge. Berkeley: University of California Press, 1976</div> <div class="rteleft">“Text and Interpretation.” Translated by Dennis J.Schmidt. In Hermeneutics and Modern Philosophy, edited by Brice R.Wachterhauser. Albany: State University of New York Press, 1986</div> <div class="rteleft">“Dialogues in Capri.” Translated by Jason Gaiger. In Religion, edited by Jacques Derrida and Gianni Vattimo. Stanford: Stanford University Press, 1998</div> <div dir="RTL" class="rteright">درباره‌ی گادامر</div> <div class="rteleft">Bryant, David J. Faith and the Play of Imagination: On the Role of Imagination in Religion. Macon: Mercer University Press, 1989</div> <div class="rteleft">Eberhard, Philippe. “The Mediality of Our Condition: A Christian Interpretation.” Journal of the American Academy of Religion 67 (1999): 411–34</div> <div class="rteleft">Fiorenza, Francis Schussler. “Theory and Practice: Theological Education as a Reconstructive, Hermeneutical, and Practical Task.” Theological Education 23 (1987): 113–41</div> <div class="rteleft">Miller, Vincent J. “History or Geography: Gadamer, Foucault, and Theologies of Tradition.” Theology and the New Histories, edited by Gary Macy. Maryknoll: Orbis, 1999</div> <div class="rteleft">Ommen, Thomas B. “Bultmann and Gadamer: The Role of Faith in Theological Hermeneutics.” Thought 59 (1984): 348–59</div> <div class="rteleft">Ricoeur, Paul. “Hermeneutics and the Critique of Ideology.” In Hermeneutics and Modern Philosophy, edited by Brice R.Wachterhauser. Albany: State University of New York Press, 1986</div> <div class="rteleft">“Philosophical Hermeneutics and Theological Hermeneutics.” In Philosophy of Religion and Theology, translated by R.DeFord. Missoula: Scholars Press, 1975</div> <div class="rteleft">Schneiders, Sandra M. “The Foot Washing (John 13:1–20): An Experiment in Hermeneutics.” Ex Auditu 1 (1985): 135–46</div> <div class="rteleft">Schweiker, William. “Sacrifice, Interpretation, and the Sacred: The Import of Gadamer and Girard for Religious Studies.” Journal of the American Academy of Religion 55 (1987): 791–810</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL"><b>◄توضیح مترجم:</b></div> <div dir="RTL">آنچه خواندید فصلی از کتاب "نظریه برای پژوهش‌های دینی" بود.</div> <div dir="RTL">این کتاب فصل به فصل به صورتی آزاد (آزاد با هدف فهم‌پذیری بیشتر) ترجمه شده و در سایت زمانه منتشر می‌شود.</div> <div dir="RTL">فصل‌های این کتاب مستقل از هم هستند و در نتیجه لازم نیست برای مطالعه‌ی هر کدام از آنها فصل‌های پیشین را خوانده باشیم.</div> <div dir="RTL">مشخصات متن اصلی کتاب چنین است:</div> <div class="rteleft">William E. Deal & Timothy K. Beal: Theory for religious studies, New York 2004</div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL"> </div> <div dir="RTL"><b>بخش‌های پیشین:</b></div> <div dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2011/12/07/8870"><span>نظریه و اهمیت آن در دین‌پژوهی</span></a></div> <div dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2011/12/21/9167"><span>زیگموند فروید</span></a></div> <div dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/01/04/9692"><span>کارل مارکس</span></a></div> <div dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/01/17/10152"><span>فردریش نیچه</span></a></div> <div dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/01/31/10656"><span>فردینان دو سوسور</span></a></div> <div dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/02/15/11083"><span>لویی آلتوسر</span></a></div> <div dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/03/01/11513"><span>میخائیل باختین</span></a></div> <div dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/03/14/11928"><span>رلان بارت</span></a></div> <div dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/04/01/12510"><span>ژرژ باتای</span></a></div> <div dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/04/10/13002"><span>ژان بودریار</span></a></div> <div dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/04/25/13564"><span>والتر بنیامین</span></a></div> <div dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/05/08/14126"><span>پیر بوردیو</span></a></div> <div dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/05/22/14684"><span>جودیت باتلر</span></a></div> <div dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/06/03/15195"><span>هلن سیکسو</span></a></div> <div dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/06/20/15964"><span>ژیل دلوز و فلیکس گاتاری</span></a></div> <div dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/07/17/17042"><span>ژاک دریدا</span></a></div> <div dir="RTL"><a href="#http://radiozamaneh.com/reflections/2012/08/01/17759"><span>میشل فوکو</span></a></div> <p> </p>
ویلیام دیل و تیموتی بیل − هانس-گئورگ گادامر (۱۹۰۰ - ۲۰۰۲) در ماربورگِ آلمان به دنیا آمد. در دانشگاه ماربورگ فلسفه و واژهشناسی کلاسیک خواند، و دکترای خویش را با راهنمایی مارتین هایدگر در سال ۱۹۲۹ گرفت. وی سمتهایی در دانشگاههای ماربورگ، لایپزیگ، فرانکفورت، و هایدلبرگ داشت. گرچه در ۱۹۶۸ بازنشسته شد اما تا زمان مرگاش در سال ۲۰۰۲ همچنان میپژوهید و مینوشت. مجموعهی کامل آثار وی، ده جلد است.
گادامر، بههمراه هایدگر و پل ریکور، یکی از مهمترین چهرهها در هرمنوتیک سدهی بیستم بود. هرمنوتیک علم و هنر تفسیر است، پژوهشگریای است که ابتدا برای مطالعهی متون مقدس یهودی و مسیحی به کار میرفت. هرمنوتیک، در آثار گادامر، از علمِ تفسیر به علمِ فهم تبدیل شد، جایگزین متافیزیک و هستیشناسی به عنوان سروران علومِ انسانی گردید و به این پرداخت که انسان چگونه معنای خود و جهان را اندرمییابد و میفهمد.
فلسفهی گادامر
شناختهشدهترین و مؤثرترین کار گادامر «حقیقت و روش» است که در ۱۹۶۰ به آلمانی منتشر شد و در ۱۹۷۵ به انگلیسی ترجمه شد. در این اثر است که وی نظریهی فهم را بهعنوان یک نظریهی زبانشناختی و تاریخی پایهریزی میکند. فهم در زبان شکل میگیرد، و بسته به اینکه در چه پهنهی زبانیای یا زیر مناسبات دیگری شکل بگیرد، تمایز مییابد. زبان صرفا ابزاری برای برقراری ارتباط نیست، بل رسانهای است که فرد در آن زندگی میکند، حرکت میکند و هستی دارد. بدون زبان، هیچ فهمی از خود یا از دیگران نخواهیم داشت. فرد درون زبان به دنیا میآید و رشد میکند و بهعنوان سوژه شکل میگیرد. زبان، «خانهی هستی» است. به همین نحو، هیچ فهمی وجود ندارد که ریشه در بافتِ تاریخیِ خاصی نداشته باشد. گادامر، با پیروی از مفهومِ هایدگریِ وجود بهعنوان دازاین (یعنی هستن در اینجا/آنجا)، تاکید میکند که انسان همیشه و از قبل در جایی هست. هستی انسان همیشه بودن-در-این-جهان است، و انسان نمیتواند موقعیتمندی تاریخی-فرهنگی خود را از فهماش بزداید. گادامر این موقعیتمندی تاریخی و زبانشناختیِ انسان را با مفهوم Wirkungsgeschichte بیان میکند که به معنای تاریخ اثر(یا تأثیر) است و زیر تأثیر بودنِ تاریخی انسان را میرساند.
اما این رخداد هرمنوتیکی هنوز بُعد دیگری و افقِ دیگری دارد. چیزی (اثر هنری، متن، برساختهی فرهنگی، ایده و...) است که «دیگر» است، که انسان با آن روبهرو میشود و میخواهد بفهمدش. فهم، فرآیندی است که دَرَش آن چیز یا ایده یا فردِ «دیگر»، معنیدار میشود، یعنی فهمیده میشود. گادامر این فرآیندِ فهم را ادغام افقها (fusion of horizons) مینامد. از یک سو، افقِ فردی که میخواهد بفهمد، درون زمینهی تاریخی و زبانی خاصِ فرد قرار گرفته و سنتهای پیشاموجود یا تاریخِ اثرگذارِ [آن زمینهی تاریخی و زبانی] افق فرد را شکل دادهاند. از سوی دیگر، چیزی یا کسی یا متنی وجود دارد که فرد میخواهد بفهمدش. و این افقِ دیگر، از زمینهی تاریخی و زبانیِ کموبیش ناآشنایی پدیدار میشود. در فرآیندِ هرمنوتیکی (یعنی فرآیند تفسیر)، افقِ مفسر با افقهای دیگر ادغام میشود، معنیِ جدیدی ساخته میشود که گفتوگویی است و با فهمِ تکگوی مفسر یکی نیست.
نظریهی فهم گادامر بهعنوان یک نظریهی تاریخی و زبانشناختی، نقدِ اندیشهی روشنگری است؛ نقدِ تصور ایدهآلِ مفسری عینی [و بیطرف] که از همهی جریانها و تاثیرهای فرهنگیای که فهم انسان را در معرض سوگیری قرار میدهند، جدا باقی میماند. از دید گادامر، فهمِ غیرسوگیر وجود ندارد. فهم همیشه با پیشافهم درگیر است. ما همیشه و از قبل در جایی از تاریخ قرار داده شدهایم، که فرهنگ و زبانمان ما را شکل داده است، و همین موقعیتمندی است که فهم ما از چیزها را شکل میدهد. ما در تکتک لحظات فهم، افقِ خودمان و تاریخ اثرگذارِ خودمان را وارد میکنیم و [بنابراین] سوگیری میکنیم. از دید گادامر «سوگیریهای فرد، و نه داوریها، واقعیتِ تاریخیِ بودنِ فرد را برمیسازد» (حقیقت و روش، ص ۲۴۵).
گادامر با احیاکردنِ سوگیری، نظریهی هرمنوتیکی خود را در تضاد با سنتِ نقدِ ایدئولوژی قرار میدهد؛ چون نظریهی گادامر برمینهد که هیچ موضعِ غیرایدئولوژیکی وجود ندارد که بتوان از درونِ آن یک ایدئولوژی را نقد کرد. همین هم گادامر را برای برخی چنان مینماید که وی به موضعِ پیشانقدی بازگشته و بنابراین منجر به بحثهای مشهوری شده که با یورگن هابرماس داشته؛ هابرماس مدعی است که موضعِ گادامر نمیتواند بفهمد که ایدئولوژی چهطور میتواند از طریق نمودهای پنهانِ نیرو، [مسیرِ] ارتباطگرفتن را منحرف سازد. هابرماس همچنین بحث میکند که گادامر اعتبارِ بیش از حدی به قدرتِ زمینهی تاریخی و زبانیای میدهد که ما را برمیسازد. هابرماس، بر خلافِ گادامر، بیشتر به سمتِ آینده جهتگیری کرده و دغدغهی رهاییبخشی دارد، به این فکر میکند که [آینده] چگونه باید باشد، و نه [همچون گادامر] به چه بوده و چه هست.
گادامر و دین
گرچه گادامر نظریهپرداز دین نیست، اما نظریهی هرمنوتیکاش را مکررا در مطالعهی اسطورههای دینی و متون مقدس به کار بستهاند. گادامر در اواخر زندگیاش (در ۹۲ سالگی) در همایش کوچکی شرکت میکند که ژاک دریدا و جانی واتیمو دربارهی دین برگزار میکنند. موضوعِ اصلی این همایش «دین و دینها» بود؛ یعنی رابطهی بین ایدههای جهانشمول و نظریههای دین از یک سو، و دینهای واقعی و تاریخی (همانطور که در عمل وجود دارند) از سویی دیگر. آیا ما میتوانیم در حالت کلی از «دین» حرف بزنیم؟ آیا چیزی بهعنوان «دین» وجود دارد؟
گادامر در سخنرانیاش (با عنوان «گفتگوهایی در جزیرهی کاپری») دو نکته را طرح میکند که شایسته است اینجا بررسیشان کنیم:
نکتهی اول: گادامر مسئلهی «دین و دینها» را متقارن با برآمدِ اقتصادِ جهانی میکند. وی مطرح میکند که فنآوری علمی، پویش خود را یافته و تبدیل شده است به «قدرتِ مستقلی که ما کلاً دیگر کنترلی بر آن نداریم»، «قدرتی که به شکل فزایندهای سرنوشت ما را تعیین میکند». (ص ۲۰۲) گادامر میگوید که تکنولوژی در مقام چنین چیزی به صورت «دینِ اقتصاد جهانی» درآمده است (این گفته را با گفتهی دریدا در «ایمان و دانش» مقایسه کنید؛ دریدا میگوید دین، روحِ ماشینِ علمی-تله−تکنولوژیک غربی است). پرسشی در اینجا پدیدار میشود: با سیطره این امپریالیسمِ دینیِ علمی-فنآورانه، بر سرِ جماعتها و مسلکهای دینیِ محلی و خاص چه میآید؟ «ما باید از خودمان بپرسیم که دینها و جهانهای فرهنگیِ دیگر آیا میتوانند پاسخی بدهند به جهانشمولبودگیِ روشنگری علمی و پیامدهای آن، پاسخی متفاوت از "دینِ اقتصاد جهانی"؟». آیا این «دین اقتصادی جهانی»، که به هر گوشهی جهان نفوذ کرده، دینِ واحد جهانشمول میشود؟ آیا جهانبینیها و مسلکها و نهادهای دینیِ محلی و خاصِ دیگری میتوانند از زیر هژمونی آن دین جهانشمول بیرون درآیند؟ گادامر پیشبینی نمیکند. «ما نمیدانیم مردمانی که این قسمتِ عظیم از انسانیت را میسازند، آیا قادر خواهند بود تا در زیرِ پوستِ شفاف و نازکِ صنعتزده (که همهی ما بهنوعی زیر آن زندگی میکنیم)، از جهانِ اجتماعی و فرهنگی خود (که در دینشان پیاده شده) دفاع کنند یا نه».
نکتهی دوم: گادامر با نظر به پژوهش در زمینه تئوری عمومی دین (که متفاوت است با دینِ عمومی) برمینهد که چیزی که همهی ادیان در آن مشترک هستند «دانشِ همهجا-حاضرِ فرد از مرگِ خودش و ناممکنیِ تجربهی واقعی مرگ» است. از یک سو، من میدانم که خواهم مرد. از سوی دیگر، من نمیتوانم آن مرگ را تجربه کنم چون مرگام پایانِ منِ درککننده و تجربهگر است. گادامر میگوید، دین همیشه به این بحران [و تنشِ بین من و مرگ] میپردازد، بحرانی که همانا هستهی اصلی انسانبودن است.
آثار گادامر درون حوزهی دینپژوهی تاثیر فراوانی روی الهیدانها و تاریخدانهای اندیشهی مسیحی گذاشته. بهخصوص، نظریهی هرمنوتیکی گادامر چارچوبی مفهومی به دست میدهد تا بفهمیم سنتهای الهیاتی (آموزهها، آیینها، متون مقدس) چگونه در رابطه با افقهای جدیدِ تفسیر از نو متصور و بازسازی شدهاند (برای نمونه بنگرید به: بریانت: «ایمان و بازیِ خیال»، ریکور: «هرمنوتیک فلسفی و هرمنوتیک الهیاتی»، و فیورنزا: «نظریه و کنش: آموزش الهیاتی بهعنوان رسالتی بازسازگرانه و هرمنوتیکی و عملی»). گادامر همچنین در فهمیدنِ موعظه نیز یاریرسان است، اینکه موعظه را همچون ادغام افقهای متن مقدس و موعظهگر و حضار بدانیم.
جدای از ارزش آشکار نظریهی هرمنوتیکِ گادامر برای الهیات عملی و تاریخیِ مسیحیت، این نظریه برای مطالعهی دین از آن رو مهم است که تاکید دارد اجتماعِ دینی همیشه یک اجتماعِ مفسر است، و تفاسیر آن اجتماع همیشه ادغامِ تکینی از افقهاست. سنتهای نسلهای قبل همیشه در حال دگرگونی هستند، و دین همیشه یک تفسیرِ پویاست. هرمنوتیکِ گادامر، از این جهت، تاکید میکند که دین یک روند پویا و تفسیری است و نه مجموعهی ثابتی از ایدهها و نهادها.
برای مطالعات بیشتر
از گادامر
Truth and Method. 2nd rev. ed. Translated by Garrett Barden and John Cumming. Revised translation by Joel Weinsheimer and Donald G.Marshall. New York: Crossroad, 1993
Hermeneutics, Religion, and Ethics. Edited and translated by Joel Weinsheimer. New Haven: Yale University Press, 1999
Philosophical Hermeneutics. Edited by David E.Linge. Berkeley: University of California Press, 1976
“Text and Interpretation.” Translated by Dennis J.Schmidt. In Hermeneutics and Modern Philosophy, edited by Brice R.Wachterhauser. Albany: State University of New York Press, 1986
“Dialogues in Capri.” Translated by Jason Gaiger. In Religion, edited by Jacques Derrida and Gianni Vattimo. Stanford: Stanford University Press, 1998
دربارهی گادامر
Bryant, David J. Faith and the Play of Imagination: On the Role of Imagination in Religion. Macon: Mercer University Press, 1989
Eberhard, Philippe. “The Mediality of Our Condition: A Christian Interpretation.” Journal of the American Academy of Religion 67 (1999): 411–34
Fiorenza, Francis Schussler. “Theory and Practice: Theological Education as a Reconstructive, Hermeneutical, and Practical Task.” Theological Education 23 (1987): 113–41
Miller, Vincent J. “History or Geography: Gadamer, Foucault, and Theologies of Tradition.” Theology and the New Histories, edited by Gary Macy. Maryknoll: Orbis, 1999
Ommen, Thomas B. “Bultmann and Gadamer: The Role of Faith in Theological Hermeneutics.” Thought 59 (1984): 348–59
Ricoeur, Paul. “Hermeneutics and the Critique of Ideology.” In Hermeneutics and Modern Philosophy, edited by Brice R.Wachterhauser. Albany: State University of New York Press, 1986
“Philosophical Hermeneutics and Theological Hermeneutics.” In Philosophy of Religion and Theology, translated by R.DeFord. Missoula: Scholars Press, 1975
Schneiders, Sandra M. “The Foot Washing (John 13:1–20): An Experiment in Hermeneutics.” Ex Auditu 1 (1985): 135–46
Schweiker, William. “Sacrifice, Interpretation, and the Sacred: The Import of Gadamer and Girard for Religious Studies.” Journal of the American Academy of Religion 55 (1987): 791–810
◄توضیح مترجم:
آنچه خواندید فصلی از کتاب "نظریه برای پژوهشهای دینی" بود.
این کتاب فصل به فصل به صورتی آزاد (آزاد با هدف فهمپذیری بیشتر) ترجمه شده و در سایت زمانه منتشر میشود.
فصلهای این کتاب مستقل از هم هستند و در نتیجه لازم نیست برای مطالعهی هر کدام از آنها فصلهای پیشین را خوانده باشیم.
مشخصات متن اصلی کتاب چنین است:
William E. Deal & Timothy K. Beal: Theory for religious studies, New York 2004
بخشهای پیشین:
نظرها
ایراندوست
یکی از معدود روشنفکران ایرانی که در آثار خود، به مبحث زبان و نارسایی ترجمان نوشتارهای غیر فارسی به زبان فارسی پرداخته ، و غیرمستقیم به این معضل "گادامر:....فهم در زبان شکل میگیرد،...." اشاره کرده، آرامش دوستدار است. پیوست: فیلم سخنرانی و گفتگو آجودانی با دوستدار در لندن قابل دیدن و تامل است.
یک ایراندوست مردمدوست
آقای ایراندوست، شما که دوستدار را تبلیغ کردهاید. میدانید که آرامش دوستدار، اگر با شما آشنا میشد و میدید که اسمتان را ایراندوست گذاشتهاید، شما را به باد استهزا میگرفت؟ میدانید که او فکر میکند که ایرانی جماعت بیشعور است و ایراندوستان بیشعورتر از ایرانیهای معمولی هستند؟ گادامر کجا و دوستدار کجا. شما محتملا یکی از این سه مشکل را دارید: یا دوستدار را میشناسید اما گادامر را نمیشناسید، یا گادامر را میشناسید اما دوستدار را نمیشناسید، یا هر دو نمیشناسید. حدس میزنم، مشکل شما از نوع سوم باشد.
ایراندوست
گادامر را با یکی دوتا نقد میشناسم، همه کتابهای دوستدار را خواندهام، در اینجا مبحث زبان و نقش آن را با شباهتهای نظری دوستدار و نقل قول گادامر در این مقاله را اشاره داشتهام، امیدوارم وئدئو ضمیمه کامنت قبلی را دیده و فهمیده باشید ! پیوست: مقاله کانت درمیان ما (در مورد زبان و فرهنگ)
مهدی
ممنون از آقای پرنیان و نیز آقای ایراندوست برای لینکشون به گفته ی نیچه خدا ساخته ی دستور زبان است.(در ازل هیچ نبود،تنها کلمه بود،...کلمه خودِ خدا بود_ انجیل یوحنا)